متوکل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
۳. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای [[امام جواد(ع)]] و [[امام هادی (ع)]]. و... اشاره کرد. | ۳. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای [[امام جواد(ع)]] و [[امام هادی (ع)]]. و... اشاره کرد. | ||
=متوكل و شیعیان و علویان= | |||
علویان و شیعیان در دوره سه خلیفه قبل از متوكل یعنی مأمون، معتصم و به ویژه واثق، از آزادی نسبی برخوردار بودند. مأمون خود را هوادار شیعیان نشان می داد و برای رسیدن به اهدافش [[علی بن موسی الرضا(ع)]] را به [[مرو]] دعوت و او را ولیعهد كرد. <ref>طبري، تاريخ طبري، ج13، ص5659/سيوطي، تاريخ الخلفا، ص238</ref> بعد از مأمون جانشین او معتصم [[امام جواد(ع)]] را به سامرا احضار كرد و تحت نظر قرار داد و بعد از چندی مرموزانه او را به [[شهادت]] رساند. اما در زمان او و جانشینش واثق، به شیعیان و علویان اعمال فشار نشد و فدك همچنان تا زمان متوكل در دست آنها بود. <ref> احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، ص49-50</ref> | |||
بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمكن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی كرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوكل از آنها می افزود. وی برای اینكه مانع قیام آنها علیه حكومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال می كرد؛ به گونهای كه دوران خلافت متوكل یكی از مخوف ترین و رنج آورترین دوره ها برای شیعیان و فرزندان [[ابوطالب]] بود. می توان گفت در دوره خلافت هیچ یك از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند. | |||
شیعیان كه از اساس با خلافت عباسیان مخالف بودند و آنها را غاصب خلافت می دانستند، سابقه ای طولانی در شورش علیه آنها داشتند. این مسئله سبب ترس و هراس فراوان متوكل شده بود. از دیگر دلایل دشمنی متوكل با شیعیان این بود كه بعضی از مشاوران و نزدیكان او دشمن شیعیان بودند و او را علیه آنها تحریك می كردند و از قیام علویان می ترساندند؛ افرادی مانند: وزیرش عبیدالله بن یحیی خاقانی، <ref> ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص550</ref> عمر بن فرج الرخجی، عبدالله بن محمد بن داوود هاشمی و علی بن جمعه شامی. <ref>عزالدين ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج7، ص56</ref> | |||
تعصب مذهبی متوكل در حمایت از مذهب [[اهل سنت]] كه سبب شده بود او در دوران زمامداریاش گروه های عقیدتی و فكری مخالف این [[مذهب]] را سركوب كند، می توانست یكی دیگر از دلایل ضدیت متوكل با مذهب شیعه باشد. از جمله دانشمندان معروف شیعی كه در زمان متوكل به علت عقایدش مجازات شد، ابویوسف یعقوب بن دانشمند شیعی است. | |||
یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سكیت(به معنای سكوت؛ زیرا كثیرالسكوت بود) از دانشمندان شیعی مذهب نیمه اول قرن سوم بود. اصل او از [[خوزستان]] بود و در بغداد پرورش یافت و علم آموخت و در آنجا همراه پدرش به تعلیم بچه ها اشتغال داشت. <ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص395-396،398و 401</ref> | |||
ظاهراً ابن سكیت برای اولین بار در زمان خلافت متوكل عهده دار آموزگاری فرزندان محمدبن عبدالله طاهری والی بغداد بود. <ref> همان، ص398</ref> با توجه به اینكه محمد بن عبدالله طاهری در سال 237ق از خراسان به بغداد آمد و حكومت آنجا را به دست گرفت، <ref>طبري، تاريخ طبري، ج14، ص6039</ref> می توان چنین نتیجه گرفت كه تا قبل از این زمان ابن سكیت هنوز به بزرگان خلافت عباسی نپیوسته بود. بعد از چندی متوكل از او دعوت كرد كه در زمره نزدیكان و ندیمانش باشد. ابن سكیت در این باره با چند نفر مشورت كرد و آنها او را از نزدیكی به متوكل بر حذر داشتند(شاید به علت شیعه بودن ابن سكیت). اما او توصیه آنها را از روی حسادت دانست و به دستگاه متوكل پیوست <ref> ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص295</ref> و جزو دانشمندان دربار وی شد. وی بعد از چندی آموزگاری فرزندان او (معتز و مؤید) ر ابر عهده گرفت. <ref>ابن نديم، الفهرست، ص121</ref> در مورد دانش او گفته اند كه در انواع علوم مانند: نحو، شعر، لغت، منطق وغیره مهارت داشت. | |||
