۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بدعت''' حکمی است که به دین افزوده و یا از آن کاسته شود بدون اینکه مستندی از [[قرآن]] یا [[سنّت]] داشته باشد. [[خداوند]] متعال دین خود را کامل و بیهیچ گونه کاستی به آدمیان هدیّه فرموده است و جایی برای افزودن یا کاستن در آن نگذاشته است و اعلام فرموده که [[دین]] خالص تنها از آنِ خداست و تنها همان را میپذیرد. با این همه، همواره کسانی بودهاند که آگاهانه یا ناآگاهانه آنچه را در دین نبوده است، به آن نسبت دادهاند و در دین بدعت گذاشتهاند. این مقاله ضمن معناشناسی بدعت به ابعاد مختلف آن مانند عوامل پیدایش بدعت، مصادیق بدعت و ... با استفاده از روش تفسیر موضوعی و تحلیل محتوای کیفی پرداخته است. حقیقت بدعت را سه مطلب تشکیل میدهد: | '''بدعت''' حکمی است که به دین افزوده و یا از آن کاسته شود بدون اینکه مستندی از [[قرآن]] یا [[سنّت]] داشته باشد. [[خداوند]] متعال دین خود را کامل و بیهیچ گونه کاستی به آدمیان هدیّه فرموده است و جایی برای افزودن یا کاستن در آن نگذاشته است و اعلام فرموده که [[دین]] خالص تنها از آنِ خداست و تنها همان را میپذیرد. با این همه، همواره کسانی بودهاند که آگاهانه یا ناآگاهانه آنچه را در دین نبوده است، به آن نسبت دادهاند و در دین بدعت گذاشتهاند. این مقاله ضمن معناشناسی بدعت به ابعاد مختلف آن مانند عوامل پیدایش بدعت، مصادیق بدعت و... با استفاده از روش تفسیر موضوعی و تحلیل محتوای کیفی پرداخته است. حقیقت بدعت را سه مطلب تشکیل میدهد: | ||
1ـ دستکاری در امور دینی، اعمّ از اصول و فروع با افزودن و کاستن. | 1ـ دستکاری در امور دینی، اعمّ از اصول و فروع با افزودن و کاستن. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==لغوی== | ==لغوی== | ||
بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | ||
از اینروست که خداوند بدیعِ | از اینروست که خداوند بدیعِ آسمانها و زمین است و «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ...»، <ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۷. </ref> یعنی خداوند آسمانها و زمین را بیالگو و مانندی پیشین آفرید. | ||
این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»<ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. </ref>، یعنی بگو من از میان پیامبران نودرآمدی نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاری آمدهاند. <ref>محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش رمزی منیر بعلبکی، بیروت، ۱۹۸۷م.</ref><ref>محمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش محمدعلی نجار، قاهره، الدار المصریه.</ref><ref>حسن ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغة، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴، به کوشش محمد علویمقدم و ابراهیم دسوقی شتا، مشهد، ۱۳۶۳ش.</ref> | این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»<ref>احقاف/سوره۴۶، آیه۹. </ref>، یعنی بگو من از میان پیامبران نودرآمدی نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاری آمدهاند. <ref>محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش رمزی منیر بعلبکی، بیروت، ۱۹۸۷م.</ref><ref>محمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱، به کوشش محمدعلی نجار، قاهره، الدار المصریه.</ref><ref>حسن ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغة، ج۱، ص۳۵۳- ۳۵۴، به کوشش محمد علویمقدم و ابراهیم دسوقی شتا، مشهد، ۱۳۶۳ش.</ref> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
در کلمات فقهای شیعه و اهل سنت آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئه. | در کلمات فقهای شیعه و اهل سنت آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئه. | ||
الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت | الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم، این دو گونه است بدون این که به شرع نسبت دهیم؛ گاهی به ضرر انسان است به آن «بدعت سیئه» میگوییم مانند بمبهای اتمی، وسایل جنگی کشتار جمعی و گاهی به نفع انسان است که آن را «بدعت حسنه» مینامیم مانند دستگاههای تهویه که در زمان ما درست کردهاند که بشر را تا حدی از گرما حفظ میکنند. | ||
ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر | ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر بگیریم، بدعت فقط یک قسم است یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعتها سیئه و گناهان کبیرهای هستند که در حد شرکاند. مثلاً صلاة تراویح از نظر برخی از خلفاء گفتهاند بدعت حسنه است. در حالی که اگر صلاة تراویح را امر شریعت بدانیم که ریشه در دین و سنت دارد، دیگر بدعت نیست بلکه« سنت »است اما اگر صلاة تراویح، ریشه در شریعت نداشته باشد،بدعت حسنه نیست بلکه بدعث سیئه است. | ||
=دیدگاه قرآن= | =دیدگاه قرآن= | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
اگر کسی در اسلام سنت خوبی را پایهگذاری کند، هم اجر این کار را میبرد و هم اجر کسانی را که به این سنت عمل کردهاند؛ و اگر کسی سنت بدی را پیریزی نماید، هم گناه اینکار به دوش اوست و هم گناه کسانی که به اینکار عملکردهاند. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۵۷، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>شیخ مفید، الامالی، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | اگر کسی در اسلام سنت خوبی را پایهگذاری کند، هم اجر این کار را میبرد و هم اجر کسانی را که به این سنت عمل کردهاند؛ و اگر کسی سنت بدی را پیریزی نماید، هم گناه اینکار به دوش اوست و هم گناه کسانی که به اینکار عملکردهاند. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۵۷، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>شیخ مفید، الامالی، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ||
بدعت گناهی بسیار هولناک و غیرقابل بخشش است <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> گناهی همدوش با کفر <ref>محمد ابنبابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۹۳، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۷، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> چندان که توبه بدعتگذار پذیرفته نیست. <ref>محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۵۸۶ -۵۸۷، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.</ref> | بدعت گناهی بسیار هولناک و غیرقابل بخشش است <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> گناهی همدوش با کفر <ref>محمد ابنبابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۹۳، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۷، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> چندان که توبه بدعتگذار پذیرفته نیست. <ref>محمد ابنبابویه، ثواب الاعمال، ج۱، ص۵۸۶ -۵۸۷، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.</ref> | ||
بدعت | بدعت فتنهها را آغاز میکند <ref>احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.</ref> و با توحید هیچ سازگاری ندارد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۶، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref> | ||
اگر بدعتی در میان مسلمانان ظهور کند، عالِم باید علم خود را اظهار نماید و اگر عالمی این کار را نکند، لعنت خدا بر او باد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۴، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref><ref>محمد ابن ابی جمهور، مجلی، ج۱، ص۵۷۹، چ سنگی، تهران، ۱۳۲۹ق.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۵۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۷۲-۹۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | اگر بدعتی در میان مسلمانان ظهور کند، عالِم باید علم خود را اظهار نماید و اگر عالمی این کار را نکند، لعنت خدا بر او باد. <ref>محمد کلینی، الاصول من الکافی، ج۱، ص۵۴، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق. </ref><ref>محمد ابن ابی جمهور، مجلی، ج۱، ص۵۷۹، چ سنگی، تهران، ۱۳۲۹ق.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۵۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref><ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۷۲-۹۱، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
روایات بسیاری در نکوهش بدعت وارد شده است. برخی از آنها عبارتند از: | روایات بسیاری در نکوهش بدعت وارد شده است. برخی از آنها عبارتند از: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
مثلاً در شریعت، نماز کار ستودهای است و مستحب است که در هر زمانی آن را به جای آوریم، اما اگر کسی رکعتهای خاصی در اوقات خاص تعیین کند، بدعت محسوب میگردد و خلاصه بدعت یعنی نو درآوردن امری در شریعت که نصی در مورد آن نیامده باشد، خواه اصل آن کار نوآوری باشد، خواه خصوصیتش <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> | مثلاً در شریعت، نماز کار ستودهای است و مستحب است که در هر زمانی آن را به جای آوریم، اما اگر کسی رکعتهای خاصی در اوقات خاص تعیین کند، بدعت محسوب میگردد و خلاصه بدعت یعنی نو درآوردن امری در شریعت که نصی در مورد آن نیامده باشد، خواه اصل آن کار نوآوری باشد، خواه خصوصیتش <ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> | ||
۴.داخل کردن امری در دین که معلوم باشد که از دین نیست و آن را به امر شارع نسبت دادن. <ref>محمد حسن، آشتیانی، بحر الفوائد، ص۸۰، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ۴.داخل کردن امری در دین که معلوم باشد که از دین نیست و آن را به امر شارع نسبت دادن. <ref>محمد حسن، آشتیانی، بحر الفوائد، ص۸۰، قم، ۱۴۰۳ق.</ref> | ||
۵.وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ مثل مباح ساختن یک | ۵.وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست؛ مثل مباح ساختن یک حرام، یا حرام کردن یک مباح، یا واجب کردن چیزی که واجب نیست و مانند آن. <ref>محسن امین، کشف الارتیاب، ج۱، ص۱۴۳، قم، کتابخانة بزرگ اسلامی.</ref> | ||
۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۲۲، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. <ref>ابراهیم شاطبی، الاعتصام، ج۱، ص۲۲، به کوشش خالد عبدالفتاح سبل ابوسلمان، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.</ref> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
===تقسیمات دو بخشی=== | ===تقسیمات دو بخشی=== | ||
۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با | ۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ||
اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقى، احمد، مناقب الشافعى، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش احمد صقر، قاهره، مکتبة دارالتراث.</ref> <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقى، احمد، مناقب الشافعى، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش احمد صقر، قاهره، مکتبة دارالتراث.</ref> <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
۲.بدعت در دین همه آن امور تازهای را شامل میشود که در قرآن و سنت نیامده باشد، اما خود این امور دو گونه است: گاهی بدعتی است که از رهگذر نیت خیری که بدعتگذار داشته، او را در معرض اجر خدایی قرار داده، و وی معذور است. | ۲.بدعت در دین همه آن امور تازهای را شامل میشود که در قرآن و سنت نیامده باشد، اما خود این امور دو گونه است: گاهی بدعتی است که از رهگذر نیت خیری که بدعتگذار داشته، او را در معرض اجر خدایی قرار داده، و وی معذور است. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن نماز تراویح از زمره بدعتهای مستحب است. | ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن نماز تراویح از زمره بدعتهای مستحب است. | ||
پدیدار شدن مذاهبی همچون جبریه و قدریه از بدعتهای حرام است. | پدیدار شدن مذاهبی همچون جبریه و قدریه از بدعتهای حرام است. | ||
آراستن مسجدها از بدعتهای | آراستن مسجدها از بدعتهای مکروه، و مصافحه پس از نماز صبح و عصر از بدعتهای مباح است. <ref>عبدالعزیز ابن عبدالسلام، قواعد الاحکام، ج۲، ص۲۰۴- ۲۰۵، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.</ref><ref>محییالدین نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.</ref><ref>احمد قرافی، الفروق، ج۴، ص۲۰۲- ۲۰۵، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
گفتنی است که شهید اول از فقهای مشهور امامیه نیز معتقد به همین تقسیم بندی درمورد بدعت است. <ref>محمد شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۶، به کوشش عبدالهادی حکیم، قم، مکتبة المفید.</ref> | گفتنی است که شهید اول از فقهای مشهور امامیه نیز معتقد به همین تقسیم بندی درمورد بدعت است. <ref>محمد شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۶، به کوشش عبدالهادی حکیم، قم، مکتبة المفید.</ref> | ||
محمدباقر مجلسی با استناد به یک روایت، نظر شهید اول را موردانتقاد قرار میدهد و میگوید: هر بدعتی بدون استثناء حرام و افترا بر خدا و رسول است. <ref>محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.</ref> | محمدباقر مجلسی با استناد به یک روایت، نظر شهید اول را موردانتقاد قرار میدهد و میگوید: هر بدعتی بدون استثناء حرام و افترا بر خدا و رسول است. <ref>محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
=مصادیق= | =مصادیق= | ||
این بخش در پاسخ به این پرسش است که چه عملی بدعت است؟ و چه کسی بدعتگذار؟ تاریخ مسلمانان به روشنی نشان میدهد که از قرن اول هجری به بعد فرقهها و مذاهب مختلفی پیدا شدند و هر فرقه باورها و گرایشهای مخصوص به خود را داشت و هر یک - به استثنای فرقههایی معدود - خود را یکسره بر حق و بر آیین و سنت پیامبر (ص) میدانست و دیگر فرقهها را به بددینی و بدعت متهم میکرد. | این بخش در پاسخ به این پرسش است که چه عملی بدعت است؟ و چه کسی بدعتگذار؟ تاریخ مسلمانان به روشنی نشان میدهد که از قرن اول هجری به بعد فرقهها و مذاهب مختلفی پیدا شدند و هر فرقه باورها و گرایشهای مخصوص به خود را داشت و هر یک - به استثنای فرقههایی معدود - خود را یکسره بر حق و بر آیین و سنت پیامبر (ص) میدانست و دیگر فرقهها را به بددینی و بدعت متهم میکرد. | ||
ابن رشد میگوید: هر فرقهای بر این گمان است که بر شریعت و دین اصیل است و فرقه مخالف او یا بدعتگذار است، یا کافر . <ref>محمد ابن رشد، مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش محمود قاسم، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref> | ابن رشد میگوید: هر فرقهای بر این گمان است که بر شریعت و دین اصیل است و فرقه مخالف او یا بدعتگذار است، یا کافر. <ref>محمد ابن رشد، مناهج الادلة فی عقائد الملة، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش محمود قاسم، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref> | ||
بر این اساس پاسخ هر فرقه به پرسش بالا با پاسخ دیگر فرقهها متفاوت است. | بر این اساس پاسخ هر فرقه به پرسش بالا با پاسخ دیگر فرقهها متفاوت است. | ||
در میان، حنابله - و به دنبال آنان وهابیه <ref>گلدسیهر، ا، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۷، ترجمه محمدیوسف موسی و دیگران، قاهره، دارالکتب الحدیثه.</ref> - بیش از همه از اتهام بدعت برای نامشروع قلمداد کردن باورها و آیینهای دیگر فرقهها استفاده کردهاند. | در میان، حنابله - و به دنبال آنان وهابیه <ref>گلدسیهر، ا، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۷، ترجمه محمدیوسف موسی و دیگران، قاهره، دارالکتب الحدیثه.</ref> - بیش از همه از اتهام بدعت برای نامشروع قلمداد کردن باورها و آیینهای دیگر فرقهها استفاده کردهاند. | ||
اینان با این مبنا که باید از سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین و محدثان بزرگ قرن ۱-۳ق پیروی کرد، با هر امر تازهای به ستیزه برمیخاستند. | اینان با این مبنا که باید از سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین و محدثان بزرگ قرن ۱-۳ق پیروی کرد، با هر امر تازهای به ستیزه برمیخاستند. | ||
ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ||
از نظر او همگی متکلمان اعم از | از نظر او همگی متکلمان اعم از شیعه، معتزله، جهمیه، اشاعره و خوارج بدعتگذارند و همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا نیز در دام بدعت گرفتار آمدهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۵، ص۳۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، «العقیدة الحمویة الکبری»، ج۱، ص۴۲۵- ۴۲۹، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة التفسیر،ص۳۶۰، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.</ref><ref>عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. </ref> | ||
او حتیاز برگذاری | او حتیاز برگذاری جشنهایدینی نیز انتقاد میکند.<ref>ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۸۱، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م؛</ref> <ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۵۰، المواسم و المراسم، تهران، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.</ref> | ||
گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
بر این مبنا، قرطبی ترجمه کتابهای یونانی و آوردن فرهنگ فلسفی را در میان مسلمانان بدعت میخواند و مأمون را که سرمنشأ این کار بود، بدعتگذار میداند <ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۳۳۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> | بر این مبنا، قرطبی ترجمه کتابهای یونانی و آوردن فرهنگ فلسفی را در میان مسلمانان بدعت میخواند و مأمون را که سرمنشأ این کار بود، بدعتگذار میداند <ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۳۳۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> | ||
پاسخ متکلمان در برابر اصحاب حدیث این بود که بدعت کار ما نیست، بلکه کار خود شماست!. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | پاسخ متکلمان در برابر اصحاب حدیث این بود که بدعت کار ما نیست، بلکه کار خود شماست!. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | ||
متکلمان به نوبه خود فیلسوفان را بدعتگذار میدانند و ابن رشد چنین پاسخ میدهد که اشاعره، معتزله، باطنیه و حشویه همگی سخت گرفتار تأویلات بدعت آمیزند. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | متکلمان به نوبه خود فیلسوفان را بدعتگذار میدانند و ابن رشد چنین پاسخ میدهد که اشاعره، معتزله، باطنیه و حشویه همگی سخت گرفتار تأویلات بدعت آمیزند. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | ||
اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله | اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله جبریه، معتزله، شیعه و باطنیه - را اهل بدعت میدانند <ref>محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۵، به کوشش محمد زاهد کوثری، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.</ref> <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، ص۹۹، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م.</ref> <ref>محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.</ref> | ||
معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، ص۱۰۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref> | معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، ص۱۰۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. </ref><ref>محمد کراجکی، التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۱ق.</ref> | اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. </ref><ref>محمد کراجکی، التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۱ق.</ref> | ||
امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، | امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. <ref>محمد ابنبابویه، الاعتقادات، ج۱، ص۹۷، به کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش. </ref><ref>محمد حر عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۹۰، قم، ۱۴۰۸ق.</ref><ref>محمد علی وحید بهبهانی، ج۱، ص۸۴، خیراتیه، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.</ref><ref>حسن علامة حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالرحیم مبارک، قم، ۱۳۷۹ش.</ref>آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، ج۱، ص۵، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref> <ref>حدیقه الشیعة، منسوب به مقدس اردبیلی، ص۲۳۲، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه.</ref> | ||
==بیان بعضی از مصادیق== | ==بیان بعضی از مصادیق== | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
۴)بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله (استصلاح) به عنوان ادلّه استنباط احکام شرعی. | ۴)بنیان نهادن قیاس، استحسان و مصالح مرسله (استصلاح) به عنوان ادلّه استنباط احکام شرعی. | ||
=نگاهی به انگیزهها و خاستگاهها= | |||
=نگاهی به انگیزهها و | |||
در جست و جو از انگیزهها و خاستگاههای بدعت، نخست باید این پرسش را ملحوظ داشت که وارد کردن آنچه از دین نیست در دین، چرا و به چه مقصودی میتواند انجام گیرد؟ دین به عنوان یک نظام نهادینه از باورها، اعمال و حالات، یا یک دستگاه فردی از باورها، اعمال و حالات، همواره در معرض بروز دگرگونیهاست. | در جست و جو از انگیزهها و خاستگاههای بدعت، نخست باید این پرسش را ملحوظ داشت که وارد کردن آنچه از دین نیست در دین، چرا و به چه مقصودی میتواند انجام گیرد؟ دین به عنوان یک نظام نهادینه از باورها، اعمال و حالات، یا یک دستگاه فردی از باورها، اعمال و حالات، همواره در معرض بروز دگرگونیهاست. | ||
دین - چه به عنوان نهادی اجتماعی و چه به عنوان بُعدی از زندگی فردی انسان - در پیوندی ناگسستی با حیات انسانی است. | دین - چه به عنوان نهادی اجتماعی و چه به عنوان بُعدی از زندگی فردی انسان - در پیوندی ناگسستی با حیات انسانی است. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۰: | ||
در بیانی خلاصه باید گفت: نهاد دین رسمی، در برخورد با نیازهای اجتماع برای تحول گونههایی متفاوت از برخورد را در پیش گرفته است: پیش از همه باید به نظریه پایداری بر دینِ نخستین یا به تعبیر دیگر «علیکم بالامر الاول» اشاره کرد که در نگاه ابتدایی بیشترین مشروعیت را داراست. | در بیانی خلاصه باید گفت: نهاد دین رسمی، در برخورد با نیازهای اجتماع برای تحول گونههایی متفاوت از برخورد را در پیش گرفته است: پیش از همه باید به نظریه پایداری بر دینِ نخستین یا به تعبیر دیگر «علیکم بالامر الاول» اشاره کرد که در نگاه ابتدایی بیشترین مشروعیت را داراست. | ||
برپایه این نظریه، اساس باید بر گونه دینداری عصر نبوی نهاده شود و هر نوع تفاوت با آنگونه از دینداری بدعت محسوب شده، فاقد مشروعیت و غیرقابل تحمل خواهد بود؛ اما در عمل، به کار گرفتن چنین نظریهای در عالم تحقق خارجی، مستلزم ایجاد یک محیط آزمایشگاهی با فراهم آوردن شرایط تاریخی عصر نبوی است و امری ناممکن، یا دست کم تعمیمناپذیر خواهد بود. | برپایه این نظریه، اساس باید بر گونه دینداری عصر نبوی نهاده شود و هر نوع تفاوت با آنگونه از دینداری بدعت محسوب شده، فاقد مشروعیت و غیرقابل تحمل خواهد بود؛ اما در عمل، به کار گرفتن چنین نظریهای در عالم تحقق خارجی، مستلزم ایجاد یک محیط آزمایشگاهی با فراهم آوردن شرایط تاریخی عصر نبوی است و امری ناممکن، یا دست کم تعمیمناپذیر خواهد بود. | ||
با اینکه نظریه پایداری بر دین نخستین مکرراً در تاریخ اسلام تکرار شده است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۲۷۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۸۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۱۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۷۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۶، ص۲۹۲، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref> <ref>علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۱۸۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.</ref> ، در عمل هیچگاه از مرحله شعار فراتر نرفته، و حتی در قالب نظریه - به معنای واقعی آن - پذیرفته نشده است. | با اینکه نظریه پایداری بر دین نخستین مکرراً در تاریخ اسلام تکرار شده است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۲۷۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۸۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۱۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۷۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۶، ص۲۹۲، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref> <ref>علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۱۸۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.</ref>، در عمل هیچگاه از مرحله شعار فراتر نرفته، و حتی در قالب نظریه - به معنای واقعی آن - پذیرفته نشده است. | ||
برخی از گروههای افراطی، از جمله تندروان خوارج که تلاش داشتهاند پایداری بر دین نخستین را تحقق بخشند، حتی در عمل خود به بدعتهایی کشیده شدهاند که از سوی صحابه و تابعین موردنقد قرار گرفته است. <ref>محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش مصطفی دیب بغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | برخی از گروههای افراطی، از جمله تندروان خوارج که تلاش داشتهاند پایداری بر دین نخستین را تحقق بخشند، حتی در عمل خود به بدعتهایی کشیده شدهاند که از سوی صحابه و تابعین موردنقد قرار گرفته است. <ref>محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش مصطفی دیب بغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | ||
گونه دوم از برخورد با مسأله، آشنا شدن با نیازهای مستحدث دینی در سطح جامعه و کوشش در جهت یافتن پاسخی مبتنی بر آموزههایی است که «اصالت» آنها مورد تأیید است؛ وجه مشترک اینگونه برخورد با گونه پیشین در اصراری است که بر اثبات اصالت برای آموزههای مستحدث و نامگذاری هرگونه نوآوری دینی که بر چنین اصالتی متکی نباشد به بدعت، دیده میشود. | گونه دوم از برخورد با مسأله، آشنا شدن با نیازهای مستحدث دینی در سطح جامعه و کوشش در جهت یافتن پاسخی مبتنی بر آموزههایی است که «اصالت» آنها مورد تأیید است؛ وجه مشترک اینگونه برخورد با گونه پیشین در اصراری است که بر اثبات اصالت برای آموزههای مستحدث و نامگذاری هرگونه نوآوری دینی که بر چنین اصالتی متکی نباشد به بدعت، دیده میشود. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۴: | ||
نقش مهمی که سنتهای عملی مسلمانان در انتقال سنت نبوی به نسلهای پسین در دو سده نخستین، یعنی پیش از شکلگیری مجامیع حدیثی ایفا کرده، حساسیت عالمان این دوره را نسبت به مسأله بدعت مضاعف ساخته است. | نقش مهمی که سنتهای عملی مسلمانان در انتقال سنت نبوی به نسلهای پسین در دو سده نخستین، یعنی پیش از شکلگیری مجامیع حدیثی ایفا کرده، حساسیت عالمان این دوره را نسبت به مسأله بدعت مضاعف ساخته است. | ||
از همین روست که این عالمان ضمن سخن گفتن از برگشتناپذیری بدعت، <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۸۰، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۱۶۷، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> دائماً بر عظیم بودن گناه بدعت و خطرات ناشی از آن تأکید ورزیدهاند. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | از همین روست که این عالمان ضمن سخن گفتن از برگشتناپذیری بدعت، <ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۸۰، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>عبدالله دارمی، سنن، ج۱، ص۱۶۷، دمشق، ۱۳۴۹ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> دائماً بر عظیم بودن گناه بدعت و خطرات ناشی از آن تأکید ورزیدهاند. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | ||
گامهای برداشته شده در جهت تدوین حدیث نبوی در طول سده ۲ق و کوششهای نظری کسانی چون محمد بن ادریس شافعی در اواخر همان قرن در جهت مضیق کردن دایره سنت به سنت نبوی و نامعتبر شمردن سنت صحابه و تابعین، حتی شیخین، موجب شد که از سده ۳ق/۹م به تدریج مسأله بدعت در حیطه اعمال دینی حساسیت پیشین خود را از دست بدهد. | |||
در واقع با شکلگیری دانش اصول و نظری شدن استدلالات فقهی، آنچه در برخورد با اخبار حاکی از سنت اهمیت داشت، گزینش خبر صحیحتر در بوته « تعادل و تراجیح » بود و اخبار غیرقابل قبول، به جای آنکه متضمن بدعت دانسته شوند، با نامگذاریهای فنی، «طرح» شده و کنار گذاشته میشدند. | در واقع با شکلگیری دانش اصول و نظری شدن استدلالات فقهی، آنچه در برخورد با اخبار حاکی از سنت اهمیت داشت، گزینش خبر صحیحتر در بوته « تعادل و تراجیح » بود و اخبار غیرقابل قبول، به جای آنکه متضمن بدعت دانسته شوند، با نامگذاریهای فنی، «طرح» شده و کنار گذاشته میشدند. | ||
=در حوزه عقاید= | =در حوزه عقاید= | ||
همزمان با پایگیری نخستین مباحث نظری در حوزه عقاید در جهان | همزمان با پایگیری نخستین مباحث نظری در حوزه عقاید در جهان اسلام، زمینه برای دامنهای جدید از کاربرد اصطلاح بدعت نیز فراهم شده است. | ||
در اواخر سده نخست هجری، برخی از عقاید که از سوی عالمان بانفوذتر به عنوان انحراف و بددینی شناخته میشدند، با توجه به جنبههای فعلی آن عقیده - و نه به اعتبار نفس عقیده - بدعت خوانده شدهاند. | در اواخر سده نخست هجری، برخی از عقاید که از سوی عالمان بانفوذتر به عنوان انحراف و بددینی شناخته میشدند، با توجه به جنبههای فعلی آن عقیده - و نه به اعتبار نفس عقیده - بدعت خوانده شدهاند. | ||
به عنوان نمونه، در اواخر سده نخست، ابراهیم نخعی پاسخ دادن به این پرسش مرجئه را که «آیا تو مؤمن هستی؟» بدعت دانسته است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۶۹، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref> او حتی شک در ایمان را پاسخ مناسبی برای این پرسش ندانسته، و اساس این پرسش و پاسخ، یعنی مهمترین مبنای تفکر مرجئه را از حیث آنکه این پرسش و پاسخ عملی بی سابقه در سنت سلف است، بدعت شمرده است. | به عنوان نمونه، در اواخر سده نخست، ابراهیم نخعی پاسخ دادن به این پرسش مرجئه را که «آیا تو مؤمن هستی؟» بدعت دانسته است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۶۹، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref> او حتی شک در ایمان را پاسخ مناسبی برای این پرسش ندانسته، و اساس این پرسش و پاسخ، یعنی مهمترین مبنای تفکر مرجئه را از حیث آنکه این پرسش و پاسخ عملی بی سابقه در سنت سلف است، بدعت شمرده است. | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۳: | ||
در سده ۲ق با گسترش یافتن کاربرد بدعت درباره کجاندیشیهای دینی، میتوان به سادگی کاربرد بدعت درباره برخی اعتقادات را بازیافت، بدون آنکه جنبه فعلی در آن لحاظ شده باشد. | در سده ۲ق با گسترش یافتن کاربرد بدعت درباره کجاندیشیهای دینی، میتوان به سادگی کاربرد بدعت درباره برخی اعتقادات را بازیافت، بدون آنکه جنبه فعلی در آن لحاظ شده باشد. | ||
به عنوان نمونه سفیان ثوری در تعبیری، باور جعد بن درهم (ظاهراً در باب صفات الهی ) را که نزد جهم بن صفوان نیز پذیرفته شده بوده، بدعت شمرده است. <ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۲، ص۴۳۴، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۱۴۸، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.</ref> | به عنوان نمونه سفیان ثوری در تعبیری، باور جعد بن درهم (ظاهراً در باب صفات الهی ) را که نزد جهم بن صفوان نیز پذیرفته شده بوده، بدعت شمرده است. <ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref><ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۲، ص۴۳۴، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۱۴۸، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.</ref> | ||
به هر تقدیر، چنین توسعهای در مفهوم بدعت از یک سو، و برخوردهای تنگ نظرانه در پذیرش دینداری افراد از سوی دیگر، موجب شده است تا شخصیتهای برجستهای چون قَتادة بن | به هر تقدیر، چنین توسعهای در مفهوم بدعت از یک سو، و برخوردهای تنگ نظرانه در پذیرش دینداری افراد از سوی دیگر، موجب شده است تا شخصیتهای برجستهای چون قَتادة بن دِعامه، عبدالعزیز بن ابی رَوّاد و عمر بن ذرّ از سوی برخی تندروان به عنوان بدعتگذار شناخته شوند <ref>علی بن جعد بغدادی، مسند، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.</ref> در حالی که قتاده در زمان حیات، خود از شخصیتهای پرحرارت در ستیز با بدعت بوده است. <ref>طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref> | ||
با اهمیت یافتن بررسیهای رجالی از سده ۳ق بدعت به عنوان یکی از وجوه خدشه در دیانت راوی، موردتوجه خاص رجال شناسان اهل سنت قرار گرفته است؛ اما از آنجا که بسیاری از راویان حدیث با اتهامات دینی رویارو بودهاند، نزد غالب نقادان اهل سنت، بدعت زمانی موجب عدم پذیرش حدیث میشده است که راوی نه تنها صاحب بدعت، بلکه «دعوت کننده» به سوی بدعت خود بوده باشد <ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.</ref><ref>محمد ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۴، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | با اهمیت یافتن بررسیهای رجالی از سده ۳ق بدعت به عنوان یکی از وجوه خدشه در دیانت راوی، موردتوجه خاص رجال شناسان اهل سنت قرار گرفته است؛ اما از آنجا که بسیاری از راویان حدیث با اتهامات دینی رویارو بودهاند، نزد غالب نقادان اهل سنت، بدعت زمانی موجب عدم پذیرش حدیث میشده است که راوی نه تنها صاحب بدعت، بلکه «دعوت کننده» به سوی بدعت خود بوده باشد <ref>احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش صبحی بدری سامرائی، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.</ref><ref>محمد ابن حبان، الثقات، ج۶، ص۱۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. </ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۴، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
توجه وسیع به مسأله بدعت در آثار رجالی، حتی رجالیان را به تقسیم بدعت به صغری و کبری، یا به تعبیر دیگر انحرافات قابل تحمل و غیرقابل تحمل سوق داده است. <ref>محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.</ref> | توجه وسیع به مسأله بدعت در آثار رجالی، حتی رجالیان را به تقسیم بدعت به صغری و کبری، یا به تعبیر دیگر انحرافات قابل تحمل و غیرقابل تحمل سوق داده است. <ref>محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.</ref> | ||
فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | ||
به طور کلی باید توجه داشت که در گروهبندیهای مذهبی جهان | به طور کلی باید توجه داشت که در گروهبندیهای مذهبی جهان اسلام، گروهی که عنوان اهل سنت و جماعت را بر خود پسندیده، و در طول تاریخ با این عنوان شهرت یافته، درصدد بوده است با قید سنت، مذاهب بدعتگذار، و با قید جماعت، مذاهب اهل خروج را از خود متمایز سازد؛ و از آنجا که حتی خارجیگری از سوی عالمان اهل سنت به عنوان گونهای از بدعت شناخته شده است، به واقع اهل سنت، تمام گروههای دیگر را اهل بدعت میانگاشته، و از اظهار چنین دیدگاهی نیز پرهیز نداشتهاند. | ||
در حالی که مخالفان اهل سنت از گروههای مختلف از جمله | در حالی که مخالفان اهل سنت از گروههای مختلف از جمله شیعه، ضمن اینکه خود را پیرو سنت دانسته، و عنوان اهل بدعت را بر خود نپسندیدهاند، اغلب باورهای مذاهب مخالف خود را با عناوین دیگری جز بدعت نام نهادهاند و روی آوردن آنان به تعبیر بدعت در این باره محدودتر بوده است. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، سراسر کتاب، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref><ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref><ref>علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> | ||
در اختلافات داخلی اهل سنت نیز باید توجه داشت که برخی دیدگاههای افراطی | در اختلافات داخلی اهل سنت نیز باید توجه داشت که برخی دیدگاههای افراطی حنبلیان، چون سخنان غلوآمیز در باب تشبیه، یا تکفیر مخالفان، از سوی کسانی چون ابن تیمیه نکوهش گردیده، و به عنوان بدعت شناخته شده است. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۰، ص۱۸۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
=در حوزه اعمال و آداب دینی= | =در حوزه اعمال و آداب دینی= | ||
پیشتر اشاره شد که از سده ۳ق، به تدریج مسأله بدعت در حیطه اعمال دینی حساسیت پیشین خود را از دست داد و جای خود را به گفت و گوهای تخصصی فقهی داد. | پیشتر اشاره شد که از سده ۳ق، به تدریج مسأله بدعت در حیطه اعمال دینی حساسیت پیشین خود را از دست داد و جای خود را به گفت و گوهای تخصصی فقهی داد. | ||
در آثار فقهی سدههای بعد، اعم از اهل سنت و شیعه، تنها در مواردی محدود سخن از بدعت بودن عملی در میان است و بیشترین شمار همین مصادیق را، مواردی چون نماز | در آثار فقهی سدههای بعد، اعم از اهل سنت و شیعه، تنها در مواردی محدود سخن از بدعت بودن عملی در میان است و بیشترین شمار همین مصادیق را، مواردی چون نماز چاشت، برخی از اعمال خاص نماز جمعه و عیدین، اثبات دعوی به شاهد و یمین و مهمتر از همه «طلاق بدعت» تشکیل داده که عنوان بدعت بودن از عصر صحابه و تابعین بر آنها نهاده شده است. | ||
حتی در مواردی که فقیهی به رأیی جدید متفاوت با تمام آراء فقهای پیشین میرسید، رأی او نه بدعت، بلکه «احداث» قول جدید تلقی میشد و با اینکه برخی این احداث را مخالف با «اجماع مرکب» میشمردند و آن رأی را قابل پذیرش نمیدانستند، اما هیچگاه آن را بدعت نمینامیدند <ref>محمد ابوالحسین بصری، المعتمد، ج۲ ص۴۴، به کوشش محمد حمیدالله و دیگران، دمشق، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.</ref><ref>ابراهیم ابواسحاق شیرازی، التبصرة، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش محمدحسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>علی سیدمرتضی، الذریعة، ج۲، ص۶۳۷ - ۶۳۸، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.</ref> <ref>فخرالدین رازی، المحصول، ج۴، ص۱۹۷، به کوشش طه جابر فیاض علوانی، ریاض، ۱۴۰۰ق.</ref> | حتی در مواردی که فقیهی به رأیی جدید متفاوت با تمام آراء فقهای پیشین میرسید، رأی او نه بدعت، بلکه «احداث» قول جدید تلقی میشد و با اینکه برخی این احداث را مخالف با «اجماع مرکب» میشمردند و آن رأی را قابل پذیرش نمیدانستند، اما هیچگاه آن را بدعت نمینامیدند <ref>محمد ابوالحسین بصری، المعتمد، ج۲ ص۴۴، به کوشش محمد حمیدالله و دیگران، دمشق، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.</ref><ref>ابراهیم ابواسحاق شیرازی، التبصرة، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش محمدحسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>علی سیدمرتضی، الذریعة، ج۲، ص۶۳۷ - ۶۳۸، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.</ref> <ref>فخرالدین رازی، المحصول، ج۴، ص۱۹۷، به کوشش طه جابر فیاض علوانی، ریاض، ۱۴۰۰ق.</ref> | ||
در برخی از منابع اصولی تصریح شده که یک رأی فقهی تنها در صورتی بدعت است که در برابر آن دلیلی قاطع و غیرقابل تأمل و تأویل وجود داشته باشد و در غیر این صورت، اقوال با وجود اختلاف، از مصادیق اجتهادند و با دیده احترام نگریسته میشوند. <ref>محمد غزالی، المستصفی، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | در برخی از منابع اصولی تصریح شده که یک رأی فقهی تنها در صورتی بدعت است که در برابر آن دلیلی قاطع و غیرقابل تأمل و تأویل وجود داشته باشد و در غیر این صورت، اقوال با وجود اختلاف، از مصادیق اجتهادند و با دیده احترام نگریسته میشوند. <ref>محمد غزالی، المستصفی، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
در بازگشت به موارد محدود کاربرد بدعت در منابع فقهی باید گفت: یکی از نکاتی که از انگیزههای این کاربردِ محدود بوده، حمله به شعائر مذهب مخالف است. | در بازگشت به موارد محدود کاربرد بدعت در منابع فقهی باید گفت: یکی از نکاتی که از انگیزههای این کاربردِ محدود بوده، حمله به شعائر مذهب مخالف است. | ||
به عنوان نمونه بدعت شمردن اعمالی چون نکاح متعه از سوی فقیهان اهل سنت، شست و شوی پا در وضو و گفتن آمین در نماز از سوی فقیهان | به عنوان نمونه بدعت شمردن اعمالی چون نکاح متعه از سوی فقیهان اهل سنت، شست و شوی پا در وضو و گفتن آمین در نماز از سوی فقیهان امامیه، دارای چنین زمینهای است. <ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۳۳۹، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref><ref>شیخ مفید، المسح علیالرجلین، ج۱، ص۵ -۶، به کوشش مهدی نجف، قم، ۱۴۱۳ق.</ref><ref>علی سیدمرتضی، الانتصار، ج۱، ص۱۴۴، قم، ۱۴۱۵ق. </ref><ref>آقابزرگ، الذریعة، ج۱۱، ص۲۴۲.</ref> | ||
در درون مذاهب اهل سنت، منتسب کردن رأی مختارِ یکی از مذاهب به بدعت توسط پیروان مذهب دیگر، امری معمول نیست، ولی پیش از به رسمیت شناخته شدن اصحاب رأی، چنین برخوردی از سوی اصحاب حدیث نسبت به آراء آنان وجود داشته است. <ref>محمد ترمذی، سنن، ج۳، ص۲۴۹، به کوشش احمد محمدشاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref> | در درون مذاهب اهل سنت، منتسب کردن رأی مختارِ یکی از مذاهب به بدعت توسط پیروان مذهب دیگر، امری معمول نیست، ولی پیش از به رسمیت شناخته شدن اصحاب رأی، چنین برخوردی از سوی اصحاب حدیث نسبت به آراء آنان وجود داشته است. <ref>محمد ترمذی، سنن، ج۳، ص۲۴۹، به کوشش احمد محمدشاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب.</ref><ref>محمد ابن خزیمه، صحیح، ج۴، ص۲۸۵، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.</ref> | ||
برخورد فقیهان با پیشینه مسأله بدعت در عصر صحابه و تابعین نیز از جنبه نظری حائز اهمیت است، <ref>بدعت را به دو گونه «بدعت ستوده» و «بدعت نکوهیده» تقسیم کرده، محمد شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۱۱۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد بیهقی، المدخل، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.</ref> و همین سرآغاز نظریههای تکمیلی در باب گونههای بدعت (اعم از تقسیمات دوگانه یا پنجگانه) بوده است. | برخورد فقیهان با پیشینه مسأله بدعت در عصر صحابه و تابعین نیز از جنبه نظری حائز اهمیت است، <ref>بدعت را به دو گونه «بدعت ستوده» و «بدعت نکوهیده» تقسیم کرده، محمد شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۱۱۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد بیهقی، المدخل، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، کویت، ۱۴۰۴ق.</ref> و همین سرآغاز نظریههای تکمیلی در باب گونههای بدعت (اعم از تقسیمات دوگانه یا پنجگانه) بوده است. | ||
نظریه شافعی بر این اصل پیشین استوار بود که فعل خلفا در عدم اعتبار ذاتی از فعل دیگر صحابه مستثنی نیست <ref>محمد شافعی، الرسالة، ج۱، ص۵۹۶ - ۵۹۷، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref> و بدینترتیب، نتیجه نظریه او در باب بدعت، به رسمیت شناختن گونههایی از نوآوری در اعمال دینی بود که دستوری منافی آن در | نظریه شافعی بر این اصل پیشین استوار بود که فعل خلفا در عدم اعتبار ذاتی از فعل دیگر صحابه مستثنی نیست <ref>محمد شافعی، الرسالة، ج۱، ص۵۹۶ - ۵۹۷، به کوشش احمد محمدشاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.</ref> و بدینترتیب، نتیجه نظریه او در باب بدعت، به رسمیت شناختن گونههایی از نوآوری در اعمال دینی بود که دستوری منافی آن در کتاب، سنت یا اجماع وارد نشده باشد و این دیدگاه او با وجود برخی دگرگونیها در بیان، از سوی صاحبنظران در مذاهب گوناگون با تأیید گستردهای مواجه شد. <ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>محمد شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۵، به کوشش عبدالهادی حکیم، قم، مکتبة المفید.</ref> | ||
البته درباره اصل پیشین شافعی باید گفت: در میان عالمانِ پس از او، حتی از میان پیروان مذهبش، همواره کسانی بودهاند که رسومِ نهاده شده توسط « خلفای راشدین » را در تعریف سنت وارد دانستهاند. <ref>محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۱۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref> | البته درباره اصل پیشین شافعی باید گفت: در میان عالمانِ پس از او، حتی از میان پیروان مذهبش، همواره کسانی بودهاند که رسومِ نهاده شده توسط « خلفای راشدین » را در تعریف سنت وارد دانستهاند. <ref>محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۱۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref> | ||
به هر حال، دیدگاه شافعی مخالفانی نیز داشت و از آن جمله باید به برخی از عالمان | به هر حال، دیدگاه شافعی مخالفانی نیز داشت و از آن جمله باید به برخی از عالمان حنبلی، چون ابن تیمیه اشاره کرد که مطلقاً هرگونه بدعتی را ضلالت شمردهاند و در توجیه خبر «نعمت البدعة»، کاربرد بدعت درباره نماز تراویح را کاربردی صرفاً لغوی و نه اصطلاحی دانسته، و نماز تراویح را برخاسته از سنت نبوی قلمداد کردهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۲، ص۲۲۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج۷، ص۳۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه.</ref> | ||
در حوزه قواعد فقه باید گفت: طرح این نکته از سوی محمد بن حسن شیبانی که درصورت اقتران یک سنت مانند نماز میت با یک بدعت، نباید سنت را ترک کرد، <ref>محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱، بیروت، ۱۴۰۶ق.</ref> زمینه طرح مباحثی درباره اجتماع یک حکم لازم الاتباع فقهی با یک بدعت، یا شبهه میان حکم لازم الاتباع فقهی با بدعت گشته است. | در حوزه قواعد فقه باید گفت: طرح این نکته از سوی محمد بن حسن شیبانی که درصورت اقتران یک سنت مانند نماز میت با یک بدعت، نباید سنت را ترک کرد، <ref>محمد بن حسن شیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱، بیروت، ۱۴۰۶ق.</ref> زمینه طرح مباحثی درباره اجتماع یک حکم لازم الاتباع فقهی با یک بدعت، یا شبهه میان حکم لازم الاتباع فقهی با بدعت گشته است. | ||
بدینترتیب، بهخصوص در کتب حنفیان قواعدی موردتوجه قرار گرفته است که بتواند برای مکلف در موارد اجتماع میان فریضه و بدعت، و واجب سنی و بدعت، و همچنین در موارد بروز شبهه بدعت تعیین تکلیف نماید. <ref>محمد سرخسی، المبسوط، ج۲، ص۸۰، قاهره، مطبعة الاستقامه.</ref><ref>کاسانی ابوبکر، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۵۰، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref><ref>علی مرغینانی، «الهدایة»، ج۴، ص۸۰، همراه فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ق.</ref><ref>علی سغدی، النتف فی الفتاوی، ج۲، ص۷۰۱، به کوشش صلاحالدین ناهی، بیروت/عمان، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>احمد قرافی، الفروق، ج۱، ص۲۰۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | بدینترتیب، بهخصوص در کتب حنفیان قواعدی موردتوجه قرار گرفته است که بتواند برای مکلف در موارد اجتماع میان فریضه و بدعت، و واجب سنی و بدعت، و همچنین در موارد بروز شبهه بدعت تعیین تکلیف نماید. <ref>محمد سرخسی، المبسوط، ج۲، ص۸۰، قاهره، مطبعة الاستقامه.</ref><ref>کاسانی ابوبکر، بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۵۰، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref><ref>علی مرغینانی، «الهدایة»، ج۴، ص۸۰، همراه فتح القدیر، قاهره، ۱۳۱۹ق.</ref><ref>علی سغدی، النتف فی الفتاوی، ج۲، ص۷۰۱، به کوشش صلاحالدین ناهی، بیروت/عمان، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>احمد قرافی، الفروق، ج۱، ص۲۰۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
در پایان سخن از بدعت در حوزه اعمال و آداب دینی، باید گفت شماری از رسوم اجتماعی در عصر تابعین به عنوان بدعت شناخته میشدهاند، ولی از آن روی که در دورههای بعد از حوزه دانش فقه برکنار ماندهاند، کمتر بدعت بودن آنها موردتوجه قرار گرفته و بازگو شده است؛ به عنوان نمونه میتوان مصادیقی از آن را در رسوم تشییع جنازه و خاکسپاری، آداب در آمدن به مسجد و آداب شرکت در ضیافت بازجست. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۳، ص۴۵۶، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۳، ص۴۶۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۴، ص۱۲۷، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۹۲، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۲، ص۱۸۲، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۴، ص۴۹۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>علی بن جعد بغدادی، مسند، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.</ref><ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۵، ص۶۸ -۶۹، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref> | در پایان سخن از بدعت در حوزه اعمال و آداب دینی، باید گفت شماری از رسوم اجتماعی در عصر تابعین به عنوان بدعت شناخته میشدهاند، ولی از آن روی که در دورههای بعد از حوزه دانش فقه برکنار ماندهاند، کمتر بدعت بودن آنها موردتوجه قرار گرفته و بازگو شده است؛ به عنوان نمونه میتوان مصادیقی از آن را در رسوم تشییع جنازه و خاکسپاری، آداب در آمدن به مسجد و آداب شرکت در ضیافت بازجست. <ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۳، ص۴۵۶، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۳، ص۴۶۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۴، ص۱۲۷، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۱۹۲، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۲، ص۱۸۲، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۴، ص۴۹۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>علی بن جعد بغدادی، مسند، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.</ref><ref>احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۵، ص۶۸ -۶۹، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.</ref> | ||
