confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
یعنى همیشه نمیدوشم تا به خوردِ فکر و فهم شما بدهم. پس بایستى هوشیار باشید و از فرصتها بهره بگیرید تا در آینده دچار غصّه و رنج نگردید. | یعنى همیشه نمیدوشم تا به خوردِ فکر و فهم شما بدهم. پس بایستى هوشیار باشید و از فرصتها بهره بگیرید تا در آینده دچار غصّه و رنج نگردید. | ||
= | =بنی امیه و سعید بن جبیر= | ||
وی تمام دوران زندگیش را تحت سلطه [[امویان]] گذراند. او درست در زمان خلافت [[معاویه]] به دنیا آمد و زمانی به جوانی رسید که [[عاشورا]] نیز حادث شد. لذا وی در دوران زندگیش شاهد قیامهای مختلف بر علیه امویان بود. قیامهایی که در دوران زندگی او اتفاق افتاد، عبارت بود از: نهضت مدینه در سال شصت و سه، [[قیام مختار]] در سال شصت و پنج، [[قیام مطرف ثقفی]] در سال هفتاد و هفت، نهضت ابن اشعث در سال هشتاد و یک، [[قیام زید بن علی]] در سال هشتاد و سه. | |||
با وجود این که وی از محضر اساتیدی کسب علم نموده بود که تقریبا با این نوع حکومت مخالف بودند، لذا وی نیز جزء کسانی بود که در برابر امویان موضع گرفت. با به حکومت رسیدن [[عبدالملک مروان]] و ولایت حجاج بن یوسف ثقفی بر [[عراق]] و ظلم و ستم [[حجاج]]، وی مجبور به فرار به دیگر مناطق اسلامی شد. البته قبل از فرار، با حجاج همکاری نمود. وی مدتی نویسنده [[عبدالله بن مسعود]] بود، سپس نویسنده ابى برده -که قاضى بود. شد، بعد از آن به جهت همکاری با [[ابن اشعث]] فرار کرد<ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، 1374ش، ج 2، ص 923.</ref>. او به [[اصفهان]] رفت و در آن جا پناه گرفت. بعلاوه این که در آن سرزمین نیز دست از کارهای علمی خود برنداشت و به تدریس و تحقیق پرداخت. البته [[ابن اثیر]] قائل است که حجاج بعد از مدتی، سعید را به عنوان کاتب و هزینهدار لشکر ابن اشعث برگزید<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 13، ص 185.</ref>. حجاج به سعید دستور داده بود تا نامهای را برای ابن اشعث که قیام کرده بود ببرد؛ اما ابن اشعث از سعید خواست تا با او همکاری کند<ref>دینوری، ابن قتیبه؛ امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380ش، ص 262.</ref>. | |||
بعد از مدتی محمد بن اشعث بر علیه حکومت حجاج دست به شورش زد و لذا سعید نیز با وی همداستان شده و در این قیام سهیم شد. هر چند که در ابتدا سعید با این قیام راضی نبود، چرا که قائل بود این کار فتنههاى بسیارى در پى دارد. در آن صورت خونها ریخته مىشود. حرامها، حلال مىشود و [[دین]] و دنیا از دست مىرود. در جواب وى گفتند: او حجاج است که کارهایى که نباید، انجام داده است، تا این که سرانجام سعید بن جبیر نیز با آنان همراه شد<ref> دینوری، پیشین، ص 257.</ref>. | |||
او در دیر جماجم به لشکر ابن اشعث پیوست و با او [[بیعت]] کرد. او در جنگ با امویان فریاد میزد: با همت و یقین با آنها نبرد کنید و از نبردشان باز نمانید که گنهکارند و در کار حکومت جبار و در کار دین ستمگر، ضعیفان را زبون کردهاند و [[نماز]] را از میان بردهاند<ref> طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال 1375ش، ج 8، ص 3706.</ref>. سعید در این جنگ از خود رشادتها نشان داد و سخت جنگید<ref> ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363ش، ج 2، ص 84.</ref>. | |||
اما این جنگ با پیروزی امویان همراه بود و محمد بن اشعث نیز کشته شد و یارانش نیز به هر سو پراکنده شدند. به دستور حجاج هر یک از یاران ابن اشعث که دستگیر شد، گردن زده شدند. سعید به [[قزوین]] رفت و یک شب را در [[مسجد]] توت این شهر گذراند<ref> ابن الفقیه، ابو عبد الله احمد بن محمد بن اسحاق؛ کتاب البلدان، تحقیق یوسف الهادى، بیروت، عالم الکتب، 1416، ص 564.</ref> و از آن جا به اصفهان گریخت؛ اما حجاج به عامل خود در اصفهان نوشت که او را دستگیر کند. عامل نخواست او را بیازارد، لذا در خفا به او پیغام داد که فرار کند و از او دور شود. بعد از آن به [[قم]] رفت و شش ماه در قم ماند<ref> قمی، حسن بن محمد بن حسن؛ تاریخ قم، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملک قمى، تحقیق سید جلال الدین تهرانى، تهران، توس، 1361ش، ص 38.</ref>، بعد از آن او به آذربایجان رفت، مدتى در آنجا اقامت کرد تا سخت به ستوه آمد و دلتنگ شد، لذا وی در این اوضاع به مکه رفت و به این شهر امن الهی پناه برد<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 13، ص 185.</ref>. با مرگ عبدالملک مروان، پسرش ولید به حکومت رسید و طبق دستور او خالد قسری فرماندار مکه، سعید را دستگیر کرده و به نزد حجاج بن یوسف ثقفی فرستاد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |