۲۱٬۷۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==دیدگاه اهل سنت== | ==دیدگاه اهل سنت== | ||
غدیر نخستین موضعی نبود که [[رسول اکرم(ص)]] علی(ع) را بهعنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد. حضرت بارها در مناسبتهای مختلف و با شیوههای گوناگون، این امر خطیر را به امت خود گوشزد کرده بود. احادیث ثقلین، منزلت، رایت، طیر، سفینه، رد الشمس، سد ابواب، و دیگر احادیث روایتشده از زبان [[پیامبر|پیامبراعظم(ص)]]، به جایگاه ممتاز [[مولای متقیان|مولای متقیان(ع)]] اشاره دارند و دال بر حقیقت یاد شدهاند. متن کامل خطبه غدیر در آثار معتبر و اصیل اسلامی ذکر شده است. <ref>ر. ک: الغدیر | غدیر نخستین موضعی نبود که [[رسول اکرم(ص)]] علی(ع) را بهعنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد. حضرت بارها در مناسبتهای مختلف و با شیوههای گوناگون، این امر خطیر را به امت خود گوشزد کرده بود. احادیث ثقلین، منزلت، رایت، طیر، سفینه، رد الشمس، سد ابواب، و دیگر احادیث روایتشده از زبان [[پیامبر|پیامبراعظم(ص)]]، به جایگاه ممتاز [[مولای متقیان|مولای متقیان(ع)]] اشاره دارند و دال بر حقیقت یاد شدهاند. متن کامل خطبه غدیر در آثار معتبر و اصیل اسلامی ذکر شده است. <ref>ر. ک: الغدیر عبدالحسین امینی (ج1، ص10و11)؛ نوادر الاصول فی معرفة احادیث الرسولحکیم تِرمذی (ج1، ص163)؛ معجم کبیر طَبَرانی (ج5، ص166، حدیث4971)؛ نُزُل الابرار بما صح مِن مناقب اهلالبیت الاطهار بَدَخشی (ص51)، اثبات الهُداه بالنصوص والمُعجزات شیخ حُر عامِلی (ج2، ص114 و ج3، ص558)؛ بِحارالانوار علامه مجلسی (ج37، ص201-217)؛ و کَشْف الْمُهم فی طریق خبر غدیر خم سید بَحْرانی(ص190).</ref>. | ||
بحث، تحقیق و تألیف درباره غدیر خم، اهمیت و جایگاه آن، از قرن دوم (آغاز حرکت تألیف) تا عصر حاضر، از سوی نویسندگان امامی، اسماعیلی، زیدی، سنی و مسیحی، با تألیف کتاب¬های گران¬سنگی به زبان عربی، فارسی، اردو و ترکی، به نحو احسن صورت گرفته است. عناوین این تألیفات، طبق گزارش کتاب تحقیقی الغدیر فی التراث الاسلامی، تألیف علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، بالغ بر 162 عنوان کتاب است که هرکدام از آنها از یک جلد تا 29 مجلد است. هرچند متأسفانه از این تعداد، 35 عنوان ازمیان رفته و 24 عنوان به¬صورت نسخه¬های خطی باقیمانده و بر روی آنها غبار غفلت نشسته است، اما 104 عنوان دیگر به زینت چاپ آراسته شده و در اختیار همگان قرار گرفته است. | بحث، تحقیق و تألیف درباره غدیر خم، اهمیت و جایگاه آن، از قرن دوم (آغاز حرکت تألیف) تا عصر حاضر، از سوی نویسندگان امامی، اسماعیلی، زیدی، سنی و مسیحی، با تألیف کتاب¬های گران¬سنگی به زبان عربی، فارسی، اردو و ترکی، به نحو احسن صورت گرفته است. عناوین این تألیفات، طبق گزارش کتاب تحقیقی الغدیر فی التراث الاسلامی، تألیف علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، بالغ بر 162 عنوان کتاب است که هرکدام از آنها از یک جلد تا 29 مجلد است. هرچند متأسفانه از این تعداد، 35 عنوان ازمیان رفته و 24 عنوان به¬صورت نسخه¬های خطی باقیمانده و بر روی آنها غبار غفلت نشسته است، اما 104 عنوان دیگر به زینت چاپ آراسته شده و در اختیار همگان قرار گرفته است. | ||
برخی از این آثار جامع و بیبدیل که به قلم علمای شیعه نگاشته شدهاند، عبارتاند از: الغدیر فی الکتاب والسنة و الادب، تألیف | برخی از این آثار جامع و بیبدیل که به قلم علمای شیعه نگاشته شدهاند، عبارتاند از: الغدیر فی الکتاب والسنة و الادب، تألیف عبدالحسین امینی در بیست جلد؛ عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار، تألیف علامه سیدمیرحامد حسین موسوی هندی نیشابوری، در سی جلد، که نسبت به کتاب الغدیر، دارای تفصیل بیشتری در زمینه بحثهای رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر است (جلد1، حدیث الغدیر؛ جلد3، حدیث الولآیه)؛ و کتاب نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار تألیف علامه سیدعلی حسینى میلانى در شانزده جلد (جلد6، 7، 8 و 9، حدیث الغدیر؛ جلد15 و 16، حدیث الولآیه) و... .<br> | ||
درباره غدیر، علمای مشهور [[اهلسنت]] نیز کتابها و رسالههای مستقلی تألیف کردهاند؛ از جمله: | درباره غدیر، علمای مشهور [[اهلسنت]] نیز کتابها و رسالههای مستقلی تألیف کردهاند؛ از جمله: | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
* الدرایة فی حدیث الولایة، در هفده جلد، از ابوسعید مسعودبن ناصر سجستانى (ف477ق)، که 120 سند از روایت غدیر را جمعآوری کرده است؛ | * الدرایة فی حدیث الولایة، در هفده جلد، از ابوسعید مسعودبن ناصر سجستانى (ف477ق)، که 120 سند از روایت غدیر را جمعآوری کرده است؛ | ||
* رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمسالدین محمد ذهبی (ف747ق)؛ | * رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمسالدین محمد ذهبی (ف747ق)؛ | ||
* کتابی در حدیث غدیر،از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و... <ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر | * کتابی در حدیث غدیر،از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و... <ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157)</ref>. | ||
علامه امینى، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص6-8)</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه (<ref>همان، ج1، ص14-61)</ref> و 84 نفر از تابعین <ref>(همان، ج1، ص62-72)</ref> و 360 تن از دانشمندان و بزرگان | علامه امینى، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص6-8)</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه (<ref>همان، ج1، ص14-61)</ref> و 84 نفر از تابعین <ref>(همان، ج1، ص62-72)</ref> و 360 تن از دانشمندان و بزرگان اهلسنت از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم <ref>(همان، ص73-151)</ref> که حدیث غدیر را نقل کردهاند، اشاره میکند. بنابر یادداشت¬هاى علامه، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهلسنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن ¬هم تنها در میان عالمان اهلسنت، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بی¬کران آن حادثه تاریخى است. | ||
بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخ¬ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان | بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخ¬ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهلسنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته¬اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». <ref>(همان، ص14)</ref>. | ||
برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه النبِی اوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ (احزاب،6) و کلام نبوی الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْا نْفُسِهِم؟ و حدیث ثقلین و دیگر قرینهها بودهاند، و با اکتفا به ذکر حدیث مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت علی (ع) شدهاند. در نهایت هم علمای | برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه النبِی اوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ (احزاب،6) و کلام نبوی الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْا نْفُسِهِم؟ و حدیث ثقلین و دیگر قرینهها بودهاند، و با اکتفا به ذکر حدیث مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت علی (ع) شدهاند. در نهایت هم علمای اهلسنت، از واژه «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کردهاند. | ||
== دیدگاه¬های متفاوت مشاهیر | == دیدگاه¬های متفاوت مشاهیر اهلسنت در را نسبت¬به واقعه غدیر خم == | ||
=== الف) پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه === | === الف) پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه === | ||
برخی از مشاهیر فن تاریخ | برخی از مشاهیر فن تاریخ اهلسنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کردهاند؛ و برخی بزرگان اهلسنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافق¬اند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است: | ||
1. ابن¬زُولاق لیثی مصری (ف387ق) درتاریخ مصر (امینی، 1977م، ص391؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛ | 1. ابن¬زُولاق لیثی مصری (ف387ق) درتاریخ مصر (امینی، 1977م، ص391؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛ | ||
2. ابوحامد غزالی (ف505هـ) در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)، | 2. ابوحامد غزالی (ف505هـ) در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)، | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
* - ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره میکند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref> | * - ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره میکند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref> | ||
* - ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره میکند. برای نمونه مینویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص) ایستاد و خطبهای خواند و فرمود: ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابنعساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref> | * - ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره میکند. برای نمونه مینویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص) ایستاد و خطبهای خواند و فرمود: ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابنعساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref> | ||
* او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال | * او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهلسنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:۶۷) در غدیر میگوید: «از ابوبکر وَجِیه-بن¬طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن¬ابراهیم حُلْوانی، از حسن¬بن¬حَماد سَجَاده، از علی¬بن-عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 67) بر رسول خدا (ص) در غدیر خم در شان علی¬بن¬ابی¬طالب نازل شد». <ref>(همان، ج42، ص237)</ref> افزون بر این، ابن¬عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی (ع) در روز غدیر اشاره میکند، <ref>(ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)</ref> همچنین او با ذکر سلسلهای از راویان که به فُضَیل¬بن¬مَرزوق ختم میشود، از حسن¬بن¬حسن¬بن علی (ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی¬ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی (ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل میکند. او میگوید: رافضی¬ها از حسن¬بن¬حسن (ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا (ص) فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به¬خدا قسم! اگر مقصود پیامبر (ص) امارت و قدرت بود، آن را به¬وضوح بیان میکرد و میفرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسن¬بن¬حسن (ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی (ع) در انجام فرمان رسول خدا (ص) کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین¬رو میبایست از مردم به¬دلیل این کوتاهی¬اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. <ref>(ر.ک: همان، ج13، ص69-71)</ref> در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات میتوان بسنده کرد: | ||
1. روایت یاد شده از متفردات | 1. روایت یاد شده از متفردات اهلسنت است؛ یعنی فقط از طرق اهلسنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ از¬این¬رو قابلیت استدلال ندارد؛ | ||
2. از منظر | 2. از منظر اهلسنت، چون این روایت در هیچ یک از کتب صحاح و دیگر کتابهای روایی معتبر ذکر نشده است، اعتباری ندارد؛ | ||
3. با فرض اینکه حسن مثنی چنین جملهای گفته باشد، اما چون معصوم نیست، قول او برای شیعه حجیت ندارد؛ | 3. با فرض اینکه حسن مثنی چنین جملهای گفته باشد، اما چون معصوم نیست، قول او برای شیعه حجیت ندارد؛ | ||
