احمد بن محمد بن صدیق غماری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
|-
|-
|سال وفات
|سال وفات
|اول جمادى الآخر سال 1380 هجری قمری / 1960 میلادی
|اول جمادى الآخر سال 1380 هجری قمری / 1960 میلادی
|-
|-
|زادگاه
|زادگاه
خط ۲۳: خط ۲۳:
|آثار
|آثار
|علی بن ابیطالب امام العارفین <br>
|علی بن ابیطالب امام العارفین <br>
فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی <br>
فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی <br>
|}
|}
</div>
</div>
خط ۳۵: خط ۳۵:


=سفر به مصر=
=سفر به مصر=
احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج می‌شد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف « حاشیة علی‌الدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».</ref>، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع می‌دادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع می‌داد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده می‌شد و یا به سمتش ارجاع داده می‌شد در مورد صحت و رتبه احادیث بود.
احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج می‌شد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف « حاشیة علی‌الدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».</ref>، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع می‌دادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع می‌داد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده می‌شد و یا به سمتش ارجاع داده می‌شد در مورد صحت و رتبه احادیث بود.


=اساتید=
=اساتید=
احمد، اساتید بسیاری را درک کرد. برخی بیش از 100 استاد برای او ذکر کرده‌اند. ناگفته نماند: اساتید او 2 دسته بودند. از یکسری از اساتیدش، علوم اسلامی را فراگرفت. عده‌ای دیگر از اساتید نیز کتب حدیثی را به او تعلیم کردند. البته تعداد اساتید دسته دوم، بیشتر بوده است. محمد بن صدیق (پدرش)، احمد بن محمد طهطاوی، محمد بن سالم شرقاوی نجدی، بدرالدین بن یوسف مغربی شافعی، محمد بن محمد حلبی مصری و خضر بن حسن تونسی مالکی از مهم‌ترین اساتید احمد بن محمد بن صدیق غماری به حساب می‌آیند.
احمد، اساتید بسیاری را درک کرد. برخی بیش از 100 استاد برای او ذکر کرده‌اند. ناگفته نماند: اساتید او 2 دسته بودند. از یکسری از اساتیدش، علوم اسلامی را فراگرفت. عده‌ای دیگر از اساتید نیز کتب حدیثی را به او تعلیم کردند. البته تعداد اساتید دسته دوم، بیشتر بوده است. محمد بن صدیق (پدرش)، احمد بن محمد طهطاوی، محمد بن سالم شرقاوی نجدی، بدرالدین بن یوسف مغربی شافعی، محمد بن محمد حلبی مصری و خضر بن حسن تونسی مالکی از مهم‌ترین اساتید احمد بن محمد بن صدیق غماری به حساب می‌آیند.


=مذهب احمد غماری=
=مذهب احمد غماری=
خط ۷۴: خط ۷۴:


===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
به باور احمد غماری، اولیاء الهی می‌توانند مردگان را زنده کنند. جالب تر آنکه او قول برخی از علما را که مخالف چنین مطلبی هستند را قولی بی دلیل دانسته و رد می‌کند.<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص62.</ref> در نگاه غماری از آنجایی که خالق امور خارق العاده ای که شخص صالح، آن امور را انجام می‌دهد، خدای متعال است، پس عقلا، شرعا و عادتا می‌توان انجام این امور بدست اولیاء الهی را ممکن دانست.<ref>همان</ref>
به باور احمد غماری، اولیاء الهی می‌توانند مردگان را زنده کنند. جالب تر آنکه او قول برخی از علما را که مخالف چنین مطلبی هستند را قولی بی دلیل دانسته و رد می‌کند.<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص62.</ref> در نگاه غماری از آنجایی که خالق امور خارق العاده‌ای که شخص صالح، آن امور را انجام می‌دهد، خدای متعال است، پس عقلا، شرعا و عادتا می‌توان انجام این امور بدست اولیاء الهی را ممکن دانست.<ref>همان</ref>


===علم اولیاء الهی به امور غیبی===
===علم اولیاء الهی به امور غیبی===
خط ۸۰: خط ۸۰:


===کرامات اولیاء الهی===
===کرامات اولیاء الهی===
احمدغماری از جمله افرادی به حساب می‌آید که براین باور است بسیاری از اولیاء الهی، دارای کرامات و تصرفاتی هستند. بعنوان مثال او در کتاب جونه العطار در مورد سید دباغ می‌نویسد: «وکان سید الدباغ رحمه الله من الاولیاء، و رایت له کرامات و کشوفات متعدده... و کنا مره فی دار بعض الاخوان و هو جالس بجنبی و خطر لی خاطر عظیم فی شانه، فانحنی علی یدی یقبلها من غیر سبب، و ذلک امام الناس، فعلمت ان ذلک تنازل منه و تواضع لاجل الخاطر الذی خطر لی فی شانه و کان و هو بفاس یرسل الی و انا بطنجه یخبر بامور غریبه و یقول: انا معک بین المرقعه و النعال»<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص57.</ref> سید دباغ از اولیاء الهی است که از او، کرامات متعددی را مشاهده کرده ام... (بعنوان مثال) یک مرتبه که در منزل یکی از برادران دینی جمع شده بودیم، سید دباغ در کنار من نشسته بود، در همان موقع بود که یک لحظه در ذهنم، فکری در رابطه با شان و منزلت او خطور کرد. او ذهنم را خواند و (برای اینکه فکرهای مبالغه آمیز در موردش نکنم) با بوسیدن دستانم، در مقابلم تواضع کرد.
احمدغماری از جمله افرادی به حساب می‌آید که براین باور است بسیاری از اولیاء الهی، دارای کرامات و تصرفاتی هستند. بعنوان مثال او در کتاب جونه العطار در مورد سید دباغ می‌نویسد: «وکان سید الدباغ رحمه‌الله من الاولیاء، و رایت له کرامات و کشوفات متعدده... و کنا مره فی دار بعض الاخوان و هو جالس بجنبی و خطر لی خاطر عظیم فی شانه، فانحنی علی یدی یقبلها من غیر سبب، و ذلک امام الناس، فعلمت ان ذلک تنازل منه و تواضع لاجل الخاطر الذی خطر لی فی شانه و کان و هو بفاس یرسل الی و انا بطنجه یخبر بامور غریبه و یقول: انا معک بین المرقعه و النعال»<ref>غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص57.</ref> سید دباغ از اولیاء الهی است که از او، کرامات متعددی را مشاهده کرده ام... (بعنوان مثال) یک مرتبه که در منزل یکی از برادران دینی جمع شده بودیم، سید دباغ در کنار من نشسته بود، در همان موقع بود که یک لحظه در ذهنم، فکری در رابطه با شان و منزلت او خطور کرد. او ذهنم را خواند و (برای اینکه فکرهای مبالغه آمیز در موردش نکنم) با بوسیدن دستانم، در مقابلم تواضع کرد.


===تصوف===
===تصوف===
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده‌اند، طریقت‌های تصوف است. چنانکه بن باز می‌نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده‌اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده‌اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده‌اند، طریقت‌های تصوف است. چنانکه بن باز می‌نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی‌الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی‌الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده‌اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده‌اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.


بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت‌های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت‌ها، آن‌ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة على العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت‌های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت‌ها، آن‌ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة على العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
خط ۹۲: خط ۹۲:
===مناقب امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام)===
===مناقب امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام)===
یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کرده‌اند:<br>
یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کرده‌اند:<br>
<big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ (‌علیه‌السلام) فَأَذِنَ لَهُ».  سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref>
<big>الف: حدیث طیر:</big> در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلی‌الله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (‌علیه‌السلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.<ref>عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ (‌علیه‌السلام) فَأَذِنَ لَهُ».  سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref>
البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کرده‌اند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref>
البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کرده‌اند.<ref>دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.</ref>


خط ۹۹: خط ۹۹:


<big>ب: حدیث باب العلم:</big>
<big>ب: حدیث باب العلم:</big>
یکی از روایات وارد شده در منقبت امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام)، حدیث شریف «انا مدینه العلم و علی بابها» است که غماری علاوه بر تصریح به صحت این روایت نبوی(صلی الله علیه وآله)، همچنین کتابی در جهت اثبات صحت این روایت، با عنوان « فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(‌علیه‌السلام)» تالیف کرده است. در مقابل، برخی از علمای وهابی مسلک در آثار خود، این روایت را رد کرده‌اند.
یکی از روایات وارد شده در منقبت امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام)، حدیث شریف «انا مدینه العلم و علی بابها» است که غماری علاوه بر تصریح به صحت این روایت نبوی(صلی‌الله علیه وآله)، همچنین کتابی در جهت اثبات صحت این روایت، با عنوان « فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(‌علیه‌السلام)» تالیف کرده است. در مقابل، برخی از علمای وهابی مسلک در آثار خود، این روایت را رد کرده‌اند.


این نکته را نیز لازم است یادآور شد احمد بن صدیق، بر این باور بودکه امیرالمومنین(‌علیه‌السلام) اعلم و اعرف امت به خدای متعال بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیقق انتساب الصوفیه الی علی(‌علیه‌السلام)، ص216، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> و حتی یک دهم از یک دهمِ علوم امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام) را ابوبکر بلکه همه صحابه با هم، ندارند.<ref>همان، ص96.</ref>
این نکته را نیز لازم است یادآور شد احمد بن صدیق، بر این باور بودکه امیرالمومنین(‌علیه‌السلام) اعلم و اعرف امت به خدای متعال بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیقق انتساب الصوفیه الی علی(‌علیه‌السلام)، ص216، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> و حتی یک دهم از یک دهمِ علوم امیرالمومنین علی(‌علیه‌السلام) را ابوبکر بلکه همه صحابه با هم، ندارند.<ref>همان، ص96.</ref>


===دیدگاه غماری در مورد مسئله خلافت===
===دیدگاه غماری در مورد مسئله خلافت===
جالب است که ابن صدیق غماری قائل به 2 نوع خلافت پس از رحلت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) است: او خلافت ظاهری را از آنِ خلفای ثلاثه دانسته است ولی خلافت باطنی را متعلق به امیرالمومنین (‌علیه‌السلام) می‌داند.<ref>غماری، احمد، المفید، ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>
جالب است که ابن صدیق غماری قائل به 2 نوع خلافت پس از رحلت پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله) است: او خلافت ظاهری را از آنِ خلفای ثلاثه دانسته است ولی خلافت باطنی را متعلق به امیرالمومنین (‌علیه‌السلام) می‌داند.<ref>غماری، احمد، المفید، ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>


===دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلی الله علیه وآله)===
===دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلی‌الله علیه وآله)===
غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حضرت امیرالمومنین (‌علیه‌السلام) را افضل امت معرفی می‌کند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) افضل امت بحساب می‌آیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref>
غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلی‌الله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلام‌الله علیها)، حضرت امیرالمومنین (‌علیه‌السلام) را افضل امت معرفی می‌کند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلی‌الله علیه وآله) افضل امت بحساب می‌آیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلی‌الله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref>


===بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)===
===بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلام‌الله علیها)===
او برتری دادن عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مصدر و منشاء ناصبی گری تلقی می‌کند.<ref>همان.</ref>یعنی چنین برتری دادنی برخواسته از ناصبی گری است.
او برتری دادن عایشه بر حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) را مصدر و منشاء ناصبی گری تلقی می‌کند.<ref>همان.</ref>یعنی چنین برتری دادنی برخواسته از ناصبی گری است.


===یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>===
===یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>===
عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان می‌دهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله می‌کند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعت‌های حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن می‌شمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال می‌رسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف می‌کند..... بنابراین معلوم می‌شود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح می‌کند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقه ای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس.
عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان می‌دهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله می‌کند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعت‌های حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن می‌شمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال می‌رسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف می‌کند..... بنابراین معلوم می‌شود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح می‌کند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقه‌ای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس.


همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس على الله تعالى و تعرض على الأنبیاء و على الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقوا الله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره می‌کند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان می‌دهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است.
همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس على‌الله تعالى و تعرض على الأنبیاء و على الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقوا‌الله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره می‌کند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان می‌دهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است.


===قبول یا رد احادیث راویان شیعه===
===قبول یا رد احادیث راویان شیعه===
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:


===روایت عثمان بن حنیف <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَیْرٌ». فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ، فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ، وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِیِّ الرَّحْمَةِ....»    مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref> از منظر احمد بن صدیق===
===روایت عثمان بن حنیف <ref>أَنَّ رَجُلًا ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَکَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاکَ، فَهُوَ خَیْرٌ». فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ، فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَیُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ، وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِیِّ الرَّحْمَةِ....»    مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.</ref> از منظر احمد بن صدیق===
یکی از ادله ای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کرده‌اند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد فی ذلک من حدیث ضعیف: "أسألک بنبیک نبی الرحمة"....»  فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.</ref> حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح می‌کند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح می‌باشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کرده‌اند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین<ref>یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کرده‌اند.</ref> دانسته است.
یکی از ادله‌ای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کرده‌اند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است<ref>چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد فی ذلک من حدیث ضعیف: "أسألک بنبیک نبی الرحمة"....»  فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.</ref> حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح می‌کند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح می‌باشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کرده‌اند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین<ref>یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کرده‌اند.</ref> دانسته است.


===کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد ‌علیه‌السلام».</ref>===
===کلام غماری در مورد حدیث رد سلام<ref>ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد ‌علیه‌السلام».</ref>===
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکل‌های گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br>
سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکل‌های گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br>
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br>
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br>
2: عبدالله بن عمرو بن عاص می‌گوید: «کنا جلوسا مع رسول الله (صلی الله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری می‌نویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br>
2: عبدالله بن عمرو بن عاص می‌گوید: «کنا جلوسا مع رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری می‌نویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br>
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل « ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کرده‌اند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»<br>
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل « ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کرده‌اند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»<br>
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره می‌کند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت می‌کند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب الله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر می‌شود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(‌علیه‌السلام) را صادر نمود پس معلوم می‌شود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref>
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره می‌کند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت می‌کند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلی‌الله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب‌الله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر می‌شود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(‌علیه‌السلام) را صادر نمود پس معلوم می‌شود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref>


===ابن تیمیه از نگاه غماری===
===ابن تیمیه از نگاه غماری===
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:


===دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او===
===دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او===
احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] می‌نویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلی الله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایده‌ای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمی‌کند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان می‌شود. چنانکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را می‌کشد، اجری در نزد خدا وجود دارد.
احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] می‌نویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلی‌الله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایده‌ای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمی‌کند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان می‌شود. چنانکه پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را می‌کشد، اجری در نزد خدا وجود دارد.


احمد در جای دیگری نیز می‌نویسد:«و یکفیک ان قرن الشیطان النجدی و اتباعه و مذهبه الفاسد ولید افکار ابن تیمیه و اقواله»<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> در این عبارت بخوبی چند مطلب روشن می‌شود:
احمد در جای دیگری نیز می‌نویسد:«و یکفیک ان قرن الشیطان النجدی و اتباعه و مذهبه الفاسد ولید افکار ابن تیمیه و اقواله»<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> در این عبارت بخوبی چند مطلب روشن می‌شود:
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:
او با تصریح اینکه تنها قرآن کریم صد درصد صحیح است می‌افزاید: در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]، اشتباهاتی وجود دارد.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>
او با تصریح اینکه تنها قرآن کریم صد درصد صحیح است می‌افزاید: در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]، اشتباهاتی وجود دارد.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>


===دیدگاهش در مورد شاه ولی الله دهلوی===
===دیدگاهش در مورد شاه ولی‌الله دهلوی===
احمد غماری می‌گوید: من او را ولی الله نمی‌دانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref> غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولی الله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده می‌کنی. در موضوع دیگر می‌بینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولی الله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) می‌یابی.
احمد غماری می‌گوید: من او را ولی‌الله نمی‌دانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref> غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولی‌الله دهلوی می‌نویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولی‌الله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده می‌کنی. در موضوع دیگر می‌بینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولی‌الله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) می‌یابی.


===عریف و تمجید از اخوان المسلمین===
===عریف و تمجید از اخوان المسلمین===
احمد بن محمد غماری [[اخوان المسلمین]] را حزبی متدین می‌دانست و درباره آن حزب چنین می‌نویسد: «و الاخوان المسلمین هم احسن حزبا کان بمصر من جهه التدین و اظهار الشعائر الاسلامیه بمصر، و کنا معهم اول تاسیس الحزب»<ref>همان، ص48.</ref> اخوان المسلمین بهتر حزب در مصر از جهت دین داری و اظهار شعائر اسلامی بحساب می‌آید. و ما هنگام تاسیس آن، همراه مؤسسین آن بودیم.
احمد بن محمد غماری [[اخوان المسلمین]] را حزبی متدین می‌دانست و درباره آن حزب چنین می‌نویسد: «و الاخوان المسلمین هم احسن حزبا کان بمصر من جهه التدین و اظهار الشعائر الاسلامیه بمصر، و کنا معهم اول تاسیس الحزب»<ref>همان، ص48.</ref> اخوان المسلمین بهتر حزب در مصر از جهت دین داری و اظهار شعائر اسلامی بحساب می‌آید. و ما هنگام تاسیس آن، همراه مؤسسین آن بودیم.


===دیدگاه ابن صدیق در مورد شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی===
===دیدگاه ابن صدیق در مورد شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی===
او کتاب شرح نهج‌البلاغه [[ابن ابی الحدید معتزلی]] را مدح نموده و آن را کتابی با دارا بودن مزایای بالا توصیف می‌کند. البته تصریح می‌کند که تنها قرآن کریم است که صد درصد صحیح است.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>
او کتاب شرح نهج‌البلاغه [[ابن ابی الحدید معتزلی]] را مدح نموده و آن را کتابی با دارا بودن مزایای بالا توصیف می‌کند. البته تصریح می‌کند که تنها قرآن کریم است که صد درصد صحیح است.<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>


===دیدگاه غماری در مورد البانی===
===دیدگاه غماری در مورد البانی===
غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، می‌نویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ می‌گوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی می‌داند.
غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، می‌نویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ می‌گوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی می‌داند.
همچنین غماری در تعلیقه‌ای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات می‌نویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمی‌گیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول می‌شود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش، نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث.
همچنین غماری در تعلیقه‌ای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات می‌نویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمی‌گیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول می‌شود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش، نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث.


=فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی احمد بن صدیق غماری=
=فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی احمد بن صدیق غماری=
خط ۲۱۵: خط ۲۱۵:
38- تحفة المرید بما ورد فی حلة أهل التجرید؛<br>
38- تحفة المرید بما ورد فی حلة أهل التجرید؛<br>
39- تحقیق الآمال فی إخراج زکاة الفطر بالمال؛<br>
39- تحقیق الآمال فی إخراج زکاة الفطر بالمال؛<br>
40- إبراز الوهم المکون من کلام ابن خلدون، أو "المرشد المبدی بفساد طعن ابن خلدون فی أحادیث المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)"؛<br>
40- إبراز الوهم المکون من کلام ابن خلدون، أو "المرشد المبدی بفساد طعن ابن خلدون فی أحادیث المهدی(عجل‌الله تعالی فرجه الشریف)"؛<br>


=مقابله با وهابیت=
=مقابله با وهابیت=
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:


3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(‌علیه‌السلام)"؛<br>
3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(‌علیه‌السلام)"؛<br>
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(‌علیه‌السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند.                                                                                                         این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری این‌گونه واکنش نشان می‌دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه‌های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(‌علیه‌السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند. این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری این‌گونه واکنش نشان می‌دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه‌های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.


4- قطع العروق الوردیه؛<br>
4- قطع العروق الوردیه؛<br>
هنگامی که یوسف الدجوی یکی از اساتید برجسته الازهر مصر مقاله‌ای در اثبات مشروعیت توسل نوشت، و در آن به دیدگاه وهابیت در مورد توسل حمله کرد، عبدالله قصیمی از علمای وهابی مسلک عربستانی در ردیه این مقاله، کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» تالیف نمود. همین امر نیز موجب شد احمد بن صدیق غماری در رد کتاب قصیمی، اثری با عنوان «قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه» بنگارد. به عقیده احمد، عبدالله قصیمی و دیگرانی که در تالیف "البروق النجدیه" مشارکت داشته اند، به کتب حدیثی جاهل بوده‌اند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه، ص46، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> غماری در این اثر به شدت با بسیاری از آراء قصیمی مخالفت کرده و آرائی نظیر رد کردن روایات راویان شیعه را باطل تلقی می‌کند.<ref>همان، ص49.</ref><br>
هنگامی که یوسف الدجوی یکی از اساتید برجسته الازهر مصر مقاله‌ای در اثبات مشروعیت توسل نوشت، و در آن به دیدگاه وهابیت در مورد توسل حمله کرد، عبدالله قصیمی از علمای وهابی مسلک عربستانی در ردیه این مقاله، کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» تالیف نمود. همین امر نیز موجب شد احمد بن صدیق غماری در رد کتاب قصیمی، اثری با عنوان «قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه» بنگارد. به عقیده احمد، عبدالله قصیمی و دیگرانی که در تالیف "البروق النجدیه" مشارکت داشته اند، به کتب حدیثی جاهل بوده‌اند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه، ص46، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref> غماری در این اثر به شدت با بسیاری از آراء قصیمی مخالفت کرده و آرائی نظیر رد کردن روایات راویان شیعه را باطل تلقی می‌کند.<ref>همان، ص49.</ref><br>
ناگفته نماند که عبدالله قصیمی در کتاب "البروق النجدیه"، بسیاری از ادله‌ای که از سوی موافقان توسل در جهت اثبات مشروعیت توسل، بدان استناد شده است، را رد و تضعیف می‌کند. در مقابل، احمد غماری سعی در رد کردن این ادعاهای قصیمی‌دارد. بعنوان مثال قصیمی روایت «اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک...» را تضعیف می‌کند. یکی از ادله او در جهت تضعیف این روایت نیز، عدم توثیق فضیل بن مرزوق یکی از راوایان این روایت است. حال آنکه احمد بن صدیق، با استناد به مسائلی، روایات فضیل بن مرزوق را حسن تلقی کرده و تصریح می‌کند عده‌ای نظیر ابن خزیمه حکم به صحت این روایت کرده‌اند. غماری تیر آخر را نیز به ادعای قصیمی به این صورت وارد می‌کند که روایت محل بحث، به 2 طریق دیگر نیز نقل شده است.<ref>همان، ص53.</ref><br>
ناگفته نماند که عبدالله قصیمی در کتاب "البروق النجدیه"، بسیاری از ادله‌ای که از سوی موافقان توسل در جهت اثبات مشروعیت توسل، بدان استناد شده است، را رد و تضعیف می‌کند. در مقابل، احمد غماری سعی در رد کردن این ادعاهای قصیمی‌دارد. بعنوان مثال قصیمی روایت «اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک...» را تضعیف می‌کند. یکی از ادله او در جهت تضعیف این روایت نیز، عدم توثیق فضیل بن مرزوق یکی از راوایان این روایت است. حال آنکه احمد بن صدیق، با استناد به مسائلی، روایات فضیل بن مرزوق را حسن تلقی کرده و تصریح می‌کند عده‌ای نظیر ابن خزیمه حکم به صحت این روایت کرده‌اند. غماری تیر آخر را نیز به ادعای قصیمی به این صورت وارد می‌کند که روایت محل بحث، به 2 طریق دیگر نیز نقل شده است.<ref>همان، ص53.</ref><br>
جالب است که این نکته نیز اشاره شود غماری در این کتاب تصریح کرده است: از آنجایی که وهابیت، طالب حق نیستند به ادله‌ای که توسط مخالفین شان ارائه می‌شود نیز به چشم اینکه مطلبی بفهمند، و بصیرتی پیدا کنند، نگاه نمی‌کنند. بلکه آنان گمراه کننده و گمراه شده هستند و تنها چیزی که برای آنان اهمیت دارد، ترویج گمراهی است.<ref>همان، ص82.</ref>
جالب است که این نکته نیز اشاره شود غماری در این کتاب تصریح کرده است: از آنجایی که وهابیت، طالب حق نیستند به ادله‌ای که توسط مخالفین شان ارائه می‌شود نیز به چشم اینکه مطلبی بفهمند، و بصیرتی پیدا کنند، نگاه نمی‌کنند. بلکه آنان گمراه کننده و گمراه شده هستند و تنها چیزی که برای آنان اهمیت دارد، ترویج گمراهی است.<ref>همان، ص82.</ref>
خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت‌های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می‌شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می‌کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می‌کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می‌نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده‌اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می‌باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده‌اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت‌های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می‌شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می‌کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می‌کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می‌نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده‌اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می‌باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده‌اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.


علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می‌کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می‌نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می‌آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می‌شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.
علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می‌کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می‌نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل‌الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می‌آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی‌الله علیه وآله) قطع حاصل می‌شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.




Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش