پرش به محتوا

محمد کاظم خراسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۳۲: خط ۳۲:
</div>
</div>
=تولد=
=تولد=
آخوند خراسانی در سال ۱۲۵۵ ق. در مشهد دیده به جهان گشود. پدرش [[ملا حسین هراتى|ملا حسین هراتی]] علاوه بر تبلیغ به تجارت ابریشم نیز مشغول بود. ملا حسین روحانی وارسته‏‌ای بود که برای گذران زندگی همواره در بین راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود وی در سفرهای تبلیغی‏‌اش مردم را با احکام اسلامی آشنا می‌‏ساخت. در یکی از همین سفرها در [[کاشان]] ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای نصراللَه، محمدرضا، غلامرضا و محمد کاظم(آخوند خراسانی) بود. سرانجام مهر پیشوای هشتم او را به مشهد کشاند تا برای همیشه در شهر شهادت ساکن شود.
آخوند خراسانی در سال ۱۲۵۵ ق. در مشهد دیده به جهان گشود. پدرش [[ملا حسین هراتی|ملا حسین هراتی]] علاوه بر تبلیغ به تجارت ابریشم نیز مشغول بود. ملا حسین روحانی وارسته‏‌ای بود که برای گذران زندگی همواره در بین راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود وی در سفرهای تبلیغی‏‌اش مردم را با احکام اسلامی آشنا می‌‏ساخت. در یکی از همین سفرها در [[کاشان]] ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای نصراللَه، محمدرضا، غلامرضا و محمد کاظم(آخوند خراسانی) بود. سرانجام مهر پیشوای هشتم او را به مشهد کشاند تا برای همیشه در شهر شهادت ساکن شود.
<br>
<br>
=هجرت و تحصیل=
=هجرت و تحصیل=
آخوند خراسانی در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را در حوزه مشهد فراگرفت. در هیجده سالگی ازدواج کرد و در ۲۲ سالگی همراه کاروان زیارتی [[عتبات عالیات]]، برای ادامه تحصیل عازم [[عراق]] شد. شوق تحصیل او را بر آن داشت تا سرپرستی همسر و فرزندش را به پدر بسپارد و آنها را به خاطر مشکلات سفر و مشکل مسکن در [[نجف]]، همراه خود نبرد.
آخوند خراسانی در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را در حوزه مشهد فراگرفت. در هیجده سالگی ازدواج کرد و در ۲۲ سالگی همراه کاروان زیارتی [[عتبات عالیات]]، برای ادامه تحصیل عازم [[عراق]] شد. شوق تحصیل او را بر آن داشت تا سرپرستی همسر و فرزندش را به پدر بسپارد و آنها را به خاطر مشکلات سفر و مشکل مسکن در [[نجف]]، همراه خود نبرد.
<br>
<br>
کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله برای استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقفی کوتاه، به سوی عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانی چون آوازه دانش [[ملاهادى سبزوارى|ملاهادی سبزواری]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و برای بهره جستن از دریای علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.
کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله برای استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقفی کوتاه، به سوی عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانی چون آوازه دانش [[ملاهادی سبزواری|ملاهادی سبزواری]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و برای بهره جستن از دریای علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.
<br>
<br>
آخوند، ماههای رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادی سبزواری بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویى|ملا حسین خویی]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد و سرانجام‏ به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصارى|شیخ انصاری]] و [[میرزا حسن شیرازى|میرزا حسن شیرازی]] شرکت کرد.<ref>اعیان‏ الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.|اعیان ‏الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.</ref>
آخوند، ماههای رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادی سبزواری بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویی|ملا حسین خویی]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد و سرانجام‏ به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصاری|شیخ انصاری]] و [[میرزا حسن شیرازی|میرزا حسن شیرازی]] شرکت کرد.<ref>اعیان‏ الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.|اعیان ‏الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.</ref>
<br>
<br>
آخوند خراسانی شب و روز در تلاش برای اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا می‏‌کوشید و در این راه از هیچ مشکلی نهراسید. خودش می‌‏گوید: «تنها خوراک من فکر بود ولی قانع نبودم. هیچ‏گاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمی‏‌خوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالی بسیار مشکل است.»<ref>مرگى در نور، ص‏۵۵.</ref>
آخوند خراسانی شب و روز در تلاش برای اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا می‏‌کوشید و در این راه از هیچ مشکلی نهراسید. خودش می‌‏گوید: «تنها خوراک من فکر بود ولی قانع نبودم. هیچ‏گاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمی‏‌خوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالی بسیار مشکل است.»<ref>مرگی در نور، ص‏۵۵.</ref>
<br>
<br>
آخوند خراسانی غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه‏‌ای رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامه‏‌ای به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتی در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت.
آخوند خراسانی غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه‏‌ای رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامه‏‌ای به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتی در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت.
<br>
<br>
داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو می‌‏شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندی دیگر روزشماری می‏‌کردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتی بیماری‏ از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو‏ فرزند، کمرِ طاقتش را در جوانی خم کرد. تنها حَرَم [[حضرت على‏(ع)|حضرت علی‏(ع)]] و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.<ref>مرگى در نور، ص‏۴۷ – ۴۹.</ref>
داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو می‌‏شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندی دیگر روزشماری می‏‌کردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتی بیماری‏ از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو‏ فرزند، کمرِ طاقتش را در جوانی خم کرد. تنها حَرَم [[حضرت علی‏(ع)|حضرت علی‏(ع)]] و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.<ref>مرگی در نور، ص‏۴۷ – ۴۹.</ref>
<br>
<br>
=آوازه علمی=
=آوازه علمی=
آخوند سال‌ها در درس شیخ انصاری و میرزای شیرازی شرکت کرد و از زبده‌‏ترین شاگردان آن دو شناخته می‌‏شد. وی از همان ابتدا با پشتکاری کم نظیر، راه‌های پیشرفت را می‏‌پیمود. او در کنار تحصیل، به عبادت و شب‌‏زنده‏‌داری نیز اهمیت فراوان می‌‏داد. بارها به [[کربلا]] رفت و به زیارت [[امام حسین‏(ع)]] نایل شد.
آخوند سال‌ها در درس شیخ انصاری و میرزای شیرازی شرکت کرد و از زبده‌‏ترین شاگردان آن دو شناخته می‌‏شد. وی از همان ابتدا با پشتکاری کم نظیر، راه‌های پیشرفت را می‏‌پیمود. او در کنار تحصیل، به عبادت و شب‌‏زنده‏‌داری نیز اهمیت فراوان می‌‏داد. بارها به [[کربلا]] رفت و به زیارت [[امام حسین‏(ع)]] نایل شد.
<br>
<br>
در یکی از این سفرها پس از زیارت، در درس آیه اللَه [[آخوند اردکانى|آخوند اردکانی]] شرکت کرد. آخوند اردکانی نظر شیخ انصاری را در مسأله‏‌ای بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکال‌ها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصاری، اشکالهای اردکانی را به استاد بازگو کرد. شیخ انصاری یکی از اشکالها را پذیرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانی پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانی تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصاری شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبه‏‌ای جوان که ۲۵ سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصاری راه یافته، بی‏‌محابا با دلیل‌های قوی به استاد اشکال می‏‌کند. یکی از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانی) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانی) را تأیید می‏‌کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا می‏‌کردند.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref>
در یکی از این سفرها پس از زیارت، در درس آیه اللَه [[آخوند اردکانی|آخوند اردکانی]] شرکت کرد. آخوند اردکانی نظر شیخ انصاری را در مسأله‏‌ای بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکال‌ها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصاری، اشکالهای اردکانی را به استاد بازگو کرد. شیخ انصاری یکی از اشکالها را پذیرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانی پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانی تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصاری شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبه‏‌ای جوان که ۲۵ سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصاری راه یافته، بی‏‌محابا با دلیل‌های قوی به استاد اشکال می‏‌کند. یکی از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانی) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانی) را تأیید می‏‌کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا می‏‌کردند.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref>
<br>
<br>
آخوند از سال ۱۲۷۸ ق. تا سال ۱۲۹۱ ق. بیش از سیزده سال در درس خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصاری شرکت کرد و پس از وفات او (۱۲۸۱ ق.) دو سال به درس آیه اللَه [[سید على شوشترى|سید علی شوشتری]] (متوفای ۱۲۸۳ ق.) راه یافت و سال‌ها در درس آیه اللَه شیخ [[راضى بن‏ محمد نجفى|راضی بن‏ محمد نجفی]] متوفای ۱۲۹۰ ق.) و آیه اللَه [[سید مهدى مجتهد قزوینى|سید مهدی مجتهد قزوینی]] ادامه تحصیل داد.
