پرش به محتوا

غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
* رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمس‌الدین محمد ذهبی (ف747ق)؛  
* رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمس‌الدین محمد ذهبی (ف747ق)؛  
* کتابی در حدیث غدیر،از زین‌العابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و... <ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157)</ref>.
* کتابی در حدیث غدیر،از زین‌العابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و... <ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157)</ref>.
علامه امینى، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌اند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص6-8)</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه (<ref>همان، ج1، ص14-61)</ref> و 84 نفر از تابعین <ref>(همان، ج1، ص62-72)</ref> و 360 تن از دانشمندان و بزرگان اهل‌سنت از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم <ref>(همان، ص73-151)</ref> که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، اشاره می‌کند. بنابر یادداشت¬هاى علامه، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهل‌سنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن ¬هم تنها در میان عالمان اهل‌سنت، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بی¬کران آن حادثه تاریخى است.
علامه امینى، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌اند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص6-8)</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه (<ref>همان، ج1، ص14-61)</ref> و 84 نفر از تابعین <ref>(همان، ج1، ص62-72)</ref> و 360 تن از دانشمندان و بزرگان اهل‌سنت از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم <ref>(همان، ص73-151)</ref> که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، اشاره می‌کند. بنابر یادداشت‌هاى علامه، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهل‌سنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن ¬هم تنها در میان عالمان اهل‌سنت، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بی¬کران آن حادثه تاریخى است.
بنابراین، ملاحظه می‌شود که حادثه تاریخ¬ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهل‌سنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته¬اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». <ref>(همان، ص14)</ref>.  
بنابراین، ملاحظه می‌شود که حادثه تاریخ¬ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهل‌سنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته¬اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». <ref>(همان، ص14)</ref>.  
برخی از نویسندگان [[اهل‌سنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نموده‌اند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساخته‌اند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه النبِی اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ (احزاب،6) و کلام نبوی الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْا نْفُسِهِم؟ و حدیث ثقلین و دیگر قرینه‌ها بوده‌اند، و با اکتفا به ذکر حدیث مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت علی (ع) شده‌اند. در نهایت هم علمای اهل‌سنت، از واژه «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کرده‌اند.  
برخی از نویسندگان [[اهل‌سنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نموده‌اند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساخته‌اند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه النبِی اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ (احزاب،6) و کلام نبوی الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْا نْفُسِهِم؟ و حدیث ثقلین و دیگر قرینه‌ها بوده‌اند، و با اکتفا به ذکر حدیث مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت علی(ع) شده‌اند. در نهایت هم علمای اهل‌سنت، از واژه «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کرده‌اند.  
== دیدگاه¬های متفاوت مشاهیر اهل‌سنت در را نسبت¬به واقعه غدیر خم ==  
== دیدگاه‌های متفاوت مشاهیر اهل‌سنت در را نسبت به واقعه غدیر خم ==  
=== الف) پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه ===
=== الف) پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه ===
برخی از مشاهیر فن تاریخ اهل‌سنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کرده‌اند؛ و برخی بزرگان اهل‌سنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافق¬اند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است:
برخی از مشاهیر فن تاریخ اهل‌سنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کرده‌اند؛ و برخی بزرگان اهل‌سنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافق‌اند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است:
  1. ابن¬زُولاق لیثی مصری (ف387ق) درتاریخ مصر (امینی، 1977م، ص391؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛
  1. ابن¬زُولاق لیثی مصری (ف387ق) درتاریخ مصر (امینی، 1977م، ص391؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛
  2. ابوحامد غزالی (ف505هـ)  در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)،
  2. ابوحامد غزالی (ف505هـ)  در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)،
  3. محمدبن-طلحه شافعی (ف652هـ) در کتاب مطالب السؤول (ص44-45)،
  3. محمدبن-طلحه شافعی (ف652هـ) در کتاب مطالب السؤول (ص44-45)،
  4. سبط¬ابن¬الجوزی (ف654هـ) در کتاب تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة (ص30-34)،
  4. سبط¬ابن¬الجوزی (ف654هـ) در کتاب تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة (ص30-34)،
  5. محمد بن یوسف کنجی شافعی (ف658هـ) در کتاب کفایة‌الطالب فی‌مناقب امیرالمؤمنین علی¬بن¬ابی¬طالب (ص166و167)  
  5. محمد بن یوسف کنجی شافعی (ف658هـ) در کتاب کفایة‌الطالب فی‌مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ص166و167)  
و... .   
و... .   
برخی نیز علی رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه شیعه دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی (ع) دلالت نمی‌کند. این گروه از مورخان اهل‌سنت، به حدیث غدیر به¬عنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت¬به امیرمؤمنان علی (ع) نگریسته‌اند، مثل:
برخی نیز علی رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه شیعه دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمی‌کند. این گروه از مورخان اهل‌سنت، به حدیث غدیر به¬عنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت¬به امیرمؤمنان علی(ع) نگریسته‌اند، مثل:
-  
-  
* بِلاذُری(ف279ق) در انساب‌الاشراف، از برخی صحابه (بَراء¬بن¬عازِب و ابوهُرَیره و زید‌ بن ارقَم و ابن¬‌عباس و بُریدةبن¬الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت¬به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref>  
* بِلاذُری(ف279ق) در انساب‌الاشراف، از برخی صحابه (بَراء¬بن¬عازِب و ابوهُرَیره و زید‌ بن ارقَم و ابن¬‌عباس و بُریدةبن¬الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت¬به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref>  
* - خطیب بغدادى (ف463ق) در تاریخ بغداد، از قول برخی صحابه پیامبر (ص)  حدیث غدیر را آورده است. <ref>(خطیب بغدادی، 2002م، ج8، ص372 و ج14، ص303)</ref> او در شرح حال حَبشُون‌بن¬موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان اهل-سنت، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک خلیفه دوم به حضرت (ع) و نزول آیه اکمال (مائده:3) بعد از این قضایا، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از عبدالله¬بن¬علی¬بن¬محمد¬بن¬بِشْران از علی¬بن¬عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون‌بن‌موسى¬بن ایوب الخَلال، از علی¬بن¬سعید رَمْلی، از ضَمرَة¬بن¬رَبیعه قُرَشی، از ابن‌شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن¬حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم ذی¬حجه را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته می‌شود. این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا9 دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ‌ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس عمر گفت: تبریک می¬گویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آن¬گاه این آیه نازل شد: الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ. <ref>(همان، ج9، ص221)</ref> خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مى‌پردازد.  
* - خطیب بغدادى (ف463ق) در تاریخ بغداد، از قول برخی صحابه پیامبر(ص)  حدیث غدیر را آورده است. <ref>(خطیب بغدادی، 2002م، ج8، ص372 و ج14، ص303)</ref> او در شرح حال حَبشُون‌بن¬موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان اهل‌سنت، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک خلیفه دوم به علی(ع) و نزول آیه اکمال (مائده:3) بعد از این قضایا، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از عبدالله¬بن¬علی¬بن¬محمد¬بن¬بِشْران از علی¬بن¬عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون‌بن‌موسى¬بن ایوب الخَلال، از علی¬بن¬سعید رَمْلی، از ضَمرَة¬بن¬رَبیعه قُرَشی، از ابن‌شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن¬حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم ذی¬حجه را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته می‌شود. این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا9 دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ‌ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس عمر گفت: تبریک می¬گویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آن¬گاه این آیه نازل شد: الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ. <ref>(همان، ج9، ص221)</ref> خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مى‌پردازد.  
نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این می‌تواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت مولا علی(ع) باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله(ص) درمی‌یابیم که جز ولایت حضرت علی(ع) چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت مولا(ع) سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن¬خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی(ع) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟!  
نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این می‌تواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت مولا علی(ع) باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله(ص) درمی‌یابیم که جز ولایت حضرت علی(ع) چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت مولا(ع) سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن¬خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی(ع) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟!  
خطیب بغدادى همچنین به نقل از عبدالرحمن¬بن¬ابی¬لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان(ع) درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: از علی(ع) در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشـمـن مى‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر (ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشـمـن مى‌دارد)» <ref>(همان، ج16، ص348)</ref>  بدیهی است احتجاج حضرت(ع) در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تاکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر (ص)  نبوده است. خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن¬البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم¬بن¬محمد ارموی نیشابوری، سخن یرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به¬گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع¬آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند». <ref>(همان، ج3، ص509)</ref>  
خطیب بغدادى همچنین به نقل از عبدالرحمن¬بن¬ابی¬لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان(ع) درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: از علی(ع) در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشـمـن مى‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر (ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشـمـن مى‌دارد)» <ref>(همان، ج16، ص348)</ref>  بدیهی است احتجاج حضرت(ع) در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تاکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر (ص)  نبوده است. خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن¬البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم¬بن¬محمد ارموی نیشابوری، سخن یرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به¬گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع¬آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند». <ref>(همان، ج3، ص509)</ref>  
خط ۸۱: خط ۸۱:
* - ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص)  که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره می‌کند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref>  
* - ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص)  که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره می‌کند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref>  
* - ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند. برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص)  ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ‌ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابن‌عساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref>  
* - ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند. برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص)  ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ‌ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابن‌عساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref>  
* او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهل‌سنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:۶۷) در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیه-بن¬طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن¬ابراهیم حُلْوانی، از حسن¬بن¬حَماد سَجَاده، از علی¬بن-عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 67) بر رسول خدا (ص)  در غدیر خم در شان علی¬بن¬ابی¬طالب نازل شد». <ref>(همان، ج42، ص237)</ref> افزون بر این، ابن¬عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی (ع) در روز غدیر اشاره می‌کند، <ref>(ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)</ref> همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیل¬بن¬مَرزوق ختم می‌شود، از حسن¬بن¬حسن¬بن علی (ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی¬ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی (ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضی¬ها از حسن¬بن¬حسن (ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا (ص)  فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به¬خدا قسم! اگر مقصود پیامبر (ص)  امارت و قدرت بود، آن را به¬وضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسن¬بن¬حسن (ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی (ع) در انجام فرمان رسول خدا (ص)  کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین¬رو می‌‌بایست از مردم به¬دلیل این کوتاهی¬اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. <ref>(ر.ک: همان، ج13، ص69-71)</ref> در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:  
* او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهل‌سنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:۶۷) در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیه-بن¬طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن¬ابراهیم حُلْوانی، از حسن¬بن¬حَماد سَجَاده، از علی¬بن-عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 67) بر رسول خدا (ص)  در غدیر خم در شان علی¬بن¬ابی¬طالب نازل شد». <ref>(همان، ج42، ص237)</ref> افزون بر این، ابن¬عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) در روز غدیر اشاره می‌کند، <ref>(ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)</ref> همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیل¬بن¬مَرزوق ختم می‌شود، از حسن¬بن¬حسن¬بن علی(ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی¬ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی(ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضی¬ها از حسن¬بن¬حسن (ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا (ص)  فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به¬خدا قسم! اگر مقصود پیامبر (ص)  امارت و قدرت بود، آن را به¬وضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسن¬بن¬حسن (ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی(ع) در انجام فرمان رسول خدا (ص)  کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین¬رو می‌‌بایست از مردم به¬دلیل این کوتاهی¬اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. <ref>(ر.ک: همان، ج13، ص69-71)</ref> در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:  
  1. روایت یاد شده از متفردات اهل‌سنت است؛ یعنی فقط از طرق اهل‌سنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ از¬این¬رو قابلیت استدلال ندارد؛  
  1. روایت یاد شده از متفردات اهل‌سنت است؛ یعنی فقط از طرق اهل‌سنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ از¬این¬رو قابلیت استدلال ندارد؛  
  2. از منظر اهل‌سنت، چون این روایت در هیچ یک از کتب صحاح و دیگر کتاب‌های روایی معتبر ذکر نشده است، اعتباری ندارد؛  
  2. از منظر اهل‌سنت، چون این روایت در هیچ یک از کتب صحاح و دیگر کتاب‌های روایی معتبر ذکر نشده است، اعتباری ندارد؛  
3. با فرض اینکه حسن مثنی چنین جمله‌‌ای گفته باشد، اما چون معصوم نیست، قول او برای شیعه حجیت ندارد؛  
3. با فرض اینکه حسن مثنی چنین جمله‌‌ای گفته باشد، اما چون معصوم نیست، قول او برای شیعه حجیت ندارد؛  
  4. این سخن با سخنان معصومین علیهم السلام منافات دارد که از حدیث غدیر برای اثبات امامت حضرت علی (ع) استفاده کرده‌اند؛  
  4. این سخن با سخنان معصومین علیهم السلام منافات دارد که از حدیث غدیر برای اثبات امامت حضرت علی(ع) استفاده کرده‌اند؛  
  5. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر (ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهل‌سنت آمده است، تضاد کامل دارد؛  
  5. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر (ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهل‌سنت آمده است، تضاد کامل دارد؛  
  6. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا (ص)  صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص)  بر خلافت و امامت علی (ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهل‌سنت وارد شده است.  
  6. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا (ص)  صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص)  بر خلافت و امامت علی(ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهل‌سنت وارد شده است.  
* - عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده‏ است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref>  
* - عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده‏ است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref>  
* - ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور اهل‌سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی (ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته¬اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی (ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر (ص)  اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبن¬سَلَمه، به نقل از علی¬بن¬زید و ابی¬هارون، به نقل از عَدِی¬بن-ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا (ص)  زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاة جامعة (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا (ص)  علی (ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به¬سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت¬به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربن¬خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. <ref>(ذهبی، 1993م، ج3، ص632 و 633)</ref> ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. <ref>(همان، ج3، ص629-633 و ج21، ص124)</ref> او در شرح حال محمدبن¬ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می¬نویسد: «با این اعتبار، احمدبن¬عبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می¬گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی (ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی (ع) را مولای خود دانسته، به¬دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». <ref>(همان، ج14، ص338)</ref> ذهبی در دیگر کتاب خود به¬نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر  (ص) او [علی (ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، على (ع) مولای اوست». (ذهبی، 1998م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن¬جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن¬جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت¬زده شدم». <ref>(همان، ج2، ص202)</ref>. ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام». <ref>(همان، ج3، ص164)</ref> همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام <ref>(ذهبی، 1993، ج28، ص127)</ref> و تذکرة الحفاظ <ref>(همو، 1998م، ج3، ص164)</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می¬پردازد.  
* - ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور اهل‌سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی(ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته¬اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر (ص)  اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبن¬سَلَمه، به نقل از علی¬بن¬زید و ابی¬هارون، به نقل از عَدِی¬بن-ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا (ص)  زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاة جامعة (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا (ص)  علی(ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به¬سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت¬به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربن¬خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. <ref>(ذهبی، 1993م، ج3، ص632 و 633)</ref> ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. <ref>(همان، ج3، ص629-633 و ج21، ص124)</ref> او در شرح حال محمدبن¬ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می¬نویسد: «با این اعتبار، احمدبن¬عبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می¬گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی(ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی(ع) را مولای خود دانسته، به¬دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». <ref>(همان، ج14، ص338)</ref> ذهبی در دیگر کتاب خود به¬نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر  (ص) او [علی(ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست». (ذهبی، 1998م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن¬جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن¬جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت¬زده شدم». <ref>(همان، ج2، ص202)</ref>. ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام». <ref>(همان، ج3، ص164)</ref> همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام <ref>(ذهبی، 1993، ج28، ص127)</ref> و تذکرة الحفاظ <ref>(همو، 1998م، ج3، ص164)</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می¬پردازد.  
* - ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص)  از علی (ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص)  از علی (ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل‌سنت به¬عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ¬گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی (ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجة الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی (ع) به¬دستور نبی مکرم (ص)  سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر (ع)، خالدبن¬ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر (ص)  در مدینه از مولا علی (ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر (ع)در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت¬المال انجام شده است که در نهایت، علی (ع)خود را در مکه به پیامبر (ص)  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت (ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس¬های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت (ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة-الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر (ص)  طرح شد.غالب آنچه در تواریخ اهل‌سنت آمده، خلط سفرهای علی (ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد. ابن¬کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یک¬شنبه، هجدهم[20] ذی¬حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی¬آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن¬جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید <ref>(همان، ج5، ص227 و 228)</ref> و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند. (<ref>همان، ج5، ص228 - 233 و ج7، ص379 - 387)</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن¬کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد¬بن¬مُثنی، از یحیى¬بن¬حَماد، از ابی¬معاویه، از اعمَش، از حبیب¬بن¬ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَید‌بن¬ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول¬الله (ص)  از حجهالوداع بازمى‏گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به¬سوى خداوند دعوت کرده‏اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران¬بها در میان شما به¬جاى می‌‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل¬بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست على (ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن¬ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا9 این را شنیده‏اى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید‌: «نسائی به¬تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». <ref>(همان، ج5، ص228 و 229)</ref> ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا (ص)  صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی». <ref>(همان، ج5، ص223).</ref> همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن¬خطاب اشاره می‌کند <ref>(همان، ج7، ص386)</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد. <ref>(همان، ج5، ص229 - 231 و ج7، ص383 - 385)</ref>  
* - ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل‌سنت به¬عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ¬گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی(ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجة الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی(ع) به¬دستور نبی مکرم (ص)  سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر(ع)، خالدبن¬ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر(ص)  در مدینه از مولا علی(ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر(ع) در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت¬المال انجام شده است که در نهایت، علی(ع) خود را در مکه به پیامبر (ص)  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت(ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس¬های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت(ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة-الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر(ص)  طرح شد.غالب آنچه در تواریخ اهل‌سنت آمده، خلط سفرهای علی(ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد. ابن¬کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یک¬شنبه، هجدهم[20] ذی¬حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی¬آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن¬جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید <ref>(همان، ج5، ص227 و 228)</ref> و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند. (<ref>همان، ج5، ص228 - 233 و ج7، ص379 - 387)</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن¬کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد¬بن¬مُثنی، از یحیى¬بن¬حَماد، از ابی¬معاویه، از اعمَش، از حبیب¬بن¬ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَید‌بن¬ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول¬الله (ص)  از حجهالوداع بازمى‏گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به¬سوى خداوند دعوت کرده‏اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران¬بها در میان شما به¬جاى می‌‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل¬بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی(ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن¬ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا9 این را شنیده‏اى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید‌: «نسائی به¬تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». <ref>(همان، ج5، ص228 و 229)</ref> ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا (ص)  صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی». <ref>(همان، ج5، ص223).</ref> همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن¬خطاب اشاره می‌کند <ref>(همان، ج7، ص386)</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد. <ref>(همان، ج5، ص229 - 231 و ج7، ص383 - 385)</ref>  
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br>
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br>


1. با اینکه ابن¬کثیر از دیگران روایاتی نقل کرده، ولی خود او معتقد است که اجتماع غدیر خم و بیان حدیث غدیر در شان علی (ع) بدان سبب بود که پس از بازگشت حضرت از فتح یمن، چند تن از ناراضیان، او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند و پیامبر (ص)  برای اثبات برائت علی (ع) و دفاع از او، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن خطبه را بیان نمود، <ref>(همان، ج5، ص227)</ref> که رد این عقیده غلط بیان شد. <br>
1. با اینکه ابن¬کثیر از دیگران روایاتی نقل کرده، ولی خود او معتقد است که اجتماع غدیر خم و بیان حدیث غدیر در شان علی(ع) بدان سبب بود که پس از بازگشت حضرت از فتح یمن، چند تن از ناراضیان، او را به خشونت و عدم رعایت عدالت در تقسیم غنایم متهم کردند و پیامبر(ص)  برای اثبات برائت علی(ع) و دفاع از او، اجتماع غدیر را ترتیب داد و آن خطبه را بیان نمود، <ref>(همان، ج5، ص227)</ref> که رد این عقیده غلط بیان شد. <br>


2. وی با نقل روایتی‌ از ابوهریره که به نزول آیه اکمال دین پس از جریان غدیر و نیز ثواب‌ شصت‌ ماهه‌ روزه هجدهم ذی‌الحجه (روز غدیر) اشاره دارد و در بیان روایات تاریخ بغداد <ref>(خطیب بغدادی، 2002، ج9، ص221)</ref> ذکر شد - به¬شدت به انکار آن روایت می¬خیزد و می‌گوید: «این‌ حدیث،‌ جداً منُکَر است‌ پذیرفتنی نیست، بلکه‌ کذب‌ است‌‌؛ زیرا با آنچه در صحیح بخارى و صحیح مسلم از عمربن¬خطاب نقل شده، که این آیه [اکمال دین] در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد، مخالفت دارد؛ و همان گونه که گذشت، رسول خدا (ص) در این هنگام در عرفات بودند. و همچنین‌ این گفتار که‌ روزه هجدهم‌ ذی¬حجه‌ - روز غدیر خم - با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، صحیح‌ نیست؛ زیرا که‌ در حدیث‌ صحیح‌ بدین‌ مضمون‌ روایت‌ شده‌ است‌ که: روزه ماه‌ رمضان‌ معادل‌ ده‌ ماه‌ روزه گرفتن است. پس چگونه‌ روزه‌ یک‌ روز، معادل‌ شصت‌ ماه‌ روزه گرفتن می‌شود؟ پس این کلام،‌ غیرقابل قبول و باطل‌ است‌. شیخ‌ ما، حافظ‌ ابوعبدالله‌ ذهبی، بعد از ذکر این‌ حدیث،‌ آن را حدیثى کاملا غیرقابل قبول مى‌داند و مى‌گوید: این‌ حدیث‌ را حَبشُون خَلال‌ و احمدبن¬عبدالله¬بن¬احمد نیری‌ ـ که این‌ دو در نقل‌ حدیث‌ صادق‌ و صدوق‌ هستند ـ از على ابن¬سعید رَملى، از ضمره نقل کرده‌اند. استاد ما ذهبی‌ در ادامه گفته‌ است: البته این حدیث، با سندهاى واهى و سست، به عمربن¬خطاب، مالک¬بن¬حُوَیرث، انس¬بن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است. او همچنین مى‌گوید: صدر حدیث‌ غدیر، متواتر است و یقین‌ دارم‌ که‌ رسول‌ خدا (ص)  ان‌ را گفته‌ است؛ اما عبارت «اللهُم وَالِ مَن‌ وَالاهُ» دنباله¬اى است‌ که‌ اسناد آن قوی‌ است. در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. سوگند به‌ خدا، این‌ آیه نازل‌ نشده‌ است،‌ مگر در روز عرفه‌ و چند روز قبل‌ از غدیر خم. والله‌ تعالی‌ اعلم». <ref>(ابن‌کثیر، 1988م، ج5، ص233)</ref> در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت‌ واردشده از عمربن‌¬خطاب‌ - که‌ در صحیحین‌ آمده‌ است‌ - با فرض‌ درست بودن سند آن، باید با روایت‌ خطیب‌ بغدادی معارضه‌ کند؛ زیرا آن هم‌ دارای سند صحیح‌ است؛ حال با‌ چه‌ دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل‌ قرار داد و روایت‌ خطیب‌ را به¬واسطه اختلاف‌ متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت‌ خطیب بغدادی‌ نزد علمای عامه ثقه¬اند و روایت‌ یاد شده، روایتی‌ صحیح‌ است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که‌ در مضمون‌ با روایت‌ عمربن¬خطاب‌ مخالفت‌ دارد، نادیده‌ گرفت‌. <br>
2. وی با نقل روایتی‌ از ابوهریره که به نزول آیه اکمال دین پس از جریان غدیر و نیز ثواب‌ شصت‌ ماهه‌ روزه هجدهم ذی‌الحجه (روز غدیر) اشاره دارد و در بیان روایات تاریخ بغداد <ref>(خطیب بغدادی، 2002، ج9، ص221)</ref> ذکر شد - به¬شدت به انکار آن روایت می¬خیزد و می‌گوید: «این‌ حدیث،‌ جداً منُکَر است‌ پذیرفتنی نیست، بلکه‌ کذب‌ است‌‌؛ زیرا با آنچه در صحیح بخارى و صحیح مسلم از عمربن¬خطاب نقل شده، که این آیه [اکمال دین] در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد، مخالفت دارد؛ و همان گونه که گذشت، رسول خدا(ص) در این هنگام در عرفات بودند. و همچنین‌ این گفتار که‌ روزه هجدهم‌ ذی¬حجه‌ - روز غدیر خم - با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، صحیح‌ نیست؛ زیرا که‌ در حدیث‌ صحیح‌ بدین‌ مضمون‌ روایت‌ شده‌ است‌ که: روزه ماه‌ رمضان‌ معادل‌ ده‌ ماه‌ روزه گرفتن است. پس چگونه‌ روزه‌ یک‌ روز، معادل‌ شصت‌ ماه‌ روزه گرفتن می‌شود؟ پس این کلام،‌ غیرقابل قبول و باطل‌ است‌. شیخ‌ ما، حافظ‌ ابوعبدالله‌ ذهبی، بعد از ذکر این‌ حدیث،‌ آن را حدیثى کاملا غیرقابل قبول مى‌داند و مى‌گوید: این‌ حدیث‌ را حَبشُون خَلال‌ و احمدبن¬عبدالله¬بن¬احمد نیری‌ ـ که این‌ دو در نقل‌ حدیث‌ صادق‌ و صدوق‌ هستند ـ از على ابن¬سعید رَملى، از ضمره نقل کرده‌اند. استاد ما ذهبی‌ در ادامه گفته‌ است: البته این حدیث، با سندهاى واهى و سست، به عمربن¬خطاب، مالک¬بن¬حُوَیرث، انس¬بن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است. او همچنین مى‌گوید: صدر حدیث‌ غدیر، متواتر است و یقین‌ دارم‌ که‌ رسول‌ خدا(ص)  ان‌ را گفته‌ است؛ اما عبارت «اللهُم وَالِ مَن‌ وَالاهُ» دنباله¬اى است‌ که‌ اسناد آن قوی‌ است. در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. سوگند به‌ خدا، این‌ آیه نازل‌ نشده‌ است،‌ مگر در روز عرفه‌ و چند روز قبل‌ از غدیر خم. والله‌ تعالی‌ اعلم». <ref>(ابن‌کثیر، 1988م، ج5، ص233)</ref> در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت‌ واردشده از عمربن‌¬خطاب‌ - که‌ در صحیحین‌ آمده‌ است‌ - با فرض‌ درست بودن سند آن، باید با روایت‌ خطیب‌ بغدادی معارضه‌ کند؛ زیرا آن هم‌ دارای سند صحیح‌ است؛ حال با‌ چه‌ دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل‌ قرار داد و روایت‌ خطیب‌ را به¬واسطه اختلاف‌ متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت‌ خطیب بغدادی‌ نزد علمای عامه ثقه¬اند و روایت‌ یاد شده، روایتی‌ صحیح‌ است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که‌ در مضمون‌ با روایت‌ عمربن¬خطاب‌ مخالفت‌ دارد، نادیده‌ گرفت‌. <br>


3. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به¬دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند. <ref>(همان، ج11، ص409)</ref>  
3. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، به¬دلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند. <ref>(همان، ج11، ص409)</ref>  
* - مِقرِیزى (ف845ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجراى کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: مقریزی، 1418م، ج2، ص255)</ref>. او از قول ابن¬زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی (ع) در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذى¬حجه سال 362 هجری، که آن روز غدیر است، گروهى از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مى‌شدند؛ زیرا آن روز را به¬مناسبت وصیت پیامبر خدا (ص)  به امیرالمؤمنین على¬بن¬ابى¬طالب (ع) در جانشینى پس از خود، عید مى‌دانستند؛ <ref>(همان، ج2، ص255؛ همچنین ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص391)</ref> اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علی¬بن¬بویه دیلمى بوده، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص254 و 255)</ref> که علامه امینى با ذکر دلایل، ادعاى او را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص287-289)</ref>  
* - مِقرِیزى (ف845ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجراى کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: مقریزی، 1418م، ج2، ص255)</ref>. او از قول ابن¬زُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی(ع) در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذى¬حجه سال 362 هجری، که آن روز غدیر است، گروهى از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن براى خواندن دعا جمع مى‌شدند؛ زیرا آن روز را به¬مناسبت وصیت پیامبر خدا(ص)  به امیرالمؤمنین على¬بن¬ابى¬طالب(ع) در جانشینى پس از خود، عید مى‌دانستند؛ <ref>(همان، ج2، ص255؛ همچنین ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص391)</ref> اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علی¬بن¬بویه دیلمى بوده، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص254 و 255)</ref> که علامه امینى با ذکر دلایل، ادعاى او را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص287-289)</ref>  
* - ابن حَجَر عَسقَلانى (ف852ق) در «الاصابة فی تَمْییز الصحابة» از طریق ابن¬عُقْده به نقل از کتاب «الموالاة» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده <ref>(ر.ک: ابن¬حجر عسقلانی، 1415، ج2، ص140 و ج3، ص481 و 484 و ج4، ص23، 227، 276 و 467)</ref> و از مناشده و احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر، روایاتی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص13، 14و504 و ج3، ص484 و ج4، ص277 و 300 و ج6، ص316 و ج7، ص274 و 275)</ref> ابن¬حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتاب‌های معتبر رجالی اهل‌سنت به حساب می¬آید - به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند <ref>(ابن¬حجر عسقلانی، 1326، ج7، ص337)</ref> و پس از ذکر برخى راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابن¬جریر و ابن¬عقده درباره غدیر خم، مى‌گوید: «ابن¬جریر طبرى، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس ابن¬عقده این حدیث را تصحیح، و به جمع¬آوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است». <ref>(همان، ج7، ص339)</ref>  
* - ابن حَجَر عَسقَلانى (ف852ق) در «الاصابة فی تَمْییز الصحابة» از طریق ابن¬عُقْده به نقل از کتاب «الموالاة» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده <ref>(ر.ک: ابن¬حجر عسقلانی، 1415، ج2، ص140 و ج3، ص481 و 484 و ج4، ص23، 227، 276 و 467)</ref> و از مناشده و احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر، روایاتی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص13، 14و504 و ج3، ص484 و ج4، ص277 و 300 و ج6، ص316 و ج7، ص274 و 275)</ref> ابن¬حجردر تهذیب التهذیب - که یکی از کتاب‌های معتبر رجالی اهل‌سنت به حساب می¬آید - به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند <ref>(ابن¬حجر عسقلانی، 1326، ج7، ص337)</ref> و پس از ذکر برخى راویان حدیث غدیر و طرق آن، در خصوص تألیفات مستقل ابن¬جریر و ابن¬عقده درباره غدیر خم، مى‌گوید: «ابن¬جریر طبرى، طرق حدیث غدیر را در کتابی گردآورده، و ابوالعباس ابن¬عقده این حدیث را تصحیح، و به جمع¬آوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است». <ref>(همان، ج7، ص339)</ref>  
* - ابن عِماد حنبلی (ف1089ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابن¬خلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال 487 هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذی¬حجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر (ص)  به¬هنگام بازگشت از حجةالوداع و رسیدن به این مکان، علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود». <ref>(ابن¬عماد، 1986م، ج5، ص377)</ref>  
* - ابن عِماد حنبلی (ف1089ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابن¬خلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال 487 هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذی¬حجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر(ص)  به¬هنگام بازگشت از حجةالوداع و رسیدن به این مکان، علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود». <ref>(ابن¬عماد، 1986م، ج5، ص377)</ref>  
=== ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر ===
=== ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر ===
گروه دوم از مورخان اهل‌سنت به گوشه‌هایی از آنچه با غدیر خم مرتبط است، اشاره کرده‌اند. این تاریخ¬نگاران، به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، یا احتجاج و مناشده حضرت امیر (ع) با برخی صحابه در خصوص واقع شدن غدیر خم و مواردی از این دست، بسنده کرده‌اند، که عبارت¬اند از:
گروه دوم از مورخان اهل‌سنت به گوشه‌هایی از آنچه با غدیر خم مرتبط است، اشاره کرده‌اند. این تاریخ¬نگاران، به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، یا احتجاج و مناشده حضرت امیر (ع) با برخی صحابه در خصوص واقع شدن غدیر خم و مواردی از این دست، بسنده کرده‌اند، که عبارت¬اند از:
* - ابن¬قُتَیبه (ف276ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شده‌اند، به احتجاج و مناشده علی (ع) با انَس¬بن¬مالک اشاره می‌کند و می‌گوید: «در چهره انس¬بن‌ مالک، بیماری برص(پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی (ع) درباره این کلام رسول خدا (ص) : (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه)از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را به¬خاطر نمی¬آورم. علی (ع) فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند». <ref>(ابن¬قتیبه، 1992م، ص580).</ref> متأسفانه باید گفت: در چاپ¬های مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابن¬قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن¬قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد». (همان) البته عبدالحسین امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص192-195)</ref>لازم به ذکر است، هرچند محققانی در صحت انتساب کتاب الامامة و السیاسة به ابن¬قتیبه تردید دارند، (ر.ک: على‌ بهرامیان، «الامامة و السیاسة»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد10، شماره: 3918‌) اما عبدالحسین امینی با استناد به این کتاب ابن¬قتیبه، به ذکر موضوع غدیر و بیعت نکردن برخی طوایف با ابوبکر، به¬دلیل پایبندی¬شان به بیعت با امام علی (ع) در روز غدیر، اشاره کرده است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص 6 و 201)</ref>
* - ابن¬قُتَیبه (ف276ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شده‌اند، به احتجاج و مناشده علی(ع) با انَس¬بن¬مالک اشاره می‌کند و می‌گوید: «در چهره انس¬بن‌ مالک، بیماری برص(پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی(ع) درباره این کلام رسول خدا (ص) : (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه)از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را به¬خاطر نمی¬آورم. علی(ع) فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند». <ref>(ابن¬قتیبه، 1992م، ص580).</ref> متأسفانه باید گفت: در چاپ¬های مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابن¬قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن¬قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد». (همان) البته عبدالحسین امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص192-195)</ref>لازم به ذکر است، هرچند محققانی در صحت انتساب کتاب الامامة و السیاسة به ابن¬قتیبه تردید دارند، (ر.ک: على‌ بهرامیان، «الامامة و السیاسة»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد10، شماره: 3918‌) اما عبدالحسین امینی با استناد به این کتاب ابن¬قتیبه، به ذکر موضوع غدیر و بیعت نکردن برخی طوایف با ابوبکر، به¬دلیل پایبندی¬شان به بیعت با امام علی(ع) در روز غدیر، اشاره کرده است. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص 6 و 201)</ref>
* - ابن عَبدالبَر قُرطُبی(ف465ق) در الاستیعاب فی معرفة الاصحاب از چند طریق (بُرَیده، ابوهُرَیره، جابر، بَراءبن عازِب و زیدبن¬ارقَم) فقط به حدیث غدیر اشاره کرده و آورده است که حضرت نبی اکرم (ص)  در روز غدیر خم فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ، اللهم وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. وی در ادامه می‌گوید: برخی از این صحابه بر جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» چیزی نیفزوده‌اند. <ref>(ر.ک: ابن عبدالبر، 1992، ج3، ص1099)</ref> همچنین پس از ذکر احادیث مؤاخات (برادری) و رایت (پرچم) و غدیر، درباره اعتبار آنها مى‏گوید: «تمام این روایات، اثارى ثابت شده‏اند» <ref>(همان، ج3، ص1100)</ref>
* - ابن عَبدالبَر قُرطُبی(ف465ق) در الاستیعاب فی معرفة الاصحاب از چند طریق (بُرَیده، ابوهُرَیره، جابر، بَراءبن عازِب و زیدبن¬ارقَم) فقط به حدیث غدیر اشاره کرده و آورده است که حضرت نبی اکرم(ص)  در روز غدیر خم فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ، اللهم وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. وی در ادامه می‌گوید: برخی از این صحابه بر جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» چیزی نیفزوده‌اند. <ref>(ر.ک: ابن عبدالبر، 1992، ج3، ص1099)</ref> همچنین پس از ذکر احادیث مؤاخات (برادری) و رایت (پرچم) و غدیر، درباره اعتبار آنها مى‏گوید: «تمام این روایات، اثارى ثابت شده‏اند» <ref>(همان، ج3، ص1100)</ref>
* - ابن الشیخ بَلوِى مالکی(متوفاى حدود 605ق) در کتاب الف باء، غدیریه امام علی (ع) را روایت کرده و در جلد اول، صفحه 439 مینویسد: «اما على (ع) جایگاهش بلند و شرفش عالی است. او نخستین کسى است که اسلام را پذیرفت و همسر فاطمه :دختر پیغمبر است؛ و هنگامیکه بعضى از دشمنانش بر او فخر فروختند، با سرایش ابیاتى، مفاخر خود را بیان کرد و به حمزه، عموى خود، و جعفر، برادرش، افتخار نمود و سرود: محمدٌ النبی اخِى و صِنْوِى [...]». ابن الشیخ پس از ذکر بیتی که به موضوع ولایت و داستان غدیر اشاره دارد (فاوْجَبَ لِی وِلایَتَه عَلَیکُم * رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم)، می¬گوید: «مراد از این شعر، سخن پیامبر است که فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، اللهم والِ مَن وَالاه و عَادِ مَن عَاداه». <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج2، ص27)</ref>
* - ابن الشیخ بَلوِى مالکی(متوفاى حدود 605ق) در کتاب الف باء، غدیریه امام علی(ع) را روایت کرده و در جلد اول، صفحه 439 می‌نویسد: «اما علی(ع) جایگاهش بلند و شرفش عالی است. او نخستین کسى است که اسلام را پذیرفت و همسر فاطمه :دختر پیغمبر است؛ و هنگامیکه بعضى از دشمنانش بر او فخر فروختند، با سرایش ابیاتى، مفاخر خود را بیان کرد و به حمزه، عموى خود، و جعفر، برادرش، افتخار نمود و سرود: محمدٌ النبی اخِى و صِنْوِى [...]». ابن الشیخ پس از ذکر بیتی که به موضوع ولایت و داستان غدیر اشاره دارد (فاوْجَبَ لِی وِلایَتَه عَلَیکُم * رَسُولُ اللهِ یَومَ غَدِیرِ خُم)، می¬گوید: «مراد از این شعر، سخن پیامبر است که فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، اللهم والِ مَن وَالاه و عَادِ مَن عَاداه». <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج2، ص27)</ref>
* - یاقوت حموی (ف626ق) که بر امیرمؤمنان على (ع) سخت متعصب بوده، در مُعجَم الادَباء، جلد 18، صفحه84  چاپ اخیر، حدیث غدیر خم را آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ص6)</ref>
* - یاقوت حموی (ف626ق) که بر امیرمؤمنان علی(ع) سخت متعصب بوده، در مُعجَم الادَباء، جلد 18، صفحه84  چاپ اخیر، حدیث غدیر خم را آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ص6)</ref>
* - ابن ابی‌‌الحَدید(ف656ق) در بخش‌های تاریخی شرح نهج‌البلاغه، که حادثه غدیر را از منظر شیعیان بیان کرده است، <ref>(ر.ک: ابن¬ابی¬‌الحدید، 1959م، ج2، ص59 و ج5، ص8)</ref> به نقل از صحابه پیامبر (ص)  فقط به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فهَذا عَلی مَولاهُ» بسنده کرده (ر.ک: همان، ج3، ص208) و درباره داستان احتجاج علی (ع) با طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل سخن گفته است. <ref>(ر.ک: همان، ج17، ص174)</ref> ابن¬ابی¬‌الحدید درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه نسبت¬به صدور حدیث غدیر از پیامبر (ص)  و امتناع انس¬بن¬¬مالک و زیدبن¬ارقم از اعتراف به آن، مطالبی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص288 و 289 و ج4، ص74 و ج19، ص217)</ref>
* - ابن ابی‌‌الحَدید(ف656ق) در بخش‌های تاریخی شرح نهج‌البلاغه، که حادثه غدیر را از منظر شیعیان بیان کرده است، <ref>(ر.ک: ابن ابی الحدید، 1959م، ج2، ص59 و ج5، ص8)</ref> به نقل از صحابه پیامبر (ص)  فقط به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فهَذا عَلی مَولاهُ» بسنده کرده (ر.ک: همان، ج3، ص208) و درباره داستان احتجاج علی(ع) با طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل سخن گفته است. <ref>(ر.ک: همان، ج17، ص174)</ref> ابن¬ابی¬‌الحدید درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه نسبت¬به صدور حدیث غدیر از پیامبر (ص)  و امتناع انس¬بن¬¬مالک و زیدبن¬ارقم از اعتراف به آن، مطالبی آورده است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص288 و 289 و ج4، ص74 و ج19، ص217)</ref>
* - یُونِینِی(ف726ق) در ذَیل مِراة الزمان، وقتی از حوادث سال 679 هجری سخن می‌گوید، به مضمون نوشته سلطان منصور سیف¬الدین قلاوون صالحی، خطاب به پسرش ولی¬عهد اشاره می‌کند که بخشی از آن کلام، گریزی به واقعه غدیر دارد. او می‌نویسد: «هرصاحب علم وعمل باید بداند گفته پیامبر (ص)  به همنامش [علی]  (ع) را، آن¬گاه که او را تا اوج فخر بالا برد، که فرمود: هر کس من مولای اویم، على مولای اوست. پس هیچ مُلک روی زمین نیست، مگر اینکه این خطاب به آنجا رسیده است؛ و هیچ ¬فرمانده لشکری نیست، مگر اینکه این مطلب شامل او هم می‌شود؛ و هیچ اقلیمی نیست، مگر اینکه این مطلب را قبول دارد و بدان عمل می‌کند؛ وهیچ منبری نیست، مگر اینکه خطیب آن منبر، دلیل این تقدم را بیان می‌کند». <ref>(یونینی، 1992م، ج4، ص50)</ref>
* - یُونِینِی(ف726ق) در ذَیل مِراة الزمان، وقتی از حوادث سال 679 هجری سخن می‌گوید، به مضمون نوشته سلطان منصور سیف¬الدین قلاوون صالحی، خطاب به پسرش ولی¬عهد اشاره می‌کند که بخشی از آن کلام، گریزی به واقعه غدیر دارد. او می‌نویسد: «هرصاحب علم وعمل باید بداند گفته پیامبر (ص)  به همنامش [علی]  (ع) را، آن¬گاه که او را تا اوج فخر بالا برد، که فرمود: هر کس من مولای اویم، على مولای اوست. پس هیچ مُلک روی زمین نیست، مگر اینکه این خطاب به آنجا رسیده است؛ و هیچ ¬فرمانده لشکری نیست، مگر اینکه این مطلب شامل او هم می‌شود؛ و هیچ اقلیمی نیست، مگر اینکه این مطلب را قبول دارد و بدان عمل می‌کند؛ وهیچ منبری نیست، مگر اینکه خطیب آن منبر، دلیل این تقدم را بیان می‌کند». <ref>(یونینی، 1992م، ج4، ص50)</ref>
* - ابن الوَرْدی شافعی (ف749ق) در تَتِمة المُختصر فی اخبار البَشَر، معروف به تاریخ ابن الوردی (چاپ مصر)، با اشاره به برخی فضایل حضرت علی (ع)، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ» را ذکر کرده و درباره رویداد غدیر سخنی نگفته است. <ref>(ر.ک: ابن-الوردی، 1996م، ج1، ص157)</ref>
* - ابن الوَرْدی شافعی (ف749ق) در تَتِمة المُختصر فی اخبار البَشَر، معروف به تاریخ ابن الوردی (چاپ مصر)، با اشاره به برخی فضایل حضرت علی(ع)، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ» را ذکر کرده و درباره رویداد غدیر سخنی نگفته است. <ref>(ر.ک: ابن-الوردی، 1996م، ج1، ص157)</ref>
* - یافِعی (ف768ق) در کتاب مِراة الجِنان وعَبْرة الیَقْظان فی معرفة ما یُعتَبَر مِن حوادث الزمان، وقتی از سال چهلم هجری سخن می‌گوید، به وفات حضرت علی (ع) در این سال اشاره می¬کند و ضمن بیان مناقب و فضایل بی¬بدیل آن حضرت، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، اللهم والِ مَن والاه، وعَادِ مَن عاداه» را ذکر می¬نماید. (ر.ک: یافعی، 1997م، ج1، ص90)
* - یافِعی (ف768ق) در کتاب مِراة الجِنان وعَبْرة الیَقْظان فی معرفة ما یُعتَبَر مِن حوادث الزمان، وقتی از سال چهلم هجری سخن می‌گوید، به وفات حضرت علی(ع) در این سال اشاره می¬کند و ضمن بیان مناقب و فضایل بی¬بدیل آن حضرت، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، اللهم والِ مَن والاه، وعَادِ مَن عاداه» را ذکر می¬نماید. (ر.ک: یافعی، 1997م، ج1، ص90)
* - محمدبن¬احمد فاسِی (ف832ق) در شِفاء الغَرام باخبار البَلَد الحَرام، هنگام ذکر آبراهه زیرزمینی مشهوری به¬نام «خُم» می‌گوید: «خُم، مجرای آبی زیرزمینی مشهوری است که آن، غیر از خُمی است که پیامبر (ص)  نزد غدیر (برکه) واقع در آن فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ و آن در فضیلت علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) وارد شده است. این خم، موضعی در جحفه است و میان آن و باب مکه - که محب طبری بدان اشاره کرده - به مسافت پرتاب دو تیر، فاصله است. والله اعلم». <ref>(تقی فاسی، 2000م، ج1، ص406)</ref> این سخن، بر معروف بودن غدیر خم و حدیث پیامبر (ص)  نزد همه دلالت دارد.
* - محمدبن¬احمد فاسِی (ف832ق) در شِفاء الغَرام باخبار البَلَد الحَرام، هنگام ذکر آبراهه زیرزمینی مشهوری به¬نام «خُم» می‌گوید: «خُم، مجرای آبی زیرزمینی مشهوری است که آن، غیر از خُمی است که پیامبر (ص)  نزد غدیر (برکه) واقع در آن فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ و آن در فضیلت علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) وارد شده است. این خم، موضعی در جحفه است و میان آن و باب مکه - که محب طبری بدان اشاره کرده - به مسافت پرتاب دو تیر، فاصله است. والله اعلم». <ref>(تقی فاسی، 2000م، ج1، ص406)</ref> این سخن، بر معروف بودن غدیر خم و حدیث پیامبر (ص)  نزد همه دلالت دارد.
* - نُوَیرى (متوفاى حدود 833ق) در نِهایة الارَب فى فنون الادب، در باب ذکر گزیده‌ای از فضایل علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، با ذکر پنج تن از صحابه (بریده، ابوهریره، جابر، براءبن¬عازب و زیدبن¬ارقم) از زبان حضرت رسول (ص)  به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه» در روز غدیر خم و نیز روایت (اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه) بعضی از آن صحابه، اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: نویری، 1423م، ج20، ص4)</ref>
* - نُوَیرى (متوفاى حدود 833ق) در نِهایة الارَب فى فنون الادب، در باب ذکر گزیده‌ای از فضایل علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، با ذکر پنج تن از صحابه (بریده، ابوهریره، جابر، براءبن¬عازب و زیدبن¬ارقم) از زبان حضرت رسول (ص)  به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه» در روز غدیر خم و نیز روایت (اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه) بعضی از آن صحابه، اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: نویری، 1423م، ج20، ص4)</ref>
* - ابن ضِیاءمَکی حنفی (ف854ق) در تاریخ مکة المُشرفة والمسجد الحرام والمدینة الشریفة والقبر الشریف همانند محمدبن¬احمد فاسی، در فصل ذکر چاه‌های مکه و اطراف آن، به¬هنگام سخن از چاهی به¬نام «خُم» جهت دفع خطا و برای اینکه اشتباها خمِ معروف، به ذهن خواننده خطور نکند، به توضیحِ مطلب مبادرت می‌ورزد و می‌گوید: «چاهی است در آبراهه‌ای زیرزمینی که بدان خُم می‌گویند و آن، غیر از خُمی است که روایت شده پیامبر (ص)  فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ زیرا این خُم، نزدیک جُحفه است». <ref>(ابن¬ضیاء، 2004م، ص209)</ref>. این مطلب، از شهرت واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر (ص)  حکایت دارد.
* - ابن ضِیاءمَکی حنفی (ف854ق) در تاریخ مکة المُشرفة والمسجد الحرام والمدینة الشریفة والقبر الشریف همانند محمدبن¬احمد فاسی، در فصل ذکر چاه‌های مکه و اطراف آن، به¬هنگام سخن از چاهی به¬نام «خُم» جهت دفع خطا و برای اینکه اشتباها خمِ معروف، به ذهن خواننده خطور نکند، به توضیحِ مطلب مبادرت می‌ورزد و می‌گوید: «چاهی است در آبراهه‌ای زیرزمینی که بدان خُم می‌گویند و آن، غیر از خُمی است که روایت شده پیامبر (ص)  فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ زیرا این خُم، نزدیک جُحفه است». <ref>(ابن¬ضیاء، 2004م، ص209)</ref>. این مطلب، از شهرت واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر (ص)  حکایت دارد.
* - سُیُوطی (ف911ق) در تاریخ الخلفاء، با سلسله سندهای مختلف، حدیث غدیر مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه و تتمه آن (اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَادَاه) را ذکر کرده، (ر.ک: سیوطی، 2004م، ص132) به احتجاج حضرت علی (ع) با برخی صحابه در روز رَحْبه اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: همان، ص132)</ref>
* - سُیُوطی (ف911ق) در تاریخ الخلفاء، با سلسله سندهای مختلف، حدیث غدیر مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه و تتمه آن (اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَادَاه) را ذکر کرده، (ر.ک: سیوطی، 2004م، ص132) به احتجاج حضرت علی(ع) با برخی صحابه در روز رَحْبه اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: همان، ص132)</ref>
* - سَمهُودى شافعی(ف911ق) در جواهر العِقْدین فی فضل الشرفَین، حدیث غدیر را نقل نموده <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص15، 17 و 29)</ref> و به مناشده علی (ع) در روز رحبه اشاره کرده است. <ref>(ر.ک: همان، ج1، ص16، 45، 48، 54 و 176)</ref> همچنین در کتاب تاریخی خود با عنوان خلاصه الوَفا باخبار دار المصطفى، که درباره مدینه منوره تألیف شده است، فصلی را به مساجد واقع¬شده در راهی که پیامبر (ص)  در ایام حج و غیر آن به سوی مکه می‌پیموده، اختصاص داده است. او در این فصل، از مسجدِ بعدِ جُحفه - که به¬گمانش همان مسجد غدیر خم است - نام می‌برد و پس از توضیحاتِ جغرافیایی درباره آن، به موضوع غدیر و نماز ظهر پیامبر (ص)  در آن مکان، و ایراد جمله «اللهم مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» از زبان مبارک رسول خدا (ص)  پس از بالا بردن دست علی (ع) اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: سمهودی، بی¬تا، ج2، ص484)</ref>
* - سَمهُودى شافعی(ف911ق) در جواهر العِقْدین فی فضل الشرفَین، حدیث غدیر را نقل نموده <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص15، 17 و 29)</ref> و به مناشده علی(ع) در روز رحبه اشاره کرده است. <ref>(ر.ک: همان، ج1، ص16، 45، 48، 54 و 176)</ref> همچنین در کتاب تاریخی خود با عنوان خلاصه الوَفا باخبار دار المصطفى، که درباره مدینه منوره تألیف شده است، فصلی را به مساجد واقع¬شده در راهی که پیامبر (ص)  در ایام حج و غیر آن به سوی مکه می‌پیموده، اختصاص داده است. او در این فصل، از مسجدِ بعدِ جُحفه - که به¬گمانش همان مسجد غدیر خم است - نام می‌برد و پس از توضیحاتِ جغرافیایی درباره آن، به موضوع غدیر و نماز ظهر پیامبر (ص)  در آن مکان، و ایراد جمله «اللهم مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» از زبان مبارک رسول خدا (ص)  پس از بالا بردن دست علی(ع) اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: سمهودی، بی¬تا، ج2، ص484)</ref>
* - احمد بن یوسف قِرْمانى دمشقى (ف1019ق) از جمله علمای راوی حدیث غدیردر قرن یازدهم، در کتاب اخبار الدوَل وآثار الاوَل فی التاریخ، به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: قرمانی، 1992م، ج1، ص305)</ref>
* - احمد بن یوسف قِرْمانى دمشقى (ف1019ق) از جمله علمای راوی حدیث غدیردر قرن یازدهم، در کتاب اخبار الدوَل وآثار الاوَل فی التاریخ، به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: قرمانی، 1992م، ج1، ص305)</ref>
* - ابوالعرفان صَبان شافعى مصرى (ف1206ق) در اسْعاف الراغبی نفى سیره المصطفى و فضائل اهل بیته الطاهرین - که در حاشیه نور الابصار شَبَلَنجی چاپ شده است - در صفحه153می¬گوید: «رسول خدا (ص)  در روز غدیر خم فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه و ادِرِ الحَق معَه حیثُ دارَ، و این حدیث را سى نفر از صحابه از پیامبر (ص)  روایت نموده‌اند که بسیارى از طرق آن، صحیح یا حسَن است». <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص145)</ref>
* - ابوالعرفان صَبان شافعى مصرى (ف1206ق) در اسْعاف الراغبی نفى سیره المصطفى و فضائل اهل بیته الطاهرین - که در حاشیه نور الابصار شَبَلَنجی چاپ شده است - در صفحه153می¬گوید: «رسول خدا (ص)  در روز غدیر خم فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه و ادِرِ الحَق معَه حیثُ دارَ، و این حدیث را سى نفر از صحابه از پیامبر (ص)  روایت نموده‌اند که بسیارى از طرق آن، صحیح یا حسَن است». <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص145)</ref>
* - زَینِی دَحْلان مَکی شافعی (ف1304ق) در الفتوحات الاسلامیه جلد2، صفحه306، می‌نویسد: «عمر(رض) على¬بن¬ابیطالب و اهل¬بیت رسول خدا (ص)  را دوست می‌داشت، که در این خصوص مطالب زیادی از او روایت شده؛ و از آن ‌جمله است: هنگامی که پیامبر (ص)  فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، ابوبکر و عمر،  گفتند: اى فرزند ابوطالب! مولاى هر مرد و زن مؤمن شدی». <ref>(همان، ج1، ص282 و 283)</ref>
* - زَینِی دَحْلان مَکی شافعی (ف1304ق) در الفتوحات الاسلامیه جلد2، صفحه306، می‌نویسد: «عمر(رض) على¬بن¬ابیطالب و اهل¬بیت رسول خدا (ص)  را دوست می‌داشت، که در این خصوص مطالب زیادی از او روایت شده؛ و از آن ‌جمله است: هنگامی که پیامبر (ص)  فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلى مَولاه، ابوبکر و عمر،  گفتند: اى فرزند ابوطالب! مولاى هر مرد و زن مؤمن شدی». <ref>(همان، ج1، ص282 و 283)</ref>
* - شهاب الدین سَلاوی (ف1315ق) در الاستقصَا لاخبار دُوَل المَغرب الاقصَى، با بیان اینکه فضایل و مناقب علی (ع) در عدالت و حسن سیرت، اجل از آن است که بتوان بدان احاطه یافت، به احادیث نبوی غدیر، اعطای پرچم، و حدیث منزلت اشاره می‌کند. <ref>(سلاوی، بی¬تا، ج1، ص112)</ref>
* - شهاب الدین سَلاوی (ف1315ق) در الاستقصَا لاخبار دُوَل المَغرب الاقصَى، با بیان اینکه فضایل و مناقب علی(ع) در عدالت و حسن سیرت، اجل از آن است که بتوان بدان احاطه یافت، به احادیث نبوی غدیر، اعطای پرچم، و حدیث منزلت اشاره می‌کند. <ref>(سلاوی، بی¬تا، ج1، ص112)</ref>
* - شیخ یوسف نَبْهانى بیروتی (معاصر) در صفحه 113 کتاب خود الشرَف المُؤَبد لآل محمد، از طریق ابن¬ابى¬شَیبه، از زیدبن¬یُثَیْع، به مناشده حضرت علی (ع) در روز رَحْبه اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص171 و 172)</ref>
* - شیخ یوسف نَبْهانى بیروتی (معاصر) در صفحه 113 کتاب خود الشرَف المُؤَبد لآل محمد، از طریق ابن¬ابى¬شَیبه، از زیدبن¬یُثَیْع، به مناشده حضرت علی(ع) در روز رَحْبه اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص171 و 172)</ref>
   
   
=== ج) سکوت مطلق یا انکار صریح ===
=== ج) سکوت مطلق یا انکار صریح ===
در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریسته‌اند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کرده¬اند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخ‌های خود ننگاشته‌اند.
در برابر دو گروه نخست، برخی مورخان عامه، حادثه عظیم غدیر را ساخته و پرداخته ذهن شیعه دانسته و با دید تردید و انکار، به آن موضوع حساس تاریخی نگریسته‌اند. آنان انکار خود را یا صراحتاً بیان کرده¬اند یا در برابر آن سکوت اختیار نموده و حتی سطری از آن حادثه بزرگ در تاریخ‌های خود ننگاشته‌اند.
عده‌ای از آنان، علت بیان حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» را از جانب پیامبر (ص)  پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی (ع) در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سخت¬گیرى حضرت در ممانعت از استفاده از مرکب¬هاى زکات و اقدام او در بازپس‏گیرى لباس‌هایى که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقه¬افکنی میان مسلمانان، ذکر کرده‌اند که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد.
عده‌ای از آنان، علت بیان حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» را از جانب پیامبر (ص)  پایان دادن به انتقاد و بدگویی صحابه از علی(ع) در جریان برخوردهای قاطعانه او با همراهانش (سخت¬گیرى حضرت در ممانعت از استفاده از مرکب¬هاى زکات و اقدام او در بازپس‏گیرى لباس‌هایى که در غیابش توزیع شده بود) و خنثی شدن توطئه تفرقه¬افکنی میان مسلمانان، ذکر کرده‌اند که رد گفته آنان، قبلاً بیان شد.
