مرگ

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۳ توسط Hoosinrasooli (بحث | مشارکت‌ها) (←‏جستارهای وابسته)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
مرگ 2.jpg

مَرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگ‌ از قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. مرگ در زیست‌شناسی پایان چرخهٔ زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشت‌ناپذیر علائم حیاتی است. در معانی دیگر، به قطع و نابودی کامل یک روند یا یک پدیده اشاره می‌کند. مرگ از نظر بالینی به ایستادن ضربان قلب، توقف دم و بازدم و از کار افتادن کامل مغز گفته می‌شود، اما منظر فلسفی تعریف ما از مرگ بر مبنای دیگری استوار است: رسیدن به یک مرحله بی‌بازگشت.

معنای مرگ

مرگ به معنای مردن است و لسان العرب آن را بهضد حیات معنا کرده است[۱]. برخی مرگ را به معنای سکون گرفته‌‌اند[۲]. التحقیق درباره معنای موت می‌گوید: مرگ نفی حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است[۳]. راغب در مفردات مرگ را پنج نوع می‌شمارد[۴].

علل ترس از مرگ

علت‌ ترس‌ از مرگ‌ چند چیز است‌:

  1. نشناختن‌ ماهیت‌ مرگ‌ و فنا پنداری‌ آن‌؛
  2. گناه‌ و ذخیره‌ ساختن‌ آتش‌ برای‌ خود؛
  3. وابستگی‌ و محبت‌ مفرط‌ به‌ دنیا و تعلقات‌ دنیوی‌.

ابوذر غفاری

در روایت‌ است‌که‌ از ابوذر غفاری پرسیدند: چرا از مرگ‌ می‌ترسیم‌؟ فرمودند: «لانکم‌ عمرتم‌ الدنیا و اخربتم‌ الاخره‌. زیراشما دنیای‌ خود را آباد و آخرت‌ را ویران‌ ساختید[۵]». یعنی‌ به‌ جای‌ برقراری‌ موازنه‌ بین‌ دنیا و آخرت‌ بیشترین‌ تلاش‌ خود رامصروف‌ خواست‌های‌ گذران‌ دنیا ساختید و از تلاش‌ برای‌ آباد سازی‌ جهان‌ آخرت‌ با اعمال‌ صالحه‌ و ترک‌ گناه‌ دست‌ کشیدید. در نتیجه‌ چون‌ مرگ‌ در رسد از آبادانگاه‌ خود به‌ ویرانکده‌ سیئات‌ می‌روید. در حالی‌ که‌ اگر آن‌ را آباد می‌ساختید به‌ مرگ‌ مشتاق‌ و علاقه‌مند بودید.

کلام حضرت علی

چنان‌ که‌ امیرالمؤمنین‌ (علیه‌السلام) فرمودند: «فوالله‌ لابن‌ ابی‌ طالب‌ انس‌ بالموت‌ من‌ الطفل‌ بثدیی‌ امه‌؛ به‌ خدا قسم‌! مرگ‌ برای‌ علی‌ گواراتر از پستان‌های‌ مادر برای‌ کودک‌ است‌[۶]».

عمومیت و حتمیت مرگ

مرگ سنّتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچ‌کس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید. don Juan Matus (دون خوان ماتوس): مرگ هرگز توقف نمی‌کند. فقط گاهی چراغ‌هایش را خاموش می‌کند[۷].

چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار؟ که رخت عُمر ز کی باز می‌برد طرار
چرا ز خواب و ز طرار می‌نیازاری؟ چرا ازو که خبر می‌کند کنی آزار؟[۸].

انواع مرگ

مرگ گونه‌های متعدّدی دارد: مرگ طبیعی، مرگ ناگهانی یا مفاجات و مرگ انتحاری و شهادت که مرگ در جهاد با دشمنان خدا و برترین گونه مرگ است[۹].

سکرات مرگ یعنی چه

این کلمه از ریشه «سُکر» است به معنای از کار افتادن عقل انسان[۱۰]. سکرات مرگ همان سختی‌هایی است‌که هنگام مرگ پیش می‌آیند و آدمی را سرگردان و حیران می‌کنند[۱۱].

هر چند مؤمنین نیکوکار، پس از مرگ به جهانی پرنعمت و خوش می‌روند، اما جدایی روح از بدن به گونه طبیعی سختی‌هایی می‌آورد[۱۲]. از این رو، در روایات آمده است که انسان را سه روز بسیار سخت است: یکی آنگاه که به دنیا می‌آید و این جهان را می‌بیند و دیگر آن روز که می‌میرد و مرگ را می‌بیند و سوم، آن روز که پا به میدان محشر می‌نهد[۱۳].

دعا برای حفظ ایمان در هنگام مرگ

برای در امان ماندن از شر وسوسه‌های شیطان و حفظ ایمان در هنگام مرگ در متون و آموزه‌های دینی دستورهای متعدد آمده و تصریح شده که مواظبت بر آنها برای دفع شرارت شیطان مفید است:

  1. خواندن دعای عدیله به هنگام مرگ یا بر بالین شخص در حال مرگ مفید است[۱۴].
  2. اگر کسی اصول اعتقادی خود را با دلایل قطعی فرا گیرد و ادله ایمان را با براهین یقینی فراگیرد و آن را با صفای باطن به خداوند بسپارد و نیت کند که در هنگام مرگ خداوند آن حقایق را به یاد او بیاورد و هنگام مرگ بگوید: «اَللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ إِنِّی أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ اَلْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی؛ خدایا! ای مهربان‌ترین مهربانان همانا من این یقین و استواری دینم را به تو سپردم و تو بهترین امانت‌دار هستی چه تو خود ما را به حفظ امانت‌ها فرمان دادی، پس آن را به گاه فرارسیدن مرگم به من بازگردان[۱۵]
  3. از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که بعد از هر نماز واجب این دعا را بخواند، ایمان او کامل می‌گردد و هنگام مرگ از او زایل و برطرف نگردد. دعا این است: «رَضیتُ بِاللَّهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ نَبِیّاً، وَبِالإِسْلامِ‏ دیناً وَبِالْقُرآنِ کِتاباً، وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً، وَبِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَاِماماً، وَبِالْحَسَنِ‏ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِیِ‏ بْنِ‏ الْحُسَیْنِ، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَمُوسی‏ بْنِ‏ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی‏، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، وَعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَالْحَسَنِ بْنِ‏ عَلِیٍّ وَالْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةً اَللّهُمَّ اِنّی‏ رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً، فَارْضَنی‏ لَهُمْ، اِنَّکَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ؛ خشنودم که پروردگارم خدا است. و محمد (صلی الله علیه) پیغمبرم، و اسلام‏ دینم، و قرآن کتابم، و کعبه قبله‏‌ام، و علی صاحب اختیار و پیشوای من است و به حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن‏ جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن‏ علی و حجة بن الحسن صلوات الله علیهم به عنوان پیشوا. خدایا من به پیشوایی ایشان‏ خشنودم، آنان را نیز از من خشنودی ساز که تو بر هر چیز توانایی‏[۱۶]

تلاش شیطان برای سلب ایمان

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر گاه مرگ کسی فرا می‌رسد ابلیس از میان شیاطین دستیارش، افرادی را برمی‌انگیزد تا او را به کفر فرمان دهند و در دینش به تردید اندازند تا زمانی که روحش از بدن جدا می‌گردد و اگر کسی مؤمن بود آن شیاطین نمی‌توانند بر او چیره شوند[۱۷]».

در روایت دیگری نیز می‌فرماید: «هر گاه مرگ دوستداران ما فرا می‌رسد شیطان از چپ و راست بر او حاضر می‌گردد تا اینکه او را از اعتقادش بازدارد و خدا مانع او می‌شود، این همان گفته خداست که Ra bracket.png یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ... [ابراهیم–27] La bracket.png (خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می‌دارد...)[۱۸].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم‌؛ لسان العرب‌، دار صادر، بیروت‌، سال: ۱۴۱۴ ق‌، چاپ: سوم، ج‌۲، ص۹۱
  2. طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، ‌ کتابفروشى مرتضوى، ‌ تهران، ‌ ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم، ج‌۱، ص۱۱۵
  3. مصطفوى، حسن‌؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، تهران‌، سال: ۱۳۶۰ ش‌، ج‌۱۱، ص: ۱۹۶
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن‌، دمشق، بیروت‌، دارالعلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ ق‌، چاپ: اول، ص: ۷۸۲
  5. بحارالانوار، ج۶،ص۱۳۷،حدیث ۴۲
  6. بحار الانوار، ج۷۱،ص۷۵
  7. کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر بازهم گفت‌وشنودی با دون خوان، ترجمۀ ابراهیم مکلّا تهران: نشر دیدار1382- صفحه 56
  8. مولوی، جلال‌الدین محمد، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1134
  9. بحارالانوار، ج۹۷، ص۸
  10. مفردات راغب، ص۲۳۶
  11. مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۰
  12. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸
  13. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸
  14. قمی، عباس، مفاتیح‌الجنان، دعای عدیله
  15. قمی، عباس، مفاتیح‌الجنان، ذیل دعای عدیله
  16. قمی، عباس، مفاتیح‌الجنان، ذیل دعای عدیله
  17. کلینی، فروع کافی، ج۳، ص۱۲۳، حدیث ۶
  18. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۶۴؛ انسان از آغاز تا انجام، ص۷۴–۷۵