۲۱٬۶۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابراهیم محمد بشیر سلمو''' در روستای از[[بیت اللحم]] در استان [[دمیتا]] در سال 1919 م، به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. تحصیلات خود را در الازهر به پایان رساند و رئیس آن شد. یک مؤسسه دینی آموزش و پرورش و مسئول مؤسسه دینی بود. پدرش در سن نزدیک به 90 سالگی از دنیا رفت و او مردی متدین و حافظ تاریخ خلافت اسلامی بود و مادرش از خانوادهای متدین بود. حاج ابراهیم ازدواج کرد و خداوند به او پنج فرزند داد.<br> | |||
=همکاری با اخوانالمسلمین= | |||
وی پس از آشنایی با شهید امام [[حسن البناء]] در سال 1934 م، به [[اخوانالمسلمین]] پیوست و فعالیت خود را شروع نمود. | |||
اولین کار برادران [[اخوان المسلمین|اخوان]] تجلیل از یتیمان و مادران بیوۀ آنها بود. ایشان در سال 1941 م، طی ملاقاتی که با امام [[حسن البنا]] داشت با او بیشتر آشنا شد و به کمک او مشغول به کار شد. | |||
ایشان یکی از کسانی بود که لشکر دمیتا را تأسیس کرد. | |||
=در سرزمین فلسطین= | =در سرزمین فلسطین= | ||
ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در اورشلیم ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و [[مسجد الاقصی]] آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در [[اورشلیم]] ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و [[مسجد الاقصی]] آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ||
وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. | وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. |