کفر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''کفر''' به معناى «پوشاندن و پنهان كردن چیزى» است و [[کافر]] به كسى گفته مى شود كه [[خدا]] یا [[پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) یا [[شریعت]] یا هر سه را منكر شود . '''كفر''' یکی از برجسته ترین واژگان کلیدی در قرآن کریم است. این واژه نقش مهمی در نظام دینی قرآن با بار معنایی منفی دارد و نه تنها مفهومی است که همه صفات منفی دیگر بر محور آن می گردد، حتی با نگاهی گذرا در قرآن کریم به این نکته رهنمون می شویم که نقش مفهوم کفر چنان در همه جا جاریست که انسان حضور آن رادر همه عبارات و آیاتی که رفتار آدمی سر و کار دارد حس می کند.
'''کفر''' به معناى «پوشاندن و پنهان كردن چیزى» است و [[کافر]] به كسى گفته مى‌شود كه [[خدا]] یا [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) یا [[شریعت]] یا هر سه را منكر شود. '''كفر''' یکی از برجسته‌ترین واژگان کلیدی در [[قرآن کریم]] است. این واژه نقش مهمی در نظام دینی قرآن با بار معنایی منفی دارد و نه تنها مفهومی است که همه صفات منفی دیگر بر محور آن می‌گردد، حتی با نگاهی گذرا در قرآن کریم به این نکته رهنمون می‌شویم که نقش مفهوم کفر چنان در همه جا جاریست که انسان حضور آن را در همه عبارات و آیاتی که رفتار آدمی سر و کار دارد حس می‌کند.


=معنای لغوی=
== معنای لغوی ==
معناى لغوى «كفر»، پوشش و پوشاندن است. از این رو مردم عرب شب را «كافر» مى‌گویند؛ زیرا اشیاء را مى‌پوشاند و پنهان مى‌كند و نیز به كشاورز كه بر زمین بذر مى‌پاشد و بذرها را در آن پنهان مى‌سازد.
معناى لغوى «كفر»، پوشش و پوشاندن است. از این رو مردم عرب شب را «كافر» مى‌گویند؛ زیرا اشیاء را مى‌پوشاند و پنهان مى‌كند و نیز به كشاورز كه بر زمین بذر مى‌پاشد و بذرها را در آن پنهان مى‌سازد.
برگ‌هایى نیز كه میوه‌هاى درخت را مى‌پوشانند «کافور» خوانده مى‌شوند<ref>مفردات، ۴۳۳</ref>
برگ‌هایى نیز كه میوه‌هاى درخت را مى‌پوشانند «کافور» خوانده مى‌شوند<ref>مفردات، ۴۳۳</ref>


=معنای اصطلاحی=
== معنای اصطلاحی ==
كفر در اصطلاح دینى تعریف‌هاى متعدّدى دارد: یكى، باور نداشتنِ آنچه باید باورش كرد؛ همانند [[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]] و ضروریّات دین<ref>الایمان و الكفر فى الكتاب و السّنّة، ۴۹</ref>
كفر در اصطلاح دینى تعریف‌هاى متعدّدى دارد: یكى، باور نداشتنِ آنچه باید باورش كرد؛ همانند [[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]] و ضروریّات دین<ref>الایمان و الكفر فى الكتاب و السّنّة، ۴۹</ref>
دیگر، انكار آگاهانه سخن پیامبر (ص) و آنچه آورده است <ref>قواعد المرام، ۱۷۱؛ ارشاد الطّالبین، ۴۴۳</ref>.
دیگر، انكار آگاهانه سخن پیامبر (ص) و آنچه آورده است <ref>قواعد المرام، ۱۷۱؛ ارشاد الطّالبین، ۴۴۳</ref>.


=تعریف جامع کفر=
== تعریف جامع کفر ==
تعریف جامع كفر عبارت است از: انكار الوهیّت، توحید، [[رسالت]] و ضروری دین- با التفات به ضرورى بودن آن- اگر به انكار رسالت بینجامد <ref>لعروة الوثقى، ۱/ ۵۴</ref>.
تعریف جامع كفر عبارت است از: انكار الوهیّت، توحید، [[رسالت]] و ضروری دین- با التفات به ضرورى بودن آن- اگر به انكار رسالت بینجامد <ref>لعروة الوثقى، ۱/ ۵۴</ref>.
كفر، نقیض ایمان است و ماهیّت آن عبارت است از عناد و میل بر پوشانیدن حقیقت<ref>فرهنگ مطهّر، ۶۶۳</ref>
كفر، نقیض ایمان است و ماهیّت آن عبارت است از عناد و میل بر پوشانیدن حقیقت<ref>فرهنگ مطهّر، ۶۶۳</ref>


=معنای قرآنی کفر=
== معنای قرآنی کفر ==
قرآن كریم كفر را به معنایى غیر از آنچه گذشت نیز به كار گرفته است. در این معنا، كفر نه تنها مذموم نیست كه از واجبات بس سترگ است: «فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‌ ...»<ref>بقره/ ۲۵۶</ref>
قرآن كریم كفر را به معنایى غیر از آنچه گذشت نیز به كار گرفته است. در این معنا، كفر نه تنها مذموم نیست كه از واجبات بس سترگ است: «فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‌ ...»<ref>بقره/ ۲۵۶</ref>


در اینجا كفر به معناى ردّ [[طاغوت]] و [[ایمان]] به خدا است. از این آیه‌ بر مى‌ آید كه مؤمن باید به باطل كفر بورزد و به حق ایمان آوَرَد <ref>آشنایى با قرآن، ۲/ ۷۸.</ref>
در اینجا كفر به معناى ردّ [[طاغوت]] و [[ایمان]] به خدا است. از این آیه‌ بر مى‌ آید كه مؤمن باید به باطل كفر بورزد و به حق ایمان آوَرَد <ref>آشنایى با قرآن، ۲/ ۷۸.</ref>


=اقسام کفر از منظر متکلمان=
== اقسام کفر از منظر متکلمان ==
متکلمان اقسام متعدّدی برای کفر بر شمرده‌اند:
متکلمان اقسام متعدّدی برای کفر بر شمرده‌اند:


==کفر انکار==
* '''کفر انکار'''
کفر انکار بدین معنا است که کسی به قلب و زبان، خدا و [[رسول خدا]] (صلی الله علیه وآله) را انکار کند.
کفر انکار بدین معنا است که کسی به قلب و زبان، خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را انکار کند.


==کفر جحود==
* '''کفر جحود'''
کفر جحود یعنی کسی با قلب اذعان کند؛ ولی به زبان انکار: «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها أنْفُسُهُمْ». <ref>نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    </ref>
کفر جحود یعنی کسی با قلب اذعان کند؛ ولی به زبان انکار: «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها أنْفُسُهُمْ». <ref>نمل/سوره۲۷، آیه۱۴. </ref>


==کفر عناد==
* '''کفر عناد'''
کفر عناد بدین معنا است که کسی به دل و زبان اذعان کند؛ امّا از روی حسادت و عناد، تن بدان ندهد؛ همانند [[ولید بن مغیره]]، که به دل و زبان [[قرآن]] را پذیرفت؛ ولی ایمان نیاورد و آن را [[سحر]] خواند. <ref>مدّثر/سوره۷۴، آیه۱۱-۲۵.    </ref>
کفر عناد بدین معنا است که کسی به دل و زبان اذعان کند؛ امّا از روی حسادت و عناد، تن بدان ندهد؛ همانند [[ولید بن مغیره]]، که به دل و زبان [[قرآن]] را پذیرفت؛ ولی ایمان نیاورد و آن را سحر خواند. <ref>مدّثر/سوره۷۴، آیه۱۱-۲۵. </ref>


==کفر نفاق==
* '''کفر نفاق'''
کفر نفاق آن است که زبان دم از ایمان زَنَد؛ ولی دل از ایمان تهی باشد. <ref>الایمان و الکفر فی الکتاب و السّنّه، ص۵۵.</ref> <ref>تاج العروس، ج۳، ص۲۵۴.</ref> <ref>لسان العرب، ج۵، ص۱۴۴.    </ref>
کفر نفاق آن است که زبان دم از ایمان زَنَد؛ ولی دل از ایمان تهی باشد. <ref>الایمان و الکفر فی الکتاب و السّنّه، ص۵۵.</ref> <ref>تاج العروس، ج۳، ص۲۵۴.</ref> <ref>لسان العرب، ج۵، ص۱۴۴. </ref>


=اقسام کفر در کلام امام صادق (علیه السلام)=
== اقسام کفر در کلام امام صادق (علیه السلام) ==
تقسیمی دیگر نیز برای کفر از روایت امام صادق (علیه السلام) برون کشیده‌اند: <ref>میزان الحکمه، ج۳، ص۲۷۱۱-۲۷۱۲    </ref>
تقسیمی دیگر نیز برای کفر از روایت امام صادق (علیه السلام) برون کشیده‌اند: <ref>میزان الحکمه، ج۳، ص۲۷۱۱-۲۷۱۲ </ref>


==کفر جحود==
* '''کفر جحود'''
کفر جحود خود بر دو قسم است:
کفر جحود خود بر دو قسم است:


===انکار ربوبیّت===
'''الف: انکار ربوبیّت'''
انکار [[ربوبیّت]] بدین معنا است که کسی، خدا و [[بهشت]] و [[دوزخ]] و [[رستاخیز]] را انکار کند. کفر زنادقه و دهریّه از این دست است که قرآن سخن آنان را چنین باز می‌گوید: «وَما یُهْلِکُنا إلّا الدَّهْرُ». <ref>جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    </ref>


===انکار همراهِ شناخت===
انکار ربوبیّت بدین معنا است که کسی، خدا و [[بهشت]] و [[دوزخ]] و [[رستاخیز]] را انکار کند. کفر زنادقه و دهریّه از این دست است که قرآن سخن آنان را چنین باز می‌گوید: «وَما یُهْلِکُنا إلّا الدَّهْرُ». <ref>جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳. </ref>
انکار همراهِ شناخت یعنی هر چند به وجود خدا یقین دارند، امّا از روی ستمکاری و بزرگ‌طلبی او را انکار می‌کنند. <ref>نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    </ref>


==کفر عصیان==
'''ب: انکار همراهِ شناخت'''
کفر عصیان بدین معنا است که به خدا [[ایمان]] دارند؛ امّا از فرمان او سر می‌پیچند و تکالیف دینی را بر نمی‌تابند.<ref>بقره/سوره۲، آیه۸۴.    </ref> <ref>بقره/سوره۲، آیه۸۵.    </ref>


==کفر برائت==
انکار همراهِ شناخت یعنی هر چند به وجود خدا یقین دارند، امّا از روی ستمکاری و بزرگ‌طلبی او را انکار می‌کنند. <ref>نمل/سوره۲۷، آیه۱۴. </ref>
کفر برائت، کفر، ناپسند نیست؛ بلکه از وظایف اعتقادی است و عبارت است از کفر به دشمنان خدا و [[کافران]]، مانند کفر ابراهیم <ref>ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    </ref> و کفر شیطان به اولیای خود. <ref>ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.    </ref>


==کفر نعمت==
* '''کفر عصیان'''
کفر نعمت عبارت از ناسپاسی در برابر نعمت‌های الهی است. قرآن کریم از [[سلیمان]] پیامبر -علیه السلام- نقل فرموده است: «این از فضل پروردگار من است تا مرا به سپاسگزاری و ناسپاسی بیازماید»<ref>نمل/سوره۲۷، آیه۴.    </ref> <ref>ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.    </ref> <ref>بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    </ref>
کفر عصیان بدین معنا است که به خدا [[ایمان]] دارند؛ امّا از فرمان او سر می‌پیچند و تکالیف دینی را بر نمی‌تابند.<ref>بقره/سوره۲، آیه۸۴. </ref> <ref>بقره/سوره۲، آیه۸۵. </ref>


==کفر مطلق==
* '''کفر برائت'''
کفر مطلق کفری است که هیچ یک از قیدهای پیشین را ندارد. <ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۶۰.    </ref> <ref>بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۰۰.    </ref>
کفر برائت، کفر، ناپسند نیست؛ بلکه از وظایف اعتقادی است و عبارت است از کفر به دشمنان خدا و [[کافران]]، مانند کفر ابراهیم <ref>ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴. </ref> و کفر شیطان به اولیای خود. <ref>ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲. </ref>
برخی کفر را سی و پنج قسم دانسته ‌اند که از ضرب هفت قسم متعلق کفر در پنج قسم کافر حاصل گردد. <ref>فرهنگ لغات کامل در قرآن، ص۳۰.</ref>
=معنای کفر در آثار فقیهان امامیه=
کفر که در لغت به معنای پوشاندن می‌باشد از منظر فقهای امامیه دارای مراتبی است که یکی از مراتبش کفر جحودی قرار دارد. انکاری که ناشی از جحد و درک حقیقت باشد بدان کفر جحودی گفته می‌شود. در نوشتار ذیل گفتار برخی از  فقیهان شیعه را در این زمینه بیان می‌کنیم.


==محدث بحرانی==
* '''کفر نعمت'''
کفر نعمت عبارت از ناسپاسی در برابر نعمت‌های الهی است. قرآن کریم از [[سلیمان]] پیامبر -علیه السلام- نقل فرموده است: «این از فضل پروردگار من است تا مرا به سپاسگزاری و ناسپاسی بیازماید»<ref>نمل/سوره۲۷، آیه۴. </ref> <ref>ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷. </ref> <ref>بقره/سوره۲، آیه۱۵۲. </ref>


ایشان نخست به معانی چهار گانه کفر در قران پرداخته و می‌نویسد: –
* '''کفر مطلق'''
کفر مطلق کفری است که هیچ یک از قیدهای پیشین را ندارد. <ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۶۰. </ref> <ref>بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۰۰. </ref>
اعلم أنّ الکفر قد ورد فی نصوص أهل الخصوم على وجوه:


أحدها: کفر الجحود، ومنه قوله سبحانه ( وکانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا فلعنة الله على الکافرین ) <ref>(البقرة : 89)</ref>.
برخی کفر را سی و پنج قسم دانسته‌اند که از ضرب هفت قسم متعلق کفر در پنج قسم کافر حاصل گردد. <ref>فرهنگ لغات کامل در قرآن، ص۳۰.</ref>


وثانیها: کفر النعمة، ومنه قوله سبحانه ( لیبلونی أأشکر أم أکفر ومن شکر فإنّما یشکر لنفسه ومن کفر فانّ ربّی غنیّ کریم ) <ref>(النمل : 40 )</ref>.
== معنای کفر در آثار فقیهان امامیه ==
کفر که در لغت به معنای پوشاندن می‌باشد از منظر فقهای امامیه دارای مراتبی است که یکی از مراتبش کفر جحودی قرار دارد. انکاری که ناشی از جحد و درک حقیقت باشد بدان کفر جحودی گفته می‌شود. در نوشتار ذیل گفتار برخی از فقیهان شیعه را در این زمینه بیان می‌کنیم.


وثالثها: الکفر بترک ما أمر الله، ومنه قوله تعالى ( ولله على الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً ومن کفر ) <ref>(آل عمران : 97)</ref> ومنه ما ورد أنّ تارک الزکاة کافر، وتارک الصوم کافر، وتارک الحجّ کافر.
* '''محدث بحرانی'''
ایشان نخست به معانی چهار‌گانه کفر در قران پرداخته و می‌نویسد:
اعلم أنّ الکفر قد ورد فی نصوص أهل الخصوم على وجوه:


ورابعها: کفر البراءة، کقوله سبحانه حکایة عن إبراهیم ( علیه السلام ) ( کفرنا بکم ) ( ممتحنه4 ) أی: تبرّأنا منکم، وقوله سبحانه حکایة عن إبلیس وتبرّیه من أولیائه من الإنس یوم القیامة ( إنّی کفرت بما أشرکتمون من قبل ) <ref>( ابراهیم 22 )</ref> أی: تبرّأت.
أحدها: کفر الجحود، ومنه قوله سبحانه (وکانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا فلعنة الله على الکافرین) <ref>(البقرة: 89)</ref>.


وثانیها: کفر النعمة، ومنه قوله سبحانه (لیبلونی أأشکر أم أکفر ومن شکر فإنّما یشکر لنفسه ومن کفر فانّ ربّی غنیّ کریم) <ref>(النمل: 40)</ref>.


مفاد گفتار مذکور این است که کفر در قرآن در معانی چهار گانه: کفر جحودی کفر نعمت کفر بسبب ترک اوامر الهی و کفر برائت بکار رفته است.
وثالثها: الکفر بترک ما أمر الله، ومنه قوله تعالى (ولله على الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً ومن کفر) <ref>(آل عمران: 97)</ref> ومنه ما ورد أنّ تارک الزکاة کافر، وتارک الصوم کافر، وتارک الحجّ کافر.


ورابعها: کفر البراءة، کقوله سبحانه حکایة عن إبراهیم (علیه السلام) (کفرنا بکم) (ممتحنه4) أی: تبرّأنا منکم، وقوله سبحانه حکایة عن إبلیس وتبرّیه من أولیائه من الإنس یوم القیامة (إنّی کفرت بما أشرکتمون من قبل) <ref>(ابراهیم 22)</ref> أی: تبرّأت.


محدث بحرانی در ادامه نسبت به معنای کفر نسبت به منکران امامت  می گوید کفر بکار رفته در روایات نسبت به اینان کفر جحودی می‌باشد:
مفاد گفتار مذکور این است که کفر در قرآن در معانی چهار‌گانه: کفر جحودی کفر نعمت کفر بسبب ترک اوامر الهی و کفر برائت بکار رفته است.


محدث بحرانی در ادامه نسبت به معنای کفر نسبت به منکران امامت می‌گوید کفر بکار رفته در روایات نسبت به اینان کفر جحودی می‌باشد:


... فاعلم أنّ الکفر الذی ورد فی الأخبار فی حقّ هؤلاء الفجّار هو القسم الأوّل من هذه الأقسام، وهو کفر الجحود، حیث أنّهم قد جحدوا أضرّ ضروریّات الدین المحمّدی، وأنکروه کما هو على صفحات وجوههم واضح جلیّ، وهو الولایة وحبّ أهل بیت العصمة والهدایة...- انتهی-<ref>الشهاب الثاقب ص 168</ref>  
... فاعلم أنّ الکفر الذی ورد فی الأخبار فی حقّ هؤلاء الفجّار هو القسم الأوّل من هذه الأقسام، وهو کفر الجحود، حیث أنّهم قد جحدوا أضرّ ضروریّات الدین المحمّدی، وأنکروه کما هو على صفحات وجوههم واضح جلیّ، وهو الولایة وحبّ أهل بیت العصمة والهدایة... - انتهی-<ref>الشهاب الثاقب ص 168</ref>  


همانگونه در کلام ایشان آمده است ولایت اهل بیت از ضروری ترین ضروریات اسلام بوده و کفر منکران از نوع کفر جحودی خواهد بود: وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا(قران کریم)
همانگونه در کلام ایشان آمده است ولایت اهل بیت از ضروری ترین ضروریات اسلام بوده و کفر منکران از نوع کفر جحودی خواهد بود: وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا(قران کریم)


==امام خمینی==
* '''امام خمینی'''
 
ایشان معیار کفر را استحلال حرام و جحود در برابر حقیقت می‌داند. جحد هم زمانی است که انسان در برابر حقیقت روشن و قطعی بایستد و حاضر به پذیرش آن نباشد:
ایشان معیار کفر را استحلال حرام و جحود در برابر حقیقت می داند. جحد هم زمانی است که انسان در برابر حقیقت روشن و قطعی بایستد و حاضر به پذیرش آن نباشد:


...ولا یخرجه إلى الکفر إلَّا الجحود والاستحلال <ref>کتاب الطهاره (طبع جدید)ج 3ص 450</ref>
...ولا یخرجه إلى الکفر إلَّا الجحود والاستحلال <ref>کتاب الطهاره (طبع جدید)ج 3ص 450</ref>


ایشان در ادامه جهت تایید معنای مذکور برای کفر به صحیحةِ زرارة استشهاد می‌کند:  
ایشان در ادامه جهت تایید معنای مذکور برای کفر به صحیحةِ زرارة استشهاد می کند:  


عن أبی عبد الله ( علیه السّلام ) قال:‌لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا ولم یجحدوا لم یکفروا <ref>الكافي 2: 388/ 19، وسائل الشيعة 1: 32، كتاب الطهارة، أبواب مقدّمة العبادات، الباب 2، الحديث 8.</ref>
عن أبی عبد الله (علیه السّلام) قال:‌لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا ولم یجحدوا لم یکفروا <ref>الكافي 2: 388/ 19، وسائل الشيعة 1: 32، كتاب الطهارة، أبواب مقدّمة العبادات، الباب 2، الحديث 8.</ref>


از این روایت استفاده می شود که افراد جاهل و ناآگاه تا زمانی که بدون دلیل چیزی را انکار نکنند کافر شمرده نمی‌شوند پس جاحد دو مصداق دارد:
از این روایت استفاده می‌شود که افراد جاهل و ناآگاه تا زمانی که بدون دلیل چیزی را انکار نکنند کافر شمرده نمی‌شوند پس جاحد دو مصداق دارد:


الف - بدون دلیل چیزی را انکار کند  
الف - بدون دلیل چیزی را انکار کند  
خط ۱۰۲: خط ۱۰۰:
ب- حق را بعد از شناخت و آگاهی از آن انکار نماید  
ب- حق را بعد از شناخت و آگاهی از آن انکار نماید  


 
از دیدگاه ایشان اسلام و ایمان از منظر قران و سنت دارای مراتب بوده و نمی‌توان کسانی را که در مرتبه نازله آن قرار دارند از دائره اسلامیت خارج دانست:  
از دیدگاه ایشان اسلام و ایمان از منظر قران و سنت دارای مراتب بوده و نمی‌توان کسانی را که در مرتبه نازله آن قرار دارند از دائره اسلامیت خارج دانست:  


... فإنّ " الإسلام " و " الإیمان " و " الشرک " أُطلقت فی الکتاب والسنّة بمعانٍ مختلفة، ولها مراتب متفاوتة، ومدارج متکثّرة، کما صرّحت بها النصوص، ویظهر من التدبّر فی الآیات،
... فإنّ " الإسلام " و " الإیمان " و " الشرک " أُطلقت فی الکتاب والسنّة بمعانٍ مختلفة، ولها مراتب متفاوتة، ومدارج متکثّرة، کما صرّحت بها النصوص، ویظهر من التدبّر فی الآیات،


ففی آیة( قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا ولکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا ولَمَّا یَدْخُلِ الإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ )  
ففی آیة(قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا ولکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا ولَمَّا یَدْخُلِ الإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ)  


وفی آیة ( فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً )  
وفی آیة (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً)  


وفی آیة ( إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الإِسْلامُ )  
وفی آیة (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الإِسْلامُ)  


وفی آیة ( فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا )
وفی آیة (فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا)


وفی آیة ( فَمَنْ یُرِدِ الله أَنْ یَهْدِیَه یَشْرَحْ صَدْرَه لِلإِسْلامِ )  
وفی آیة (فَمَنْ یُرِدِ الله أَنْ یَهْدِیَه یَشْرَحْ صَدْرَه لِلإِسْلامِ)  


وفی روایة الإسلام ما ظهر من قول أو فعل، وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلَّها. وفی أخرى والإسلام: شهادة أن لا إله إلَّا الله، والتصدیق برسول الله (صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وفی ثالثة إنّ الله خلق الإسلام فجعل له عرصة، وجعل له نوراً، وجعل له حصناً، وجعل له ناصراً إلى آخره وفی رابعة الإسلام عریان، فلباسه الحیاء، وزینته الوفاء، ومروّته العمل الصالح، وعماده الورع، ولکلّ شیء أساس، وأساس الإسلام حبّنا أهلَ البیت.


وفی روایة الإسلام ما ظهر من قول أو فعل، وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلَّها.وفی أخرى والإسلام: شهادة أن لا إله إلَّا الله، والتصدیق برسول الله ( صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وفی ثالثة إنّ الله خلق الإسلام فجعل له عرصة، وجعل له نوراً، وجعل له حصناً، وجعل له ناصراً إلى آخره وفی رابعة الإسلام عریان، فلباسه الحیاء، وزینته الوفاء، ومروّته العمل الصالح، وعماده الورع، ولکلّ شیء أساس، وأساس الإسلام حبّنا أهلَ البیت.
وفی خامسة: قال أمیر المؤمنین (علیه السّلام):
 
وفی خامسة: قال أمیر المؤمنین ( علیه السّلام ):


لأنسبنّ الإسلام نسبة لم ینسبه أحد قبلی، ولا ینسبه أحد بعدی إلَّا بمثل ذلک: إنّ الإسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الإقرار، والإقرار هو العمل، والعمل هو الأداء.. إلى آخره.
لأنسبنّ الإسلام نسبة لم ینسبه أحد قبلی، ولا ینسبه أحد بعدی إلَّا بمثل ذلک: إنّ الإسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الإقرار، والإقرار هو العمل، والعمل هو الأداء.. إلى آخره.


 
ایشان در ادامه به مراتب ایمان در روایات اشاره نموده و می‌فرماید:
ایشان در ادامه به مراتب ایمان در روایات اشاره نموده و می‌فرماید:


وکذا للإیمان مراتب، لو حاولنا ذکرها خرجنا عمّا هو مقصدنا الآن، وبإزاء کلّ مرتبة من مراتب الإسلام والإیمان مرتبة من مراتب الکفر والشرک، فراجع أبواب أُصول " الکافی " وغیره، کباب وجوه الکفر، وباب وجوه الشرک <ref>کتاب الطهاره ج 3ص 432-434</ref>
وکذا للإیمان مراتب، لو حاولنا ذکرها خرجنا عمّا هو مقصدنا الآن، وبإزاء کلّ مرتبة من مراتب الإسلام والإیمان مرتبة من مراتب الکفر والشرک، فراجع أبواب أُصول " الکافی " وغیره، کباب وجوه الکفر، وباب وجوه الشرک <ref>کتاب الطهاره ج 3ص 432-434</ref>


همه اینها نشانه آن است که حکم به تکفیر و تنجیس کسانی که اظهار و اقرار به شهادتین می‌کنند مخالف قران و سنت و نیز ارتکاز مسلمانان می‌باشد.
همه اینها نشانه آن است که حکم به تکفیر و تنجیس کسانی که اظهار و اقرار به شهادتین می‌کنند مخالف قران و سنت و نیز ارتکاز مسلمانان می‌باشد.


=منبع=
== پانویس ==
[http://lib.eshia.ir/26356/1/90/%D9%85%D8%AA%D9%83%D9%84%D9%91%D9%85%D8%A7%D9%86 پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ۹۰-۹۱]  
{{پانویس}}
 
== منابع ==
[http://lib.eshia.ir/26356/1/90/%D9%85%D8%AA%D9%83%D9%84%D9%91%D9%85%D8%A7%D9%86 پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ۹۰-۹۱]  
   
   
[http://lib.eshia.ir/26356/1/385/%D9%84%D8%BA%D9%88%D9%89 پژوهشکده تحقیقات اسلامی،فرهنگ شیعه،ص۳۸۵]
[http://lib.eshia.ir/26356/1/385/%D9%84%D8%BA%D9%88%D9%89 پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص۳۸۵]
 
=پانویس=
[[رده: مقالات]]
[[رده: اصطلاحات كلامی]]
[[رده: کلام]]


[[رده:فقه]]


[[رده:امامیه]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده: اصطلاحات فقهی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۷

کفر به معناى «پوشاندن و پنهان كردن چیزى» است و کافر به كسى گفته مى‌شود كه خدا یا پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا شریعت یا هر سه را منكر شود. كفر یکی از برجسته‌ترین واژگان کلیدی در قرآن کریم است. این واژه نقش مهمی در نظام دینی قرآن با بار معنایی منفی دارد و نه تنها مفهومی است که همه صفات منفی دیگر بر محور آن می‌گردد، حتی با نگاهی گذرا در قرآن کریم به این نکته رهنمون می‌شویم که نقش مفهوم کفر چنان در همه جا جاریست که انسان حضور آن را در همه عبارات و آیاتی که رفتار آدمی سر و کار دارد حس می‌کند.

معنای لغوی

معناى لغوى «كفر»، پوشش و پوشاندن است. از این رو مردم عرب شب را «كافر» مى‌گویند؛ زیرا اشیاء را مى‌پوشاند و پنهان مى‌كند و نیز به كشاورز كه بر زمین بذر مى‌پاشد و بذرها را در آن پنهان مى‌سازد. برگ‌هایى نیز كه میوه‌هاى درخت را مى‌پوشانند «کافور» خوانده مى‌شوند[۱]

معنای اصطلاحی

كفر در اصطلاح دینى تعریف‌هاى متعدّدى دارد: یكى، باور نداشتنِ آنچه باید باورش كرد؛ همانند توحید و نبوّت و معاد و ضروریّات دین[۲] دیگر، انكار آگاهانه سخن پیامبر (ص) و آنچه آورده است [۳].

تعریف جامع کفر

تعریف جامع كفر عبارت است از: انكار الوهیّت، توحید، رسالت و ضروری دین- با التفات به ضرورى بودن آن- اگر به انكار رسالت بینجامد [۴]. كفر، نقیض ایمان است و ماهیّت آن عبارت است از عناد و میل بر پوشانیدن حقیقت[۵]

معنای قرآنی کفر

قرآن كریم كفر را به معنایى غیر از آنچه گذشت نیز به كار گرفته است. در این معنا، كفر نه تنها مذموم نیست كه از واجبات بس سترگ است: «فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‌ ...»[۶]

در اینجا كفر به معناى ردّ طاغوت و ایمان به خدا است. از این آیه‌ بر مى‌ آید كه مؤمن باید به باطل كفر بورزد و به حق ایمان آوَرَد [۷]

اقسام کفر از منظر متکلمان

متکلمان اقسام متعدّدی برای کفر بر شمرده‌اند:

  • کفر انکار

کفر انکار بدین معنا است که کسی به قلب و زبان، خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را انکار کند.

  • کفر جحود

کفر جحود یعنی کسی با قلب اذعان کند؛ ولی به زبان انکار: «وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها أنْفُسُهُمْ». [۸]

  • کفر عناد

کفر عناد بدین معنا است که کسی به دل و زبان اذعان کند؛ امّا از روی حسادت و عناد، تن بدان ندهد؛ همانند ولید بن مغیره، که به دل و زبان قرآن را پذیرفت؛ ولی ایمان نیاورد و آن را سحر خواند. [۹]

  • کفر نفاق

کفر نفاق آن است که زبان دم از ایمان زَنَد؛ ولی دل از ایمان تهی باشد. [۱۰] [۱۱] [۱۲]

اقسام کفر در کلام امام صادق (علیه السلام)

تقسیمی دیگر نیز برای کفر از روایت امام صادق (علیه السلام) برون کشیده‌اند: [۱۳]

  • کفر جحود

کفر جحود خود بر دو قسم است:

الف: انکار ربوبیّت

انکار ربوبیّت بدین معنا است که کسی، خدا و بهشت و دوزخ و رستاخیز را انکار کند. کفر زنادقه و دهریّه از این دست است که قرآن سخن آنان را چنین باز می‌گوید: «وَما یُهْلِکُنا إلّا الدَّهْرُ». [۱۴]

ب: انکار همراهِ شناخت

انکار همراهِ شناخت یعنی هر چند به وجود خدا یقین دارند، امّا از روی ستمکاری و بزرگ‌طلبی او را انکار می‌کنند. [۱۵]

  • کفر عصیان

کفر عصیان بدین معنا است که به خدا ایمان دارند؛ امّا از فرمان او سر می‌پیچند و تکالیف دینی را بر نمی‌تابند.[۱۶] [۱۷]

  • کفر برائت

کفر برائت، کفر، ناپسند نیست؛ بلکه از وظایف اعتقادی است و عبارت است از کفر به دشمنان خدا و کافران، مانند کفر ابراهیم [۱۸] و کفر شیطان به اولیای خود. [۱۹]

  • کفر نعمت

کفر نعمت عبارت از ناسپاسی در برابر نعمت‌های الهی است. قرآن کریم از سلیمان پیامبر -علیه السلام- نقل فرموده است: «این از فضل پروردگار من است تا مرا به سپاسگزاری و ناسپاسی بیازماید»[۲۰] [۲۱] [۲۲]

  • کفر مطلق

کفر مطلق کفری است که هیچ یک از قیدهای پیشین را ندارد. [۲۳] [۲۴]

برخی کفر را سی و پنج قسم دانسته‌اند که از ضرب هفت قسم متعلق کفر در پنج قسم کافر حاصل گردد. [۲۵]

معنای کفر در آثار فقیهان امامیه

کفر که در لغت به معنای پوشاندن می‌باشد از منظر فقهای امامیه دارای مراتبی است که یکی از مراتبش کفر جحودی قرار دارد. انکاری که ناشی از جحد و درک حقیقت باشد بدان کفر جحودی گفته می‌شود. در نوشتار ذیل گفتار برخی از فقیهان شیعه را در این زمینه بیان می‌کنیم.

  • محدث بحرانی

ایشان نخست به معانی چهار‌گانه کفر در قران پرداخته و می‌نویسد: –

اعلم أنّ الکفر قد ورد فی نصوص أهل الخصوم على وجوه:

أحدها: کفر الجحود، ومنه قوله سبحانه (وکانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا فلعنة الله على الکافرین) [۲۶].

وثانیها: کفر النعمة، ومنه قوله سبحانه (لیبلونی أأشکر أم أکفر ومن شکر فإنّما یشکر لنفسه ومن کفر فانّ ربّی غنیّ کریم) [۲۷].

وثالثها: الکفر بترک ما أمر الله، ومنه قوله تعالى (ولله على الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً ومن کفر) [۲۸] ومنه ما ورد أنّ تارک الزکاة کافر، وتارک الصوم کافر، وتارک الحجّ کافر.

ورابعها: کفر البراءة، کقوله سبحانه حکایة عن إبراهیم (علیه السلام) (کفرنا بکم) (ممتحنه4) أی: تبرّأنا منکم، وقوله سبحانه حکایة عن إبلیس وتبرّیه من أولیائه من الإنس یوم القیامة (إنّی کفرت بما أشرکتمون من قبل) [۲۹] أی: تبرّأت.

مفاد گفتار مذکور این است که کفر در قرآن در معانی چهار‌گانه: کفر جحودی کفر نعمت کفر بسبب ترک اوامر الهی و کفر برائت بکار رفته است.

محدث بحرانی در ادامه نسبت به معنای کفر نسبت به منکران امامت می‌گوید کفر بکار رفته در روایات نسبت به اینان کفر جحودی می‌باشد:

... فاعلم أنّ الکفر الذی ورد فی الأخبار فی حقّ هؤلاء الفجّار هو القسم الأوّل من هذه الأقسام، وهو کفر الجحود، حیث أنّهم قد جحدوا أضرّ ضروریّات الدین المحمّدی، وأنکروه کما هو على صفحات وجوههم واضح جلیّ، وهو الولایة وحبّ أهل بیت العصمة والهدایة... - انتهی-[۳۰]

همانگونه در کلام ایشان آمده است ولایت اهل بیت از ضروری ترین ضروریات اسلام بوده و کفر منکران از نوع کفر جحودی خواهد بود: وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا(قران کریم)

  • امام خمینی

ایشان معیار کفر را استحلال حرام و جحود در برابر حقیقت می‌داند. جحد هم زمانی است که انسان در برابر حقیقت روشن و قطعی بایستد و حاضر به پذیرش آن نباشد:

...ولا یخرجه إلى الکفر إلَّا الجحود والاستحلال [۳۱]

ایشان در ادامه جهت تایید معنای مذکور برای کفر به صحیحةِ زرارة استشهاد می‌کند:

عن أبی عبد الله (علیه السّلام) قال:‌لو أنّ العباد إذا جهلوا وقفوا ولم یجحدوا لم یکفروا [۳۲]

از این روایت استفاده می‌شود که افراد جاهل و ناآگاه تا زمانی که بدون دلیل چیزی را انکار نکنند کافر شمرده نمی‌شوند پس جاحد دو مصداق دارد:

الف - بدون دلیل چیزی را انکار کند

ب- حق را بعد از شناخت و آگاهی از آن انکار نماید

از دیدگاه ایشان اسلام و ایمان از منظر قران و سنت دارای مراتب بوده و نمی‌توان کسانی را که در مرتبه نازله آن قرار دارند از دائره اسلامیت خارج دانست:

... فإنّ " الإسلام " و " الإیمان " و " الشرک " أُطلقت فی الکتاب والسنّة بمعانٍ مختلفة، ولها مراتب متفاوتة، ومدارج متکثّرة، کما صرّحت بها النصوص، ویظهر من التدبّر فی الآیات،

ففی آیة(قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا ولکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا ولَمَّا یَدْخُلِ الإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ)

وفی آیة (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً)

وفی آیة (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الإِسْلامُ)

وفی آیة (فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا)

وفی آیة (فَمَنْ یُرِدِ الله أَنْ یَهْدِیَه یَشْرَحْ صَدْرَه لِلإِسْلامِ)

وفی روایة الإسلام ما ظهر من قول أو فعل، وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلَّها. وفی أخرى والإسلام: شهادة أن لا إله إلَّا الله، والتصدیق برسول الله (صلَّى الله علیه وآله وسلَّم وفی ثالثة إنّ الله خلق الإسلام فجعل له عرصة، وجعل له نوراً، وجعل له حصناً، وجعل له ناصراً إلى آخره وفی رابعة الإسلام عریان، فلباسه الحیاء، وزینته الوفاء، ومروّته العمل الصالح، وعماده الورع، ولکلّ شیء أساس، وأساس الإسلام حبّنا أهلَ البیت.

وفی خامسة: قال أمیر المؤمنین (علیه السّلام):

لأنسبنّ الإسلام نسبة لم ینسبه أحد قبلی، ولا ینسبه أحد بعدی إلَّا بمثل ذلک: إنّ الإسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الإقرار، والإقرار هو العمل، والعمل هو الأداء.. إلى آخره.

ایشان در ادامه به مراتب ایمان در روایات اشاره نموده و می‌فرماید:

وکذا للإیمان مراتب، لو حاولنا ذکرها خرجنا عمّا هو مقصدنا الآن، وبإزاء کلّ مرتبة من مراتب الإسلام والإیمان مرتبة من مراتب الکفر والشرک، فراجع أبواب أُصول " الکافی " وغیره، کباب وجوه الکفر، وباب وجوه الشرک [۳۳]

همه اینها نشانه آن است که حکم به تکفیر و تنجیس کسانی که اظهار و اقرار به شهادتین می‌کنند مخالف قران و سنت و نیز ارتکاز مسلمانان می‌باشد.

پانویس

  1. مفردات، ۴۳۳
  2. الایمان و الكفر فى الكتاب و السّنّة، ۴۹
  3. قواعد المرام، ۱۷۱؛ ارشاد الطّالبین، ۴۴۳
  4. لعروة الوثقى، ۱/ ۵۴
  5. فرهنگ مطهّر، ۶۶۳
  6. بقره/ ۲۵۶
  7. آشنایى با قرآن، ۲/ ۷۸.
  8. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.
  9. مدّثر/سوره۷۴، آیه۱۱-۲۵.
  10. الایمان و الکفر فی الکتاب و السّنّه، ص۵۵.
  11. تاج العروس، ج۳، ص۲۵۴.
  12. لسان العرب، ج۵، ص۱۴۴.
  13. میزان الحکمه، ج۳، ص۲۷۱۱-۲۷۱۲
  14. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.
  15. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.
  16. بقره/سوره۲، آیه۸۴.
  17. بقره/سوره۲، آیه۸۵.
  18. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.
  19. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.
  20. نمل/سوره۲۷، آیه۴.
  21. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.
  22. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.
  23. بحارالانوار، ج۹۰، ص۶۰.
  24. بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۰۰.
  25. فرهنگ لغات کامل در قرآن، ص۳۰.
  26. (البقرة: 89)
  27. (النمل: 40)
  28. (آل عمران: 97)
  29. (ابراهیم 22)
  30. الشهاب الثاقب ص 168
  31. کتاب الطهاره (طبع جدید)ج 3ص 450
  32. الكافي 2: 388/ 19، وسائل الشيعة 1: 32، كتاب الطهارة، أبواب مقدّمة العبادات، الباب 2، الحديث 8.
  33. کتاب الطهاره ج 3ص 432-434

منابع

پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ۹۰-۹۱

پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص۳۸۵