اهل حق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۱: خط ۱:
(اهل حق ) يا (على اللهى ) یکی از فرقه های [[غلاه شیعه]] اند. مشهور است که این فرقه [[امام علی علیه السلام]] را خدا می دانند با این حال خود آن ها می گویند که ما آن حضرت را مظهر حق می دانیم، زیرا که ایشان مظهر تجلی تام و تمام حق است. بنابراین، ما خود را اهل حق نامیدیم.اساس مذهب اهل حق، کوشش براى «وصول‏» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت‏» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین، و مرحله «طریقت‏» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت ‏یعنى شناخت‏ خداوند، و مرحله «حقیقت‏» یعنى وصول به خداوند را به پیمود.
(اهل حق ) یا (على اللهى ) یکی از فرقه های [[غلاه شیعه]] اند. مشهور است که این فرقه [[امام علی علیه السلام]] را خدا می دانند با این حال خود آن ها می گویند که ما آن حضرت را مظهر حق می دانیم، زیرا که ایشان مظهر تجلی تام و تمام حق است. بنابراین، ما خود را اهل حق نامیدیم.اساس مذهب اهل حق، کوشش براى «وصول‏» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت‏» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین، و مرحله «طریقت‏» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت ‏یعنى شناخت‏ خداوند، و مرحله «حقیقت‏» یعنى وصول به خداوند را به پیمود.


==پیشینه==
==پیشینه==
خط ۶: خط ۶:
==آداب و رسوم==
==آداب و رسوم==
از نشانه هاى خاص اهل حق، کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سیبیل خود را کوتاه نمی کنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند.
از نشانه هاى خاص اهل حق، کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سیبیل خود را کوتاه نمی کنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند.
آنان «شارب» را معرف مسلک حقيقت مى‏ دانند، و معتقدند که شاه ولايت على (ع) نيز شارب خود را نمى ‏زده است. از اين جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مى‏ دانند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی،ص 79</ref>
آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت مى‏ دانند، و معتقدند که شاه ولایت على (ع) نیز شارب خود را نمى ‏زده است. از این جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مى‏ دانند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی،ص 79</ref>


==دامنه جغرافیایی==
==دامنه جغرافیایی==
مرکز اصلى طوايف اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس اين مرکزيت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گرديد. امروز تمام طوايف کرد گوران و قل خانى و اکثر طوايف سنجابى و شاخه ‏هايى از طايفه کلهر و زنگنه، و ايلات عثمانه‏ وند و جلال‏وند در شهرهاى غربى ايران، از جمله قصر شيرين، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هليلان از اهل حق اند.علاوه گروهی در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در ميان ايلات لکستان و سکوند و گروهی در آذربايجان و تبريز به خصوص در محله چرنداب و در قريه ايلخچى در نزديکى تبريز، مراغه، حوالى قزوين و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سياه بند شميرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامين و در شمال کلاردشت عده‏ اى از پیروان اين مذهب زندگى مى ‏کنند.در مازندران، فارس، خراسان نيز اهل حق يافت مى‏ شوند.در بيرون از مرزهاى ايران بعضى از طوايف کرد و عرب، در شهرهاى‏ سليمانيه، کرکوک، موصل، خانقين و در نواحى کردنشين ترکيه و نیز [[قفقاز]] و [[آذربایجان شوروی]] و [[سوریه]] گروه فراوانى از اهل حق زندگی می کنند. پيروان اهل حق غالبا چادرنشين و ده‏ نشين‏ اند. <ref>ر. ک. همان، ص  79</ref>
مرکز اصلى طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانى و اکثر طوایف سنجابى و شاخه ‏هایى از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‏ وند و جلال‏وند در شهرهاى غربى ایران، از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان از اهل حق اند.علاوه گروهی در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیکى تبریز، مراغه، حوالى قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عده‏ اى از پیروان این مذهب زندگى مى ‏کنند.در مازندران، فارس، خراسان نیز اهل حق یافت مى‏ شوند.در بیرون از مرزهاى ایران بعضى از طوایف کرد و عرب، در شهرهاى‏ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحى کردنشین ترکیه و نیز [[قفقاز]] و [[آذربایجان شوروی]] و [[سوریه]] گروه فراوانى از اهل حق زندگی می کنند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده‏ نشین‏ اند. <ref>ر. ک. همان، ص  79</ref>


