شیخ بهایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
| تاریخ تولد =  
| تاریخ تولد =  
| محل تولد = بعلبک، [[لبنان]]
| محل تولد = بعلبک، [[لبنان]]
| سال درگذشت = ۱۰۳۱ ق
| سال درگذشت = ۱۰۳۱ قمری
| تاریخ درگذشت =  
| تاریخ درگذشت =  
| محل درگذشت = [[مشهد]]
| محل درگذشت = [[مشهد]]
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | ملا عبدالله یزدی | ملا علی مُذَهّب | ملا علی قائنی }}
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |ملا عبدالله یزدی |ملا علی مُذَهّب |ملا علی قائنی }}
| شاگردان =  
| شاگردان =  
| دین = [[اسلام]]
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]
| آثار = {{فهرست جعبه افقی | جامع عباسی | کشکول | موش و گربه}}
| آثار = {{فهرست جعبه افقی | جامع عباسی | کشکول | موش و گربه }}
| فعالیت‌ها = شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان
| فعالیت‌ها = شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان
| وبگاه =  
| وبگاه =  
خط ۳۰: خط ۳۰:
بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمرده‌اند. <ref>طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵</ref>
بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمرده‌اند. <ref>طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵</ref>


همچنین بعضی تذکره‌نویسان،<ref>طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷</ref> به دلیل اقامت طولانی‌اش در قزوین، این محل را زادگاه وی دانسته‌اند.<ref>.نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۳</ref>
همچنین بعضی تذکره‌نویسان<ref>طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷</ref>، به دلیل اقامت طولانی‌اش در قزوین، این محل را زادگاه وی دانسته‌اند<ref>.نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۳</ref>.
تنکابنی او را متولد عربستان دانسته که احتمالاً به دلیل نسب او است.<ref>تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران</ref>
تنکابنی او را متولد عربستان دانسته که احتمالاً به دلیل نسب او است<ref>تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران</ref>.


== خاندان شیخ بهایی ==
== خاندان شیخ بهایی ==
پدر شیخ بهایی عزالدین حسین بن عبدالصمد بن محمد بن علی بن حسین (۹۱۸ - ۹۸۴ ق.) از فقیهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجری بود که در دانش [[فقه]]، [[اصول]]، [[حدیث]]، [[رجال]]، [[حکمت]]، [[کلام]]، ریاضی، [[تفسیر]]، شعر، تاریخ، لغت و بسیاری از علوم رایج آن عصر مهارت داشت. وی از شاگردان ممتاز شهید ثانی بوده که گاه در سفرها نیز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ایران آمد و در اصفهان به تدریس [[علوم اسلامی]] مشغول شد. شاه طهماسب صفوی از او درخواست کرد که به قزوین، پایتخت صفویان بیاید. او نیز پذیرفت و به عنوان <sub>شیخ الاسلامِ</sub> حکومت صفویه انتخاب شد. وی سال‌ها در هرات و مشهد به ارشاد و هدایت مردم اشتغال ورزید.
پدر شیخ بهایی عزالدین حسین بن عبدالصمد بن محمد بن علی بن حسین (۹۱۸ - ۹۸۴ ق.) از فقیهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجری بود که در دانش [[فقه]]، [[اصول]]، [[حدیث]]، [[رجال]]، [[حکمت]]، [[کلام]]، ریاضی، [[تفسیر]]، شعر، تاریخ، لغت و بسیاری از علوم رایج آن عصر مهارت داشت. وی از شاگردان ممتاز شهید ثانی بوده که گاه در سفرها نیز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ایران آمد و در اصفهان به تدریس [[علوم اسلامی]] مشغول شد. شاه طهماسب صفوی از او درخواست کرد که به قزوین، پایتخت صفویان بیاید. او نیز پذیرفت و به عنوان <sub>شیخ الاسلامِ</sub> حکومت صفویه انتخاب شد. وی سال‌ها در هرات و مشهد به ارشاد و هدایت مردم اشتغال ورزید.


عزّالدین معتقد به وجوب عینی [[نماز جمعه]] بود و در دوران سکونتش در قزوین، [[مشهد]] و اصفهان [[نماز جمعه]] را اقامه می‌کرد. وی پس از سفر حج آهنگ بحرین نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و سرانجام در هشتم ربیع الاول ۹۸۴ ق. رحلت کرد و در روستای «مصلی» حومه «هجر» از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.
عزّالدین معتقد به وجوب عینی [[نماز جمعه]] بود و در دوران سکونتش در قزوین، [[مشهد]] و اصفهان [[نماز جمعه]] را اقامه می‌کرد. وی پس از سفر حج آهنگ بحرین نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و سرانجام در هشتم [[ربیع الاول]] ۹۸۴ ق. رحلت کرد و در روستای «مصلی» حومه «هجر» از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.


پدر بزرگ شیخ بهایی، شیخ عبدالصمد (متوفای ۹۳۵ ق.) نیز از علمای بزرگ قرن دهم هجری است. وی استاد [[شهید ثانی]] بود. شمس‌الدین محمد (متوفای ۸۷۶ یا ۸۸۶ ق.) جدّ شیخ بهایی نیز از علمای بزرگ قرن نهم هجری است که مجموعه گران‌بهایی در فوائد رجالیه و شرح حال علما نوشت که علامه مجلسی بسیاری از مطالب آن را در آخر مجلّدات بحار الانوار آورده است.<ref> امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۷</ref>
پدر بزرگ شیخ بهایی، شیخ عبدالصمد (متوفای ۹۳۵ ق.) نیز از علمای بزرگ قرن دهم هجری است. وی استاد [[شهید ثانی]] بود. شمس‌الدین محمد (متوفای ۸۷۶ یا ۸۸۶ ق.) جدّ شیخ بهایی نیز از علمای بزرگ قرن نهم هجری است که مجموعه گران‌بهایی در فوائد رجالیه و شرح حال علما نوشت که علامه مجلسی بسیاری از مطالب آن را در آخر مجلّدات بحار الانوار آورده است<ref> امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۷</ref>.


نسبت خاندان شیخ بهایی به حارث همدانی (متوفی ۶۵ قمری) یار وفادار [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه السلام)]] می‌رسد. <ref>بروجردی، سید علی، طرائف المقال، ج۲، ص۳۹۲</ref> از این‌رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
نسبت خاندان شیخ بهایی به حارث همدانی (متوفی ۶۵ قمری) یار وفادار [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه السلام)]] می‌رسد<ref>بروجردی، سید علی، طرائف المقال، ج۲، ص۳۹۲</ref>. از این‌رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
جبل عامل زادگاه شیخ بهایی، زادگاه مجتهدان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ شیعی مانند محقق ثانی (متوفای ۹۴۰ ق)، شهید اول (۷۳۴ - ۷۸۶ ق) و شهید ثانی (۹۱۱ - ۹۶۶ ق) است. ابوذر غفاری، نخستین مبلّغ شیعه در منطقه شام و لبنان بود. وی در دورانی که از جانب [[عثمان]] در شام [[تبعید]] بود به تبلیغ فرهنگ تشیع در آن سامان پرداخت و بذر تشیع را در آن دیار افشاند. از آن هنگام تاکنون، جبل عامل مهدِ دانشوران پارسای شیعی بوده و هست.
[[جبل عامل]] زادگاه شیخ بهایی، زادگاه مجتهدان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ شیعی مانند محقق ثانی (متوفای ۹۴۰ ق)، شهید اول (۷۳۴ - ۷۸۶ ق) و شهید ثانی (۹۱۱ - ۹۶۶ ق) است. ابوذر غفاری، نخستین مبلّغ شیعه در منطقه شام و لبنان بود. وی در دورانی که از جانب [[عثمان]] در شام [[تبعید]] بود به تبلیغ فرهنگ تشیع در آن سامان پرداخت و بذر تشیع را در آن دیار افشاند. از آن هنگام تاکنون، جبل عامل مهدِ دانشوران پارسای شیعی بوده و هست.


== زندگی‌نامه شیخ بهایی ==
== زندگی‌نامه شیخ بهایی ==
خط ۴۹: خط ۴۹:


=== کودکی و جوانی شیخ بهائی ===
=== کودکی و جوانی شیخ بهائی ===
یک سال بعد از تولد او در بعلبک خانواده‌اش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به [[شیخ علی مِنشار]]، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند.<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص</ref>
یک سال بعد از تولد او در بعلبک خانواده‌اش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به [[شیخ علی مِنشار]]، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص</ref>.


بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند.<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶</ref>
بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶</ref>.
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان شاه طهماسب اول به توصیه و تأکید شیخ علی منشار عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و منصب شیخ الاسلامی شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان شاه طهماسب اول به توصیه و تأکید شیخ علی منشار عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و منصب شیخ الاسلامی شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.


به نوشته شیخ بهائی <ref>بهائی، الاربعون ص۶۳</ref> وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.<ref> بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶</ref> بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد.<ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶</ref> در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر [[حج]] از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.<ref> افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹</ref>
به نوشته شیخ بهائی <ref>بهائی، الاربعون ص۶۳</ref> وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.<ref> بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶</ref> بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد<ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶</ref>. در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر [[حج]] از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد<ref> افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹</ref>.


=== همسر و فرزندان شیخ بهائی ===
=== همسر و فرزندان شیخ بهائی ===
همسر شیخ بهائی دختر علی منشار عاملی زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.<ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰</ref> برخی بر این عقیده‌اند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲</ref>
همسر شیخ بهائی دختر علی منشار عاملی زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت<ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰</ref>. برخی بر این عقیده‌اند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲</ref>.


== تحصیلات شیخ بهائی ==
== تحصیلات شیخ بهائی ==
خط ۶۵: خط ۶۵:


== مذهب و مشرب شیخ بهائی ==
== مذهب و مشرب شیخ بهائی ==
  شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به [[شیعیان]] جبل عامل و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‎‌ترین این آثار قصیده معروف <big>وسیله الفوز و الاما</big>ن او در مدح [[امام زمان]](عج) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت <small>اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة</small> شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند. [۳۰] بهاء‌الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹</ref>، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است.<ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲</ref>
  شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به [[شیعیان]] جبل عامل و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‎‌ترین این آثار قصیده معروف <big>وسیله الفوز و الاما</big>ن او در مدح [[امام زمان |امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت <small>اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة</small> شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند. [۳۰] بهاء‌الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹</ref>، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است.<ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲</ref>


محمدامین محبّی و احمد خَفاجی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۱۰۴</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲</ref> احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه می‌کرد و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.
محمدامین محبّی و احمد خَفاجی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۱۰۴</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲</ref>. احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه می‌کرد و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.


بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳</ref> ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹</ref>
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳</ref> ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹</ref>.


از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌ گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[میرفندرسکی]]، ملا صدرا، مجلسی اول و [[فیض کاشانی]]، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدینابن‌عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲</ref>
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌ گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[میرفندرسکی]]، ملا صدرا، مجلسی اول و [[فیض کاشانی]]، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدینابن‌عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴</ref>. از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند<ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲</ref>.


بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی وی اهل چله‌نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴</ref> با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از [[صوفیان]] و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.<ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷</ref> خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش<ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶</ref> و در اشعارش از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است.<ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴</ref>  
بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی وی اهل چله‌نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴</ref>. با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از [[صوفیان]] و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است<ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷</ref>. خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش<ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶</ref> و در اشعارش از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است<ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴</ref>.


== منزلت علمی و قلمی شیخ بهایی ==
== منزلت علمی و قلمی شیخ بهایی ==
فقیه ربانی و عارف صمدانی، شیخ بهاالدین محمد عاملی، یکی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قـرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری می‌باشد که در جامعیت و تنوع علوم و دانش، کمتر نظیری مـی‌تـوان بـر او پـیـدا نـمود او یکی از جامع‌ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان کسب کرده است و اگر او را نادره‌ای از نوادر و نابغه‌ای از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیموده‌ایم و خود با تواضع و فـروتـنی خاصی، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا که می‌گوید: من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفـنونی چیره شدم ولی هرگز نتوانستم با کسی که در یک فن استاد بود، حریف شوم.
فقیه ربانی و عارف صمدانی، شیخ بهاالدین محمد عاملی، یکی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قـرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری می‌باشد که در جامعیت و تنوع علوم و دانش، کمتر نظیری مـی‌تـوان بـر او پـیـدا نـمود او یکی از جامع‌ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان کسب کرده است و اگر او را نادره‌ای از نوادر و نابغه‌ای از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیموده‌ایم و خود با تواضع و فـروتـنی خاصی، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا که می‌گوید: من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفـنونی چیره شدم ولی هرگز نتوانستم با کسی که در یک فن استاد بود، حریف شوم.
او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنی شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف می‌پنداشتند. <ref>قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه</ref>
او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنی شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف می‌پنداشتند<ref>قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه</ref>.


شیخ بهایی در زمینه‌های مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی و وسعت معلومات، نوعی جـاذبیت به آثار او بخشیده است که از میان انبوه آثار گذشتگان، کتاب‌ها و تالیفات او را به‌صورت کتاب روز و مورد علاقه درآورده است فی‌المثل در کتاب اربعین که یک کتاب حدیثی و فـقهی است، از مسائل ریاضی و هیات نیز استفاده کرده است و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است.
شیخ بهایی در زمینه‌های مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی و وسعت معلومات، نوعی جـاذبیت به آثار او بخشیده است که از میان انبوه آثار گذشتگان، کتاب‌ها و تالیفات او را به‌صورت کتاب روز و مورد علاقه درآورده است فی‌المثل در کتاب اربعین که یک کتاب حدیثی و فـقهی است، از مسائل ریاضی و هیات نیز استفاده کرده است و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است.
وی مشرب عرفانی داشت و از برجسته‌ترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد. <ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق</ref>
وی مشرب عرفانی داشت و از برجسته‌ترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد<ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق</ref>.


== برخی از اساتید شیخ بهایی ==
== برخی از اساتید شیخ بهایی ==
خط ۹۱: خط ۹۱:
طب را از حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.
طب را از حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.


صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فراگرفت.<ref> روضات الجنات، ج ۷، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان</ref>
صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فراگرفت<ref> روضات الجنات، ج ۷، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان</ref>.
همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضی‌دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده‌است.
همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضی‌دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده‌است.


خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
* سید عزالدین حسینی کرکی عاملی، مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.
* سید عزالدین حسینی کرکی عاملی، مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.


* سلطان‌العلما سید حسین حسینی مرعشی، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم. <ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۵ - ۸۶</ref>
* سلطان‌العلما سید حسین حسینی مرعشی، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم<ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۵ - ۸۶</ref>.


== آثار شیخ بهایی ==
== آثار شیخ بهایی ==
خط ۳۹۴: خط ۳۹۴:
فالنامه.
فالنامه.


و چند جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه و...  
و چند جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه و...<ref>دانشنامه جهان اسلام،"مدخل "شیخ بهایی" ازمحمدهانی ملاّ زاده</ref>.
<ref>دانشنامه جهان اسلام،"مدخل "شیخ بهایی" ازمحمدهانی ملاّ زاده</ref>


== وفات شیخ بهایی ==
== وفات شیخ بهایی ==
خط ۴۱۸: خط ۴۱۷:
بشور زار بود بیشتر چراگه آهو * بحیرتم که غزالم چرا ز دیده رمیده
بشور زار بود بیشتر چراگه آهو * بحیرتم که غزالم چرا ز دیده رمیده


ای خاک تیره دلبر ما را نگاه دار * این نور چشم ماست که در بر گرفته <ref>عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۰۹</ref>
ای خاک تیره دلبر ما را نگاه دار * این نور چشم ماست که در بر گرفته<ref>عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۰۹</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:ایران]]
[[رده:ایران]]

نسخهٔ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۷

شیخ بهایی
شیخ بهایی.jpg
نام کاملمحمد بن عزّالدین حسین
نام‌های دیگرشیخ بهایی
اطلاعات شخصی
سال تولد۹۵۳ ق، ۹۲۵ ش‌، ۱۵۴۶ م
محل تولدبعلبک، لبنان
محل درگذشتمشهد
دیناسلام، شیعه
استادان
  • ملا عبدالله یزدی
  • ملا علی مُذَهّب
  • ملا علی قائنی
آثار
  • جامع عباسی
  • کشکول
  • موش و گربه
فعالیت‌هاشیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان

شیخ بهاءالدین محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاءالدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.

شیخ بهایی فقیه، دانشمند ذوفنون، محدث، حکیم، شاعر و ریاضیدان شیعه در عصر صفویه بود. وی از علمای جبل عامل که نسبش به حارث همدانی، صحابی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌رسد.

شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه‌ای برای اشتهار خالص شیخ بود. شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.

هوش و استعداد منحصر به فرد، از ویژگی‌های بارز اوست. وی مدتی در دربار صفوی در اصفهان منصب شیخ الاسلامی بالاترین منصب رسمی دینی در حکومت صفویه را بر عهده داشت. شیخ بهایی شاگردان بزرگی تربیت کرده است از جمله: ملاصدرا و ملا محمدتقی مجلسی.

زادگاه شیخ بهایی

خاستگاه شیخ بهائی جَبَع یا جباع، از قرای جبل عامل بوده و نسبت «جبعی» در حواشی بعضی از تألیفات شیخ بهائی و جدش، شمس‌الدین محمد بن علی، ذکر شده است.[۱] بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمرده‌اند. [۲]

همچنین بعضی تذکره‌نویسان[۳]، به دلیل اقامت طولانی‌اش در قزوین، این محل را زادگاه وی دانسته‌اند[۴]. تنکابنی او را متولد عربستان دانسته که احتمالاً به دلیل نسب او است[۵].

خاندان شیخ بهایی

پدر شیخ بهایی عزالدین حسین بن عبدالصمد بن محمد بن علی بن حسین (۹۱۸ - ۹۸۴ ق.) از فقیهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجری بود که در دانش فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام، ریاضی، تفسیر، شعر، تاریخ، لغت و بسیاری از علوم رایج آن عصر مهارت داشت. وی از شاگردان ممتاز شهید ثانی بوده که گاه در سفرها نیز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ایران آمد و در اصفهان به تدریس علوم اسلامی مشغول شد. شاه طهماسب صفوی از او درخواست کرد که به قزوین، پایتخت صفویان بیاید. او نیز پذیرفت و به عنوان شیخ الاسلامِ حکومت صفویه انتخاب شد. وی سال‌ها در هرات و مشهد به ارشاد و هدایت مردم اشتغال ورزید.

عزّالدین معتقد به وجوب عینی نماز جمعه بود و در دوران سکونتش در قزوین، مشهد و اصفهان نماز جمعه را اقامه می‌کرد. وی پس از سفر حج آهنگ بحرین نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و سرانجام در هشتم ربیع الاول ۹۸۴ ق. رحلت کرد و در روستای «مصلی» حومه «هجر» از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.

پدر بزرگ شیخ بهایی، شیخ عبدالصمد (متوفای ۹۳۵ ق.) نیز از علمای بزرگ قرن دهم هجری است. وی استاد شهید ثانی بود. شمس‌الدین محمد (متوفای ۸۷۶ یا ۸۸۶ ق.) جدّ شیخ بهایی نیز از علمای بزرگ قرن نهم هجری است که مجموعه گران‌بهایی در فوائد رجالیه و شرح حال علما نوشت که علامه مجلسی بسیاری از مطالب آن را در آخر مجلّدات بحار الانوار آورده است[۶].

نسبت خاندان شیخ بهایی به حارث همدانی (متوفی ۶۵ قمری) یار وفادار حضرت علی (علیه السلام) می‌رسد[۷]. از این‌رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد. جبل عامل زادگاه شیخ بهایی، زادگاه مجتهدان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ شیعی مانند محقق ثانی (متوفای ۹۴۰ ق)، شهید اول (۷۳۴ - ۷۸۶ ق) و شهید ثانی (۹۱۱ - ۹۶۶ ق) است. ابوذر غفاری، نخستین مبلّغ شیعه در منطقه شام و لبنان بود. وی در دورانی که از جانب عثمان در شام تبعید بود به تبلیغ فرهنگ تشیع در آن سامان پرداخت و بذر تشیع را در آن دیار افشاند. از آن هنگام تاکنون، جبل عامل مهدِ دانشوران پارسای شیعی بوده و هست.

زندگی‌نامه شیخ بهایی

بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.[۸] محل زندگی وی جُبَع یا جُباع از روستاهای جبل عامل بوده است.[۹] پدرش عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود.

نسب وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امیرالمومنین(علیه السلام) می‌رسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.

کودکی و جوانی شیخ بهائی

یک سال بعد از تولد او در بعلبک خانواده‌اش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند[۱۰].

بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند[۱۱]. بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان شاه طهماسب اول به توصیه و تأکید شیخ علی منشار عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و منصب شیخ الاسلامی شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.

به نوشته شیخ بهائی [۱۲] وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.[۱۳] بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد[۱۴]. در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد[۱۵].

همسر و فرزندان شیخ بهائی

همسر شیخ بهائی دختر علی منشار عاملی زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت[۱۶]. برخی بر این عقیده‌اند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند[۱۷].

تحصیلات شیخ بهائی

لبنان کنونی در عصری که شیخ بهائی به دنیا آمد مهدِ فرهنگ تشیع بود، محمد دوران کودکی و نوجوانی را در آن سرزمین سپری کرد. خواندن و نوشتن، قرآن، احکام شرعی و نماز را نزد مادر، پدر، معلّمان جبع و بعلبک فراگرفت و با مِهر علی (علیه السلام) و اولادش رشد یافت. شیخ بهائی مقداری از تحصیلات خود را در وطن فراگرفت. با هجرت پدر به ایران در زمان شاه طهماسب اول به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با تحصیل علوم مختلف ظرف مدت کوتاهی به مقبولیتی عام دست یافت و از سوی شاه عباس صفوی نهایت احترام را به خود اختصاص داد. [۱۸] شیخ بهایی علوم اسلامی را در حوزه‌های علمیه قزوین و اصفهان فراگرفت. او سالیان دراز به کشورهای اسلامی از محضر بسیاری از علما کسب فیض نمود.

مذهب و مشرب شیخ بهائی

شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‎‌ترین این آثار قصیده معروف وسیله الفوز و الامان او در مدح امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند. [۳۰] بهاء‌الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان[۱۹]، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است.[۲۰]

محمدامین محبّی و احمد خَفاجی[۲۱] بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند[۲۲]. احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه می‌کرد و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.

بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کرده‌اند،[۲۳] ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است[۲۴].

از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب تصوف و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌ گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدینابن‌عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است[۲۵]. از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند[۲۶].

بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی وی اهل چله‌نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است[۲۷]. با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است[۲۸]. خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش[۲۹] و در اشعارش از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است[۳۰].

منزلت علمی و قلمی شیخ بهایی

فقیه ربانی و عارف صمدانی، شیخ بهاالدین محمد عاملی، یکی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قـرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری می‌باشد که در جامعیت و تنوع علوم و دانش، کمتر نظیری مـی‌تـوان بـر او پـیـدا نـمود او یکی از جامع‌ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان کسب کرده است و اگر او را نادره‌ای از نوادر و نابغه‌ای از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیموده‌ایم و خود با تواضع و فـروتـنی خاصی، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا که می‌گوید: من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفـنونی چیره شدم ولی هرگز نتوانستم با کسی که در یک فن استاد بود، حریف شوم. او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنی شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف می‌پنداشتند[۳۱].

شیخ بهایی در زمینه‌های مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی و وسعت معلومات، نوعی جـاذبیت به آثار او بخشیده است که از میان انبوه آثار گذشتگان، کتاب‌ها و تالیفات او را به‌صورت کتاب روز و مورد علاقه درآورده است فی‌المثل در کتاب اربعین که یک کتاب حدیثی و فـقهی است، از مسائل ریاضی و هیات نیز استفاده کرده است و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است. وی مشرب عرفانی داشت و از برجسته‌ترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد[۳۲].

برخی از اساتید شیخ بهایی

فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.

منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به عبدالله بهابادی، مؤلف مشهور «حاشیه بر تهذیب منطق» معروف به «حاشیه ملا عبدالله».

ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فراگرفت.

طب را از حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.

صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فراگرفت[۳۳]. همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضی‌دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده‌است.

شاگردان شیخ بهایی

  • ملا صدرا شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف معروف.
  • ملا محمدمحسن بن مرتضی بن محمود، معروف به فیض کاشانی، صاحب تفسیر صافی.
  • فیّاض لاهیجی.
  • نظام‌الدین بن حسین ساوجی.
  • سید حسین (در اعیان الشیعه «سید حسن» آمده است.) بن حیدر کرکی.
  • سید ماجد بحرانی.
  • شیخ جواد بغدادی، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصه الحساب و زبدة فی الاصول.
  • ملا خلیل غازی قزوینی.
  • میرزا رفیع‌الدین طباطبایی نائینی.
  • شیخ زین‌الدین عاملی، نوه شهید ثانی (در اعیان الشیعه آمده است که وی نوه «صاحب معالم» است.)
  • شرف‌الدین محمد رویدشتی (در اعیان الشیعه «شریف‌الدین» آمده است.)
  • شیخ محمد بن علی عاملی تبنینی.
  • مظفرالدین علی، که کتابی درباره زندگی شیخ بهایی نوشته است.
  • محمدتقی مجلسی، پدر علامه محمدباقر مجلسی.
  • شیخ محمود بن حسام‌الدین جزائری.
  • محقق سبزواری.
  • ملا عزالدین فرهانی مشهور به علینقی کمره‌ای، شاعر معروف قرن یازدهم.
  • عنایة‌الله علی کوهپایه‌ای معروف به قهپایی، نویسنده «مجمع‌ الرجال».
  • هاشم بن احمد بن عصام‌الدین اتکانی.
  • شیخ نجیب‌الدین علی بن محمد بن مکّی عاملی جیبلی جبعی.
  • محمدصالح بن احمد مازندرانی.
  • حسنعلی بن عبدالله شوشتری.
  • شیخ زین‌الدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم قدمی بحرانی.
  • ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانی، معروف به محقق شیخ الاسلام.
  • ملا محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، صاحب روضة المتقین (م ۱۰۷۰).
  • سید عزالدین حسینی کرکی عاملی، مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.
  • سلطان‌العلما سید حسین حسینی مرعشی، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم[۳۴].

آثار شیخ بهایی

او یکی از پربرکت‌ترین علمای جهان اسلام از نظر تالیف و تنوع در آن بوده است برخی تعداد تالیفات او را با توجه به رساله‌ها و تحشیه‌ها و تعلیقه‌ها، به عدد 200 جلد رسانده‌اند ولی تازه‌ترین تحقیق در این مورد، تلاش و کوشش دانشمند محترم، جناب آقای دکتر محمدباقر حجتی، از اساتید محترم دانشگاه تهران است که به کنفرانس دمشق (در مورد شیخ بهایی) ارائه داده‌اند و نشریه الثقافه الاسلامیه در شماره پنجم آن را نشر داده است. ایشان بر حسب تتبع و تفحص کاملی که داشته است، تعداد آنها را 123 جلد اعلام می‌کند و بر حسب دسته‌بندی که دارد، می‌نویسد:

فقه (29 جلد)

  1. اثنی عشریات: خمس، نماز، زکات، روزه، حج.
  2. پاسخ سؤال شاه عباس.
  3. پاسخ سؤالات شیخ صالح جابری.
  4. اجوبه مسائل جزائریه.
  5. احکام سجود و تلاوت.
  6. جامع عباسی.
  7. جواب مسائل شیخ جار.
  8. حاشیه بر ارشاد الاذهان علامه حلی.
  9. حاشیه بر قواعد علامه.
  10. حاشیه بر قواعد شهید اول.
  11. حاشیه بر احکام الشریعه علامه حلی.
  12. الحبل المتین.
  13. الحریریه.
  14. الذبیحیه.
  15. شرح فرائض نصیریه خواجه نصیرالدین طوسی.
  16. فرائض بهائیه (بخش ارث).
  17. قصر نماز در چهار مکان.
  18. مسح بر قدمین.
  19. مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.
  20. رساله فی مباحث الکر.
  21. رساله فی القصر والتخییر فی السفر.
  22. شرح رساله فی الصوم.
  23. شرح من لایحضره الفقیه.
  24. رساله فی فقه الصلوه.
  25. رساله فی معرفه القبله.
  26. رساله فی فقه السجود.

علوم قرآنی (9 جلد)

حاشیه انوار التنزیل قاضی بیضاوی.

حل الحروف القرآنیه.

حاشیه کشاف زمخشری.

اساله خواجه.

تفسیر عین الحیوه.

العروه الوثقی.

تفسیر آیه شریفه (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی الکعبین) که در اربعین به تفصیل آمده است.

تاویل الایات.

اکسیر السعادتین (آیات الاحکام).

حدیث (2 جلد)

حاشیه کتاب من لایحضره الفقیه.

اربعین (که ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذیرفته است).

ادعیه و مناجات (6 جلد)

حاشیه بر صحیفه سجادیه.

الحدیقه الهلالیه.

الحدیقه الاخلاقیه.

شرع دعای صباح.

مصباح العابدین.

مفتاح الفلاح فی عمل الیوم واللیله.

اصول اعتقادات (5 جلد)

  • اثبات وجود القائم.
  • اجوبه سید زین الدین.
  • الاعتقادیه.
  • مقارنه بین امامیه و زیدیه.
  • وجوب شکر المنعم.

اصول فقه (5 جلد)

  1. زبده الاصول.
  2. شرح عضدی.
  3. حاشیه زبده الاصول.
  4. شرح حاشیه خطائی.
  5. الوجیزه.

رجال و اجازات (8 جلد)

  1. اجازه او به میرداماد.
  2. اجازه او به مجدالدین.
  3. حاشیه خلاصه الاقوال علامه حلی.
  4. حاشیه رجال نجاشی.
  5. حاشیه معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانی.
  6. طبقات الرجال.
  7. الفوائد الرجالیه.
  8. الاجازات.

ادبیات و علوم عربی (28 جلد)

  1. اسرار البلاغه.
  2. تخمیس غزل خیالی بخارایی.
  3. تهذیب البیان.
  4. تعزیت نامه.
  5. حاشیه بر مطول تفتازانی.
  6. دیوان اشعار فارسی و عربی.
  7. ریاض الارواح.
  8. شیر و شکر.
  9. طوطی نامه (شامل 2500 بیت).
  10. فوائد صمدیه.
  11. قصیده در مدح پیامبر خدا صلی الله علیه و آله.
  12. کافیه.
  13. کشکول (5 جلد).
  14. لغزالفوائد الصمدیه.
  15. لغزالقانون.
  16. لغز کافیه.
  17. لغز کشاف.
  18. محاسن شعر سیف الدوله.
  19. المخلاه.
  20. مکتوب او به سید میرزا ابراهیم همدانی.
  21. سوانح سفر الحجاز، معروف به مثنوی نان و حلوا.
  22. نان و پنیر.
  23. وسیله الفوز والامان فی مدح صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف.
  24. پند اهل دانش به زبان گربه و موش.

وقایع الایام (1 جلد)

توضیح المقاصد فی ما اتفق فی ایام السنه.

ریاضیات (20 جلد)

  1. اسطرلاب.
  2. انوار الکواکب.
  3. بحر الحساب.
  4. التحفه (اوزان شرعی).
  5. تحفه حاتمی.
  6. تحقیق جهت قبله.
  7. تشریح الافلاک.
  8. حاشیه تشریح الافلاک.
  9. حاشیه شرح التذکره خواجه نصیر الدین طوسی در هیات.
  10. حاشیه شرح قاضی زاده روحی.
  11. الحساب.
  12. حل اشکال عطارد و قمر.
  13. خلاصه الحساب والهندسه.
  14. شرح صحیفه.
  15. صحیفه در اسطرلاب.
  16. استعلام.
  17. تقویم شمس با اسطرلاب.
  18. القبله، ماهیت و علامات آن.
  19. معرفه التقویم.
  20. جبر و مقابله.

حکمت و فلسفه (3 جلد)

انکار جوهر الفرد.

الوجود الذهنی.

وحدت وجود.

علوم غریبه (4 جلد)

احکام النظر الی کتف الشاه.

رساله جفر.

جفر.

فالنامه.

و چند جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه و...[۳۵].

وفات شیخ بهایی

در مورد تاریخ وفات شیخ بهایی اقوال گوناگون وجود دارد. به طور کلی آن چه از این اقوال برمی‌آید وفات شیخ در دوازدهم شوال سال ۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ هجری قمری اتفاق افتاده است و چون صاحب تاریخ عالم آرای عباسی که نظرش معتبرتر از دیگران است و همچنین کتاب تنبیهات که تالیف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال ۱۰۳۰ را ذکر کرده‌اند، از این رو گفته کسانی که وفات شیخ را در این سال نوشته‌اند، صحیح تر به نظر می‌رسد. در این صورت وفات شیخ در دوازدهم ماه شوال سال ۱۰۳۰ ه. ق در شهر اصفهان روی داده است.

در قبر شیخ و آینه کاری آن شرح حالی به اجمال علامه مرحوم حاجی میرزا علی‌اکبر نوقانی مشهدی نگاشته که عین همان را نقل می‌کنیم:

این شعر را شیخ بهائی گفت و دستور داد در آستان قدس بنویسند.

ان جئت اقص قصة الشوق الیک * ان جئت الی الطوس فبا الله علیک

قبل عنی ضریح مولای و قل * قد مات بهائیک بالشوق الیک

شیخ بهایی دارای قبری نورانی است که از آینه و مرمر بنا شده است و شیخ خبر داده که قبر من نورانی خواهد شد و این از همان حسن نیت و ارادت او به مقام شامخ امام رضا علیه‌السلام که پس از چندین صد سال قبر او را مانند قطعه ی بلور روشن نمودند.

دور قبرش صندوق برنجی داشته که در اطراف آن این اشعار نوشته شده است:

شد از فراق تو جانا قد کشیده خمیده * هزار خار مغیلان به پای دیده خلیده

شب گذشته بیاد تو مردمان دو چشمم * هزار غوطه به خون خورد تا سفیده دمیده

بشور زار بود بیشتر چراگه آهو * بحیرتم که غزالم چرا ز دیده رمیده

ای خاک تیره دلبر ما را نگاه دار * این نور چشم ماست که در بر گرفته[۳۶].

پانویس

  1. مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۵
  2. طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵
  3. طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷
  4. .نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۳
  5. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران
  6. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۷
  7. بروجردی، سید علی، طرائف المقال، ج۲، ص۳۹۲
  8. قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲
  9. مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴
  10. مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص
  11. اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶
  12. بهائی، الاربعون ص۶۳
  13. بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶
  14. مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶
  15. افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹
  16. نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰
  17. امین، ج۹، ص۲۴۲
  18. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴
  19. خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹
  20. جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲
  21. محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۱۰۴
  22. بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲
  23. امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳
  24. امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹
  25. کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴
  26. تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲
  27. جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴
  28. کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷
  29. مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶
  30. حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴
  31. قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه
  32. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق
  33. روضات الجنات، ج ۷، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان
  34. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۵ - ۸۶
  35. دانشنامه جهان اسلام،"مدخل "شیخ بهایی" ازمحمدهانی ملاّ زاده
  36. عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۰۹