آخوند از سال ۱۲۷۸ ق. تا سال ۱۲۹۱ ق. بیش از سیزده سال در درس خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصاری شرکت کرد و پس از وفات او (۱۲۸۱ ق.) دو سال به درس آیه اللَه [[سید علی شوشتری|سید علی شوشتری]] (متوفای ۱۲۸۳ ق.) راه یافت و سال‌ها در درس آیه اللَه شیخ [[راضی بن‏ محمد نجفی|راضی بن‏ محمد نجفی]] متوفای ۱۲۹۰ ق.) و آیه اللَه [[سید مهدی مجتهد قزوینی|سید مهدی مجتهد قزوینی]] ادامه تحصیل داد.
<br>
<br>
آخوند خراسانی بیش از سیزده سال در کنار درس‌های سایر اساتید در درس میرزای شیرازی نیز شرکت کرد. میرزای شیرازی در سال ۱۲۹۱ ق. به [[سامرا]] هجرت کرد و بیشتر شاگردانش نیز همراه او به سامرا رفتند. اما آخوند در نجف ماند و به تدریس ادامه داد. او مدتی بود که در کنارِ تحصیل و شرکت در درس میرزای شیرازی، به تدریس نیز مشغول بود.البته‏ برخی از نویسندگان نوشته‏‌اند: آخوند نیز به سامرا رفت ولی پس از مدتی کوتاه به سفارش میرزای شیرازی به نجف برگشت و به تدریس ادامه داد.
آخوند خراسانی بیش از سیزده سال در کنار درس‌های سایر اساتید در درس میرزای شیرازی نیز شرکت کرد. میرزای شیرازی در سال ۱۲۹۱ ق. به [[سامرا]] هجرت کرد و بیشتر شاگردانش نیز همراه او به سامرا رفتند. اما آخوند در نجف ماند و به تدریس ادامه داد. او مدتی بود که در کنارِ تحصیل و شرکت در درس میرزای شیرازی، به تدریس نیز مشغول بود.البته‏ برخی از نویسندگان نوشته‏‌اند: آخوند نیز به سامرا رفت ولی پس از مدتی کوتاه به سفارش میرزای شیرازی به نجف برگشت و به تدریس ادامه داد.
<br>
<br>
روزی آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت مرقد [[امام حسن عسکرى(ع)|امام حسن عسکری(ع)]] و [[امام هادى‏(ع)|امام‌هادی‏(ع)]] در درس استاد پیشین خود شرکت کرد. آخوند اشکالی به نظریه میرزای شیرازی وارد ساخت و استاد پاسخ گفت. آخوند اشکال را با بیانی دیگر تکرار کرد و استاد دوباره پاسخ داد. پرسش و پاسخ ادامه یافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست. روز بعد میرزای شیرازی پیش از آغاز درس گفت: «در بحث دیروز، حق با آخوند بود.»!
روزی آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت مرقد [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسکری(ع)]] و [[امام هادی‏(ع)|امام‌هادی‏(ع)]] در درس استاد پیشین خود شرکت کرد. آخوند اشکالی به نظریه میرزای شیرازی وارد ساخت و استاد پاسخ گفت. آخوند اشکال را با بیانی دیگر تکرار کرد و استاد دوباره پاسخ داد. پرسش و پاسخ ادامه یافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست. روز بعد میرزای شیرازی پیش از آغاز درس گفت: «در بحث دیروز، حق با آخوند بود.»!
<br>
<br>
اندک اندک آوازه علمی آخوند در حوزه علمیه نجف پیچید و روز به روز بر شمار شاگردانش افزوده شد. اینک وی یکی از مجتهدان و مدرسان مشهورِ نجف و به عنوان یکی از ممتازترین شاگردان میرزای شیرازی، مورد احترام طلاب و علما بود. <br>
اندک اندک آوازه علمی آخوند در حوزه علمیه نجف پیچید و روز به روز بر شمار شاگردانش افزوده شد. اینک وی یکی از مجتهدان و مدرسان مشهورِ نجف و به عنوان یکی از ممتازترین شاگردان میرزای شیرازی، مورد احترام طلاب و علما بود. <br>
خط ۶۳: خط ۶۳:
میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانی را وداع گفت. آخوند مدتی پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوی منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانی بر آن گذاشت و زار زار گریست.
میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانی را وداع گفت. آخوند مدتی پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوی منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانی بر آن گذاشت و زار زار گریست.
<br>
<br>
آخوند از موفق‌‏ترین استادان تاریخ حوزه‏‌های علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشته‌‏اند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخی از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانى|ابوالحسن اصفهانی]]، شیخ [[ابوالقاسم قمى|ابوالقاسم قمی]]، سید [[ابوالقاسم کاشانى|ابوالقاسم کاشانی]]، میرزا [[احمد خراسانى|احمد خراسانی]]، سید [[محمد تقى خوانسارى|محمد تقی خوانساری]]، سید [[جمال‏ الدین گلپایگانى|جمال‏ الدین گلپایگانی]]، شیخ [[محمد جواد بلاغى|محمد جواد بلاغی]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمى|حسین قمی]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ضیاءالدین عراقى|ضیاءالدین عراقی]]، شیخ [[عبدالکریم حائرى|عبدالکریم حائری]]، سید [[عبداللَه بهبهانى|عبداللَه بهبهانی]]، سید [[عبدالهادى شیرازى|عبدالهادی شیرازی]]، شیخ [[محمد على کاظمى|محمد علی کاظمی]]، شیخ [[محمد حسین نائینى|محمد حسین نائینی]]، آقا [[بزرگ تهرانى|بزرگ تهرانی]]، حاج آقا [[حسین بروجردى|حسین بروجردی]] و سید [[محمود شاهرودى|محمود شاهرودی]].<ref>آخوند خراسانى آفتاب نیمه شب، محمد رضا سماک امانى، ص‏۹۷.</ref>
آخوند از موفق‌‏ترین استادان تاریخ حوزه‏‌های علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشته‌‏اند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخی از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانی|ابوالحسن اصفهانی]]، شیخ [[ابوالقاسم قمی|ابوالقاسم قمی]]، سید [[ابوالقاسم کاشانی|ابوالقاسم کاشانی]]، میرزا [[احمد خراسانی|احمد خراسانی]]، سید [[محمد تقی خوانساری|محمد تقی خوانساری]]، سید [[جمال‏ الدین گلپایگانی|جمال‏ الدین گلپایگانی]]، شیخ [[محمد جواد بلاغی|محمد جواد بلاغی]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمی|حسین قمی]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ضیاءالدین عراقی|ضیاءالدین عراقی]]، شیخ [[عبدالکریم حائری|عبدالکریم حائری]]، سید [[عبداللَه بهبهانی|عبداللَه بهبهانی]]، سید [[عبدالهادی شیرازی|عبدالهادی شیرازی]]، شیخ [[محمد علی کاظمی|محمد علی کاظمی]]، شیخ [[محمد حسین نائینی|محمد حسین نائینی]]، آقا [[بزرگ تهرانی|بزرگ تهرانی]]، حاج آقا [[حسین بروجردی|حسین بروجردی]] و سید [[محمود شاهرودی|محمود شاهرودی]].<ref>آخوند خراسانی آفتاب نیمه شب، محمد رضا سماک امانی، ص‏۹۷.</ref>
<br>
<br>
آوازه علمی آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتورى عثمانى|امپراتوری عثمانی]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزی همراه شماری از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمه‏‌ای بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وی، درس را به بررسی نظر ابوحنیفه در یکی از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیل‌هایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعی، نظر پیشوای [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکی بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمی بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوال‌پرسی با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمی و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدت‌ها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنی سخن می‏‌گفت.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref>
آوازه علمی آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتوری عثمانی|امپراتوری عثمانی]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزی همراه شماری از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمه‏‌ای بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وی، درس را به بررسی نظر ابوحنیفه در یکی از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیل‌هایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعی، نظر پیشوای [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکی بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمی بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوال‌پرسی با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمی و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدت‌ها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنی سخن می‏‌گفت.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref>
<br>
<br>
=عبادت و زهد=
=عبادت و زهد=
آخوند از ابتدای جوانی تا آخر عمرش، هر روز پیش از طلوع آفتاب، به زیارت آفتابِ نجف، حرم حضرت علی‏(ع) مشرف می‌‏شد. آنگاه به [[مسجد هندى|مسجد هندی]] می‏رفت و درس می‏‌گفت. شبها پس از اقامه نماز جماعت در صحن حرم، برای برخی از شاگردان ممتازش در منزل خود درس خصوصی داشت. نمازهای مستحبی‏‌اش حتی در سنین پیری ترک نشد. در [[ماه رمضان]] نیز برای طلبه‏‌ها سخنرانی می‏‌کرد.
آخوند از ابتدای جوانی تا آخر عمرش، هر روز پیش از طلوع آفتاب، به زیارت آفتابِ نجف، حرم حضرت علی‏(ع) مشرف می‌‏شد. آنگاه به [[مسجد هندی|مسجد هندی]] می‏رفت و درس می‏‌گفت. شبها پس از اقامه نماز جماعت در صحن حرم، برای برخی از شاگردان ممتازش در منزل خود درس خصوصی داشت. نمازهای مستحبی‏‌اش حتی در سنین پیری ترک نشد. در [[ماه رمضان]] نیز برای طلبه‏‌ها سخنرانی می‏‌کرد.
<br>
<br>
در اواخر عمر، زیارت را – شاید به خاطر پیری – طول نمی‏‌داد. یکی از مریدانش به وی گفت: شما کمی بیشتر در حرم بمانید تا همه زائران متوجه آداب زیارت شما بشوند. آخوند دست به ریش خود گرفت و گفت: در این آخرِ عمر، با این ریش سفید به خدا شرک بورزم و خودنمایی کنم؟!
در اواخر عمر، زیارت را – شاید به خاطر پیری – طول نمی‏‌داد. یکی از مریدانش به وی گفت: شما کمی بیشتر در حرم بمانید تا همه زائران متوجه آداب زیارت شما بشوند. آخوند دست به ریش خود گرفت و گفت: در این آخرِ عمر، با این ریش سفید به خدا شرک بورزم و خودنمایی کنم؟!
خط ۷۷: خط ۷۷:
<br>
<br>
=دستگیری نیازمندان‏=
=دستگیری نیازمندان‏=
یکی از سخنرانان مذهبی کربلا که از مخالفانِ مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت می‏‌کرد، به علّت بدهی تصمیم گرفت خانه‏‌اش را بفروشد. مشتری خرید خانه را مشروط به امضا و اجازه آخوند قرارداد. گرچه رویِ دیدن آخوند را نداشت، امّا شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضی شود. آخوند چند کیسه لیره به او داد و گفت: شما جزو علمایید، من راضی نیستم که در گرفتاری باشید. با این پول، بدهی خود را بدهید و خانه را نفروشید. هرگاه به مشکلی برخوردید نزد من بیایید. واعظ کربلا از رفتار آخوند متنبّه گشت و از آن پس، از مریدان او شد.<ref>مرگى در نور، ص‏۱۰۲ – ۱۰۳، ۱۰۷، ۳۷۷، ۳۷۹ – ۳۸۰، ۳۸۱، ۳۹۴، ۳۹۵، ۳۹۷ و ۴۰۰</ref>
یکی از سخنرانان مذهبی کربلا که از مخالفانِ مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت می‏‌کرد، به علّت بدهی تصمیم گرفت خانه‏‌اش را بفروشد. مشتری خرید خانه را مشروط به امضا و اجازه آخوند قرارداد. گرچه رویِ دیدن آخوند را نداشت، امّا شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضی شود. آخوند چند کیسه لیره به او داد و گفت: شما جزو علمایید، من راضی نیستم که در گرفتاری باشید. با این پول، بدهی خود را بدهید و خانه را نفروشید. هرگاه به مشکلی برخوردید نزد من بیایید. واعظ کربلا از رفتار آخوند متنبّه گشت و از آن پس، از مریدان او شد.<ref>مرگی در نور، ص‏۱۰۲ – ۱۰۳، ۱۰۷، ۳۷۷، ۳۷۹ – ۳۸۰، ۳۸۱، ۳۹۴، ۳۹۵، ۳۹۷ و ۴۰۰</ref>
<br>
<br>
=تاسیس مدارس=
=تاسیس مدارس=
برخی از بانیان خیر، هزینه ساختن مدرسه علمیه‏‌ای را به آخوند دادند. وی نیز با تمام توان در تلاش برای ساختن مدرسه بود. سرانجام در سال ۱۳۲۱ ق. مدرسه علمیه‌ای در محله حویش نجف، به همت او بنا شد که به نام مدرسه بزرگ آخوند مشهور گردید. کتابخانه مدرسه دارای نفیس‌‏ترین کتابهای خطی بود. آخوند در سال ۱۳۲۶ ق. مدرسه دیگری در محله برّاق ساخت که به مدرسه الوسطی آخوند شهرت یافت. سوّمین مدرسه‏‌ای که با همت ایشان، در محله برّاق بنا شد مدرسه کوچک آخوند است که در سالِ ۱۳۲۸ ق. کار بنای آن به اتمام رسید.
برخی از بانیان خیر، هزینه ساختن مدرسه علمیه‏‌ای را به آخوند دادند. وی نیز با تمام توان در تلاش برای ساختن مدرسه بود. سرانجام در سال ۱۳۲۱ ق. مدرسه علمیه‌ای در محله حویش نجف، به همت او بنا شد که به نام مدرسه بزرگ آخوند مشهور گردید. کتابخانه مدرسه دارای نفیس‌‏ترین کتابهای خطی بود. آخوند در سال ۱۳۲۶ ق. مدرسه دیگری در محله برّاق ساخت که به مدرسه الوسطی آخوند شهرت یافت. سوّمین مدرسه‏‌ای که با همت ایشان، در محله برّاق بنا شد مدرسه کوچک آخوند است که در سالِ ۱۳۲۸ ق. کار بنای آن به اتمام رسید.
<br>
<br>
آخوند در ساختن چندین مدرسه در نجف، کربلا و [[بغداد]] مشارکت داشت. در این مدرسه‏‌ها ادبیات فارسی نیز تدریس می‌‏شد. او مبلغانی به ایلها، عشایر و روستاهای دور افتاده عراق گسیل داشت، تا آنها را با احکام اسلامی آشنا سازند. مجله‏‌های اخوت، دره النجف»، العلم و نجف اشرف با پشتیبانی آخوند در عراق منتشر می‌‏شد.<ref>موسوعه العتبات ‏المقدسه، جعفر خلیلى، چاپ دوم، مؤسسه الاعلمى، بیروت، ۱۴۰۷ ق.، ج‏۷، ص‏۱۴۶ – ۱۴۷ و ۱۵۰ – ۱۵۴.</ref>
آخوند در ساختن چندین مدرسه در نجف، کربلا و [[بغداد]] مشارکت داشت. در این مدرسه‏‌ها ادبیات فارسی نیز تدریس می‌‏شد. او مبلغانی به ایلها، عشایر و روستاهای دور افتاده عراق گسیل داشت، تا آنها را با احکام اسلامی آشنا سازند. مجله‏‌های اخوت، دره النجف»، العلم و نجف اشرف با پشتیبانی آخوند در عراق منتشر می‌‏شد.<ref>موسوعه العتبات ‏المقدسه، جعفر خلیلی، چاپ دوم، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۷ ق.، ج‏۷، ص‏۱۴۶ – ۱۴۷ و ۱۵۰ – ۱۵۴.</ref>
<br>
<br>
=حمایت از تولید ملی=
=حمایت از تولید ملی=
خط ۸۹: خط ۸۹:
شرکت اسلامی، نخستین شرکت سهامی بود که در ایران تأسیس شد. این شرکت در سال ۱۳۱۶ ق. در اصفهان آغاز به کار کرد. کارخانه‏‌های پارچه بافی و تولید پوشاک این شرکت در اندک مدتی چنان سودآور شد که روز به روز بر شمار سهامداران آن افزوده و صدها دستگاه بافندگی وارد میدان تولید گردید و شعبه‏‌های شرکت در بسیاری از شهرستانها گشایش یافت.
شرکت اسلامی، نخستین شرکت سهامی بود که در ایران تأسیس شد. این شرکت در سال ۱۳۱۶ ق. در اصفهان آغاز به کار کرد. کارخانه‏‌های پارچه بافی و تولید پوشاک این شرکت در اندک مدتی چنان سودآور شد که روز به روز بر شمار سهامداران آن افزوده و صدها دستگاه بافندگی وارد میدان تولید گردید و شعبه‏‌های شرکت در بسیاری از شهرستانها گشایش یافت.
<br>
<br>
ملک ‏المتکلمین، حاج آقا [[نورالله اصفهانى|نورالله اصفهانی]] وسید [[جمال واعظ]] در منابر، مردم را به خرید سهام تشویق می‏‌کردند. نهصد هزار تومان سهام از سوی مردم خریداری شد. سیّد جمال واعظ کتابی به نام «لباس‏ التقوی» نوشت و هدف از تأسیس شرکت اسلامی را در آن کتاب بیان نمود. آخوند خراسانی و هفت نفر از مراجع تقلید نجف تقریظی بر این کتاب نوشته، از شرکت اسلامی پشتیبانی نمودند. آخوند در حمایت از شرکت نوشت: «بر مسلمانان لازم است که لباس ذلّت (تولید خارج) را از تن بیرون کنند و لباس عزّت (ساخت داخل) را بپوشند.»<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدى ملک زاده، ج ۱، ص ۱۳۶ – ۱۳۸</ref>
ملک ‏المتکلمین، حاج آقا [[نورالله اصفهانی|نورالله اصفهانی]] وسید [[جمال واعظ]] در منابر، مردم را به خرید سهام تشویق می‏‌کردند. نهصد هزار تومان سهام از سوی مردم خریداری شد. سیّد جمال واعظ کتابی به نام «لباس‏ التقوی» نوشت و هدف از تأسیس شرکت اسلامی را در آن کتاب بیان نمود. آخوند خراسانی و هفت نفر از مراجع تقلید نجف تقریظی بر این کتاب نوشته، از شرکت اسلامی پشتیبانی نمودند. آخوند در حمایت از شرکت نوشت: «بر مسلمانان لازم است که لباس ذلّت (تولید خارج) را از تن بیرون کنند و لباس عزّت (ساخت داخل) را بپوشند.»<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملک زاده، ج ۱، ص ۱۳۶ – ۱۳۸</ref>
<br>
<br>
=آثار=
=آثار=
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطه در ارزیابی انگیزه‌‏های مردم برای جانفشانی در راه انقلاب مشروطه به اشتباه رفته‏‌اند. برخی از نویسندگان نوشته‌‏اند که اسلام با مشروطه سازگاری ندارد. گروهی می‌‏نویسند که نهضت مشروطه دنباله روی کورکورانه از انقلابها و تحولات سیاسی کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای آسیایی مانند [[ژاپن]] است.
بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطه در ارزیابی انگیزه‌‏های مردم برای جانفشانی در راه انقلاب مشروطه به اشتباه رفته‏‌اند. برخی از نویسندگان نوشته‌‏اند که اسلام با مشروطه سازگاری ندارد. گروهی می‌‏نویسند که نهضت مشروطه دنباله روی کورکورانه از انقلابها و تحولات سیاسی کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای آسیایی مانند [[ژاپن]] است.
<br>
<br>
شماری از قلم به دستانِ تاریخ مشروطه بر این باورند که رهبران مشروطه – چه رسد به مردمی که سالها رنج شکنجه، تبعید، زندان و اعدام را به جان خریدند و در برابر استبداد پایداری کردند – نیز معنایِ مشروطه را نمی‌‏فهمیدند. برخی از نویسندگان به موجب دشمنی با روحانیت، با دست بردن در سندها، تحریف وقایع، دامن زدن به شایعات و بزرگ‏نمایی نقش فئودالها، خانها، ثروتمندان و روشنفکران غربزده در صدد برآمدند تا از نقش آخوند خراسانی، شیخ عبداللَّه مازندرانی و میرزا [[حسین تهرانى|حسین تهرانی]] که بحق رهبران اصلی مشروطه بودند، بکاهند؛ که متأسفانه در این نیرنگ موفق بوده‌‏اند. تا آنجا که در کتابهای درسی، سخنی از این سه مرجع بزرگ به چشم نمی‏‌خورد.
شماری از قلم به دستانِ تاریخ مشروطه بر این باورند که رهبران مشروطه – چه رسد به مردمی که سالها رنج شکنجه، تبعید، زندان و اعدام را به جان خریدند و در برابر استبداد پایداری کردند – نیز معنایِ مشروطه را نمی‌‏فهمیدند. برخی از نویسندگان به موجب دشمنی با روحانیت، با دست بردن در سندها، تحریف وقایع، دامن زدن به شایعات و بزرگ‏نمایی نقش فئودالها، خانها، ثروتمندان و روشنفکران غربزده در صدد برآمدند تا از نقش آخوند خراسانی، شیخ عبداللَّه مازندرانی و میرزا [[حسین تهرانی|حسین تهرانی]] که بحق رهبران اصلی مشروطه بودند، بکاهند؛ که متأسفانه در این نیرنگ موفق بوده‌‏اند. تا آنجا که در کتابهای درسی، سخنی از این سه مرجع بزرگ به چشم نمی‏‌خورد.
<br>
<br>
در بسیاری از کتابها نیز فقط از آیه اللَّه سیّد [[محمد طباطبایى|محمد طباطبایی]] و آیت‌الله سید [[عبدالله بهبهانى|عبدالله بهبهانی]] و شماری اندک از علما سخن به میان آمده است. حال اینکه رهبران مشروطه در تهران و شهرستانها را مراجع تقلید، مجتهدان و روحانیون مبارز تشکیل می‏‌دادند.
در بسیاری از کتابها نیز فقط از آیه اللَّه سیّد [[محمد طباطبایی|محمد طباطبایی]] و آیت‌الله سید [[عبدالله بهبهانی|عبدالله بهبهانی]] و شماری اندک از علما سخن به میان آمده است. حال اینکه رهبران مشروطه در تهران و شهرستانها را مراجع تقلید، مجتهدان و روحانیون مبارز تشکیل می‏‌دادند.
<br>
<br>
بیشتر نویسندگان، مردم را در ماجرای مشروطه به دو گروه مشروطه خواه و مستبد تقسیم کرده‌‏اند. آنان صدها مجتهد، مرجع تقلید و روحانیِ آگاه، دوراندیش و پارسای پایتخت و شهرستانها را خواهان مشروطه مشروعه و حکومت اسلامی بودند، در صف مخالفان مشروطه و هواداران استبداد قاجاریه قلمداد کرده‌‏اند. برخی از نویسندگان هوادار مشروطه مشروعه نیز به بهانه دفاع از آیت‌الله شیخ [[فضل ‏الله نورى|فضل ‏الله نوری]]، آخوند ملا [[قربانعلى زنجانى|قربانعلی زنجانی]]، آیت‌الله‏ العظمی سیّد [[محمد کاظم طباطبایى یزدى|محمد کاظم طباطبایی یزدی]] و…، با استناد به سندهای جعلی یا مشکوک و شایعه‏‌ها نیش قلم را متوجه آخوند و دو یار وفادارش کردند.
بیشتر نویسندگان، مردم را در ماجرای مشروطه به دو گروه مشروطه خواه و مستبد تقسیم کرده‌‏اند. آنان صدها مجتهد، مرجع تقلید و روحانیِ آگاه، دوراندیش و پارسای پایتخت و شهرستانها را خواهان مشروطه مشروعه و حکومت اسلامی بودند، در صف مخالفان مشروطه و هواداران استبداد قاجاریه قلمداد کرده‌‏اند. برخی از نویسندگان هوادار مشروطه مشروعه نیز به بهانه دفاع از آیت‌الله شیخ [[فضل ‏الله نوری|فضل ‏الله نوری]]، آخوند ملا [[قربانعلی زنجانی|قربانعلی زنجانی]]، آیت‌الله‏ العظمی سیّد [[محمد کاظم طباطبایی یزدی|محمد کاظم طباطبایی یزدی]] و…، با استناد به سندهای جعلی یا مشکوک و شایعه‏‌ها نیش قلم را متوجه آخوند و دو یار وفادارش کردند.
<br>
<br>
بسیاری از سندها ساخته جاسوسان روسی و انگلیسی و خیلی از حوادث، بافته ذهنِ فراماسونها و غربزدگان مزدور بیگانگان است. البتّه می‏‌پذیریم که رهبرانِ مشروطه به دلیل اینکه در خارج از کشور به سر می‌‏بردند و از حوزه علمیه نجف، انقلاب را رهبری می‏‌کردند، از برخی عملکردهایِ مشروطه طلبان باخبر نبودند. کاش علما با وحدت و یکپارچگی، اختلاف‌ها را کنار می‏‌گذاشتند و نمی‏‌گذاشتند نهضت از مسیر خود خارج شود.
بسیاری از سندها ساخته جاسوسان روسی و انگلیسی و خیلی از حوادث، بافته ذهنِ فراماسونها و غربزدگان مزدور بیگانگان است. البتّه می‏‌پذیریم که رهبرانِ مشروطه به دلیل اینکه در خارج از کشور به سر می‌‏بردند و از حوزه علمیه نجف، انقلاب را رهبری می‏‌کردند، از برخی عملکردهایِ مشروطه طلبان باخبر نبودند. کاش علما با وحدت و یکپارچگی، اختلاف‌ها را کنار می‏‌گذاشتند و نمی‏‌گذاشتند نهضت از مسیر خود خارج شود.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
آخوند تا پاسی از شب بیدار بود. امانت‌ها را به صاحبانشان داد و برنامه‏‌های فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد آقا پیش از اذان صبح دل دردِ شدیدی گریبانش را گرفت. سرانجام پس از اقامه نماز صبح پیشوای مشروطه رخت از جهان بربست.
آخوند تا پاسی از شب بیدار بود. امانت‌ها را به صاحبانشان داد و برنامه‏‌های فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد آقا پیش از اذان صبح دل دردِ شدیدی گریبانش را گرفت. سرانجام پس از اقامه نماز صبح پیشوای مشروطه رخت از جهان بربست.
<br>
<br>
برخی بر این باورند که وی به وسیله جاسوسان روسی و انگلیسی مسموم شده است.<ref>آخوند خراسانى، آفتاب نیمه شب.</ref>
برخی بر این باورند که وی به وسیله جاسوسان روسی و انگلیسی مسموم شده است.<ref>آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب.</ref>
<br>
<br>
=پانویس=
=پانویس=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش