پرش به محتوا

ابوالفرج اصفهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
</div>
</div>


'''اصفهانی ابوالفرج علی بن حسین بن محمد اموی قرشی''' (ف: ۳۵۶ق) مشهور به '''ابوالفرج اصفهانی'''، [[محدث]] و مورخ و ادیب و شاعر و موسیقی­ شناس بود. او در [[اصفهان]] متولد شد و در کودکی به [[بغداد]] رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. از عنفوان جوانی به جمع اخبار ادبا و موسیقی­دانان و استماع اخبار نادر تاریخی و ضبط [[احادیث]] و اشعار و ترانه‌ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قریحه وی سبب شد به زودی در [[جهان اسلام]] مشهور گردد و مورد تشویق [[آل بویه]] در [[ری]] و بغداد و [[آل حمدان]] در [[شام]] و [[امویان]] در [[اندلس]] واقع شود. مهلبی وزیر عزالدوله او را به بغداد خواند و مشاور ندیم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزیر از وی جدا نگشت. برخی او و خاندانش را متمایل به [[مذهب شیعه]] معرفی کرده‌اند. او در آثار و اشعار خویش اظهار [[تشیع]] نموده‌است. ولی [[علامه حلی]] و بعضی علمای [[امامیه]] او را شیعه زیدی مذهب دانسته‌اند و نیز گفته اند که آثارش مورد اعتماد نیست چراکه دشمن [[اهل البیت]] بوده و داستان‌هایی اشتباه برای اختلال در تاریخ شیعه نقل کرده است.
'''ابوالفرج علی بن حسین بن محمد اموی قرشی''' (ف: ۳۵۶ق) مشهور به '''ابوالفرج اصفهانی'''، [[محدث]] و مورخ و ادیب و شاعر و موسیقی­ شناس بود. او در [[اصفهان]] متولد شد و در کودکی به [[بغداد]] رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. از عنفوان جوانی به جمع اخبار ادبا و موسیقی­‌دانان و استماع اخبار نادر تاریخی و ضبط [[احادیث]] و اشعار و ترانه‌ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قریحه وی سبب شد به زودی در [[جهان اسلام]] مشهور گردد و مورد تشویق [[آل بویه]] در [[ری]] و بغداد و [[آل حمدان]] در [[شام]] و [[امویان]] در [[اندلس]] واقع شود. مهلبی وزیر عزالدوله او را به بغداد خواند و مشاور ندیم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزیر از وی جدا نگشت. برخی او و خاندانش را متمایل به [[مذهب شیعه]] معرفی کرده‌اند. او در آثار و اشعار خویش اظهار [[تشیع]] نموده‌است. ولی [[علامه حلی]] و بعضی علمای [[امامیه]] او را شیعه زیدی مذهب دانسته‌اند و نیز گفته‌اند که آثارش مورد اعتماد نیست چراکه دشمن [[اهل البیت]] بوده و داستان‌هایی اشتباه برای اختلال در تاریخ شیعه نقل کرده است.


=زندگی نامه ی ابوالفرج اصفهانی=
=زندگی‌نامه ابوالفرج اصفهانی=


ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمن اموی مروانی مشهور به ابوالفرج اصفهانی، ادیب نحوی، کاتب شاعر، مورخ حافظ، نسابه ی متبحر و محدث متفنن، سال 284 ه‍.ق (خلافت [[المعضد عباسی]]) در [[اصفهان]] دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در [[بغداد]] به پایان رسانید. بغداد در آن زمان دانشکده ی دانش‌ها و هنرهای جهان بود. درباره ی آغاز زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که خاندان پدری اش از [[امویان]] و خاندان مادری وی از خاندان بزرگ ابن ثوابه بود. او از نیای مادری اش، یحیی بن محمد بن ثوابه، بارها در کتاب الاغانی نام برده است.
ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمن اموی مروانی مشهور به ابوالفرج اصفهانی، ادیب نحوی، کاتب شاعر، مورخ حافظ، نسابه متبحر و محدث متفنن، سال 284 ه‍.ق (خلافت [[المعضد عباسی]]) در [[اصفهان]] دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در [[بغداد]] به پایان رسانید. بغداد در آن زمان دانشکده دانش‌ها و هنرهای جهان بود. درباره آغاز زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که خاندان پدری اش از [[امویان]] و خاندان مادری وی از خاندان بزرگ ابن ثوابه بود. او از نیای مادری اش، یحیی بن محمد بن ثوابه، بارها در کتاب الاغانی نام برده است.
یاقوت در ارشاد الاریب می‌نویسد: «وی علامه، نسب شناس، راوی اخبار و جامع میان وسعت روایت و تحقیق بود و حافظه و هوشی فوق العاده داشت. هیچ مؤلفی را نمی شناسم که آثارش در فنون ادب نیکوتر و جامع تر از ابوالفرج باشد؛ با این همه شاعری شیرین گفتار بود<ref> دایرة المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»
یاقوت در ارشاد الاریب می‌نویسد: «وی علامه، نسب شناس، راوی اخبار و جامع میان وسعت روایت و تحقیق بود و حافظه و هوشی فوق العاده داشت. هیچ مؤلفی را نمی شناسم که آثارش در فنون ادب نیکوتر و جامع تر از ابوالفرج باشد؛ با این همه شاعری شیرین گفتار بود<ref> دایرة المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»


ابوالفرج از همان جوانی به گردآوری اخبار ادبا و موسیقی دانان، گوش دادن به آنها، ضبط احادیث، اشعار و ترانه‌ها و حضور در میان نوادر تاریخی شوق داشت.  
ابوالفرج از همان جوانی به گردآوری اخبار ادبا و موسیقی دانان، گوش دادن به آنها، ضبط احادیث، اشعار و ترانه‌ها و حضور در میان نوادر تاریخی شوق داشت.  
دانش ابوالفرج، او را مورد توجه حکومت‌های وقت؛ یعنی، آل بویه، حمدانیان و امویان اندلس قرار داد. در منابع آمده است که وی کاتب رکن الدوله دیلمی [[شیعه]] مذهب بود. حسن بن محمد مهلبی، وزیر عزالدوله، او را به بغداد خواند و مشاور و ندیم خاص خود کرد و تا آخر عمر از وی جدا نشد. ابوالفرج همواره در مجالس خلوت مهلبی حضور داشت و سخت به او نزدیک بود. وی مهلبی را بسیار‌می ستود.» «مهلبی گویی برای آنکه دوست دانشمندش پیوسته به کار روایت، شعر و موسیقی مشغول باشد هرگز شغل جدی به او محول نکرد<ref> دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 127.</ref>.»  
دانش ابوالفرج، او را مورد توجه حکومت‌های وقت؛ یعنی، آل بویه، حمدانیان و امویان اندلس قرار داد. در منابع آمده است که وی کاتب رکن‌الدوله دیلمی [[شیعه]] مذهب بود. حسن بن محمد مهلبی، وزیر عزالدوله، او را به بغداد خواند و مشاور و ندیم خاص خود کرد و تا آخر عمر از وی جدا نشد. ابوالفرج همواره در مجالس خلوت مهلبی حضور داشت و سخت به او نزدیک بود. وی مهلبی را بسیار‌می ستود.» «مهلبی گویی برای آنکه دوست دانشمندش پیوسته به کار روایت، شعر و موسیقی مشغول باشد هرگز شغل جدی به او محول نکرد<ref> دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 127.</ref>.»  


