بزیعیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


== اعتقادات ==
== اعتقادات ==
بزیعیه [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام‌صادق ‌(علیه‌السلام)]] را مظهر خدا می‌‌‌پنداشتند و بزیع را همچون پیامبر می‌دانستند که از طرف حضرت صادق مرسل شده است، آن‌طور که پیامبری میان [[موسی]] و [[هارون]] مشترک است، میان او و ابوالخطاب نیز مشترک است و همچنین وی قابلیت دریافت وحی را دارد. بزیع در تفسیر این آیه «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...» سوره یونس، آیه 100 مدعی بود که به وی وحی می‌‏شود، چنان‌که فرمود: «وَ أَوْحی‏ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ ...» سوره نحل، آیه 68 و می‏‌پنداشت که یاران و پیروان او بالاتر از [[جبرئیل|جبرئیل]] و [[میکائیل|میکائیل]] هستند. او می‌‏گفت هرگاه آدمی به کمال برسد، نمی ‏توان گفت که مرده است، لیکن هرگاه یکی از یاران او در می‏‌گذشت می‌‏گفت که او به ملکوت اعلی پیوسته است.علاوه، مدعی بودند که مردگان خود را می‌‌توانند ببینند چنان‌که هر بامداد و شامگاه آنان را می‌‌بینند.
بزیعیه [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام‌صادق ‌(علیه‌السلام)]] را مظهر خدا می‌‌‌پنداشتند و بزیع را همچون [[پیامبر]] می‌دانستند که از طرف حضرت صادق مرسل شده است، آن‌طور که پیامبری میان [[موسی]] و [[هارون]] مشترک است، میان او و ابوالخطاب نیز مشترک است و همچنین وی قابلیت دریافت وحی را دارد. بزیع در تفسیر این آیه «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...» <ref>سوره یونس، آیه 100</ref> مدعی بود که به وی وحی می‌‏شود، چنانکه فرمود: «وَ أَوْحی‏ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ ...» <ref>سوره نحل، آیه 68</ref> و می‏‌پنداشت که یاران و پیروان او بالاتر از [[جبرئیل|جبرئیل]] و [[میکائیل|میکائیل]] هستند. او می‌‏گفت هرگاه آدمی به کمال برسد، نمی ‏توان گفت که مرده است، لیکن هرگاه یکی از یاران او در می‏‌گذشت می‌‏گفت که او به ملکوت‌اعلی پیوسته است.علاوه، مدعی بودند که مردگان خود را می‌‌توانند ببینند چنانکه هر بامداد و شامگاه آنان را می‌‌بینند.
بزیع می‌‏گفت که همه انبیاء و امامان خدایان هستند و نمی‌میرند، بلکه به آسمان می‌‏روند چنان که خود او به آسمان عروج کرده و خداوند سر او را مسح نموده و آب دهان خود را در دهان او انداخته و حکمت را در سینه او تثبیت کرده است. <ref>محمد جوا مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 102</ref>  ابوالحسن‌اشعری عقاید این فرقه را با شرحی که گذشت بیان کرده است. ر. ک. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۱۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. علاوه در کتاب دانشنامه‌اسلامی نیز به اعقتادات این فرقه اشاره شده است.<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 374</ref>
بزیع می‌‏گفت که همه <ref>انبیاء</ref> و امامان خدایان هستند و نمی‌میرند، بلکه به آسمان می‌‏روند چنانکه خود او به آسمان عروج کرده و خداوند سر او را مسح نموده و آب دهان خود را در دهان او انداخته و حکمت را در سینه او تثبیت کرده است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 102</ref>  ابوالحسن‌اشعری عقاید این فرقه را با شرحی که گذشت بیان کرده است. ر. ک. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۱۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. علاوه در کتاب دانشنامه‌اسلامی نیز به اعقتادات این فرقه اشاره شده است.<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 374</ref>


== برخورد امام صادق با بزیع ==
== برخورد امام صادق با بزیع ==
مطابق با برخی از روایات، امام صادق علیه‌السلام بزیغ را لعنت کرده و بنا به روایتی دیگر، پس از شنیدن خبر قتل بزیع، خدا را شکر کرده است. <ref>ر. ک. کشی محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، ج۱، ص۳۰۵، نشر حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش</ref>
مطابق با برخی از روایات، امام صادق علیه‌السلام بزیغ را لعنت کرده و بنا به روایتی دیگر، پس از شنیدن خبر قتل بزیع، خدا را شکر کرده است. <ref>ر. ک. کشی محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، ج۱، ص۳۰۵، نشر حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش</ref>
در کتاب کافی روایتی با سندی قوی موجود است که براساس آن، حضرت به کسی که شنیده بود خود را نبیّ می‌داند، فرموده بود که اگر بار دیگر این ادعا را از او شنید، وی را بکشد.<ref> کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۵۸، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.</ref>
در کتاب کافی روایتی با سندی قوی موجود است که براساس آن، حضرت به کسی که شنیده بود خود را نبیّ می‌داند، فرموده بود که اگر بار دیگر کسی این ادعا را از او شنید، وی را بکشد.<ref> کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۵۸، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۹