در طی سدههای متمادی، به طور مشخص در آثار سلفگرایان میتوان نمونههایی از بازگویی بدعت بودن و کوشش برای تغییر این رسوم را مشاهده کرد؛ در این میان، افزون بر مضامین پرشمار در آثار کسانی چون ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم | در طی سدههای متمادی، به طور مشخص در آثار سلفگرایان میتوان نمونههایی از بازگویی بدعت بودن و کوشش برای تغییر این رسوم را مشاهده کرد؛ در این میان، افزون بر مضامین پرشمار در آثار کسانی چون ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه، میتوان به نوشتههای مستقلی چون کتاب الحوادث و البدع، اثر ابوبکر محمد بن ولید طُرطوشی، <ref>عبدالرحمان ابوشامه، الباعث علی انکار البدع و الحوادث، ج۱، ص۱۹، به کوشش عثمان احمد عنبر، قاهره، ۱۴۹۸ق/۱۹۷۸م.</ref><ref>محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.</ref> الباعث علی انکار البدع و الحوادث، اثر ابوشامه مقدسی و درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث اثر قاضی زینالدین حسین بن حسن دِمیاطی اشاره کرد.<ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۷۴۹.</ref><ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۳۰۶.</ref> <ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۰۱.</ref> | ||
=در حیات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام= | =در حیات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام= | ||
خط ۲۳۱: | خط ۲۲۸: | ||
با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | ||
به هر روی، گستره بدعتهای دینی در اشارات شعرای این عصر از جمله سرودههای جریر و فرزدق بازتاب یافته است <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۲۲، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>فرزدق، دیوان، ج۲، ص۴۰۹، به کوشش مجید طراد، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.</ref> و در اواخر عصر اموی دیده میشود که چگونه یزید بن ولید (حک ۱۲۶ق/۷۴۴م) از آفت بدعت و تغییر سنت شکوه کرده است. <ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | به هر روی، گستره بدعتهای دینی در اشارات شعرای این عصر از جمله سرودههای جریر و فرزدق بازتاب یافته است <ref>جریر بن عطیه، دیوان، ج۱، ص۱۲۲، شرح یوسف عید، بیروت، ۱۹۹۱م.</ref><ref>فرزدق، دیوان، ج۲، ص۴۰۹، به کوشش مجید طراد، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.</ref> و در اواخر عصر اموی دیده میشود که چگونه یزید بن ولید (حک ۱۲۶ق/۷۴۴م) از آفت بدعت و تغییر سنت شکوه کرده است. <ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۳۶۵.</ref> | ||
در اوایل عصر عباسی، ابن مقفع در رسالهای که خطاب به منصور نوشته، حوزه تدبیر خلیفه را محدود کرده، و مداخله در «عزائم فرائض و حدود (را) که خداوند برای احدی در آنها مجالی برای تصرف نگذارده»، بر خلیفه ممنوع شمرده است <ref>عبدالله ابن مقفع، «رسالة فی الصحابة»، ج۱، ص۳۱۲، آثار، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.</ref> و این طلیعه | در اوایل عصر عباسی، ابن مقفع در رسالهای که خطاب به منصور نوشته، حوزه تدبیر خلیفه را محدود کرده، و مداخله در «عزائم فرائض و حدود (را) که خداوند برای احدی در آنها مجالی برای تصرف نگذارده»، بر خلیفه ممنوع شمرده است <ref>عبدالله ابن مقفع، «رسالة فی الصحابة»، ج۱، ص۳۱۲، آثار، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.</ref> و این طلیعه گامهایی بود که پس از او از سوی کسانی چون قاضی ابویوسف در جهت مشخص کردن حوزه تصرفات خلیفه در مسائل شرعی برداشته شد. <ref>جم، یعقوب ابویوسف، ج۱، ص۳-۶، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref> | ||
اگرچه منابع اهل | اگرچه منابع اهل سنت، از برخی بدعتهای دینی مأمون در اواخر سده ۲ق شکایاتی داشتند، <ref>ابن تغری بردی، النجوم، ج۲، ص۲۰۳.</ref> اما چنین مینماید که نقش خلیفه در ایجاد بدعتهای دینی بسیار مهار شده بود و به ادله گوناگون اجتماعی و سیاسی، خلفا خود نیز ترجیح میدادند تا به عنوان زنده دارنده سنت و مخالف بدعت شناخته شوند. | ||
اما این بدان معنا نیست که در میان اقشار مردم نیز تمایلی به نهادن بدعت دیده نمیشد. در این باره باید به اشاراتى توجه کرد که در اشعار شاعران سدههای ۲ و ۳ق نقش بسته است و از آن میان بیتى از ابوالعتاهیه درخور یادکرد است، حاکى از آنکه فساد دین تا آن اندازه در میان مردم بالا گرفته که اگر فردی با دین صالح را بینند، او را بدعتگذار مىانگارند<ref>اسماعیل ابوالعتاهیه، دیوان، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.</ref> | اما این بدان معنا نیست که در میان اقشار مردم نیز تمایلی به نهادن بدعت دیده نمیشد. در این باره باید به اشاراتى توجه کرد که در اشعار شاعران سدههای ۲ و ۳ق نقش بسته است و از آن میان بیتى از ابوالعتاهیه درخور یادکرد است، حاکى از آنکه فساد دین تا آن اندازه در میان مردم بالا گرفته که اگر فردی با دین صالح را بینند، او را بدعتگذار مىانگارند<ref>اسماعیل ابوالعتاهیه، دیوان، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.</ref> | ||
در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | ||
افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | ||
ستیز حاکمان با بدعت، در غالب موارد ستیز با مظاهری بود که از سوی مذهب غالب بر کشور به عنوان بدعت شناخته میشد و در بسیاری از موارد معنای فرقهای داشت، <ref>محمد عتبی، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۹۳، ترجمه ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref> با این وصف، مواردی نیز در تاریخ یافت میشود که مبارزه سیاستمداران با بدعت، اصلاحی اجتماعی و حرکتی دور از منازعات فرقهای بوده است؛ به عنوان نمونه میتوان از برخی اقدامات غازان خان در | ستیز حاکمان با بدعت، در غالب موارد ستیز با مظاهری بود که از سوی مذهب غالب بر کشور به عنوان بدعت شناخته میشد و در بسیاری از موارد معنای فرقهای داشت، <ref>محمد عتبی، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۹۳، ترجمه ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref> با این وصف، مواردی نیز در تاریخ یافت میشود که مبارزه سیاستمداران با بدعت، اصلاحی اجتماعی و حرکتی دور از منازعات فرقهای بوده است؛ به عنوان نمونه میتوان از برخی اقدامات غازان خان در ایران، <ref>رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، ج۲، ص۱۳۶۵ بب، بهکوشش محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> سلطان بیبرس در مصر <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۲-۴۳، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م. </ref> و اکبرشاه در هند <ref>صدیق قنوجی، ابجد العلوم، ج۳، ص۲۲۲، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، ۱۹۷۸م.</ref> مثال آورد. | ||
گفتنی است که افزون بر زمامداران، برخی از عالمان پرنفوذ نیز در طی سدههای متمادی به مبارزه با بدعت شهرت یافتهاند. | گفتنی است که افزون بر زمامداران، برخی از عالمان پرنفوذ نیز در طی سدههای متمادی به مبارزه با بدعت شهرت یافتهاند. | ||
