حبط اعمال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - '[[خدای متعال' به '[[خدا')
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
 
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حبط عمل.png|alt=حبط اعمال|بندانگشتی|حبط اعمال]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حبط .jpg|جایگزین=حبط عمل|بندانگشتی|حبط عمل]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!عنوان مقاله
!عنوان مقاله
خط ۱۴: خط ۱۴:


== آیات ==
== آیات ==
[[خدای متعال]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال این چنین می‌فرماید:
[[خدا]] در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال این چنین می‌فرماید:
* {{متن قرآن|'''... لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ'''|سوره = زمر|آیه = 65}}؛ «... اگر شرک بورزی به‎طور مسلم عملت حبط می‌شود و از زیانکاران خواهی بود».
* {{متن قرآن|'''... لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ'''|سوره = زمر|آیه = 65}}؛ «... اگر شرک بورزی به‎طور مسلم عملت حبط می‌شود و از زیانکاران خواهی بود».
* نیز فرموده: {{متن قرآن|'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ'''|سوره = محمد|آیه = 33}}؛ «و به زودی اعمالشان حبط می‌شود، ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل نکنید».
* نیز فرموده: {{متن قرآن|'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ'''|سوره = محمد|آیه = 33}}؛ «و به زودی اعمالشان حبط می‌شود، ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل نکنید».
خط ۲۲: خط ۲۲:


== چگونگی حبط عمل ==
== چگونگی حبط عمل ==
مراد از اعمالی که حبط می‌شود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام می‌دهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. در زیر، دلایل این سخن را مورد بررسی قرار می دهیم:
مراد از اعمالی که حبط می‌شود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام می‌دهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال [[ایمان]]، و قبل از برگشتن به سوی [[کفر]] انجام داده است. اکنون به بررسی دلایل قرآنی این سخن می‌پردازیم:


* از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی می‌رسد نعمت را از ناحیه او بداند، و خرسند گردد، و چون به مصیبتی می‌رسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند، و دلش تسلی یابد، و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همه این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسه‌ای بین [[کافر]] و مؤمن، می‌فرماید: {{متن قرآن|'''أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ'''|سوره = انعام|آیه = 122}}.
* از آنجا که قلب [[کافر]] و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی می‌رسد نعمت را از ناحیه او بداند و خرسند گردد و چون به مصیبتی می‌رسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند و دلش تسلی یابد. و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همۀ این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسه‌ای بین [[کافر]] و [[مؤمن]]، می‌فرماید: {{متن قرآن|'''أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ'''|سوره = انعام|آیه = 122}}.


* و مؤمن را در زندگی دنیا نیز دارای نور و حیات خوانده و کافر را مرده و بی نور و نظیر آن آیه:{{متن قرآن|''' وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ'''|سوره = ا طه|آیه = 124}}.                     
* و مؤمن را در دنیا دارای نور و حیات خوانده و کافر را مرده و بی‌نور خوانده است؛ نظیر آیۀ: {{متن قرآن|''' وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ'''|سوره = ا طه|آیه = 124}}.                     


که از راه مقابله می‌فهمیم زندگی مؤمن و معیشتش فراخ و وسیع و قرین با سعادت است. و همه این مطالب و علت سعادت و شقاوت را در یک جمله کوتاه جمع کرده و فرموده:{{متن قرآن|''' ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ'''|سوره = ا محمد|آیه = 11}}.                     
که از راه مقابله می‌فهمیم زندگی مؤمن و معیشتش فراخ و وسیع و قرین با سعادت است. و همۀ این مطالب و علت سعادت و شقاوت را در یک جملۀ کوتاه جمع کرده و فرموده: {{متن قرآن|''' ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ'''|سوره = ا محمد|آیه = 11}}.                     
* علاوه بر دلیل گذشته، دلیل دیگری که می‌رساند مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها عبادت، این است که دیدید حبط را به کفار و منافقین هم نسبت داده، با اینکه کفار عبادتی ندارند، و در‌این‌باره فرموده: {{متن قرآن|''' ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ'''|سوره = محمد|آیه = 9}}.
* علاوه بر دلیل گذشته، دلیل دیگری که می‌رساند مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها عبادت، این است که دیدید حبط را به کفار و [[منافقین]] هم نسبت داده، با اینکه کفار عبادتی ندارند، و در‌ این‌باره فرموده: {{متن قرآن|''' ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ'''|سوره = محمد|آیه = 9}}.
و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|'''أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ'''|سوره = آل‌عمران|آیه = 22}}.  
و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|'''أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ'''|سوره = آل‌عمران|آیه = 22}}. پس حاصل بحث این است که کفر و [[ارتداد]] باعث آن می‌شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می‌افتد، همچنان‌که [[ایمان]] باعث، حیات و جان به اعمال آدمی است. حال اگر کسی باشد که بعد از کفر، ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بوده، حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر فرض شود که فردی بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش می‌میرد و حبط می‌شود و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی‌گذارد؛ لکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به [[اسلام]] برگردد و اما اگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده و شقاوتش قطعی می‌گردد.
پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن می‌شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می‌افتد، همچنانکه ایمان باعث می‌شود، به اعمال آدمی حیاتی و جانی می‌دهد، که به خاطر داشتن آن اثر خود را در سعادت آدمی می‌دهد، حال اگر کسی باشد که بعد از کفر ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بود حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر کسی فرض شود که بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش می‌میرد، و حبط می‌شود، و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی‌گذارد، و لیکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و امااگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی می‌گردد.<br>


=== حبط عمل مرتد ===  
=== حبط عمل مرتد ===  
* بعضی قائل شده‌اند، به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط می‌شود، و به این آیه استدلال کرده که می‌فرماید: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولیک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة»<ref>سوره بقره:۲۱۷.</ref>.<br>
* بعضی قائل شده‌اند به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط می‌شود، و به آیه: {{متن قرآن|'''وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ'''|سوره = بقره|آیه = ۲۱۷}}. استدلال کرده‌اند.
    
    
و چه بسا آیه: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا»<ref>سوره فرقان:۲۳.</ref> هم آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان می‌کند و نتیجه این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز می‌شود، و دست خالی از دنیا نمی‌رود.
و چه بسا آیه 23 از سورۀ فرقان _که سابق ذکر شد_ نیز آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان می‌کند و نتیجۀ این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز می‌شود، و دست خالی از دنیا نمی‌رود.
* بعضی دیگر قایل شده‌اند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل می‌شود، و دیگر بر نمی‌گردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش می‌تواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیه شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمال که تا دم مرگ انجام داده حبط می‌شود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیه شریفه در صدد بیان این معنا است که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل می‌شود.<br>
* بعضی دیگر قائل شده‌اند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل می‌شود، و دیگر بر نمی‌گردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش می‌تواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیۀ شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمالی که تا دم مرگ انجام داده، حبط می‌شود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیۀ شریفه در صدد بیان این معناست که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل می‌شود.


== دیدگاه بزرگان ==
== دیدگاه بزرگان فرق‌های اسلامی ==
همه فرقه‌های اسلامی معتقدند که کفر و شرک موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره دیگر هم رأی نیستند. خوارج و بیشترینه معتزله نه تنها کفر و شرک، بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. اشاعره و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه نقل تأیید می‌کند و نه عقل. دانشمندان شیعه برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد.<ref>دائرة المعارف تشیع‌؛ ج 1، ص ۴۹۲.</ref>.
همۀ [[فرق و مذاهب اسلامی|فرقه‌های اسلامی]] معتقدند که [[کفر]] و [[شرک]] موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره، هم‌رأی و هم‌نظر نیستند. [[خوارج]] و بیشتر [[معتزله]] نه تنها کفر و شرک؛ بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. [[اشاعره]] و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه [[سنت|نقل]] تأیید می‌کند و نه [[عقل]]. دانشمندان [[شیعه]] برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد<ref>دائرة المعارف تشیع‌؛ ج 1، ص ۴۹۲.</ref>. در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از آن جمله:  
در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از ان جمله:
۱)بعضی از علما قایل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می‌سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی حسنه قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه ای سیئه قبل از خود را از بین می‌برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.
۲)بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد. و این درست نیست، زیرا.
اولا: از ظاهرآیه:«و آخرون اعترفوا بذنوبهم، خلطوا عملا صالحا و آخر سییا، عسی الله ان یتوب علیهم، ان الله غفور رحیم»<ref>سوره توبه:۱۰۳.</ref>. بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها توبه خدا سیئات را از بین می‌برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.<br>


ثانیا: خدای تعالی در مساله تاثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جدا پاداش می‌دهند، و کارهای زشت را جداگانه کیفر، مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطه مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>
بعضی از علما قائل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می‌سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی، حسنۀ قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه‌ای سیئۀ قبل از خود را از بین می‌برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.


۳)بعضی دیگر گفته‌اند: نوع اعمال محفوظند، و هر یک از اعمال اثر خود را دارد چه حسنه و چه سیئه. بله چه بسا می‌شود که حسنه سیئه را از بین می‌برد همچنانکه فرمود: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا، و یکفر عنکم سیاتکم ؛ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا بترسید خدای تعالی برایتان نیروی جداسازی حق از باطل قرار می‌دهد، و گناهانتان را تکفیر می‌کند»<ref>سوره انفال:۲۹.</ref>.  
بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته‌اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد.


و نیز فرموده: «فمن تعجل فی یومین فلا اثم علیه؛ پس هر کس عجله کند در دو روز، گناهی بر او نیست»<ref>سوره بقره:203.</ref>.
و این درست نیست؛ زیرا '''اولا:''' از ظاهرآیه: {{متن قرآن|'''وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ'''|سوره = توبه|آیه = 102}}، بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها با توبه، خدا سیئات را از بین می‌برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.


و نیز فرموده: «ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم؛ اگر از کبیره‌های گناهانی که از آنها نهی می‌شوید دوری کنید بدیهایتان را از شما محو می‌کنیم»<ref>سوره نساء:۳۱.</ref>.  
'''ثانیا:''' خدای تعالی در مسأله تأثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جداگانه پاداش و کارهای زشت را جداگانه کیفر می‌دهند.  مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطۀ مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.<br>بعضی دیگر گفته‌اند: نوع اعمال محفوظند، و هر یک از اعمال اثر خود را دارد چه حسنه و چه سیئه. بله چه بسا می‌شود که حسنه، سیئه را از بین می‌برد همچنان‌که فرمود: {{متن قرآن|'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ...'''|سوره = انفال|آیه = 29}}؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا بترسید خدای تعالی برایتان نیروی جداسازی حق از باطل قرار می‌دهد، و گناهانتان را تکفیر می‌کند». بلکه بعضی از اعمال گناه را تبدیل به حسنه می‌کند، همچنان‌که فرمود:{{متن قرآن|'''إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ'''|سوره = فرقان|آیه = 70}}؛ «مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند».


بلکه بعضی از اعمال گناه را مبدل به حسنه می‌کند، همچنانکه فرمود:«الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولیک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛ مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند»<ref>سوره فرقان:۱۷.</ref>.
بنابراین وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می‌زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست، ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می‌زند در تغیر است؛ لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد؛ یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی‌پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.


بنا بر این وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می‌زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می‌زند در تغیر است، لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد، یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی‌پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.<br>
ما می‌بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد؛ چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود. پس عقلا هم هر چند مدح و ذم فاعل را به محض صدور فعل از فاعل بکار می‌زنند، و لیکن بقای آن دو را مشروط به این می‌دانند که فاعل عملی بر خلاف آنچه کرده بود نکند، و تنها کسی را مستحق مدح ابدی و یا مذمت همیشگی می‌دانند، که یقین کنند وضع او عوض نمی‌شود، و این یقین وقتی حاصل می‌شود که فاعل دستش از عمل کوتاه شود، یا به اینکه بمیرد و یا حداقل دیگر استعداد زنده ماندن نداشته باشد، چنین کسی را اگر فاعل عمل نیکی بوده مستحق ستایش دائمی، و اگر مرتکب جنایتی شده سزاوار مذمت دائمی می‌دانند. از اینجا معلوم شد که همۀ آن اقوالی که در مسایل نامبرده نقل کردیم، اقوالی باطل و منحرف از حق بود، برای اینکه بنای بحث را بر اساسی گذاشته بودند که اساسی و درست نبود.


ما می‌بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او، و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد، چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود.
== فرجام سخن ==
پس عقلا هم هر چند مدح و ذم فاعل را به محض صدور فعل از فاعل بکار می‌زنند، و لیکن بقای آن دو را مشروط به این می‌دانند که فاعل عملی بر خلاف آنچه کرده بود نکند، و تنها کسی را مستحق مدح ابدی و یا مذمت همیشگی می‌دانند، که یقین کنند وضع او عوض نمی‌شود، و این یقین وقتی حاصل می‌شود که فاعل دستش از عمل کوتاه شود، یا به اینکه بمیرد و یا حداقل دیگر استعداد زنده ماندن نداشته باشد، چنین کسی را اگر فاعل عمل نیکی بوده مستحق ستایش دائمی، و اگر مرتکب جنایتی شده سزاوار مذمت دائمی می‌دانند.
از آنچه گفته شد معلوم شد '''اولا:''' انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق [[ثواب]] و یا [[عقاب]] می‌شود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود و وقتی از معرض دگرگونی در می‌آید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد. '''ثانیا:''' در مسأله حبط شدن به‌وسیله کفر و امثال آن، حق این است که حبط هم نظیر استحقاق اجر است، که به مجرد ارتکاب گناه می‌آید، ولی همواره در معرض دگرگونی هست تا روزی که صاحبش بمیرد، آن وقت یک طرفی می‌شود. '''ثالثا:''' حبط همانطور که در اعمال اخروی هست در اعمال دنیوی هم جریان می‌یابد. '''رابعا:''' فرض تحابط؛ یعنی حبط طرفینی در اعمال، و اینکه یک عمل، عمل دیگر را حبط کند، و دومی هم اولی را حبط کند، فرضیه‌ای است باطل، به خلاف تکفیر و امثال آن.<br>
از اینجا معلوم شد که همه آن اقوالی که در مسایل نامبرده نقل کردیم، اقوالی باطل و منحرف از حق بود، برای اینکه بنای بحث را بر اساسی گذاشته بودند که اساسی و درست نبود.


== فرجام سخن ==
== جستارهای وابسته ==
از آنچه گفته شد معلوم شد که؛
* [[فرق و مذاهب اسلامی]]
اولا:انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب می‌شود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود، و وقتی از معرض دگرگونی در می‌آید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد.
ثانیا: در مساله حبط شدن به وسیله کفر و امثال آن، حق این است که حبط هم نظیر استحقاق اجر است، که به مجرد ارتکاب گناه می‌آید، ولی همواره در معرض دگرگونی هست تا روزی که صاحبش بمیرد، آن وقت یک طرفی می‌شود.
ثالثا: حبط همانطور که در اعمال اخروی هست در اعمال دنیوی هم جریان می‌یابد.
رابعا: فرض تحابط یعنی حبط طرفینی در اعمال، و اینکه یک عمل عمل دیگر را حبط کند، و دومی هم اولی را حبط کند، فرضیه‌ای است باطل، به خلاف تکفیر و امثال آن.<br>


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۷۳: خط ۶۳:


== منابع ==
== منابع ==
* ر. ک: کتاب «'''فرهنگ شیعه»'''.
* ر. ک: کتاب «'''فرهنگ شیعه»'''، نوشتۀ ابراهیم احمدیان و گروهی از نویسندگان.
* ر. ک: کتاب '''«دائرة المعارف تشیع‌»'''.
* ر. ک: کتاب '''«دائرة المعارف تشیع‌»'''، نوشتۀ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی و گروهی از نویسندگان.
* ر. ک: کتاب '''«تمهید الاصول‌»'''.
* ر. ک: کتاب '''«تمهید الاصول‌»'''، نوشتۀ شیخ طوسی.


[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۴

حبط عمل
حبط عمل
عنوان مقاله حبط اعمال
اطلاعات نشر ایران – قم – پژوهشگاه مطالعات تقریبی

حبط اعمال، یا «حبط عمل» نوشتاری است که به‌معنای حبط، چگونگی آن، آیات و اقوال مرتبط با حبط می‌پردازد. واژۀ حبط به معنای باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است و در قرآن هم جز به عمل نسبت داده نشده، آنچه خدای تعالی دربارۀ اثر حبط بیان کرده، باطل شدن اعمال انسان هم در دنیا و هم در آخرت است، پس حبط ارتباطی با اعمال دارد، البته از جهت اثر آخرتی آنها.

آیات

خدا در آیاتی از قرآن در مورد حبط اعمال این چنین می‌فرماید:

  • Ra bracket.png ... لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ [زمر–65] La bracket.png؛ «... اگر شرک بورزی به‎طور مسلم عملت حبط می‌شود و از زیانکاران خواهی بود».
  • نیز فرموده: Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ [محمد–33] La bracket.png؛ «و به زودی اعمالشان حبط می‌شود، ای کسانی که ایمان آورده‌اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل نکنید».

و ذیل همین آیه که می‌فرماید: «زنهار مواظب باشید عملتان باطل نگردد، دلالت دارد بر اینکه حبط به معنای بطلان عمل است».

  • همچنان‌که از آیه: Ra bracket.png وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [هود–16] La bracket.png؛ «آنچه در دنیا کردند بی نتیجه شد، و آنچه کردند باطل گشت».
  • در جای دیگر می‌فرماید: Ra bracket.png وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا [فرقان–23] La bracket.png؛ «و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامی اعمالشان را به باد فنا دادیم».

چگونگی حبط عمل

مراد از اعمالی که حبط می‌شود، مطلق کارهایی است که انسان به منظور تامین سعادت زندگی خود انجام می‌دهد، نه خصوص اعمال عبادتی و کارهایی که نیت قربت لازم دارد و مرتد، آنها را در حال ایمان، و قبل از برگشتن به سوی کفر انجام داده است. اکنون به بررسی دلایل قرآنی این سخن می‌پردازیم:

  • از آنجا که قلب کافر و دلش به امر ثابتی که همان خدای سبحان است بستگی ندارد، تا وقتی به نعمتی می‌رسد نعمت را از ناحیه او بداند و خرسند گردد و چون به مصیبتی می‌رسد آن را نیز از ناحیه خدا بداند و دلش تسلی یابد. و نیز در هنگام حاجت دست به درگاه او دراز کند، به خلاف مؤمن که در همۀ این مراحل زندگی دلش به جایی بستگی دارد. خدای تعالی در مقایسه‌ای بین کافر و مؤمن، می‌فرماید: Ra bracket.png أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [انعام–122] La bracket.png.
  • و مؤمن را در دنیا دارای نور و حیات خوانده و کافر را مرده و بی‌نور خوانده است؛ نظیر آیۀ: Ra bracket.png وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ [ا طه–124] La bracket.png.

که از راه مقابله می‌فهمیم زندگی مؤمن و معیشتش فراخ و وسیع و قرین با سعادت است. و همۀ این مطالب و علت سعادت و شقاوت را در یک جملۀ کوتاه جمع کرده و فرموده: Ra bracket.png ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ [ا محمد–11] La bracket.png.

  • علاوه بر دلیل گذشته، دلیل دیگری که می‌رساند مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها عبادت، این است که دیدید حبط را به کفار و منافقین هم نسبت داده، با اینکه کفار عبادتی ندارند، و در‌ این‌باره فرموده: Ra bracket.png ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ [محمد–9] La bracket.png.

و نیز می‌فرماید: Ra bracket.png أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ [آل‌عمران–22] La bracket.png. پس حاصل بحث این است که کفر و ارتداد باعث آن می‌شود که عمل از این اثر و خاصیت که در سعادت زندگی دخالتی داشته باشد می‌افتد، همچنان‌که ایمان باعث، حیات و جان به اعمال آدمی است. حال اگر کسی باشد که بعد از کفر، ایمان بیاورد، باعث شده که به اعمالش که تاکنون حبط بوده، حیاتی ببخشد، و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارند، و اگر فرض شود که فردی بعد از ایمان مرتد شده باشد، تمامی اعمالش می‌میرد و حبط می‌شود و دیگر در سعادت دنیا و آخرت وی اثر نمی‌گذارد؛ لکن هنوز امید آن هست که تا نمرده به اسلام برگردد و اما اگر با حال ارتداد مرد، حبط او حتمی شده و شقاوتش قطعی می‌گردد.

حبط عمل مرتد

  • بعضی قائل شده‌اند به اینکه اعمالی که مرتد قبل از ارتداد انجام داده، تا دم مرگش باقی است، اگر تا آن لحظه به ایمان خود برنگردد آن وقت حبط می‌شود، و به آیه: Ra bracket.png وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ [بقره–۲۱۷] La bracket.png. استدلال کرده‌اند.

و چه بسا آیه 23 از سورۀ فرقان _که سابق ذکر شد_ نیز آن را تایید کند، چون این آیه نیز حال کفار در هنگام مرگ را بیان می‌کند و نتیجۀ این نظریه آن است که اگر مرتد در دم مرگ به ایمان سابق خود برگردد، صاحب اعمال سابق خود نیز می‌شود، و دست خالی از دنیا نمی‌رود.

  • بعضی دیگر قائل شده‌اند به اینکه به محض ارتداد اعمال صالح آدمی باطل می‌شود، و دیگر بر نمی‌گردد، هر چند که بعد از ارتداد دوباره به ایمان برگردد، بله بعد از ایمان بار دومش می‌تواند تا دم مرگ اعمال صالحی انجام دهد، و آیۀ شریفه که قید مرگ را آورده منظورش بیان این جهت است، که تمامی اعمالی که تا دم مرگ انجام داده، حبط می‌شود. و البته اصلا جایی برای این بحث نیست، چون اگر در آنچه گفته شد دقت شود آیۀ شریفه در صدد بیان این معناست که تمامی اعمال و افعال مرتد از حیث تاثیر در سعادتش باطل می‌شود.

دیدگاه بزرگان فرق‌های اسلامی

همۀ فرقه‌های اسلامی معتقدند که کفر و شرک موجب حبط اعمال است؛ اما درباره گناهان کبیره و صغیره، هم‌رأی و هم‌نظر نیستند. خوارج و بیشتر معتزله نه تنها کفر و شرک؛ بلکه دیگر گناهان را نیز موجب حبط عمل می‌دانند و بر این باورند که اگر گناهکار توبه نکند، سزاوار کیفر خداوند می‌شود. اشاعره و برخی از معتزله معتقدند که حبط عمل را نه نقل تأیید می‌کند و نه عقل. دانشمندان شیعه برآن‌اند که تنها کفر و شرک، اعمال نیک را باطل می‌کند. هیچ گناهی جز این دو نمی‌تواند ثواب اعمال را از میان بَرَد. حتی ثوابی اندک نیز در کنار گناهان فراوان، بر جای می‌ماند و پاداش می‌گیرد[۱]. در چگونگی این احباط ،علما نظرات مختلفی دارند از آن جمله:

بعضی از علما قائل به تباطل و تحابط اعمال شده‌اند، و گفته‌اند: اعمال یکدیگر را باطل می‌سازند، و آنگاه این علما در بین خود اختلاف کرده، بعضی گفته‌اند: هر گناهی، حسنۀ قبل از خود را باطل می‌کند، و هر حسنه‌ای سیئۀ قبل از خود را از بین می‌برد. لازمه این حرف آن است که انسان یا تنها حسنه برایش مانده باشد، و یا تنها سیئه.

بعضی دیگر گفته‌اند: میان حسنات و سیئات موازنه می‌شود، به این معنا که از حسنات و سیئات هر کدام بیشتر باشد، به مقدار آنکه کمتر است از آنکه بیشتر است کم می‌شود، تا بقیه بیشتر بدون منافی باقی بماند و لازمه این دو قول این است که برای هر انسانی از اعمال گذشته‌اش بجز یک قسم نمانده باشد، یا حسنه به تنهایی، و یا سیئه به تنهایی و یا اینکه هر دو با هم مساوی بوده، و تساقط کرده‌اند، و هیچ چیز برایش نمانده باشد.

و این درست نیست؛ زیرا اولا: از ظاهرآیه: Ra bracket.png وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [توبه–102] La bracket.png، بر می‌آید که اعمال چه حسنات و چه سیئات، باقی می‌ماند، و تنها با توبه، خدا سیئات را از بین می‌برد، و تحابط به هر معنایی که تصورش کنند با این آیه نمی سازد.

ثانیا: خدای تعالی در مسأله تأثیر اعمال همان روشی را دارد که عقلا در اجتماع انسانی خود دارند و آن روش مجازات است، که کارهای نیک را جداگانه پاداش و کارهای زشت را جداگانه کیفر می‌دهند. مگر در بعضی از گناهان که باعث قطع رابطۀ مولویت و عبودیت از اصل می‌شود، که در این موارد تعبیر به حبط عمل می‌کنند، و آیات در اینکه روش خدا این است بسیار زیاد است، و حاجتی به آوردن آنها نیست.
بعضی دیگر گفته‌اند: نوع اعمال محفوظند، و هر یک از اعمال اثر خود را دارد چه حسنه و چه سیئه. بله چه بسا می‌شود که حسنه، سیئه را از بین می‌برد همچنان‌که فرمود: Ra bracket.png يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ ... [انفال–29] La bracket.png؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا بترسید خدای تعالی برایتان نیروی جداسازی حق از باطل قرار می‌دهد، و گناهانتان را تکفیر می‌کند». بلکه بعضی از اعمال گناه را تبدیل به حسنه می‌کند، همچنان‌که فرمود:Ra bracket.png إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ [فرقان–70] La bracket.png؛ «مگر کسی که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد، اینان همان کسانی هستند که خدا گناهانشان را مبدل به حسنات می‌کند».

بنابراین وقتی حسنه‌ای از انسان صادر می‌شود، در ذاتش صورت معنویه‌ای پیدا می‌شود، که مقتضی آن است که متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهی از او سر می‌زند صورت معنویه دیگری در او پیدا می‌شود که صورت عقاب قائم بدان است، چیزی که هست، ذات انسان از آنجایی که گفتیم متحول و از نظر حسنات و سیئاتی که از او سر می‌زند در تغیر است؛ لذا ممکن است صورتی که در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتی مخالف آن شود، این است وضع نفس آدمی، و همواره در معرض این دگرگونی هست تا مرگش فرا رسد؛ یعنی نفس از بدن جدا گشته، از حرکت و تحول (حرکت از استعداد به فعلیت و تحول از صورتی به صورتی دیگر) بایستد. در این هنگام است که صورتی و آثاری ثابت دارد، ثابت یعنی اینکه دیگر تحول و دگرگونگی نمی‌پذیرد، مگر از ناحیه خدای تعالی، یا به آمرزش و یا شفاعت.

ما می‌بینیم عقلا به مجرد اینکه فعلی از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبی باشد شروع می‌کنند به مدح او و اگر بد باشد می‌پردازند به مذمت و ملامتش ولی این معنا را هم در نظر دارند که مدح و ذمشان دائمی نمی‌تواند باشد؛ چون ممکن است به خاطر عوض شدن فاعل عوض شود، آنکه فعلا مستحق مدح است در آینده مستحق مذمت و آنکه فعلا مستحق مذمت است در آینده مستحق مدح شود. پس عقلا هم هر چند مدح و ذم فاعل را به محض صدور فعل از فاعل بکار می‌زنند، و لیکن بقای آن دو را مشروط به این می‌دانند که فاعل عملی بر خلاف آنچه کرده بود نکند، و تنها کسی را مستحق مدح ابدی و یا مذمت همیشگی می‌دانند، که یقین کنند وضع او عوض نمی‌شود، و این یقین وقتی حاصل می‌شود که فاعل دستش از عمل کوتاه شود، یا به اینکه بمیرد و یا حداقل دیگر استعداد زنده ماندن نداشته باشد، چنین کسی را اگر فاعل عمل نیکی بوده مستحق ستایش دائمی، و اگر مرتکب جنایتی شده سزاوار مذمت دائمی می‌دانند. از اینجا معلوم شد که همۀ آن اقوالی که در مسایل نامبرده نقل کردیم، اقوالی باطل و منحرف از حق بود، برای اینکه بنای بحث را بر اساسی گذاشته بودند که اساسی و درست نبود.

فرجام سخن

از آنچه گفته شد معلوم شد اولا: انسان به مجرد اینکه عملی را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب می‌شود، و لیکن این استحقاقش دائمی نیست، ممکن است دستخوش دگرگونی بشود و وقتی از معرض دگرگونی در می‌آید که دیگر عملی از او صادر نشود، یعنی بمیرد. ثانیا: در مسأله حبط شدن به‌وسیله کفر و امثال آن، حق این است که حبط هم نظیر استحقاق اجر است، که به مجرد ارتکاب گناه می‌آید، ولی همواره در معرض دگرگونی هست تا روزی که صاحبش بمیرد، آن وقت یک طرفی می‌شود. ثالثا: حبط همانطور که در اعمال اخروی هست در اعمال دنیوی هم جریان می‌یابد. رابعا: فرض تحابط؛ یعنی حبط طرفینی در اعمال، و اینکه یک عمل، عمل دیگر را حبط کند، و دومی هم اولی را حبط کند، فرضیه‌ای است باطل، به خلاف تکفیر و امثال آن.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. دائرة المعارف تشیع‌؛ ج 1، ص ۴۹۲.

منابع

  • ر. ک: کتاب «فرهنگ شیعه»، نوشتۀ ابراهیم احمدیان و گروهی از نویسندگان.
  • ر. ک: کتاب «دائرة المعارف تشیع‌»، نوشتۀ ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی و گروهی از نویسندگان.
  • ر. ک: کتاب «تمهید الاصول‌»، نوشتۀ شیخ طوسی.