پرش به محتوا

ابوسفیان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۷۷: خط ۷۷:
دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت <ref>مقریزی، تقی الدین‏، إمتاع ‏الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج ‏1، ص 137، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> و عموم دشمنی‌هایی که پس از بدر علیه مسلمانان شکل گرفت زیر نظر او بود.
دو نفر اول در جنگ بدر کشته شدند و پس از این جنگ، ابوسفیان به تنهایی رهبری قریش را برعهده گرفت <ref>مقریزی، تقی الدین‏، إمتاع ‏الأسماع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج ‏1، ص 137، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> و عموم دشمنی‌هایی که پس از بدر علیه مسلمانان شکل گرفت زیر نظر او بود.


اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]]<ref>ر.:مقاله ابوبکر</ref> به دلیل چیزى که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد می‌زد و ابوسفیان به نرمى برخورد می‌کرد! در همین کشاکش، ابوقحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد می‌زند؟
اما این بزرگ قریش، به جایی رسید که روزی [[ابوبکر]]<ref>ر.:مقاله ابوبکر</ref> به دلیل چیزی که درباره او شنیده بود، احضارش کرد و بر سرش فریاد می‌زد و ابوسفیان به نرمی برخورد می‌کرد! در همین کشاکش، ابوقحافه آمد و گفت پسرم بر سر چه کسی فریاد می‌زند؟
گفتند: بر سر ابوسفیان!
گفتند: بر سر ابوسفیان!
ابوقحافه به ابوبکر نزدیک شد و گفت: صدایت را بر ابوسفیانی بلند می‌کنى که تا دیروز در دوران جاهلیت پیشواى قریش بوده است؟!
ابوقحافه به ابوبکر نزدیک شد و گفت: صدایت را بر ابوسفیانی بلند می‌کنی که تا دیروز در دوران جاهلیت پیشوای قریش بوده است؟!
ابوبکر و حضار خندیدند و ابوبکر گفت:
ابوبکر و حضار خندیدند و ابوبکر گفت:


پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانى را برترى داده و کسان دیگرى را پایین آورده است. <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 299، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>
پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانی را برتری داده و کسان دیگری را پایین آورده است. <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 299، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>
با این‌که کاروان تجاری ابوسفیان علت به وجود آمدن جنگ بدر بود، اما او رساندن کاروان تجاری را بر جنگ با مسلمانان ترجیح داده اما بعد از شکست [[مشرکان]] در این جنگ، مردم مکه را به جهت روحی، آماده جنگ با مسلمانان کرد <ref>امتاع الأسماع‏، ج 1، ص 123</ref> و گریه و عزاداری بر کشته‌شدگان بدر را ممنوع دانست. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 111، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق</ref>
با این‌که کاروان تجاری ابوسفیان علت به وجود آمدن جنگ بدر بود، اما او رساندن کاروان تجاری را بر جنگ با مسلمانان ترجیح داده اما بعد از شکست [[مشرکان]] در این جنگ، مردم مکه را به جهت روحی، آماده جنگ با مسلمانان کرد <ref>امتاع الأسماع‏، ج 1، ص 123</ref> و گریه و عزاداری بر کشته‌شدگان بدر را ممنوع دانست. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 111، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق</ref>
دشمنی‌های ابوسفیان؛ دشواری‌های بسیاری را برای پیامبر(ص) و مسلمانان ایجاد کرد و بسیاری از آیات [[قرآن]] در نکوهش کردار او و پیروانش نازل شد. <ref>واحدى على بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، کمال بسیونى زغلول، ص 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق</ref>
دشمنی‌های ابوسفیان؛ دشواری‌های بسیاری را برای پیامبر(ص) و مسلمانان ایجاد کرد و بسیاری از آیات [[قرآن]] در نکوهش کردار او و پیروانش نازل شد. <ref>واحدی علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، کمال بسیونی زغلول، ص 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق</ref>


در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد. <ref>شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق</ref>
در برخی [[روایات]] آمده است که پیامبر اسلام هفت مرتبه در مناطق مختلف، ابوسفیان را نفرین کرد. <ref>شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 397، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 274، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق</ref>
او جنگ‌هایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، على بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوى، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بی‌تا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر(ص) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت. <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1405، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ أزدی، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 162، بیروت، المکتبة العصریة، بی‌تا</ref>
او جنگ‌هایی؛ مانند احد و خندق را به فرماندهی خود علیه مسلمانان به راه انداخت <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 95، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح، صاوی، عبدالله اسماعیل، ص 211، قاهره، دار الصاوی، بی‌تا</ref> و این دشمنی تا فتح مکه ادامه داشت تا هنگامی که شکست را قطعی دید اسلام آورد و مردم مکه را به تسلیم در مقابل سپاه اسلام ترغیب کرد و پیامبر(ص) نیز خانه او را محل امنی برای مکیان اعلام داشت. <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1405، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ أزدی، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 162، بیروت، المکتبة العصریة، بی‌تا</ref>


=ابوسفیان پس از فتح مکه=
=ابوسفیان پس از فتح مکه=


ابوسفیان پس از فتح مکه، مسلمان شد و پیامبر برای این‌که قلب او را بیشتر به سمت اسلام متمایل کند - در قالب «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» <ref>سوره توبه، 60: «... و کسانى که دلشان به دست آورده مى‏شود...».</ref> به او و هر یک از دو فرزندش، صد شتر و مقداری نقره داد <ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص 398، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و به همین دلیل مورد اعتراض برخی [[صحابه]] قرار گرفت. <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 411، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>
ابوسفیان پس از فتح مکه، مسلمان شد و پیامبر برای این‌که قلب او را بیشتر به سمت اسلام متمایل کند - در قالب «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» <ref>سوره توبه، 60: «... و کسانی که دلشان به دست آورده می‏شود...».</ref> به او و هر یک از دو فرزندش، صد شتر و مقداری نقره داد <ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص 398، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و به همین دلیل مورد اعتراض برخی [[صحابه]] قرار گرفت. <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 411، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref>


بعد از آن بود که او در شمار سپاه اسلام درآمده و بر اساس برخی نقل‌ها در جنگ با اهل طائف و جنگ یرموک، چشمان خود را از دست داد. <ref>الاستیعاب، ج‏ 4، ص 1680؛  الأعلام، ج ‏3، ص 201</ref>
بعد از آن بود که او در شمار سپاه اسلام درآمده و بر اساس برخی نقل‌ها در جنگ با اهل طائف و جنگ یرموک، چشمان خود را از دست داد. <ref>الاستیعاب، ج‏ 4، ص 1680؛  الأعلام، ج ‏3، ص 201</ref>
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:


او همان است که گفته: «من به [[بهشت]]<ref>ر.ک:مقاله بهشت</ref> و [[جهنم]] اعتقادی ندارم!» <ref> الاستیعاب، ج‏ 4، ص 1679</ref>
او همان است که گفته: «من به [[بهشت]]<ref>ر.ک:مقاله بهشت</ref> و [[جهنم]] اعتقادی ندارم!» <ref> الاستیعاب، ج‏ 4، ص 1679</ref>
او بارها میلش را به نابودی اسلام ابراز داشت. <ref>ابن الأثیر، على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 414، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385ق</ref>
او بارها میلش را به نابودی اسلام ابراز داشت. <ref>ابن الأثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 414، بیروت، دار صادر، دار بیروت، 1385ق</ref>
او پس از وفات پیامبر اسلام و جریان [[سقیفه]] به امام علی(ع) پیشنهاد خلافت داد، اما به دلیل منافقانه بودن این پیشنهاد با واکنش شدید امام مواجه شد. <ref>شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق، مصحح، میر شریفی، علی، ص 248، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق</ref>
او پس از وفات پیامبر اسلام و جریان [[سقیفه]] به امام علی(ع) پیشنهاد خلافت داد، اما به دلیل منافقانه بودن این پیشنهاد با واکنش شدید امام مواجه شد. <ref>شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق، مصحح، میر شریفی، علی، ص 248، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق</ref>


خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:


بعد از به‌خلافت‌رسیدن [[عثمان]]<ref>ر.ک:مقاله عثمان</ref>، ابوسفیان و افرادی از بنی‌امیه نزد او رفتند. ابوسفیان خطاب به امویان گفت:
بعد از به‌خلافت‌رسیدن [[عثمان]]<ref>ر.ک:مقاله عثمان</ref>، ابوسفیان و افرادی از بنی‌امیه نزد او رفتند. ابوسفیان خطاب به امویان گفت:
اى بنی‌امیه؛ خلافت را مانند گوى، دست به دست بگردانید، به خدایى که ابوسفیان به او [[قسم]] می‌خورد من پیوسته امید داشتم خلافت به شما رسد و میان فرزندان شما موروثى گردد». <ref>مروج ‏الذهب، ج ‏2، ص 343؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 12، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>
ای بنی‌امیه؛ خلافت را مانند گوی، دست به دست بگردانید، به خدایی که ابوسفیان به او [[قسم]] می‌خورد من پیوسته امید داشتم خلافت به شما رسد و میان فرزندان شما موروثی گردد». <ref>مروج ‏الذهب، ج ‏2، ص 343؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 12، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>


علی(ع) پس از پیامبر(ص) در مورد ابوسفیان می‌گوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بی‌وقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی‏ <ref>حمیری، أبوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 450، هند، المجلس العلمی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و همچنین معاویه را [[منافق]] فرزند منافق می‌نامد که اشاره به نفاق این پدر و  پسر دارد. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 314، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق</ref>
علی(ع) پس از پیامبر(ص) در مورد ابوسفیان می‌گوید: «ما زلت عدوّا للإسلام و أهله»؛ بی‌وقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی‏ <ref>حمیری، أبوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 450، هند، المجلس العلمی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و همچنین معاویه را [[منافق]] فرزند منافق می‌نامد که اشاره به نفاق این پدر و  پسر دارد. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 314، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق</ref>
[[زبیر]]<ref>ر.ک:مقاله زبیر</ref> نیز خطاب به ابوسفیان می‌گوید: «قاتله الله یأبى إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد.[34]
[[زبیر]]<ref>ر.ک:مقاله زبیر</ref> نیز خطاب به ابوسفیان می‌گوید: «قاتله الله یأبی إلا نفاقا»؛ خداوند او را بکشد که رویکردی جز نفاق ندارد.[34]
در نهایت نتیجه می‌گیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمی‌توان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد.
در نهایت نتیجه می‌گیریم که ابوسفیان، [[ایمان]] واقعی در قلب خود نداشته و نمی‌توان او را در صراط مستقیم و تابع حق و حقیقت بر شمرد.


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۰۶

ویرایش