پرش به محتوا

صلاح شادی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
|}
|}
</div>
</div>
وی مجاهد بزرگ، تیپ پلیس پروفسور صلاح شادی است، در سال 1921 میلادی در شهر [[قاهره]] به دنیا آمد، در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، تحصیلات نظامی خود را ادامه داد. فارغ التحصیل یک افسر پلیس بود و در هر جایی که حل می شد می توانست مشکلات آنها را حل کند و بین افراد و خانواده ها آشتی دهد و درجه سربازی او برای متمایز کردن او از سایر مردم نبود بلکه دارای اخلاق بالا و حیا بود. ، روح خوب و دست سخاوتمند. او در سال 1942 میلادی به [[اخوان‌المسلمین]] پیوست و توسط اولین راهنمای آن، شهید امام حسن البناء تربیت شد و به عنوان افسر پلیس به کار خود در صفوف آن ادامه داد و مردم را به نیکی دعوت کرد و دل هایشان را آشتی داد. عزم را در آنها بیدار می کند و آنها را به تلاش برای دین خدا و جلب رضایت او ترغیب می کند. در مصیبت سال 1948 میلادی، او با اخوان که دستگیر شدند دستگیر نشد، بلکه مقامات راضی شدند که او را به عنوان افسر کارخانه قند در «نج حمادی» از قاهره به دوردست‌های مصر علیا تبعید کنند. و این امر او را از ادامه دعوت به سوی خدا باز نداشت و در سال 1954 میلادی در پی واقعه ساختگی منشیه دستگیر شد و مورد عذاب شدید قرار گرفت و صبر کرد و عزم خود را از دست نداد و کانالش نرم نشد. و به جرم سرنگونی رژیم به زور به اعدام محکوم شد، بنابراین نامه ای برای همسرش فرستاد تا او را بپوشاند، ضربه شوک را کاهش دهد و خوابی را به او اعلام کند که در آن احساس می کند که او را پرتاب کرده اند. در چاهی تاریک گسترش یافت دستی داشت که او را برد، بعد از بیدار شدن فهمید که حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شده است، گریه کرد و گفت: ناصر می خواست مرا بکشد و خدا حق تعالی غیر از این می خواست.
'''صلاح شادی''' در سال 1921 میلادی در شهر [[قاهره]] به دنیا آمد، این مجاهد بزرگ، در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شد، پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، تحصیلات نظامی خود را ادامه داد. فارغ‌التحصیل یک افسر پلیس بود و در هر جایی که حل می شد می توانست مشکلات آنها را حل کند و بین افراد و خانواده ها آشتی دهد و درجه سربازی او برای متمایز کردن او از سایر مردم نبود بلکه دارای اخلاق بالا و حیا بود. ، روح خوب و دست سخاوتمند. او در سال 1942 میلادی به [[اخوان‌المسلمین]] پیوست و توسط اولین راهنمای آن، شهید امام حسن البناء تربیت شد و به عنوان افسر پلیس به کار خود در صفوف آن ادامه داد و مردم را به نیکی دعوت کرد و دل هایشان را آشتی داد. عزم را در آنها بیدار می کند و آنها را به تلاش برای دین خدا و جلب رضایت او ترغیب می کند. در مصیبت سال 1948 میلادی، او با اخوان که دستگیر شدند دستگیر نشد، بلکه مقامات راضی شدند که او را به عنوان افسر کارخانه قند در «نج حمادی» از قاهره به دوردست‌های مصر علیا تبعید کنند. و این امر او را از ادامه دعوت به سوی خدا باز نداشت و در سال 1954 میلادی در پی واقعه ساختگی منشیه دستگیر شد و مورد عذاب شدید قرار گرفت و صبر کرد و عزم خود را از دست نداد و کانالش نرم نشد. و به جرم سرنگونی رژیم به زور به اعدام محکوم شد، بنابراین نامه ای برای همسرش فرستاد تا او را بپوشاند، ضربه شوک را کاهش دهد و خوابی را به او اعلام کند که در آن احساس می کند که او را پرتاب کرده اند. در چاهی تاریک گسترش یافت دستی داشت که او را برد، بعد از بیدار شدن فهمید که حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شده است، گریه کرد و گفت: ناصر می خواست مرا بکشد و خدا حق تعالی غیر از این می خواست.


=تحصیلات=
=تحصیلات=