۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کیالیه''' | '''کیالیه''' فرقهای از [[غلات]] شیعه و پیروان [[احمد بن کیال|احمد بن کیّال]] بودند. بانی این فرقه مدعی [[امامت]] و سپس [[مهدویت]] بود. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
احمد بن کیّال در ابتدا مردم را به | احمد بن کیّال در ابتدا مردم را به یکی از خاندان امام جعفر صادق (ع) میخواند و پس از آن، خود مدعی رسالت و قائمیت گردید. او کتب و مقالاتی به زبان عربی و فارسی درباره مذهب خویش نگاشت که در آنها مطالبی آمیخته از مطلب فلسفی و آرای دینی را آورده است و چون در گفتار خود مطالب مخالف شرع اظهار میداشت، پیشوایان شیعه از وی دوری جسته و پیروان خویش را به تبری از او امر کردند. بعد از آن که کیّال از جانب شیعه مطرود شد، خود ادعای امامت کرد و گفت که من قائم منتظر هستم.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 370 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | ||
==خصوصیات رهبر فرقه== | ==خصوصیات رهبر فرقه== | ||
احمد بن کیّال که به احمد کیّال نیز معروف است، بنیانگذار تفکراتی است که هیچ اساس و پایه عقلی و دینی ندارد، بلکه آن چه او بیان کرده است، بیشتر به مهملاتی شبیه است که از ذهن آشفته او تراوش کرده است.<ref>عفیفی، عبدالرزاق، مذکرة التوحید، ص۱۴۱، السعودیه، وزارة الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولی، ۱۴۲۰.</ref> بنا بر این، آثار او چیزی جز برداشتهای شخصی و تاویلات باطل از نصوص دینی نیست. وی به تصنیف کتبی به زبان عربی و عجمی مشغول شده و در آن، به دیدگاههای خود اشاره کرده است. | احمد بن کیّال که به احمد کیّال نیز معروف است، بنیانگذار تفکراتی است که هیچ اساس و پایه عقلی و دینی ندارد، بلکه آن چه او بیان کرده است، بیشتر به مهملاتی شبیه است که از ذهن آشفته او تراوش کرده است.<ref>عفیفی، عبدالرزاق، مذکرة التوحید، ص۱۴۱، السعودیه، وزارة الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولی، ۱۴۲۰.</ref> بنا بر این، آثار او چیزی جز برداشتهای شخصی و تاویلات باطل از نصوص دینی نیست. وی به تصنیف کتبی به زبان عربی و عجمی مشغول شده و در آن، به دیدگاههای خود اشاره کرده است. | ||
== | ==شخصیتشناسی احمد کیال نزد دیگران== | ||
احمد کیّال در نگاه نویسندگان این گونه معرفی شده است:1. او هم ملحد است و هم گمراه کننده و نویسنده | احمد کیّال در نگاه نویسندگان این گونه معرفی شده است: | ||
2. او در هر علمی مطالبی را به هم بافته و ابداع کرده که نه معقول است نه مسموع.<ref>شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴.</ref> | |||
۳- تصانیفی که از او | 1. او هم ملحد است و هم گمراه کننده و نویسنده کتابهای بی پایه و حیرت زا است. <ref>فخررازی، محمد بن عمر، اعتقادالمسلمین والمشرکین، ص۶۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۲.</ref> | ||
2. او در هر علمی مطالبی را به هم بافته و ابداع کرده که نه معقول است نه مسموع.<ref>شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴.</ref> | |||
۳- تصانیفی که از او به عربی و عجمی باقی مانده تماما مزخرفاتی است که هیچ گونه تایید شرعی و عقلی ندارد.<ref>شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ص۲۱۳، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴. </ref> | |||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
احمد بن کیّال معقتد است | احمد بن کیّال معقتد است هر کسی که عالم آفاق را بر عالم انفس تطبیق و مناهج دو گیتی را بیان کند، او امام است. | ||
معتقد است که عالم بر سه گونه است: عالم | |||
1.مکان الاماکن که در آن هیچ | معتقد است که عالم بر سه گونه است: عالم اعلی، عالم سفلی، عالم انسانی، در عالم اعلی پنج مکان اثبات میکند میشود که به شرح ذیل است: | ||
2. پایینتر از مکان الاماکن، مکان نفس | |||
1.مکان الاماکن که در آن هیچ موجودی ساکن نیست و محیط به تمام اماکن میباشد و آن مکان همان عرش است که پیغمبر خبر داده است. | |||
2. پایینتر از مکان الاماکن، مکان نفس اعلی است. | |||
3. مکان سوم مکان نفس ناطقه است. | 3. مکان سوم مکان نفس ناطقه است. | ||
4. مکان چهارم مکان نفس حیوانی است. | 4. مکان چهارم مکان نفس حیوانی است. | ||
به اعتقاد وی، احمد همان الف و حا و میم و دال است و آن در مقابل دو عالم است. یکی عالم | 5. مکان پنجم مکان نفس انسانی است و معتقد است که اراده نفس انسانی آن است که به عالم نفس اعلی ظهور کند و چون بالا برود، مکان نفس حیوانی و ناطقه را خرق کند و چون به عالم اعلی برسد و به قرب وصول آن عالم اختصاص یابد، خسته گشته و بازمانده و سرگردان و سر انجام محبوس و متعفن گردد و اجزایش مستحیل و به عالم سفلی سقوط کند و در این عفونت زمانی بماند و اکوار و ادواری بر او بگذرد و در آن حالت در عفونت و استحاله باشد. پس نفس اعلی او را به نور خویش روشن گرداند و در این عالم ترکیباتی پدیدار خواهد گشت و آسمانها و زمین و مرکبّات از معادن و نباتات و حیوانات و انسان آشکار خواهد شد و انسان در بلایا و سختیها خواهد افتاد و در این ترکیب گاهی شادان و گاهی اندوهناک خواهد بود و گاهی در سلامتی بوده و گاهی با سختی و محنت مواجه خواهد شد تا آن که قائم ظهور کند و او را به حال کمال بازگرداند و تضادها باطل شود و روحانی بر جسمانی غلبه کند و این قائم همان احمد کیّال است. | ||
معتقد است که خداوند انسان را به شکل احمد آفرید، زیرا قامتش مانند الف و دو دست او مثل حاء و شکم | |||
وی میزان را بر دو عالم گذاشته و صراط را بر نفس خویش و میگفت که بهشت عبارت از وصول به عالم بصائر و آتش وصول به ضد آن | سپس به بیان ذات خود پرداخته و میگوید که نام احمد مطابق عوالم اربعه است: | ||
الف احمد مقابل نفس اعلی و حاء احمد مقابل نفس ناطقه و میم احمد مقابل نفس حیوانی و دال احمد مقابل نفس انسانی است. | |||
عوالم اربعه همان مبادی و بسائط اند، پس در مقابل عوالم علویه، عوالم سفلیه جسمانی را قرار داد و گفت آسمان تهی است و زیر آن آتش است و زیر آتش هوا و پایین تر از هوا زمین و زیر زمین آب است و این چهار مقوله در مقابل عوالم اربعهاند. | |||
وی معتقد بود که انسان در برابر آتش و پرندگان در برابر هوا و حیوان در برابر زمین و ماهی در برابر آب است و آب پایین ترین مرکز و ماهی پست ترین مرکب است. سپس عالم انسانی را که یکی از عوامل سهگانه است با آفاق دو عالم اول مقابله کرد و گفت حواس مرکبه پنج تا است، سمع در مقابل مکان الاماکن زیر آن خالی و در برابر آسمان است. بصر در مقابل نفس اعلی از عالم روحانی و در برابر آن آتش از عالم جسمانی است. در بصر مردمک چشم قرار دارد، زیرا انسان اختصاص به آتش دارد. حس شامه در برابر ( نفس) ناطقه از عالم روحانی است و هوا از عالم جسمانی است، زیرا حس شامه هوا را استشمام میکند، و حس ذائقه در برابر حیوان از عالم روحانی و زمین از عالم جسمانی است و حیوان مختص به زمین و چشیدن مختص به حیوان است. حس لامسه در مقابل عالم انسانی، روحانی و آب، جسمانی و ماهی مختص به آب و لمس مختص به ماهی است و بسا که از لمس تعبیر به کتابت میکند. | |||
به اعتقاد وی، احمد همان الف و حا و میم و دال است و آن در مقابل دو عالم است. یکی عالم علوی و روحانی و دیگری عالم سفلای جسمانی است. الف دلالت بر انسان دارد و حا دلالت بر حیوان و میم دلالت بر پرنده و دال دلالت بر ماهی دارد امّا الف از حیث استقامت مثل انسان و حاء مثل حیوان است، زیرا آن کج و باژگونه است و حاء از ابتدا اسم حیوان بود و میم شبیه به سر پرنده و دال شبیه به دم ماهی است | |||
معتقد است که خداوند انسان را به شکل احمد آفرید، زیرا قامتش مانند الف و دو دست او مثل حاء و شکم وی مانند میم و دو پای او مثل دال است. | |||
وی میزان را بر دو عالم گذاشته و صراط را بر نفس خویش و میگفت که بهشت عبارت از وصول به عالم بصائر و آتش وصول به ضد آن میباشد. درباره پیامبران میگفت که آنان پیشوایان اهل تقلیدند و اهل تقلید کورند، امّا قائم پیشوای اهل بصیرت و آنان خردمنداناند و بصائر را که در مقابل آفاق و انفس است در مییابند. شهرستانی مینویسد گمان میکنم که او از امامان مستور بوده و بر سر این لاطائلاتی که بههم بافته متهم به بدعت در دین شده و به قتل رسیده است. در هر حال به نظر میرسد که احمد کیّال باید تحت تأثیر آرای فرق گنوستیکی مسیحی واقع شده باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 371 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |