صفاتیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==آراء صفاتیه== | ==آراء صفاتیه== | ||
صفاتیه فرقى بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمىگذاشتند و هر دو را یکى مىدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز مىدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آن ها را «صفات خبریه» مى دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتى که دلالت بر افعال مىکند بسنده کرده گفتند که به مقتضاى عقل مى دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل مى شود که ما از درک معنای بعضى از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آن ها هم نیستیم، ولى تکلیف شرعى به ما حکم مىکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخى از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند. | صفاتیه فرقى بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمىگذاشتند و هر دو را یکى مىدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز مىدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آن ها را «صفات خبریه» مى دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتى که دلالت بر افعال مىکند بسنده کرده گفتند که به مقتضاى عقل مى دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل مى شود که ما از درک معنای بعضى از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آن ها هم نیستیم، ولى تکلیف شرعى به ما حکم مىکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخى از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند. | ||
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانى مانند [[مالک بن انس]] بودند که | امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانى مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولى کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است. | ||
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثورى|سفیان ثورى]] و [[داوود بن على اصفهانى]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابى|عبداللّه بن سعید کلّابى]]، [[ابوالعباس قلانسى]] و [[حارث بن اسد محاسبى]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامى و براهین اصولى ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو على جبایى|ابوعلى جبایى]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | [[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثورى|سفیان ثورى]] و [[داوود بن على اصفهانى]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابى|عبداللّه بن سعید کلّابى]]، [[ابوالعباس قلانسى]] و [[حارث بن اسد محاسبى]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامى و براهین اصولى ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو على جبایى|ابوعلى جبایى]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | ||
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۲۰
صفاتیه به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمیشوند بلکه گروهی از متکلمان مسلمان هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را براى خداوند «ازلى» دانسته و در برابر معتزله که قایل به نفی صفات و معروف به معطله اند به مخالفت برخاستند.
علت نام گذاری
چون کرامیه و مشبّهه از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علماى فرق آنان را از «صفاتیه» بر شمردند. [۱] با این حال ابن حزم می گوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بودهاند اختراع کردند و عده ای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا[۲]
انشعابات صفاتیه
فرق اشاعره، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند. [۳] [۴] [۵] علاوه بر این، عبدالقاهر بغدادی، اصحاب مالک، شافعی، اوزاعی، ثوری، ابی حنیفه و ابن ابی لیلی و نیز اصحاب احمد بن حنبل و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد. [۶]
آراء صفاتیه
صفاتیه فرقى بین صفات ذات و صفات فعل نمىگذاشتند و هر دو را یکى مىدانستند. همچنین صفات خبریه مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز مىدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آن ها را «صفات خبریه» مى دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتى که دلالت بر افعال مىکند بسنده کرده گفتند که به مقتضاى عقل مى دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل مى شود که ما از درک معنای بعضى از الفاظ وارده در قرآن- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آن ها هم نیستیم، ولى تکلیف شرعى به ما حکم مىکند به آن چه که در «کتاب اللّه» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخى از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند. امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانى مانند مالک بن انس بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولى کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «بدعت» است. احمد بن حنبل و سفیان ثورى و داوود بن على اصفهانى و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به عبداللّه بن سعید کلّابى، ابوالعباس قلانسى و حارث بن اسد محاسبى رسید. اینان نیز به علم کلام مشغول شده و عقاید و دلایل کلامى و براهین اصولى ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود ابوعلى جبایى گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. [۷]
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش
- ↑ ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339
- ↑ شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84
- ↑ آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات