۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'اینگونه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=طلب علم= | =طلب علم= | ||
پس از حفظ قرآن، رسم مصحف عثمانی را نزد پسر دایی خود سیدی محمد بن احمد بن محمد مختار آموخت، چنانکه تجوید را بر اساس قرائت نافع به روایت وَرش از طریق ابویعقوب ازرق، و قرائت قالون را به روایت ابونشیط فراگرفت و سند آن را تا [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وسلم | پس از حفظ قرآن، رسم مصحف عثمانی را نزد پسر دایی خود سیدی محمد بن احمد بن محمد مختار آموخت، چنانکه تجوید را بر اساس قرائت نافع به روایت وَرش از طریق ابویعقوب ازرق، و قرائت قالون را به روایت ابونشیط فراگرفت و سند آن را تا [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وسلم به دست آورد، در حالی که تنها شانزده سال داشت. | ||
همچنین در این اثنا به قرائت برخی از متون مختصر در فقه مذهب امام مالک مانند «رجز ابن عاشر» پرداخت و همینطور نزد همسر دایی خود ادبیات عرب را به همراه کتب اساسی نحو مانند اجرومیه به همراه برخی تمارین فراگرفت. هچنین نزد ایشان انساب عرب و سیرهٔ نبوی و «نظم الغزوات» احمد بدوی شنقیطی که بالغ بر پانصد بیت است به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولفِ آن و نظم «عمود النسب» از همان نویسنده که هزاران بیت میباشد به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولف که «القدر المتعلق بالعدنانیین» نام دارد را آموخت. | همچنین در این اثنا به قرائت برخی از متون مختصر در فقه مذهب امام مالک مانند «رجز ابن عاشر» پرداخت و همینطور نزد همسر دایی خود ادبیات عرب را به همراه کتب اساسی نحو مانند اجرومیه به همراه برخی تمارین فراگرفت. هچنین نزد ایشان انساب عرب و سیرهٔ نبوی و «نظم الغزوات» احمد بدوی شنقیطی که بالغ بر پانصد بیت است به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولفِ آن و نظم «عمود النسب» از همان نویسنده که هزاران بیت میباشد به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولف که «القدر المتعلق بالعدنانیین» نام دارد را آموخت. | ||
وی همهٔ این علوم را در خانهٔ داییهای خود فراگرفت! و از دیگران نیز فقه [[مالکی]] را از [[مختصر خلیل]] و نحو را از [[الفیهٔ ابن مالک]] و دیگر کتب، و [[صرف]] و [[اصول]] و [[بلاغت]] و کمی [[حدیث]] و [[تفسیر]] آموخت. | وی همهٔ این علوم را در خانهٔ داییهای خود فراگرفت! و از دیگران نیز فقه [[مالکی]] را از [[مختصر خلیل]] و نحو را از [[الفیهٔ ابن مالک]] و دیگر کتب، و [[صرف]] و [[اصول]] و [[بلاغت]] و کمی [[حدیث]] و [[تفسیر]] آموخت. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
=همت وی در طلب علم= | =همت وی در طلب علم= | ||
شیخ شنقیطی در طلب علم از همت والایی برخوردار بود و هیچ مسالهٔ علمی را بدون درک کامل و فراگیر رها نمیکرد حتی اگر وقت و تلاش بسیاری را از وی میگرفت. با هم خاطرهای از شیخ را مرور میکنیم که نشانگر این ویژگی ایشان است. وی میگوید: | شیخ شنقیطی در طلب علم از همت والایی برخوردار بود و هیچ مسالهٔ علمی را بدون درک کامل و فراگیر رها نمیکرد حتی اگر وقت و تلاش بسیاری را از وی میگرفت. با هم خاطرهای از شیخ را مرور میکنیم که نشانگر این ویژگی ایشان است. وی میگوید: | ||
«برای قرائت درسم نزد شیخم آمدم؛ او نیز طبق روش خود درس را شرح داد، اما شرح او چنانکه عادت داشتم مرا قانع نکرد و تشنگیِ علمیِ مرا برطرف نساخت. از نزد او برخواستم در حالی که هنوز احساس میکردم نیاز به از بین بردن ابهام دارم. ظهر بود؛ کتابها و مراجع را برداشتم | «برای قرائت درسم نزد شیخم آمدم؛ او نیز طبق روش خود درس را شرح داد، اما شرح او چنانکه عادت داشتم مرا قانع نکرد و تشنگیِ علمیِ مرا برطرف نساخت. از نزد او برخواستم در حالی که هنوز احساس میکردم نیاز به از بین بردن ابهام دارم. ظهر بود؛ کتابها و مراجع را برداشتم و تا عصر به مطالعه پرداختم، اما نیازم برطرف نشد، برای همین تا مغرب ادامه دادم، اما باز هم کارم تمام نشد.<br> | ||
خادمم کمی هیزم برایم روشن کرد تا همانند دیگر طلاب در زیر نور آن به مطالعه بپردازم. به مطالعهام ادامه دادم و هر گاه خسته میشدم چای سبز مینوشیدم و خادمم در کنارم بود و آتش را روشن نگه میداشت تا آنکه صبح شد و من در همان جای خودم بودم و جز برای نماز فرض یا غذا از جایم برنمیخواستم تا آنکه خورشید بلند شد. آنگاه درسم به پایان رسید و آن ابهام برایم به طور کامل از بین رفت و آن درس را به مانند دیگر دروس واضح و قابل فهم یافتم..» | خادمم کمی هیزم برایم روشن کرد تا همانند دیگر طلاب در زیر نور آن به مطالعه بپردازم. به مطالعهام ادامه دادم و هر گاه خسته میشدم چای سبز مینوشیدم و خادمم در کنارم بود و آتش را روشن نگه میداشت تا آنکه صبح شد و من در همان جای خودم بودم و جز برای نماز فرض یا غذا از جایم برنمیخواستم تا آنکه خورشید بلند شد. آنگاه درسم به پایان رسید و آن ابهام برایم به طور کامل از بین رفت و آن درس را به مانند دیگر دروس واضح و قابل فهم یافتم..» | ||
ایشان هنگامی که اشکالی در فهم درس برایش پیش میآمد چنین میکرد! به اضافهٔ شببیداریهایی که برای پیگیری سخن شارحان کتابی که مشغول به مطالعهٔ آن بود تحمل میکرد تا آنکه به تمام اقوالی که در مورد یک مساله یا یک باب از علم گفته شده بود احاطه یابد. | ایشان هنگامی که اشکالی در فهم درس برایش پیش میآمد چنین میکرد! به اضافهٔ شببیداریهایی که برای پیگیری سخن شارحان کتابی که مشغول به مطالعهٔ آن بود تحمل میکرد تا آنکه به تمام اقوالی که در مورد یک مساله یا یک باب از علم گفته شده بود احاطه یابد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
==سفر به حج و ماندگاری در مدینهٔ نبوی و تاثیر آن بر ایشان از ناحیهٔ علمی== | ==سفر به حج و ماندگاری در مدینهٔ نبوی و تاثیر آن بر ایشان از ناحیهٔ علمی== | ||
شنقیطی | شنقیطی در تاریخ هفتم جمادی الثانی سال ۱۳۶۷ هجری قمری به قصد حجِ خانهٔ خدا از راه زمینی عازم سرزمین حرام گردید. نیت وی این بود که پس از حج به سرزمین خود باز گردد. این سفر، سفری پربار از فوائد و مباحثات علمی با ارزشی بود که نشاندهندهٔ رسوخ علمی شیخ است و هر که سفرنامهٔ شیخ با نام «الرحلة إلی بیت الله الحرام» را بخواند به این حقیقت اقرار میکند. | ||
پس از پایان مناسک حج ایشان به مدینه رفتند سپس قصد ماندگاری و استقرار در مدینه را نمودند. ایشان در این باره میگفت: «هیچ کاری بزرگتر از تفسیر کتاب خدا در مسجد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیست».<br> | پس از پایان مناسک حج ایشان به مدینه رفتند سپس قصد ماندگاری و استقرار در مدینه را نمودند. ایشان در این باره میگفت: «هیچ کاری بزرگتر از تفسیر کتاب خدا در مسجد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیست».<br> | ||
