حمدون قصار: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'می رساند' به 'میرساند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' می کنیم' به ' میکنیم') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
هر که را در او دیدی صفت نیکویی است، او را رها مکن که تو را به برکتش میرساند<ref>طبقات الأولیاء، تألیف: ابن الملقن، ص257</ref>. | هر که را در او دیدی صفت نیکویی است، او را رها مکن که تو را به برکتش میرساند<ref>طبقات الأولیاء، تألیف: ابن الملقن، ص257</ref>. | ||
به حمدون بن احمد گفته شد: سخنان پیشینیان از ما سودمندتر است، گفت: زیرا آنان برای جلالت [[اسلام]] و رستگاری نفوس انسانی و رضای خدای رحمان سخن میگفتند در حالی که ما برای حفظ غرور خود، طلب دنیا و رضای خلق صحبت | به حمدون بن احمد گفته شد: سخنان پیشینیان از ما سودمندتر است، گفت: زیرا آنان برای جلالت [[اسلام]] و رستگاری نفوس انسانی و رضای خدای رحمان سخن میگفتند در حالی که ما برای حفظ غرور خود، طلب دنیا و رضای خلق صحبت میکنیم<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B5%D8%A7%D8%B1#cite_note-4 محمدون القصار]</ref>. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۶
أبوصالح حمدون بن أحمد بن عمارة القصّار النیشابوری یکی از علمای برجسته تصوف و اهل سنت در قرن سوم هجری بود. وی موسس طریقه ملاتیه صوفیه است[۱]. ذهبی او را با عنوان شیخ صوفیه یاد کرده است[۲]. او عالمی فقیه بود که بر روش سفیان ثوری معتقد بود. او در سال 271 هجری در نیشابور دیده از جهان فرو بست و در مقبره حیره به خاک سپرده شد.
اساتید
محمد بن بکار بن الریان، ابن راهویه، أبا معمرالهذلی، أبا تراب النخشبی و أبا حفص النیشابوری.
شاگردان
فرزندش الحافظ أبوحامد الأعمشی، مکی بن عبدان، أبوجعفر بن حمدان و...
گفتار
استعانت مخلوق از مخلوق مانند کمک زندانی به زندانی دیگر است.
هیچ کس از بلا نمی ترسد، مگر کسی که پروردگارش را متهم (بد) کرده باشد[۳].
هر که را در او دیدی صفت نیکویی است، او را رها مکن که تو را به برکتش میرساند[۴].
به حمدون بن احمد گفته شد: سخنان پیشینیان از ما سودمندتر است، گفت: زیرا آنان برای جلالت اسلام و رستگاری نفوس انسانی و رضای خدای رحمان سخن میگفتند در حالی که ما برای حفظ غرور خود، طلب دنیا و رضای خلق صحبت میکنیم[۵].