روابط بین الملل اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏کردند' به 'می‌کردند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
به نظر شما تحصیلات اجبارى آیا کارى منطقى است؟ البته که کارى منطقى است زیرا فلان‏کس به خاطر جهالتى که دارد مى‏گوید من سواد ندارم و نمى‏خواهم سواد داشته باشم؛ پسرم بى‏سواد است و نمى‏خواهم تحصیل‏کرده شود. مى‏گوییم او نمى‏فهمد؛ اینجا که مسئله سلیقه مطرح نیست؛ او جاهل است و جهل بدبختى‏زاست.  
به نظر شما تحصیلات اجبارى آیا کارى منطقى است؟ البته که کارى منطقى است زیرا فلان‏کس به خاطر جهالتى که دارد مى‏گوید من سواد ندارم و نمى‏خواهم سواد داشته باشم؛ پسرم بى‏سواد است و نمى‏خواهم تحصیل‏کرده شود. مى‏گوییم او نمى‏فهمد؛ اینجا که مسئله سلیقه مطرح نیست؛ او جاهل است و جهل بدبختى‏زاست.  


امام صادق علیه السلام مى‏فرمودند: «اگر مى‏توانستم، شلاق بر سر مردم مى‏زدم تا همه عالِم شوند.» بهداشت اجبارى چگونه است؟  
امام صادق ‌علیه‌السلام مى‏فرمودند: «اگر مى‏توانستم، شلاق بر سر مردم مى‏زدم تا همه عالِم شوند.» بهداشت اجبارى چگونه است؟  


وقتى دولت احساس خطر می‌کند که یک بیمارى شیوع پیدا کند بالاجبار به مردم واکسن مى‏زند؛ نمى‏گوید آیا اجازه مى‏دهید به شما واکسن بزنم؟ بلکه مى‏گوید اجازه بدهید یا ندهید ما واکسن را به شما مى‏زنیم چون عملى منطقى انجام مى‏دهیم و سلیقه مطرح نیست. یا فلان شخص چشمش تراخمى است و جاهل است، در برابر معالجه چشمش مقاومت می‌کند؛ آیا باید تابع نظر او بود؟ تاریخ را بخوانید، مى‏گوید اولین بار که واکسن آبله کشف شد بلوایى بپا شد.
وقتى دولت احساس خطر می‌کند که یک بیمارى شیوع پیدا کند بالاجبار به مردم واکسن مى‏زند؛ نمى‏گوید آیا اجازه مى‏دهید به شما واکسن بزنم؟ بلکه مى‏گوید اجازه بدهید یا ندهید ما واکسن را به شما مى‏زنیم چون عملى منطقى انجام مى‏دهیم و سلیقه مطرح نیست. یا فلان شخص چشمش تراخمى است و جاهل است، در برابر معالجه چشمش مقاومت می‌کند؛ آیا باید تابع نظر او بود؟ تاریخ را بخوانید، مى‏گوید اولین بار که واکسن آبله کشف شد بلوایى بپا شد.
خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
در این موقع حاطب تحت تأثیر وسوسه‏اى قرار گرفت و نامه‏اى از جریان نوشت و به زنى داد که آن را مخفیانه به مکه ببرد تا اهل مکه از تصمیم پیغمبر دایر بر فتح مکه باخبر شوند. به اصطلاح کمى جاسوسى کرد. (یک وقتى ما منزلى خریدیم و دلّال این کار یک‏ شخص یزدى بود. پس از خرید ما به من گفت: حاج آقا خوب کردید این منزل را خریدید چون خانم صاحب این خانه یک کم بهایى بود!)
در این موقع حاطب تحت تأثیر وسوسه‏اى قرار گرفت و نامه‏اى از جریان نوشت و به زنى داد که آن را مخفیانه به مکه ببرد تا اهل مکه از تصمیم پیغمبر دایر بر فتح مکه باخبر شوند. به اصطلاح کمى جاسوسى کرد. (یک وقتى ما منزلى خریدیم و دلّال این کار یک‏ شخص یزدى بود. پس از خرید ما به من گفت: حاج آقا خوب کردید این منزل را خریدید چون خانم صاحب این خانه یک کم بهایى بود!)


خلاصه زن حامل نامه در بیابان مشغول رفتن به طرف مکه بود که پیغمبر اکرم از جریان آگاه شدند و ظاهراً آگاهى ایشان به صورت وحى الهى بود. ایشان سه نفر را که عبارت بودند از مقداد و زبیر و حضرت على علیه السلام مأمور کردند زن را یافته نامه را از او بگیرند. زن را پیدا کردند ولى او انکار کرد که حامل نامه‏اى است. تمام اسباب و لوازم او را جستجو کردند، نامه پیدا نشد. قسمها خورد که من نامه‏اى با خود ندارم.
خلاصه زن حامل نامه در بیابان مشغول رفتن به طرف مکه بود که پیغمبر اکرم از جریان آگاه شدند و ظاهراً آگاهى ایشان به صورت وحى الهى بود. ایشان سه نفر را که عبارت بودند از مقداد و زبیر و حضرت على ‌علیه‌السلام مأمور کردند زن را یافته نامه را از او بگیرند. زن را پیدا کردند ولى او انکار کرد که حامل نامه‏اى است. تمام اسباب و لوازم او را جستجو کردند، نامه پیدا نشد. قسمها خورد که من نامه‏اى با خود ندارم.


زبیر به مقداد گفت برگردیم چون نامه‏اى با خود ندارد.
زبیر به مقداد گفت برگردیم چون نامه‏اى با خود ندارد.


ولى على علیه السلام گفتند امکان ندارد که او نامه‏اى با خود نداشته باشد زیرا پیغمبر صلى الله علیه و آله دروغ نمى‏گوید. پس شمشیر خود را کشید و دیگر زن فهمید که با چه کسى روبروست، على علیه السلام اهل شوخى نیست و جدى شمشیر کشیده است.
ولى على ‌علیه‌السلام گفتند امکان ندارد که او نامه‏اى با خود نداشته باشد زیرا پیغمبر صلى الله علیه و آله دروغ نمى‏گوید. پس شمشیر خود را کشید و دیگر زن فهمید که با چه کسى روبروست، على ‌علیه‌السلام اهل شوخى نیست و جدى شمشیر کشیده است.


حضرت گفتند یا نامه را بده و یا تو را مى‏کشم. زن گفت قدرى دور شوید تا نامه را بدهم. سپس از لاى موهایش نامه را درآورد و به آنها داد.
حضرت گفتند یا نامه را بده و یا تو را مى‏کشم. زن گفت قدرى دور شوید تا نامه را بدهم. سپس از لاى موهایش نامه را درآورد و به آنها داد.
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
دینتان خارج کنند.
دینتان خارج کنند.


لَنْ تَنْفَعَکُمْ ارْحامُکُمْ وَ لا اوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ ممتحنه/ 3. . اشاره است به حاطب؛ مى‏گوید مگر در قیامت زن و بچه به درد انسان مى‏خورد؟! و بعد داستان ابراهیم علیه السلام را نقل می‌کند. قرآن مى‏گوید که این را از ابراهیم و پیروان او یاد بگیرید که در مقابل اقوام خودشان ایستادند و گفتند: از همه شما و معبودهاى شما دورى مى‏جوییم و بین ما و شما براى همیشه دشمنى است مگر اینکه ایمان بیاورید. جز ایمان هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند روابط ما را با یکدیگر نزدیک کند.
لَنْ تَنْفَعَکُمْ ارْحامُکُمْ وَ لا اوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ ممتحنه/ 3. . اشاره است به حاطب؛ مى‏گوید مگر در قیامت زن و بچه به درد انسان مى‏خورد؟! و بعد داستان ابراهیم ‌علیه‌السلام را نقل می‌کند. قرآن مى‏گوید که این را از ابراهیم و پیروان او یاد بگیرید که در مقابل اقوام خودشان ایستادند و گفتند: از همه شما و معبودهاى شما دورى مى‏جوییم و بین ما و شما براى همیشه دشمنى است مگر اینکه ایمان بیاورید. جز ایمان هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند روابط ما را با یکدیگر نزدیک کند.


کمونیسم، اول مى‏گفت با امپریالیسم هرگز نمى‏تواند روابط حسنه برقرار کند، ولى بعد مسئله صلح کل و سودجویى مسئله را تغییر داد و روابط کمونیسم و امپریالیسم با هم خوب شد.
کمونیسم، اول مى‏گفت با امپریالیسم هرگز نمى‏تواند روابط حسنه برقرار کند، ولى بعد مسئله صلح کل و سودجویى مسئله را تغییر داد و روابط کمونیسم و امپریالیسم با هم خوب شد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۹۳

ویرایش