بزیعیه‏ از «غلاة» و منشعب از فرقه «خطابیه» و از پیروان بزیع‌بن‌موسی‌الحائک (بافنده) از اهالی کوفه بودند. صاحب «بیان‌الادیان» نام او را بزیع‌بن‌یونس و ابوالحسن اشعری در «مقالات‌الاسلامیین» نام او را بزیع‌بن‌موسی آورده است. بعضی از صاحبان‌فرقه‌ها، «بزیعیه» را «بزیغیه» نوشته‌اند که درست نیست.

پیدایش

عده‌ای پس از کشته شدن ابوالخطّاب محمدبن‌ابی‌زینب الاسدی الاَجدَع، «بَزیع» را امام دانسته گفتند که خداوند به‌صورت جعفر‌بن‌محمد (علیه‌السلام) بر مردم ظاهر شد. [۱]

ادعاهای بزیع

بزیع، حائک (بافنده) بود. وی مدعی بود که به آسمان رفته و خداوند دستی بر سرش کشیده و آب در دهانش انداخته است و حکمت از دل او مانند قارچ از زمین می‌‌روید. همچنین می‌گفت که امام علی (علیه‌السلام) را دیده که بر دست راست خداوند نشسته است. [۲]

اعتقادات

بزیعیه امام‌صادق ‌(علیه‌السلام) را مظهر خدا می‌‌‌پنداشتند و بزیع را همچون پیامبر می‌دانستند که از طرف حضرت صادق مرسل شده است، آن‌طور که پیامبری میان موسی و هارون مشترک است، میان او و ابوالخطاب نیز مشترک است و همچنین وی قابلیت دریافت وحی را دارد. بزیع در تفسیر این آیه «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...» [۳] مدعی بود که به وی وحی می‌‏شود، چنانکه فرمود: «وَ أَوْحی‏ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ ...» [۴] و می‏‌پنداشت که یاران و پیروان او بالاتر از جبرئیل و میکائیل هستند. او می‌‏گفت هرگاه آدمی به کمال برسد، نمی ‏توان گفت که مرده است، لیکن هرگاه یکی از یاران او در می‏‌گذشت می‌‏گفت که او به ملکوت‌اعلی پیوسته است.علاوه، مدعی بودند که مردگان خود را می‌‌توانند ببینند چنانکه هر بامداد و شامگاه آنان را می‌‌بینند. بزیع می‌‏گفت که همه [۵] و امامان خدایان هستند و نمی‌میرند، بلکه به آسمان می‌‏روند چنانکه خود او به آسمان عروج کرده و خداوند سر او را مسح نموده و آب دهان خود را در دهان او انداخته و حکمت را در سینه او تثبیت کرده است.[۶] ابوالحسن‌اشعری عقاید این فرقه را با شرحی که گذشت بیان کرده است. ر. ک. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ص۱۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. علاوه در کتاب دانشنامه‌اسلامی نیز به اعقتادات این فرقه اشاره شده است.[۷]

برخورد امام صادق با بزیع

مطابق با برخی از روایات، امام صادق علیه‌السلام بزیغ را لعنت کرده و بنا به روایتی دیگر، پس از شنیدن خبر قتل بزیع، خدا را شکر کرده است. [۸] در کتاب کافی روایتی با سندی قوی موجود است که براساس آن، حضرت به کسی که شنیده بود خود را نبیّ می‌داند، فرموده بود که اگر بار دیگر کسی این ادعا را از او شنید، وی را بکشد.[۹]

پانویس

  1. شهرستانی محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۳۰۰، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت (بی تا).
  2. ر. ک. مقدسی مطهر بن طاهر، البَدءُ و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ ـ ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
  3. سوره یونس، آیه 100
  4. سوره نحل، آیه 68
  5. انبیاء
  6. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ص 102
  7. دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص 374
  8. ر. ک. کشی محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، ج۱، ص۳۰۵، نشر حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش
  9. کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۵۸، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.