عصمت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''عصمت''' به معنای | '''عصمت''' به معنای پاکدامنی و ناآلودگی به گناه است. در این که [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند، جمیع ملل و شریعتها اتفاق نظر دارند، جز این که آن را در برخی امور لازم میدانند و در برخی جایز و هر کدام را دلایلی است. [[مذهب شیعه|شیعه]] با استناد به دلایل متعدد قرآنی و روایی، [[اهل بیت|اهلبیت (علیه السلام)]] را نیز معصوم میداند. | ||
=معنای عصمت= | == معنای عصمت == | ||
عصمت یعنى آنکه انسان نه تنها گناه نکند بلکه در فکر گناه هم نباشد. ما در برخى گناهان حالت عصمت داریم، زیرا تاکنون مرتکب آن نشدهایم و فکر آن را هم نکردهایم؛ نظیر عریان به کوچه و بازار رفتن، خودکشى و یا کشتن دیگران. همان گونه که ما در بسیارى گناهان به خاطر علم و آگاهى که به زشتى و پستى و بد عاقبتى آن داریم هرگز به فکر انجام آن نیستیم، امام و پیامبر هم به خاطر علم و یقینى که به ناپسندى همه گناهان دارد، هرگز گرد آن نمیرود<ref>اصول عقاید، ص 400</ref>. | |||
عصمت | == مفهوم عصمت == | ||
فاضل مقداد در تعریف عصمت میگوید: عصمت، لطفى است که خداوند در حق مکلف به جاى میآورد، به گونهاى که انگیزهاى براى ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او باقى نمیماند، هر چند این لطف، توان انجام گناه را از وى نمیستاند<ref>ارشاد الطالبین، ص ۳۰۱ - ۳۰۲</ref>. این متکلم برجسته امامیه در ادامه اسباب تحقق لطف الهى را چنین برمىشمارد: | |||
= | * برخوردارى از ملکهاى که آدمى را از اقدام بر معاصى باز میدارد. | ||
* آگاهى کامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زیبا. | |||
* ترس از مؤاخذه بر ترک اولی. | |||
[[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]] در مورد اعتقاد [[مذهب شیعه|امامیه]] در بحث عصمت میگوید: بدان که علماى امامیه رضوان اللّه علیهم اجماع کردهاند بر عصمت انبیا و اوصیا از [[گناه|گناهان کبیره]] و صغیره که صادر نمىشود از ایشان هیچ نوع از گناهان نه بر سبیل سهو و نسیان و نه بر سبیل خطاى در تأویل و نه بر سبیل مهاونه، نه پیش از پیغمبرى و نه بعد از آن، نه در کودکى و نه در بزرگى. و کسى در این باب مخالفت نکرده مگر ابن بابویه و شیخ محمد بن الحسن بن الولید رحمة اللّه علیهما که ایشان تجویز کردهاند که حق تعالى ایشان را براى مصلحتى سهو بفرماید که فراموش کنند چیزى را که متعلق به تبلیغ [[رسالت انبیاء|رسالت]] نباشد<ref>حیوة القلوب، علامه مجلسى، ج۱، ص۶۵</ref>. | |||
== منظور از عصمت == | |||
عصمت در لغت از ریشه عصم است که به معنی امساک و خوددارای و منع است<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ماده عصم</ref>. | |||
در اصطلاح علم کلام، قوهای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع میکند و گاهی تعریف شده به اینکه لطفی است که خداوند در حق بنده خویش انجام میدهد به طوری که دیگر انگیزهای برای ترک طاعت و انجام گناه _ با اینکه قدرت بر انجام آندو دارد _ باقی میماند<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳، ص۱۵۸</ref>. | |||
== عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی == | |||
پیش از شروع بحث این قسم از عصمت، لازم است توضیحی پیرامون دو واژه تلقی و ابلاغ داده شود: | |||
تلقی به معنای <big>دریافت کردن</big> میباشد. منظور از عصمت در مقام تلقی وحی این است که پیامبر [[وحی]] را همانطور که در لوح و خزانه علم الهی است، بدون کم و زیاد، دریافت میکند و در این میان نه شیاطین میتوانند در آن تصرف کنند؛ نه فرشتگانی که واسطه در رساندن پیام خداوند میباشند مرتکب خطا میگردند و نه ابزار ادراکی پیامبر در فهم و دریافت کامل آن به اشتباه میرود. | |||
