۸۷٬۷۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام سجاد' به '[[علی بن الحسین (زین العابدین)') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابراهیم ادهم''' عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری است. او در ابتدا زندگی اشرافی داشت اما ناگهان به زهد و عرفان روی آورد. او توفیق تشرف به خدمت امام [[ | '''ابراهیم ادهم''' عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری است. او در ابتدا زندگی اشرافی داشت اما ناگهان به زهد و عرفان روی آورد. او توفیق تشرف به خدمت امام [[محمد بن علی (باقر العلوم)|باقرالعلوم]] علیهالسلام پیدا کرد و حقایق و معارفی از آن امام بزرگوار استفاده نمود<ref>سید ابراهیم سید علوی، سرزمین پیامبران، ص 194</ref>.ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش</ref> سبب شد که برخی از طالبان معرفت از آنجا به عراق و شام هجرت کنند که مهمترین آنان ابراهیم ادهم (ه م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا» و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش</ref>. ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار میورزید و به شدت از شهرت میگریخت. افزون بر آن بر کسب حلال و ارتزاق از دسترنج خود بسیار تأکید میکرد. در گفتهها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، بهویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آنکه زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش</ref>. | ||
=زندگی= | =زندگی= | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
کتابهای مختلف از جمله آثار عرفانی، درباره زندگینامه، رفتار و نصایح او، مطالبی بیان کردهاند. برخی منابع مانند تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، از دیدار وی با [[خضر نبی]] و آگاهیاش از [[اسم اعظم]] خداوند سخن گفتهاند<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۸؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۱؛ ابن خمیس الموصلی، مناقب الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۵۱</ref> | کتابهای مختلف از جمله آثار عرفانی، درباره زندگینامه، رفتار و نصایح او، مطالبی بیان کردهاند. برخی منابع مانند تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، از دیدار وی با [[خضر نبی]] و آگاهیاش از [[اسم اعظم]] خداوند سخن گفتهاند<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۸؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۱؛ ابن خمیس الموصلی، مناقب الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۵۱</ref> | ||
==گرایش به زهد== | == گرایش به زهد == | ||
منابع مختلف اسلامی دلایل مختلفی برای گرایش ابراهیم ادهم به زهد و کنارهگیری از دنیا بیان کردهاند؛ از جمله شنیدن صدایی غیبی وقتی میخواست به شکار بپردازد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۳۵</ref> یا به زبان آمدن آهو<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸</ref>یا دیدن کارگری که با کمترین امکانات از زندگی خود لذت میبرد<ref>مظاهری، اخلاق و جوان، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۰۳</ref>.چنانکه از خود او نقل شده ابراهیم ادهم دلیل انتخاب زهد و ترک دنیا را مواردی از این قبیل دانسته است: ترس از وحشت قبر و تنهایی آن، راه طولانی سفر قیامت و نداشتن توشه کافی، جباریت خداوند و نداشتن عذر موجه<ref>مشکینی، نصایح و سخنان چهارده معصوم(ع) و هزار و یک سخن، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۵</ref>. | منابع مختلف اسلامی دلایل مختلفی برای گرایش ابراهیم ادهم به زهد و کنارهگیری از دنیا بیان کردهاند؛ از جمله شنیدن صدایی غیبی وقتی میخواست به شکار بپردازد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۳۵</ref> یا به زبان آمدن آهو<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸</ref>یا دیدن کارگری که با کمترین امکانات از زندگی خود لذت میبرد<ref>مظاهری، اخلاق و جوان، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۰۳</ref>.چنانکه از خود او نقل شده ابراهیم ادهم دلیل انتخاب زهد و ترک دنیا را مواردی از این قبیل دانسته است: ترس از وحشت قبر و تنهایی آن، راه طولانی سفر قیامت و نداشتن توشه کافی، جباریت خداوند و نداشتن عذر موجه<ref>مشکینی، نصایح و سخنان چهارده معصوم(ع) و هزار و یک سخن، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۵</ref>. | ||
به باور او وارد شدن به زهد و رسیدن به مقام صالحان، شروطی | به باور او وارد شدن به زهد و رسیدن به مقام صالحان، شروطی دارد؛ از جمله: بستن باب نعمت و گشودن باب شدت، بستن باب عزت و گشودن باب ذلت، بستن باب راحت و گشودن باب جهد، بستن باب خواب و گشودن باب بیداری، بستن باب بینیازی و گشودن باب فقر، بستن باب آرزو و گشودن باب مرگ<ref>سهروردی، عوارف المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۳</ref>. | ||
[[محسن قرائتی]] زهدِ مورد نظر ابراهیم ادهم را مغایر با مفهوم زهد در اسلام دانسته و آن را مورد نهی و توبیخ [[پیامبر اسلام]](ص) معرفی کرده است<ref>قرائتی، گناهشناسی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۷</ref>.ابراهیم ادهم ازدواج و فرزندآوری را مغایر با زهد و گوشهگیری از اجتماع را لازم میدانسته است<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۹۲</ref>. | [[محسن قرائتی]] زهدِ مورد نظر ابراهیم ادهم را مغایر با مفهوم زهد در اسلام دانسته و آن را مورد نهی و توبیخ [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]](ص) معرفی کرده است<ref>قرائتی، گناهشناسی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۷</ref>.ابراهیم ادهم ازدواج و فرزندآوری را مغایر با زهد و گوشهگیری از اجتماع را لازم میدانسته است<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۹۲</ref>. | ||
==مهاجرت به مکه و شام== | == مهاجرت به مکه و شام == | ||
ابراهیم پس از توبه به نیشابور رفت ۹ سال در غار کوهی به نام البثراء ساکن شد<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۷</ref> و پس از آن به مکه رفت<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۷</ref>.ذهبی، مورخ و محدث [[اهل سنت]] خروج او از بلخ را به علت ترس از [[ابومسلم خراسانی]] دانسته است<ref>.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰،ص۴۴</ref>.ابراهیم ادهم در مکه با عارفانی چون [[سفیان ثوری]] و [[فضیل بن عیاض]] آشنا شد<ref>سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹</ref> و سپس به [[شام]] رفت<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۷</ref> او را سبب پیشرفت زهد و عرفان در شام دانستهاند<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>. | ابراهیم پس از توبه به نیشابور رفت ۹ سال در غار کوهی به نام البثراء ساکن شد<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۷</ref> و پس از آن به مکه رفت<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۷</ref>.ذهبی، مورخ و محدث [[اهل سنت]] خروج او از بلخ را به علت ترس از [[ابومسلم خراسانی]] دانسته است<ref>.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰،ص۴۴</ref>.ابراهیم ادهم در مکه با عارفانی چون [[سفیان ثوری]] و [[فضیل بن عیاض]] آشنا شد<ref>سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹</ref> و سپس به [[شام]] رفت<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۷</ref> او را سبب پیشرفت زهد و عرفان در شام دانستهاند<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
ابراهیم ادهم در کنار [[حسن بصری]] (درگذشته ۱۱۰ق)، [[مالک دینار]]، [[رابعه عدویه]]، [[شقیق بلخی]] و [[معروف کرخی]] (درگذشته ۲۰۰ق) از طبقه نخستین عرفان و تصوف در [[اسلام]] بوده است. برخی معتقدند که نام صوفی در زمان ابراهیم ادهم رواج یافت<ref>احمدپور، کتابشناخت اخلاق اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۷</ref>. | ابراهیم ادهم در کنار [[حسن بصری]] (درگذشته ۱۱۰ق)، [[مالک دینار]]، [[رابعه عدویه]]، [[شقیق بلخی]] و [[معروف کرخی]] (درگذشته ۲۰۰ق) از طبقه نخستین عرفان و تصوف در [[اسلام]] بوده است. برخی معتقدند که نام صوفی در زمان ابراهیم ادهم رواج یافت<ref>احمدپور، کتابشناخت اخلاق اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۷</ref>. | ||
صوفیان بلخ از جمله ابراهیم ادهم تحت تأثیر مکتب [[بصره]]، ویژگیهایی از قبیل مبالغه در زهد، عبادت، خوف و التزام به فقر داشتهاند<ref>سلمی، مجموعة آثار أبوعبدالرحمن سلمی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۳۵۸</ref>ابراهیم ادهم همچنین تحت تأثیر چهرههای برجسته تصوف از جمله حسن بصری و سفیان ثوری هم بوده است در عین حال، تصوف شام، تأثیر بسیاری از ابراهیم ادهم گرفته و تحول زهد و عبادتورزی و نیز ایجاد ریاضتهای صوفیانه، نتیجه تأثیرات او قلمداد شده است<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>. | صوفیان بلخ از جمله ابراهیم ادهم تحت تأثیر مکتب [[بصره]]، ویژگیهایی از قبیل مبالغه در زهد، عبادت، خوف و التزام به فقر داشتهاند<ref>سلمی، مجموعة آثار أبوعبدالرحمن سلمی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۳۵۸</ref>ابراهیم ادهم همچنین تحت تأثیر چهرههای برجسته تصوف از جمله حسن بصری و سفیان ثوری هم بوده است در عین حال، تصوف شام، تأثیر بسیاری از ابراهیم ادهم گرفته و تحول زهد و عبادتورزی و نیز ایجاد ریاضتهای صوفیانه، نتیجه تأثیرات او قلمداد شده است<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۰: | ||
ابراهیم ادهم، از جمله محدثین به شمار آمده<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ذیل واژه ابراهیم ادهم، ص۴۰۵</ref> و در کتب رجالی اهل سنت بسیار مدح شده و از اصحاب [[ابوحنیفه]] و سفیان ثوری دانسته شده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحة، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۲</ref>.ابوحنیفه، امام [[حنفی|مذهب حنفی]] در اهل سنت و [[جنید بغدادی]] از او با القابی احترامآمیز یاد کردهاند؛<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص 85 و 86</ref>.به طوری که این القاب در شعر عارفان نیز بازتاب داشته است<ref>اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بیتا، ص۱۸۲</ref>.به گفته زینالعابدین شیروانی (۱۱۹۴-۱۲۵۳ق)، نویسنده و شاعر صوفی، نامی از ابراهیم ادهم در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] ذکر نشده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱</ref>۱.سید محسن اعرجی کاظمی (۱۱۳۰-۱۲۲۷ق)، فقیه شیعه، ابراهیم ادهم را در کنار [[کمیل بن زیاد]]، [[بشر بن حارث مروزی]] و [[بایزید بسطامی]] از رجال شیعی صوفی دانسته است<ref>اعرجی کاظمی، عدة الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۰</ref>. | ابراهیم ادهم، از جمله محدثین به شمار آمده<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ذیل واژه ابراهیم ادهم، ص۴۰۵</ref> و در کتب رجالی اهل سنت بسیار مدح شده و از اصحاب [[ابوحنیفه]] و سفیان ثوری دانسته شده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحة، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۲</ref>.ابوحنیفه، امام [[حنفی|مذهب حنفی]] در اهل سنت و [[جنید بغدادی]] از او با القابی احترامآمیز یاد کردهاند؛<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص 85 و 86</ref>.به طوری که این القاب در شعر عارفان نیز بازتاب داشته است<ref>اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بیتا، ص۱۸۲</ref>.به گفته زینالعابدین شیروانی (۱۱۹۴-۱۲۵۳ق)، نویسنده و شاعر صوفی، نامی از ابراهیم ادهم در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] ذکر نشده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱</ref>۱.سید محسن اعرجی کاظمی (۱۱۳۰-۱۲۲۷ق)، فقیه شیعه، ابراهیم ادهم را در کنار [[کمیل بن زیاد]]، [[بشر بن حارث مروزی]] و [[بایزید بسطامی]] از رجال شیعی صوفی دانسته است<ref>اعرجی کاظمی، عدة الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۰</ref>. | ||
وی سرسلسله برخی از طریقتهای صوفی دانسته شده است؛<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۷؛ میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref> بر این اساس، طریقت [[ادهمیه]]<ref>گولپینارلی، مولانا جلالالدین، ۱۳۶۳ش، ص۲۴۶؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص۳۰۹</ref> و [[نقشبندیه]] خود را به واسطه ابراهیم ادهم متصل به [[ | وی سرسلسله برخی از طریقتهای صوفی دانسته شده است؛<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۷؛ میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref> بر این اساس، طریقت [[ادهمیه]]<ref>گولپینارلی، مولانا جلالالدین، ۱۳۶۳ش، ص۲۴۶؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص۳۰۹</ref> و [[نقشبندیه]] خود را به واسطه ابراهیم ادهم متصل به [[علی بن الحسین (زین العابدین)]](ع) میدانند<ref>میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref>. | ||
=ارتباط با معصومین(ع)= | =ارتباط با معصومین(ع)= | ||
خط ۵۳: | خط ۵۲: | ||
ابراهیم ادهم روایاتی از امام باقر(ع)، محمد بن زیاد جمحی، ابی اسحاق، [[مالک دینار|مالک بن دینار]]، [[اعمش]] و پدر خود نقل کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴</ref>. | ابراهیم ادهم روایاتی از امام باقر(ع)، محمد بن زیاد جمحی، ابی اسحاق، [[مالک دینار|مالک بن دینار]]، [[اعمش]] و پدر خود نقل کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴</ref>. | ||
معروفترین شاگرد او [[شقیق بلخی]] است که از عارفان بزرگ و شاگرد [[ | معروفترین شاگرد او [[شقیق بلخی]] است که از عارفان بزرگ و شاگرد [[موسی بن جعفر (کاظم)]](ع) معرفی شده<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۰۶۸</ref> و بنا بر نظر مشهور<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۴</ref>مرید و تربیتیافته ابراهیم ادهم<ref>صفی علیشاه، عرفان الحق، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۴۸</ref> یا همراه و همصحبت او بوده است<ref>سلمی، طبقات الصوفیة انصاری، ۱۴۲۴ق، ص۱۸</ref>. | ||
=در شعر و ادبیات= | =در شعر و ادبیات= | ||
شیوه زندگی، رفتار و نصایح ابراهیم ادهم در سرودههای شعرا به خصوص عارفان بازتاب گستردهای داشته است به گونهای که حکایات ابراهیم ادهم در موضوعات مختلف همچون زندگینامه<ref>شاه نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، ۱۳۸۰ش، ص۹۹۶؛ عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۱۹؛ اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بیتا، ص۱۸۲</ref>،داستان توبه و گرایش به زهد<ref>خلخالی، رسائل فارسی ادهم خلخالی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۱</ref>،سبب هجرت<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰</ref>، ملاقات با خضر<ref>عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۷۷</ref> و فرزند خود<ref>عطار نیشابوری، منطق الطیر، ۱۳۷۳ش، ص۲۳۲</ref>، مناجاتها<ref>عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۴۰۲</ref> کرامات<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷۹</ref>، حکایات و موضوعات مختلف دیگر<ref>عطار نیشابوری، مصیبت نامه، ۱۳۵۴ق، ص۲۲۵؛ مولوی، دیوان کبیر شمس، ۱۳۸۴ش، ص۷۱۷؛ عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۶۹، ۳۵۰؛ فیض | شیوه زندگی، رفتار و نصایح ابراهیم ادهم در سرودههای شعرا به خصوص عارفان بازتاب گستردهای داشته است به گونهای که حکایات ابراهیم ادهم در موضوعات مختلف همچون زندگینامه<ref>شاه نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، ۱۳۸۰ش، ص۹۹۶؛ عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۱۹؛ اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بیتا، ص۱۸۲</ref>،داستان توبه و گرایش به زهد<ref>خلخالی، رسائل فارسی ادهم خلخالی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۱</ref>،سبب هجرت<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰</ref>، ملاقات با خضر<ref>عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۷۷</ref> و فرزند خود<ref>عطار نیشابوری، منطق الطیر، ۱۳۷۳ش، ص۲۳۲</ref>، مناجاتها<ref>عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۴۰۲</ref> کرامات<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷۹</ref>، حکایات و موضوعات مختلف دیگر<ref>عطار نیشابوری، مصیبت نامه، ۱۳۵۴ق، ص۲۲۵؛ مولوی، دیوان کبیر شمس، ۱۳۸۴ش، ص۷۱۷؛ عطار نیشابوری، الهینامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۶۹، ۳۵۰؛ فیض کاشانی، دیوان فیض کاشانی، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۷۹؛ عطار نیشابوری، مظهر العجائب، ۱۳۲۳ش، ص۹۸؛ فیض کاشانی، عرفان مثنوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۸</ref> به نظم و شعر درآمده است. | ||
=وفات= | =وفات= | ||
منابع مختلف تاریخی سال وفات ابراهیم ادهم را | منابع مختلف تاریخی سال وفات ابراهیم ادهم را ۱۶۰ق،161ق، ۱۶۲ق یا ۱۶۶ق ذکر کردهاند. او به مرگ طبیعی وفات کرد؛<ref>خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷ به نقل از تذکره الاولیا</ref>هرچند برخی معتقدند که در یکی از غزوات و جنگ با رومیان<ref>روزبهان ثانی، تحفة أهل العرفان، ۱۳۸۲ش، ص۲۱</ref>در منطقه سوقین یکی از بلاد روم کشته شد<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۲۳۲؛ خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷</ref>. درباره محل دفن او نیز اختلافاتی وجود دارد که منطقه صور از شهرهای ساحلی شام یکی از این موارد است<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۹؛ برای مورد دیگر بنگرید: زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۳۱</ref>. | ||
[[رده: تصوف]] | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده:تصوف]] | |||
[[رده:صوفیه]] |