گویند ابوالفرج به رعایت نظافت شخصی توجه زیادی نداشت. «از صابی روایت کرده اند که وقتی با ابوعلی انباری و دیگری جهت ملاقات و تحقیق به منزل او (ابوالفرج) رفتیم. نزدیک درب منزل او غلامی روانه کردیم که اجازه ی ورود تحصیل کند. وقتی غلام در را کوبید و می‌بایست برحسب رسم، گربه ی ابوالفرج، که اسم او «یقق» بود، عقب در فریاد کند، بعد از او خود ابوالفرج یا غلامش برای گشودن در بیایند، هیچ کدام صدایی نکردند تا اینکه کوبیدن در مکرر شد و از داخل خانه صدایی کردند که تأمل کنید و پس از آنکه ابوالفرج در را گشود دست او آلودگی داشت که تصور نمودیم مشغول خوراک بوده است. ابوالفرج سبب دیر آمدن خود را و آلودگی دست را این طور اظهار کرد که یقق را حالت قولنجی عارض شده بود و مشغول حقنه ی او بودم. ما با شنیدن این حالت با خود گفتیم که دیگر بیش از این تحقیق لازم نیست<ref>جناب، ص 80.</ref>.» نکته ی جالب توجه این روایت این است که ابوالفرج در علم دامپزشکی نیز تبحر خاص داشت و البته این گواه پیشرفت علم دامپزشکی در این دوره است.
گویند ابوالفرج به رعایت نظافت شخصی توجه زیادی نداشت. «از صابی روایت کرده‌اند که وقتی با ابوعلی انباری و دیگری جهت ملاقات و تحقیق به منزل او (ابوالفرج) رفتیم. نزدیک درب منزل او غلامی روانه کردیم که اجازه ورود تحصیل کند. وقتی غلام در را کوبید و می‌بایست برحسب رسم، گربه ابوالفرج، که اسم او «یقق» بود، عقب در فریاد کند، بعد از او خود ابوالفرج یا غلامش برای گشودن در بیایند، هیچ کدام صدایی نکردند تا اینکه کوبیدن در مکرر شد و از داخل خانه صدایی کردند که تأمل کنید و پس از آنکه ابوالفرج در را گشود دست او آلودگی داشت که تصور نمودیم مشغول خوراک بوده است. ابوالفرج سبب دیر آمدن خود را و آلودگی دست را این طور اظهار کرد که یقق را حالت قولنجی عارض شده بود و مشغول حقنه او بودم. ما با شنیدن این حالت با خود گفتیم که دیگر بیش از این تحقیق لازم نیست<ref>جناب، ص 80.</ref>.» نکته جالب توجه این روایت این است که ابوالفرج در علم دامپزشکی نیز تبحر خاص داشت و البته این گواه پیشرفت علم دامپزشکی در این دوره است.


=اساتید=
=اساتید=
خط ۴۹: خط ۴۹:
=شاگردان=
=شاگردان=


از شاگردان وی می‌توان ابوزکریا یحیی، ابوالحسن ابن دینار، دار قطنی، ابوالاسحاق طبری، علی بن ابراهیم بن مخلد و محمد بن ابی الفوارس را نام برد. «او با همه ی فضائل و مکارم خود بسیار بدگو، بدزبان، بی پرده و پروا بود. از تشریفات درباری به دور بود... حیوان دوستی او بسیار مشهور بوده است<ref> اصفهانی: فرزندان ابوطالب، ص ه‍.</ref>.»  
از شاگردان وی می‌توان ابوزکریا یحیی، ابوالحسن ابن دینار، دار قطنی، ابوالاسحاق طبری، علی بن ابراهیم بن مخلد و محمد بن ابی الفوارس را نام برد. «او با همه فضائل و مکارم خود بسیار بدگو، بدزبان، بی پرده و پروا بود. از تشریفات درباری به دور بود... حیوان دوستی او بسیار مشهور بوده است<ref> اصفهانی: فرزندان ابوطالب، ص ه‍.</ref>.»  


=آثار ابوالفرج اصفهانی=
=آثار ابوالفرج اصفهانی=


ابوالفرج نویسنده ای چیره دست و خوش ذوق بود. «در شعر احسن الشعرا و اتقن العلما بود<ref> ابن خلکان، ص 328.</ref>.» «عبارات او شیرین و خالی از حشو زائد و غالباً زنده، کوتاه، پر معنی و همراه با ایجاز و بی پیرایگی عمدی است<ref>الفاخوری، ص 208.</ref>.» تألیفات وی را در تذکره‌ها تا صد کتاب نام برده اند که مهم ترین آنها عبارتند از:
ابوالفرج نویسنده‌ای چیره دست و خوش ذوق بود. «در شعر احسن الشعرا و اتقن العلما بود<ref> ابن خلکان، ص 328.</ref>.» «عبارات او شیرین و خالی از حشو زائد و غالباً زنده، کوتاه، پر معنی و همراه با ایجاز و بی پیرایگی عمدی است<ref>الفاخوری، ص 208.</ref>.» تألیفات وی را در تذکره‌ها تا صد کتاب نام برده‌اند که مهم ترین آنها عبارتند از:
الاغانی کبیر، اخبار قیان، اخبار طفیلین، الخانات، التعدیل و الانتصاب، تفصیل ذی الحجه، الخمارین و الخمارات، دعوت الاطبا، مجرد الاغانی، مقاتل الطالبیین، مجموعه الاخبار و الآثار، مناجیب الحضیان، کتاب النغم، نسب المهالبه، نسب بنی عبدالشمس، نسب بنی شیبان، نسب بنی کلاب، نسب بنی تغلب، اخبار برامکه، ایام العرب (1700 روز)، الاخبار و النوادر، الفرق و المعیار فی الاوغاد و الاحرار، الدیارات، رساله فی الاغانی، الاماء الشواعر، الادب السماع؛ ادب الغربا، الممالیک و الشعرا و المغلمان المغنین.
الاغانی کبیر، اخبار قیان، اخبار طفیلین، الخانات، التعدیل و الانتصاب، تفصیل ذی الحجه، الخمارین و الخمارات، دعوت الاطبا، مجرد الاغانی، مقاتل الطالبیین، مجموعه الاخبار و الآثار، مناجیب الحضیان، کتاب النغم، نسب المهالبه، نسب بنی عبدالشمس، نسب بنی شیبان، نسب بنی کلاب، نسب بنی تغلب، اخبار برامکه، ایام العرب (1700 روز)، الاخبار و النوادر، الفرق و المعیار فی الاوغاد و الاحرار، الدیارات، رساله فی الاغانی، الاماء الشواعر، الادب السماع؛ ادب الغربا، الممالیک و الشعرا و المغلمان المغنین.
از این مجموعه آثار تنها سه اثر باقی مانده است؛ الاغانی، مقاتل الطالبیین و ادب الغرباء. گویند او به نام امویان اندلس کتاب‌هایی نوشته و مخفیانه برای آنها فرستاده است<ref>مدرس، ص 154 و ابن خلکان، ص 329.</ref>.» حتی نوشته اند که وی از آنان صله دریافت کرده است. البته مدرکی در این مورد وجود ندارد؛ اما، اگر چنین هم بوده نمی توان آن را به منزله ی همدلی ابوالفرج با امویان دانست.
از این مجموعه آثار تنها سه اثر باقی مانده است؛ الاغانی، مقاتل الطالبیین و ادب الغرباء. گویند او به نام امویان اندلس کتاب‌هایی نوشته و مخفیانه برای آنها فرستاده است<ref>مدرس، ص 154 و ابن خلکان، ص 329.</ref>.» حتی نوشته‌اند که وی از آنان صله دریافت کرده است. البته مدرکی در این مورد وجود ندارد؛ اما، اگر چنین هم بوده نمی توان آن را به منزله همدلی ابوالفرج با امویان دانست.


=مذهب ابوالفرج اصفهانی=
=مذهب ابوالفرج اصفهانی=


ابوالفرج [[مذهب تشیع]] [[زیدی]] داشت<ref> مدرس، ص 154 و نامه ی دانشوران ناصری، ص 45.</ref>؛ از این رو، بسیاری از مورخان [[سنی]] اظهار تأسف کرده اند. [[سید نورالله شوشتری]] در مجالس المؤمنین در‌این‌باره آورده است: «از عجائب آنکه مروانی شیعه مذهب بوده است... بسیاری از مورخان اهل سنت از قبیل یافعی، [[ابن خلکان]]، [[ابن کثیر]] شامی و دیگران او را با کمال احترام نام برده و سرودهای شایسته و آثار ظریف او را نقل کرده اند و همگی آنان با کمال تأسف اظهار داشته جای بسی ناگواری است که نامبرده که با آن همه فضائل که داشته به [[مذهب شیعه]] می‌گرائیده<ref>شوشتری، ص 560.</ref>.»
ابوالفرج [[مذهب تشیع]] [[زیدی]] داشت<ref> مدرس، ص 154 و نامه ی دانشوران ناصری، ص 45.</ref>؛ از این رو، بسیاری از مورخان [[سنی]] اظهار تأسف کرده‌اند. [[سید نورالله شوشتری]] در مجالس المؤمنین در‌این‌باره آورده است: «از عجائب آنکه مروانی شیعه مذهب بوده است... بسیاری از مورخان اهل سنت از قبیل یافعی، [[ابن خلکان]]، [[ابن کثیر]] شامی و دیگران او را با کمال احترام نام برده و سرودهای شایسته و آثار ظریف او را نقل کرده‌اند و همگی آنان با کمال تأسف اظهار داشته جای بسی ناگواری است که نامبرده که با آن همه فضائل که داشته به [[مذهب شیعه]] می‌گرائیده<ref>شوشتری، ص 560.</ref>.»


«ابوالفرج آیین زیدی را احتمالاً از خاندان مادری اش آل ثوابه، که به ظن قوی زیدی بوده اند، به [[ارث]] برده است... بعید نیست که کینه از بنی عباس، دو خاندان اموی (پدران ابوالفرج) و شیعی ثوابه را به هم نزدیک کرده است<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ص 128.</ref>.»
«ابوالفرج آیین زیدی را احتمالاً از خاندان مادری اش آل ثوابه، که به ظن قوی زیدی بوده‌اند، به [[ارث]] برده است... بعید نیست که کینه از بنی عباس، دو خاندان اموی (پدران ابوالفرج) و شیعی ثوابه را به هم نزدیک کرده است<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ص 128.</ref>.»


=درگذشت=
=درگذشت=


ابوالفرج در سال‌های آخر عمر خود دچار اختلاس حواس شد و سرانجام در چهارشنبه [[ذی الحجه]] ی 356 ه‍.ق در [[بغداد]] در کنار [[دجله]] (بین درب سلیمان و درب دجله) بدرود زندگی گفت<ref> ابن خلکان، ج 2، ص 329.</ref>. بزرگانی همچون سیف الدوله حمدانی، معزالدوله و کافور اخشیدی نیز در همین سال درگذشتند.
ابوالفرج در سال‌های آخر عمر خود دچار اختلاس حواس شد و سرانجام در چهارشنبه [[ذی الحجه|ذی الحج]]<nowiki/>ه 356 ه‍.ق در [[بغداد]] در کنار [[دجله]] (بین درب سلیمان و درب دجله) بدرود زندگی گفت<ref> ابن خلکان، ج 2، ص 329.</ref>. بزرگانی همچون سیف‌الدوله حمدانی، معزالدوله و کافور اخشیدی نیز در همین سال درگذشتند.
با اینکه وی فردی بسیار رک گو و بی اعتنا به مقامات دولتی بود، به علت نیاز حکومت‌ها به چنین دانشمندی نمی توانستند او را نادیده انگارند. داود بن هیثم تنوخی درباره ی او می‌گوید: «... هرگز کسی را ندیدم که به اندازه ی او اشعار، اصوات، اخبار و احادیث مستند و انساب در برداشته باشد. آنچه از اسباب منادمت است مانند علم جوارح، دامپزشکی، پاره ای معلومات طبی، نجوم و غیره شاعر نیز بود<ref>دایره المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»  
با اینکه وی فردی بسیار رک گو و بی اعتنا به مقامات دولتی بود، به علت نیاز حکومت‌ها به چنین دانشمندی نمی‌توانستند او را نادیده انگارند. داود بن هیثم تنوخی درباره او می‌گوید: «... هرگز کسی را ندیدم که به‌اندازه او اشعار، اصوات، اخبار و احادیث مستند و انساب در برداشته باشد. آنچه از اسباب منادمت است مانند علم جوارح، دام‌پزشکی، پاره‌ای معلومات طبی، نجوم و غیره شاعر نیز بود<ref>دایره المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»  


=منبع=
=منبع=
خط ۷۵: خط ۷۵:
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}


[[رده:تاریخ‌نگاران مسلمان]]
[[رده: مورخان]]
[[رده:محدثان اهل ایران]]
[[رده: محدثان]]
[[رده:زیدیه]]
[[رده:نسب شناسان شیعه]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش