۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
آمازیغیها بخش مهمی از جامعه [[الجزایر]] را تشکیل میدهند. | آمازیغیها بخش مهمی از جامعه [[الجزایر]] را تشکیل میدهند. آنها قبل از کشورگشایی اسلامی، به عنوان مردمان اصلی [[الجزایر]] و [[شمال آفریقا]] به شمار میرفتند. آنها ملتی هستند که اسلام را پذیرفته، از کشورگشایان استقبال و به آنها در فتح مناطق دیگر مانند آندلس کمک کردند. محبت [[اهل بیت]] گرامی علیهم السلام در زندگی آنان به ویژه روز عاشورا مشهود است. | ||
=نامگذاری آمازیغ و بربر= | =نامگذاری آمازیغ و بربر= | ||
سابق بر این در زبانهای اروپایی، «آمازیغ» با نام «موری» (mauri) - که یک کلمه تحریف شده مغربی است - شناخته میشد و عربها از آن با نام «بربر» یا «[[اهل مغرب]]» نام میبردند. «بربر» کلمهای عربی است و با کلمه «بربر» (Barbra) هیچ ارتباطی ندارد؛ دومی کلمهای لاتینی است که لاتینیها بنا بر باورشان مبنی بر اینکه تمدن یونانی و رومی را بر سایر تمدنها برتر میدانستند، همه ملتهای غیرلاتینی مانند ژرمنها و دیگران را به این نام میشناختند. بنا بر آنچه که در کتابهای تاریخ آمده است، علمای نسبشناسی متفقالقول هستند که قومیت بربر دارای دو ریشه بزرگ «برنس» و «ماگدیس» است (ماگدیس را «الابتر» و «بت را»، و برنس را به «البرانس» میگویند.) | سابق بر این در زبانهای اروپایی، «آمازیغ» با نام «موری» (mauri) - که یک کلمه تحریف شده مغربی است - شناخته میشد و عربها از آن با نام «بربر» یا «[[اهل مغرب]]» نام میبردند. «بربر» کلمهای عربی است و با کلمه «بربر» (Barbra) هیچ ارتباطی ندارد؛ دومی کلمهای لاتینی است که لاتینیها بنا بر باورشان مبنی بر اینکه تمدن یونانی و رومی را بر سایر تمدنها برتر میدانستند، همه ملتهای غیرلاتینی مانند ژرمنها و دیگران را به این نام میشناختند. بنا بر آنچه که در کتابهای تاریخ آمده است، علمای نسبشناسی متفقالقول هستند که قومیت بربر دارای دو ریشه بزرگ «برنس» و «ماگدیس» است (ماگدیس را «الابتر» و «بت را»، و برنس را به «البرانس» میگویند.) | ||
با این حال علما در اصل و نسب | با این حال علما در اصل و نسب آنها اختلاف دارند؛ [[ابن خلدون|ابن خلدون]] با بیان دیدگاههای بسیاری از علمای نسبشناسی، شرح میدهد که همه نسبشناسان بربر معتقدند که «برانس» از نسل «مازیغ بن کنعان» و قوم «البتر» فرزندان «بربن قیس بن عیلان» هستند، لذا درست نیست که قوم «البرانس» را آمازی بنامیم. | ||
نام | نام آنها را «بربر» گذاشتهاند چون یک زبان واحد ندارند و هر قبیلهای زبانی ویژه خود را داراست. گفته میشود: پادشاه «التبابعه افریقش» هنگامی که متوجه شد که آنها زبانهای متنوع دارند، نامشان را «بربر» گذاشت. تنوع و اختلاف بین زبانها در میان بربرها تا امروز باقی مانده است؛ زبانهایی مانند: الریفیه، الشلحه، السوسیه، القبایلیه، المزابیه و الشاویه. نمیدانیم که زبان بربرهایی که عربزبان شدند کدام است ولی طبیعی است که زبان آنها صرفاً یکی از این زبانها نیست. | ||
=تاریخ آمازیغیها= | =تاریخ آمازیغیها= | ||
نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله حامی و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به | نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله حامی و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به آنها منسوب میشوند. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
آمازیغ کلمهای آمازیغی است که در زبان آمازیغی به معنی انسان آزاد و تیزهوش است؛ اما کلمه بربر واژهای لاتینی است به معنی افراد وحشی و نادانهای بدون فرهنگ و تمدن. | آمازیغ کلمهای آمازیغی است که در زبان آمازیغی به معنی انسان آزاد و تیزهوش است؛ اما کلمه بربر واژهای لاتینی است به معنی افراد وحشی و نادانهای بدون فرهنگ و تمدن. | ||
در اصل، این واژه متعلق به همان رومیهایی است که همه اقوامی که در حوزه دریای مدیترانه مورد حمله خودشان قرار میدادند، به این واژه مینامیدند. البته به علت کم بودن تاریخ مکتوب این ملتها، ریشه واقعی آمازیغ و بربر مشخص نیست. برخی از دانشمندان ریشه | در اصل، این واژه متعلق به همان رومیهایی است که همه اقوامی که در حوزه دریای مدیترانه مورد حمله خودشان قرار میدادند، به این واژه مینامیدند. البته به علت کم بودن تاریخ مکتوب این ملتها، ریشه واقعی آمازیغ و بربر مشخص نیست. برخی از دانشمندان ریشه آنها را به [[اروپا]] نسبت میدهند و به نسل «وندال» که در [[شمال آفریقا]] ساکن شدند، منسوب میکنند. گروهی دیگر ریشه آمازیغیها را به عربهایی که به سبب آب و هوایی به [[شمال آفریقا]] مهاجرت کردند، نسبت میدهند. ابنخلدون معتقد است که ریشه آمازیغیها به کنعانیهای از نسل کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام باز میگردد. او کنعانیها را از عربها نمیداند؛ همچنین آنها را فرزندان «سام» هم نمیداند. | ||
[[پرونده:الفبای آمازیغی.jpg|بندانگشتی|الفبای آمازیغی]] | [[پرونده:الفبای آمازیغی.jpg|بندانگشتی|الفبای آمازیغی]] | ||
ابنخلدون با بیان دیدگاههای بسیاری از علمای نسبشناسی، شرح میدهد که همه نسبشناسان بربر معتقدند که «برانس» از نسل «مازیغ بن کنعان» است و قوم «البتر» فرزندان «بربن قیس بن عیلان» هستند. | ابنخلدون با بیان دیدگاههای بسیاری از علمای نسبشناسی، شرح میدهد که همه نسبشناسان بربر معتقدند که «برانس» از نسل «مازیغ بن کنعان» است و قوم «البتر» فرزندان «بربن قیس بن عیلان» هستند. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
قوم آمازیغ به صورت مجموعههایی از قبایل در این منطقه ساکن شدند. بسیاری از قبایل آمازیغی دور هم جمع شدند و تعدادی از ممالک بربری را زیر نظر دولت کارتاژ و روم تأسیس کردند. بارزترین این ممالک عبارتند از: مملکت «نومیدا» و مملکت «موریتانی» که این دو مملکت زیر نظر دولت روم در قرن دوم قبل از میلاد بودند. همچنین پس از اشغالگری «وندال» در سال ۴۲۹ م، و اشغالگری روم شرقی در سال ۵۳۳ م، قبایل دیگری مطرح شد که در قرن هشتم میلادی (دوم هجری) زیر نظر آنها بودند. | قوم آمازیغ به صورت مجموعههایی از قبایل در این منطقه ساکن شدند. بسیاری از قبایل آمازیغی دور هم جمع شدند و تعدادی از ممالک بربری را زیر نظر دولت کارتاژ و روم تأسیس کردند. بارزترین این ممالک عبارتند از: مملکت «نومیدا» و مملکت «موریتانی» که این دو مملکت زیر نظر دولت روم در قرن دوم قبل از میلاد بودند. همچنین پس از اشغالگری «وندال» در سال ۴۲۹ م، و اشغالگری روم شرقی در سال ۵۳۳ م، قبایل دیگری مطرح شد که در قرن هشتم میلادی (دوم هجری) زیر نظر آنها بودند. | ||
کشورگشاییهای اسلامی از دولت اموی به [[مغرب]] عربی آغاز شد. جنگ «ممس» یا «ممش» بین | کشورگشاییهای اسلامی از دولت اموی به [[مغرب]] عربی آغاز شد. جنگ «ممس» یا «ممش» بین آنها درگرفت که «زهیر بن قیس البلوی» رهبری سپاه اموی را به عهده داشت و «کسیله بن ملزم» رهبر سپاه روم بود. جنگ با پیروزی سپاه اموی به پایان رسید. آنها [[مغرب]] عربی را فتح کردند؛ اسلام را در آنجا انتشار دادند و این آغاز ورود اسلام به مغرب عربی بود. بربرها نیز تحت فرمان حکومت اسلامی درآمدند. | ||
آنها در نوشتن نامهها کاملاً [[زبان عربی]] را به کار میبردند و پس از ورود بربرها در اسلام، زبان آمازیغی به عنوان زبان گفتاری تا به امروز باقی ماند. بربرها در صفوف سپاه عربی درآمدند و سرباز آن شدند؛ آنها در جنگها از همه ملتها جنگاورتر بودند؛ به گونهای که «موسی بن نصیر» فرماندهٔ کشورگشاییهای اسلامی در آن زمان، از جنگاوری آنها برای ادامه کشورگشاییها استفاده کرد. | |||
هنگامی که «[[اندلس]]» فتح شد، بربرها از سربازان سپاه اسلام بودند که در جنگها شرکت و مسلمانان را کمک کردند تا پیروز شوند. از آن زمان قبایل بربر، قویترین قبایل در مناطق [[اندلس]] و [[شمال آفریقا]] شدند؛ همچنین همانها بودند که کشور [[سودان]] را فتح کردند و به جهان اسلام پیوند زدند. در قرن یازدهم، عربهای بادیهنشین که از مشرق آمده بودند، حملات خود را به بربرها آغاز کردند و | هنگامی که «[[اندلس]]» فتح شد، بربرها از سربازان سپاه اسلام بودند که در جنگها شرکت و مسلمانان را کمک کردند تا پیروز شوند. از آن زمان قبایل بربر، قویترین قبایل در مناطق [[اندلس]] و [[شمال آفریقا]] شدند؛ همچنین همانها بودند که کشور [[سودان]] را فتح کردند و به جهان اسلام پیوند زدند. در قرن یازدهم، عربهای بادیهنشین که از مشرق آمده بودند، حملات خود را به بربرها آغاز کردند و آنها را مجبور کردند تا به کوهها و صحرا پناه ببرند، و ملتهای عربی در [[شمال آفریقا]] جایگزین آنها شدند. | ||
گفته میشود که آمازیغیها، عربهایی بودند که در مرحله سوم گرم شدن زمین (warm۳) و به دلیل به وجود آمدن خشکسالی در شبهجزیرهٔ عرب به [[الجزایر]] مهاجرت کردند. البته شبهجزیرهٔ عرب قبل از آن و به مدت بیست هزار سال آب و هوای مرطوب شبیه آب و هوای کنونی اروپا داشت. «اَما دوبرا» مورخ فرانسوی میگوید که «بربرها» قومی آریایی هستند که در سالهای دور از منطقه «کنج هند» به اینجا مهاجرت کردهاند و اصل آنها از نسل «حام» است نه از نسل «سام». البته یکی از علمای انسانشناس ایتالیایی معتقد است که بربرها به ویژه قبیله «الطوارق» در دورههای گذشته و از طریق دریای مدیترانه، از این منطقه به [[الجزایر]] مهاجرت کردند. | گفته میشود که آمازیغیها، عربهایی بودند که در مرحله سوم گرم شدن زمین (warm۳) و به دلیل به وجود آمدن خشکسالی در شبهجزیرهٔ عرب به [[الجزایر]] مهاجرت کردند. البته شبهجزیرهٔ عرب قبل از آن و به مدت بیست هزار سال آب و هوای مرطوب شبیه آب و هوای کنونی اروپا داشت. «اَما دوبرا» مورخ فرانسوی میگوید که «بربرها» قومی آریایی هستند که در سالهای دور از منطقه «کنج هند» به اینجا مهاجرت کردهاند و اصل آنها از نسل «حام» است نه از نسل «سام». البته یکی از علمای انسانشناس ایتالیایی معتقد است که بربرها به ویژه قبیله «الطوارق» در دورههای گذشته و از طریق دریای مدیترانه، از این منطقه به [[الجزایر]] مهاجرت کردند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
=آمازیغ در الجزایر= | =آمازیغ در الجزایر= | ||
آمازیغیها بخش مهمی از جامعه [[الجزایر]] را تشکیل میدهند. | آمازیغیها بخش مهمی از جامعه [[الجزایر]] را تشکیل میدهند. آنها قبل از کشورگشایی اسلامی، به عنوان مردمان اصلی [[الجزایر]] و [[شمال آفریقا]] به شمار میرفتند. آنها ملتی هستند که اسلام را پذیرفته، از کشورگشایان استقبال و به آنها در فتح مناطق دیگر مانند آندلس کمک کردند. | ||
آمازیغیها در [[الجزایر]] به گذشته باستانی خود که آزادی را با شعار «أنارز ولا أنکنو» یعنی «میمیریم ولی سر فرود نمیآوریم» افتخار میکنند و زیر پرچمی که رنگهایش از طبیعت و کوهها الهام گرفته است، قرار میگیرند. | آمازیغیها در [[الجزایر]] به گذشته باستانی خود که آزادی را با شعار «أنارز ولا أنکنو» یعنی «میمیریم ولی سر فرود نمیآوریم» افتخار میکنند و زیر پرچمی که رنگهایش از طبیعت و کوهها الهام گرفته است، قرار میگیرند. | ||
آمازیغیها در چهار منطقه اصلی در [[الجزایر]] متمرکز هستند. بزرگترین مجموعه | آمازیغیها در چهار منطقه اصلی در [[الجزایر]] متمرکز هستند. بزرگترین مجموعه آنها در منطقه «القبایل الکبری» است که شهرهای «البویره»، «تیزی»، «زو»، «بجایه» به علاوه بخشهایی از دو ولایت «سطیف» و «جیجل» را شامل میشود. | ||
گروهی دیگر نیز از | گروهی دیگر نیز از آنها در منطقه «تیبازه» (۸۰ کیلومتری غرب پایتخت [[الجزایر]]) که به «ایشنوین» (منسوب به کوه شنوه) معروف شدهاند، ساکن هستند. | ||
[[پرونده:حسین آیت احمد.jpg|بندانگشتی|حسین آیت احمد]] | [[پرونده:حسین آیت احمد.jpg|بندانگشتی|حسین آیت احمد]] | ||
آمازیغیهای قبایل بزرگ در رابطه با امور اجتماعی به آداب و رسوم ویژه خود پایبند هستند. دانایان روستاها که به «بتاجماعت» به معنی «عرش» یا گروهی که روستا را اداره میکنند، معروف هستند. این گروه، فعالیتهای مربوط به همبستگی و همیاری اجتماعی و حل مشکلات مردم را زیر نظر دارد. | آمازیغیهای قبایل بزرگ در رابطه با امور اجتماعی به آداب و رسوم ویژه خود پایبند هستند. دانایان روستاها که به «بتاجماعت» به معنی «عرش» یا گروهی که روستا را اداره میکنند، معروف هستند. این گروه، فعالیتهای مربوط به همبستگی و همیاری اجتماعی و حل مشکلات مردم را زیر نظر دارد. | ||
این افراد در فعالیتهای سیاسی حضور بیشتری دارند و بیشتر با حکومت مرکزی مخالفت میکنند؛ به ویژه پس از قیام مسلحانه [[حسین آیت احمد]] رهبر انقلابی | این افراد در فعالیتهای سیاسی حضور بیشتری دارند و بیشتر با حکومت مرکزی مخالفت میکنند؛ به ویژه پس از قیام مسلحانه [[حسین آیت احمد]] رهبر انقلابی آنها در سال ۱۹۶۱ که به دلیل مخالفت با کودتای ارتش بر علیه حکومت موقت بعد از استقلال صورت گرفت؛ تا اینکه به حوادث آوریل ۱۹۸۰ که به عنوان اولین قیام سیاسی و مردمی بعد از استقلال در [[الجزایر]] به شمار میرود، رسید و تا سال ۱۹۹۴ ادامه یافت. آمازیغیها در این سال درخواست نمودند که زبان آمازیغی در مدارس تدریس شود. سپس حوادث «الربیع الاسود» در آوریل ۲۰۰۱ م روی داد. | ||
نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله «حامی» و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به | نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله «حامی» و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به آنها منسوب میشوند. مجموعه دیگر آمازیغیها در منطقه «غردایه» وسط کشور و در مرزهای صحرا مستقر شدهاند. | ||
ساکنان آن به گرایش [[مذهب اباضی]] شناخته میشوند، به نظم اجتماعی پایبندتر و ملتزمتر هستند و تا امروز آمازیغیهای غردایه از سوی کمیتههای اجتماعی اداره میشوند؛ مانند «شورای عمی سعید» که از روحانیون و فقهای اباضی تشکیل میشود و امور دینی را زیر نظر دارد. و «شورای عزابه» که مدیریت فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، امور تربیتی و مدارس آزاد (خصوصی) را به عهده دارد. | ساکنان آن به گرایش [[مذهب اباضی]] شناخته میشوند، به نظم اجتماعی پایبندتر و ملتزمتر هستند و تا امروز آمازیغیهای غردایه از سوی کمیتههای اجتماعی اداره میشوند؛ مانند «شورای عمی سعید» که از روحانیون و فقهای اباضی تشکیل میشود و امور دینی را زیر نظر دارد. و «شورای عزابه» که مدیریت فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، امور تربیتی و مدارس آزاد (خصوصی) را به عهده دارد. | ||
با اینکه مختصر پیشرفتی در میان آمازیغیهای غردایه مشاهده میشود اما | با اینکه مختصر پیشرفتی در میان آمازیغیهای غردایه مشاهده میشود اما آنها ارتباطات اجتماعی و احترام به ویژگیهای جامعه خودشان و حفظ معماری شهرها و محلهها را حفظ کردهاند، و آنها به تجارت و همزیستی با عربهای مالکی مذهب شناخته شدهاند، اما در سالهای اخیر اختلافات و ناراحتیهایی بین آمازیغیهای اباضی و عربهای مالکی در غردایه به وجود آمده است. | ||
اما مجموعه سوم از آمازیغیها در منطقه «الارواس» در دورترین نقطه شرق [[الجزایر]] و نزدیک مرزهای [[تونس]] ساکن هستند و به «الشاویه» معروف هستند. این منطقه، شامل شهرهای «باتنه»، «خنشله»، «ام البواقی»، «سوق اهراس» میشود. | اما مجموعه سوم از آمازیغیها در منطقه «الارواس» در دورترین نقطه شرق [[الجزایر]] و نزدیک مرزهای [[تونس]] ساکن هستند و به «الشاویه» معروف هستند. این منطقه، شامل شهرهای «باتنه»، «خنشله»، «ام البواقی»، «سوق اهراس» میشود. | ||
مردم این مناطق انقلابی هستند و جنگها و برخوردهای بزرگی را شاهد بودند. | مردم این مناطق انقلابی هستند و جنگها و برخوردهای بزرگی را شاهد بودند. آنها بیشتر از دیگران به همبستگی ملی پایبندند، و کمتر به ملیگرایی آمازیغی میپردازند. | ||
آمازیغ الشاویه به تمسک به خاک و سرزمین خود و سازگاری با شرایط سختی و در زمستان شناخته شدهاند؛ همچنان مطیع کمیتههای عرفی و اجتماعی معروف به «العرش» که در اداره زندگی اجتماعیشان مشارکت میکنند، میباشند. | آمازیغ الشاویه به تمسک به خاک و سرزمین خود و سازگاری با شرایط سختی و در زمستان شناخته شدهاند؛ همچنان مطیع کمیتههای عرفی و اجتماعی معروف به «العرش» که در اداره زندگی اجتماعیشان مشارکت میکنند، میباشند. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
=آداب و فرهنگ آمازیغی= | =آداب و فرهنگ آمازیغی= | ||
آداب و رسوم آمازیغیها همان آداب و رسوم اجتماعی است که تأثیرات اسلامی را وارد «آمازیغیه» کرد. آمازیغیها فقط از طریق ترجمه متون از عربی به گونهای عمیق اسلام را میفهمیدند، همچنین از آداب و رسوم و هنرها و جشنهای خود برای تلقین و درک بیشتر از اسلام استفاده میکردند. مهمترین آداب و رسوم آموزشی | آداب و رسوم آمازیغیها همان آداب و رسوم اجتماعی است که تأثیرات اسلامی را وارد «آمازیغیه» کرد. آمازیغیها فقط از طریق ترجمه متون از عربی به گونهای عمیق اسلام را میفهمیدند، همچنین از آداب و رسوم و هنرها و جشنهای خود برای تلقین و درک بیشتر از اسلام استفاده میکردند. مهمترین آداب و رسوم آموزشی آنها عبارتند از: آموزش شبانه، عرسالقرآن، بخاری رمضان، مولد نبوی و امور متداول مانند خوشگذرانی و گردشگریها. | ||
ادارات فرهنگی سراسر کشور به مناسبت آغاز سال آمازیغی در ماه ژوئن جشنهایی میگیرند و ادارات فرهنگی [[الجزایر]] به همین مناسبت برنامه ویژهای را اجرا میکنند. جمعیتهای فرهنگی در ماه ژوئن در شهرهای «تیزی و زو» جشن برپا میکنند. در چارچوب برنامههای اداره فرهنگی شهرهای «تیزی و زو» با هماهنگی با جنبشهای اجتماعی فعال در مرکز «جرجره»، خانه فرهنگ «مولود عمری» فعالیتهای مختلف به مناسبت آغاز سال آمازیغی برگزار میکند. همچنین نمایشگاهی به همین مناسبت که در آن موزههای ملی شرکت میکنند و نمایشگاههای ویژه کتاب که در آن اداره عالی آمازیغی و تعدادی انتشارات شرکت میکنند، نیز برگزار میشوند. | ادارات فرهنگی سراسر کشور به مناسبت آغاز سال آمازیغی در ماه ژوئن جشنهایی میگیرند و ادارات فرهنگی [[الجزایر]] به همین مناسبت برنامه ویژهای را اجرا میکنند. جمعیتهای فرهنگی در ماه ژوئن در شهرهای «تیزی و زو» جشن برپا میکنند. در چارچوب برنامههای اداره فرهنگی شهرهای «تیزی و زو» با هماهنگی با جنبشهای اجتماعی فعال در مرکز «جرجره»، خانه فرهنگ «مولود عمری» فعالیتهای مختلف به مناسبت آغاز سال آمازیغی برگزار میکند. همچنین نمایشگاهی به همین مناسبت که در آن موزههای ملی شرکت میکنند و نمایشگاههای ویژه کتاب که در آن اداره عالی آمازیغی و تعدادی انتشارات شرکت میکنند، نیز برگزار میشوند. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==آمازیغیها و حب اهل بیت علیهمالسلام== | ==آمازیغیها و حب اهل بیت علیهمالسلام== | ||
پس از گسترش اسلام در [[شمال آفریقا]]، حب [[اهل بیت]] میان آمازیغها ریشه پیدا کرد، | پس از گسترش اسلام در [[شمال آفریقا]]، حب [[اهل بیت]] میان آمازیغها ریشه پیدا کرد، آنها محرم را ماه اندوه میدانند و به عزاداری [[سیدالشهدا]] علیهالسلام میپردازند و نذری میدهند و زنان گیسوانشان را میتراشند. | ||
===ریشهدار بودن عشق به اهل بیت پیامبر علیهمالسلام در شمال آفریقا=== | ===ریشهدار بودن عشق به اهل بیت پیامبر علیهمالسلام در شمال آفریقا=== | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
====نذری روز عاشورا==== | ====نذری روز عاشورا==== | ||
[[پرونده:نذر عاشورا.jpg|بندانگشتی|نذر عاشورا]] | [[پرونده:نذر عاشورا.jpg|بندانگشتی|نذر عاشورا]] | ||
زنان قبیله که پولی برای نذر و نیاز برای این زن غمگین ندارند، قطعهای از گیسوان خود را که نماد زیبایی و زینت آنهاست میبرند و آن را دفن میکنند. تا با این زن سیاهپوش همدردی کرده باشند. | زنان قبیله که پولی برای نذر و نیاز برای این زن غمگین ندارند، قطعهای از گیسوان خود را که نماد زیبایی و زینت آنهاست میبرند و آن را دفن میکنند. تا با این زن سیاهپوش همدردی کرده باشند. آنها در این روز طعام غم و عزا میپزند که عبارت است از قطعهای از گوشت دم گوسفندی که در عید قربان، سر بریدهاند. | ||
این قطعه گوشت را در نمک زیاد نگه میدارند تا کاملاً شور شود و در روز عاشورا همراه با نخود، لوبیا و عدس غذای بسیار شوری میپزند و اهل خانه از این غذای غم میخورند تا در طول روز و با احساس تشنگی با زن سیاه پوش هم دردی کرده باشند. این آداب و رسوم و عقاید شبه اسطورهای در حالی در بین مردم رایج بوده که آنان هیچ تصوری از ریشههای تاریخی آن نداشتهاند. | این قطعه گوشت را در نمک زیاد نگه میدارند تا کاملاً شور شود و در روز عاشورا همراه با نخود، لوبیا و عدس غذای بسیار شوری میپزند و اهل خانه از این غذای غم میخورند تا در طول روز و با احساس تشنگی با زن سیاه پوش هم دردی کرده باشند. این آداب و رسوم و عقاید شبه اسطورهای در حالی در بین مردم رایج بوده که آنان هیچ تصوری از ریشههای تاریخی آن نداشتهاند. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
آمازیغیها از مردمانی مانند فنیقیها و رومیها که با آنها رفتوآمد پیدا کردند، تأثیر گرفتند و بتپرست شدند و حتی هنگامی که آن مردمان از [[شمال آفریقا]] رفتند، آمازیغیها بتپرست باقی ماندند. <ref>«تاریخ الجزایر فی القدیم و الحدیث»، ج1، اثر مبارک بن محمد المیلی (۱۴۰۶ ه – ۱۹۸۶ م)، منتشر شده در الجزایر: الموسسه الوطنیه للکتاب، ص ۴۵- ۴۶ -۸۱- ۹۲-۸۳-۱۲۱-۱۲۲-۱۲۳، نقل به مضمون. </ref> | آمازیغیها از مردمانی مانند فنیقیها و رومیها که با آنها رفتوآمد پیدا کردند، تأثیر گرفتند و بتپرست شدند و حتی هنگامی که آن مردمان از [[شمال آفریقا]] رفتند، آمازیغیها بتپرست باقی ماندند. <ref>«تاریخ الجزایر فی القدیم و الحدیث»، ج1، اثر مبارک بن محمد المیلی (۱۴۰۶ ه – ۱۹۸۶ م)، منتشر شده در الجزایر: الموسسه الوطنیه للکتاب، ص ۴۵- ۴۶ -۸۱- ۹۲-۸۳-۱۲۱-۱۲۲-۱۲۳، نقل به مضمون. </ref> | ||
در کنار عربها و آمازیغیها، اقلیتهای دیگری نیز در [[الجزایر]] که ریشهٔ ترک دارند، زندگی میکنند و تعداد آنها به دو میلیون نفر میرسد. سابقهٔ | در کنار عربها و آمازیغیها، اقلیتهای دیگری نیز در [[الجزایر]] که ریشهٔ ترک دارند، زندگی میکنند و تعداد آنها به دو میلیون نفر میرسد. سابقهٔ آنها به [[دولت عثمانی]] که در قرن شانزده میلادی بر این منطقه حکومت میکرد، باز میگردد و بعد از پایان نفوذ ترکها بر منطقه، ترکها در [[الجزایر]] باقی مانده و با قومیتهای دیگر زندگی کردند. | ||
=اقلیت اروپاییها در الجزایر= | =اقلیت اروپاییها در الجزایر= | ||
همچنین مجموعههای کوچکی از ریشههای اروپایی در [[الجزایر]] زندگی میکنند، به ویژه از [[ایتالیا]]، [[فرانسه]] و [[اسپانیا]] که بعد از استقلال [[الجزایر]] از اشغال فرانسویها در سال ۱۹۶۲ م، در [[الجزایر]] باقی ماندند. همچنین آفریقاییهایی که از صحرای بزرگ مهاجرت کردند، اقلیت کوچکی را در [[الجزایر]] تشکیل میدهند که با سایر ساکنان این سرزمین زندگی کردند و با آنها از طریق ازدواج، قوم و خویش شدند. | همچنین مجموعههای کوچکی از ریشههای اروپایی در [[الجزایر]] زندگی میکنند، به ویژه از [[ایتالیا]]، [[فرانسه]] و [[اسپانیا]] که بعد از استقلال [[الجزایر]] از اشغال فرانسویها در سال ۱۹۶۲ م، در [[الجزایر]] باقی ماندند. همچنین آفریقاییهایی که از صحرای بزرگ مهاجرت کردند، اقلیت کوچکی را در [[الجزایر]] تشکیل میدهند که با سایر ساکنان این سرزمین زندگی کردند و با آنها از طریق ازدواج، قوم و خویش شدند. | ||
هنگامیکه به آمدن عربها و ترویج اسلام در [[الجزایر]] بازگردیم، میبینیم که عربهای کشورگشا بهصورت اولین پیشقراولان «سپاه هلالیین» جزیرههای بشری عربی تشکیل دادند و برای از بین بردن حکومت روم شرقی همپیمان با بربرها در [[مغرب]] عربی، به این منطقه مهاجرت کردند. دو طرف جنگهای سنگینی باهم کردند و با پیروزی عربها، | هنگامیکه به آمدن عربها و ترویج اسلام در [[الجزایر]] بازگردیم، میبینیم که عربهای کشورگشا بهصورت اولین پیشقراولان «سپاه هلالیین» جزیرههای بشری عربی تشکیل دادند و برای از بین بردن حکومت روم شرقی همپیمان با بربرها در [[مغرب]] عربی، به این منطقه مهاجرت کردند. دو طرف جنگهای سنگینی باهم کردند و با پیروزی عربها، آنها بسیاری از قبایل عربی را تشویق کردند تا به منطقهٔ مغرب عربی مهاجرت کنند و نسبت سکانی را تغییر دهند؛ بهگونهای که عربها در این منطقه اکثریت مطلق شده و بربرها تبدیل به اقلیتی که به کوهها پناه برده است. | ||
==مقاومت اولیه در برابر اسلام== | ==مقاومت اولیه در برابر اسلام== | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
==سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن استعمار فرانسه== | ==سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن استعمار فرانسه== | ||
عربهای فاتح [[شمال آفریقا]] سعی کردند تا آمازیغیها زبان اصلی خود را حفظ کنند و آنها را مجبور نکردند تا هویت و فرهنگ آمازیغی خود را رها کنند. این میان در طول تاریخ دولتهای کوچکی در [[الجزایر]] بر سرکار آمد، تا نوبت به [[حکومت عثمانی]] رسید. بعد از آن استعمار فرانسوی بر [[الجزایر]] حاکم شد که در این سرزمین فساد کرد و بنابر گفتهٔ «عثمان السعدی» پژوهشگر الجزایری (مرکز بیروت تحقیقات استراتژیک)، قبل از اینکه فرانسویها به [[الجزایر]] وارد شوند، هیچ آمازیغی مخالف عربها و یا مایل به جایگزینی زبان آمازیغی به جای [[زبان عربی]] نبود؛ اما هنگامی که فرانسویها آمدند، به پخش دروغها و چرکین کردن دلهای بربرها علیه عربها مشغول شدند و روی برانگیختن اختلافات داخلی متمرکز شدند تا سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیاده کنند. | عربهای فاتح [[شمال آفریقا]] سعی کردند تا آمازیغیها زبان اصلی خود را حفظ کنند و آنها را مجبور نکردند تا هویت و فرهنگ آمازیغی خود را رها کنند. این میان در طول تاریخ دولتهای کوچکی در [[الجزایر]] بر سرکار آمد، تا نوبت به [[حکومت عثمانی]] رسید. بعد از آن استعمار فرانسوی بر [[الجزایر]] حاکم شد که در این سرزمین فساد کرد و بنابر گفتهٔ «عثمان السعدی» پژوهشگر الجزایری (مرکز بیروت تحقیقات استراتژیک)، قبل از اینکه فرانسویها به [[الجزایر]] وارد شوند، هیچ آمازیغی مخالف عربها و یا مایل به جایگزینی زبان آمازیغی به جای [[زبان عربی]] نبود؛ اما هنگامی که فرانسویها آمدند، به پخش دروغها و چرکین کردن دلهای بربرها علیه عربها مشغول شدند و روی برانگیختن اختلافات داخلی متمرکز شدند تا سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیاده کنند. آنها برای اجرای نقشه خود، بر اجرای اقداماتی در مناطق قبایل که قبل از اشغالگری به نام «زواوه» نامیده میشد تاکید کردند، چون این منطقه نزدیک پایتخت بود که بیشتر فرانسویها در آن (زواوه) ساکن بودند، لذا زبان [[فرانسه]] و [[دین مسیحیت]] را در آن ترویج میکردند. | ||
«کابتن لوگای» پژوهشگر فرانسوی و مسئول آموزش در [[الجزایر]]، خطاب به معلمان فرانسوی که قرن نوزدهم در منطقهٔ قبایل درس میدادند، گفته بود: همه چیز را به بربرها یاد دهید مگر [[زبان عربی]] و تعالیم اسلامی. کاردینال «لافیجری» (CH.M.Lavigerie) در کنفرانس تبلیغ [[مسیحیت]] که در سال ۱۸۶۷ م در سرزمین قبایل برگزارشد، گفت: رسالت ما این است که بربرها را در تمدن خودمان که تمدن پدرانشان نیز بود، ادغام کنیم، و برای اینکه این بربرها را از [[قرآن]]شان جدا کنیم، یا باید [[فرانسه]] به آنها انجیل بدهد، یا آنها را به صحرای بیآبوعلف و دور از جهان متمدن، بفرستد. | «کابتن لوگای» پژوهشگر فرانسوی و مسئول آموزش در [[الجزایر]]، خطاب به معلمان فرانسوی که قرن نوزدهم در منطقهٔ قبایل درس میدادند، گفته بود: همه چیز را به بربرها یاد دهید مگر [[زبان عربی]] و تعالیم اسلامی. کاردینال «لافیجری» (CH.M.Lavigerie) در کنفرانس تبلیغ [[مسیحیت]] که در سال ۱۸۶۷ م در سرزمین قبایل برگزارشد، گفت: رسالت ما این است که بربرها را در تمدن خودمان که تمدن پدرانشان نیز بود، ادغام کنیم، و برای اینکه این بربرها را از [[قرآن]]شان جدا کنیم، یا باید [[فرانسه]] به آنها انجیل بدهد، یا آنها را به صحرای بیآبوعلف و دور از جهان متمدن، بفرستد. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
[[پرونده:سعید سعدی، رئیس حزب تجمع برای فرهنگ و دمکراسی.jpg|بندانگشتی|سعید سعدی، رئیس حزب تجمع برای فرهنگ و دموکراسی|پیوند=Special:FilePath/سعید_سعدی،_رئیس_حزب_تجمع_برای_فرهنگ_و_دموکراسی.jpg]] | [[پرونده:سعید سعدی، رئیس حزب تجمع برای فرهنگ و دمکراسی.jpg|بندانگشتی|سعید سعدی، رئیس حزب تجمع برای فرهنگ و دموکراسی|پیوند=Special:FilePath/سعید_سعدی،_رئیس_حزب_تجمع_برای_فرهنگ_و_دموکراسی.jpg]] | ||
عدهای از آنها از دانشسرای معلمان «بوزریعه» اطلاعیهای را منتشر کردند. در آن قومیت عربی را مورد حمله قرار دادند و مفهوم ملیگرایی را در حزب که بر اساس عربیت و اسلام پایهگذاری شده بود، مورد انتقاد قرار دادند. | عدهای از آنها از دانشسرای معلمان «بوزریعه» اطلاعیهای را منتشر کردند. در آن قومیت عربی را مورد حمله قرار دادند و مفهوم ملیگرایی را در حزب که بر اساس عربیت و اسلام پایهگذاری شده بود، مورد انتقاد قرار دادند. آنها شعار [[الجزایر]] بربری را مطرح کردند و توانستند «حسین آیت احمد» را فریب دهند. رهبری حزب با قاطعیت در برابر این امر ایستاد و سران فتنه را از حزب اخراج کرد، که یکی از آنها به عضویت حزب کمونیست [[الجزایر]] در آمد و بعدها رئیس حزب شد. حسین آیت احمد نیز متوجه اشتباه خود شد و رهبری حزب، وی را از ریاست تشکیلات نظامی و سری حزب خلع کرد. بهترین فردی که این توطئه را توضیح داده است، «یوسف بن خده» در کتاب خود بود که با عنوان «توطئه بربریت» یک فصل را به این موضوع اختصاص داد. هنگامی که [[الجزایر]] مستقل شد، حسین آیت احمد دشمنیاش را با [[زبان عربی]] ادامه داد، و در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۹۹۰ رهبری تظاهرات بر علیه تعمیم [[زبان عربی]] در کل [[الجزایر]] را به عهده گرفت. | ||
تحصیلکردههای بربری در [[فرانسه]]، آرامش نمییابند تا اینکه منطقه کوههای الاوراس را با مناطق دیگر بربری متحد کنند؛ زیرا معتقدند که منش بربری محقق نمیشود مگر هنگامی که همه مناطق آمازیغی با همدیگر متحد شوند؛ لذا کنگره به اصطلاح بربری در سال ۱۹۹۶ م مقرر کرد که کنفرانسی در شهر «باتنه» مرکز منطقه الاوراس، با حضور دو هزار نفر از بربرهای سراسر جهان، برگزار شود. البته با همکاری «[[احمد أویحی]]» رئیس دفتر رئیس جمهور وقت، شخصیتهای قبیله الاوراس با برگزاری این کنفرانس مخالفت کردند. | تحصیلکردههای بربری در [[فرانسه]]، آرامش نمییابند تا اینکه منطقه کوههای الاوراس را با مناطق دیگر بربری متحد کنند؛ زیرا معتقدند که منش بربری محقق نمیشود مگر هنگامی که همه مناطق آمازیغی با همدیگر متحد شوند؛ لذا کنگره به اصطلاح بربری در سال ۱۹۹۶ م مقرر کرد که کنفرانسی در شهر «باتنه» مرکز منطقه الاوراس، با حضور دو هزار نفر از بربرهای سراسر جهان، برگزار شود. البته با همکاری «[[احمد أویحی]]» رئیس دفتر رئیس جمهور وقت، شخصیتهای قبیله الاوراس با برگزاری این کنفرانس مخالفت کردند. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
به همین مناسبت، «[[عثمان سعدی]] به عنوان یک آمازیغی شاوی (منسوب به الشاویه) و رئیس جمعیت جزایری دفاع از [[زبان عربی]]، مقالهای در هفتهنامه «الشروق العربی» با این عنوان نوشت: «آیا تحصیلکردههای بربری در [[فرانسه]] در شوراندن مردان با غیرت قبیله الاوراس موفق میشوند؟» عثمان سعدی میگوید: «قبیله الشاویه این مقاله را خواند و تعدادی از افسران ارتش آزادیبخش در «باتنه» جمع شدند و بیانهای را که مخالف برگزاری این کنفرانس است، امضا کردند. | به همین مناسبت، «[[عثمان سعدی]] به عنوان یک آمازیغی شاوی (منسوب به الشاویه) و رئیس جمعیت جزایری دفاع از [[زبان عربی]]، مقالهای در هفتهنامه «الشروق العربی» با این عنوان نوشت: «آیا تحصیلکردههای بربری در [[فرانسه]] در شوراندن مردان با غیرت قبیله الاوراس موفق میشوند؟» عثمان سعدی میگوید: «قبیله الشاویه این مقاله را خواند و تعدادی از افسران ارتش آزادیبخش در «باتنه» جمع شدند و بیانهای را که مخالف برگزاری این کنفرانس است، امضا کردند. | ||
مجاهدین نیز از کوههای الاوراس پایین آمدند و در دیداری با آقای «جباری» والی باتنه گفتند: «اگر دولت با برگزاری این کنفرانس با حضور دو هزار نفر اصرار دارد، پس باید دو هزار قبر برای دفن آنها در منطقه الاوراس حفر کند.» لذا «امین زروال» رئیس جمهور دستور لغو برگزاری این کنفرانس را صادر کرد. شورای عالی آمازیغی وابسته به ریاست جمهوری بر علیه من (عثمان سعدی) شکوایهای به تهمت تلاش برای عدم برگزاری این کنفرانس تنظیم کردند. | مجاهدین نیز از کوههای الاوراس پایین آمدند و در دیداری با آقای «جباری» والی باتنه گفتند: «اگر دولت با برگزاری این کنفرانس با حضور دو هزار نفر اصرار دارد، پس باید دو هزار قبر برای دفن آنها در منطقه الاوراس حفر کند.» لذا «امین زروال» رئیس جمهور دستور لغو برگزاری این کنفرانس را صادر کرد. شورای عالی آمازیغی وابسته به ریاست جمهوری بر علیه من (عثمان سعدی) شکوایهای به تهمت تلاش برای عدم برگزاری این کنفرانس تنظیم کردند. آنها از من خواستند که چهار میلیون دینار الجزایری که دولت برای مقدمات برگزاری این کنفرانس هزینه کرده بود، پرداخت کنم. | ||
یکی از بازرگانان بزرگ اعلام کرد: «باید علیه عثمان سعدی حکم صادر شود. دادگاه ابتدایی در «حسین دای» بر علیه من حکم صادر کرد، اما دادگاه تجدیدنظر سه صفر آن را حذف کرد و فقط سه هزار دینار مرا جریمه کرد. بازهم اصرار بر تجدیدنظر بر این حکم کردم. ۷۴ وکیل دادگستری از سراسر [[الجزایر]] کاندید شدند تا از من دفاع کنند و حتی وکلایی از سایر کشورهای عربی آمادگی خود را برای دفاع از من اعلام کردند. دادگاه معروفی شد که با برائت من به پایان رسید. بربرها صدها نفر را جمع کردند و محل دادگاه را که نیروهای امنیتی از آن محافظت میکردند، محاصره کردند. در این جلسه شیخ عبدالرحمن شیبان القبایلی رئیس [[جمعیت علمای مسلمین الجزایری]]، به عنوان پشتیبان من حاضر بود و حکم به برائت من صادر شد. مسئله عجیب این بود که قاضی که بر علیه من حکم صادر کرد، عرب و قاضی که حکم به من برائت داد، آمازیغی بود.» | یکی از بازرگانان بزرگ اعلام کرد: «باید علیه عثمان سعدی حکم صادر شود. دادگاه ابتدایی در «حسین دای» بر علیه من حکم صادر کرد، اما دادگاه تجدیدنظر سه صفر آن را حذف کرد و فقط سه هزار دینار مرا جریمه کرد. بازهم اصرار بر تجدیدنظر بر این حکم کردم. ۷۴ وکیل دادگستری از سراسر [[الجزایر]] کاندید شدند تا از من دفاع کنند و حتی وکلایی از سایر کشورهای عربی آمادگی خود را برای دفاع از من اعلام کردند. دادگاه معروفی شد که با برائت من به پایان رسید. بربرها صدها نفر را جمع کردند و محل دادگاه را که نیروهای امنیتی از آن محافظت میکردند، محاصره کردند. در این جلسه شیخ عبدالرحمن شیبان القبایلی رئیس [[جمعیت علمای مسلمین الجزایری]]، به عنوان پشتیبان من حاضر بود و حکم به برائت من صادر شد. مسئله عجیب این بود که قاضی که بر علیه من حکم صادر کرد، عرب و قاضی که حکم به من برائت داد، آمازیغی بود.» |