كتابهای زیادی از او نام برده اند؛ مانند: المنطق، الامثال، القلب والابدان، والزبرج، البحث، الشجرو النبات، الایام واللیالی، معانی الشعر الصغیرو غیره... . <ref>همان، ص121-122</ref> | |||
علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذكر كرده اند؛ زیرا كه او بر [[مذهب تشیع]] بود و متوكل كه بغض و دشمنی [[علی(ع)]] را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه كرد؛ ابن سكیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(ع) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوكل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بكشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین می گویند متوكل با او شوخی می كرد و سپس سخنش را جدی كرد و او را كشت. <ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص400-401</ref> از اینجا فهمیده می شود كه متوكل برای كشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشته اند: «روزی ابن سكیت نزد متوكل بود فرزندان متوكل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوكل به ابن سكیت گفت كدام یك بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سكیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوكل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بكشند» <ref> سيوطي، تاريخ الخلفا، ص269</ref> قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. <ref>ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص401</ref> | |||
فعالیتهای متوكل برای تخریب و ویرانی قبر [[حسین بن علی(ع)]] و سایر [[شهدای كربلا]] در سال 236ق بود در این سال متوكل یكی از فرماندهانش به نام دیزج- تازه مسلمانی كه از دین [[یهود]] به [[دین اسلام]] درآمده بود- را برای خرابی قبور و اماكن [[كربلا]] روانه كرد. دیزج طبق دستور او قبر حسین و سایر شهیدان و اطراف آن را تا حدود دویست جریب ویران كرد و جمعی از [[یهودیان]] را برای زراعت و كشت زمینهای آنجا منتقل كرد و بدان دستور داد هر كسی را به [[زیارت]] آن قبر آمد دستگیر كنند. <ref> ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص551-552/طبري، تاريخ الامم الملوك، ج14، 6063/ مسعودي، مروج الذهب، ج21، ص541-542/ عزالدين ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج7، ص55-56/ابن كثير، البدايه والنهايه، ج5، ص328</ref> بی تردید می توان گفت دلیل اصلی تعرضات متوكل به مزار شهیدان كربلا و محو آثار آنها جلوگیری از قدرت گرفتن علویان و شیعیان بود؛ زیرا مزار كربلا سبب تجمع و تقویت شیعیان می شد. ایجاد حصار اقتصادی برای در تنگنا گذاشتن شیعیان و علویان سامرا را كه در زمان واثق برقرار بود قطع كرد و جمع آنها را از سامرا پراكنده كرد؛ <ref>ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص549</ref> مِلك [[فدك]] را كه از زمان مأمون به علویان پس داده شده بود از آنها گرفت. <ref> احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، ص45-50</ref> متوكل به والی اش در [[مدینه]] دستور داد هر كسی را كه كوچكترین كمكی به علویان می كند مورد آزار و اذیت قراردهد و از تماس مردم با آنها جلوگیری كند به سبب این فشارها تنگدستی زنان علویه به حدی رسید كه چند تن از آنها یك پیراهن داشتند كه به نوبت می پوشیدند. <ref> ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص552</ref> سخت گیری متوكل بر علویان [[مصر]] شدیدتر بود چنانكه در سال 236ق به والی آنجا اسحاق بن یحیی دستور داد علویان آنجا را اخراج كند و به عراق بفرستد و در سال 245ق یزید بن عبدالله به حكومت مصر فرستاده شد. او شیعیان آنجا را مورد تعقیب و پیگیری قرارداد و گروهی از بزرگان آنها را به زشت ترین صورت به عراق فرستاد. <ref>ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، ج2، ص283-285و309</ref> | |||
