confirmed، مدیران
۳۷٬۲۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
پس از نافرمانی [[معاویه]]، با این که امیرمومنان علی(ع) برای رفتن به [[شام]] جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که هانى بن عروة و افرادی هم چون [[مالک اشتر]] و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعىّ، سعید بن قیس همدانىّ بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم<ref> الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ کتاب الفتوح، تحقیق: على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411/1991، چاپ اول، ج 2، ص 510.</ref>. | پس از نافرمانی [[معاویه]]، با این که امیرمومنان علی(ع) برای رفتن به [[شام]] جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که هانى بن عروة و افرادی هم چون [[مالک اشتر]] و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعىّ، سعید بن قیس همدانىّ بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم<ref> الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم؛ کتاب الفتوح، تحقیق: على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411/1991، چاپ اول، ج 2، ص 510.</ref>. | ||
در جریان [[جنگ صفین]]، هانی با افرادی از اهل یمن درباره تغییر ریاست قبیله کنده و ربیعه با امیرمومنان علی(ع) گفتگو کردند<ref> المنقرى، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، 1382، چاپ دوم، ص 137. </ref>. | در جریان [[جنگ صفین]]، هانی با افرادی از اهل یمن درباره تغییر ریاست قبیله کنده و ربیعه با امیرمومنان علی(ع) گفتگو کردند<ref> المنقرى، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، 1382، چاپ دوم، ص 137.</ref>. | ||
=موقعیت اجتماعی هانی= | |||
هانی بن عروه علاوه بر خصوصیات بارز شخصی، از مقام و جایگاه والایی میان کوفیان، مخصوصاً در قبیله «مراد» برخوردار بود و رهبری آنان را برعهده داشت. تا آن جا که میگویند، هنگامی که قصد رفتن به جایی را داشت، چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده در رکاب او حاضر بودند، و زمانی که هم پیمانان خود را از قبیله «کنده» فرا میخواند، سی هزار مرد زرهپوش به سوی او حرکت میکردند<ref> المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، 1409، چاپ دوم، ج 3، ص 59.</ref>. | |||
هانی بـه سبب پناه دادن کثیر بن شهاب مذحجى، از سوى معاویه تهدید به قـتل شد. هنگام ورود به مجلس، معاویه وى را نشناخت. پس از پراکنده شدن مردم، معاویه نزد وى آمد و پرسید: چه خواستهاى دارى؟ وى گفت: من هانى بن عروهام که نزد شما آمدهام. گفت: امروز آن روزى نیست که پدرت مىگفت : | |||
اُرَجِّلُ جَمّیِی و اَجُز ذَیْلى و تَحْمىٍّ شکتى افق کمیت | |||
امْشِی فى سَراة بَنی غَطیف اذا ما سَامِنی ضیم ابیت | |||
موهاى سرم را شانه مىزنم و لباس بلندم را بر زمین مىکشم و اگر کسى در مورد من قصد سویى داشته باشد، افقى خونین مرا حمایت مىکند. میان جنگاوران سرتا پا مسلح غطیف، گام بر مىدارم و اگر جور و ستمى متوجهام شود، زیر بار نخواهم رفت. | |||
هانى گفت: من اکنون عزیزتر از آن روز هستم. معاویه گفت: به چه چیز؟ وى گفت به واسطه [[اسلام]]، معاویه گفت: کثیر بن شهاب کجاست؟ وى پاسخ داد: نزد من در اردوگاهت. | |||
مـعـاویـه وى را مـامـور رسـیـدگـى بـه خـیـانـت مـذحـجـى کـرد و گـفـت: قـسـمـتـى از اموال مسروقه را بگیر و بخشى را به او ببخش<ref> السماوی، الشیخ محمد؛ پیشین، ص 140 و با اندکی تغییر در عبارت الزرکلى، خیر الدین؛ پیشین، ج 8، ص 68.</ref>. | |||
موقعیت اجتماعی هانی آن چنان بود که با نهضت [[امام حسین(ع)]] پیوند خورد و همین امر سبب جاودانگی وی شد. از این رو، شهرت وی در کتب تاریخی بیشتر در ماجرای شهادت امام حسین(ع) است<ref>«القصّة مشهورة فی جزء مقتل الحسین » العسقلانى، احمد بن على بن حجر؛ الإصابة فى تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415/1995، چاپ اول، ج 6، ص 445.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |