۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=زندگی پس از سختی = | =زندگی پس از سختی = | ||
پس از | پس از آزادی از زندان ایشان در سال 1971 میلادی، او گروه خود را ترک نکرد، بنابراین او در منطقه هلیوپولیس که از سال 1975 میلادی در آن زندگی می کرد، دوباره به اخوان المسلمین پیوست و تا زمانی که مسئولیت منطقه هلیوپولیس را به عهده گرفت، در خدمت برادرانش ماند. اما خستگی سالها بر او وارد شد که باعث شد از مسئولیت کناره گیری کند و از خانواده تحصیلی و کار ترکیبی در میان اخوان و فرزندانش همه در اخوان راضی شود. | ||
پس از رفتن او شروع به جستجوی همسرش کرد تا اینکه او را پیدا کرد و به مدت دو سال در کار خود با پیمانکاران عرب مستقر شد و وقتی الشریف به او پیشنهاد کار در کارخانه هایش را داد، پیمانکاران را رها کرد و در پلاستیک الشریف مشغول به کار شد. کارخانه ها تا اینکه در سال 1996 بازنشسته شد. | پس از رفتن او شروع به جستجوی همسرش کرد تا اینکه او را پیدا کرد و به مدت دو سال در کار خود با پیمانکاران عرب مستقر شد و وقتی الشریف به او پیشنهاد کار در کارخانه هایش را داد، پیمانکاران را رها کرد و در پلاستیک الشریف مشغول به کار شد. کارخانه ها تا اینکه در سال 1996 بازنشسته شد. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
او همچنین حافظه بسیار قوی داشت که او را متمایز می کرد و در زندان توره به مدت 3 سال که در اواخر عمرش بود با ما در بازداشت بود و اغلب فراموش می کند که یک خبرنگار در زندان نزد او آمده و با او مصاحبه مطبوعاتی کرده است. و مدتها الهدیبی به او گفت: انشاءالله فردا ادامه می دهیم، خبرنگار چند روز غیبت داشت و بعد آمد و به او گفت: فلان را به من گفتی، الهدیبی کرد. یادم نمیآید تا زمانی که ضبط صوت را برای او چرخاند، بنابراین وقتی این مصاحبه را انجام داد، شوکه شد و شگفتزده ماند. | او همچنین حافظه بسیار قوی داشت که او را متمایز می کرد و در زندان توره به مدت 3 سال که در اواخر عمرش بود با ما در بازداشت بود و اغلب فراموش می کند که یک خبرنگار در زندان نزد او آمده و با او مصاحبه مطبوعاتی کرده است. و مدتها الهدیبی به او گفت: انشاءالله فردا ادامه می دهیم، خبرنگار چند روز غیبت داشت و بعد آمد و به او گفت: فلان را به من گفتی، الهدیبی کرد. یادم نمیآید تا زمانی که ضبط صوت را برای او چرخاند، بنابراین وقتی این مصاحبه را انجام داد، شوکه شد و شگفتزده ماند. | ||
وی می افزاید: تحصیلاتم را در دانشکده فنی به پایان رساندم و سال آخر را هنوز تمام نکرده بودم و جالب است که دو همکار سابق خود را پیدا کردم. یکی استادیار شد و دیگری استاد شد و نزد من درس می خواندند و بعد از فارغ التحصیلی در شرکت (پیمانکاران عربی) مشغول به کار شدم و خداوند ما را عزت داد و رزق و روزی و زن و فرزند به ما ارزانی داشت و رسیدم. مقام هایی که بسیاری از کسانی که پیش از من بودند به آن نرسیدند، همانا خداوند به هرکسی که در آن زمان از بازداشت بیرون آمد، نعمتی فوق العاده عنایت کرد. | وی می افزاید: تحصیلاتم را در دانشکده فنی به پایان رساندم و سال آخر را هنوز تمام نکرده بودم و جالب است که دو همکار سابق خود را پیدا کردم. یکی استادیار شد و دیگری استاد شد و نزد من درس می خواندند و بعد از فارغ التحصیلی در شرکت(پیمانکاران عربی) مشغول به کار شدم و خداوند ما را عزت داد و رزق و روزی و زن و فرزند به ما ارزانی داشت و رسیدم. مقام هایی که بسیاری از کسانی که پیش از من بودند به آن نرسیدند، همانا خداوند به هرکسی که در آن زمان از بازداشت بیرون آمد، نعمتی فوق العاده عنایت کرد. | ||
و چون از چگونگی ماه رمضان در زندان پرسید، فرمود: رمضان در زندان با معنویت و لذت خود بر ما بسته بود و ما را در زندان الوحات رها می کردند تا نماز شب را به جماعت بخوانیم و همه را باز می کردند. حجره ها را برای ما جمع می کنیم و در وسط جمع می شویم و نماز می خوانیم و از اولین بارهایی بود که در یک جزء کامل از قرآن در انجام آن ماندیم: | و چون از چگونگی ماه رمضان در زندان پرسید، فرمود: رمضان در زندان با معنویت و لذت خود بر ما بسته بود و ما را در زندان الوحات رها می کردند تا نماز شب را به جماعت بخوانیم و همه را باز می کردند. حجره ها را برای ما جمع می کنیم و در وسط جمع می شویم و نماز می خوانیم و از اولین بارهایی بود که در یک جزء کامل از قرآن در انجام آن ماندیم: |