گذری بر زمینههای تقریب در اندیشه شیخ طوسی (مقاله): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
در تفسیر التبیان، از تفاسیر اهل سنت بسیار نقل شده است، به طوری که تعداد معروفترین رجالی که از آنها در این تفسیر شریف مطالبی نقل میشود بیش از ده نفر است؛ افرادی چون [[حسن بصری]]، قتاده بن دعاسه، ابوعلی جبائی، ابراهیم زجاج، ضحاک بن مزاحم، ابوالقاسم عبدالله بن احمد بلخی، علی بن عیسی رمانی، ابوعبید جراح، محمد بن جریر طبری و عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح. <ref>ر. ك: کریمان، ج3، ص229ـ230</ref>. | در تفسیر التبیان، از تفاسیر اهل سنت بسیار نقل شده است، به طوری که تعداد معروفترین رجالی که از آنها در این تفسیر شریف مطالبی نقل میشود بیش از ده نفر است؛ افرادی چون [[حسن بصری]]، قتاده بن دعاسه، ابوعلی جبائی، ابراهیم زجاج، ضحاک بن مزاحم، ابوالقاسم عبدالله بن احمد بلخی، علی بن عیسی رمانی، ابوعبید جراح، محمد بن جریر طبری و عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح. <ref>ر. ك: کریمان، ج3، ص229ـ230</ref>. | ||
برای مثال، در این تفسیر، ذیل آیه «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»<ref>(مائده/3)</ref> آمده است: ابن عباس و سدی و اکثر مفسران معتقدند معنای آیه این است که: من برای شما فرایض، حدود، امر و نهی و حلال و حرامم را بنابر آنچه نازل کردم کامل نمودم، از این رو نه در آن زیادتی وجود دارد نه نقصی که به واسطه نسخ بعد از این روز متوجه آن گردد... حَکم و سعید بن جبیر و قتاده میگویند معنای آیه این است که: من برای شما حجتتان را کامل کردم ... و زجاج میگوید: اکملت لکم دینکم، یعنی شما را از ترس دشمنانتان نگه داشتهام و شما را بر آنها مسلط نمودهام ... آنگاه پس از نقل این نظرات، روایتی از امام | برای مثال، در این تفسیر، ذیل آیه «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»<ref>(مائده/3)</ref> آمده است: ابن عباس و سدی و اکثر مفسران معتقدند معنای آیه این است که: من برای شما فرایض، حدود، امر و نهی و حلال و حرامم را بنابر آنچه نازل کردم کامل نمودم، از این رو نه در آن زیادتی وجود دارد نه نقصی که به واسطه نسخ بعد از این روز متوجه آن گردد... حَکم و سعید بن جبیر و قتاده میگویند معنای آیه این است که: من برای شما حجتتان را کامل کردم ... و زجاج میگوید: اکملت لکم دینکم، یعنی شما را از ترس دشمنانتان نگه داشتهام و شما را بر آنها مسلط نمودهام ... آنگاه پس از نقل این نظرات، روایتی از امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهالسلام) ذکر نموده و دلالت آیه را به نصب امام علی(علیهالسلام) از طرف حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و ماجرای [[غدیرخم]] بیان مینماید. <ref>طوسی، بیتا، ج3، ص435</ref>. | ||
کتاب «خلاف» شیخ که در واقع مصدر طرح نظرات فقهی مذاهب گوناگون اهل سنت است و فلسفه اصلی تدوین این کتاب نیز به شمار میرود پر است از آرای مختلف پیشگامان سنت و جماعت که در اینجا برای نمونه به دو مورد اشاره میکنیم. در کتاب الحج، جلد سوم، مسئله 140 چنین آمده است: «السعی بین صفا و المروه رکن، لایتم الحج الاّ به... و قال ابن مسعود و ابن عباس و ابی بن کعب: السعی سنه و لیس بواجب، و قال ابوحنیفه: واجب و لیس برکن و هو بمنزله المبیت بالمزدلفه». <ref>پیشین، ص 435</ref>. | کتاب «خلاف» شیخ که در واقع مصدر طرح نظرات فقهی مذاهب گوناگون اهل سنت است و فلسفه اصلی تدوین این کتاب نیز به شمار میرود پر است از آرای مختلف پیشگامان سنت و جماعت که در اینجا برای نمونه به دو مورد اشاره میکنیم. در کتاب الحج، جلد سوم، مسئله 140 چنین آمده است: «السعی بین صفا و المروه رکن، لایتم الحج الاّ به... و قال ابن مسعود و ابن عباس و ابی بن کعب: السعی سنه و لیس بواجب، و قال ابوحنیفه: واجب و لیس برکن و هو بمنزله المبیت بالمزدلفه». <ref>پیشین، ص 435</ref>. |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۲
عنوان مقاله | گذری بر زمینههای تقریب در اندیشه شیخ طوسی |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
شماره چاپ | مجله 21 اندیشه تقریب |
بخش | پیشگامان تقریب |
نویسنده | علی اصغر احمدی |
موضوع | جهان اسلام |
رتبه علمی | کارشناس ارشد کلام شیعی |
- استفاده از نظرات اهل سنت؛
- ایجاد [[فقه مقارن]؛
- داشتن وسعت مشرب فکری و آزاداندیشی؛
- توجه به قیاس و استحسان اهل سنت؛
- دوری از تعصب قومی و نژادی؛
- مبارزه با جمود فکری و جامدان و قشریان؛
- توجه به عقل.
کلید واژهها: شیخ طوسی، تقریب، اندیشه تقریب، زمینه تقریب.