4. این سخن با سخنان معصومین علیهم السلام منافات دارد که از حدیث غدیر برای اثبات امامت حضرت علی (ع) استفاده کردهاند؛ | 4. این سخن با سخنان معصومین علیهم السلام منافات دارد که از حدیث غدیر برای اثبات امامت حضرت علی (ع) استفاده کردهاند؛ | ||
5. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر (ع) درباره حدیث غدیر که در منابع | 5. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر (ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهلسنت آمده است، تضاد کامل دارد؛ | ||
6. حسن مثنی میگوید: چرا رسول خدا (ص) صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص) بر خلافت و امامت علی (ع) روایات متعددی از شیعه و برخی | 6. حسن مثنی میگوید: چرا رسول خدا (ص) صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص) بر خلافت و امامت علی (ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهلسنت وارد شده است. | ||
* - عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسلهای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره میکند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج حضرت به حدیث غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref> | * - عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسلهای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره میکند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج حضرت به حدیث غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref> | ||
* - ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور | * - ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور اهلسنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی (ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته¬اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی (ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر (ص) اشاره میکند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل میکند: حَمادبن¬سَلَمه، به نقل از علی¬بن¬زید و ابی¬هارون، به نقل از عَدِی¬بن-ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا (ص) زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاة جامعة (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا (ص) علی (ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به¬سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت¬به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست میدارد و دشمن بدار آن که او را دشمن میدارد. پس عمربن¬خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. <ref>(ذهبی، 1993م، ج3، ص632 و 633)</ref> ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. <ref>(همان، ج3، ص629-633 و ج21، ص124)</ref> او در شرح حال محمدبن¬ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره میکند و می¬نویسد: «با این اعتبار، احمدبن¬عبدالله عِجْلی در مورد شافعی میگوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می¬گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی (ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی (ع) را مولای خود دانسته، به¬دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». <ref>(همان، ج14، ص338)</ref> ذهبی در دیگر کتاب خود به¬نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، حدیث غدیر را نقل میکند و میگوید: «پیامبر (ص) او [علی (ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، على (ع) مولای اوست». (ذهبی، 1998م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن¬جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام میبرد و مینویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن¬جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت¬زده شدم». <ref>(همان، ج2، ص202)</ref>. ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، میگوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رسالهای جداگانه نگاشتهام». <ref>(همان، ج3، ص164)</ref> همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام <ref>(ذهبی، 1993، ج28، ص127)</ref> و تذکرة الحفاظ <ref>(همو، 1998م، ج3، ص164)</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می¬پردازد. | ||
* - ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری میداند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کردهاند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص) از علی (ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچههای زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر میکند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص) از علی (ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی | * - ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری میداند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کردهاند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص) از علی (ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچههای زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر میکند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص) از علی (ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهلسنت به¬عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ¬گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی (ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط میشود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجة الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی (ع) به¬دستور نبی مکرم (ص) سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر (ع)، خالدبن¬ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، بهویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان میشوند. در همین سفر است که شکوائیههای بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر (ص) در مدینه از مولا علی (ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر (ع)در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمعآوری زکات و بیت¬المال انجام شده است که در نهایت، علی (ع)خود را در مکه به پیامبر (ص) رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت (ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس¬های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت (ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة-الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر (ص) طرح شد.غالب آنچه در تواریخ اهلسنت آمده، خلط سفرهای علی (ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی میطلبد. ابن¬کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته میشود- و در روز یک¬شنبه، هجدهم[20] ذی¬حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی¬آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن¬جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابنعساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن میگوید <ref>(همان، ج5، ص227 و 228)</ref> و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره میکند. (<ref>همان، ج5، ص228 - 233 و ج7، ص379 - 387)</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن¬کثیر درباره آن میگوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد¬بن¬مُثنی، از یحیى¬بن¬حَماد، از ابی¬معاویه، از اعمَش، از حبیب¬بن¬ابیثابت، از ابیطُفَیل، از زَیدبن¬ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول¬الله (ص) از حجهالوداع بازمىگشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به¬سوى خداوند دعوت کردهاند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران¬بها در میان شما به¬جاى میگذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل¬بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست على (ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن¬ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا9 این را شنیدهاى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت میگوید: «نسائی به¬تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». <ref>(همان، ج5، ص228 و 229)</ref> ابنکثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر مینویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا (ص) صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنبالهای است با سند قوی». <ref>(همان، ج5، ص223).</ref> همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن¬خطاب اشاره میکند <ref>(همان، ج7، ص386)</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را میآورد. <ref>(همان، ج5، ص229 - 231 و ج7، ص383 - 385)</ref> | ||
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br> | لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
3. ابنکثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به¬دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره میکند. <ref>(همان، ج11، ص409)</ref> | 3. ابنکثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به¬دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره میکند. <ref>(همان، ج11، ص409)</ref> | ||
* - مِقرِیزى (ف845ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجراى کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره میکند. <ref>(ر.ک: مقریزی، 1418م، ج2، ص255)</ref>. او از قول ابن¬زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی (ع) در آن روز سخن گفته است - مینویسد: «ابنزولاق گوید: در روز هجدهم ذى¬حجه سال 362 هجری، که آن روز غدیر است، گروهى از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مىشدند؛ زیرا آن روز را به¬مناسبت وصیت پیامبر خدا (ص) به امیرالمؤمنین على¬بن¬ابى¬طالب (ع) در جانشینى پس از خود، عید مىدانستند؛ <ref>(همان، ج2، ص255؛ همچنین ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص391)</ref> اما مقریزی ادعا میکند که عید غدیر از بدعتهای معزالدوله علی¬بن¬بویه دیلمى بوده، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص254 و 255)</ref> که علامه امینى با ذکر دلایل، ادعاى او را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص287-289)</ref> | * - مِقرِیزى (ف845ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجراى کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره میکند. <ref>(ر.ک: مقریزی، 1418م، ج2، ص255)</ref>. او از قول ابن¬زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی (ع) در آن روز سخن گفته است - مینویسد: «ابنزولاق گوید: در روز هجدهم ذى¬حجه سال 362 هجری، که آن روز غدیر است، گروهى از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مىشدند؛ زیرا آن روز را به¬مناسبت وصیت پیامبر خدا (ص) به امیرالمؤمنین على¬بن¬ابى¬طالب (ع) در جانشینى پس از خود، عید مىدانستند؛ <ref>(همان، ج2، ص255؛ همچنین ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص391)</ref> اما مقریزی ادعا میکند که عید غدیر از بدعتهای معزالدوله علی¬بن¬بویه دیلمى بوده، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص254 و 255)</ref> که علامه امینى با ذکر دلایل، ادعاى او را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص287-289)</ref> | ||
* - ابن حَجَر عَسقَلانى (ف852ق) در «الاصابة فی تَمْییز الصحابة» از طریق ابن¬عُقْده به نقل از کتاب «الموالاة» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده <ref>(ر.ک: ابن¬حجر عسقلانی، 1415، ج2، ص140 و ج3، ص481 و 484 و ج4، ص23، 227، 276 و 467)</ref> و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص13، 14و504 و ج3، ص484 و ج4، ص277 و 300 و ج6، ص316 و ج7، ص274 و 275)</ref> ابن¬حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتابهای معتبر رجالی | * - ابن حَجَر عَسقَلانى (ف852ق) در «الاصابة فی تَمْییز الصحابة» از طریق ابن¬عُقْده به نقل از کتاب «الموالاة» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده <ref>(ر.ک: ابن¬حجر عسقلانی، 1415، ج2، ص140 و ج3، ص481 و 484 و ج4، ص23، 227، 276 و 467)</ref> و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص13، 14و504 و ج3، ص484 و ج4، ص277 و 300 و ج6، ص316 و ج7، ص274 و 275)</ref> ابن¬حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتابهای معتبر رجالی اهلسنت به حساب می¬آید - به حدیث غدیر خم اشاره میکند <ref>(ابن¬حجر عسقلانی، 1326، ج7، ص337)</ref> و پس از ذکر برخى راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابن¬جریر و ابن¬عقده درباره غدیر خم، مىگوید: «ابن¬جریر طبرى، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس ابن¬عقده این حدیث را تصحیح، و به جمع¬آوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است». <ref>(همان، ج7، ص339)</ref> | ||
* - ابن عِماد حنبلی (ف1089ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابن¬خلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال 487 هجری فوت نمودهاند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذی¬حجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد میکند و میگوید: «و این شب، عید غدیر نامیده میشود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر (ص) به¬هنگام بازگشت از حجةالوداع و رسیدن به این مکان، علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف میشود». <ref>(ابن¬عماد، 1986م، ج5، ص377)</ref> | * - ابن عِماد حنبلی (ف1089ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابن¬خلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال 487 هجری فوت نمودهاند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذی¬حجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد میکند و میگوید: «و این شب، عید غدیر نامیده میشود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر (ص) به¬هنگام بازگشت از حجةالوداع و رسیدن به این مکان، علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف میشود». <ref>(ابن¬عماد، 1986م، ج5، ص377)</ref> | ||
=== ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر === | === ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر === | ||
گروه دوم از مورخان | گروه دوم از مورخان اهلسنت به گوشههایی از آنچه با غدیر خم مرتبط است، اشاره کردهاند. این تاریخ¬نگاران، به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، یا احتجاج و مناشده حضرت امیر (ع) با برخی صحابه در خصوص واقع شدن غدیر خم و مواردی از این دست، بسنده کردهاند، که عبارت¬اند از: | ||
* - ابن¬قُتَیبه (ف276ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شدهاند، به احتجاج و مناشده علی (ع) با انَس¬بن¬مالک اشاره میکند و میگوید: «در چهره انس¬بن مالک، بیماری برص(پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی (ع) درباره این کلام رسول خدا (ص) : (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه)از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را به¬خاطر نمی¬آورم. علی (ع) فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند». <ref>(ابن¬قتیبه، 1992م، ص580).</ref> متأسفانه باید گفت: در چاپ¬های مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابن¬قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجاندهاند: «ابومحمد [ابن¬قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد». (همان) البته | * - ابن¬قُتَیبه (ف276ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شدهاند، به احتجاج و مناشده علی (ع) با انَس¬بن¬مالک اشاره میکند و میگوید: «در چهره انس¬بن مالک، بیماری برص(پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی (ع) درباره این کلام رسول خدا (ص) : (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه)از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را به¬خاطر نمی¬آورم. علی (ع) فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند». <ref>(ابن¬قتیبه، 1992م، ص580).</ref> متأسفانه باید گفت: در چاپ¬های مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابن¬قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجاندهاند: «ابومحمد [ابن¬قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد». (همان) البته عبدالحسین امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص192-195)</ref>لازم به ذکر است، هرچند محققانی در صحت انتساب کتاب الامامة و السیاسة به ابن¬قتیبه تردید دارند، (ر.ک: على بهرامیان، «الامامة و السیاسة»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد10، شماره: 3918) اما عبدالحسین امینی با استناد به این کتاب ابن¬قتیبه، به ذکر موضوع غدیر و بیعت نکردن برخی طوایف با ابوبکر، به¬دلیل پایبندی¬شان به بیعت با امام علی (ع) در روز غدیر، اشاره کرده است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص 6 و 201)</ref> | ||
* - ابن عَبدالبَر قُرطُبی(ف465ق) در الاستیعاب فی معرفة الاصحاب از چند طریق (بُرَیده، ابوهُرَیره، جابر، بَراءبن عازِب و زیدبن¬ارقَم) فقط به حدیث غدیر اشاره کرده و آورده است که حضرت نبی اکرم (ص) در روز غدیر خم فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ، اللهم وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. وی در ادامه میگوید: برخی از این صحابه بر جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» چیزی نیفزودهاند. <ref>(ر.ک: ابن عبدالبر، 1992، ج3، ص1099)</ref> همچنین پس از ذکر احادیث مؤاخات (برادری) و رایت (پرچم) و غدیر، درباره اعتبار آنها مىگوید: «تمام این روایات، اثارى ثابت شدهاند» <ref>(همان، ج3، ص1100)</ref> | * - ابن عَبدالبَر قُرطُبی(ف465ق) در الاستیعاب فی معرفة الاصحاب از چند طریق (بُرَیده، ابوهُرَیره، جابر، بَراءبن عازِب و زیدبن¬ارقَم) فقط به حدیث غدیر اشاره کرده و آورده است که حضرت نبی اکرم (ص) در روز غدیر خم فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ، اللهم وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. وی در ادامه میگوید: برخی از این صحابه بر جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» چیزی نیفزودهاند. <ref>(ر.ک: ابن عبدالبر، 1992، ج3، ص1099)</ref> همچنین پس از ذکر احادیث مؤاخات (برادری) و رایت (پرچم) و غدیر، درباره اعتبار آنها مىگوید: «تمام این روایات، اثارى ثابت شدهاند» <ref>(همان، ج3، ص1100)</ref> | ||
* - ابن الشیخ بَلوِى مالکی(متوفاى حدود 605ق) در کتاب الف باء، غدیریه امام علی (ع) را روایت کرده و در جلد اول، صفحه 439 مینویسد: «اما على (ع) جایگاهش بلند و شرفش عالی است. او نخستین کسى است که اسلام را پذیرفت و همسر فاطمه :دختر پیغمبر است؛ و هنگامیکه بعضى از دشمنانش بر او فخر فروختند، با سرایش ابیاتى، مفاخر خود را بیان کرد و به حمزه، عموى خود، و جعفر، برادرش، افتخار نمود و سرود: محمدٌ النبی اخِى و صِنْوِى [...]». ابن الشیخ پس از ذکر بیتی که به موضوع ولایت و داستان غدیر اشاره دارد (فاوْجَبَ لِی وِلایَتَه عَلَیکُم * رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم)، می¬گوید: «مراد از این شعر، سخن پیامبر است که فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، اللهم والِ مَن وَالاه و عَادِ مَن عَاداه». <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج2، ص27)</ref> | * - ابن الشیخ بَلوِى مالکی(متوفاى حدود 605ق) در کتاب الف باء، غدیریه امام علی (ع) را روایت کرده و در جلد اول، صفحه 439 مینویسد: «اما على (ع) جایگاهش بلند و شرفش عالی است. او نخستین کسى است که اسلام را پذیرفت و همسر فاطمه :دختر پیغمبر است؛ و هنگامیکه بعضى از دشمنانش بر او فخر فروختند، با سرایش ابیاتى، مفاخر خود را بیان کرد و به حمزه، عموى خود، و جعفر، برادرش، افتخار نمود و سرود: محمدٌ النبی اخِى و صِنْوِى [...]». ابن الشیخ پس از ذکر بیتی که به موضوع ولایت و داستان غدیر اشاره دارد (فاوْجَبَ لِی وِلایَتَه عَلَیکُم * رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم)، می¬گوید: «مراد از این شعر، سخن پیامبر است که فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، اللهم والِ مَن وَالاه و عَادِ مَن عَاداه». <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج2، ص27)</ref> | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریستهاند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کرده¬اند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخهای خود ننگاشتهاند. | در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریستهاند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کرده¬اند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخهای خود ننگاشتهاند. | ||
عدهای از آنان، علت بیان حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» را از جانب پیامبر (ص) پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی (ع) در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سخت¬گیرى حضرت در ممانعت از استفاده از مرکب¬هاى زکات و اقدام او در بازپسگیرى لباسهایى که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقه¬افکنی میان مسلمانان، ذکر کردهاند که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد. | عدهای از آنان، علت بیان حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» را از جانب پیامبر (ص) پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی (ع) در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سخت¬گیرى حضرت در ممانعت از استفاده از مرکب¬هاى زکات و اقدام او در بازپسگیرى لباسهایى که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقه¬افکنی میان مسلمانان، ذکر کردهاند که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد. | ||
عبدالحسین امینی، محقق گران¬قدر و نگارنده کتاب شریف الغدیر، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را به¬شدت محکوم میکند و میگوید: | |||
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشمپوشی کند، به اسلام و نبی مکرم (ص) خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبران¬ناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغیای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که بهفرمان وحی انجام شده و هیچ کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچگاه از ارتعاشات آن کاسته نمیشود. از اینجاست که میبینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع¬آوری مأخذش همت گماشتهاند. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص5 و 6)</ref> | اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشمپوشی کند، به اسلام و نبی مکرم (ص) خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبران¬ناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغیای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که بهفرمان وحی انجام شده و هیچ کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچگاه از ارتعاشات آن کاسته نمیشود. از اینجاست که میبینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع¬آوری مأخذش همت گماشتهاند. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص5 و 6)</ref> | ||
علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیدهشناسی و لغت¬نامهنویسی میگستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره میکند. <ref>(همان، ص6-8)</ref> | علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیدهشناسی و لغت¬نامهنویسی میگستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره میکند. <ref>(همان، ص6-8)</ref> | ||
این گروه از تاریخ¬نویسان | این گروه از تاریخ¬نویسان اهلسنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفتهاند، عبارت¬اند از: | ||
* - ابن هِشام مُعافِری (ف213ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیرة النبویة، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم (ص)، به ماموریت علی (ع) در نجران یمن که جهت جمعآوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا (ص) برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی (ع) در جزیه اهل یمن (پارچه¬های بیتالمال) در غیاب او و بازپس¬گرفتن آن توسط مولا (ع) که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابن¬هشام، به نقل از ابن¬اسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می¬رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که به¬خدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سختتر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر (ص) در دفاع از علی (ع) ایراد فرمود، بسنده میکند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول (ص) در حجه الوداع میپردازد و کلام خود را بدون هیچ اشارهای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» به¬پایان میبرد. <ref>(ر.ک: ابن¬هشام، 1955م، ج2، ص602 - 604)</ref> | * - ابن هِشام مُعافِری (ف213ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیرة النبویة، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم (ص)، به ماموریت علی (ع) در نجران یمن که جهت جمعآوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا (ص) برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی (ع) در جزیه اهل یمن (پارچه¬های بیتالمال) در غیاب او و بازپس¬گرفتن آن توسط مولا (ع) که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابن¬هشام، به نقل از ابن¬اسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می¬رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که به¬خدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سختتر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر (ص) در دفاع از علی (ع) ایراد فرمود، بسنده میکند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول (ص) در حجه الوداع میپردازد و کلام خود را بدون هیچ اشارهای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» به¬پایان میبرد. <ref>(ر.ک: ابن¬هشام، 1955م، ج2، ص602 - 604)</ref> | ||
* ابن¬هشام، ضمن اینکه در خطبه حجةالوداع پیامبر (ص)، به حدیث غدیر اشارهای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر (ص) نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر (ص) چه هنگام و در چه محلی بیان شده است. | * ابن¬هشام، ضمن اینکه در خطبه حجةالوداع پیامبر (ص)، به حدیث غدیر اشارهای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر (ص) نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر (ص) چه هنگام و در چه محلی بیان شده است. | ||
* - خلیفه بن خَیاط(ف240ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره کرده و از ماموریت خالدبن¬ولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم به¬کلی صرف¬نظر کرده و از آن هیچ سخنی به¬میان نیاورده است. <ref>(ر.ک: ابن¬خیاط، 1397ق، ص94)</ref> این در حالی است که روش وى در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان¬که درباره عمر پیامبر اکرم (ص) در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه میشویم؛ <ref>(ر.ک: همان، ص95)</ref> ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجةالوداع بسنده کرده است. | * - خلیفه بن خَیاط(ف240ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره کرده و از ماموریت خالدبن¬ولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم به¬کلی صرف¬نظر کرده و از آن هیچ سخنی به¬میان نیاورده است. <ref>(ر.ک: ابن¬خیاط، 1397ق، ص94)</ref> این در حالی است که روش وى در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان¬که درباره عمر پیامبر اکرم (ص) در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه میشویم؛ <ref>(ر.ک: همان، ص95)</ref> ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجةالوداع بسنده کرده است. | ||
* - ابن جَریر طَبَرى (ف310ق)، مورخ و مفسر نام¬دار | * - ابن جَریر طَبَرى (ف310ق)، مورخ و مفسر نام¬دار اهلسنت، هرچند در کتاب الولایة فى طُرُق حدیث الغدیر، مفصلاً به اسناد حدیث غدیر پرداخته است، (ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص152، 153 و 214) در تاریخ خود با عنوان تاریخ الرسُل والمُلُوک، همانند ابن¬هشام معافری، به موضوع حجهالوداع پرداخته است و فقط از داستان دفاع پیامبر (ص) از علی (ع) در برابر شکایت مردم که با عبارت «ای مردم! از علی شکایت مکنید. پس به¬خدا سوگند که او در ذات خدا - یا در راه خدا - بسیارسخت و خشن¬تر از آن است که از او شکایت شود»، پایان پذیرفت، مطالبی نگاشته <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> و در برابر خطیرترین موضوع تاریخى، یعنی حادثه غدیر، سکوت کامل اختیار کرده است. این امر، برخلاف روش متداول اوست که قضایا و حوادث را به¬تفصیل و به طرق متعدد گزارش میکند. | ||
* - ابن جَوزی حنبلی (ف597 ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی (ع) بهسوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمع¬آوری زکات و جزیه آنها، و رسیدن حضرت به حجةالوداع اشاره میکند؛ اما از غدیر خم سخنی نمیگوید. <ref>(ر.ک: ابن¬جوزی، 1992م، ج1، ص150و151)</ref> البته | * - ابن جَوزی حنبلی (ف597 ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی (ع) بهسوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمع¬آوری زکات و جزیه آنها، و رسیدن حضرت به حجةالوداع اشاره میکند؛ اما از غدیر خم سخنی نمیگوید. <ref>(ر.ک: ابن¬جوزی، 1992م، ج1، ص150و151)</ref> البته عبدالحسین امینی به نقل از کتاب المناقب او مینویسد: «علمای سیره اتفاق نظر دارند که داستان غدیر، پس از بازگشت پیامبر (ص) از حجةالوداع، روز هیجدهم ذی¬حجه رخ داده و در آن روز، 120 هزار نفراز صحابه، اعراب و ساکنان حومه مدینه و مکه - که با پیامبر در حج شرکت داشتند - همراه وی بودند و حدیث غدیر رااز او شنیدند و شاعران دراین¬باره اشعار بسیار سرودند». <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص296)</ref>ابن¬جوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بیاعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور میشود. <ref>(ابن¬جوزی، 1992م، ج15، ص109)</ref> | ||
*- ابوالفداء (ف732ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی (ع) به فرمان پیامبر (ص) به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و هم¬زمانی آن با حجةالوداع و رسیدن مولا علی (ع) به آن حج سخن میگوید، ولی به موضوع غدیر اشارهای نمیکند. (ر.ک: ابوالفداء، بی¬تا، ج1، ص150) با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت (ع)، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر (ص) در بیان منقبت مولا (ع) نام برده است. (همان، ج1، ص181) | *- ابوالفداء (ف732ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی (ع) به فرمان پیامبر (ص) به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و هم¬زمانی آن با حجةالوداع و رسیدن مولا علی (ع) به آن حج سخن میگوید، ولی به موضوع غدیر اشارهای نمیکند. (ر.ک: ابوالفداء، بی¬تا، ج1، ص150) با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت (ع)، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر (ص) در بیان منقبت مولا (ع) نام برده است. (همان، ج1، ص181) | ||
*- ابن خَلْدُون اشْبیلی (ف808ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابنخلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره میکند. <ref>(ر.ک: ابن¬خلدون، 1988م، ج1، ص246)</ref> او در بحث حجةالوداع، فقط به ذکر ماموریت علی (ع) برای جمعآوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا (ص) و به¬جای آوردن حج، بسنده کرده است. (ر.ک: همان، ج2، ص479 و 480) عجیب این است که وی به موضوع حجةالوداع پرداخته؛ اما اشارهای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بی¬انصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجةالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است: | *- ابن خَلْدُون اشْبیلی (ف808ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابنخلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره میکند. <ref>(ر.ک: ابن¬خلدون، 1988م، ج1، ص246)</ref> او در بحث حجةالوداع، فقط به ذکر ماموریت علی (ع) برای جمعآوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا (ص) و به¬جای آوردن حج، بسنده کرده است. (ر.ک: همان، ج2، ص479 و 480) عجیب این است که وی به موضوع حجةالوداع پرداخته؛ اما اشارهای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بی¬انصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجةالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است: | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
گفت که این حدیث، از حد تواتر نیز گذشته و قطعی بودن ماجرای آن چنان است که | گفت که این حدیث، از حد تواتر نیز گذشته و قطعی بودن ماجرای آن چنان است که | ||
به¬گفته ضیاءالدین مُقبلی (ف1108ق)، اگر حدیث غدیر مسلم نباشد، هیچ امر روشن و مسلمی در اسلام وجود ندارد! <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص306 و 307)</ref> اگر در این گونه احادیث مستند و متواتر، شک و تردید راه یابد، پس به کدامین خبر و حدیث میتوان به دیده صحت و اعتبار نگریست؟! | به¬گفته ضیاءالدین مُقبلی (ف1108ق)، اگر حدیث غدیر مسلم نباشد، هیچ امر روشن و مسلمی در اسلام وجود ندارد! <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص306 و 307)</ref> اگر در این گونه احادیث مستند و متواتر، شک و تردید راه یابد، پس به کدامین خبر و حدیث میتوان به دیده صحت و اعتبار نگریست؟! | ||
2. بسیاری از احادیثی که بر مناقب امیر مؤمنان (ع) دلالت دارند و او آنها را از اخبار باطل، کذب و ضعیف میداند، تماماً از احادیثی¬اند که علمای طراز اول | 2. بسیاری از احادیثی که بر مناقب امیر مؤمنان (ع) دلالت دارند و او آنها را از اخبار باطل، کذب و ضعیف میداند، تماماً از احادیثی¬اند که علمای طراز اول اهلسنت آن را پذیرفتهاند. | ||
میرزامحمد بدخشی در نزل الابرار، صفحه 21 چنین میگوید: «حدیث غدیر، حدیث صحیح مشهوری است که در صحت آن هیچ کس خدشه نمیکند؛ مگر متعصب مخالف حق، که کلام وی اعتباری ندارد». <ref>(همان، ج1، ص309)</ref> | میرزامحمد بدخشی در نزل الابرار، صفحه 21 چنین میگوید: «حدیث غدیر، حدیث صحیح مشهوری است که در صحت آن هیچ کس خدشه نمیکند؛ مگر متعصب مخالف حق، که کلام وی اعتباری ندارد». <ref>(همان، ج1، ص309)</ref> | ||
دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود، از علمای معاصر | دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود، از علمای معاصر اهلسنت و از نامهای آشنا در عرصه تاریخ اسلام و مؤلف کتاب الامام علی بن ابیطالب، در تقریظ خود بر کتاب الغدیر مینویسد: «حدیث غدیر، یقیناً حقیقتی است که دستخوش باطل نمیشود؛ چونان روشنایی روز، درخشان است؛ و از حقایق وحیانی¬ای است که از سینه پیامبر (ص) پراکنده شده تا ارزش دست¬پرورده، برادر و برگزیده خود را در میان امتش معلوم سازد». <ref>(امینی، 1977م، ج6، صص«و، ز»)</ref> | ||
=== منبع : === | === منبع : === | ||
خط ۲۱۰: | خط ۲۱۰: | ||
*کتاب الغدیر فی الکتاب و السنة و الاد؛ | *کتاب الغدیر فی الکتاب و السنة و الاد؛ | ||
*الغدیر، | *الغدیر، عبدالحسین امینی؛ | ||
*عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار (حدیث الغدیر)، میر حامد حسین کنتوری لکنهویی؛ | *عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار (حدیث الغدیر)، میر حامد حسین کنتوری لکنهویی؛ |