۸۸٬۱۴۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کَرّامیه''' از فرق [[اهل سنت و جماعت|سنت و جماعت]] بودند و از ابوعبداللّه محمد بن کرام بن عرّاف بن خزامة بن براء (در گذشته در 255 ه) | '''کَرّامیه''' از فرق [[اهل سنت و جماعت|سنت و جماعت]] بودند و از ابوعبداللّه محمد بن کرام بن عرّاف بن خزامة بن براء (در گذشته در 255 ه) پیروی میکردند. | ||
==رهبر فرقه== | ==رهبر فرقه== | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==شرح حال موسس== | ==شرح حال موسس== | ||
او در اصل سجستانی و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به | او در اصل سجستانی و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به پارسی کرام گویند، از این جهت به «ابنکرام» معروف شد. وی از آن جا به [[گرجستان]] تبعید و مطرود شد ولی توانست با تملق و نفاق، همپیمانانی به دست آورد و با تظاهر به زهد و تعبد؛ جلوه ای ویژه به خود بدهد و مردم آن دیار را به بدعت خویش کشاند و بیعت آنان را به سوی خود جلب کند. ابنکرام در ادامه به [[مکه]] رفت و مدت پنج سال در آن شهر مجاور بود و پس از آن، به [[نیشابور]] رفت. اما در آن شهر از سوی طاهر بن عبداللّه دستگیر و به زندان افکنده شد. وی در سال 251 هجری قمری از زندان آزاد شد و به [[بیتالمقدس]] رفت و همان جا درگذشت. <ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364</ref>ابنکرّام ظاهرا هم [[تصوف|صوفی]] بود و هم متکلم. وی در نوشتههایش در اصطلاحات فنی [[تصوف]] و کلام، تجدید نظر کرد. او از حیث حکمت الهی میان [[مكتب سنت گرایى|مکتب سنت گرایی]] که به کلی مخالف کلام خردگرا بود و «[[معتزله]]» که کاملا از برداشت خردگرایانه حمایت میکردند، قرار گرفت و نفوذ او بیش از همه در مذهب «ماتریدی» مشاهده میشود. | ||
==اعتقادات کرامیه== | ==اعتقادات کرامیه== | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
'''تفسیر کرامیه در باره رسالت و پیامبران''': | '''تفسیر کرامیه در باره رسالت و پیامبران''': | ||
به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به وجود میآید و همچنین معتقدند کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را رسالت برگزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، ملاک نبوت و رسالت نیست، بلکه هر کسی که در او چنین حالت عرضی (نبوت و رسالت) حاصل شود، بر خدا واجب است که او را به سوی خلق مبعوث نماید. اگر او را ارسال کند، آن شخص مرسل (فرستاده شده) | به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به وجود میآید و همچنین معتقدند کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را رسالت برگزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، ملاک نبوت و رسالت نیست، بلکه هر کسی که در او چنین حالت عرضی (نبوت و رسالت) حاصل شود، بر خدا واجب است که او را به سوی خلق مبعوث نماید. اگر او را ارسال کند، آن شخص مرسل (فرستاده شده) میشود و گرنه مرسل نیست. بنا بر این، بین رسول و مُرسل تفاوت گذاردهاند با این تفسیر که رسول کسی است که این صفت در او باشد و مرسل فقط مأمور به ادای رسالت است. یعنی با این وصف مُرسل کسی است که بدون برخورداری از شرایط رسالت، مأمور به انجام تکلیف رسالت میشود! کرامیه درباره عصمت پیامبران نیز گفته اند که پیامبران نسبت به هر گناهی که مستوجب کیفر باشد و عدالت را ساقط کند، معصوماند، ولی در مورد همه گناهان معصوم نیستند.<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref> | ||
'''تفسیر کرامیه در کلام''': | '''تفسیر کرامیه در کلام''': | ||
در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشتهاند و گفتهاند که قول خداوند در نظر آنها، حادث و کلام او قدیم است. | در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشتهاند و گفتهاند که قول خداوند در نظر آنها، حادث و کلام او قدیم است. ابنکرام در برخی از آثارش جایگاه پروردگار را به «حیثوثیت» تعبیر کرده است و معتقد است نخستین چیزی که خدای تعالی آفریده ناگزیر باید جسمی زنده باشد که بتواند عبرت گیرد و اگر او نخست جمادات را میآفرید، از حکمتش به دور بود.<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref> آنان معتقدند که هر موجودی که عرض نباشد، یعنی جسم باشد، باید در یکی از جهات باشد بنابراین گفتند که خدا در برترین و شریفترین جهات، یعنی جهت فوق است. <ref>شهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ج۱ ص ۱۰۷و۱۰۸ | ||
</ref> | </ref> | ||
'''کرامیه و امامت:''' | '''کرامیه و امامت:''' | ||
ابنکرام در مورد [[امامت]] میگوید که وجود دو امام در یک زمان در صورت وقوع جنگ و نبرد میان اصحاب و هنگام اختلاف احکام جایز است و حتی در یکی از کتاب هایش امامت [[معاویه]] و [[حضرت علی]](علیه السلام) را در یک زمان جایز دانسته و گفته است که پیروی پیروان ایشان، امری ناگزیر بوده است، هرچند که یکی از آنها عادل و دیگری ستمکار بوده است...! | |||
==کرامیه و تفسیر ایمان== | ==کرامیه و تفسیر ایمان== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''فتاوای فقهی کرامیه''': | '''فتاوای فقهی کرامیه''': | ||
همچنین | همچنین ابنکرام در [[علم فقه]] نیز دخالت میکرد و در باره [[نماز مسافر]] میگفت که انجام آن منوط به گفتن دو تکبیر است و همبن مقدار کفایت میکند. بنابراین نیازی به رکوع، سجود، قیام، قعود، تشهد و سلام نیست. همچنین معتقد بود که غسل میت و [[نماز]] بر او از سنتهای غیر واجب است. بلکه آنچه واجب است کفن و دفن اوست و نیز نماز و [[روزه]] [[حج]] بدون نیت درست است. <ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 365 با ویرایش و اقتباس</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |