۸۷٬۷۱۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' گیری' به 'گیری') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
امالبنین همسر [[حضرت علی (ع)]] بعد از شهادت [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت فاطمه (س)]] است که نام اصلی ایشان فاطمه کلابیه بود. برپایه روایتها ایشان بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با [[امیرالمؤمنین(ع)]] از ایشان خواست تا به جای فاطمه او را امالبنین خطاب کند تا فرزندان حضرت زهرا (س) با ذکر نام اصلی او توسط پدرشان خاطرات مادرشان در ذهن آنها تداعی نشود و او موجبات آزردگی خاطر آنان را فراهم نسازد. | امالبنین همسر [[حضرت علی (ع)]] بعد از شهادت [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت فاطمه (س)]] است که نام اصلی ایشان فاطمه کلابیه بود. برپایه روایتها ایشان بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با [[امیرالمؤمنین(ع)]] از ایشان خواست تا به جای فاطمه او را امالبنین خطاب کند تا فرزندان حضرت زهرا (س) با ذکر نام اصلی او توسط پدرشان خاطرات مادرشان در ذهن آنها تداعی نشود و او موجبات آزردگی خاطر آنان را فراهم نسازد. | ||
امالبنین در طول زندگی مشترک با حضرت علی (ع) همواره تمام همت خویش را بکار | امالبنین در طول زندگی مشترک با حضرت علی (ع) همواره تمام همت خویش را بکار میبست تا بتواند جای خالی حضرت فاطمه (س) را برای فرزندان داغدار ایشان پر کند؛ تا جاییکه فرزندان فاطمه زهرا (س) با وجود این بانوی بزرگوار، فقدان مادر مهربان خود را کمتر احساس میکردند. | ||
امالبنین از جمله زنان شیردل و صبور [[صدر اسلام]] بود که به واسطه تحمل غم ناشی از شهادت همه فرزندان خود در [[تاریخ اسلام]] اسطوره بردباری و استقامت نامیده شد. او که روحیهای شاعرانه نیز داشت، وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در [[واقعه کربلا]] را شنید در توصیف این غم جانکاه در [[مرثیه]] | امالبنین از جمله زنان شیردل و صبور [[صدر اسلام]] بود که به واسطه تحمل غم ناشی از شهادت همه فرزندان خود در [[تاریخ اسلام]] اسطوره بردباری و استقامت نامیده شد. او که روحیهای شاعرانه نیز داشت، وقتی خبر شهادت چهار فرزندش در [[واقعه کربلا]] را شنید در توصیف این غم جانکاه در [[مرثیه]]<nowiki/>هایی چنین سرود: | ||
«ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(ع) همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که | «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(ع) همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟» | ||
=نام ونسب | =نام ونسب امالبنین= | ||
نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (ع) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از [[خاندان بنی کلاب]] از اجداد بزرگ [[حضرت محمد (ص)]] بودند و دارای | نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (ع) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از [[خاندان بنی کلاب]] از اجداد بزرگ [[حضرت محمد (ص)]] بودند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود. | ||
فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب <ref> قمر بنی هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9</ref> پدر | فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب <ref> قمر بنی هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9</ref> پدر امالبنین است او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود که شجاعت از صفات ویژه اوست. وی از استوانههاى شرافت در میان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود. | ||
مادر بزرگوار | مادر بزرگوار امالبنین، ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب (از اجداد[[رسول خدا]] و[[امیرالمومنین]]) <ref>مقاتل الطالبین ص 22 وبطل العلقمی 1/92</ref> است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با [[اهل بیت]] و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمیدلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است. در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانوادههای شریف و اصیل عرب بودهاند و به واقع مصداق بارز شجره طیبه <ref>قرآن کریم، سوره ابراهیم / 24</ref> میباشند شجره ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتیجه این درخت پاک همانا عباس بن علی و عثمان و... بودهاند. | ||
خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونهای مشهور | خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونهای مشهور گشتهاند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگیهای آنان میپردازیم. مورخان در مورد شرافت نسب امالبنین مینویسند: «تاریخ پدران و داییهای امالبنین را به ما میشناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشتهاند.» <ref>عبدالرزاق المقرم، قمر بنی هاشم، ص10</ref> در مورد نَسب مادری [[ابوالفضل العباس (ع)]] در کتب تاریخی مطالب زیادی هست، شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «امالبنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان امالبنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از [[قریش]] سرآمد قبایل گوناگون عرب بودهاند. | ||
