حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۶: خط ۱۶:


== دلیل پذیرفتن حکمیت توسط امام علی (علیه‌السلام) ==
== دلیل پذیرفتن حکمیت توسط امام علی (علیه‌السلام) ==
مقتضای حکمت و سیاست، نپذیرفتن حکمیت بود. ولی امام (علیه‌السلام) بر اساس اسناد متقن تاریخی به اختیار خود حکمیت را نپذیرفت، بلکه آنرا بر وی تحمیل کردند و مقاومت او در برابر این پیشنهاد جاهلانه نه تنها سودی در بر نداشت، بلکه ضررهای بسیاری را فراهم می‌آورد<ref> محمدی ری‌شهری، محمد، دانش نامه امیر المؤمنین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ‏، مترجم، مسعودی، عبدالهادی‏، ج ۶، ص ۲۸۱ – ۲۸۲، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.</ref>.
مقتضای حکمت و سیاست، نپذیرفتن حکمیت بود. ولی امام (علیه‌السلام) بر اساس اسناد متقن تاریخی به اختیار خود حکمیت را نپذیرفت، بلکه آن را بر وی تحمیل کردند و مقاومت او در برابر این پیشنهاد جاهلانه نه تنها سودی در بر نداشت، بلکه ضررهای بسیاری را فراهم می‌آورد<ref> محمدی ری‌شهری، محمد، دانش نامه امیر المؤمنین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ‏، مترجم، مسعودی، عبدالهادی‏، ج ۶، ص ۲۸۱ – ۲۸۲، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش.</ref>.


در نهایت امام علی (علیه‌السلام) و معاویه معاهده‌ای میان خود نوشتند که در تاریخ به صورت مفصل نقل شده است<ref>ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامه و السیاسه، تحقیق، شیری، علی، ج ۱، ص ۱۵۱، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج ۴، ص ۲۰۱، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.</ref>. و متعهد شدند «آنچه دو حَکَم در قرآن یافتند، بدان پایبند باشند و آنچه در کتاب [[خداوند]] نبود از سنّت عادلی که همه بر آن اتفاق دارند، پیروی نمایند»<ref> ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۲۷۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.</ref>.
در نهایت امام علی (علیه‌السلام) و معاویه معاهده‌ای میان خود نوشتند که در تاریخ به صورت مفصل نقل شده است<ref>ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامه و السیاسه، تحقیق، شیری، علی، ج ۱، ص ۱۵۱، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج ۴، ص ۲۰۱، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.</ref>. و متعهد شدند «آنچه دو حَکَم در قرآن یافتند، بدان پایبند باشند و آنچه در کتاب [[خداوند]] نبود از سنّت عادلی که همه بر آن اتفاق دارند، پیروی نمایند»<ref> ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۲۷۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.</ref>.
خط ۳۶: خط ۳۶:
عمرو بن عاص گفت: ای ابوموسی! می‌دانی که [[عثمان]] به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: می‌دانی که معاویه و خاندان معاویه اولیای او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: {{متن قرآن |وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً |سوره = اسراء |آیه = ۳۳ }}.… «و آن‌کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم». حال ای ابو موسی! چه مانعی دارد معاویه را که ولیّ خون عثمان است به [[خلیفه|خلافت]] برگزینی که خاندان وی در میان [[قریش]] چنان است که می‌دانی. اگر بیم داری دیگران بگویند؛ معاویه‌ای را [[خلیفه]] کرد که در اسلام سابقه‌ای ندارد؛ می‌توانی این‌گونه دلیل بیاوری که او ولیّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وی بود؛ او سیاست‌مدار و با تدبیر است؛ برادرِ ام‌حبیبه همسر پیامبر و یکی از [[صحابه]] پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛ ‌ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد.
عمرو بن عاص گفت: ای ابوموسی! می‌دانی که [[عثمان]] به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: می‌دانی که معاویه و خاندان معاویه اولیای او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: {{متن قرآن |وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً |سوره = اسراء |آیه = ۳۳ }}.… «و آن‌کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم». حال ای ابو موسی! چه مانعی دارد معاویه را که ولیّ خون عثمان است به [[خلیفه|خلافت]] برگزینی که خاندان وی در میان [[قریش]] چنان است که می‌دانی. اگر بیم داری دیگران بگویند؛ معاویه‌ای را [[خلیفه]] کرد که در اسلام سابقه‌ای ندارد؛ می‌توانی این‌گونه دلیل بیاوری که او ولیّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وی بود؛ او سیاست‌مدار و با تدبیر است؛ برادرِ ام‌حبیبه همسر پیامبر و یکی از [[صحابه]] پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛ ‌ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد.


ابوموسی گفت: ای عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه‏ گفتی، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمی‌دهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست می‌گرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر می‌خواستم آنرا به معتبرترین قریشی بدهم به [[علی بن ابی‌طالب]] می‌دادم. این‌که گفتی “معاویه ولیّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسی نیستم که کار را به معاویه دهم و [[مهاجران]] نخستین را واگذارم. این‌که درباره قدرت یافتن من سخن آوردی، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمی‌دهم و درباره حکم خدا رشوه نمی‌گیرم.
ابوموسی گفت: ای عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه‏ گفتی، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمی‌دهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست می‌گرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر می‌خواستم آن را به معتبرترین قریشی بدهم به [[علی بن ابی‌طالب]] می‌دادم. این‌که گفتی “معاویه ولیّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسی نیستم که کار را به معاویه دهم و [[مهاجران]] نخستین را واگذارم. این‌که درباره قدرت یافتن من سخن آوردی، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمی‌دهم و درباره حکم خدا رشوه نمی‌گیرم.


اگر خواهی نام عمر بن خطاب را زنده کنیم. به خدا! اگر می‌توانستم نام عمر بن خطاب را زنده می‌کردم. (یعنی با عبدالله بن عمر بیعت کنیم و او را به عنوان خلیفه معرفی کنیم).
اگر خواهی نام عمر بن خطاب را زنده کنیم. به خدا! اگر می‌توانستم نام عمر بن خطاب را زنده می‌کردم. (یعنی با عبدالله بن عمر بیعت کنیم و او را به عنوان خلیفه معرفی کنیم).
خط ۵۱: خط ۵۱:


== ثمرات حکمیت ==
== ثمرات حکمیت ==
حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر [[بیعت]] خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی (علیه‌السلام) حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آنرا نپذیرفت و فرمود: «همانا رأی بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی‌که آنرا به خوبی می‌دیدند، چون ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانه‌شان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۷، ص ۱۸۵٫.</ref>.
حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر [[بیعت]] خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی (علیه‌السلام) حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آن را نپذیرفت و فرمود: «همانا رأی بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی‌که آن را به خوبی می‌دیدند، چون ستمگری با هواپرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانه‌شان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۷، ص ۱۸۵٫.</ref>.


در نتیجه؛ ‌ معاویه از شکست در [[جنگ صفین|صفین]] رها شد؛ ‌ با فریب‌های دیگر و [[شهید|شهادت]] امام علی (علیه‌السلام) حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمین‌های اسلامی را در بر می‌گرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنه‌ای که جنگی دیگر برای امام علی (علیه‌السلام) رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنه‌های بعدی گشت.
در نتیجه؛ ‌ معاویه از شکست در [[جنگ صفین|صفین]] رها شد؛ ‌ با فریب‌های دیگر و [[شهید|شهادت]] امام علی (علیه‌السلام) حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمین‌های اسلامی را در بر می‌گرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنه‌ای که جنگی دیگر برای امام علی (علیه‌السلام) رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنه‌های بعدی گشت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۲۹

ویرایش