مقدمه
امروزه هیچ امری در میان مسلمانان مهمتر از وحدت و یکپارچگی امّت اسلامی نیست. بهلطف خدا اکنون تمامی استوانههای اصیل فکری و اندیشمندان و متفکران درجه یک مسلمان در فرقهها و مذاهب گوناگون، به اصل وحدت و تقریب بین مسلمانان و اندیشههای اسلامی به عنوان یک ضرورت ناگزیر، توجه و اهتمام ویژهای دارند، زیرا میدانند امّت اسلامی در طول بیش از چهارده قرن از تولد اسلام، چه آسیبهای سخت و جانکاهی را از ناحیه دشمنان و بدخواهان این دین پاک، به خاطر از همگسیختگی مسلمانان، تجربه کرده است. خوشبختانه عالمان و اندیشمندان طراز اول در میان مذاهب اسلامی، از همان ابتدا به وحدت امّت اسلامی با وجود اختلافات گسترده آنها به عنوان یک اصل ضروری و امر حیاتی نگاه میکردند. در این میان نقش برخی از این عالمان و متفکران، برجستهتر است. شیخ طوسی یکی از عالمان برجستهای است که در این میدان، بهحق گوی سبقت را از دیگران به شایستگی ربوده است. در این نوشتار، نقش علمی و عملی شیخ طوسی در تقریب بین مذاهب اسلامی، بررسی میگردد.
شرح مختصری از زندگی و خدمات علمی شیخ طوسی
نام او ابوجعفر محمد بن حسن بن علی بن حسن است که معروف به «شیخ الطایفه» و «شیخ طوسی» است. در رمضان سال 385 در طوس به دنیا آمد و در بیست و دوم محرم الحرام سال 460 از دار دنیا رفت. در 23 سالگی به عراق هجرت کرد و در بغداد ساکن شد. ابتدا نزد شیخ مفید مقدمات علوم را فراگرفت و پس از وفات او در سال 413 به مدت 23 سال از محضر سید مرتضی که به جای شیخ مفید بر کرسی مرجعیت تکیه زد بهره برده و به شدت مورد توجّه او واقع گردید. پس از وفات سید مرتضی، شیخ طوسی، مرجعیت شیعه را به عهده گرفت و محلّ توجه عام و خاص شد. منزلش در کرخِ بغداد، محل رفت و آمد کسانی بود که از راه دور و نزدیک برای حلّ مسائل و مشکلات خویش به ایشان مراجعه میکردند.
یکی از نکات برجسته شخصیت شیخ طوسی آن است که قادر بالله ـ خلیفه وقت ـ با وجود اینکه سنّی مذهب بود، برای شیخ در بغداد ـ مرکز علم و اندیشه آن روز ـ کرسی درس برپا کرد و این امر از مقام علمی و اشراف ویژه شیخ بر مباحث مشترک علمی شیعه و سنّی در آن روز حکایت دارد[۱].
چگونگی تأسیس حوزه علمیه نجف به وسیله شیخ طوسی، از قطعات شنیدنی تاریخ زندگی سراسر برکت این مرد بزرگ است. وقتی فتنه سلجوقیان سنّی مذهب متعصّب و درگیری بین شیعه و سنّی در سال 447 هـ. ق به اوج خود رسید، حاکمان سلجوقی از هیچ اقدام خصمانهای علیه شیعیان، دریغ نکردند. یکی از این اقدامات وحشیانه، از بین بردن آثار ارزشمند علمی و فرهنگی بود. آنان کتابخانه شیخ را که ده هزار جلد کتاب نفیس داشت، سوزاندند و منزل او را غارت کردند. همین امر موجب شد که شیخ به ناچار از بغداد به نجف اشرف هجرت کند و در آنجا اقامت گزیند و حوزه علمیه نجف اشرف را تأسیس نماید؛ حوزهای که بعدها به عنوان بزرگترین مرکز علمی جهان تشیع، پرآوازه گردید. [۲]
شیخ طوسی دارای تألیفات متنوّع و متعدّدی است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «النّهایه» در فقه که در گذشته جزء کتابهای درسی طلاّب و رساله عملیه شیخ بوده است؛
- «المبسوط» که فقه را وارد مرحله جدیدی کرده و در عصر خود مشروحترین کتاب فقهی بوده است؛
- «الخلاف» که هم آرای فقهای اهل سنّت در آن است و هم آرای شیعه؛
- دو کتاب حدیثی و به اصطلاح دو اصل[۳] حدیثی شیعه به نامهای «تهذیب» و «استبصار»؛
- سه اصل رجالی به نامهای «الرّجال»، «الفهرست» و «اختیار کتاب الکشّی»؛
- تفسیر «تبیان» در بیست مجلد؛
- «مصباح المتهجد» در اخلاق و سیر و سلوک و...
موقعیت علمی ممتاز شیخ طوسی چنان بود که بیشتر علمای شیعه بعد از او به نوعی از افکار و اندیشههای فقهی، کلامی و تفسیری او تأثیر پذیرفتهاند؛ به طوری که به ویژه در فقه هیچ یک از فقها جرأت نمییافتند در برابر آرای شیخ، نظرات خود را ابراز نمایند. معروف است تا حدود یک قرن پیش اگر در فقه، لفظ «شیخ» را به طور مطلق بهکار میبردند، منظور «شیخ طوسی» و اگر «شیخان» میگفتند مقصود «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» بوده است. شیخ طوسی در عین حال که از طرف شیعیان، عنوان «شیخ الطایفه» یافته، مورد توجّه علمای اهل سنّت نیز بوده است و از هر دو طایفه، شاگردان بسیاری در محضرش دانش آموختند. [۴].
زمینههای تقریب در اندیشه شیخ طوسی
با وجود اینکه شیخ طوسی جزء استوانههای عقیدتی و فقهی شیعه به شمار میرود و به طور قطع در دفاع از اصول و آرمانهای شیعه ذرّهای کوتاهی نکرده است اما هرگز این دفاع قاطعانه از مکتب، به معنای نادیده گرفتن وجوه مشترک بین شیعه و سنّی نیست؛ از این رو بهنظر میرسد شیخ طوسی به دنبال یافتن مشترکات اصیل میان این دو مذهب عقیدتی ـ سیاسی در آیات و روایات و حوزههای منقول و معقول بوده است. گرچه شاید اندیشه تقریب به اینگونه که الآن مطرح است در زمان شیخ طوسی مطرح نبود اما با مراجعه به برخی آثار و مستندات و تحقیقات، میتوان زمینههای تقریب را در اندیشه شیخ الطایفه مشاهده نمود. ما زمینههای تقریبی را در اندیشه شیخ طوسی در هفت مورد فهرست کردیم که البته شاید برخی از آنها را بتوان در یک عنوان خلاصه کرد.
1 ـ استفاده از نظرات اهل سنّت
بهنظر میرسد بین دانش وسیع اسلامی و اندیشه تقریب، نوعی تناسب مستقیم وجود دارد؛ به این معنا که هر قدر معلومات دانشمندان اسلامی در حوزههای گوناگون دینی بیشتر میشود، خود به خود نوعی گرایش به سوی تقریب بین مذاهب در آنها دیده میشود. شیخ شلتوت و آیتاللهالعظمی بروجردی از علمای طراز اول معاصر اهل سنت و شیعه، نمونه بارز این ادّعا هستند. شیخ طوسی هم با داشتن معلومات وسیع علمی و غور بسیار زیاد در علوم اسلامی، به این نقطه رسیده بود. یکی از ابتکارات شیخ، استفاده از نظرات اهل سنت و استنتاج از مسائل کلامی، فقهی و تفسیری آنان است. این استفاده گرچه دو جهت مثبت و منفی میتواند داشته باشد اما انصاف این است که جهت مثبت آن، غالب میباشد. اینکه یک عالمی در سطح شیخ طوسی از دیدگاههای اهل سنت در کتابها و تجزیه و تحلیلهای خویش یاد میکند، میتواند زمینهای برای اتحاد فکری و عملی مسلمانان و اعتمادسازی بیشتر جهت تفاهم در امور اعتقادی مشترک تلقّی شود.
در تفسیر التبیان، از تفاسیر اهل سنت بسیار نقل شده است، به طوری که تعداد معروفترین رجالی که از آنها در این تفسیر شریف مطالبی نقل میشود بیش از ده نفر است؛ افرادی چون حسن بصری، قتاده بن دعاسه، ابوعلی جبائی، ابراهیم زجاج، ضحاک بن مزاحم، ابوالقاسم عبدالله بن احمد بلخی، علی بن عیسی رمانی، ابوعبید جراح، محمد بن جریر طبری و عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح. [۵].
برای مثال، در این تفسیر، ذیل آیه «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»[۶] آمده است: ابن عباس و سدی و اکثر مفسران معتقدند معنای آیه این است که: من برای شما فرایض، حدود، امر و نهی و حلال و حرامم را بنابر آنچه نازل کردم کامل نمودم، از این رو نه در آن زیادتی وجود دارد نه نقصی که به واسطه نسخ بعد از این روز متوجه آن گردد... حَکم و سعید بن جبیر و قتاده میگویند معنای آیه این است که: من برای شما حجتتان را کامل کردم ... و زجاج میگوید: اکملت لکم دینکم، یعنی شما را از ترس دشمنانتان نگه داشتهام و شما را بر آنها مسلط نمودهام ... آنگاه پس از نقل این نظرات، روایتی از امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهالسلام) ذکر نموده و دلالت آیه را به نصب امام علی(علیهالسلام) از طرف حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و ماجرای غدیرخم بیان مینماید. [۷].
کتاب «خلاف» شیخ که در واقع مصدر طرح نظرات فقهی مذاهب گوناگون اهل سنت است و فلسفه اصلی تدوین این کتاب نیز به شمار میرود پر است از آرای مختلف پیشگامان سنت و جماعت که در اینجا برای نمونه به دو مورد اشاره میکنیم. در کتاب الحج، جلد سوم، مسئله 140 چنین آمده است: «السعی بین صفا و المروه رکن، لایتم الحج الاّ به... و قال ابن مسعود و ابن عباس و ابی بن کعب: السعی سنه و لیس بواجب، و قال ابوحنیفه: واجب و لیس برکن و هو بمنزله المبیت بالمزدلفه». [۸]. و نیز در جلد چهارم «الخلاف»، مسئله دوم، کتاب النکاح آمده است: «النکاح مستحب غیر واجب للرجال و النساء و به قال ابوحنیفه و اصحابه، ومالک، و الشافعی، و اللیث بن سعد، و الاوزاعی، و کافه العلماء، و قال داود: النکاح واجب. [۹].
البته این نکته جای بحث دارد که آیا استفاده از احادیث اهل سنت و تجزیه و تحلیل آنها به وسیله علمایی چون شیخ طوسی، زمینه ورود فرهنگهای انحرافی بعدی را فراهم کرده است یا نه. آنچه قابل ذکر است این است که شیخ طوسی در آن فضای خاص تعصّب وجود بین شیعه و سنّی، با جرأت تمام از احادیث اهل سنت یاد میکرد. این همان اندیشه بلندی است که ضمن توجه به اصول مذهب خود و پایبندی بسیار زیاد به مبانی آن، برای رعایت انصاف و اعتدال، از نظریات مخالف نیز بهره میبرد تا شاید بتواند به این وسیله این دو جریان فکری و عقیدتی را به هم نزدیک نماید.
2 ـ ایجاد فقه مقارن
در میان مؤلّفههای تقریبی شیخ طوسی، تأسیس فقه مقارن، بیسابقه و بینظیر است. فقه مقارن یعنی بیان نظرات فقهی اهل سنت در کنار مباحث فقهی شیعه. این نگاه به مباحث فقهی ظاهراً قبل از شیخ طوسی در میان شیعه و سنی به این صراحت یا اصلاً وجود نداشت یا کمتر وجود داشت. شیخ با رصد کردن فضای علمی بینظیری که به خاطر تعدّد مذاهب و اختلاف گروهها در بغداد ایجاد شده بود و به نوعی علم کلام را با پیشتازی متکلمان امامیه و معتزله، دگرگون کرد، دست به یک اقدام تازه زد که همان ایجاد فقه و اصول مقارن بود. عرصه عملی و اصلی این فکر، کتاب «الخلاف» بود که در آن ضمن مباحث فقهی شیعه، آرای عمده مذاهب فقهی اهل سنت نیز به طور دقیق مطرح میشود و حتی اقوال و فتاوای نادر آنها هم بیان میگردد؛ چیزی که در گذشته در حوزههای علمیه شیعه، سابقهای نداشته است. [۱۰].
پیشینه فقه مقارن را در اسلام باید در مکتب جعفری جستوجو کرد، زیرا نخستین مکتب فقهی که از دامن اسلام سربرآورد، مکتب فقه جعفری بود.
امام صادق(علیهالسلام) رئیس این مکتب با صاحبان اندیشههای مختلف کلامی و فقهی، مناظره میکرد و آرای فقهای حجاز و عراق[۱۱] را به تفصیل بیان کرده و رأی درست را درباره هر مسئله اظهار مینمود، از این رو امام صادق(علیهالسلام) را باید مؤسس فقه مقارن دانست. [۱۲].
تاریخ فقه نشان میدهد که اولین کتاب مستقل در باب فقه مقارن، کتابی است که «محمد بن احمد بن جنید اسکافی»، دانشمند قرن چهارم نوشته است و مهمترین کتاب پس از کتاب «جنید اسکافی» کتاب «خلاف» شیخ طوسی است که در نوع خود بینظیر است. [۱۳].
ویژگیهای فقه مقارن که به نوعی حقوق تطبیقی[۱۴] در اسلام به شمار میرود، عبارت است از:
- در فقه مقارن، درجهبندی قوانین از جهت فائده یا مصلحت، مطرح نیست بلکه ادعای هر فقیهی آن است که حکم الهی را تنها وی و هم عقیدههایش یافتهاند و عقاید دیگران نادرست است. در عین حال، بعضی معتقدند هرچند مجتهد، ممکن است حکم واقعی را بهدست نیاورد، اما چون کوشش خود را بهکار برده، دارای پاداش و ثواب است؛
- فقه مقارن، به معاملات و حدود و جنایات اختصاص ندارد بلکه عبادات را نیز شامل میگردد؛
- به وسیله فقه مقارن، مواردی را به دست میآوریم که فقها نسبت به آن اتّفاق نظر دارند و به اصطلاح فقهی، یکی از نتایج فقه مقارن، تحصیل موارد اجماع عامه و خاصه یا اجماع عامه یا اجماع خاصه است. [۱۵]؛
بنای شیخ طوسی در کتاب «خلاف» بر این بوده است که آرای همه فقهای مذاهب مخالف را گردآوری نماید و اگر در مسئلهای میان فقهای شیعه، اختلاف وجود داشت، بیان کند و در پایان هر مسئله، نظر صحیح را اظهار نماید. [۱۶]. در این کتاب که 78 باب دارد، تمامی زمینههای لازم برای ایجاد فقه مقارن، وجود دارد. از اینرو فقهای بزرگ چون علامه حلی در «تذکره الاحکام» و «مختلف الشیعه» به پیروی از شیخ، حق فقه مقارن را ادا کردند. [۱۷].
3 ـ داشتن وسعت مشرب فکری و روح آزاداندیشی
گستره بینش شیخ طوسی نسبت به فقهای پیش از خود بیشتر است؛ به این معنا که در مباحث علمی، نگاه خود را به دایره کتابهای معتبر شیعی، محدود نمیکند، بلکه بر خلاف دیگران از یک طرف همه احادیث اهل سنت را مردود نمیداند و از طرف دیگر برخی از احادیث منقول شیعه، حتی تعدادی از احادیثی که در کتاب کافی نقل شده است، را نمیپذیرد. این روح آزاداندیشی شیخ طوسی است که در جامعه بسته آن روز، چنین فکر باز و روشنی داشته است و در حالی که پیروان مذاهب، بر طبل جنگ و ستیز میکوبیدند و حاضر بودند برای به کرسی نشاندن مشرب فکری خود، دست به هر جنایتی بزنند و به هر راهی متوسل شوند، او با وسعت مشرب فکریاش به دنبال اثبات حق بود و از مذهب خود، کورکورانه دفاع نمیکرد، بلکه گستره اندیشهاش را برای ورود هر مذهب فکری و اعتقادی باز نگه میداشت تا از مجموع این آرا به یک جمعبندی واقع بینانهتری دست یابد. بااینکه شیخ در تفسیر تبیان، آنجا که درباره آیهای نظر خلاف وجود داشته باشد، نظرهای مذاهب را مطرح، آنگاه نظر امامیه را بیان مینماید، اما در بعضی از جاها تنها به نقل اقوال بسنده میکند و همین امر میتواند به معنای پذیرش نظرات آنان تلقی شود؛ برای مثال، ذیل آیه 177 اعراف (من یهدی الله فهو المهتدی...) آمده است: «قال الجبائی: معنی الآیه من یهدیه الله الی نیل الثواب... فهو المهتدی للایمان و الخیر... و قال البلخی: المهتدی هو الذی هداه الله فقبل الهدایه و اجاب الیها... و قیل: معنی «من یهدی الله» من یهدیه الله بهدایته «فهوالمهتدی». [۱۸].
4 ـ توجّه به قیاس و استحسان اهل سنت
قیاس و استحسان از جمله ممیزات فقهی غالب مذاهب اهلسنت است و در فقه شیعه از این اصول هرگز استفاده نمیشود؛ با این همه شیخ طوسی در کتاب خلاف خود، از این دو استفاده کرده است. گرچه شیخ به هیچ وجه، قیاس و استحسان را در فقه شیعه نپذیرفته است و تنها وجه قابل قبول برای استفاده از این دو در کتاب خلافش، در پیش گرفتن روش منطقی جدل در برابر فقیهان مذاهبِ دیگر اسلامی است، با این همه، طرح این دو اصل فقهی غیر شیعی در کتابش، از اندیشه بلند تقریبی او حکایت میکند. سید مرتضی در «انتصار» تصریح میکند که شیخ طوسی در مسائل الخلاف خود، برای اثبات مذهب خود در برابر دیگران، به قیاس استدلال میکند. [۱۹].
پر واضح است که چنین اندیشهای گرچه به مذاق بسیاری از ظاهرگرایان شیعی خوش نمیآید، اما برای اثبات حقّانیت مذهب اصیل و نزدیک شدن به اندیشه واحد اسلامی، مناسبتر است، زیرا از صافیهای گوناگون ضد و نقیض به سلامت بیرون آمده است.
5 ـ دوری از تعصب قومی و نژادی و فکری
در برشمردن زمینههای ایجاد تقریب بین مذاهب، بدون شک، تعصب به معنای طرفداری شدید، بیچون و چرا و غیر منطقی، آفت بزرگی است، زیرا اصلاً مجالی برای هماندیشی، وحدت و همبستگی به وجود نمیآورد. به همین دلیل، عبدالحسین مغنیه از اعضای تقریب بین مذاهب اسلامی، در آغاز مجموعهای به نام «دعوة التقریب» که مقالات جمعی از اندیشمندان و نویسندگان در آن درج شده است، ضمن بیان ضرورت تقریب، پنج هدف را برای منشورات جماعهالتقریب، برمیشمارد که هدف چهارم آن، جنگ و ستیز با تعصب ناپسند است؛ بیان مغنیه چنین است: «با تعصب ناپسند مبارزه میکنیم، زیرا تعصب، عقلها و قلبها را کور میکند و متون قرآن و سنت نبوی از تعصب نهی و به تسامح دینی و مذهبی و برادری بین مردم دعوت مینماید». [۲۰].
امام علی(علیهالسلام) در نهجالبلاغه به شدت از تعصب کورکورانه نهی کرده و میفرماید: «من در اعمال و رفتار جهانیان نظر دوختم، هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب ورزد جز با دلیلی که با آن ناآگاهان را بفریبد و یا برهانی آورد در عقل سفیهان نفوذ کند... [۲۱].
مردان بزرگ در میدان اندیشه و عمل، اهل تعصب، به معنای جانبداری کورکورانه از عقاید و اعمال خویش، نیستند. شهید مطهری در مقاله «الهامی از شیخ الطایفه» به این ویژگی شیخ طوسی به طور صریح اشاره کرده است. در آنجا آمده است: «شیخ طوسی، صد در صد یک عالم اسلامی است. جز رنگ اسلامی، رنگ دیگری ندارد. او از کسانی است که از برکت تعلیمات اسلامی پا بر روی تعصبات قومی و نژادی گذاشتند، شعوبیگریها را محکوم کردند و مقیاسهای جهانی و انسانی را محترم شمردند.» [۲۲].
حضرت آیتالله جناتی به عنوان یکی از فعالان عرصه تقریب در کتاب «همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی» درباره پیامدهای مثبت کنارگذاشتن تعصبات به مسئله جالب توجهی اشاره میکند که بدین شرح است: «ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفیان قائل به جواز قرائت قرآن در نماز به فارسی بود. اکثر فقهای مذاهب در فقه مقارن خود این نظر را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند و این موجب شد که فقهای متأخر حنفی به رأی سایر مذاهب نزدیکتر شوند. شیخ محمد شلتوت، شیخ الازهر مصر با اینکه خود حنفی بود به جای تعصبورزی نسبت به دیدگاه پیشوای مذهب فقهی خود با اخلاص تمام به اجماع فقیهان دیگر مذاهب فقهی پیوست و اعلام داشت که قرآن اسمی است برای لفظ و معنای آن ـ حتی در قرائت نماز ـ و نمیتوان حمد و سوره را به غیر عربی خواند. [۲۳].
6 ـ مبارزه با جمود فکری
رابطه بسیار روشنی بین جمود فکری و تعصب کورکورانه از یک طرف و این دو با نفهمیدن حقیقت دین از طرف دیگر و این سه با عدم پذیرش آهنگ اتحاد بین مذاهب از طرف سوم وجود دارد. کسی که فکرش بسته است همه چیز را در دایره محدود نگاه خویش میبیند و توجیه میکند، از این رو قدرت تشخیص ندارد و نمیتواند فکر و اندیشه مقابل خود را هر چند درست باشد، تحمل کند. نمونه بارز فکر جامد در تاریخ اسلام، خوارج هستند. آنها آنچنان در لاک فکر محدود و جاهلانه خود فرو رفته بودند که حتی حاضر نبودند امیرمؤمنان را با آن اندیشه بلندش تحمل کنند چه برسد به دیگران.
بنابراین در طول تاریخ، علمای طراز اول با اندیشههای خشک و بیروح و انسانهای جامد و ظاهرنگر، سروکار داشتند و همیشه هم با آنها مبارزه میکردند. در بین علمای معاصر، حضرت امام خمینی(رحمة الله) به شدت با چنین اندیشههایی برخورد کرده و هرگز بنای مماشات و مسامحه با آنها را در پیش نگرفته است. نمونه بارز موضعگیری سخت حضرت امام(رحمة الله) علیه عالمان قشری و ظاهرگرا، در «منشور روحانیت» ایشان آمده است.[۲۴] شیخ طوسی به عنوان یکی از اولین مطرحکنندگان اندیشه تقریب، به مبارزه بیامان خود با جمود فکری پرداخته است. شیخ در مقدمه کتاب نفیس خود، «المبسوط»، از گروه جامدفکران گله نموده و میگوید: «من همیشه میشنیدم که فقهای اهل جماعت، فقه ما شیعیان امامیه را تحقیر میکردند... همواره در اشتیاق بهسر میبردم که کتابی تألیف کنم متضمّن فروع، ولی اشتغالات و گرفتاریها مانع بود و از جمله چیزهایی که عزم مرا میکاست این بود که اصحاب ما کمتر، رغبت به این کار نشان میدادند، زیرا با متون اخبار و صریح الفاظِ روایات خو گرفته بودند و حتّی حاضر نبودند لفظی تغییر کند. کار جمود به آنجا کشیده شده بود که اگر لفظی بهجای لفظ دیگر قرار میگرفت، در شگفت میشدند و فهمشان از درک آن معنا کوتاهی میکرد.» [۲۵]. شهید مطهری با اشاره به حریت شیخ طوسی مینویسد: «سراسر وجود شیخ طوسی از ایمان اسلامی و شور اسلامی و علاقه به خدمت به اسلام موج میزند، او یک دلباخته سراز پا نشاخته است ولی این شور ایمان و دلباختگی هرگز او را به سوی جمود و تقشر سوق نداده است، او با جامدان و قشریان نبرد کرده است...» [۲۶]. در این فضای خشک اندیشه و زندانی شدن روح آزاد، آزاداندیشی شیخ طوسی زمینه مناسبی برای ترویج تعالیم بلند اسلامی ایجاد کرده بود.
7 ـ توجّه به عقل
در حالی که در بیشتر دورههای تاریخی بین اهل حدیث و ظاهرگرایان با عقلگرایان در مکاتب و مشربهای فکری ـ عقیدتی اهل سنّت، اختلاف شدید وجود داشت، در بین شیعیان اثناعشری با وجود چنین گرایشهایی، درگیری و نزاع به وجود نمیآمد، زیرا برای آنها عقل و نقل هر دو بهعنوان منابع شناخت، مطرح بود و توجه به عقل به معنای رها کردن نقل و گرایش به نقل به معنای بیتوجهی به عقل نبود و این یکی از امتیازات مکتب عقیدتی شیعه به حساب میآید. با وجود چنین برداشت حاکمی از عقل و نقل به عنوان منابع شناختی در مکتب شیعه، باز هم برخی از دانشمندان طراز اول این مکتب به سمت نقل و برخی نیز به سمت عقلگرایش بیشتری پیدا کردند. [۲۷]. این گرایش به سمت نقل و دور شدن از عقل، گذشته از محدود کردن فضای ذهنی برای صدور احکام فقهی و احتجاجات کلامی، نوعی تعصب غیر منطقی در رویارویی با دیگر مذاهب اسلامی ایجاد میکرد. از این رو با قاطعیت میتوان گفت بیشتر کسانی که در گذشته مخالف طرح وحدت بین شیعه و سنی بودند و امروز هم با تمام وجود، «تقریب بین مذاهب اسلامی» را غیرممکن میدانند در طبقه ظاهرگرایان یا اهل حدیث یا نقلگرایان دو طرف عمده شیعه و سنی میگنجند.
شیخ طوسی نظر را واجب میداند و مراد او از نظر همان فکر است و تفکر هم خاص عقلاست. بنابراین تقلید کورکورانه صحیح نیست و هر کسی آزاد است بلکه لازم است که اظهارنظر کند و تفکر و تعقل نماید، زیرا خداوند در مقام مذمت از کفار و مشرکین میفرماید: «وقتی حضرت ابراهیم قومش را به عقل و فکر تحریص میکند آنها از به کار انداختن این موهبت الهی استنکاف کرده و میگویند انا وجدنا آباءنا علیهذا...» [۲۸].
شیخ طوسی از جمله علمای بزرگی است که گرایش او به سمت عقل با وجود مشرب فکری و سیعش، قویتر از توجه او به نقل است و این از ویژگیهای بارز شخصیتی این عالم فرزانه شیعه به شمار میرود. در گرایش عقلانی شیخ طوسی همین نکته بس که وقتی جریان عقلگرایی شیعه پس از شیخ مفید به سید مرتضی، معروف به علم الهدی، سرایت کرد، شیخ طوسی از جمله شاگردان سید مرتضی به شمار میرود که این جریان را کامل کرد و با آثاری چون «تمهید الاصول» در استحکام و گسترش دیدگاه مزبور نقش به سزایی ایفا کرد. [۲۹]. شهید مطهری درباره این ویژگی شیخ طوسی آورده است: «شیخ طوسی با آنکه محدّثی عظیمالشأن است و کتاب «تهذیب الاحکام» و کتاب «استبصار» او بهترین دلیل بر مدعاست، مسائل اصول دین را حقطلق عقل میداند به این معنا که تعبد و تقلید را در این مسائل جایز نمیشمرد. وی در عده الاصول به گروهی از جامدفکران که در شیعه پیدا شدهاند، اشاره میکند و بر سبیل انتقاد میگوید: «اذا سئلوا عن التوحید والعدل او صفات الائمّة او صحة النّبوة قالوا روینا کذا» [۳۰] یعنی اگر از اینان در باب توحید یا عدل یا امامت یا نبوت پرسش شود به جای آنکه به دلیل عقلی استناد کنند به ذکر روایات میپردازند.
نتیجهگیری و جمعبندی
اندیشه تقریب بین مذاهب و وحدت امت اسلامی، تنها از ناحیه دانشمندان بزرگ اسلامی که دارای مؤلّفههای این اندیشه به معنای واقعی هستند میتواند ترویج شود و با صرف شعار و بیان و گفتار ظاهری هرگز عملی نمیگردد. شیخ طوسی از جمله علمای بزرگ اسلامی است که تمامی زمینههای لازم برای تقریب را تمام و کمال داراست؛ زمینههایی چون عقلگرایی، دوری از جمود فکری، آزاداندیشی و پرهیز از تعصب قومی و نژادی و... که برای ورود به جریان تقریب، داشتن چنین زمینههایی ضروری است.
شیخ طوسی ضمن حفظ عقاید شیعی خود، در مباحث فقهی، کلامی و تفسیری هرجا که زمینه وحدت و تقریب بین امت اسلامی وجود داشت، وارد عمل میشد و بدون هیچ پروایی به بیان موضوع و طرح مسئله میپرداخت. برترین فکر تقریبی شیخ را میتوان در کتاب «الخلاف» او یافت.
برگزاری کرسی درس مشترک بین شیعه و سنی در بغداد و استقبال چشمگیر علمای بزرگ از این اقدام، بیشک جزء بینظیرترین اقدامات یک عالم دینی در جهت تقریب و وحدت امت اسلامی در جامعه آن روز تلقی میشود که خوشبختانه بعد از قرنها ترویج و توسعه این اندیشه، امروز ثمراتش در حال ظهور و بروز است.
پانویس
- ↑ ـ) البته تسلط زایدالوصف شیخ طوسی به تمامی مبانی فقهی، اصولی، کلامی و تفسیری مذاهب چهارگانه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و برگزاری كرسی درس مشترك بین طرفداران این مذاهب و مذهب شیعه جعفری باعث شده بود كه كجاندیش سادهلوحی چون تقیالدین سبكی ایشان را شافعی مذهب بداند و در جلد سوم طبقات الشافعیه الكبری بنویسد: «ابوجعفر طوسی فقیه شیعه از نویسندگان آنان است كه در مذهب شافعی نشو و نما یافته بود و ما او را بر مذهب شافعی میشناسیم...» ؛)طوسی، 1407ق، ج1، ص12.(
- ↑ ر. ك: مطهری، 1367ش، ص81 ـ 82؛ حسینی دشتی، 1369ش، ج3، ص1455 ـ 1456؛ صفا، 1369ش، ج 2، ص 197؛ دهخدا، 1377ش، ذیل «شیخ طوسی»
- ↑ - منظور از «اصل» در هر مذهب اعتقادی، كتابی است كه از اصل روایت و حدیث، بدون هیچگونه دخل و تصرفی، برگرفته شده و محل مراجعه علما و بزرگان آن مذهب است و هیچ شك و شبههای در مستندات آن وجود ندارد؛ برای مثال، در بین اهل سنّت «صحّاح ستّه» چنین موقعیتی دارد؛ در مذهب تشیع چهار مرجع احكام یا اصطلاحاً «اصول اربعه» و چهار مرجع تراجم به نام «اصول اربعه رجالیه» وجود دارد كه سهم شیخ طوسی در این میان بسیار چشمگیر است، زیرا از مجموع هشت اصل و مرجع مهم، پنج مرجع از اوست.
- ↑ ر. ک: حسینی دشتی، پیشین، ص 1456؛ مطهری، پیشین، ص82؛ عقیقی بخشایشی، 1372ش، ص70 و 82؛ روضاتی، 1362ش، ص257ـ258
- ↑ ر. ك: کریمان، ج3، ص229ـ230
- ↑ (مائده/3)
- ↑ طوسی، بیتا، ج3، ص435
- ↑ پیشین، ص 435
- ↑ پیشین، ج 4، ص245ـ 246
- ↑ ر. ک: موسویان، 1380ش، ص22 ـ 23
- ↑ - بعد از رحلت پیامبر(بعضی از تابعین كه به امامت تن نداده بودند با هم اختلافاتی داشتند كه هر گروهی مطابق روش و اصول خاص درباره آن مسائل، فتوا میداد. به علاوه بعضی احكام كه عنصر محیط یا زمان در آنها مؤثر بود، برای مثال، در حجاز به نوعی مطرح میشد و در عراق یا خراسان رنگ دیگری به خود میگرفت. [ر. ك: خزائلی، پیشین، ص 423].
- ↑ ر. ک: خزائلی، 1362، ص423
- ↑ پیشین، ص 424
- ↑ - «حقوق تطبیقی» اثر تازهای است كه از قرن نوزدهم در اروپا پدیدار شده است و روز به روز هم قلمرو آن وسعت مییابد و علمای حقوق در موضوع و هدف آن با هم اختلاف دارند. در نظر بعضی موضوع حقوق تطبیقی، مسائل بینالملل خصوصی است؛ به این معنا كه حقوق كشورها را با هم مطابقت میدهند. گروهی دیگر از متخصصان حقوق میگویند مقصود از حقوق تطبیقی، روش تطبیقی است و این روش برای مطالعه در كیفیت ظهور و توسعه مؤسسات حقوقی و تحولاتی كه هر كدام را عارض گردیده است، سودمند میباشد. [ر. ك: خزائلی، پیشین، ص 420 – 421].
- ↑ پیشین، ص 421 ـ 422
- ↑ ر. ك: مقدمه «الخلاف»، ج1، ص45
- ↑ ر. ك: پیشین، ص406
- ↑ طوسی، پیشین، ج5، ص 35؛ ر. ك: فاضل، پیشین، ص537
- ↑ ر. ک: صدر، 1362ش، ص 413
- ↑ جمعی از نویسندگان، بیتا، ص6
- ↑ دشتی، 1362ش، ص393
- ↑ ر. ك: مطهری، 1362ش، ص 339
- ↑ جناتی، 1381ش، ص377
- ↑ ـ برای مثال، در صفحهی 8 از این منشور آمده است: «... امروز عدهای با ژست تقدسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند كه گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه كم نیست. طلاّب عزیز لحظهای از مكر این مارهای خوشخط و خال كوتاهی نكنند؛ اینها مروّج اسلام آمریكاییاند و دشمن رسول الله! (خمینی، 1385ش).
- ↑ مطهری، 1362ش، ص 356 ـ 357
- ↑ پیشین، ص 333
- ↑ ر. ک: سبحانی، ص 217ـ226
- ↑ ر. ك: فاضل، ج3، ص544
- ↑ ر. ك: پیشین، ص 224
- ↑ مطهری، 1362ش، ص356
- جمعی از نویسندگان، هزاره شیخ طوسی، امیركبیر، تهران، چاپ دوم، 1362ش.
- ـــــــــــــــــ، یادنامة شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، مشهد، 1348ش.
- ـــــــــــــــــ، دعوة التقریب بین المذاهب الاسلامیة، دارالجواد، بیروت، بیتا.
- جنّاتی، محمد ابراهیم، همبستگی ادیان و مذاهب اسلامی، انصاریان، قم، 1381ش.
- حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، اسماعیلیان، قم، چاپ اول، ج3، 1369ش.
- خمینی، روحالله، منشور روحانیت، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی)، تهران، چاپ دهم تا بیست و ششم، 1385ش.
- خزائلی، محمّد، اسلام و حقوق تطبیقی؛ در هزارة شیخ طوسی، امیركبیر، تهران، چاپ دوم، 1362ش.
- دشتی، محمد، ترجمه نهجالبلاغه، آستان قدس رضوی (شركت به نشر)، مشهد، چاپ سوم، 1382ش.
- دهخدا، علی اكبر، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، ج10، 1377ش.
- روضاتی، سید محمّد علی، امتیازات شیخ الطایفه؛ در هزاره شیخ طوسی، امیركبیر، تهران، چاپ دوم، 1362ش.
- سبحانی، محمّد تقی، «عقلگرایی و نصگرایی در کلام اسلامی»، مجله نقد و نظر، سال اول، شماره سوم و چهارم.
- صدر، سید رضا، مقام فقهی شیخ طوسی؛ در هزاره شیخ طوسی، امیركبیر، تهران، چاپ دوم، 1362ش.
- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، فردوس، تهران، چاپ دهم، ج2، 1369ش.
- طوسی، محمد بن حسن، التّبیان، تحقیق و تصحیح: احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج3 و5، بیتا.
- ـــــــــــــــــــــ، الخلاف، تحقیق: جماعه من المحققین، موسسة النشر الاسلامی، قم، ج1و2و3و4، 1407ق.
- عقیقی بخشایشی، عبدالرّحیم، فقهای نامدار شیعه، كتابخانة آیتالله مرعشی، قم، چاپ دوم، 1372ش.
- فاضل، محمود، «مقدمهای بر آراء و نظریات کلامی شیخ طوسی»، یادنامه شیخ طوسی، ج3.
- كریمان، حسین، «مقام شیخ ابوجعفر طوسی در علم تفسیر»، یادنامه شیخ طوسی، ج3.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی؛ اصول فقه و فقه، صدرا، قم، چاپ پنجم، 1367ش.
- ـــــــــــــــ، الهامی از شیخ الطایفه؛ در هزارة شیخ طوسی، تهران، امیركبیر، چاپ دوم، 1362ش.
- موسویان، سید محمد رضا، اندیشه سیاسی شیخ طوسی، قم، بوستان كتاب، چاپ اول، 1380ش.