ابلاغ در لغت به معنای <big>رساندن</big> است. و مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بدون هیچ افزودن و کاستن به مردم برساند. یعنی نه پیامبر دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلا با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند. | |||
مساله عصمت انبیا در مقام تلقی و ابلاغ وحی، تقریبا مورد پذیرش همه طوایف مسلمین قرار گرفته است<ref>سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳،ص۱۸۳</ref>. | |||
== عصمت درقرآن == | |||
لفظ عصمت با تمام مشتقّات خود 13 مرتبه در [[قرآن]] آمده و به معنای تمسّک و نگهداری و منع و بازداری است. | |||
* {{متن قرآن |وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا|سوره = آل عمران|آیه = 103}} | |||
* {{متن قرآن |وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَم|سوره = یوسف|آیه = 32}} | |||
* عصمت وصف فرشتگان: {{متن قرآن |لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُومَرُونَ|سوره = تحریم|آیه = 6}} | |||
* عصمت وصف قرآن کریم: {{متن قرآن |لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ|سوره = فصلت|آیه = 42}} | |||
== مراتب عصمت == | |||
مراحل عصمت [[پیامبران|انبیا (علیه السلام)]]: | |||
# در تلقّی و دریافت [[وحی]]: {{متن قرآن |وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ|سوره = نمل|آیه = 6 }} | |||
# در ضبط و نگهداری وحی: {{متن قرآن |سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی|سوره = اعلی|آیه = 6}} | |||
# در مرحله تبلیغ و تعلیم وحی: {{متن قرآن |وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحی|سوره = نجم|آیه = 4-3 }} | |||
== مقام عصمت == | |||
'''آیا عصمت موهبت خدایی است یا اکتسابی؟''' | |||
عصمت به معنای درجه کامل شناخت و علم و [[تقوا]] است و شکی نیست که قسمتی از مراتب تقوا را میتوان کسب کرد. بنابراین نمیتوان آن را کاملا موهبتی و بدون لیاقت و شایستگی خود شخص محسوب نمود بلکه شخص معصوم با اکتساب مراحل تقوی به عصمت میرسد. | |||
بعضی از دانشمندان مانند [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]] و [[سید مرتضی علمالهدی|سیّد مرتضی]] و [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] آن را موهبت الهی میدانند. | |||
شیخ مفید: العصمة تفضل من الله تعالی علی من علم أنه یتمسک بعصمته<ref>تصحیح الاعتقاد، ص 128</ref>. قال السید المرتضی رحمه الله فی کتاب الغرر و الدرر:" أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی فیختار العبد عنده الامتناع من فعل القبیح"<ref>بحارالانوار، ج 17، ص 93</ref>. و به چند آیه استدلال کردهاند: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیارِ<ref>بحارالانوار، ج 17، ص/ 47</ref>. {{متن قرآن |وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمین|سوره = دخان|آیه = 32}}. {{متن قرآن |إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً|سوره = احزاب |آیه = 33}}. | |||
== اگر عصمت موهوبی است، چه افتخاری است == | |||
حقیقت این است که عصمت الهی با توجّه به زمینههای طهارت و لیاقتهای فرد است. یعنی خداوند متعال با علم بی پایان خویش مىدانسته که اشخاصی لیاقت بهرهمندی از این موهبت را دارند و آن را به ایشان اعطاء نموده است. مانند مجاهدتهای ابراهیم (علیه السلام) و پیامبر اسلام(صلی الله علیه) و یوسف (علیه السلام) و سایر انبیا (علیه السلام) | |||
در دعای ندبه میخوانیم: الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه<ref>إقبال الاعمال، ص 295</ref> . | |||
== رابطه عصمت و اختیار == | |||
عصمت اختیار معصوم را سلب نمیکند و او قدرت بر گناه دارد و لکن گناه را انجام نمیدهد. | |||
چنانکه ما انسانها در برخی از کارها معصوم هستیم. مانند انتحار، لخت بیرون آمدن، خود را به آتش افکندن. {{متن قرآن |وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُون|سوره = انعام|آیه = 87- 88 }}. | |||
== عصمت پیامبران == | |||
'''سوال''' | |||
* | |||
قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانى پیامبران خبر میدهد، چگونه میتوان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟ | |||
'''جواب''' | |||
آیاتى از قرآن که به ظاهر از نافرمانى پیامبران خبر میدهند و به نکوهش از برخى از اعمال آنان میپردازند. در این جا به جاى آن که به بررسى تک تک این آیات بپردازیم، چند نکتهٔ کلى را براى دست یابى به درکى عمیقتر از آنها گوشزد میکنیم. | |||
۱. واژههایى هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید رهزن اندیشه گردد و بى درنگ معناى متداول عرفى را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گستره وسیعى دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعى محدود نمیگردد<ref> المواقف، ص ۳۶۱; المیزان، ج ۱، ص ۱۳۷ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص ۱۸۷</ref>. | |||
براى مثال، سرپیچى از فرمانهاى استحبابى و ارشادى نیز نوعى عصیان است; هر چند کار حرامى را براى کسى که عصیان ورزیده، رقم نمیزند. استغفار و توبه نیز بسته به میزان قرب و منزلت آدمى معناى متفاوتى مییابد؛ به گونهاى که نه تنها در مورد حرامهاى شرعى بلکه دربارهٔ اعمال پسندیده اى که براى مقرّبان درگاه الهى ناپسند است نیز میتوان از توبه و مغفرت سخن گفت. | |||
همچنین واژه <big>ذنب</big> به معناى کارى است که پى آمدى ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بتپرستى را نیز میتوان از زبان مشرکان، ذنبى نابخشودنى به شمار آورد، <ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۶؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۴۲ و المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵۳</ref> که به گفتهٔ قرآن کریم خداوند با فتح مکه این گناه را میبخشاید و پیامبرش را از پیامدهاى ناگوار آن ایمن سازد: | |||
{{متن قرآن |إِنّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً * لِیغْفِرَ لَک اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَ یهْدِیک صِراطاً مُسْتَقِیماً |سوره = فتح| آیه = ۲ـ۱}}. | |||
۲. از دیدگاه روایات، یکى از نکاتى که در زبانشناسى قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخى از آیات به شیوه «ایاک أعنى وَ اسمَعى یا جارة» نازل شدهاند<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۱</ref>. این جمله در زبان عربى تقریباً برابر با ضرب المثلى فارسى است که میگوید: | |||
* در به تو میگویم، دیوار تو بشنو. | |||
بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدى در الهى بودن وحى ندارد، با جملاتى از این دست مورد خطاب قرار میگیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب (آسمانى) میخواندند، پرسش نما»<ref>سوره یونس، آیه ۹۴</ref>. | |||
این آیه به هیچ وجه نشانگر دودلى پیامبر نیست؛ بلکه راهى براى تحقیق و جستجو فراروى مخاطبان قرآن کریم قرار میدهد و از آنان میخواهد که براى برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان [[یهودى]] و [[مسیحی]] که ویژگىهاى پیامبر خاتم را میدانند، پرسش نمایند<ref>آموزش عقاید، ج ۲ـ۱، ص ۲۵۷</ref>. | |||
همچنین در آیهاى دیگر، رسول خدا (صلی الله علیه) از این که به خواسته گروهى سستایمان تن داده و آنان را از شرکت در [[جهاد]] معاف داشته است، چنین بازخواست میشود: {{متن قرآن |عَفَا اللّه عَنْک لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى یتَبَینَ لَک الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ|سوره = توبه|آیه = ۴۳}} خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسى به آنان اجازه دادى؟) | |||
با اندکى تأمل روشن میگردد که عتاب و سرزنش این آیه در واقع، دامنگیر کسانى است که بدون داشتن عذرى حقیقى، از شرکت در جهاد سرباز میزنند و بهانههاى واهى را پشتوانه خانهنشینى خود میسازند<ref> بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۴۶ و المیزان، ج ۹، ص ۲۵۸</ref>. این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبرو میشدند، در تصمیم خود بازنگرى نمیکردند و قداست سرسپردگى در برابر فرمان رسول خدا (صلی الله علیه) را نیز در هم میشکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیه دیگران حاصلى نداشت و چنان که در آیات بعدى همین سوره آمده است، به فساد و تباهى میانجامید. | |||
از آنچه گذشت این نتیجه بدست مىآید که این آیه، برخلاف آنچه برخى پنداشتهاند <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۴؛ تفسیر البیضاوى، ج ۲، ص ۱۸۵</ref>، نه تنها پیامبر را سرزنش نمیکند، بلکه با ظاهرى عتاب آلود به ستایش از وى میپردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دلسوزى پیامبر اکرم (صلی الله علیه) براى مردمان به حدّى است که حتى رسوایىِ خطاکاران را نیز نمیپسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دورویى شان برنمیگیرد. | |||
۳. آنچه گذشت به معناى نادیده گرفتن لغزشهاى پیامبران نیست. بسیارى از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقربان درگاه الهى نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین»<ref> این سخن مشهور در برخى از منابع، از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر. ک: کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵</ref>. چه بسا از «معصومان» عملى سر زند که هر چند حرام شرعى نیست ولى با مقام و منزلت والاى آنان سازگارى ندارد و در اصطلاح «ترک اولى» خوانده میشود. این لغزشهاى کوچک به گونهاى در قرآن برجسته گردیدهاند که ظاهربینان و غیردقیق نگران را به تردید میافکند و این پرسش را پیش روى آدمى قرار میدهد که اگر پیامبران معصوماند، دلیل این همه پافشارى بر لغزشهاى آنان چیست. | |||
امیرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ به پرسشى از این دست، این نکته را خاطر نشان میسازند که یادآورى این کاستىها براى آن است که مردم در بزرگداشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جایگاه خدایى ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالى را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهى فروترند<ref>الاحتجاج، ج ۲ـ۱، ص ۲۴۹</ref>. | |||
= | == عصمت امام == | ||
هم دلیل عقلی گوید امام جامعه و حجت خدا برمردم باید معصوم باشد، و هم دلیل نقلی. | |||
=== دلیل عقلی === | |||
بسیار روشن است که پیامبر (صلی الله علیه) و امام حافظ دین الهی است و اگر انحراف پیدا کند، غرض اصلی دین که هدایت مردم است، صورت نمیپذیرد و <ref>نقض غرض</ref> میشود. از آیه شریفه: {{متن قرآن |لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ|سوره = بقره|آیه = 124}} نیز عصمت امام استفاده میشود. | |||
'''انسانها بر 4 قسماند:''' | |||
# در تمام عمر، ظالم | |||
# در تمام عمر، عادل | |||
# اول ظالم، بعد عادل | |||
# بالعکس<ref>ابراهیم </ref> | |||
برای قسم اول و چهارم قطعا دعا نکرده و گروه سوم را هم قرآن نفی میکند. پس قسم دوم ثابت میشود. | |||
عصمت | === دلیل نقلی === | ||
دستور به اطاعت مطلق در آیات ذیل، دلیل بر عصمت است. | |||
* {{متن قرآن |قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی |سوره = آل عمران |آیه = 31}} | |||
* {{متن قرآن |أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الامْرِ مِنْکُمْ |سوره = نساء|آیه = 59}} | |||
* {{متن قرآن |مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه |سوره = نساء |آیه = 80}} | |||
* | |||
271 حدیث وارد شده که منظور از اولی الامر ائمه اطهار (علیه السلام) است. | |||
= | * {{متن قرآن |فَبِعِزَّتِکَ لاغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ|سوره = نساء |آیه = 83 - 82 }} | ||
{{ | * {{متن قرآن |وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الایْدی وَ الابْصارِ إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیار|سوره = نساء|آیه = 47- 45 }} | ||
[[رده: | == پانویس == | ||
[[رده: | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۵
عصمت به معنای پاکدامنی و ناآلودگی به گناه است. در این که پیامبران باید معصوم باشند، جمیع ملل و شریعتها اتفاق نظر دارند، جز این که آن را در برخی امور لازم میدانند و در برخی جایز و هر کدام را دلایلی است. شیعه با استناد به دلایل متعدد قرآنی و روایی، اهلبیت (علیه السلام) را نیز معصوم میداند.
معنای عصمت
عصمت یعنى آنکه انسان نه تنها گناه نکند بلکه در فکر گناه هم نباشد. ما در برخى گناهان حالت عصمت داریم، زیرا تاکنون مرتکب آن نشدهایم و فکر آن را هم نکردهایم؛ نظیر عریان به کوچه و بازار رفتن، خودکشى و یا کشتن دیگران. همان گونه که ما در بسیارى گناهان به خاطر علم و آگاهى که به زشتى و پستى و بد عاقبتى آن داریم هرگز به فکر انجام آن نیستیم، امام و پیامبر هم به خاطر علم و یقینى که به ناپسندى همه گناهان دارد، هرگز گرد آن نمیرود[۱].
مفهوم عصمت
فاضل مقداد در تعریف عصمت میگوید: عصمت، لطفى است که خداوند در حق مکلف به جاى میآورد، به گونهاى که انگیزهاى براى ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او باقى نمیماند، هر چند این لطف، توان انجام گناه را از وى نمیستاند[۲]. این متکلم برجسته امامیه در ادامه اسباب تحقق لطف الهى را چنین برمىشمارد:
- برخوردارى از ملکهاى که آدمى را از اقدام بر معاصى باز میدارد.
- آگاهى کامل از پى آمدهاى اعمال زشت و زیبا.
- ترس از مؤاخذه بر ترک اولی.
علامه مجلسی در مورد اعتقاد امامیه در بحث عصمت میگوید: بدان که علماى امامیه رضوان اللّه علیهم اجماع کردهاند بر عصمت انبیا و اوصیا از گناهان کبیره و صغیره که صادر نمىشود از ایشان هیچ نوع از گناهان نه بر سبیل سهو و نسیان و نه بر سبیل خطاى در تأویل و نه بر سبیل مهاونه، نه پیش از پیغمبرى و نه بعد از آن، نه در کودکى و نه در بزرگى. و کسى در این باب مخالفت نکرده مگر ابن بابویه و شیخ محمد بن الحسن بن الولید رحمة اللّه علیهما که ایشان تجویز کردهاند که حق تعالى ایشان را براى مصلحتى سهو بفرماید که فراموش کنند چیزى را که متعلق به تبلیغ رسالت نباشد[۳].
منظور از عصمت
عصمت در لغت از ریشه عصم است که به معنی امساک و خوددارای و منع است[۴]. در اصطلاح علم کلام، قوهای است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع میکند و گاهی تعریف شده به اینکه لطفی است که خداوند در حق بنده خویش انجام میدهد به طوری که دیگر انگیزهای برای ترک طاعت و انجام گناه _ با اینکه قدرت بر انجام آندو دارد _ باقی میماند[۵].
عصمت در مقام دریافت و ابلاغ وحی
پیش از شروع بحث این قسم از عصمت، لازم است توضیحی پیرامون دو واژه تلقی و ابلاغ داده شود: تلقی به معنای دریافت کردن میباشد. منظور از عصمت در مقام تلقی وحی این است که پیامبر وحی را همانطور که در لوح و خزانه علم الهی است، بدون کم و زیاد، دریافت میکند و در این میان نه شیاطین میتوانند در آن تصرف کنند؛ نه فرشتگانی که واسطه در رساندن پیام خداوند میباشند مرتکب خطا میگردند و نه ابزار ادراکی پیامبر در فهم و دریافت کامل آن به اشتباه میرود.
ابلاغ در لغت به معنای رساندن است. و مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بدون هیچ افزودن و کاستن به مردم برساند. یعنی نه پیامبر دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلا با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند. مساله عصمت انبیا در مقام تلقی و ابلاغ وحی، تقریبا مورد پذیرش همه طوایف مسلمین قرار گرفته است[۶].
عصمت درقرآن
لفظ عصمت با تمام مشتقّات خود 13 مرتبه در قرآن آمده و به معنای تمسّک و نگهداری و منع و بازداری است.
- وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا [آل عمران–103]
- وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَم [یوسف–32]
- عصمت وصف فرشتگان: لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُومَرُونَ [تحریم–6]
- عصمت وصف قرآن کریم: لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ [فصلت–42]
مراتب عصمت
مراحل عصمت انبیا (علیه السلام):
- در تلقّی و دریافت وحی: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ [نمل–6]
- در ضبط و نگهداری وحی: سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی [اعلی–6]
- در مرحله تبلیغ و تعلیم وحی: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحی [نجم–4-3]
مقام عصمت
آیا عصمت موهبت خدایی است یا اکتسابی؟ عصمت به معنای درجه کامل شناخت و علم و تقوا است و شکی نیست که قسمتی از مراتب تقوا را میتوان کسب کرد. بنابراین نمیتوان آن را کاملا موهبتی و بدون لیاقت و شایستگی خود شخص محسوب نمود بلکه شخص معصوم با اکتساب مراحل تقوی به عصمت میرسد.
بعضی از دانشمندان مانند شیخ مفید و سیّد مرتضی و علامه حلی آن را موهبت الهی میدانند.
شیخ مفید: العصمة تفضل من الله تعالی علی من علم أنه یتمسک بعصمته[۷]. قال السید المرتضی رحمه الله فی کتاب الغرر و الدرر:" أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی فیختار العبد عنده الامتناع من فعل القبیح"[۸]. و به چند آیه استدلال کردهاند: وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیارِ[۹]. وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمین [دخان–32] . إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً [احزاب–33] .
اگر عصمت موهوبی است، چه افتخاری است
حقیقت این است که عصمت الهی با توجّه به زمینههای طهارت و لیاقتهای فرد است. یعنی خداوند متعال با علم بی پایان خویش مىدانسته که اشخاصی لیاقت بهرهمندی از این موهبت را دارند و آن را به ایشان اعطاء نموده است. مانند مجاهدتهای ابراهیم (علیه السلام) و پیامبر اسلام(صلی الله علیه) و یوسف (علیه السلام) و سایر انبیا (علیه السلام)
در دعای ندبه میخوانیم: الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه[۱۰] .
رابطه عصمت و اختیار
عصمت اختیار معصوم را سلب نمیکند و او قدرت بر گناه دارد و لکن گناه را انجام نمیدهد. چنانکه ما انسانها در برخی از کارها معصوم هستیم. مانند انتحار، لخت بیرون آمدن، خود را به آتش افکندن. وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُون [انعام–87- 88] .
عصمت پیامبران
سوال
قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانى پیامبران خبر میدهد، چگونه میتوان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟
جواب
آیاتى از قرآن که به ظاهر از نافرمانى پیامبران خبر میدهند و به نکوهش از برخى از اعمال آنان میپردازند. در این جا به جاى آن که به بررسى تک تک این آیات بپردازیم، چند نکتهٔ کلى را براى دست یابى به درکى عمیقتر از آنها گوشزد میکنیم.
۱. واژههایى هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید رهزن اندیشه گردد و بى درنگ معناى متداول عرفى را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گستره وسیعى دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعى محدود نمیگردد[۱۱].
براى مثال، سرپیچى از فرمانهاى استحبابى و ارشادى نیز نوعى عصیان است; هر چند کار حرامى را براى کسى که عصیان ورزیده، رقم نمیزند. استغفار و توبه نیز بسته به میزان قرب و منزلت آدمى معناى متفاوتى مییابد؛ به گونهاى که نه تنها در مورد حرامهاى شرعى بلکه دربارهٔ اعمال پسندیده اى که براى مقرّبان درگاه الهى ناپسند است نیز میتوان از توبه و مغفرت سخن گفت.
همچنین واژه ذنب به معناى کارى است که پى آمدى ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بتپرستى را نیز میتوان از زبان مشرکان، ذنبى نابخشودنى به شمار آورد، [۱۲] که به گفتهٔ قرآن کریم خداوند با فتح مکه این گناه را میبخشاید و پیامبرش را از پیامدهاى ناگوار آن ایمن سازد: إِنّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً * لِیغْفِرَ لَک اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَ یهْدِیک صِراطاً مُسْتَقِیماً [فتح–۲ـ۱] .
۲. از دیدگاه روایات، یکى از نکاتى که در زبانشناسى قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخى از آیات به شیوه «ایاک أعنى وَ اسمَعى یا جارة» نازل شدهاند[۱۳]. این جمله در زبان عربى تقریباً برابر با ضرب المثلى فارسى است که میگوید:
- در به تو میگویم، دیوار تو بشنو.
بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدى در الهى بودن وحى ندارد، با جملاتى از این دست مورد خطاب قرار میگیرد: «اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب (آسمانى) میخواندند، پرسش نما»[۱۴].
این آیه به هیچ وجه نشانگر دودلى پیامبر نیست؛ بلکه راهى براى تحقیق و جستجو فراروى مخاطبان قرآن کریم قرار میدهد و از آنان میخواهد که براى برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان یهودى و مسیحی که ویژگىهاى پیامبر خاتم را میدانند، پرسش نمایند[۱۵].
همچنین در آیهاى دیگر، رسول خدا (صلی الله علیه) از این که به خواسته گروهى سستایمان تن داده و آنان را از شرکت در جهاد معاف داشته است، چنین بازخواست میشود: عَفَا اللّه عَنْک لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى یتَبَینَ لَک الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ [توبه–۴۳] خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسى به آنان اجازه دادى؟)
با اندکى تأمل روشن میگردد که عتاب و سرزنش این آیه در واقع، دامنگیر کسانى است که بدون داشتن عذرى حقیقى، از شرکت در جهاد سرباز میزنند و بهانههاى واهى را پشتوانه خانهنشینى خود میسازند[۱۶]. این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبرو میشدند، در تصمیم خود بازنگرى نمیکردند و قداست سرسپردگى در برابر فرمان رسول خدا (صلی الله علیه) را نیز در هم میشکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیه دیگران حاصلى نداشت و چنان که در آیات بعدى همین سوره آمده است، به فساد و تباهى میانجامید.
از آنچه گذشت این نتیجه بدست مىآید که این آیه، برخلاف آنچه برخى پنداشتهاند [۱۷]، نه تنها پیامبر را سرزنش نمیکند، بلکه با ظاهرى عتاب آلود به ستایش از وى میپردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دلسوزى پیامبر اکرم (صلی الله علیه) براى مردمان به حدّى است که حتى رسوایىِ خطاکاران را نیز نمیپسندد و با موافقت با خواستهٔ آنان، پرده از نفاق و دورویى شان برنمیگیرد.
۳. آنچه گذشت به معناى نادیده گرفتن لغزشهاى پیامبران نیست. بسیارى از کارها که بر همگان روا است، شایستهٔ مقربان درگاه الهى نیست، که «حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین»[۱۸]. چه بسا از «معصومان» عملى سر زند که هر چند حرام شرعى نیست ولى با مقام و منزلت والاى آنان سازگارى ندارد و در اصطلاح «ترک اولى» خوانده میشود. این لغزشهاى کوچک به گونهاى در قرآن برجسته گردیدهاند که ظاهربینان و غیردقیق نگران را به تردید میافکند و این پرسش را پیش روى آدمى قرار میدهد که اگر پیامبران معصوماند، دلیل این همه پافشارى بر لغزشهاى آنان چیست.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ به پرسشى از این دست، این نکته را خاطر نشان میسازند که یادآورى این کاستىها براى آن است که مردم در بزرگداشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جایگاه خدایى ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالى را بپیمایند، از کمال ویژهٔ الهى فروترند[۱۹].
عصمت امام
هم دلیل عقلی گوید امام جامعه و حجت خدا برمردم باید معصوم باشد، و هم دلیل نقلی.
دلیل عقلی
بسیار روشن است که پیامبر (صلی الله علیه) و امام حافظ دین الهی است و اگر انحراف پیدا کند، غرض اصلی دین که هدایت مردم است، صورت نمیپذیرد و [۲۰] میشود. از آیه شریفه: لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ [بقره–124] نیز عصمت امام استفاده میشود.
انسانها بر 4 قسماند:
- در تمام عمر، ظالم
- در تمام عمر، عادل
- اول ظالم، بعد عادل
- بالعکس[۲۱]
برای قسم اول و چهارم قطعا دعا نکرده و گروه سوم را هم قرآن نفی میکند. پس قسم دوم ثابت میشود.
دلیل نقلی
دستور به اطاعت مطلق در آیات ذیل، دلیل بر عصمت است.
- قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی [آل عمران–31]
- أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الامْرِ مِنْکُمْ [نساء–59]
- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه [نساء–80]
271 حدیث وارد شده که منظور از اولی الامر ائمه اطهار (علیه السلام) است.
- فَبِعِزَّتِکَ لاغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ [نساء–83 - 82]
- وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الایْدی وَ الابْصارِ إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاخْیار [نساء–47- 45]
پانویس
- ↑ اصول عقاید، ص 400
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۳۰۱ - ۳۰۲
- ↑ حیوة القلوب، علامه مجلسى، ج۱، ص۶۵
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ماده عصم
- ↑ سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳، ص۱۵۸
- ↑ سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، چاپ ششم، ۱۳۸۴، ج۳،ص۱۸۳
- ↑ تصحیح الاعتقاد، ص 128
- ↑ بحارالانوار، ج 17، ص 93
- ↑ بحارالانوار، ج 17، ص/ 47
- ↑ إقبال الاعمال، ص 295
- ↑ المواقف، ص ۳۶۱; المیزان، ج ۱، ص ۱۳۷ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص ۱۸۷
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۶؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۴۲ و المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵۳
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۱
- ↑ سوره یونس، آیه ۹۴
- ↑ آموزش عقاید، ج ۲ـ۱، ص ۲۵۷
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۴۶ و المیزان، ج ۹، ص ۲۵۸
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۴؛ تفسیر البیضاوى، ج ۲، ص ۱۸۵
- ↑ این سخن مشهور در برخى از منابع، از احادیث نبوى به شمار آمده است. ر. ک: کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵
- ↑ الاحتجاج، ج ۲ـ۱، ص ۲۴۹
- ↑ نقض غرض
- ↑ ابراهیم