=تصمیمگیری حضرت علی (ع) به ازدواج= | =تصمیمگیری حضرت علی (ع) به ازدواج= | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. | ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. | ||
[[عقیل]] یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر [[مسجد]] حضرت رسول (ص) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز میکرد و قبائل عرب برای شناخت وآگاهی از [[علم انساب]] به دورش جمع | [[عقیل]] یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر [[مسجد]] حضرت رسول (ص) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز میکرد و قبائل عرب برای شناخت وآگاهی از [[علم انساب]] به دورش جمع میشدند و او درپاسخ مراجعات بسیار سریع الانتقال بود. <ref>نکت الهمیال ص 200 وکتاب سردار کربلا یا ترجمه العباس از سید عبدالرزاق موسوی المقرم ص 34</ref> | ||
از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابیطالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنی هاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو | از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابیطالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده میفرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنی هاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو امالبنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. و در پاسخ برادر گفت: «با امالبنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» <ref>عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34</ref> عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب میگوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد. | ||
=ورود | =ورود امالبنین به خانه علی= | ||
فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. | فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامیکه میخواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمیشوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت میرساند روز اولی که امالبنین (ع) پا در خانه علی (ع) گذاشت، [[حسن]] و [[حسین]] (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. وهمواره میگفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. <ref> زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنی هاشم ص 59</ref> | ||
=ثمره ازدواج | =ثمره ازدواج امالبنین با حضرت علی (ع)= | ||
ثمره ازدواج حضرت علی با او چهار پسر رشید بود به | ثمره ازدواج حضرت علی با او چهار پسر رشید بود به نامهای: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. فرزندان امالبنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهاالسلام ادامه یافت. | ||
==میلاد فرزند شجاعت== | ==میلاد فرزند شجاعت== | ||
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس | نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پردههاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصههاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود. | ||
لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. روزی | لذا او را <big>عباس (دژم: شیربیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده. روزی امالبنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را میبوسد و به شدت میگیرید. امالبنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان میآید، به یاد میآوردم. تعجب امالبنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلى؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمیداد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او میبخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریفقرشى، زندگانی حضرت ابوالفضلالعباس</ref> | ||
=سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع)= | =سخنان بزرگان در بیان فضایل ام البنین (ع)= | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
عالم جلیل القدر، [[زین الدین عاملی]]، [[شهید ثانی]] درباره حضرت امالبنین (ع) میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتد» | عالم جلیل القدر، [[زین الدین عاملی]]، [[شهید ثانی]] درباره حضرت امالبنین (ع) میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتد» | ||
علی محمد علی دُخَیل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می نویسد: «عظمت این زن ( | علی محمد علی دُخَیل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می نویسد: «عظمت این زن (امالبنین) در آنجا آشکار میشود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین (ع) میپرسد؛ گویی [[امام حسین (ع)]] فرزندِ اوست نه آنان» <ref>العباس علیهالسلام، ص 18</ref> | ||
مقرم مى گوید | مقرم مى گوید امالبنین (ع) از بانوان با فضیلت به شمار مى رفت. وى حق اهل بیت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندى داشت. <ref>العباس علیهالسلام، ص 72</ref> | ||
=وفات | =وفات امالبنین= | ||
امالبنین در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ یا ۷۰ق فوت میکند <ref> امالبنین، سید مهدی السیوج، ص۴۱</ref> وی در [[قبرستان بقیع]] کنار [[صفیه]] و عاتکه عمههای پیامبر ص مدفون است. <ref>زندگانی قمر بنی هاشم باب الحوائج، نویسنده عبدالحسین مؤمنی، ناشر بدرقه جاویدان، سال چاپ 1387، صفحه 137</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |