confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==تاریخچه نظریه کسب== | *********در حال بازنگری، اصلاح و تکمیل موارد ضروری********** | ||
'''نظریه کسب''' یک نظریه معروف کلامی مربوط به دو مکتب کلامی اشاعره و ماتریدیه است که نحوه مواجهه انسان با [[جبر و اختیار]]مربوط به حوزه [[افعال اختیاری]] وی را تفسیر میکند. | |||
==تاریخچه== | |||
باید گفت که این واژه پیش از آن که به نام اشاعره و ماتریدیه پیوند بخورد، سابقه ای قبل تر از آن ها داشته است. پس در واقع تاریخچه وجود این نظریه به قبل از تاسیس دو مکتب [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] بر میگردد، اما کسب در زمان [[ابوالحسن اشعری]] به عنوان یک نظریه مطرح، بسط وتوسعه یافت. توضیح بیشتر اینکه:محققان معاصر [[علم کلام]]، نظیر مونتگمری وات و ولفسن، بر این نکته تاکید دارند که ابوالحسن اشعری و معاصر او ماتریدی واضع اصطلاح "کسب"نبودهاند. وات از ضرار بن عمرو (متوفی 190)و سلف او ابوالهذیل نام می برد و ولفسن به شحام و ابوعبدالله حسین بن محمد نجار(متوفی220)نیز اشاره دارند.<ref>ر ک، فلسفه و کلام اسلامی-ویلیام مونتگمری وات-ترجمه ابوالفضل عزتی-ص 99 و فلسفه علم کلام –هری اوسترین ولفسن-ترجمه احمد آرام –ص 716</ref>با این حال، برخى از متكلمان، از جمله ابوالحسن اشعرى در بیان راى خویش از این كلمه سود جسته اند. اشعری با ارایه تفسیر خاصی از کسب، آن را محور نظریه خود در جبر و اختیار و توصیف فعل اختیارى انسان قرار داد. هر چند پیش از وی، متكلمان دیگرى نیز در این باب سخن گفته بودند؛ اما پس از وی، واژه كسب با نام او چنان پیوند خورد، كه وقتى به كسب یا نظریه كسب اشاره مى شود، بى اختیار نام اشعرى را به یاد مى آورد.<ref>آشنائی با علوم اسلامی- رضا برنجکار -ص 36.</ref> | |||
علاوه، همزمان با ابوالحسن اشعری، متکلم دیگری در ماوراء النهر به نام [[ابو منصور ماتریدی]] که خود موسس مکتب ماتریدی بود، همچون ابوالحسن اشعری در تفسیر جبر و اختیار نظریه کسب را برگزید. | |||
==هدف از نظریه کسب== | |||
طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه، به دو هدف محوری و تامین دو موضوع اساسی فکر می کردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از اختلاط با [[شرک]] بود به این معنا که هستی فقط یک خالق دارد و آن خداوند است. هدف دوم ایجاد مسئولیت برای انسان به عنوان فاعل کسب بود که در ارتباط با افعال اختیاریاش معنا پیدا میکرد به این معنا که اگر چه هستی دارای یک خالق است، اما انسان به عنوان فاعل کاسب، نسبت به آن چه کسب میکند مسئول خواهد بود. | |||
==دلیل نام گذاری نظریه کسب== | ==دلیل نام گذاری نظریه کسب== | ||
واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی است. به همین دلیل، متکلمان اشعری و ماتریدی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبت آن با جبر و اختیار، از این واژه بهره برده اند. مثلا [[ابو حامد غزالی|ابوحامد غزالی]] به این نکته اعتراف کرده است که مقصود من از کسب، پیروی از تعالیم قرآنی است. زیرا که قرآن، کسب را به عنوان فعل بشر اطلاق کرده است. مینویسد:« أن القادر الواسع القدرة هو قادر على الاختراع للقدرة و المقدور معا، و لما كان اسم الخالق و المخترع مطلقا على من أوجد الشیء بقدرته و كانت القدرة و المقدور جمیعا بقدرة اللّه تعالى، سمی خالقا و مخترعا. و لم یكن المقدور مخترعا بقدرة العبد و إن كان معه فلم یسم خالقا و لا مخترعا و وجب أن یطلب لهذا النمط من النسبة اسم آخر مخالف فطلب له اسم الكسب تیمنا بكتاب اللّه تعالى، فإنه وجد إطلاق ذلك على أعمال العباد فی القرآن.» قادری که قدرتش بی انتها است، توانایی دارد که قدرت و مقدور را با هم بیافریند، به این جهت که خالق و مخترع به طور مطلق بر کسی استعمال می شود که به وجود آورنده شی باشد. قدرت و مقدور همراه با قدرت خدا به وجود می َآید و اوست خالق و مخترع. بنا بر این، عبد نمیتواند در فعلش خالق و مخترع باشد، پس باید نامی دیگر برای فعل عبد یافت (که نه خلق باشد و نه اختراع) و آن کسب است، زیرا به دلیل تیمن به قرآن از این نام استفاده می شود.<ref>غزالی ابو حامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref> | |||
واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی | |||
==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه متکلمان اشعری و ماتریدی== | ==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه متکلمان اشعری و ماتریدی== | ||
متکلمان اشعری و ماتریدی هر کدام فراخور فهم خود از کسب تعریفی ارایه کرده اند که به خلاصه هر یک از این تعاریف اشاره می شود. | متکلمان اشعری و ماتریدی هر کدام فراخور فهم خود از کسب تعریفی ارایه کرده اند که به خلاصه هر یک از این تعاریف اشاره می شود. | ||
==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه اشاعره== | ==خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه اشاعره== | ||
'''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب می گوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب( کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، | '''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب می گوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب( کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، در انسان قدرتی ایجاد میکند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است. | ||
'''[[ابوبکر باقلانی]](328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر می کند و معتقد است که خدا فعل را می آفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان می کند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل می کند که قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر میگذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می شود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه می کند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر ، ص 32</ref> <ref>فخر رازی تلخیص المحصّل ، ص 325</ref> او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسان ها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه می کند.هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری می داند. <ref>ابوبکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل ،ص 347</ref> چنین تصرفی از منظر وی کسب نامیده می شود. | |||
************************* | |||
'''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر می کند، با این بیان که حقیقت خلق را به خالق منتسب می کند و می گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا فقط او خالق است و نیز حقیقت هر فعلی، منشاش قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل می کند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل ، ص 324</ref> | '''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر می کند، با این بیان که حقیقت خلق را به خالق منتسب می کند و می گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا فقط او خالق است و نیز حقیقت هر فعلی، منشاش قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل می کند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل ، ص 324</ref> | ||