پرش به محتوا

انفکاک تعقل از تدین خصلت بارز جریان‌های تکفیری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
سطحی نگری اینان در شناخت [[قرآن]] و معارف دینی زمینه پیدایش جریان‌های فکری انحرافی از جمله جریانهای تکفیری گردید. این امر سبب شکافی عمیق در جامعه اسلامی‌گردید بگونه‌ای که که تا کنون این جریان ادامه دارد.  
سطحی نگری اینان در شناخت [[قرآن]] و معارف دینی زمینه پیدایش جریان‌های فکری انحرافی از جمله جریانهای تکفیری گردید. این امر سبب شکافی عمیق در جامعه اسلامی‌گردید بگونه‌ای که که تا کنون این جریان ادامه دارد.  


==انفکاک تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی==  
==انفکاک تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی==  


نگاهی اجمالی به متون دینی بخوبی نشان می‌دهد شناخت صحیح دین تنها جز از طریق نیروی اندیشه و عقل ممکن نیست. تاکید قرآن و سنت بر لزوم تفقه در دین بیانگر این است که حقیقت دین تنها با تدبر و تفکر عمیق بدست می‌آید.  
نگاهی اجمالی به متون دینی بخوبی نشان می‌دهد شناخت صحیح دین تنها جز از طریق نیروی اندیشه و عقل ممکن نیست. تاکید قرآن و سنت بر لزوم تفقه در دین بیانگر این است که حقیقت دین تنها با تدبر و تفکر عمیق بدست می‌آید.  
خط ۱۸: خط ۱۸:
نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیکره دین وارد نمود. نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می‌توان در جریان خوارج عصر حاکمیت امام علی ‌علیه‌السلام مشاهده نمود.  
نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است که تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیکره دین وارد نمود. نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می‌توان در جریان خوارج عصر حاکمیت امام علی ‌علیه‌السلام مشاهده نمود.  


شهید مطهری در زمینه رکود و تحجر فکری خوارج می‌فرماید:‌  
شهید مطهری در زمینه رکود و تحجر فکری خوارج می‌فرماید:‌  
خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنى که مى‏خواست فقه اسلامى براى همیشه متحرک و زنده بماند، جمود و رکود را آغاز کردند، معارف اسلامى را مرده و ساکن درک کردند و شکل و صورتها را نیز به داخل اسلام کشاندند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى  ج‏16    327  ؛ ممیزات خوارج ..... ص: 316</ref>
خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنى که مى‏خواست فقه اسلامى براى همیشه متحرک و زنده بماند، جمود و رکود را آغاز کردند، معارف اسلامى را مرده و ساکن درک کردند و شکل و صورتها را نیز به داخل اسلام کشاندند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى  ج‏16    327  ؛ ممیزات خوارج ..... ص: 316</ref>


خط ۴۱: خط ۴۱:
در اینجا حضرت به جمود و خشک مغزى آنان در عین تدینشان اشاره کرده است که نمایشگر انفکاک تعقل از تدین است.
در اینجا حضرت به جمود و خشک مغزى آنان در عین تدینشان اشاره کرده است که نمایشگر انفکاک تعقل از تدین است.


خوارج تنها زاییده جهالت و رکود فکرى بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمى‏توانستند کلى را از مصداق جدا کنند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16، ص: 329</ref>
خوارج تنها زاییده جهالت و رکود فکرى بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمى‏توانستند کلى را از مصداق جدا کنند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16، ص: 329</ref>


ایشان معتقد است فکر انفکاک تعقل از تدین که از ویژگیهای خوارج بود بعنوان یک جریان همچنان استمرار دارد:‌
ایشان معتقد است فکر انفکاک تعقل از تدین که از ویژگیهای خوارج بود بعنوان یک جریان همچنان استمرار دارد:‌
خط ۴۷: خط ۴۷:
طرز تفکر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فکرى و انفکاک تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به صورتهاى گوناگونى در داخل جامعه اسلامى رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان می‌پندارند اما باز روح خارجیگرى را در طرز اندیشه آنان مى‏یابیم و این نیست جز در اثر آنچه که گفتیم:
طرز تفکر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فکرى و انفکاک تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به صورتهاى گوناگونى در داخل جامعه اسلامى رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان می‌پندارند اما باز روح خارجیگرى را در طرز اندیشه آنان مى‏یابیم و این نیست جز در اثر آنچه که گفتیم:


طبیعت آدمى دزد است و معاشرتها این دزدى را آسان کرده است.همواره عده‏اى خارجى مسلک بوده و هستند که شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتى وسایل زندگى را- که گفتیم هیچ وسیله مادى و شکل ظاهرى در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس می‌دهندو استفاده از هر وسیله نو را کفر و زندقه می‌پندارند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16، ص: 331</ref>
طبیعت آدمى دزد است و معاشرتها این دزدى را آسان کرده است.همواره عده‏اى خارجى مسلک بوده و هستند که شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتى وسایل زندگى را- که گفتیم هیچ وسیله مادى و شکل ظاهرى در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس می‌دهندو استفاده از هر وسیله نو را کفر و زندقه می‌پندارند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16، ص: 331</ref>


ایشان درادامه به مکاتب فقهی و اعتقادی که مولود اندیشه تفکیک تعقل از تدین است پرداخته و می‌فرماید:‌
ایشان درادامه به مکاتب فقهی و اعتقادی که مولود اندیشه تفکیک تعقل از تدین است پرداخته و می‌فرماید:‌
خط ۷۴: خط ۷۴:
مکتب اخباری‌گرى نیز- که یک مکتب فقهى شیعى است و در قرنهاى یازدهم و دوازدهم هجرى به اوج قدرت خود رسید و با مکتب ظاهریون و اهل حدیث در اهل سنت بسیار نزدیک است و از نظر سلوک فقهى هر دو مکتب سلوک واحدى دارند و تنها اختلافشان در احادیثى است که باید پیروى کرد- یک نوع انفکاک تعقل از تدین است.
مکتب اخباری‌گرى نیز- که یک مکتب فقهى شیعى است و در قرنهاى یازدهم و دوازدهم هجرى به اوج قدرت خود رسید و با مکتب ظاهریون و اهل حدیث در اهل سنت بسیار نزدیک است و از نظر سلوک فقهى هر دو مکتب سلوک واحدى دارند و تنها اختلافشان در احادیثى است که باید پیروى کرد- یک نوع انفکاک تعقل از تدین است.


اخباریها کار عقل را بکلى تعطیل کردند و در مقام استخراج احکام اسلامى از متون آن، درک عقل را از ارزش و حجیت انداختند و پیروى از آن را حرام دانستند و در تألیفات خویش بر اصولیین (طرفداران مکتب دیگر فقهى شیعى) سخت تاختند و می‌گفتند فقط کتاب و سنت حجتند. البته حجیت کتاب را نیز از راه تفسیر سنت و حدیث می‌گفتند و در حقیقت قرآن را نیز از حجیت انداختند و فقط ظاهر حدیث را قابل پیروى می‌دانستند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏16 ص332</ref>
اخباریها کار عقل را بکلى تعطیل کردند و در مقام استخراج احکام اسلامى از متون آن، درک عقل را از ارزش و حجیت انداختند و پیروى از آن را حرام دانستند و در تألیفات خویش بر اصولیین (طرفداران مکتب دیگر فقهى شیعى) سخت تاختند و می‌گفتند فقط کتاب و سنت حجتند. البته حجیت کتاب را نیز از راه تفسیر سنت و حدیث می‌گفتند و در حقیقت قرآن را نیز از حجیت انداختند و فقط ظاهر حدیث را قابل پیروى می‌دانستند. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏16 ص332</ref>




خط ۸۴: خط ۸۴:


ایشان در زمینه مخالفت اهل حدیث با معتزله می‌فرماید:‌
ایشان در زمینه مخالفت اهل حدیث با معتزله می‌فرماید:‌
معتزله علاقه عمیقى به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریّین و یهود و نصارى و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتى مبلّغینى تربیت می‌کردند و به اطراف و اکناف مى‏فرستادند. در همان حال از داخل حوزه‏ اسلام وسیله ظاهر گرایان که خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنّة» می‌نامیدندتهدید می‌شدندو بالأخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجاً منقرض گشتند. <ref>مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص: 87
معتزله علاقه عمیقى به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریّین و یهود و نصارى و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتى مبلّغینى تربیت می‌کردند و به اطراف و اکناف مى‏فرستادند. در همان حال از داخل حوزه‏ اسلام وسیله ظاهر گرایان که خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنّة» می‌نامیدند تهدید می‌شدند و بالأخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجاً منقرض گشتند. <ref>مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏3، ص: 87
</ref>
</ref>


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۷

ویرایش