عبدالحسین امینی، محقق گران¬قدر و نگارنده کتاب شریف الغدیر، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را به¬شدت محکوم می‌کند و می‌گوید:
عبدالحسین امینی، محقق گران¬قدر و نگارنده کتاب شریف الغدیر، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را به¬شدت محکوم می‌کند و می‌گوید:
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم (ص)  خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبران¬ناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع¬آوری مأخذش همت گماشته‌اند. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص5 و 6)</ref>
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم (ص)  خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبران¬ناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع¬آوری مأخذش همت گماشته‌اند. <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص5 و 6)</ref>
علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغت¬نامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند. <ref>(همان، ص6-8)</ref>
علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغت¬نامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند. <ref>(همان، ص6-8)</ref>
این گروه از تاریخ¬نویسان اهل‌سنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارت¬اند از:
این گروه از تاریخ¬نویسان اهل‌سنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارت¬اند از:
* - ابن هِشام مُعافِری (ف213ق)، تاریخ‌ نگار معروف، در کتاب السیرة النبویة، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم (ص)، به ماموریت علی (ع) در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه ‌بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا (ص)  برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی (ع) در جزیه اهل یمن (پارچه¬های بیت‏المال) در غیاب او و بازپس¬گرفتن آن توسط مولا (ع)  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابن¬هشام، به نقل از ابن¬اسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می¬رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که به¬خدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر (ص)  در دفاع از علی (ع) ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول (ص)  در حجه الوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» به¬پایان می‌برد. <ref>(ر.ک: ابن¬هشام، 1955م، ج2، ص602 - 604)</ref>  
* - ابن هِشام مُعافِری (ف213ق)، تاریخ‌ نگار معروف، در کتاب السیرة النبویة، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم (ص)، به ماموریت علی(ع) در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه ‌بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا (ص)  برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی(ع) در جزیه اهل یمن (پارچه¬های بیت‏المال) در غیاب او و بازپس¬گرفتن آن توسط مولا (ع)  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابن¬هشام، به نقل از ابن¬اسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می¬رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که به¬خدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر (ص)  در دفاع از علی(ع) ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول (ص)  در حجه الوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» به¬پایان می‌برد. <ref>(ر.ک: ابن¬هشام، 1955م، ج2، ص602 - 604)</ref>  
* ابن¬هشام، ضمن اینکه در خطبه حجةالوداع پیامبر (ص)، به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر (ص)  نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده  که این سخن پیامبر (ص)  چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.  
* ابن¬هشام، ضمن اینکه در خطبه حجةالوداع پیامبر (ص)، به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر (ص)  نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده  که این سخن پیامبر (ص)  چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.  
* - خلیفه بن خَیاط(ف240ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره کرده و از ماموریت خالد‌بن¬ولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم به¬کلی صرف¬نظر کرده و از آن هیچ سخنی به¬میان نیاورده است. <ref>(ر.ک: ابن¬خیاط، 1397ق، ص94)</ref> این در حالی است که روش وى در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان¬که درباره عمر پیامبر اکرم (ص)  در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم؛ <ref>(ر.ک: همان، ص95)</ref> ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجةالوداع بسنده کرده است.  
* - خلیفه بن خَیاط(ف240ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره کرده و از ماموریت خالد‌بن¬ولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم به¬کلی صرف¬نظر کرده و از آن هیچ سخنی به¬میان نیاورده است. <ref>(ر.ک: ابن¬خیاط، 1397ق، ص94)</ref> این در حالی است که روش وى در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان¬که درباره عمر پیامبر اکرم (ص)  در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم؛ <ref>(ر.ک: همان، ص95)</ref> ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجةالوداع بسنده کرده است.  
* - ابن جَریر طَبَرى (ف310ق)، مورخ و مفسر نام¬دار اهل‌سنت، هرچند در کتاب الولایة فى طُرُق حدیث الغدیر، مفصلاً به اسناد حدیث غدیر پرداخته است، (ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص152، 153 و 214) در تاریخ خود با عنوان تاریخ الرسُل والمُلُوک، همانند ابن¬هشام معافری، به موضوع حجهالوداع پرداخته است و فقط از داستان دفاع پیامبر (ص)  از علی (ع) در برابر شکایت مردم که با عبارت «ای مردم! از علی شکایت مکنید. پس به¬خدا سوگند که او در ذات خدا - یا در راه خدا - بسیارسخت و خشن¬تر از آن است که از او شکایت شود»، پایان پذیرفت، مطالبی نگاشته <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> و در برابر خطیرترین موضوع تاریخى، یعنی حادثه غدیر، سکوت کامل اختیار کرده است. این امر، برخلاف روش متداول اوست که قضایا و حوادث را به¬تفصیل و به طرق متعدد گزارش می‌کند.  
* - ابن جَریر طَبَرى (ف310ق)، مورخ و مفسر نام¬دار اهل‌سنت، هرچند در کتاب الولایة فى طُرُق حدیث الغدیر، مفصلاً به اسناد حدیث غدیر پرداخته است، (ر.ک: امینی، 1977م، ج1، ص152، 153 و 214) در تاریخ خود با عنوان تاریخ الرسُل والمُلُوک، همانند ابن¬هشام معافری، به موضوع حجهالوداع پرداخته است و فقط از داستان دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در برابر شکایت مردم که با عبارت «ای مردم! از علی شکایت مکنید. پس به¬خدا سوگند که او در ذات خدا - یا در راه خدا - بسیارسخت و خشن¬تر از آن است که از او شکایت شود»، پایان پذیرفت، مطالبی نگاشته <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> و در برابر خطیرترین موضوع تاریخى، یعنی حادثه غدیر، سکوت کامل اختیار کرده است. این امر، برخلاف روش متداول اوست که قضایا و حوادث را به¬تفصیل و به طرق متعدد گزارش می‌کند.  
* - ابن جَوزی حنبلی (ف597 ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی (ع) به‌سوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمع¬آوری زکات و جزیه‌ آنها، و رسیدن حضرت به حجةالوداع اشاره می‌کند؛ اما از غدیر خم سخنی نمی‌گوید. <ref>(ر.ک: ابن¬جوزی، 1992م، ج1، ص150و151)</ref> البته عبدالحسین امینی به نقل از کتاب المناقب او می‌نویسد: «علمای سیره اتفاق نظر دارند که داستان غدیر، پس از بازگشت پیامبر (ص)  از حجةالوداع، روز هیجدهم ذی¬حجه رخ داده و در آن روز، 120 هزار نفراز صحابه، اعراب و ساکنان حومه مدینه و مکه - که با پیامبر در حج شرکت داشتند -  همراه وی بودند و حدیث غدیر رااز او شنیدند و شاعران دراین¬باره اشعار بسیار سرودند». <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص296)</ref>ابن¬جوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود. <ref>(ابن¬جوزی، 1992م، ج15، ص109)</ref>  
* - ابن جَوزی حنبلی (ف597 ق) در المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک به فرستاده شدن علی(ع) به‌سوی اهل یمن برای دعوت آنان به اسلام، و پس از آن، جمع¬آوری زکات و جزیه‌ آنها، و رسیدن حضرت به حجةالوداع اشاره می‌کند؛ اما از غدیر خم سخنی نمی‌گوید. <ref>(ر.ک: ابن¬جوزی، 1992م، ج1، ص150و151)</ref> البته عبدالحسین امینی به نقل از کتاب المناقب او می‌نویسد: «علمای سیره اتفاق نظر دارند که داستان غدیر، پس از بازگشت پیامبر (ص)  از حجةالوداع، روز هیجدهم ذی¬حجه رخ داده و در آن روز، 120 هزار نفراز صحابه، اعراب و ساکنان حومه مدینه و مکه - که با پیامبر در حج شرکت داشتند -  همراه وی بودند و حدیث غدیر رااز او شنیدند و شاعران دراین¬باره اشعار بسیار سرودند». <ref>(امینی، 1977م، ج1، ص296)</ref>ابن¬جوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود. <ref>(ابن¬جوزی، 1992م، ج15، ص109)</ref>  
*- ابوالفداء (ف732ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی (ع) به فرمان پیامبر (ص)  به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و هم¬زمانی آن با حجةالوداع و رسیدن مولا علی (ع) به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند. (ر.ک: ابوالفداء، بی¬تا، ج1، ص150) با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت (ع)، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر (ص)  در بیان منقبت مولا (ع) نام برده است. (همان، ج1، ص181)  
*- ابوالفداء (ف732ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی(ع) به فرمان پیامبر (ص)  به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و هم¬زمانی آن با حجةالوداع و رسیدن مولا علی(ع) به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند. (ر.ک: ابوالفداء، بی¬تا، ج1، ص150) با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت (ع)، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر (ص)  در بیان منقبت مولا (ع) نام برده است. (همان، ج1، ص181)  
*- ابن‌ خَلْدُون اشْبیلی (ف808ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: ابن¬خلدون، 1988م، ج1، ص246)</ref> او در بحث حجةالوداع، فقط به ذکر ماموریت علی‌ (ع) برای جمع‌آوری جزیه‌ مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا (ص)  و به¬جای آوردن حج، بسنده کرده است. (ر.ک: همان، ج2، ص479 و 480) عجیب این است که وی به موضوع حجةالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بی¬انصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجةالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:
*- ابن‌ خَلْدُون اشْبیلی (ف808ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند. <ref>(ر.ک: ابن¬خلدون، 1988م، ج1، ص246)</ref> او در بحث حجةالوداع، فقط به ذکر ماموریت علی‌ (ع) برای جمع‌آوری جزیه‌ مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا (ص)  و به¬جای آوردن حج، بسنده کرده است. (ر.ک: همان، ج2، ص479 و 480) عجیب این است که وی به موضوع حجةالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بی¬انصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجةالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:
«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا (ص)، از حجةالوداع به¬سمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه یاایهَا الرسُولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیْکَ من رَبکَ <ref>(مائده:67)</ref> را ابلاغ نمود و پیامبر (ص)  به نصب علی پس از خود به¬عنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول خدا (ص)  به کسانی که با او بودند، فرمان داد که در غدیر خم نزدیک جحفه توقف نمایند؛ و آن، روز هجدهم ذی¬حجه سال دهم هجرت بود[...]. <ref>(همان، ج2، ص480 و 481)</ref>
«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا (ص)، از حجةالوداع به¬سمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه یاایهَا الرسُولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیْکَ من رَبکَ <ref>(مائده:67)</ref> را ابلاغ نمود و پیامبر (ص)  به نصب علی پس از خود به¬عنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول خدا (ص)  به کسانی که با او بودند، فرمان داد که در غدیر خم نزدیک جحفه توقف نمایند؛ و آن، روز هجدهم ذی¬حجه سال دهم هجرت بود[...]. <ref>(همان، ج2، ص480 و 481)</ref>
وی سپس خطابه پیامبر (ص)  را به¬صورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.
وی سپس خطابه پیامبر (ص)  را به¬صورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.
نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی (ع) و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابن¬خلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا (ص) ) می¬گوید:
نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی(ع) و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابن¬خلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا (ص) ) می¬گوید:
استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابن¬خلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علی-بن¬ابی¬طالب (ع) به¬صراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، به¬کلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر (ص)  است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی (ع) است، وامی‌گذارد [...]؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) محسوب می‌شدند -  هرجا که فرصت و مجالی یافته، به¬صراحت سخن گفته است. بدین¬سان به¬نظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی (ع) در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست. <ref>(امه طلب، 1384، ص85 و 86، با تلخیص)</ref>
استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابن¬خلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علی-بن¬ابی¬طالب (ع) به¬صراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، به¬کلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر (ص)  است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی(ع) است، وامی‌گذارد [...]؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) محسوب می‌شدند -  هرجا که فرصت و مجالی یافته، به¬صراحت سخن گفته است. بدین¬سان به¬نظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی(ع) در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست. <ref>(امه طلب، 1384، ص85 و 86، با تلخیص)</ref>
همچنین در سخن پایانی¬اش تاکید می‌کند:
همچنین در سخن پایانی¬اش تاکید می‌کند:
ابن¬خلدون تعهد ویژه‌ای به خلفا داشت [...]. وی آشکارا یک¬سونگرانه و بر اساس تعصب مذهبی (فقهی و کلامی) و نیز تعصب نسبت¬به نظریه عصبیت خویش، به پالایش و سانسور تاریخ دست زده است [...]. وی در این روش، چنان جسورانه و باجرئت عمل کرده، که گویی در پی حذف کامل نقش و جایگاه علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) در عصر رسول خدا (ص)  و خلفای سه¬گانه است[...]. با این حال، ابن¬خلدون درباره دوران خلافت آن حضرت، از بیان بسیاری از حقایق کوتاهی نکرده است؛ ولی در نهایت، به¬دلیل همان تعصبات، نتوانسته به داوری خردمندانه بپردازد [...]. بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که یا ابن¬خلدون به دلایلی، از بیان حقایق عاجز است؛ و یا اصولا مورخی متعصب و غیرمنصف می‌باشد.» <ref>(همان، ص96، با تلخیص).</ref>
ابن¬خلدون تعهد ویژه‌ای به خلفا داشت [...]. وی آشکارا یک¬سونگرانه و بر اساس تعصب مذهبی (فقهی و کلامی) و نیز تعصب نسبت¬به نظریه عصبیت خویش، به پالایش و سانسور تاریخ دست زده است [...]. وی در این روش، چنان جسورانه و باجرئت عمل کرده، که گویی در پی حذف کامل نقش و جایگاه علی¬بن¬ابی¬طالب (ع) در عصر رسول خدا (ص)  و خلفای سه¬گانه است[...]. با این حال، ابن¬خلدون درباره دوران خلافت آن حضرت، از بیان بسیاری از حقایق کوتاهی نکرده است؛ ولی در نهایت، به¬دلیل همان تعصبات، نتوانسته به داوری خردمندانه بپردازد [...]. بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که یا ابن¬خلدون به دلایلی، از بیان حقایق عاجز است؛ و یا اصولا مورخی متعصب و غیرمنصف می‌باشد.» <ref>(همان، ص96، با تلخیص).</ref>
نورالدین حَلَبى شافعی(ف1044ق) در السیرة الحَلَبیه، در کنار ذکر داستان یمن و دفاع پیامبر (ص)  از علی (ع) در برابر شکایت برخی افراد از آن حضرت، <ref>(ر.ک: حلبی، 1427ق، ج3، ص384)</ref> عقیده شیعیان (روافض به ادعای او) درباره حادثه غدیر را بیان می‌کند و متن کامل حدیث غدیر (مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَاداه، واحب مَن احبه، وابغُضْ مَن ابغَضَه، وانصُر مَن نصَرَه، واعِن مَن اعانَه، واخذُل مَن خذَله، وادِر الحَق معَه حَیثُ دارَ) را از دیدگاه آنان می‌آورد و مى‏گوید: شیعه معتقد است این حدیثى است صحیح که با سندهاى صحیح و حسَن روایت شده و به سخنان شک¬کنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمى‏شود. (<ref>ر.ک: همان، ج3، ص384)</ref> او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبت¬به صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر (ص)  می‌آورد. <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص384 و 385)</ref> در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود به¬نام القول المطاع فی الرد على اهل الابتداع، که به¬گفته او، خلاصه الصواعق المحرقة ابن¬حجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقض¬گویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه به¬هنگام وفات پیامبر (ص)، و عدم احتجاج علی (ع) و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی (ع) پرداخته است. <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص385-387)</ref>
نورالدین حَلَبى شافعی(ف1044ق) در السیرة الحَلَبیه، در کنار ذکر داستان یمن و دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در برابر شکایت برخی افراد از آن حضرت، <ref>(ر.ک: حلبی، 1427ق، ج3، ص384)</ref> عقیده شیعیان (روافض به ادعای او) درباره حادثه غدیر را بیان می‌کند و متن کامل حدیث غدیر (مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَاداه، واحب مَن احبه، وابغُضْ مَن ابغَضَه، وانصُر مَن نصَرَه، واعِن مَن اعانَه، واخذُل مَن خذَله، وادِر الحَق معَه حَیثُ دارَ) را از دیدگاه آنان می‌آورد و مى‏گوید: شیعه معتقد است این حدیثى است صحیح که با سندهاى صحیح و حسَن روایت شده و به سخنان شک¬کنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمى‏شود. (<ref>ر.ک: همان، ج3، ص384)</ref> او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبت¬به صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر (ص)  می‌آورد. <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص384 و 385)</ref> در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود به¬نام القول المطاع فی الرد على اهل الابتداع، که به¬گفته او، خلاصه الصواعق المحرقة ابن¬حجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقض¬گویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه به¬هنگام وفات پیامبر (ص)، و عدم احتجاج علی(ع) و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی(ع) پرداخته است. <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص385-387)</ref>
- عِصامی مَکی (ف1111ق) - که با تناقض¬گویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم - از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِى مَوْلَاهُ <ref>(ر.ک: عصامی، 1998م، ج2، ص30)</ref> و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر (ص)  در شأن علی (ع) و ذکر کرامات و مناقب حضرت، <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص25-83 و ج4، ص159-162)</ref> نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می¬آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:
- عِصامی مَکی (ف1111ق) - که با تناقض¬گویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم - از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِى مَوْلَاهُ <ref>(ر.ک: عصامی، 1998م، ج2، ص30)</ref> و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر (ص)  در شأن علی(ع) و ذکر کرامات و مناقب حضرت، <ref>(ر.ک: همان، ج3، ص25-83 و ج4، ص159-162)</ref> نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می¬آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:
و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان به¬هم¬پیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر (ص)  در خطبه‌ای فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِى مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ تا آخر آن، و آن به¬هنگام بازگشت حضرت از حجةالوداع در روز هشتم ذی¬الحجة الحرام بوده است. <ref>(همان، ج2، ص30)</ref>
و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان به¬هم¬پیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر (ص)  در خطبه‌ای فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِى مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ تا آخر آن، و آن به¬هنگام بازگشت حضرت از حجةالوداع در روز هشتم ذی¬الحجة الحرام بوده است. <ref>(همان، ج2، ص30)</ref>
جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص305-307)</ref>
جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجةالوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص305-307)</ref>
وی روایت تاریخ دمشق ابن¬عساکر را که از زبان حسن مثنی در رد ادعای شیعه [رافضی¬ها از دیدگاه او] مبنی بر ولایت و خلافت علی (ع) آمده است، نقل می‌کند. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص341)</ref> عصامی، افزون بر توهین و تحقیرهای زشت و بی¬شرمانه نسبت¬به شیعیان، قاطعانه حدیث غدیر را از اخبار آحاد دانسته است و آن را قابل اطمینان نمی‌داند <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص374)</ref> او با انکار و رد و تضعیف بسیاری از احادیث که درباره فضایل و مناقب امیرمؤمنان (ع) از زبان پیامبر مکرم اسلام (ص)  بیان شده¬اند، مانند حدیث منزلت و غدیر و طائر، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص370-385)</ref> نهایت بی¬انصافی علمی خود را نمایان می‌کند.
وی روایت تاریخ دمشق ابن¬عساکر را که از زبان حسن مثنی در رد ادعای شیعه [رافضی¬ها از دیدگاه او] مبنی بر ولایت و خلافت علی(ع) آمده است، نقل می‌کند. <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص341)</ref> عصامی، افزون بر توهین و تحقیرهای زشت و بی¬شرمانه نسبت¬به شیعیان، قاطعانه حدیث غدیر را از اخبار آحاد دانسته است و آن را قابل اطمینان نمی‌داند <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص374)</ref> او با انکار و رد و تضعیف بسیاری از احادیث که درباره فضایل و مناقب امیرمؤمنان (ع) از زبان پیامبر مکرم اسلام (ص)  بیان شده¬اند، مانند حدیث منزلت و غدیر و طائر، <ref>(ر.ک: همان، ج2، ص370-385)</ref> نهایت بی¬انصافی علمی خود را نمایان می‌کند.
در پاسخ به برخی ادعاهای او باید گفت:
در پاسخ به برخی ادعاهای او باید گفت:
1. حدیث غدیر به¬طور قطع از اخبار متواتر بوده، از شهرتی بسیار برخوردار است. می‌توان
1. حدیث غدیر به¬طور قطع از اخبار متواتر بوده، از شهرتی بسیار برخوردار است. می‌توان