۸۷٬۸۸۶
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم.jpg |بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم]] | [[پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم.jpg |بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم]] | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
قرآن کتابى است که باطنى عمیق، ظاهرى زیبا و بیانى شیرین دارد.<ref>کلینى، ج 4، ص 399.</ref> مشعل فروزانى است که هرگز به خاموشى نمىگراید و فروغ آن همواره بر تارک اعصار مىدرخشد. تازگىهایش رنگ کهنگى به خود نمىگیرد و هر چه زمان مىگذرد، مفاهیم اصیل و معارف بلند آن آشکارتر مىشود. چه بسیار مفاهیم عمیق و اسرار علمى نهفته در آن که تنها با گذشت زمان، نمایان مىگردد. قرآن معجزه بىپایانى است که از جنبههاى گوناگون، داراى اعجاز و خارقالعادگى است. در مورد وجوه اعجاز آن، اندیشمندان گذشته و معاصر، بحثهاى دامنه دار و فراوانى مطرح نمودهاند و در یک جمعبندى کلى، اعجاز قرآن را امروزه مىتوان در سه بعد مهم و اساسى مطرح نمود:<br> | قرآن کتابى است که باطنى عمیق، ظاهرى زیبا و بیانى شیرین دارد.<ref>کلینى، ج 4، ص 399.</ref> مشعل فروزانى است که هرگز به خاموشى نمىگراید و فروغ آن همواره بر تارک اعصار مىدرخشد. تازگىهایش رنگ کهنگى به خود نمىگیرد و هر چه زمان مىگذرد، مفاهیم اصیل و معارف بلند آن آشکارتر مىشود. چه بسیار مفاهیم عمیق و اسرار علمى نهفته در آن که تنها با گذشت زمان، نمایان مىگردد. قرآن معجزه بىپایانى است که از جنبههاى گوناگون، داراى اعجاز و خارقالعادگى است. در مورد وجوه اعجاز آن، اندیشمندان گذشته و معاصر، بحثهاى دامنه دار و فراوانى مطرح نمودهاند و در یک جمعبندى کلى، اعجاز قرآن را امروزه مىتوان در سه بعد مهم و اساسى مطرح نمود:<br> | ||
1ـ اعجاز بیانى؛ 2ـ اعجاز علمى؛ 3ـ اعجاز تشریعى.<br> | 1ـ اعجاز بیانى؛ 2ـ اعجاز علمى؛ 3ـ اعجاز تشریعى.<br> | ||
از آنجا که موضوع مقاله حاضر پیرامون مسئله قرآن و هنر مىباشد، به تشریح و توضیح اعجاز بیانى قرآن به ویژه موسیقى قرآن پرداخته مىشود. | از آنجا که موضوع مقاله حاضر پیرامون مسئله قرآن و هنر مىباشد، به تشریح و توضیح اعجاز بیانى قرآن به ویژه موسیقى قرآن پرداخته مىشود. | ||
=اعجاز بیانى= | =اعجاز بیانى= | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
چنین تصریحاتى در مورد گزینش و چینش کلمات قرآن که آن را در حدّ اعجاز ستودهاند، دلالت بر این دارد که در کلمات انتخابى، چنان دقت و هنرمندى به کار رفته که از عهده و توان بشر خارج است، زیرا اینگونه رعایت دقیق کلمات و جملات انتخابى به احاطه کامل بر ویژگىهاى لغت و گستردگى و فراگیرى آن و حضور ذهنى بالفعل نیاز دارد که وجود آن در افراد عادى ، معمولاً غیرممکن است.<br> | چنین تصریحاتى در مورد گزینش و چینش کلمات قرآن که آن را در حدّ اعجاز ستودهاند، دلالت بر این دارد که در کلمات انتخابى، چنان دقت و هنرمندى به کار رفته که از عهده و توان بشر خارج است، زیرا اینگونه رعایت دقیق کلمات و جملات انتخابى به احاطه کامل بر ویژگىهاى لغت و گستردگى و فراگیرى آن و حضور ذهنى بالفعل نیاز دارد که وجود آن در افراد عادى ، معمولاً غیرممکن است.<br> | ||
در این مورد سخنان ولید بن مغیره مخزومى که از سخنوران نامى و از سران بلند پایه و سرشناس عرب و از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) به شمار مىرفت، قابل توجه است.وى زمانى که از کنار پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) مىگذشت و آیاتى چند از سوره مؤمن را که پیامبر در نماز تلاوت مىفرمود، شنید به سوى طایفه بنى مخزوم رهسپار شد و در مورد قرآن چنین اظهار نظر نمود: «به خدا سوگند سخنى از محمّد(صلىاللهعلیهوآله) شنیدم که نه به سخن آدمیان شبیه بود و نه به سخن جنّیان. به خدا سوگند سخن او شیرینى ویژه و زیبایى و طراوتى دارد، هم چون درختى برومند و سربرافراشته که بلنداى آن پرثمر و اثربخش و پایه آن استوار و ریشه آن مستحکم و گسترده است. همانا بر دیگر سخنان برترى دارد و سخنى برتر از آن نخواهد بود». <ref>طبرى، 1392 ق، ص 98 و ابن هشام، 1355، ص 288.</ref><br> | در این مورد سخنان ولید بن مغیره مخزومى که از سخنوران نامى و از سران بلند پایه و سرشناس عرب و از مخالفان سرسخت پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) به شمار مىرفت، قابل توجه است.وى زمانى که از کنار پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) مىگذشت و آیاتى چند از سوره مؤمن را که پیامبر در نماز تلاوت مىفرمود، شنید به سوى طایفه بنى مخزوم رهسپار شد و در مورد قرآن چنین اظهار نظر نمود: «به خدا سوگند سخنى از محمّد(صلىاللهعلیهوآله) شنیدم که نه به سخن آدمیان شبیه بود و نه به سخن جنّیان. به خدا سوگند سخن او شیرینى ویژه و زیبایى و طراوتى دارد، هم چون درختى برومند و سربرافراشته که بلنداى آن پرثمر و اثربخش و پایه آن استوار و ریشه آن مستحکم و گسترده است. همانا بر دیگر سخنان برترى دارد و سخنى برتر از آن نخواهد بود». <ref>طبرى، 1392 ق، ص 98 و ابن هشام، 1355، ص 288.</ref><br> | ||
وى هم چنین در مورد جذابیت و زیبایى قرآن مىگوید: «آن چه فرزند ابو کبشه<ref>مشرکان، پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) را با این عنوان یاد مىکردند و او را به «ابوکبشه» نسبت مىدادند. او مردى از قبیله خزاعه و جدّ مادرى پیامبر بود که در دیانت با قریش مخالفت مىورزید.</ref> | وى هم چنین در مورد جذابیت و زیبایى قرآن مىگوید: «آن چه فرزند ابو کبشه<ref>مشرکان، پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) را با این عنوان یاد مىکردند و او را به «ابوکبشه» نسبت مىدادند. او مردى از قبیله خزاعه و جدّ مادرى پیامبر بود که در دیانت با قریش مخالفت مىورزید.</ref> مىگوید، به خدا نه شعر است و نه سحر و نه گزاف گویى بىخردان، بىگمان گفته او سخن خداست. ..».<br> | ||
این گونه اعترافات درباره جاذبه و تأثیر قرآن از سوى مخالفان و معاندان در تاریخ فراوان آمده است که همگى دلالت بر اعجاز و بىمانندى قرآن دارد. | این گونه اعترافات درباره جاذبه و تأثیر قرآن از سوى مخالفان و معاندان در تاریخ فراوان آمده است که همگى دلالت بر اعجاز و بىمانندى قرآن دارد. | ||
==ب) سبک و شیوه بیان:== | ==ب) سبک و شیوه بیان:== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
در ذیل به برخى از نمونهها اشاره مىشود:<br> | در ذیل به برخى از نمونهها اشاره مىشود:<br> | ||
* حالت اول: | *حالت اول: | ||
«قالَ أَ فَرَأَیتُمْ ما کنْتُمْ تَعْبُدُونَ أَنْتُمْ وَ آباؤُکمُ الأَْقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلاّ رَبَّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یهْدِینِ وَ الَّذِی هُوَ یطْعِمُنِی وَ یسْقِینِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ وَ الَّذِی یمِیتُنِی ثُمَّ یحْیینِ وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یوْمَ الدِّینِ» <ref>شعراء/82ـ75.</ref><br> | «قالَ أَ فَرَأَیتُمْ ما کنْتُمْ تَعْبُدُونَ أَنْتُمْ وَ آباؤُکمُ الأَْقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلاّ رَبَّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یهْدِینِ وَ الَّذِی هُوَ یطْعِمُنِی وَ یسْقِینِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ وَ الَّذِی یمِیتُنِی ثُمَّ یحْیینِ وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یوْمَ الدِّینِ» <ref>شعراء/82ـ75.</ref><br> | ||
