۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'میتوان') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند ضرری نخواهد کرد و رستگار است چنانچه اگر [[کافر]] عملی خوب به جا بیاورد چون کافر است بهره ای از عمل خود نخواهد برد. | اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند ضرری نخواهد کرد و رستگار است چنانچه اگر [[کافر]] عملی خوب به جا بیاورد چون کافر است بهره ای از عمل خود نخواهد برد. | ||
نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان | نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان اختلافهایی بین آنان وجود دارد. | ||
=نظرات مختلف مرجئه درباره ایمان= | =نظرات مختلف مرجئه درباره ایمان= | ||
بعضی ایمان را همان معرفت دانستهاند، | بعضی ایمان را همان معرفت دانستهاند، عدهای دیگر علاوه بر معرفت خضوع قلبی را اضافه کردهاند و بعضی تصدیق (اقرار زبانی) را لازم دانستهاند. | ||
در نظریه افراطی گری ایمان همان تصدیق است و اقرار زبانی و اصولا معرفت خدا ربطی به تعریف ایمان ندارد. | در نظریه افراطی گری ایمان همان تصدیق است و اقرار زبانی و اصولا معرفت خدا ربطی به تعریف ایمان ندارد. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
یکی دیگر از مسائل اختلافی درباره همین مساله ایمان ارتباط درونی اجزای ایمان و مرز کفر است. | یکی دیگر از مسائل اختلافی درباره همین مساله ایمان ارتباط درونی اجزای ایمان و مرز کفر است. | ||
به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم | به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلافهایی به وجود آمده است ؛ مثلا اگر ما ایمان را فقط معرفت بدانیم طبیعتا جهالت مرز کفر است. | ||
البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از [[تکفیر]] و کفر است. در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است. | البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از [[تکفیر]] و کفر است. در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است. اشعری میگوید: مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند کافر نمیدانند. | ||
در کنار این مطلب توجه به این مساله که عضدالدین ریجی مینویسد: جمهور فقها و متکلمان احدی از اهل قبله را تکفیر نمیکنند جالب و تامل برانگیز است. | در کنار این مطلب توجه به این مساله که عضدالدین ریجی مینویسد: جمهور فقها و متکلمان احدی از اهل قبله را تکفیر نمیکنند جالب و تامل برانگیز است. | ||
=مفهوم فسق نزد مرجئه= | =مفهوم فسق نزد مرجئه= | ||
مرجئه با اصرار بر استقلال ایمان از عمل مرتکب کبیره را داخل در حوزه ایمان | مرجئه با اصرار بر استقلال ایمان از عمل مرتکب کبیره را داخل در حوزه ایمان کردهاند. برخلاف [[خوارج]] که اصرار بر کفر مرتکب کبیره دارند. | ||
معتزله نیز حد وسط اختیار کرده و مفهوم [[فسق]] را برای حل این مساله عنوان | معتزله نیز حد وسط اختیار کرده و مفهوم [[فسق]] را برای حل این مساله عنوان کردهاند، به طوری که او را تنها فاسق میخوانند، نه مومن و نه کافر. | ||
مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره به کار | مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره به کار میبرند، اما او را [[مومن]] میدانند. | ||
البته اطلاق فسق بین فرقههای مختلف خوارج شدت و ضعف دارد. | البته اطلاق فسق بین فرقههای مختلف خوارج شدت و ضعف دارد. | ||
=مساله وعید و نظریه مرجئه= | =مساله وعید و نظریه مرجئه= | ||
مرجئه جدا از آن که اصرار بر آن دارند مرتکب کبیره را از خلود در [[جهنم]] معاف | مرجئه جدا از آن که اصرار بر آن دارند مرتکب کبیره را از خلود در [[جهنم]] معاف سازند، تمایل دارند درباره ورود موقت او نیز مفری بیابند که البته در این راه با مشکلات عدیده ای که مهمترین آنها ظواهر برخی [[آیات]] [[قرآن]] است رو به رو شدهاند. | ||
در این باره که آیا اصولا وعید (عذاب) برای فساق در قرآن آمده است یا | در این باره که آیا اصولا وعید (عذاب) برای فساق در قرآن آمده است یا خیر، دیدگاههای مختلفی از ناحیه مرجئه مطرح شده است که بعضا با قدری یا جبری بودن قائل مرتبط است. | ||
=دو حیث ارجا= | =دو حیث ارجا= | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
از حیث دوم مرجئه خود به چند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتند از: | از حیث دوم مرجئه خود به چند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتند از: | ||
1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمی | 1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمی پذیرد، به این گروه مرحبه الفقهاء میگویند. | ||
عدهای از اهل [[کلام]] مثل [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] و [[ابو حنیفه]] و بعضی فقها در این جرگه داخل شدند پیدایش این نظریه را بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری دانستهاند. | |||
2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | 2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت دادهاند. | این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت دادهاند. | ||
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر | برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. | ||
درباره حیث اول میتوان به صورت کلی تر چنین گفت: مرجئه گروهی بودند که در رابطه با امور | درباره حیث اول میتوان به صورت کلی تر چنین گفت: مرجئه گروهی بودند که در رابطه با امور مشتبه، قضاوتش را به روز قیامت واگذار میکنند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد. | ||
این اعتقاد در صور مختلفی ظهور کرد که یک نمونه آن را ما ذکر کردیم. | این اعتقاد در صور مختلفی ظهور کرد که یک نمونه آن را ما ذکر کردیم. | ||
مکتب اعتقادی مرجئه برای امویان که از ارتکاب گناهان بزرگ در نهان و آشکار پروایی | مکتب اعتقادی مرجئه برای امویان که از ارتکاب گناهان بزرگ در نهان و آشکار پروایی نداشتند، پناهگاه و ماوای خوبی بود. | ||
گفته شد مرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار میکردند. | گفته شد مرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار میکردند. | ||
آنان را در آتش مخلد نمىدانستند و برای این | آنان را در آتش مخلد نمىدانستند و برای این سخن، آیه 107 سوره توبه را دلیل بر ادعای خود میآوردند. | ||
و آخرون مرجون | و آخرون مرجون لامرالله، اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم. | ||
ترجمه: برخی دیگر از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا موقوف است (بستگی دارد) که یا به عدل آنان را عذاب | ترجمه: برخی دیگر از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا موقوف است (بستگی دارد) که یا به عدل آنان را عذاب کند، و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم بپوشد و خدا دانا و حکیم است. | ||
نظر کلی آنان در این باب این است که وقتی شخصی با روشی مورد قبول مسلمین ( | نظر کلی آنان در این باب این است که وقتی شخصی با روشی مورد قبول مسلمین (اجماع، مراجعه به شورای اهل حل و عقد یا نص خلیفه پیشین) به خلافت رسید باید امر او را اطاعت کرد و اطاعت فرمان او را واجب شمرد. | ||
مرجئه عصمت را در تعیین امام شرط نمیدانند و اصولا وارد در بحث امامت مفضول و فاضل نمیشوند. | مرجئه عصمت را در تعیین امام شرط نمیدانند و اصولا وارد در بحث امامت مفضول و فاضل نمیشوند. | ||
همان طور که قبلا گفتیم اینان مستقیم و یا غیر مستقیم در ارتباط با خلفای اموی به طرح عقاید خویش | همان طور که قبلا گفتیم اینان مستقیم و یا غیر مستقیم در ارتباط با خلفای اموی به طرح عقاید خویش میپرداختند. | ||
این سلسله از | این سلسله از عقایدشان، بسیار مقبول دستگاههای حکومتگر نیمه دوم قرن اول هجری و اوایل نیمه دوم هجری بوده است. | ||
در زمینه خلافت علی بن ابیطالب (ع) ، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن | در زمینه خلافت علی بن ابیطالب (ع)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند آن حضرت از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن، ندارد. | ||
در میان | در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی بنیانگذار فرقه ثوبانیه است که اعتقاد دارد غیر قریشی نیز میتواند امام باشد و بر آن است که هر کس اقامه کتاب و سنت کند، میتواند امام باشد. | ||
او معتقد است که امامت به اجماع اثبات | او معتقد است که امامت به اجماع اثبات میگردد، اما تقریبا همه فرق دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند امام باید قریشی باشد. | ||
اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت | اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علی الخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود ؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود ؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | ||
معاویه کسی بود که نسبت به [[اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | معاویه کسی بود که نسبت به [[اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | ||
از مهمترین کارهایی که او با این سابقه نه چندان روشن برای موجه جلوه دادن قدرت خود انجام | از مهمترین کارهایی که او با این سابقه نه چندان روشن برای موجه جلوه دادن قدرت خود انجام داد، تبدیل خلافت به سلطنت بود. | ||
سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم | سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم میباید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | ||
این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار | این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، براحتی محقق نمی شد. | ||
معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانه ای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانه ای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | ||
با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان [[امویان]] را در آن | با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان [[امویان]] را در آن میبینیم. | ||
اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از [[مسلمانان]] نمی خواهند خدشه ای بر جامه تقوی و اعتقاد آنان وارد شود. | اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از [[مسلمانان]] نمی خواهند خدشه ای بر جامه تقوی و اعتقاد آنان وارد شود. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان میگویند او مظلوم کشته شده است. | این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان میگویند او مظلوم کشته شده است. | ||
ما تصدیق | ما تصدیق میکنیم. | ||
عدهای میگویند علی و یاران او برحقند و ما همگی آنها را بر حق میدانیم. | |||
ما نه آنان را محکوم | ما نه آنان را محکوم میکنیم و نه حمایت. | ||
اما همگی آنها را به خداوند وا | اما همگی آنها را به خداوند وا میگذاریم تا خود در مورد آنها داوری کند. | ||
پیش زمینه این سخن این است که سبب قتل عثمان ؛ علی (ع) و یاران او هستند. | پیش زمینه این سخن این است که سبب قتل عثمان ؛ علی (ع) و یاران او هستند. | ||
یعنی امری را که توسط معاویه و یارانش به علی (ع) نسبت دادند و حضرت علی (ع) و یارانش هیچ گاه آن را | یعنی امری را که توسط معاویه و یارانش به علی (ع) نسبت دادند و حضرت علی (ع) و یارانش هیچ گاه آن را نپذیرفتند، از پیش برای مرجئه پذیرفته شده است. | ||
آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما نمی دانیم علی (ع) که عثمان را کشت بر حق بوده است و یا اینکه عثمان مظلوم کشته شده است. | آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما نمی دانیم علی (ع) که عثمان را کشت بر حق بوده است و یا اینکه عثمان مظلوم کشته شده است. | ||
تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی اعمال خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین خلیفه زمان که مرتکب کبائر | تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی اعمال خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین خلیفه زمان که مرتکب کبائر شده، هنوز مومن است و از این جهت منعی در ادامه خلافت او نیست. | ||
در ثانی در امور | در ثانی در امور سیاسی، خلیفه خود میداند چه کند و ما از درستی و نادرستی اعمال او مطلع نیستیم و قضاوت در مورد اعمال او به خداوند در روز جزا مربوط میشود. | ||
خلیفه اموی به صرف این که مرتکب اعمالی شده باشد که مسلمین آن را گناه | خلیفه اموی به صرف این که مرتکب اعمالی شده باشد که مسلمین آن را گناه میدانند، از عضویت در امت اسلامی محروم نمیشود. | ||
بنابراین، قیام علیه امویان مشروع نبود و مرجئه مقدم بر هر چیز، گروهی بودند که از امویان بر مبنای احکام دین پشتیبانی میکردند. | |||
نتیجه چنین اندیشه ای این بود که نخبگان جامعه به زهد و انزوای سیاسی روی آورند و از اعتراضات سیاسی پرهیز کنند و زمینه سلطنت | نتیجه چنین اندیشه ای این بود که نخبگان جامعه به زهد و انزوای سیاسی روی آورند و از اعتراضات سیاسی پرهیز کنند و زمینه سلطنت بنیامیه فراهم تر شود. | ||
البته بعدها در حکومت | البته بعدها در حکومت بنیامیه بین مرجئه و حکومت اختلافات و حتی نزاعهایی به وجود آمد که علت آن از حوصله این مقاله خارج است. | ||
=منابع= | =منابع= | ||
1- | 1- مطهری، حماسه حسینی | ||
2- | 2- شهیدی، قیام امام حسین (ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی | ||
3- | 3- جعفری، محمد تقی، امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت | ||
4- | 4- مهاجرانی، انقلاب عاشورا | ||
=منبع مقاله= | =منبع مقاله= |