اقامت ایشان در شهر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تاثیر آشکاری در بالا رفتن اطلاع و گسترش دایرهٔ علمی وی داشت، زیرا در سرزمین خود ایشان (موریتانی) پژوهش و دراست وی تنها به فقه مالکی و لغت عرب و اصول و سیرت و تفسیر و منطق محدود بود و به سبب اکتفای مردم به مذهب امام مالک | اقامت ایشان در شهر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تاثیر آشکاری در بالا رفتن اطلاع و گسترش دایرهٔ علمی وی داشت، زیرا در سرزمین خود ایشان (موریتانی) پژوهش و دراست وی تنها به فقه مالکی و لغت عرب و اصول و سیرت و تفسیر و منطق محدود بود و به سبب اکتفای مردم به مذهب امام مالک پژوهش در علم حدیث از اهمیت چندانی به مانند دیگر علوم برخوردار نبود. | ||
هنگامی که شیخ تدریس در مسجد نبوی را آغاز کرد و با عموم مردم و خواص همنشین شد، کسانی را از هر چهار مذهب یافت که در آن به بحث میپرداختند و در پی دلیل بودند. همچنین دریافت که تدریس و پژوهش در مسجد نبوی تنها به یک مذهب معین محدود نیست، بنابراین برای کسی که در چنین محیطی به تدریس میپردازد لازم است در مورد دیگر مذاهب نیز اطلاع داشته و به اقوال علما در مورد یک مساله واقف باشد، و همینطور نسبت به علوم کتاب و سنت آگاهی کافی داشته باشد. بنابراین | هنگامی که شیخ تدریس در مسجد نبوی را آغاز کرد و با عموم مردم و خواص همنشین شد، کسانی را از هر چهار مذهب یافت که در آن به بحث میپرداختند و در پی دلیل بودند. همچنین دریافت که تدریس و پژوهش در مسجد نبوی تنها به یک مذهب معین محدود نیست، بنابراین برای کسی که در چنین محیطی به تدریس میپردازد لازم است در مورد دیگر مذاهب نیز اطلاع داشته و به اقوال علما در مورد یک مساله واقف باشد، و همینطور نسبت به علوم کتاب و سنت آگاهی کافی داشته باشد. بنابراین شنقیطی در راه تحصیل این علوم تلاش نمود و چیرگی وی در علوم پایه او را در این مهم یاری داد. | ||
تاثیر این عامل را میتوان به طور آشکار در کتاب وی «أضواء البَیان» در هنگام بررسی مسائل فقهی مشاهده کرد. | تاثیر این عامل را میتوان به طور آشکار در کتاب وی «أضواء البَیان» در هنگام بررسی مسائل فقهی مشاهده کرد. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
۱- تفسیر قرآن کریم در مسجد نبوی: وی ـ چنانکه خود در یکی از دروسش میگوید ـ همهٔ تفسیر قرآن را در این دروس به پایان رساند سپس برای بار دیگر آن را آغاز کرد. اما بار دوم تفسیر ایشان به آخر نرسید و پیش از پایان سورهٔ توبه جان به جان آفرین تسلیم کرد. آنچه از نوارهای ضبط شده در این مجالس به جای مانده است بر روی کاغذ پیاده شده و تحت عنوان «العذب النمیر من مجالس الشنقیطی فی التفسیر» در پنج جلد به چاپ رسیده است. | ۱- تفسیر قرآن کریم در مسجد نبوی: وی ـ چنانکه خود در یکی از دروسش میگوید ـ همهٔ تفسیر قرآن را در این دروس به پایان رساند سپس برای بار دیگر آن را آغاز کرد. اما بار دوم تفسیر ایشان به آخر نرسید و پیش از پایان سورهٔ توبه جان به جان آفرین تسلیم کرد. آنچه از نوارهای ضبط شده در این مجالس به جای مانده است بر روی کاغذ پیاده شده و تحت عنوان «العذب النمیر من مجالس الشنقیطی فی التفسیر» در پنج جلد به چاپ رسیده است. | ||
۲- تدریس تفسیر در دارالعلوم در مدینهٔ نبوی از سال ۱۳۶۹ تا انتقال به ریاض در سال ۱۳۷۱ هجری قمری. | ۲- تدریس تفسیر در دارالعلوم در مدینهٔ نبوی از سال ۱۳۶۹ تا انتقال به ریاض در سال ۱۳۷۱ هجری قمری. | ||
۳- تدریس تفسیر و اصول از سال ۱۳۷۱هجری قمری هنگامی که ادارهٔ معاهد و دانشکدهها در ریاض اقدام به تاسیس یک پژوهشکدهٔ علمینمود. پس از آن، این اداره اقدام به تاسیس معاهد دیگر و دو دانشکدهٔ شریعت و یک دانشکدهٔ ادبیات عرب نمود. شیخ | ۳- تدریس تفسیر و اصول از سال ۱۳۷۱هجری قمری هنگامی که ادارهٔ معاهد و دانشکدهها در ریاض اقدام به تاسیس یک پژوهشکدهٔ علمینمود. پس از آن، این اداره اقدام به تاسیس معاهد دیگر و دو دانشکدهٔ شریعت و یک دانشکدهٔ ادبیات عرب نمود. شیخ از جملهٔ کسانی بود که برای تدریس در این دانشکدهها برگزیده شده و به ریاض منتقل شد. | ||
– تدریس برخی از تالیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه . شیخ شنقیطی علاوه بر دیگر دروس، درسی خاص از برخی کتابهای شیخ الاسلام ابن تیمیه برای مدرسان دانشکدهها برگزار میکرد که در مدت میان نماز مغرب و عشاء برگزار میشد. | – تدریس برخی از تالیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه . شیخ شنقیطی علاوه بر دیگر دروس، درسی خاص از برخی کتابهای شیخ الاسلام ابن تیمیه برای مدرسان دانشکدهها برگزار میکرد که در مدت میان نماز مغرب و عشاء برگزار میشد. | ||
ـ تدریس اصول در مسجد شیخ محمد ابراهیم برای طلاب بلندپایه. | ـ تدریس اصول در مسجد شیخ محمد ابراهیم برای طلاب بلندپایه. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
۴- تدریس در دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره از سال ۱۳۸۱هجری قمری، هنگام افتتاح این دانشگاه در مدینه. شیخ از آن هنگام برای تدریس در این دانشگاه به مدینه منتقل شد. وی همچنین عضو مجلس موسسان این دانشگاه بود و همچنان تا وفات به تدریس در دانشگاه اسلامی مدینه ادامه داد. ایشان همینطور در این دانشگاه به تدریس آداب بحث و مناظره میپرداخت. | ۴- تدریس در دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره از سال ۱۳۸۱هجری قمری، هنگام افتتاح این دانشگاه در مدینه. شیخ از آن هنگام برای تدریس در این دانشگاه به مدینه منتقل شد. وی همچنین عضو مجلس موسسان این دانشگاه بود و همچنان تا وفات به تدریس در دانشگاه اسلامی مدینه ادامه داد. ایشان همینطور در این دانشگاه به تدریس آداب بحث و مناظره میپرداخت. | ||
۵- سفر برای دعوت به سوی خداوند متعال در سال ۱۳۸۵هجری قمری. ایشان در راس هیاتی از سوی دانشگاه اسلامی مدینه به ده کشور آفریقایی سفر نمودند. این سفر از سودان آغاز و به موریتانی پایان یافت. سفر علمی ایشان سرشار از دروس و سخنرانیها و دیدارهای علمی و پژوهشهای سودمند بود. این سفر بیش از دو ماه ادامه داشت. سخنرانیهای علمی شیخ در این سفر در چند نوار ضبط شده و سپس تحت عنوان «سفر به آفریقا» چاپ گردیده است. | ۵- سفر برای دعوت به سوی خداوند متعال در سال ۱۳۸۵هجری قمری. ایشان در راس هیاتی از سوی دانشگاه اسلامی مدینه به ده کشور آفریقایی سفر نمودند. این سفر از سودان آغاز و به موریتانی پایان یافت. سفر علمی ایشان سرشار از دروس و سخنرانیها و دیدارهای علمی و پژوهشهای سودمند بود. این سفر بیش از دو ماه ادامه داشت. سخنرانیهای علمی شیخ در این سفر در چند نوار ضبط شده و سپس تحت عنوان «سفر به آفریقا» چاپ گردیده است. | ||
۶- تدریس در دانشکدهٔ عالی قضاء از زمان افتتاح این دانشکده در سال ۱۳۸۶هجری قمری در ریاض. نظام تدریس در این دانشکده در آن زمان به این صورت بود که از استادان زائر استفاده میکرد و شیخ شنقیطی | ۶- تدریس در دانشکدهٔ عالی قضاء از زمان افتتاح این دانشکده در سال ۱۳۸۶هجری قمری در ریاض. نظام تدریس در این دانشکده در آن زمان به این صورت بود که از استادان زائر استفاده میکرد و شیخ شنقیطی برای تدریس تفسیر و اصول به ریاض سفر میکرد. | ||
