حسبیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
در متون قدیم، تعداد فرقههایاسلامی را هفتادوسه فرقه میشمردند و به آنها اصطلاحاً «هفتاد و سه ملت» یا «هفتادوسه گروه» میگفتند. در این متون، فرقههایاسلامی به شش گروه | در متون قدیم، تعداد فرقههایاسلامی را هفتادوسه فرقه میشمردند و به آنها اصطلاحاً «هفتاد و سه ملت» یا «هفتادوسه گروه» میگفتند. در این متون، فرقههایاسلامی به شش گروه [[رافضیه]]، [[خارجیه]]، [[جبریه]]، [[قدریه]]، [[جهمیه]] و [[مرجئه]] تقسیم میشد و برای هر گروه دوازده زیرگروه نام برده میشد و فرقه حسبیه همراه با فرقههای [[مضطریه]]، [[افعالیه]]، [[معیه]]، [[تارکیه]]، [[بحثیه]]، [[متمنیه]]، [[کسلانیه]]، [[حبیبیه]]، [[خوفیه]]، [[فکریه]] و [[حجتیه]] زیرشاخه جبر قرار دارد. | ||
<ref> | <ref>لغتنامه دهخدا: سرواژه هفتادودوملت.</ref> | ||
== | == عقاید == | ||
این فرقه معتقدند که همه مردم | پیروان این فرقه معتقدند که همه مردم بهشکل مساوی در تمام اموال دنیا سهم دارند و شریکند، زیرا حضرت آدم علیهالسلام وقتی از دنیا رفت، تمام جهان را میراث فرزندانش کرد. بنابراین، روا نیست کسی مانع تصرف دیگران در مال خود شود، زیرا شراکت دیگران در مالش ثابت است و نمیتوان او را از حقش بازداشت. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 157 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>العراقی ابو محمد عثمان بن عبدالله، الفرق المفترقه بین اهل الزیغ و الزندقة، تحقیق یشار قوتلو آی، چاپ آنکارا، سال 1961 میلادی، ص 71 | ||
</ref> | </ref> | ||
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۴۱
حسبیه، شاخهای از فرقه جبریه است و در شمار هفتاد و سه فرقهاسلامی قرار دارد.
تاریخچه
در متون قدیم، تعداد فرقههایاسلامی را هفتادوسه فرقه میشمردند و به آنها اصطلاحاً «هفتاد و سه ملت» یا «هفتادوسه گروه» میگفتند. در این متون، فرقههایاسلامی به شش گروه رافضیه، خارجیه، جبریه، قدریه، جهمیه و مرجئه تقسیم میشد و برای هر گروه دوازده زیرگروه نام برده میشد و فرقه حسبیه همراه با فرقههای مضطریه، افعالیه، معیه، تارکیه، بحثیه، متمنیه، کسلانیه، حبیبیه، خوفیه، فکریه و حجتیه زیرشاخه جبر قرار دارد. [۱]
عقاید
پیروان این فرقه معتقدند که همه مردم بهشکل مساوی در تمام اموال دنیا سهم دارند و شریکند، زیرا حضرت آدم علیهالسلام وقتی از دنیا رفت، تمام جهان را میراث فرزندانش کرد. بنابراین، روا نیست کسی مانع تصرف دیگران در مال خود شود، زیرا شراکت دیگران در مالش ثابت است و نمیتوان او را از حقش بازداشت. [۲] [۳]