در زمان خلافت متوكل به رغم فشارها و سختی هایی كه علویان متحمل شدند قیام گسترده ای به وسیله آنها علیه حكومت متوكل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را می توان تدابیر امنیتی شدیدی دانست كه متوكل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارك دیده بود برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یكی از فرزندان جوانمرد ابوطالب كه قصد خروج داشت زندانی شد <ref>ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص553-554</ref> در دوره حكومت متوكل همچنین [[حسن بن زید]] <ref> حسن بن زيد علوي به خاطر فشار دستگاه متوكل به شمال ايران پناهنده شده بود. او در آن منطقه كوهستاني به فعاليت مشغول شد تا اينكه در سال250ق اولين حكومت شيعي مذهب را در كوههاي طبرستان تاسيس كرد.</ref> به خاطر فشار حكومت به شمال [[ایران]] پناهنده شد و در [[طبرستان]] و نواحی دیلم مستقر گشت و محمد بن جعفر در [[ری]] بود و مردم را به [[بیعت]] با او دعوت می كرد. اما در دوره متوكل نتوانستند قیام كنند. <ref>همان، ص572</ref> یحیی بن عمر نیز از علویانی بود كه به علت سخت گیری های دستگاه خلافت متوكل بر او نتوانست دست به قیام بزند او حتی برای قیامش گروهی را فراهم آورده بود ولی گرفتار شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. <ref> طبري، تاريخ طبري، ج14، ص6033</ref> یحیی پس از گذراندن دوره ای از زندان با كفالت افرادی از نزدیكانش آزاد شد. اما همچنان سرگردان بود و در تنگنا به سر می برد و او سرانجام در زمان مستعین در سال250 ق در كوفه قیام كرد و این شهر را تصرف كرد. اما پس از چندی در نبردی خونین با سپاهیان محمد بن عبدالله طاهری والی بغداد كه مأمور سركوب او شده بود به شهادت رسید و سر او را به بغداد بردند. <ref>همان ج14، ص6128-6134</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۱
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۴۱، ۲۸ نوامبر ۲۰۲۱؛
نام | متوکل |
---|---|
نام کامل | أبو الفضل جعفر المتوکل علیالله بن المعتصم بن الرشید بن المهدی |
لقب | معتصم |
پدر | معتصم عباسی |
مادر | شجاع |
دین | اسلام•گرایش به اهل حدیث |
سمت | دهمین خلیفه عباسی |
سلسله | عباسیان |
همزمان با | امام هادی(ع) |
مرکز حکومت | سامرا |
اقدامات مهم | ویران کردن حرم امام حسین(ع) |
متوكل عباسی از پلیدترین و آلوده ترین و بدنامترین خلفای آل عباس است. او که روز مرگ برادرش بر تخت خلافت نشست، مردی مطرود و مغضوب بود. وی در زمان برادرش كه مریض محتضر بود در زندان به سر می برد و با كوششهای محمد بن عبدالملك وزیر وقت بنا بود اعدام شود اما نشد. هارون واثق مُرد و جعفر متوكل به جایش نشست و نخستین فرمانی كه به دست اجرا سپرد اعدام محمد بن عبدالملك بود.
دوران حكومت متوكل که از جنایتكارترین خلفاى عباسى و دشمن پرکینه امیرمۆمنان (ع) و خاندان و شیعیان او بود، یكى از سیاهترین دورانها برای شیعیان و علویان بشمار مى رود.
او نخستین خلیفه عباسی بود که مذهب شافعی اختیار کرد؛ او همچنین در فقه و سنت مطالعه کرده بود. در زمان او توفان سختی بر بغداد و بصره و کوفه و عراق وزید و چهارپایان و کشت و خواربارها از میان رفت و قحطی و خشکسالی فراگیر شد. در این دوره، بیزانسیها نیز به قلمرو عباسی دستاندازی میکردند. آغاز خلافت متوکل همزمان با قدرت یافتن ترکان در حکومت بود. خود متوکل به دست شماری از ترکان درباری به قتل رسید.
متوکل عباسی کیست
جعفر بن معتصم، در ۲۰۶ق در فمالصلح، نزدیک واسط عراق متولد شد. [۱] او در ۲۲۷ق از سوی برادرش واثق که خلیفه عباسی بود، امیرالحاج شد. از زندگی او تا پیش از رسیدن به خلافت عباسی، اخبار دقیقی در دست نیست. پس از درگذشت واثق در سال ۲۳۲ قمری، جعفر بن معتصم از سوی سرداران ترک و بزرگان دولت عباسی به خلافت برگزیده شد و به پیشنهاد احمد بن ابی داود، المتوکل علی الله خوانده شد. [۲] این اولین بار در تاریخ اسلام بود که ترکان در تعیین خلیفه دخالت کردند و موفق شدند شخص مورد نظر خود را خلیفه کنند. [۳]
متوکل عباسی سه فرزندش، محمد، ابوعبدالله و ابراهیم را ولیعهد کرد و بخشهایی از سرزمینهای اسلامی را به آنها سپرد. محمد با لقب منتصر، ولیعهد خلیفه عباسی شد، ابوعبدالله با لقب معتز، ولیعهد منتصر و ابراهیم با لقب مؤید، ولیعهد معتز شد. [۴] حکومت مصر و مغرب به منتصر، خراسان و عراق عجم به معتز و شامات و ارمنستان و آذربایجان به مؤید سپرده شد. با این حال این سه در سامرا ساکن بودند و منشیانی منصوب از سوی متوکل برای اداره سرزمینهای اسلامی فرستاده شدند. [۵] برخی از مورخان، این اقدام متوکل را در راستای تضعیف قدرت و نفوذ ترکانی دانستهاند که در دوره خلافت معتصم و واثق، بخشهایی از سرزمینهای تحت حکومت عباسیان را در دست داشتند. [۶]
متوکل پس از چندی منتصر را از ولایتعهدی خلع کرد و معتز را جانشین او ساخت. برخی این کار را ناشی از علاقه متوکل به مادر معتز دانستهاند. در جریان توهین آشکار متوکل به علی بن ابیطالب، منتصر در برابر پدرش ایستاد و برخی همین اقدام او را هم از دلایل عزل از ولیعهدی میدانند. [۷]
متوکل عباسی در سال ۲۴۷ قمری تصمیم گرفت منتصر و سرداران ترک را که با هم متحد شده بودند، از بین ببرد. ترکان مطلع شدند و با پشتیبانی منتصر، شبی در مستی متوکل، او را در سامرا، مقر خلافتش، کشتند. [۸]
جنایات متوکل
از جمله جنایات وی میتوان به:
۱. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها. [۹]
۲. دستور تخریب آرامگاه امام حسین (ع). [۱۰]
۳. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای امام جواد(ع) و امام هادی (ع). و... اشاره کرد.
متوكل و شیعیان و علویان
علویان و شیعیان در دوره سه خلیفه قبل از متوكل یعنی مأمون، معتصم و به ویژه واثق، از آزادی نسبی برخوردار بودند. مأمون خود را هوادار شیعیان نشان می داد و برای رسیدن به اهدافش علی بن موسی الرضا(ع) را به مرو دعوت و او را ولیعهد كرد. [۱۱] بعد از مأمون جانشین او معتصم امام جواد(ع) را به سامرا احضار كرد و تحت نظر قرار داد و بعد از چندی مرموزانه او را به شهادت رساند. اما در زمان او و جانشینش واثق، به شیعیان و علویان اعمال فشار نشد و فدك همچنان تا زمان متوكل در دست آنها بود. [۱۲]
بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمكن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی كرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوكل از آنها می افزود. وی برای اینكه مانع قیام آنها علیه حكومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال می كرد؛ به گونهای كه دوران خلافت متوكل یكی از مخوف ترین و رنج آورترین دوره ها برای شیعیان و فرزندان ابوطالب بود. می توان گفت در دوره خلافت هیچ یك از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند.
شیعیان كه از اساس با خلافت عباسیان مخالف بودند و آنها را غاصب خلافت می دانستند، سابقه ای طولانی در شورش علیه آنها داشتند. این مسئله سبب ترس و هراس فراوان متوكل شده بود. از دیگر دلایل دشمنی متوكل با شیعیان این بود كه بعضی از مشاوران و نزدیكان او دشمن شیعیان بودند و او را علیه آنها تحریك می كردند و از قیام علویان می ترساندند؛ افرادی مانند: وزیرش عبیدالله بن یحیی خاقانی، [۱۳] عمر بن فرج الرخجی، عبدالله بن محمد بن داوود هاشمی و علی بن جمعه شامی. [۱۴]
تعصب مذهبی متوكل در حمایت از مذهب اهل سنت كه سبب شده بود او در دوران زمامداریاش گروه های عقیدتی و فكری مخالف این مذهب را سركوب كند، می توانست یكی دیگر از دلایل ضدیت متوكل با مذهب شیعه باشد. از جمله دانشمندان معروف شیعی كه در زمان متوكل به علت عقایدش مجازات شد، ابویوسف یعقوب بن دانشمند شیعی است. یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سكیت(به معنای سكوت؛ زیرا كثیرالسكوت بود) از دانشمندان شیعی مذهب نیمه اول قرن سوم بود. اصل او از خوزستان بود و در بغداد پرورش یافت و علم آموخت و در آنجا همراه پدرش به تعلیم بچه ها اشتغال داشت. [۱۵]
ظاهراً ابن سكیت برای اولین بار در زمان خلافت متوكل عهده دار آموزگاری فرزندان محمدبن عبدالله طاهری والی بغداد بود. [۱۶] با توجه به اینكه محمد بن عبدالله طاهری در سال 237ق از خراسان به بغداد آمد و حكومت آنجا را به دست گرفت، [۱۷] می توان چنین نتیجه گرفت كه تا قبل از این زمان ابن سكیت هنوز به بزرگان خلافت عباسی نپیوسته بود. بعد از چندی متوكل از او دعوت كرد كه در زمره نزدیكان و ندیمانش باشد. ابن سكیت در این باره با چند نفر مشورت كرد و آنها او را از نزدیكی به متوكل بر حذر داشتند(شاید به علت شیعه بودن ابن سكیت). اما او توصیه آنها را از روی حسادت دانست و به دستگاه متوكل پیوست [۱۸] و جزو دانشمندان دربار وی شد. وی بعد از چندی آموزگاری فرزندان او (معتز و مؤید) ر ابر عهده گرفت. [۱۹] در مورد دانش او گفته اند كه در انواع علوم مانند: نحو، شعر، لغت، منطق وغیره مهارت داشت.
كتابهای زیادی از او نام برده اند؛ مانند: المنطق، الامثال، القلب والابدان، والزبرج، البحث، الشجرو النبات، الایام واللیالی، معانی الشعر الصغیرو غیره... . [۲۰] علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذكر كرده اند؛ زیرا كه او بر مذهب تشیع بود و متوكل كه بغض و دشمنی علی(ع) را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه كرد؛ ابن سكیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(ع) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوكل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بكشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین می گویند متوكل با او شوخی می كرد و سپس سخنش را جدی كرد و او را كشت. [۲۱] از اینجا فهمیده می شود كه متوكل برای كشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشته اند: «روزی ابن سكیت نزد متوكل بود فرزندان متوكل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوكل به ابن سكیت گفت كدام یك بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سكیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوكل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بكشند» [۲۲] قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. [۲۳]
فعالیتهای متوكل برای تخریب و ویرانی قبر حسین بن علی(ع) و سایر شهدای كربلا در سال 236ق بود در این سال متوكل یكی از فرماندهانش به نام دیزج- تازه مسلمانی كه از دین یهود به دین اسلام درآمده بود- را برای خرابی قبور و اماكن كربلا روانه كرد. دیزج طبق دستور او قبر حسین و سایر شهیدان و اطراف آن را تا حدود دویست جریب ویران كرد و جمعی از یهودیان را برای زراعت و كشت زمینهای آنجا منتقل كرد و بدان دستور داد هر كسی را به زیارت آن قبر آمد دستگیر كنند. [۲۴] بی تردید می توان گفت دلیل اصلی تعرضات متوكل به مزار شهیدان كربلا و محو آثار آنها جلوگیری از قدرت گرفتن علویان و شیعیان بود؛ زیرا مزار كربلا سبب تجمع و تقویت شیعیان می شد. ایجاد حصار اقتصادی برای در تنگنا گذاشتن شیعیان و علویان سامرا را كه در زمان واثق برقرار بود قطع كرد و جمع آنها را از سامرا پراكنده كرد؛ [۲۵] مِلك فدك را كه از زمان مأمون به علویان پس داده شده بود از آنها گرفت. [۲۶] متوكل به والی اش در مدینه دستور داد هر كسی را كه كوچكترین كمكی به علویان می كند مورد آزار و اذیت قراردهد و از تماس مردم با آنها جلوگیری كند به سبب این فشارها تنگدستی زنان علویه به حدی رسید كه چند تن از آنها یك پیراهن داشتند كه به نوبت می پوشیدند. [۲۷] سخت گیری متوكل بر علویان مصر شدیدتر بود چنانكه در سال 236ق به والی آنجا اسحاق بن یحیی دستور داد علویان آنجا را اخراج كند و به عراق بفرستد و در سال 245ق یزید بن عبدالله به حكومت مصر فرستاده شد. او شیعیان آنجا را مورد تعقیب و پیگیری قرارداد و گروهی از بزرگان آنها را به زشت ترین صورت به عراق فرستاد. [۲۸]
در زمان خلافت متوكل به رغم فشارها و سختی هایی كه علویان متحمل شدند قیام گسترده ای به وسیله آنها علیه حكومت متوكل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را می توان تدابیر امنیتی شدیدی دانست كه متوكل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارك دیده بود برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یكی از فرزندان جوانمرد ابوطالب كه قصد خروج داشت زندانی شد [۲۹] در دوره حكومت متوكل همچنین حسن بن زید [۳۰] به خاطر فشار حكومت به شمال ایران پناهنده شد و در طبرستان و نواحی دیلم مستقر گشت و محمد بن جعفر در ری بود و مردم را به بیعت با او دعوت می كرد. اما در دوره متوكل نتوانستند قیام كنند. [۳۱] یحیی بن عمر نیز از علویانی بود كه به علت سخت گیری های دستگاه خلافت متوكل بر او نتوانست دست به قیام بزند او حتی برای قیامش گروهی را فراهم آورده بود ولی گرفتار شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. [۳۲] یحیی پس از گذراندن دوره ای از زندان با كفالت افرادی از نزدیكانش آزاد شد. اما همچنان سرگردان بود و در تنگنا به سر می برد و او سرانجام در زمان مستعین در سال250 ق در كوفه قیام كرد و این شهر را تصرف كرد. اما پس از چندی در نبردی خونین با سپاهیان محمد بن عبدالله طاهری والی بغداد كه مأمور سركوب او شده بود به شهادت رسید و سر او را به بغداد بردند. [۳۳]
پانویس
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۰۷
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۰۷
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۳ و ۵۴
- ↑ پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۴
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ ۴، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، ۱۴۱۱ هـ.ق، ج ۲، ص ۶۸۱
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، ۱۳۷۸ هـ.، ج ۹، ص ۱۸۵
- ↑ طبري، تاريخ طبري، ج13، ص5659/سيوطي، تاريخ الخلفا، ص238
- ↑ احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، ص49-50
- ↑ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص550
- ↑ عزالدين ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج7، ص56
- ↑ ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص395-396،398و 401
- ↑ همان، ص398
- ↑ طبري، تاريخ طبري، ج14، ص6039
- ↑ ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص295
- ↑ ابن نديم، الفهرست، ص121
- ↑ همان، ص121-122
- ↑ ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص400-401
- ↑ سيوطي، تاريخ الخلفا، ص269
- ↑ ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج6، ص401
- ↑ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص551-552/طبري، تاريخ الامم الملوك، ج14، 6063/ مسعودي، مروج الذهب، ج21، ص541-542/ عزالدين ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج7، ص55-56/ابن كثير، البدايه والنهايه، ج5، ص328
- ↑ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص549
- ↑ احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، ص45-50
- ↑ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص552
- ↑ ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، ج2، ص283-285و309
- ↑ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص553-554
- ↑ حسن بن زيد علوي به خاطر فشار دستگاه متوكل به شمال ايران پناهنده شده بود. او در آن منطقه كوهستاني به فعاليت مشغول شد تا اينكه در سال250ق اولين حكومت شيعي مذهب را در كوههاي طبرستان تاسيس كرد.
- ↑ همان، ص572
- ↑ طبري، تاريخ طبري، ج14، ص6033
- ↑ همان ج14، ص6128-6134