عالمانی که در سرزمینهای گوناگون جهان اسلام عنوان احیا کننده سنت و ریشه کننده بدعت بدانان داده شده است، بیشتر کسانی چون محمد بن محمود ابن حمّامی | عالمانی که در سرزمینهای گوناگون جهان اسلام عنوان احیا کننده سنت و ریشه کننده بدعت بدانان داده شده است، بیشتر کسانی چون محمد بن محمود ابن حمّامی هَمَدانی، تقیالدین عبدالغنی بن عبدالواحد مقدسی و تقیالدین ابن تیمیه حرّانی از عالمان اهل سنت با گرایش سلفی بودهاند <ref>محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن دبیثی، ج۱، ص۷۵، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.</ref><ref>حمزه سهمی، تاریخ جرجان، ج۱، ص۲۳۱: سند روایت، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref> که برداشت آنان از بدعت برداشتی شناخته شده است، اما مصادیق این لقب از گروههای دیگر اسلامی بسیار جالب توجه است؛ به عنوان نمونه باید از جمالالدین حسن بن یوسف مشهور به علامة حلی (د ۷۲۶ق/ ۱۳۲۶م)، عالم نامدار امامی نام برد که در برخی یادکردها با لقب «محیی السنة و قامع البدعة» شناخته شده است. <ref>داوود بن سلیمان غازی، مسند الرضا (ع)، ج۱، ص۱۵۵:سند روایت، به کوشش محمدجواد حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۸ق. </ref><ref>علی محقق کرکی، جامعالمقاصد، ج۱، ص۶۶، قم، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م. </ref> | ||
در پایان باید اشاره کرد که در بوته دگراندیشیهای دینی عصر حاضر و محافل پرتنوع آن، مسأله بدعت دیگربار در معرض توجه واقع شده، و موضوع بسیاری از مباحث و تألیفات قرار گرفته است. | در پایان باید اشاره کرد که در بوته دگراندیشیهای دینی عصر حاضر و محافل پرتنوع آن، مسأله بدعت دیگربار در معرض توجه واقع شده، و موضوع بسیاری از مباحث و تألیفات قرار گرفته است. | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۴۹: | ||
بیزاری جستن از بدعت گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که: «چنانچه پس از من با بدعت گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعتهای آنان قرار نگیرند». در حدیثی دیگر آمده است: « هرکس نزد بدعت گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است.»<ref>وسائل الشیعه،ج۱۶، ص۲۶۷. </ref> | بیزاری جستن از بدعت گذاران و ترک تعظیم آنان و نیز بر حذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان، واجب است. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که: «چنانچه پس از من با بدعت گذاران برخورد کردید، از آنان بیزاری بجویید و آنان را بسیار دشنام دهید و به بدی یاد کنید تا در اسلام طمع فسادانگیز نورزند و نیز مردم را از ایشان بر حذر دارید که تحت تأثیر بدعتهای آنان قرار نگیرند». در حدیثی دیگر آمده است: « هرکس نزد بدعت گذاری برود و او را تعظیم نماید، سعی در نابودی اسلام کرده است.»<ref>وسائل الشیعه،ج۱۶، ص۲۶۷. </ref> | ||
کتاب دربر دارنده بدعت از کتابهای ضالّه (کتب ضاله) است، که هرگونه کسب با آن به فروختن، اجاره یا عاریه دادن و جز آنها، حرام و از بین بردن آن واجب است.<ref>جواهر الکلام،ج۲۲، ص۵۶-۵۹. </ref> | کتاب دربر دارنده بدعت از کتابهای ضالّه (کتب ضاله) است، که هرگونه کسب با آن به فروختن، اجاره یا عاریه دادن و جز آنها، حرام و از بین بردن آن واجب است.<ref>جواهر الکلام،ج۲۲، ص۵۶-۵۹. </ref> | ||
مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف، حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعتها | مقابله با بدعت به اظهار علم، بر عالمان دینی، واجب و کتمان علم، جز در موارد تقیه و خوف، حرام است. در روایات آمده است: «اگر عالم، به رویارویی با بدعتها برنخیزد و دانش خود را- به منظور روشن کردن افکار عمومی- عرضه نکند، دچار نفرین خداوند میشود.»<ref>وسائل الشیعه،ج۱۶، ص۲۶۹. </ref> | ||
=شبهه= | =شبهه= | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۵۷: | ||
ثانیاً؛ قرآن کریم میفرماید؛« فالذین آمنوا به و عزرّوه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون.»<ref>اعراف(سوره۷)،آیه۱۵۷. </ref>کسانی که دارای سه ویژگی هستند: | ثانیاً؛ قرآن کریم میفرماید؛« فالذین آمنوا به و عزرّوه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون.»<ref>اعراف(سوره۷)،آیه۱۵۷. </ref>کسانی که دارای سه ویژگی هستند: | ||
الف): به پیغمبر ایمان دارند، ب): او را در جنگها و غزوات کمک میکنند، ج): و «عزرّوه»، او را تکریم و تعظیم میکنند،آنان رستگارانند. بنابراین؛ تکریم پیغمبر یکی از صفات مومنین است، پس احتفال در روز ولادت پیغمبر اکرم کار نویی است که از نظر کلی در قرآن سابقه دارد. | الف): به پیغمبر ایمان دارند، ب): او را در جنگها و غزوات کمک میکنند، ج): و «عزرّوه»، او را تکریم و تعظیم میکنند،آنان رستگارانند. بنابراین؛ تکریم پیغمبر یکی از صفات مومنین است، پس احتفال در روز ولادت پیغمبر اکرم کار نویی است که از نظر کلی در قرآن سابقه دارد. | ||
ثالثاً؛ حضرت مسیح (سلام علیه و علی نبینا و آله )از خداوند برای حواریون درخواست مائده کرد آنگاه عرض کرد: خدایا! اگر این مائده را فرستادی، ما روز نزول مائده را تا روز قیامت چشن و عید میگیریم: « ربّنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و أنت خیر الرازقین.»<ref>مائده(سوره۵)،آیه۱۱۴. </ref> حضرت مسیح، یک مائده آسمانی را که فقط شکمها را سیر میکند،آن روز را عید اعلام میکند،آیا رسول خدا صلوات الله علیه به مقدار یک مائده آسمانی نیست؟ ولادت پیغمبر اکرم، ولادت خاتم انبیاء | ثالثاً؛ حضرت مسیح (سلام علیه و علی نبینا و آله )از خداوند برای حواریون درخواست مائده کرد آنگاه عرض کرد: خدایا! اگر این مائده را فرستادی، ما روز نزول مائده را تا روز قیامت چشن و عید میگیریم: « ربّنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و أنت خیر الرازقین.»<ref>مائده(سوره۵)،آیه۱۱۴. </ref> حضرت مسیح، یک مائده آسمانی را که فقط شکمها را سیر میکند،آن روز را عید اعلام میکند،آیا رسول خدا صلوات الله علیه به مقدار یک مائده آسمانی نیست؟ ولادت پیغمبر اکرم، ولادت خاتم انبیاء و هادی بشر است،اگر واقعاً مائده آنها شکمها را سیر میکرد، نبوت و کلام پیغمبر اکرم، خردها و عقلها سیر کرده است. | ||
سوال: اگر واقعا قانون گذاری فقط و فقط از آن خدا است، پس این مجلس شورای اسلامی چیست که قانون گذاراست؟ | سوال: اگر واقعا قانون گذاری فقط و فقط از آن خدا است، پس این مجلس شورای اسلامی چیست که قانون گذاراست؟ | ||
جواب: بین مقنن و برنامه ریز، تفاوت وجود دارد، مجلس شورای اسلامی در واقع، فقط برنامهریز هستند نه مقنن و قانون گذار، که آن نیز در شعاع قوانین کلی اسلام صورت میپذیرد و این اطلاق قوهی مقننه، یک نوع اطلاق لفظی است. | جواب: بین مقنن و برنامه ریز، تفاوت وجود دارد، مجلس شورای اسلامی در واقع، فقط برنامهریز هستند نه مقنن و قانون گذار، که آن نیز در شعاع قوانین کلی اسلام صورت میپذیرد و این اطلاق قوهی مقننه، یک نوع اطلاق لفظی است. | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۶۵: | ||
۳) نباید تحت تأثیر قدرتهای بزرگ، گروهها، احزاب و انسانهای مقتدر قرار گیرد. | ۳) نباید تحت تأثیر قدرتهای بزرگ، گروهها، احزاب و انسانهای مقتدر قرار گیرد. | ||
براین اساس نتیجه میگیریم که قانون گذاری فقط از آن خداست زیرا کسی میتواند انسان شناس کامل باشد که انسان را آفریده باشد و با درنظرگرفتن تمام ظرفیتهای انسان، قانون وضع کند. قرآن مجید به این شرط اشاره میکند: «ألا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر؛ <ref>ملک(سوره۶۷)،آیه۱۴. </ref> مردم آن کس که خالق شماست، خدای لطیف و خبیر است.»از طرفی خداوند متعال برتر و بالاتر از این است که منتفع یا متضرر باشد و تحت تأثیر قدرتها و احزاب چپ و راست نیز قرار گیرد. بدین جهت قانون گذاری فقط از آن خداست و هر نوع تصرف در این حیطه، یک نوع شرک نابخشودنی است. | براین اساس نتیجه میگیریم که قانون گذاری فقط از آن خداست زیرا کسی میتواند انسان شناس کامل باشد که انسان را آفریده باشد و با درنظرگرفتن تمام ظرفیتهای انسان، قانون وضع کند. قرآن مجید به این شرط اشاره میکند: «ألا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر؛ <ref>ملک(سوره۶۷)،آیه۱۴. </ref> مردم آن کس که خالق شماست، خدای لطیف و خبیر است.»از طرفی خداوند متعال برتر و بالاتر از این است که منتفع یا متضرر باشد و تحت تأثیر قدرتها و احزاب چپ و راست نیز قرار گیرد. بدین جهت قانون گذاری فقط از آن خداست و هر نوع تصرف در این حیطه، یک نوع شرک نابخشودنی است. | ||
=فهرست منابع= | =فهرست منابع= |