==اعتقادات==
==اعتقادات==
اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شيعه و [[اسماعيليه]] و فرقه اماميه اثنى ‏عشريه و فرقه دروز و نصيريه است. آنان مانند درويشان داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقايد خود را از اساطير عوام گرفته‏ اند. اينکه می گويند خداوند در ازل در «درى» پنهان بود، مأخوذ از [[عقايد مانوى]] است. عقيده «تناسخ» را توسط اسماعيليان از هنديان گرفته ‏اند، و اين که عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهريمنى» تقسيم مى‏ کنند، تحت تأثير دين زردشتى واقع شده ‏اند.اما کشتن خروس را از عادات يهود گرفته ‏اند.علاوه، محور عقاید اهل حق، کوشش براى «وصول» به حق و خداوند مى ‏باشد و در اين راه بايد نخست مرحله «شريعت» يعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دين و مرحله «طريقت» يعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت يعنى شناخت خداوند و مرحله «حقيقت» يعنى وصول به خداوند را بپيمايند.
اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند درویشان داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته‏ اند. اینکه می گویند خداوند در ازل در «درى» پنهان بود، مأخوذ از [[عقاید مانوى]] است. عقیده «تناسخ» را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته ‏اند، و این که عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‏ کنند، تحت تأثیر دین زردشتى واقع شده ‏اند.اما کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.علاوه، محور عقاید اهل حق، کوشش براى «وصول» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین و مرحله «طریقت» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت یعنى شناخت خداوند و مرحله «حقیقت» یعنى وصول به خداوند را بپیمایند.
به عقيده اين جماعت، اساس مذهب شان حقيقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دين آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پيغمبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابو البشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم انبياست مى ‏پيوندد. از آن پس اين سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمين امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد مى‏ رسد. پس از غيبت امام دوازدهم، اين سر به پيروان و اقطاب ايشان که يکى پس از ديگرى مى‏ آيند گفته مى ‏شود.مذهب ايشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقايدى که تحت تأثير افکار اسلامى، زردشتى و يهودى و مسيحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دينى اهل حق، اجراى سه بوخت يا سه اصل اخلاقى زردشتى، که «پندار نيک» و «گفتار نيک» و «کردار نيک» باشد از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» يعنى حلول روح از قالبى به قالب ديگر، که در مذهب اهل حق سنگ بنای عقايد ايشان است. حلول ذات را «دونادون» گويند. به عقيده ايشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزيدگان، هميشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در اين باره آنان معتقد به هفت جلوه پياپي اند و مى ‏گويند هر بار خداوند  با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نمايد. اين «حلول» به منزله لباس پوشيدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گويند و همان است که در فلسفه برهمايى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درى مى‏ زيست و سپس براى نخستين بار تجسم يافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار يا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیغمبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[آدم ابو البشر]] آغاز شده است و به [[حضرت محمد]] (ص) که خاتم انبیاست مى ‏پیوندد. از آن پس این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[مهدى آل محمد]] (ص) باشد مى‏ رسد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زردشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» باشد از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند  با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
در کتب مذهبى ايشان آمده است که از رنج مرگ نهراسيد، و باکى از مرگ نيست، زيرا مرگ آدمى، شبيه به پنهان شدن مرغابى زير آب است. يعنى در جايى پنهان مى‏ شود و در جاى ديگر سر بر مى‏ دارد. منظور از اين «تناسخ» و جاى به جاى شدن و از بدنى به بدن ديگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار يا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک  می گويند، در ابدان ديگران تجسم مى‏ پذيرد، همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نيز در هفت صورت تجلى می نمايند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنيامين در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، يعنى سر تسليم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پيش پير دليل عهد و ميثاق بستن از آئين اهل حق است.
در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک  می گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد، همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پیش پیر دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است.
هر کودکى اعم از پسر يا دختر بايد در نزد پير دليل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن يک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشريفات خاصى در «جمخانه» برگزار مى ‏شود. نذر و نياز، از واجبات مذهب اهل حق است که بايد در ظرف هفته يا ماه يا فصل يا سال يک بار به جاى آورده شود. مراسم دیگر، قربانى کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می خوانند. قربانى بايد از حيوانات نر مانند گاو نر يا گوسفند يا خروس باشد که آن ها را براى اين امر پرورش داده باشند.اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پاي بندند، ولى روزه واجب ايشان از سه روز تجاوز نمی کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عيد می گيرند. دشمنان ايشان براى تحقير و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس ‏کشان خوانند. <ref>ر. ک. همان</ref>
هر کودکى اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشریفات خاصى در «جمخانه» برگزار مى ‏شود. نذر و نیاز، از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جاى آورده شود. مراسم دیگر، قربانى کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می خوانند. قربانى باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آن ها را براى این امر پرورش داده باشند.اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولى روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمی کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید می گیرند. دشمنان ایشان براى تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس ‏کشان خوانند. <ref>ر. ک. همان</ref>


==منابع اهل حق==  
==منابع اهل حق==  
اهل حق دارای کتاب های مذهبی هستند. يکى از کتاب هاى مذهبى ايشان «[[فرقان الاخبار]]» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جيحون ‏آبادى متخلص به مجرم است، وى پسر ميرزا بهرام مکرى بود، و در سال 1288 ه در ديه جيحون ‏آباد واقع در بخش دينور از ناحيه کرمانشاهان زاده شد و پس از سير و سلوک، در 1338 ه در جيحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت الله جيحون‏ آبادى کتابى ديگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقيقت» دارد، که در اسرار مذهب اهل حق  به زبان شعر سخن گفته است. یکی ديگر از کتاب هاى اهل حق، کتاب «سرانجام» است. اين کتاب را سرانجام يا کلام خزانه گويند که هنگام نياز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى ‏شود. اين کلام ها به گويش کردى گورانى است..<ref>ر. ک. همان </ref>
اهل حق دارای کتاب های مذهبی هستند. یکى از کتاب هاى مذهبى ایشان «[[فرقان الاخبار]]» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون ‏آبادى متخلص به مجرم است، وى پسر میرزا بهرام مکرى بود، و در سال 1288 ه در دیه جیحون ‏آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 ه در جیحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون‏ آبادى کتابى دیگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقیقت» دارد، که در اسرار مذهب اهل حق  به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتاب هاى اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه گویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى ‏شود. این کلام ها به گویش کردى گورانى است..<ref>ر. ک. همان </ref>


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۳

(اهل حق ) یا (على اللهى ) یکی از فرقه های غلاه شیعه اند. مشهور است که این فرقه امام علی علیه السلام را خدا می دانند با این حال خود آن ها می گویند که ما آن حضرت را مظهر حق می دانیم، زیرا که ایشان مظهر تجلی تام و تمام حق است. بنابراین، ما خود را اهل حق نامیدیم.اساس مذهب اهل حق، کوشش براى «وصول‏» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت‏» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین، و مرحله «طریقت‏» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت ‏یعنى شناخت‏ خداوند، و مرحله «حقیقت‏» یعنى وصول به خداوند را به پیمود.

پیشینه

یکی از سران فرقه اهل حق به نام نعمت الله جیحون آبادی، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی پیوند می زند. به اعتقاد وی اهل حق، از شخصی به نام نصیر که غلام حضرت علی علیه السلام بوده است پیروی می کنند.[۱] البته در منابع معتبر شیعه نام نصیر به عنوان غلام حضرت علی علیه السسلام بیان نشده است، بلکه ابن حجر عسقلانی نصیر را یکی از غلامان معاویه بر شمرده است. [۲] با این حال یکی از عالمان شیعه به نام حسن بن علی طبری ضمن اشاره به فرقه نصیریه آنان را تابع نصیر غلام حضرت علی علیه السلام دانسته و محدوده زندگی این فرقه را یکی از روستاهای بصره معرفی کرده و علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی علیه السلام بر شمرده است.[۳]در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی علی السلام قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آن ها خواست تا توبه کنند اما آن ها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند، در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.[۴] نظیر این داستان، حکایت عبد الله بن سبا است که معتقد شد علی علیه السلام خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابن عباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به بصره تبعید شد و بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام افکار باطل خود را ترویج کرد. [۵] [۶] [۷] البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان امام هادی و امام حسن عسگری علیها السلام بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو محمد بن نصیر نمیری اند که وی شخصی بود دارای افکار غالیانه و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود.[۸]

آداب و رسوم

از نشانه هاى خاص اهل حق، کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سیبیل خود را کوتاه نمی کنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت مى‏ دانند، و معتقدند که شاه ولایت على (ع) نیز شارب خود را نمى ‏زده است. از این جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مى‏ دانند.[۹]

دامنه جغرافیایی

مرکز اصلى طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربى کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانى و اکثر طوایف سنجابى و شاخه ‏هایى از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‏ وند و جلال‏وند در شهرهاى غربى ایران، از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان از اهل حق اند.علاوه گروهی در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیکى تبریز، مراغه، حوالى قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عده‏ اى از پیروان این مذهب زندگى مى ‏کنند.در مازندران، فارس، خراسان نیز اهل حق یافت مى‏ شوند.در بیرون از مرزهاى ایران بعضى از طوایف کرد و عرب، در شهرهاى‏ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحى کردنشین ترکیه و نیز قفقاز و آذربایجان شوروی و سوریه گروه فراوانى از اهل حق زندگی می کنند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده‏ نشین‏ اند. [۱۰]

اعتقادات

اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنى ‏عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند درویشان داراى حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته‏ اند. اینکه می گویند خداوند در ازل در «درى» پنهان بود، مأخوذ از عقاید مانوى است. عقیده «تناسخ» را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته ‏اند، و این که عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‏ کنند، تحت تأثیر دین زردشتى واقع شده ‏اند.اما کشتن خروس را از عادات یهود گرفته ‏اند.علاوه، محور عقاید اهل حق، کوشش براى «وصول» به حق و خداوند مى ‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین و مرحله «طریقت» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت یعنى شناخت خداوند و مرحله «حقیقت» یعنى وصول به خداوند را بپیمایند. به عقیده این جماعت، اساس مذهب شان حقیقتى است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّى که خداوند به پیغمبران گفته و آن سر «نبوت» است که از آدم ابو البشر آغاز شده است و به حضرت محمد (ص) که خاتم انبیاست مى ‏پیوندد. از آن پس این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدى آل محمد (ص) باشد مى‏ رسد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکى پس از دیگرى مى‏ آیند گفته مى ‏شود.مذهب ایشان مجموعه ‏اى است از آراء و عقایدى که تحت تأثیر افکار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زردشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» باشد از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره‏ اى از ذرات الهى موجود است و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى ‏باشد و آن را گردش مظهر به مظهر می نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى ‏گویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدن هاى خاکى «حلول» مى‏ نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» می گویند و همان است که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درى مى‏ زیست و سپس براى نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.» در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏ شود و در جاى دیگر سر بر مى‏ دارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏ اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آن ها را چهار ملک می گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏ پذیرد، همان طور که خداوند در هفت صورت تجلى مى ‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى می نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ‏اى به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشته‏ اى به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنى سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پیش پیر دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. هر کودکى اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندى است و براى شکستن جوز، تشریفات خاصى در «جمخانه» برگزار مى ‏شود. نذر و نیاز، از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جاى آورده شود. مراسم دیگر، قربانى کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار می خوانند. قربانى باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آن ها را براى این امر پرورش داده باشند.اهل حق به گرفتن روزه سخت پای بندند، ولى روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمی کند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید می گیرند. دشمنان ایشان براى تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ ‏کشان) و خروس ‏کشان خوانند. [۱۱]

منابع اهل حق

اهل حق دارای کتاب های مذهبی هستند. یکى از کتاب هاى مذهبى ایشان «فرقان الاخبار» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون ‏آبادى متخلص به مجرم است، وى پسر میرزا بهرام مکرى بود، و در سال 1288 ه در دیه جیحون ‏آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 ه در جیحون ‏آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون‏ آبادى کتابى دیگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقیقت» دارد، که در اسرار مذهب اهل حق به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتاب هاى اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه گویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى ‏شود. این کلام ها به گویش کردى گورانى است..[۱۲]

پانویس

  1. محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، سال ۱۳۸۴ شمسی، ص۳۲.
  2. عسقلانی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، سال ۱۴۱۵ه ق، ج۶، ص۳۹۸.
  3. الطبری، حسن بن علی، اسرار الامامه، ص۲۵۰.
  4. السمعانی عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدر آباد، مجلس دائر المعارف العثمانیه، ۱۹۶۲م، چاپ اول، ج۵، ص۴۹۸.
  5. نوبختی ابی محمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۴۱ .
  6. المعتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیه الله مرعشی، ۱۴۰۴، ج۵، ص۶.
  7. الحنفی ابن ابی العز، شرح العقیده الطحاویه، المکتب الاسلامی، بیروت، الطبعه الرابعه، ۱۳۹۱، ص۴۹۰.
  8. محمدی، محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، اول، ۱۳۸۴، ص۳۳.
  9. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی،ص 79
  10. ر. ک. همان، ص 79
  11. ر. ک. همان
  12. ر. ک. همان