احمد بن محمد بن صدیق غماری: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۲۹: خط ۲۹:


=تولد=
=تولد=
سید احمد بن محمد بن صدیق غُماری معروف به ابن صدیق <ref>زرکلی، الاعلام، ج1، ص153، بی جا، دار العلم للملايين، چاپ پانزدهم، 2002 م.</ref> از علمای کشور مغرب است که در روز جمعه 27 رمضان 1320 ه ق در منطقه [[تِطوان]]<ref>از مناطق تاریخی کشور مراکش (مغرب).</ref> به دنیا آمد. او از سمت پدر به [[امام حسن مجتبی]] (علیه السلام)<ref>السيد أحمد بن محمد بن الصديق بن أحمد بن محمد بن قاسم ابن محمد بن محمد (مرتين) بن عبد المؤمن بن محمد بن عبد المؤمن بن علي بن الحسن بن محمد بن عبد اللَّه بن أحمد بن عبد اللَّه بن عیسی بن سعيد بن مسعود بن الفضيل بن علي بن عمر بن العربي بن علال بن موسى بن أحمد بن داود بن إدريس الأزهر بن إدريس الأکبر (فاتح المغرب) بن عبد اللَّه الکامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علي وفاطمة الزهراء(سلام الله علیهم) بنت مولانا رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه وآله وسلم).</ref> منتسب می شود. نسب احمد از سمت مادر نیز به [[احمد بن عجیبه حسنی]] از عرفا و مفسرین مطرح مراکش منتهی می‌شود چرا که مادرش، نوه احمد بن عجیبه می‌باشد.
سید احمد بن محمد بن صدیق غُماری معروف به ابن صدیق <ref>زرکلی، الاعلام، ج1، ص153، بی جا، دار العلم للملایین، چاپ پانزدهم، 2002 م.</ref> از علمای کشور مغرب است که در روز جمعه 27 رمضان 1320 ه ق در منطقه [[تِطوان]]<ref>از مناطق تاریخی کشور مراکش (مغرب).</ref> به دنیا آمد. او از سمت پدر به [[امام حسن مجتبی]] (علیه السلام)<ref>السید أحمد بن محمد بن الصدیق بن أحمد بن محمد بن قاسم ابن محمد بن محمد (مرتین) بن عبد المؤمن بن محمد بن عبد المؤمن بن علی بن الحسن بن محمد بن عبد اللَّه بن أحمد بن عبد اللَّه بن عیسی بن سعید بن مسعود بن الفضیل بن علی بن عمر بن العربی بن علال بن موسى بن أحمد بن داود بن إدریس الأزهر بن إدریس الأکبر (فاتح المغرب) بن عبد اللَّه الکامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علی وفاطمة الزهراء(سلام الله علیهم) بنت مولانا رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه وآله وسلم).</ref> منتسب می شود. نسب احمد از سمت مادر نیز به [[احمد بن عجیبه حسنی]] از عرفا و مفسرین مطرح مراکش منتهی می‌شود چرا که مادرش، نوه احمد بن عجیبه می‌باشد.


=شروع حفظ قرآن و تحصیل علم=
=شروع حفظ قرآن و تحصیل علم=
خط ۴۱: خط ۴۱:


=مذهب احمد غماری=
=مذهب احمد غماری=
ابوخبزه<ref>محمد بن امین بوخبزه از شاگردان معروف احمد غماری.</ref> در مورد مذهب احمد بن صدیق غماری می‌نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه».<ref>مقدمه کتاب توجيه الأنظار لتوحيد المسلمين في الصوم والإفطار، ص17.</ref> احمد غماری در عقیده و اتباع، یک سلفی بوده و لذا با تقلید و تعصب روی مذهبی خاص، به شدت مخالف می‌باشد. (ناگفته نماند که سلفی بودن احمد بن صدیق، غیر از سلفیتی است که وهابیت و ابن تیمیه مدعی آن هستند. او در صفات خبری همچون اهل حدیث قائل به تفویض معنای صفات خبری است بر خلاف ابن تیمیه و وهابیت معنا را ثابت می‌دانند ولی کیف را تفویض می‌کنند) او از پیروان طریقت [[شاذلیه|شاذلیه صوفیه]] آن هم انشعاب درقاوی می‌باشد. احمد، شیخ این طریقت در شهر طنجه (از شهرهای مهم کشور مراکش) بوده است.
ابوخبزه<ref>محمد بن امین بوخبزه از شاگردان معروف احمد غماری.</ref> در مورد مذهب احمد بن صدیق غماری می‌نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه».<ref>مقدمه کتاب توجیه الأنظار لتوحید المسلمین فی الصوم والإفطار، ص17.</ref> احمد غماری در عقیده و اتباع، یک سلفی بوده و لذا با تقلید و تعصب روی مذهبی خاص، به شدت مخالف می‌باشد. (ناگفته نماند که سلفی بودن احمد بن صدیق، غیر از سلفیتی است که وهابیت و ابن تیمیه مدعی آن هستند. او در صفات خبری همچون اهل حدیث قائل به تفویض معنای صفات خبری است بر خلاف ابن تیمیه و وهابیت معنا را ثابت می‌دانند ولی کیف را تفویض می‌کنند) او از پیروان طریقت [[شاذلیه|شاذلیه صوفیه]] آن هم انشعاب درقاوی می‌باشد. احمد، شیخ این طریقت در شهر طنجه (از شهرهای مهم کشور مراکش) بوده است.


=سید احمد غماری از نظر علما=
=سید احمد غماری از نظر علما=
خط ۵۹: خط ۵۹:
احمد بن صدیق در جایی تصریح می کند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه می کنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم.
احمد بن صدیق در جایی تصریح می کند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه می کنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم.
او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت می کرد وتوصیه می کرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود.
او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت می کرد وتوصیه می کرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود.
البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش می آمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث می شوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب  المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوي، ص71 – 73؛ قاهره، دار الکتبي، چاپ اول، 1996 م.</ref>
البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش می آمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث می شوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب  المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ص71 – 73؛ قاهره، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref>


===احمد غماری و ادعای پیروی از سلف===
===احمد غماری و ادعای پیروی از سلف===
خط ۶۵: خط ۶۵:


===بناء بر قبور===
===بناء بر قبور===
وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح می کند: «أن البناء على القبور من شأن النصارى واليهود، ومن أعمالهم الخبيثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فينبغي للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا يتشبه بأعداء اللَّه اليهود والنصارى بالبناء على القبور، واتخاذ المساجد عليها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبيثة، ومن وسائل الشرک»  الإفهام في شرح عمدة الأحکام، ص358.</ref>. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "[[احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور]]" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کرده اند باید قبه هایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند<ref>چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح می کند: «أما بناء القباب عليها فيجب هدمها» فتاوى ومسائل، ص70.</ref> احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز می‌پردازد.
وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح می کند: «أن البناء على القبور من شأن النصارى والیهود، ومن أعمالهم الخبیثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فینبغی للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا یتشبه بأعداء اللَّه الیهود والنصارى بالبناء على القبور، واتخاذ المساجد علیها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبیثة، ومن وسائل الشرک»  الإفهام فی شرح عمدة الأحکام، ص358.</ref>. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "[[احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور]]" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کرده اند باید قبه هایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند<ref>چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح می کند: «أما بناء القباب علیها فیجب هدمها» فتاوى ومسائل، ص70.</ref> احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز می‌پردازد.


===اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع===
===اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع===
خط ۷۱: خط ۷۱:


===حدیث شد رحال===
===حدیث شد رحال===
برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن يشد الرحل يسافر لأجل زيارة القبر، هذا لا يجوز».  بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.</ref>، به جرات می توان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.<ref>البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref> جالب است که در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است<ref>و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref>. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی می شد.
برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن یشد الرحل یسافر لأجل زیارة القبر، هذا لا یجوز».  بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.</ref>، به جرات می توان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.<ref>البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref> جالب است که در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است<ref>و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref>. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی می شد.


===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
خط ۸۳: خط ۸۳:


===تصوف===
===تصوف===
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده اند، طریقت های تصوف است. چنانکه بن باز می نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبد العزيز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده اند، طریقت های تصوف است. چنانکه بن باز می نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبد العزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.


بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت ها، آن ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفية على العموم طرق مبتدعة، مرغنية أو شاذلية أو برهانية أو قادرية، أو تيجانية أو غير ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبد العزيز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت ها، آن ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة على العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبد العزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
بنابراین مشخص می شود که وهابیت، پیروی از طریقت های صوفیه را نامشروع می‌دانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب می آید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین می نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه»  مقدمه کتاب توجيه الأنظار لتوحيد المسلمين في الصوم والإفطار، ص17.</ref>
بنابراین مشخص می شود که وهابیت، پیروی از طریقت های صوفیه را نامشروع می‌دانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب می آید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین می نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه»  مقدمه کتاب توجیه الأنظار لتوحید المسلمین فی الصوم والإفطار، ص17.</ref>


جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کرده اند طریقت های صوفیه، به سلف امت نمی رسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقت های صوفیه به امیرالمومنین علی (علیه السلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلى علی (علیه السلام)" تالیف کرده است.   
جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کرده اند طریقت های صوفیه، به سلف امت نمی رسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقت های صوفیه به امیرالمومنین علی (علیه السلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلى علی (علیه السلام)" تالیف کرده است.   
خط ۹۲: خط ۹۲:
===مناقب امیرالمومنین علی (علیه السلام)===
===مناقب امیرالمومنین علی (علیه السلام)===
یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(علیه السلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کرده اند:<br>
یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(علیه السلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کرده اند:<br>
<big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (علیه السلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (علیه السلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَيْکَ يَأْکُلُ مَعِي مَنْ هَذَا الطَّيْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِيٌّ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَهُ».  سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref>
<big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (علیه السلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (علیه السلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَهُ».  سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref>
البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کرده اند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref>
البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کرده اند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref>


خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
غماری معتقد است اگر جرح بر تعدیل مقدم باشد دیگر راوی ثقه‌ای باقی نمی‌ماند چرا که هر راوی قطعا از سوی عالمی رجالی، دچار جرح شده است. در اینصورت همه روات دروغگو قلمداد خواهند شد و به جرح همه آنان حکم می شود. بنابراین قاعده تقدم جرح بر تعدیل، بصورت مطلق قبول نمی گردد.<ref>همان، ص57.</ref>
غماری معتقد است اگر جرح بر تعدیل مقدم باشد دیگر راوی ثقه‌ای باقی نمی‌ماند چرا که هر راوی قطعا از سوی عالمی رجالی، دچار جرح شده است. در اینصورت همه روات دروغگو قلمداد خواهند شد و به جرح همه آنان حکم می شود. بنابراین قاعده تقدم جرح بر تعدیل، بصورت مطلق قبول نمی گردد.<ref>همان، ص57.</ref>


===روایت [[عثمان بن حنیف]] <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَنِي، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَيْرٌ» . فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ، فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَيُصَلِّيَ رَکْعَتَيْنِ، وَيَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْکَ بِنَبِيِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِيِّ الرَّحْمَةِ....»    مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق .</ref> از منظر احمد بن صدیق===
===روایت [[عثمان بن حنیف]] <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَیْرٌ» . فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ، فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ، وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِیِّ الرَّحْمَةِ....»    مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق .</ref> از منظر احمد بن صدیق===
یکی از ادله ای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کرده اند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد في ذلک من حديث ضعيف: "أسألک بنبيک نبي الرحمة"....»  فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.</ref>  حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح می کند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>  حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح می باشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کرده اند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین<ref>یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کرده اند.</ref> دانسته است.
یکی از ادله ای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کرده اند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد فی ذلک من حدیث ضعیف: "أسألک بنبیک نبی الرحمة"....»  فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.</ref>  حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح می کند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>  حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح می باشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کرده اند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین<ref>یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کرده اند.</ref> دانسته است.


===کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد علیه السلام».</ref>===
===کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد علیه السلام».</ref>===
غماری در مورد حدیث رد سلام نیز تصریح می کند: این روایت، از چند طریق وارد شده است که با نظر به مجموع طرق آن می توان آن را روایتی فوق صحیح دانست. او در ادامه این کلامش نیز می نویسد: «و اما شواهد اصله فطرقها تزید علی العشرین، فلا یشک فی صحته مع هذا الا جاهل او معاند»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص69،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> از آنجایی که طرق نقل این روایت به بیش از 20 طریق می رسد، بنابراین کسی که در صحت آن شک می کند یا جاهل است و یا معاند.
غماری در مورد حدیث رد سلام نیز تصریح می کند: این روایت، از چند طریق وارد شده است که با نظر به مجموع طرق آن می توان آن را روایتی فوق صحیح دانست. او در ادامه این کلامش نیز می نویسد: «و اما شواهد اصله فطرقها تزید علی العشرین، فلا یشک فی صحته مع هذا الا جاهل او معاند»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص69،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> از آنجایی که طرق نقل این روایت به بیش از 20 طریق می رسد، بنابراین کسی که در صحت آن شک می کند یا جاهل است و یا معاند.


===تصحیح روایت مالک الدار<ref>أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِي الْمَنَامِ فَقِيلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّکُمْ مُسْتَقِيمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَيْکَ الْکَيْسُ، عَلَيْکَ الْکَيْسُ "، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَکَى عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ» مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356</ref> توسط غماری===
===تصحیح روایت مالک الدار<ref>أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِی زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِی الْمَنَامِ فَقِیلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّکُمْ مُسْتَقِیمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَیْکَ الْکَیْسُ، عَلَیْکَ الْکَیْسُ "، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَکَى عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ» مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356</ref> توسط غماری===
یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره می کند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>
یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره می کند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>


خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:


===ابن تیمیه از نگاه غماری===
===ابن تیمیه از نگاه غماری===
غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی می باشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِى، وصِهْرِى»<ref>هر نسب و خويشاوندى، در روز رستاخيز گسستنى است، مگر نسب و خويشاوندى من.</ref>، تصریح می کند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبى وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغى، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوي، ج5، ص76، مصر، دار الکتبي، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبی ها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد.
غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی می باشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِى، وصِهْرِى»<ref>هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من.</ref>، تصریح می کند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبى وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغى، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ج5، ص76، مصر، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبی ها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد.
غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد می کند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی می کند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي(علیه السلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref>
غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد می کند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی می کند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref>
ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء می شود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه می دانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح می شود.
ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء می شود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه می دانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح می شود.


خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:


=فعالیت های سیاسی و اجتماعی احمد بن صدیق غماری=
=فعالیت های سیاسی و اجتماعی احمد بن صدیق غماری=
علی‌رغم فعالیت‌های بسیار گسترده غماری در زمینه‌های علمی (از جمله مطالعه، تالیف آثار، پاسخ به سوالات طرفداران، تربیت شاگردان و...)، وی در زمینه‌های سیاسی اجتماعی نیز، شخصی پیش رو و فعال به حساب می‌آمد. او که بشدت با کفار مخالفت می‌کرد، در جهت مبارزه با کشورهای استعمارگری نظیر فرانسه، 2000 نفر از مریدان خویش را در قالب ارتشی منسجم درآورد. وبدین صورت مبارزه‌ای را با استعمارگران عصر خود شروع کرد.<ref>مقدمه کتاب "المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوی"، ص70، قاهره، دار الکتبي، چاپ اول، 1996 م.</ref>
علی‌رغم فعالیت‌های بسیار گسترده غماری در زمینه‌های علمی (از جمله مطالعه، تالیف آثار، پاسخ به سوالات طرفداران، تربیت شاگردان و...)، وی در زمینه‌های سیاسی اجتماعی نیز، شخصی پیش رو و فعال به حساب می‌آمد. او که بشدت با کفار مخالفت می‌کرد، در جهت مبارزه با کشورهای استعمارگری نظیر فرانسه، 2000 نفر از مریدان خویش را در قالب ارتشی منسجم درآورد. وبدین صورت مبارزه‌ای را با استعمارگران عصر خود شروع کرد.<ref>مقدمه کتاب "المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی"، ص70، قاهره، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref>


=تالیفات=
=تالیفات=
خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:
1- إحیاء المقبور بأدلة بناء المساجد والقباب على القبور؛<br>
1- إحیاء المقبور بأدلة بناء المساجد والقباب على القبور؛<br>
جناب غماری، در کتاب "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور"، ساخت بنا و قبه بر روی قبوربزرگان را علاوه بر آنکه ازمصادیق تعظیم شعائر الهی تلقی کرده است، همچنین معتقد است چنین کارهایی موجب جلب مصلحت برای صلحاء (افزایش زائر) و دفع مفسده برای ایشان(جلوگیری از اهانت و نبش قبر) خواهد شد.
جناب غماری، در کتاب "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور"، ساخت بنا و قبه بر روی قبوربزرگان را علاوه بر آنکه ازمصادیق تعظیم شعائر الهی تلقی کرده است، همچنین معتقد است چنین کارهایی موجب جلب مصلحت برای صلحاء (افزایش زائر) و دفع مفسده برای ایشان(جلوگیری از اهانت و نبش قبر) خواهد شد.
البته در کتاب مذکور، اختلاف دیگری نیز بین غماری و وهابیت به چشم می خورد. با این بیان که وهابیت ساخت مسجد بر روی قبور را ممنوع می دانند<ref>محمد بن عبدالوهاب می نویسد: «أنه لا يشرع بناء المساجد على القبور» مفيد المستفيد في کفر تارک التوحيد، ص292</ref> ولیکن غماری با بیان این مسئله که هیچ یک از سازندگان مسجد بر روی قبور، به دنبال عبادت آن قبور نیستند، درصدد اثبات مشروعیت چنین کاری است.
البته در کتاب مذکور، اختلاف دیگری نیز بین غماری و وهابیت به چشم می خورد. با این بیان که وهابیت ساخت مسجد بر روی قبور را ممنوع می دانند<ref>محمد بن عبدالوهاب می نویسد: «أنه لا یشرع بناء المساجد على القبور» مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292</ref> ولیکن غماری با بیان این مسئله که هیچ یک از سازندگان مسجد بر روی قبور، به دنبال عبادت آن قبور نیستند، درصدد اثبات مشروعیت چنین کاری است.


2- الجواب المفید للسائل المستفید؛<br>
2- الجواب المفید للسائل المستفید؛<br>
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:


3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(علیه السلام)"؛<br>
3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(علیه السلام)"؛<br>
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي(علیه السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند.                                                                                                        این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری اینگونه واکنش نشان می دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>الباني، محمد ناصرالدين، سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیه السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند.                                                                                                        این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری اینگونه واکنش نشان می دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.


4- قطع العروق الوردیه؛<br>
4- قطع العروق الوردیه؛<br>
خط ۲۴۰: خط ۲۴۰:


6- درء الضعف عن حدیث: "من عشق فعف"
6- درء الضعف عن حدیث: "من عشق فعف"
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحيح وضعيف الجامع الصغير، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.


علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.
علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۲۹

ویرایش