۷- در تاریخ ۸/۷/۱۳۹۱ هجری قمری، «هیات کبار علما» (هیات علمای ارشد) از هفده عضو تشکیل شد که علامه شنقیطی یکی از اعضای این هیات بود. | ۷- در تاریخ ۸/۷/۱۳۹۱ هجری قمری، «هیات کبار علما» (هیات علمای ارشد) از هفده عضو تشکیل شد که علامه شنقیطی یکی از اعضای این هیات بود. | ||
۸-شنقیطی یکی از اعضای مجلس موسسان «رابطة العالم اسلامی» بود. | ۸-شنقیطی یکی از اعضای مجلس موسسان «رابطة العالم اسلامی» بود. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=زهد و وَرَع= | =زهد و وَرَع= | ||
عالِم حقیقی کسی است که علمش او را به خشیت الهی و مراقبت خداوندی و دوری از کارهای سفیهانه از جمله حرص بر دنیا و مشغول شدن به آن به حساب خداوند و آخرت، باز دارد. | عالِم حقیقی کسی است که علمش او را به خشیت الهی و مراقبت خداوندی و دوری از کارهای سفیهانه از جمله حرص بر دنیا و مشغول شدن به آن به حساب خداوند و آخرت، باز دارد. | ||
انسان هنگامی که از زهد و وَرَع شیخ | انسان هنگامی که از زهد و وَرَع شیخ آگاهی مییابد به شگفت میافتد، تا جایی که گمان میکند ایشان یکی از سلف صالح است که الگوی علم و عمل و زهد و وَرَعند. | ||
شیخ | شیخ میگفت: «آنچه باعث خوشحالی ماست این است که اگر دنیا مردار هم بود خداوند به اندازهٔ سد رمق آن را مباح ساخته است». | ||
وی فرزند خود را از جمع مال و حرص بر آن به این حجت که آن را در راه صدقه دادن و بنای مدارس صرف خواهد کرد، برحذر میداشت زیرا از نظر او «دنیا مانند آب شور است، و خداوند عزوجل جمع مال را برای صدقه دادن بر بندهاش واجب نساخته است زیرا واقعیت آن است که غالباً بنده اگر مال را جمع کند آن را به مردم نخواهد داد». | وی فرزند خود را از جمع مال و حرص بر آن به این حجت که آن را در راه صدقه دادن و بنای مدارس صرف خواهد کرد، برحذر میداشت زیرا از نظر او «دنیا مانند آب شور است، و خداوند عزوجل جمع مال را برای صدقه دادن بر بندهاش واجب نساخته است زیرا واقعیت آن است که غالباً بنده اگر مال را جمع کند آن را به مردم نخواهد داد». | ||
شیخ میفرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفتهام چون میدانم اگر بندهای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی | شیخ میفرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفتهام چون میدانم اگر بندهای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی جز به اندازهٔ نیاز یک ماهش پولی نزد خود باقی نمیگذاشت و باقیماندهٔ آن را میان طلاب نیازمند و ناتوانان و بیوهزنان خویشاوند توزیع میکرد و میگفت: «به خدا سوگند اگر قوت روزم را داشتم هیچ حقوقی از دانشگاه دریافت نمیکردم، اما مجبورم، چون پیر و ضعیفم و نمیتوانم کار کنم». شنقیطی کتابهایی را که تالیف میکرد نمیفروخت و در این باره میگفت: «علمی که برایش زحمت کشیدهام فروخته شود در حالی که هنوز زندهام؟ چنین چیزی امکان ندارد، بلکه من علمش را میدهم و دیگری پولش را بدهد و [کتابهایم] در میان مردم به رایگان توزیع شود. من میدانم که این کتابها ممکن است به دست کسانی برسد که مستحقش نباشند، اما همینطور به دست کسانی نیز خواهد رسید که نمیتوانند آن را بخرند».<br> | ||
حتی شیخ | حتی شیخ به سبب دوری از دنیا ارزش اسکناسها و تفاوت آنها را نمیدانست و میگفت: «من از سرزمینم آمدم در حالی که گنجی به همراه خود دارم که نزد کمتر کسی موجود است، و آن «قناعت» است و اگر در پی مناصب بودم خیلی خوب راه رسیدن به آن را میدانم، اما من دنیا را بر آخرت ترجیح نمیدهم و علم را برای اهداف دنیایی خرج نمیکنم». | ||
شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بیاهمیت بود و گاه پیش میآمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون میرفت! | شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بیاهمیت بود و گاه پیش میآمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون میرفت! | ||
شیخ محمد بن صالح عثیمین (یگوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس میخواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیهنشین است و فکر نمیکنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمیرسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بیساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشستهایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهرهها بردیم».<br> | شیخ محمد بن صالح عثیمین (یگوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس میخواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیهنشین است و فکر نمیکنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمیرسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بیساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشستهایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهرهها بردیم».<br> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
یک بار که برای تدریس به دانشکدهٔ قضاء به ریاض آمده بود و لباسی کهنه بر تن داشت یکی از دانشآموزانش در این باره با او سخن گفت و شیخ در پاسخ او گفت: «ای فلانی، قضیه، قضیهٔ لباس نیست، بلکه آن علمی است که در زیر این لباس است». | یک بار که برای تدریس به دانشکدهٔ قضاء به ریاض آمده بود و لباسی کهنه بر تن داشت یکی از دانشآموزانش در این باره با او سخن گفت و شیخ در پاسخ او گفت: «ای فلانی، قضیه، قضیهٔ لباس نیست، بلکه آن علمی است که در زیر این لباس است». | ||
هنگامی که یکی از شاگردانش به نام احمد بن محمد امین که شیخ مراقی السعود را برای وی شرح داده بود، خواست در سالی که وفات نمود او را به سبب ضعف و بیماری از سفر حج منصرف نماید به او گفت: «تلاش نکن مرا منصرف کنی. سفری که برای درمان به لندن رفتهام را باید با یک سفر حج کفاره نمایم!» | هنگامی که یکی از شاگردانش به نام احمد بن محمد امین که شیخ مراقی السعود را برای وی شرح داده بود، خواست در سالی که وفات نمود او را به سبب ضعف و بیماری از سفر حج منصرف نماید به او گفت: «تلاش نکن مرا منصرف کنی. سفری که برای درمان به لندن رفتهام را باید با یک سفر حج کفاره نمایم!» | ||
شیخ شنقیطی | شیخ شنقیطی در حالی وفات نمود که هیچ چیز از دنیا به جای نگذاشته بود. خداوند او را رحمت کند. | ||
=تالیفات= | =تالیفات= | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
همچنین از جملهٔ اینها برخی از مسائلند که پیشتر در شرح «مراقی السعود» آن را تقریر مینمود، سپس در «أضواء البیان» از آن برگشته و به مخالفت با آن پرداخت». | همچنین از جملهٔ اینها برخی از مسائلند که پیشتر در شرح «مراقی السعود» آن را تقریر مینمود، سپس در «أضواء البیان» از آن برگشته و به مخالفت با آن پرداخت». | ||
=وفات= | =وفات= | ||
شیخ | شیخ در هنگام چاشت روز پنجشنبه هفدهم ذی الحجهٔ سال ۱۳۹۳هجری قمری (۱۰ژانویه ۱۹۷۴) در خانهٔ خود در [[مکه مکرمه]] دیده از جهان فرو بست. شیخ عبدالعزیز بن باز پس از برگزاری نماز ظهر همان روز بر وی نماز گزارد و در مقبرهٔ مَعلاة در ریع الحَجون به خاک سپرده شد. | ||
خداوند وی | خداوند وی را قرین رحمت واسع خود قرار دهد. آمین. | ||
خالد بن عثمان الثبت ـ ترجمه: عبدالله .م | خالد بن عثمان الثبت ـ ترجمه: عبدالله .م | ||