جنگ نهروان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت محمد (ص)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
 
(۶۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:جنگ نهروان.jpg |جایگزین=جنگ نهروان]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:جنگ نهروان.jpg |جایگزین=جنگ نهروان]]</div>
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
'''جنگ نهروان''' در سال 38 هجری اتفاق افتاد. طرف جنگ یاران دیرینه [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه‌السلام)]] بودند که از شدّت [[عبادت]] پیشانی‏‌های‌شان پینه بسته بود و آهنگ [[تلاوت قرآن]] آنان در همه جا می ‏پیچید، جنگ با این گروه دشوارتر از آن دو دسته بود، ولی امام علی(علیه‌السلام) پس از ماه‏ ها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیّت‏‌های مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون آنان قیام مسلّحانه کردند به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود چشم فتنه را از کاسه درآورد. همین گروه بودند که مسئله [[حکمیت|حکمیت]] را مطرح کردند و در نهایت، [[بیعت]] خود را شکسته و دشمنی خویش را با [[علی بن ابی طالب|حضرت علی(علیه‌السلام)]] آشکار نمودند و در صحرای حروراء جنگی را بر علیه او برپا کردند و چون محل جنگ حروراء نام داشت این گروه بنام <big>حروریَّة</big> معروف شدند. رئیس این جمعیت [[حرقوص بن زهیر السّعدی]] ملقب به <sub>ذی الثدیّة</sub> است. حضرت امیر(علیه‌السلام) ابتدا به سوی آنها رفت و آنها را موعظه نمود و از آنها خواست که به بیعت خود بازگردند ولی آنها جواب حضرت را با تیر دادند و آن حضرت نیز به جنگ با ایشان برخاست.
!نام
!جنگ نهروان
|-
|زمان
|۹ صفر ۳۸ قمری
|-
|مکان
|نهروان • [[عراق]]
|-
|نتیجه
|پیروزی [[علی بن ابی‌طالب]]
|-
|طرفین درگیر
|امیر المومنین علی بن ابی طالب•خوارج
|-
|فرماندهان سپاه اسلام
|[[علی بن ابی‌طالب]] • مالک اشتر نخعی • قیس بن سعد انصاری • ابوایوب انصاری • محمد حنفیه • عبدالله بن عباس • حجر بن عدی • اشعث بن قیس • شبث بن ربعی • جندب بن کعب ازدی
|-
|فرماندهان کفار
|عبدالله بن وهب راسبی • عبدالله بن شجره سلمی • حرقوص بن زهیر سعدی
|-
|تعداد نیروهای سپاه اسلام
|۱۲٬۰۰۰
|-
||تعداد نیروهای سپاه کفار
|ابتدا ۴٬۰۰۰ و حین نبرد ۱٬۰۰۰ تا ۱٬۸۰۰
|-
|شهدا و کشته شدگان
|شهادت کمتر از ده نفر از سپاه [[امام علی(ع)]] • فرار چهار صد نفر و کشته شدن اکثر خوارج حاضر در صحنه نبرد
|-
|نتیجه
|پیروزی [[مسلمانان]]
|-
|}
</div>


'''جنگ نهروان''' در این نبردکه در سال 38 هجری اتفاق افتاد، طرف جنگ، یاران دیرینه [[امام علی (ع)]] بودند که از شدّت [[عبادت]] پیشانی‏ هایشان پینه بسته بود و آهنگ [[تلاوت قرآن]] آنان در همه جا می ‏پیچید، جنگ با این گروه دشوارتر از آن دو دسته بود، ولی امام علی (ع) پس از ماه‏ ها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیّت‏ های مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون آنان قیام مسلّحانه کردند به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود چشم فتنه را از کاسه درآورد. همین گروه بودند که مسئله [[حكمیت|حکمیت]] را مطرح کردند و در نهایت، [[بیعت]] خود را شکسته و دشمنى خویش را با [[حضرت على (ع)]] آشکار نمودند و در صحراى حروراء جنگى را بر علیه او بر پا کردند و چون محل جنگ حروراء نام داشت این گروه بنام <big>حروریَّة</big> معروف شدند. رئیس این جمعیت [[حرقوص بن زهیر السّعدى]] ملقب به <sub>ذى الثدیّة</sub> است. [[حضرت امیر (ع)]] ابتدا به سوى آنها رفت و آنها را موعظه نمود و از آنها خواست که به بیعت خود باز گردند ولى آنها جواب حضرت را با تیر دادند و آن حضرت نیز به جنگ با ایشان برخاست.
== جنگ نهروان ==
[[مارقین]] یا خوارج در [[جنگ صفین]]، گروهی ابتدا امام(علیه‌السلام) را به ترک جنگ و پذیرش [[حکمیت]] وادار کردند، سپس خود از این کار پشیمان شدند و به مخالفت با حضرت علی پرداختند. حضرت علی(علیه‌السلام) این گروه را «مارقین» نامید و در سه مرحله با آنان مخالفت ورزید.


=جنگ نهروان=
# پذیرش اصل حکمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ می‌دانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل کردند.
# انتخاب [[ابوموسی اشعری|ابوموسی]] به عنوان حَکَم. امام با او مخالف بود و به حیله‌ی اشعث و خوارج بر علی(علیه‌السلام) تحمیل شد.
# شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند.


[[مارقین]] یا خوارج در جنگ صفین، گروهی ابتدا امام (ع) را به ترک جنگ و پذیرش حکمیت وادار کردند، سپس خود از این کار پشیمان شدند و به مخالفت با حضرت علی  پرداختند. حضرت علی (ع) این گروه را «مارقین» نامید و در سه مرحله با آنان مخالفت ورزید.
پس از این وقایع، این گروه با تشکیل دسته‌های نظامی مستقل به [[ترور]]، ایجاد ناامنی و مقابله با حکومت مرکزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه خوارج به زمان [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] می‌رسد. [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] بعد از [[جنگ حنین]]، غنایم را تقسیم کرد و برای تألیف قلوب [[مشرکان]] به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت کن!».


1 ـ پذیرش اصل حکمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ می دانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل کردند.
گفته بی‌ادبانه او، جمعی را ناراحت کرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر [[عدالت]] در نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد که گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده خطرناک او خبر داد و فرمود:
 
2 ـ انتخاب ابوموسی به عنوان حَکَم. امام با او مخالف بود و به حیله ی اشعث و خوارج بر علی (ع) تحمیل شد.
 
3 ـ شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند.
 
پس از این وقایع، این گروه با تشکیل دسته های نظامی مستقل به [[ترور]]، ایجاد ناامنی و مقابله با حکومت مرکزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه ی خوارج به زمان [[رسول خدا(ص)]] می رسد. [[پیامبر (ص)]] بعد از [[جنگ حنین]]، غنایم را تقسیم کرد و برای تألیف قلوب [[مشركان|مشرکان]] به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت کن!».
 
گفته ی بی ادبانه ی او، جمعی را ناراحت کرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر [[عدالت]] در نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد که گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده ی خطرناک او خبر داد و فرمود:
او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و هم چون پرتاب تیر از کمان از دین بیرون خواهند رفت.
او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر [[دین]] بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و هم چون پرتاب تیر از کمان از دین بیرون خواهند رفت.


پیامبر لفظ «مرق» را که به معنای پرتاب شدن است، به کار می برد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و کج فهمی در دین به جایی رسیدند که از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند. <ref>ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانى، ص 620</ref>
پیامبر لفظ «مرق» را که به معنای پرتاب شدن است، به کار می‌برد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و کج فهمی در دین به جایی رسیدند که از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند<ref>ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 620</ref>.


حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی (ع) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد.
حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی(علیه‌السلام) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد.


در [[قرآن كریم|قرآن کریم]] درباره ی گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه ای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص می باشد:
در [[قرآن کریم|قرآن کریم]] درباره گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه‌ای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص می‌باشد:
وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ. <ref>ـ توبه، 58</ref>
{{متن قرآن |وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ |سوره = توبه |آیه = 58 }}


برخی از منافقان درباره ی تقسیم غنایم بر تو ایراد می گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می شوند. <ref>ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 40</ref>
برخی از منافقان درباره تقسیم غنایم بر تو ایراد می‌گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می‌گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می‌شوند<ref>ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 40</ref>.


حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد. <ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref> عبداللّه بن وهب راسبی «عبداللّه بن وهب» از سران خوارج بود و در ابتدای امر جلسه های خوارج در منزل او برقرار می شد. در حالات او نوشته اند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می گفتند. در جلسه ای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منكر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند.  
حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد<ref>ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475</ref>. عبداللّه بن وهب راسبی «[[عبداللّه بن وهب]]» از سران [[خوارج]] بود و در ابتدای امر جلسه‌های خوارج در منزل او برقرار می‌شد. در حالات او نوشته‌اند که از کثرت [[سجده]] و [[عبادت]]، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می‌گفتند. در جلسه‌ای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند.  


در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی کنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامه ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی (ع) کشته شد. <ref>ـ الكامل، ج 2، ص 398</ref> ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» می باشد، ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشته اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بوده اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود.
در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا [[سوگند]] که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی‌کنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامه‌ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد<ref>ـ الکامل، ج 2، ص 398</ref>. ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» است. ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشته‌اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بوده‌اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می‌نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود.


امیرالمؤمنین علی (ع) قبل از ظهور خوارج بارها به [[اصحاب]] فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می گفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی گویم و به من هم [[دروغ]] گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافته اند. زمانی که امیرالمؤمنین (ع) از کنار کشته شدگان نهروان گذر می کرد، فرمود:
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبل از ظهور خوارج بارها به [[اصحاب]] فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می‌گفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی‌گویم و به من هم [[دروغ]] گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافته‌اند. زمانی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از کنار کشته شدگان نهروان گذر می‌کرد، فرمود:


لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند.
لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند.
سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل پسند جلوه گر نمود و به ایشان وعده ی پیروزی داد». <ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref>
سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «[[شیطان]] و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل‌پسند جلوه‌گر نمود و به ایشان وعده پیروزی داد<ref>ـ همان، ج 2، ص 407</ref>».
 
برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می روند. [[عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب (ع)]] بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین [[امت اسلامی]]، [[معاویه بن ابی سفیان]]، [[عمروبن عاص]] و علی بن ابی طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. «عبدالرحمان بن ملجم مرادی» مأمور شد که حضرت علی (ع) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد کوفه شد.
 
در یک دسته بندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابی طالب (ع) به دست خوارج را می توان این گونه بیان کرد:
 
1 ـ کج فهمی در دین
 
عبدالرحمان بن ملجم و [[قطام]] هر دو از خوارج بودند و افکار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه ی شریفه ی «لاحُکم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون گذاری را با حکومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه ی شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است که [[خداوند]] متعال هیچ گاه به عنوان حاکم و [[خلیفه]] در روی زمین بر مردم حکومت نخواهد کرد. این جهالت و کج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض کرد.
 
2 ـ کینه توزی
 
قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران کوفه به شمار می آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام که از خوارج بودند، در جنگ نهروان کشته شده بودند و آتش انتقام و کینه در دل قطام موج می زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته ی او گشت و از او تقاضای ازدواج کرد. قطام نیز پذیرفت و کابین خود را قتل علی بن ابی طالب قرار داد. عبدالرحمان که انگیزه ی قبلی داشت با این [[مهریه]] ی سنگین موافقت کرد.
 
3 ـ [[نفاق]]
 
عبدالرحمان به منزل ا[[شعث بن قیس]] وارد شد. اشعث که از منافقان زمان حضرت علی (ع) بود، یک ماه از عبدالرحمان میزبانی کرد و با آگاهی از انگیزه عبدالرحمان، او را بر این امر تشویق نمود. شاهد بر این امر، گفت و گوی ایشان در شب نوزدهم است که حجر بن عدی آن را شنیده بود و قصد داشت امیرالمؤمنین را از جریان مطلع سازد، ولی از قضای روزگار حجر از راهی می رفت و علی (ع) از راه دیگری آمد. حجر زمانی به [[مسجد]] رسید که دیگر کار از کار گذشته بود.
 
4 ـ هوای نفس
 
عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته ی او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنه گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه ی شیطانی خود دست بر می داشت، اما هوای نفس و فتنه گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت.
عاقبت در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب (ع) در [[محراب]] عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که [[عمروبن عبدود]] در [[جنگ خندق]] بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین (ع) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.


=زمان وقوع جنگ=
برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می‌روند. [[ابن ملجم |عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] و [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام)]] بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین [[امت اسلامی]]، [[معاویه بن ابی سفیان]]، [[عمروبن عاص]] و علی بن ابی‌طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. [[ابن ملجم|عبدالرحمان بن ملجم مرادی]] مأمور شد که حضرت علی(علیه‌السلام) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد [[کوفه]] شد.


نزدیک به یک سال از [[جنگ صفین]] مى گذشت و هنوز شعله هاى آن جنگ خونین یکسره خاموش نشده بود که آتش جنگ خانگى و این بار از درون سپاه امام علی (ع) و به سردستگى [[مسلمانان]] افراطى شعله ور گشت و بدین سان امام علی (ع) از آغازِ به دست گیرى زمام قدرت سیاسى هر سال با یک جنگ داخلى رویارو شد.
در یک دسته‌بندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) به دست خوارج را می‌توان این گونه بیان کرد:


زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست. برخى از تاریخنگاران زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجری و بعضى سال ۳۷ هجری و دسته اى هم سال ۳۹ هجری دانسته اند.
'''کج فهمی در دین'''


به نظر مى رسد که رأى نخست به صحّت نزدیک تر باشد. بسیارى از سیره نگاران یا چنان که طبرى گفته: بیشینه ایشان بر همین قول اند. از این گذشته جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حکومت امام علی (ع) نیز این رأى را تأیید مى کند.
عبدالرحمان بن ملجم و [[قطام]] هر دو از خوارج بودند و افکار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه شریفه «لاحُکم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون‌گذاری را با حکومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است که [[خداوند]] متعال هیچ گاه به عنوان حاکم و [[خلیفه]] در روی زمین بر مردم حکومت نخواهد کرد. این جهالت و کج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض کرد.


و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننموده اند؛ لیکن برخى از ایشان اشاره کرده اند که این نبرد در [[ماه صفر]] سال ۳۸ [[هجرى|هجری]] رخ داد و بعضى تاریخ وقوع آن را [[ماه شعبان]] همان سال دانسته اند. به نظر مى رسد قول نخست درست است یعنى ماه صفر سال ۳۸ هجری؛ زیرا زمان داورى به [[ماه رمضان]] نهاده شده بود و از آن پس امام علی (ع) سپاهى را تجهیز کرده به جانب [[شام]] روانه ساخته بود که در این میان با سرکشى [[خوارج]] رویارو گشت. این نبرد بسیار کم پایید و چیزى نگذشت که آتشِ آن خاموش شد.
'''کینه توزی'''


=مکان جنگ=
قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران کوفه به شمار می‌آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام که از خوارج بودند، در جنگ نهروان کشته شده بودند و آتش انتقام و کینه در دل قطام موج می‌زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته او گشت و از او تقاضای ازدواج کرد. قطام نیز پذیرفت و کابین خود را قتل علی بن ابی‌طالب قرار داد. عبدالرحمان که انگیزه قبلی داشت با این مهریه سنگین موافقت کرد.


نبرد نهروان در [ جایى به نام] «نهروان» رخ داد که منطقه اى گسترده میان [[بغداد]] و واسط بود و از در چهار فرسخى شرق بغداد قرار داشت.
'''نفاق'''


=شمارِ شرکت کنندگان در جنگ=
عبدالرحمان به منزل ا[[شعث بن قیس]] وارد شد. اشعث که از منافقان زمان حضرت علی (علیه‌السلام) بود، یک ماه از عبدالرحمان میزبانی کرد و با آگاهی از انگیزه عبدالرحمان، او را بر این امر تشویق نمود. شاهد بر این امر، گفت و گوی ایشان در شب نوزدهم است که حجر بن عدی آن را شنیده بود و قصد داشت امیرالمؤمنین را از جریان مطلع سازد، ولی از قضای روزگار حجر از راهی می‌رفت و علی (علیه‌السلام) از راه دیگری آمد. حجر زمانی به [[مسجد]] رسید که دیگر کار از کار گذشته بود.


سپاه امام على (ع) بیش از ۶۸ هزار تن را شامل مى شد و این از آن روى بود که امام (ع) براى جنگ با شامیان آماده شده بود نه براى نبردِ با خوارج.
'''هوای نفس'''


سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود
عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنه‌گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله‌ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه شیطانی خود دست بر می‌داشت، اما هوای نفس و فتنه‌گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت.
عاقبت در سحرگاه نوزدهم [[رمضان|ماه مبارک رمضان]] سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) در [[محراب]] عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که [[عمروبن عبدود]] در [[جنگ خندق]] بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.


=فرماندهان سپاه امام=
== زمان وقوع جنگ ==
نزدیک به یک سال از [[جنگ صفین]] می‌گذشت و هنوز شعله‌های آن جنگ خونین یکسره خاموش نشده بود که آتش جنگ خانگی و این بار از درون سپاه امام علی(علیه‌السلام) و به سردستگی [[مسلمانان]] افراطی شعله‌ور گشت و بدین سان امام علی (علیه‌السلام) از آغازِ به دست گیری زمام قدرت سیاسی هر سال با یک جنگ داخلی رویارو شد.


فرمانده جناح راست: حُجْر بن عَدى کِنْدى.
زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجری و بعضی سال ۳۷ هجری و دسته ای هم سال ۳۹ هجری دانسته‌اند.


فرمانده جناح چپ: شَبَث بن رِبعى یا معقل بن قیس ریاحى.
به نظر می‌رسد که رأی نخست به صحّت نزدیک‌تر باشد. بسیاری از سیره نگاران یا چنان که طبری گفته: بیشینه ایشان بر همین قول اند. از این گذشته جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حکومت امام علی (علیه‌السلام) نیز این رأی را تأیید می‌کند.


فرمانده سواره نظام: ابو ایّوب انصارى.
و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننموده‌اند؛ لیکن برخی از ایشان اشاره کرده‌اند که این نبرد در [[ماه صفر]] سال ۳۸ [[هجری]] رخ داد و بعضی تاریخ وقوع آن را [[ماه شعبان]] همان سال دانسته‌اند. به نظر می‌رسد قول نخست درست است یعنی ماه صفر سال ۳۸ هجری؛ زیرا زمان داوری به [[ماه رمضان]] نهاده شده بود و از آن پس امام علی(علیه‌السلام) سپاهی را تجهیز کرده به جانب [[شام]] روانه ساخته بود که در این میان با سرکشی [[خوارج]] رویارو گشت. این نبرد بسیار کم پایید و چیزی نگذشت که آتشِ آن خاموش شد.


فرمانده پیاده نظام: ابو قَتاده انصارى.
== مکان جنگ ==
نبرد نهروان در [جایی به نام] «نهروان» رخ داد که منطقه‌ای گسترده میان [[بغداد]] و واسط بود و از در چهار فرسخی شرق بغداد قرار داشت.  


فرمانده مردم مدینه: قیس بن سعد بن عباده انصارى.  
== شمارِ شرکت‌کنندگان در جنگ ==
سپاه امام علی (علیه‌السلام) بیش از ۶۸ هزار تن را شامل می‌شد و این از آن روی بود که امام (علیه‌السلام) برای جنگ با [[شام (شامات)|شامیان]] آماده شده بود نه برای نبردِ با خوارج.


=فرماندهان سپاه مارقین=
سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود.


فرمانده جناح راست: زید بن حُصَین طائى.
== فرماندهان سپاه امام ==


فرمانده جناح چپ: شُرَیح بن اَوفى عبسى.
* فرمانده جناح راست: حُجْر بن عَدی کِنْدی.
* فرمانده جناح چپ: شَبَث بن رِبعی یا معقل بن قیس ریاحی.
* فرمانده سواره نظام: ابو ایّوب انصاری.
* فرمانده پیاده نظام: ابو قَتاده انصاری.
* فرمانده مردم [[مدینه]]: قیس بن سعد بن عباده انصاری.


فرمانده سواره نظام: حمزة بن سنان اسدى.
== فرماندهان سپاه مارقین ==


فرمانده پیاده نظام: حرقوص بن زُهَیر سعدى.
* فرمانده جناح راست: زید بن حُصَین طائی.
* فرمانده جناح چپ: شُرَیح بن اَوفی عبسی.
* فرمانده سواره نظام: حمزة بن سنان اسدی.
* فرمانده پیاده نظام: حرقوص بن زُهَیر سعدی.


و گفته شده:
و گفته شده:  
فرمانده جناح راست: یزید بن حُصَین و فرمانده سواره نظام: عبداللّه بن وَهْب.


فرمانده جناح راست: یزید بن حُصَین و فرمانده سواره نظام: عبداللّه بن وَهْب.
== پانویس ==
{{پانویس}}


=منابع=
== منابع ==
# [http://pajuhesh.irc.ir/Product/book/show.text/id/424/book_keyword//occasion//index/1/indexId/121994 برگرفته از سایت جنگ نهروان - مرکز پژوهش‌های صدا و سیما]


#[http://pajuhesh.irc.ir/Product/book/show.text/id/424/book_keyword//occasion//index/1/indexId/121994 برگرفته از سایت جنگ نهروان - مرکز پژوهش های صدا و سیما]
# [http://hadith.net/post/43433/%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%86%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86/ برگرفته از سایت خصوصیات جنگ نهروان - حدیث نت]
#
#[http://hadith.net/post/43433/%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%86%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86/ برگرفته از سایت خصوصیات جنگ نهروان - حدیث نت]
#


=پانویس=


[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:روزهای مهم در شیعه]]
[[رده:جنگ‌ها]]
[[رده:نبردهای خلفای راشدین]]
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۶

جنگ نهروان

جنگ نهروان در سال 38 هجری اتفاق افتاد. طرف جنگ یاران دیرینه امام علی(علیه‌السلام) بودند که از شدّت عبادت پیشانی‏‌های‌شان پینه بسته بود و آهنگ تلاوت قرآن آنان در همه جا می ‏پیچید، جنگ با این گروه دشوارتر از آن دو دسته بود، ولی امام علی(علیه‌السلام) پس از ماه‏ ها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیّت‏‌های مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون آنان قیام مسلّحانه کردند به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود چشم فتنه را از کاسه درآورد. همین گروه بودند که مسئله حکمیت را مطرح کردند و در نهایت، بیعت خود را شکسته و دشمنی خویش را با حضرت علی(علیه‌السلام) آشکار نمودند و در صحرای حروراء جنگی را بر علیه او برپا کردند و چون محل جنگ حروراء نام داشت این گروه بنام حروریَّة معروف شدند. رئیس این جمعیت حرقوص بن زهیر السّعدی ملقب به ذی الثدیّة است. حضرت امیر(علیه‌السلام) ابتدا به سوی آنها رفت و آنها را موعظه نمود و از آنها خواست که به بیعت خود بازگردند ولی آنها جواب حضرت را با تیر دادند و آن حضرت نیز به جنگ با ایشان برخاست.

جنگ نهروان

مارقین یا خوارج در جنگ صفین، گروهی ابتدا امام(علیه‌السلام) را به ترک جنگ و پذیرش حکمیت وادار کردند، سپس خود از این کار پشیمان شدند و به مخالفت با حضرت علی پرداختند. حضرت علی(علیه‌السلام) این گروه را «مارقین» نامید و در سه مرحله با آنان مخالفت ورزید.

  1. پذیرش اصل حکمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ می‌دانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل کردند.
  2. انتخاب ابوموسی به عنوان حَکَم. امام با او مخالف بود و به حیله‌ی اشعث و خوارج بر علی(علیه‌السلام) تحمیل شد.
  3. شکستن عهد و پیمان. امام بعد از حکمیت فرمود که باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت کردند.

پس از این وقایع، این گروه با تشکیل دسته‌های نظامی مستقل به ترور، ایجاد ناامنی و مقابله با حکومت مرکزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه خوارج به زمان رسول خدا(صلی الله علیه) می‌رسد. پیامبر(صلی الله علیه) بعد از جنگ حنین، غنایم را تقسیم کرد و برای تألیف قلوب مشرکان به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت کن!».

گفته بی‌ادبانه او، جمعی را ناراحت کرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر عدالت در نزد من نباشد، در کجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد که گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده خطرناک او خبر داد و فرمود: او را رها کنید که پیروانی خواهد داشت که در امر دین بیش از حد کنجکاوی خواهند کرد و هم چون پرتاب تیر از کمان از دین بیرون خواهند رفت.

پیامبر لفظ «مرق» را که به معنای پرتاب شدن است، به کار می‌برد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و کج فهمی در دین به جایی رسیدند که از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند[۱].

حرقوص بعد از ماجرای حکمیت نزد حضرت امام علی(علیه‌السلام) آمد و در گفت وگویی که با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ کرد.

در قرآن کریم درباره گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه‌ای آمده است که بیان گر نفاق درونی حرقوص می‌باشد: Ra bracket.png وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ [توبه–58] La bracket.png

برخی از منافقان درباره تقسیم غنایم بر تو ایراد می‌گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می‌گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می‌شوند[۲].

حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان کشته شد[۳]. عبداللّه بن وهب راسبی «عبداللّه بن وهب» از سران خوارج بود و در ابتدای امر جلسه‌های خوارج در منزل او برقرار می‌شد. در حالات او نوشته‌اند که از کثرت سجده و عبادت، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می‌گفتند. در جلسه‌ای که در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی کرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از امر به معروف و نهی از منکر برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند که باید برای خود رهبر انتخاب کنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد کردند که آنان نپذیرفتند.

در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد کردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا سوگند که به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی‌کنم». سپس جمعیت با او بیعت کردند. او نامه‌ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا کرد که به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی(علیه‌السلام) کشته شد[۴]. ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند که «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» است. ولی اینان دو نفر بودند که داستانی شبیه به یکدیگر داشته‌اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «ای محمد! عدالت کن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است که این دو در حقیقت یک شخص بوده‌اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می‌نامیدند. چون یک تکه گوشت زاید که قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یکی از دستانش موجود بود.

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) قبل از ظهور خوارج بارها به اصحاب فرموده بود که گروهی این چنین قیام خواهند کرد و یکی از ایشان فردی است که در دستش یک زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می‌گفتند که چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی‌گویم و به من هم دروغ گفته نشده است». تا این که خبر رسید ذوالثدیه را پیدا کرده و در بدن او همان علامت را یافته‌اند. زمانی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از کنار کشته شدگان نهروان گذر می‌کرد، فرمود:

لَقَد ضَرَّکُم مَنْ غَرَّکُم. آن کس که شما را مغرور کرد (فریب داد) به شما ضرر رساند. سؤال کردند: «آن شخص چه کسی بود؟» حضرت فرمود: «شیطان و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل‌پسند جلوه‌گر نمود و به ایشان وعده پیروزی داد[۵]».

برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن کوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می‌روند. عبدالرحمان بن ملجم مرادی و شهادت علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) بعد از جنگ نهروان، تعداد اندکی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلکه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی که با یکدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند که عامل نابسامانی و آشوب ها در بین امت اسلامی، معاویه بن ابی سفیان، عمروبن عاص و علی بن ابی‌طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. عبدالرحمان بن ملجم مرادی مأمور شد که حضرت علی(علیه‌السلام) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد کوفه شد.

در یک دسته‌بندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) به دست خوارج را می‌توان این گونه بیان کرد:

کج فهمی در دین

عبدالرحمان بن ملجم و قطام هر دو از خوارج بودند و افکار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه شریفه «لاحُکم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون‌گذاری را با حکومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است که خداوند متعال هیچ گاه به عنوان حاکم و خلیفه در روی زمین بر مردم حکومت نخواهد کرد. این جهالت و کج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض کرد.

کینه توزی

قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران کوفه به شمار می‌آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام که از خوارج بودند، در جنگ نهروان کشته شده بودند و آتش انتقام و کینه در دل قطام موج می‌زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته او گشت و از او تقاضای ازدواج کرد. قطام نیز پذیرفت و کابین خود را قتل علی بن ابی‌طالب قرار داد. عبدالرحمان که انگیزه قبلی داشت با این مهریه سنگین موافقت کرد.

نفاق

عبدالرحمان به منزل اشعث بن قیس وارد شد. اشعث که از منافقان زمان حضرت علی (علیه‌السلام) بود، یک ماه از عبدالرحمان میزبانی کرد و با آگاهی از انگیزه عبدالرحمان، او را بر این امر تشویق نمود. شاهد بر این امر، گفت و گوی ایشان در شب نوزدهم است که حجر بن عدی آن را شنیده بود و قصد داشت امیرالمؤمنین را از جریان مطلع سازد، ولی از قضای روزگار حجر از راهی می‌رفت و علی (علیه‌السلام) از راه دیگری آمد. حجر زمانی به مسجد رسید که دیگر کار از کار گذشته بود.

هوای نفس

عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته او شد. قطام نیز که این را در یافته بود بر فتنه‌گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله‌ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا که عبدالرحمان از این انگیزه شیطانی خود دست بر می‌داشت، اما هوای نفس و فتنه‌گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت. عاقبت در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) در محراب عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد که عمروبن عبدود در جنگ خندق بر فرق حضرت وارد کرده بود و سر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تا پیشانی شکافت. ایشان در شامگاه بیست و یکم رمضان عالم خاک را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.

زمان وقوع جنگ

نزدیک به یک سال از جنگ صفین می‌گذشت و هنوز شعله‌های آن جنگ خونین یکسره خاموش نشده بود که آتش جنگ خانگی و این بار از درون سپاه امام علی(علیه‌السلام) و به سردستگی مسلمانان افراطی شعله‌ور گشت و بدین سان امام علی (علیه‌السلام) از آغازِ به دست گیری زمام قدرت سیاسی هر سال با یک جنگ داخلی رویارو شد.

زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجری و بعضی سال ۳۷ هجری و دسته ای هم سال ۳۹ هجری دانسته‌اند.

به نظر می‌رسد که رأی نخست به صحّت نزدیک‌تر باشد. بسیاری از سیره نگاران یا چنان که طبری گفته: بیشینه ایشان بر همین قول اند. از این گذشته جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حکومت امام علی (علیه‌السلام) نیز این رأی را تأیید می‌کند.

و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننموده‌اند؛ لیکن برخی از ایشان اشاره کرده‌اند که این نبرد در ماه صفر سال ۳۸ هجری رخ داد و بعضی تاریخ وقوع آن را ماه شعبان همان سال دانسته‌اند. به نظر می‌رسد قول نخست درست است یعنی ماه صفر سال ۳۸ هجری؛ زیرا زمان داوری به ماه رمضان نهاده شده بود و از آن پس امام علی(علیه‌السلام) سپاهی را تجهیز کرده به جانب شام روانه ساخته بود که در این میان با سرکشی خوارج رویارو گشت. این نبرد بسیار کم پایید و چیزی نگذشت که آتشِ آن خاموش شد.

مکان جنگ

نبرد نهروان در [جایی به نام] «نهروان» رخ داد که منطقه‌ای گسترده میان بغداد و واسط بود و از در چهار فرسخی شرق بغداد قرار داشت.

شمارِ شرکت‌کنندگان در جنگ

سپاه امام علی (علیه‌السلام) بیش از ۶۸ هزار تن را شامل می‌شد و این از آن روی بود که امام (علیه‌السلام) برای جنگ با شامیان آماده شده بود نه برای نبردِ با خوارج.

سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود.

فرماندهان سپاه امام

  • فرمانده جناح راست: حُجْر بن عَدی کِنْدی.
  • فرمانده جناح چپ: شَبَث بن رِبعی یا معقل بن قیس ریاحی.
  • فرمانده سواره نظام: ابو ایّوب انصاری.
  • فرمانده پیاده نظام: ابو قَتاده انصاری.
  • فرمانده مردم مدینه: قیس بن سعد بن عباده انصاری.

فرماندهان سپاه مارقین

  • فرمانده جناح راست: زید بن حُصَین طائی.
  • فرمانده جناح چپ: شُرَیح بن اَوفی عبسی.
  • فرمانده سواره نظام: حمزة بن سنان اسدی.
  • فرمانده پیاده نظام: حرقوص بن زُهَیر سعدی.

و گفته شده: فرمانده جناح راست: یزید بن حُصَین و فرمانده سواره نظام: عبداللّه بن وَهْب.

پانویس

  1. ـ فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 620
  2. ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 40
  3. ـ اسدالغابه، ج 1، ص 475
  4. ـ الکامل، ج 2، ص 398
  5. ـ همان، ج 2، ص 407

منابع

  1. برگرفته از سایت جنگ نهروان - مرکز پژوهش‌های صدا و سیما
  1. برگرفته از سایت خصوصیات جنگ نهروان - حدیث نت