در این آیات، «یاء متکلّم» در کلمات «یهدین»، «یشفین»، «یسقین»، «یحیین» به خاطر حفظ قافیه با کلماتى مانند «تعبدون»، «الاقدمون»، «الدین» حذف شده است. | در این آیات، «یاء متکلّم» در کلمات «یهدین»، «یشفین»، «یسقین»، «یحیین» به خاطر حفظ قافیه با کلماتى مانند «تعبدون»، «الاقدمون»، «الدین» حذف شده است. | ||
هم چنین در آیات «وَ الْفَجْرِ وَ لَیال عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ هَلْ فِی ذلِک قَسَمٌ لِذِی حِجْر» <ref>فجر/5ـ1</ref> یاء اصلى کلمه «یسر» به خاطر هماهنگى با «فجر»، «عشر»، «وتر» و «حجر» حذف شده است.<br> | هم چنین در آیات «وَ الْفَجْرِ وَ لَیال عَشْر وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ هَلْ فِی ذلِک قَسَمٌ لِذِی حِجْر» <ref>فجر/5ـ1</ref> یاء اصلى کلمه «یسر» به خاطر هماهنگى با «فجر»، «عشر»، «وتر» و «حجر» حذف شده است.<br> | ||
و یا در آیات «یوْمَ یدْعُ الدّاعِ إِلى شَیء نُکر خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یخْرُجُونَ مِنَ الأَْجْداثِ کأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِینَ إِلَى الدّاعِ یقُولُ الْکافِرُونَ هذا یوْمٌ عَسِرٌ» <ref>قمر/8ـ6</ref> اگر یاء «الدّاع» حذف نشده بود به نظر مىرسید وزن شکسته است.<br> | و یا در آیات «یوْمَ یدْعُ الدّاعِ إِلى شَیء نُکر خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یخْرُجُونَ مِنَ الأَْجْداثِ کأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِینَ إِلَى الدّاعِ یقُولُ الْکافِرُونَ هذا یوْمٌ عَسِرٌ» <ref>قمر/8ـ6</ref> اگر یاء «الدّاع» حذف نشده بود به نظر مىرسید وزن شکسته است.<br> | ||
هم چنین اگر در آیه «ذلِک ما کنّا نَبْغِ فَارْتَدّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً» <ref>کهف / 64</ref> یاء «نبغى» را طبق قیاس امتداد دهیم وزن به نوعى مختل مىشود. همین اتفاق به هنگام | هم چنین اگر در آیه «ذلِک ما کنّا نَبْغِ فَارْتَدّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً» <ref>کهف / 64</ref> یاء «نبغى» را طبق قیاس امتداد دهیم وزن به نوعى مختل مىشود. همین اتفاق به هنگام افزودن هاء ساکن بر یاء متکلم در این آیات خواهد افتاد: «وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیةٌ وَ ما أَدْراک ما هِیهْ نارٌ حامِیةٌ» <ref>قارعه/11ـ9</ref>؛ «فَأَمّا مَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاق حِسابِیهْ فَهُوَ فِی عِیشَة راضِیة» <ref>الحاقه / 21ـ19.</ref><br> | ||
*حالت دوم: | |||
در این حالت، هیچ گونه تغییرى در صورت قیاسى کلمه به وجود نمىآید، اما اگر نظام ترکیب کلمات تغییر کند اختلالى در موسیقى نهفته دراین ترکیب به وجود مىآید. به عنوان مثال در آیات «ذِکرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیا قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَ لَمْ أَکنْ بِدُعائِک رَبِّ شَقِیا» (مریم/4ـ2) اگر کلمه «منّى» پیش از «العظم» آورده شود و عبارت به این شکل در بیاید (قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ مِنِّی الْعَظْمُ) احساس مىشود وزن شکسته است. | در این حالت، هیچ گونه تغییرى در صورت قیاسى کلمه به وجود نمىآید، اما اگر نظام ترکیب کلمات تغییر کند اختلالى در موسیقى نهفته دراین ترکیب به وجود مىآید. به عنوان مثال در آیات «ذِکرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیا قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَ لَمْ أَکنْ بِدُعائِک رَبِّ شَقِیا» (مریم/4ـ2) اگر کلمه «منّى» پیش از «العظم» آورده شود و عبارت به این شکل در بیاید (قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ مِنِّی الْعَظْمُ) احساس مىشود وزن شکسته است. | ||
پس همان گونه که بیان شد، یک نوع موسیقى درونى در کلام قرآن وجود دارد که احساس شدنى اما وصف ناشدنى است. این موسیقى در تار و پود الفاظ و در ترکیب درون جملهها نهفته است و فقط با احساس ناپیدا و با قدرت متعالى ادراک مىشود. به این ترتیب، موسیقى درونى، بیان قرآن را همراهى مىکند واز آن کلماتى موزون با حساسّیتى بالا مىسازد که با کوچکترین حرکات دچار اختلال مىشود، هر چند این کلمات شعر نیست و قید و بندهاى بسیار شعر را که هم آزادى بیان را محدود مىکند و هم انسان را از مقصود دور مىسازد، ندارد. <ref>سید قطب؛ 198، ص83ـ80.</ref><br> | پس همان گونه که بیان شد، یک نوع موسیقى درونى در کلام قرآن وجود دارد که احساس شدنى اما وصف ناشدنى است. این موسیقى در تار و پود الفاظ و در ترکیب درون جملهها نهفته است و فقط با احساس ناپیدا و با قدرت متعالى ادراک مىشود. به این ترتیب، موسیقى درونى، بیان قرآن را همراهى مىکند واز آن کلماتى موزون با حساسّیتى بالا مىسازد که با کوچکترین حرکات دچار اختلال مىشود، هر چند این کلمات شعر نیست و قید و بندهاى بسیار شعر را که هم آزادى بیان را محدود مىکند و هم انسان را از مقصود دور مىسازد، ندارد. <ref>سید قطب؛ 198، ص83ـ80.</ref><br> | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۹: | ||
=فهرست منابع:= | =فهرست منابع:= | ||
#قرآن کریم. | |||
#ابن خلدون، عبدالرّحمن؛ مقدمه ابن خلدون؛ ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم؛ ج 2، 1375 ش. | |||
#ابن هشام، عبدالملک، سیرة النّبى (سیره ابن هشام)، مصر، مطبعة مصطفى البابى الحلبى، چاپ اول، ج 1، 1355 ق. | |||
#حرّ عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق و تصحیح عبدالرّحیم ربّانى شیرازى، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1391 ق. | |||
#رافعى، مصطفى، اعجاز القرآن، بیروت، دارالکتاب العربی، 1393 ق. | |||
#سید قطب، محمّد، التصویر الفنّی فی القرآن، بیروت، دارالکتاب العربی، 1980 ق. | |||
#سیوطى، جلال الدّین، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بغداد، دارالکتاب العراقیة، ج 3، 1377 ق. | |||
#طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل آی القرآن (تفسیر طبرى)، بیروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، ج 29، 1392 ق. | |||
#قمى، شیخ عبّاس، مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات پیام حق، 1377. | |||
#کاشف الغطاء، محمد حسین، الدّین و الاسلام، ج 1. | |||
#کلینى، محمد بن یعقوب، اصول کافى، ترجمه سید هاشم محلّاتى، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(علیهمالسلام)، ج 4. | |||
#متقى هندى، کنزالعمّال، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1405 ق. | |||
#مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، ج 89 و90. | |||
#محدّثى، جواد، هنر در قلمرو مکتب، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم. | |||
#معرفت، محمد هادى، علوم قرآنى، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى التّمهید. | |||
#ـــــــــــــــــــــــــ ، التمهید فی علوم القرآن، چاپ اول، ج 5، 1396 ق. | |||
#نقى پور، ولى الله، تدبّر در قرآن، قم، انتشارات اسوه، 1371 . | |||
* مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره ششم، بهار 1385 میباشد. | *مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره ششم، بهار 1385 میباشد. | ||
= پانویس= | |||
=پانویس= | |||
{{پانویس رنگی}} | {{پانویس رنگی}} | ||
[[رده: | |||
[[رده: مجلهها]] | |||
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]] | [[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]] | ||
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] |