confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
بنابر برخی سندهای تاریخی، حضرت خدیجه(ع) زید را وقتی که هشت ساله بود، به پیامبر اکرم(ص) بخشید. زیدبن حارثه بیست سال از پیامبر اکرم(ص) کوچک تر بود. بنابراین در 28 سالگی آن حضرت، یعنی سه سال پس از ازدواج با خدیجه(ع) و دوازده سال پیش از، [[بعثت]] رسول اکرم(ص) به خانهی رسول خدا(ص) وارد شد. از آن پس، همواره از آموزش های پیامبر بهره می برد. شخصیت زید در سایه ی رسیدگی های حضرت خدیجه(ع) و رفت و آمد با [[امیرمؤمنان]]، [[علی(ع)]] شکل گرفت. بنابراین، وقتی آن حضرت به پیامبری برگزیده شد، پس از حضرت خدیجه(ع) و امام علی(ع)، زید سومین فردی بود که به اسلام ایمان آورد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص226. | بنابر برخی سندهای تاریخی، حضرت خدیجه(ع) زید را وقتی که هشت ساله بود، به پیامبر اکرم(ص) بخشید. زیدبن حارثه بیست سال از پیامبر اکرم(ص) کوچک تر بود. بنابراین در 28 سالگی آن حضرت، یعنی سه سال پس از ازدواج با خدیجه(ع) و دوازده سال پیش از، [[بعثت]] رسول اکرم(ص) به خانهی رسول خدا(ص) وارد شد. از آن پس، همواره از آموزش های پیامبر بهره می برد. شخصیت زید در سایه ی رسیدگی های حضرت خدیجه(ع) و رفت و آمد با [[امیرمؤمنان]]، [[علی(ع)]] شکل گرفت. بنابراین، وقتی آن حضرت به پیامبری برگزیده شد، پس از حضرت خدیجه(ع) و امام علی(ع)، زید سومین فردی بود که به اسلام ایمان آورد<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص226. | ||
7- احزاب (33)، 36.</ref> و پشت سر آن حضرت به [[نماز]] ایستاد. وی از همان روزهای نخست دعوت به اسلام، کنار این سه تن قرار گرفت و در همه ی سختی ها و مشکلات سال های آغازین بعثت، یار و یاور رسول خدا(ص) بود. لحظه ای پیامبر را در مقابل [[مشرکان]] تنها نگذاشت و تهدیدهای دشمنان، هیچ گونه تردیدی بر [[ایمان]] و اعتقادش به وجود نیاورد. زید تا پایان، پایداری کرد. بارها در دفاع از وجود مبارک پیامبر خدا(ص) کتک خورد و حتی چندین بار سرش شکست، ولی استوارانه در کنار پیامبر خدا(ص) باقی ماند. | 7- احزاب (33)، 36.</ref> و پشت سر آن حضرت به [[نماز]] ایستاد. وی از همان روزهای نخست دعوت به اسلام، کنار این سه تن قرار گرفت و در همه ی سختی ها و مشکلات سال های آغازین بعثت، یار و یاور رسول خدا(ص) بود. لحظه ای پیامبر را در مقابل [[مشرکان]] تنها نگذاشت و تهدیدهای دشمنان، هیچ گونه تردیدی بر [[ایمان]] و اعتقادش به وجود نیاورد. زید تا پایان، پایداری کرد. بارها در دفاع از وجود مبارک پیامبر خدا(ص) کتک خورد و حتی چندین بار سرش شکست، ولی استوارانه در کنار پیامبر خدا(ص) باقی ماند. | ||
=ازدواج زید بر زینب بنت جَحش= | |||
وقتی زید به سن ازدواج رسید، رسول خدا(ص) به سبب علاقه ی فراوان به او، زینب بنت جَحش را که عمه زادهی آن حضرت و دختر اُمَیمَه بنت [[عبدالمطلب]] بود به عقد وی درآورد. زینب نخست گمان کرد رسول خدا(ص) او را برای خودش خواستگاری می کند. پس خوش حال شد، ولی وقتی فهمید او را برای زیدبن بن حارثه خواستگاری کرده است، پشیمان شد. او به پیامبر گفت: «این ازدواج برخلاف شئون خانوادگی ماست». به این ترتیب، حاضر نشد با زید ازدواج کند. برادرش «عبدالله» نیز با این کار به شدت مخالفت کرد، ولی طولی نکشید که آیه ای نازل شد و این کردار زینب را سرزنش کرد. خداوند هشدار داد که آنان نمی توانند هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را لازم می دانند، با آن مخالفت کنند. | |||
وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مؤمنَه اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمراً أن یَکونَ لَهُمُ الخِیرَهُ مِن أمرِهِم وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً<ref> احزاب (33)، 36.</ref>؛ «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم می دانند، اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشد، و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند به گمراهی گرفتار شده است». | |||
زینب و برادرش، عبدالله، وقتی این مسئله را شنیدند، از کرده ی خود پشیمان، و در برابر فرمان خدا تسلیم شدند. بدین ترتیب، زینب به ازدواج با زید رضایت داد. | |||
ولی زینب پس از ازدواج نیز ناسازگار بود. زید ماجرا را به پیامبر گزارش داد و برای [[طلاق]] اجازه خواست. پیامبر بسیار می کوشید که روابط آنان را صمیمی سازد تا این ازدواج پایدار بماند. از این روی، زید را به ادامهی زندگی راضی کرد، ولی برای بار سوم زید از پیامبر اجازه خواست که زینب را طلاق دهد. سرانجام معلوم شد که میان آن دو توافق اخلاقی وجود ندارد و با هم سازگار نیستند. بنابراین [[جبرئیل]] نازل شد و نخست موضوع فرزند خواندگی را ملغی اعلام کرد. آن گاه از پیامبر خواست که در اجرای حکم الهی، از مردم واهمه ای نداشته باشد و اجازه بدهد که زید زینب را طلاق دهد. پس از مدتی، زینب که از زنان مهاجر بود، پس از طلاق در اندوه و ماتم فرو رفت. | |||
طولی نکشید که رسول اکرم(ص) از سوی خداوند مأمور شد، برای از میان بردن کامل سنت غلط جاهلی که ازدواج با زن پسر خوانده را جایز نمی دانست، با زینب بنت جحش ازدواج کند. رسول خدا(ص) با اینکه از انتقاد منافقان [[مدینه]] نگران بود، این کار را انجام داد. به این ترتیب، دو حکم [[جاهلیت]] مردود شد: نخست، فرزند خواندگی و [[ارث]] بردن فرزند خوانده از پدر خوانده و دیگری، جایز نبودن ازدواج با همسر فرزند خوانده، پس ا ز طلاق وی<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه ی موسوی همدانی، ج16، ص322.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |