هبوط: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:هبوط.jpg|بیقاب|چپ]] | |||
'''هُبوط''' خروج حضرت [[حضرت آدم|آدم]] و [[حوا]] از [[بهشت]] و سکونت آنها در زمین است. هبوط در [[قرآن]] و ادیان آسمانی مطرح شده است. | |||
| | |||
'''هُبوط''' خروج حضرت [[حضرت آدم|آدم]] و [[حوا]] از [[بهشت]] و سکونت آنها در زمین است. هبوط در [[قرآن]] و | |||
== واژهشناسی هبوط == | == واژهشناسی هبوط == | ||
خط ۱۰: | خط ۶: | ||
== معنای هبوط آدم از بهشت == | == معنای هبوط آدم از بهشت == | ||
[[هبوط|هُبوط]] به معنای پایین آمدن از بلندی (نزول) و ضد صعود(بالا رفتن) است. و گاهی به معنای [[حلول]] در مکان نیز استعمال میشود. | |||
بحث از هبوط آدم (علیهالسلام) و معنای این هبوط در | بحث از هبوط [[حضرت آدم|آدم (علیهالسلام)]] و معنای این هبوط در مرحله اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که [[حضرت آدم]] در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم! آیا این یک بهشت دنیایی بود یا آخرتی؟ | ||
آنچه مسلم است این است که بهشت جاودان نبود. بر این اساس هبوط مقامی است؛ یعنی مراد از هبوط آدم از بهشت بیرون راندن او از بهشت و محروم شدن از زندگی بهشتی (بهشت دنیایی) و اسکان او در زمین و برخورداری از زندگی همراه با رنج و سختی و مشقت است که در آیات متعددی از قرآن مجید به آن اشاره شده است. | آنچه مسلم است این است که بهشت جاودان نبود. بر این اساس هبوط مقامی است؛ یعنی مراد از هبوط آدم از بهشت بیرون راندن او از بهشت و محروم شدن از زندگی بهشتی (بهشت دنیایی) و اسکان او در زمین و برخورداری از زندگی همراه با رنج و سختی و مشقت است که در آیات متعددی از [[قرآن|قرآن مجید]] به آن اشاره شده است. | ||
<big>هبوط</big> در لغت به معنای سقوط از بلندی به محل پایین و پستتر و نقیض صعود است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، 421، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 196، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref>. | <big>هبوط</big> در لغت به معنای سقوط از بلندی به محل پایین و پستتر و نقیض صعود است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، 421، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 196، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۱۶: | ||
در [[آیات]] متعددی از [[قرآن مجید]] از اخراج آدم (علیهالسلام) از بهشت و اسکان او در زمین به هبوط تعبیر شده است: | در [[آیات]] متعددی از [[قرآن مجید]] از اخراج آدم (علیهالسلام) از بهشت و اسکان او در زمین به هبوط تعبیر شده است: | ||
{{متن قرآن| | {{متن قرآن |وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین|سوره = بقره |آیه = 36 }}؛ و در این هنگام به آنها گفتیم: همگی به زمین فرود آیید، در حالیکه بعضی دشمن بعض دیگر خواهید بود. | ||
{{متن قرآن | | {{متن قرآن |قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون |سوره = بقره |آیه = 38 }}؛ گفتیم همگی از آن فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمده، کسانی که از آن پیروی کنند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین شوند. | ||
{{متن قرآن | | {{متن قرآن |قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین |سوره = اعراف |آیه = 24 }}؛ از مقام خویش فرود آیید، در حالیکه بعضی از شما نسبت به بعض دیگر دشمن خواهید بود (شیطان دشمن شما است و شما دشمن او) و برای شما در زمین قرارگاه و وسیله بهرهگیری تا زمان معینی خواهد بود. | ||
همچنین در قرآن مجید هبوط به معنای [[حلول]] و استقرار یافتن در محل (شهر) نیز استعمال شده است. در | همچنین در قرآن مجید هبوط به معنای [[حلول]] و استقرار یافتن در محل (شهر) نیز استعمال شده است. در قصه [[حضرت موسی|حضرت موسی (علیهالسلام)]] و [[بنیاسرائیل]] قرآن میفرماید: {{متن قرآن |... قال أتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصراً فان لکم ما سألتم ... |سوره = بقره |آیه = 61 }}؛ [[موسی]] گفت: آیا غذایی پستتر را به جای غذای بهتر انتخاب میکنید؟ (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید در آنجا برای شما وجود دارد. | ||
بحث از هبوط آدم(علیهالسلام) و معنای این هبوط در | بحث از هبوط آدم(علیهالسلام) و معنای این هبوط در مرحله نخست به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که [[حضرت آدم]] در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بود (زمینی یا [[برزخ|برزخی]])، یا آخرتی؟ آنچه مسلم است این است که [[بهشت |بهشت خلد]] نبوده است، بر این اساس هبوط، هبوط مقامی است. | ||
== نظریات مفسران در مورد هبوط == | == نظریات مفسران در مورد هبوط == | ||
=== طبرسی === | === طبرسی === | ||
[[طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] میفرماید: هبوط و [[نزول]] و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین... و گاهی هبوط به معنای(حلول در مکان) استعمال میشود مثل | [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] میفرماید: هبوط و [[نزول]] و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین... و گاهی هبوط به معنای(حلول در مکان) استعمال میشود مثل آیه شریفه که میفرماید: «اهبطوا مصراً»؛ یعنی وارد شهر شوید<ref>البته اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوطشان(نزولشان) در زمین جنبهی عقوبت نداشت؛ زیرا دلیل داریم که انبیای الهی در هیچ حالی مرتکب عمل قبیح نمیشوند و کسی که عقوبت را بر پیامبران جایز بداند، در حق آنها جفا کرده و بزرگترین [[تهمت]] ناروا را به خداوند متعال وارد ساخته است... همانا خداوند آدم را از بهشت خارج کرد به دلیل اینکه با تناول از میوهی شجرهی ممنوعه، مصلحت تغییر کرد و حکمت و تدبیر االهی اقتضا نمود که او را به زمین بیاورد و به تکالیف و سختیهای دنیا مبتلا سازد. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 197</ref>. | ||
=== علامه طباطبائی === | === علامه طباطبائی === | ||
[[علامه طباطبائی]] در این زمینه میفرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیا است». ظاهر آیه، {{متن قرآن | | [[سید محمد حسین طباطبایی|علامه طباطبائی]] در این زمینه میفرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیا است». ظاهر آیه، {{متن قرآن |قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین |سوره = بقره |آیه = 36 }}»، و آیه بعد از آن {{متن قرآن |قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون |سوره = اعراف |آیه = 25 }}، این است که نحوه حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در [[بهشت]]) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبود. | ||
وی میگوید: بهشت آدم در آسمان بود، هر چند که بهشت [[آخرت]] و [[بهشت|جنت خلد]] - که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود- نبوده باشد. | وی میگوید: بهشت آدم در آسمان بود، هر چند که بهشت [[آخرت]] و [[بهشت|جنت خلد]] - که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود- نبوده باشد. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۰: | ||
علامه طباطبائی در جایی دیگر در این زمینه میگوید: بهشت آدم از بهشتهاى دنیا بود، مراد این است که از بهشتهاى برزخى بود که در مقابل بهشت جاودان است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 1، ص 213</ref>. | علامه طباطبائی در جایی دیگر در این زمینه میگوید: بهشت آدم از بهشتهاى دنیا بود، مراد این است که از بهشتهاى برزخى بود که در مقابل بهشت جاودان است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 1، ص 213</ref>. | ||
ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع [[ملائکه]] بعد از [[سجده]] نکردن که در | ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع [[ملائکه]] بعد از [[سجده]] نکردن که در آیه «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین<ref> طه، 117</ref>»؛ آمده است مینویسد: | ||
جمله «فاخرج انک من الصاغرین» تأکید است براى جمله «فاهبط منها»، براى اینکه هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پایینتر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است. | |||
و این مؤید ادعاى ما است که گفتیم ضمیر در «منها» و «فیها» به منزلت بر میگردد، نه به آسمان و یا بهشت. | و این مؤید ادعاى ما است که گفتیم ضمیر در «منها» و «فیها» به منزلت بر میگردد، نه به آسمان و یا بهشت. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۰: | ||
بنابر این، معناى آیه چنین میشود که خداى تعالى فرمود: به جرم اینکه هنگامى که ترا امر کردم [[سجده]] نکردى باید از مقامت فرود آیى؛ چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمیبایستى در چنین مقامى تکبر کنى، پس برون شو که تو از خوارشدگانى<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 8، ص 35</ref>. | بنابر این، معناى آیه چنین میشود که خداى تعالى فرمود: به جرم اینکه هنگامى که ترا امر کردم [[سجده]] نکردى باید از مقامت فرود آیى؛ چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمیبایستى در چنین مقامى تکبر کنى، پس برون شو که تو از خوارشدگانى<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 8، ص 35</ref>. | ||
در جایی دیگر ایشان به | در جایی دیگر ایشان به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: «امر به هبوط یک [[امر تکوینی]] (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الهی و نزدیک شدن به درخت، هیچ دین و تکلیف الاهی در کار نبود؛ بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرد<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 8، ص137 </ref>». | ||
در توضیح کلام [[المیزان فی تفسیر القرآن]] باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص(الشجرة) یک نهی ارشادی بود، مانند اینکه طبیب به مریض میگوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در اینجا هم خداوند فرمود به این درخت نزدیک نشو و از | در توضیح کلام [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب) فی تفسیر القرآن (کتاب)]] باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجرة) یک نهی ارشادی بود، مانند اینکه طبیب به مریض میگوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در اینجا هم خداوند فرمود به این درخت نزدیک نشو و از میوه آن نخور؛ زیرا اگر از میوه این درخت بخوری، نتیجهاش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی به خوبیمعنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن میشود. | ||
=== آیت جوادی آملی === | === آیت جوادی آملی === | ||
[[عبدالله جوادی آملی|آیت جوادی آملی]] با پذیرش بهشت برزخی به عنوان مسکن آدم و | [[عبدالله جوادی آملی|آیت جوادی آملی]] با پذیرش بهشت برزخی به عنوان مسکن [[حضرت آدم|آدم]] و [[حوا]]، میگوید: حضرت آدم از نشئه فرا طبیعت به محدوده طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است. - مانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی. علاوه بر این این هبوط چون همراه با [[توبه]] و اجتباء حضرت آدم بود، از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد میشود<ref> جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 383، قم، مرکز نشر اسراء</ref>. | ||
هبوط [[ابلیس]] سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد | هبوط [[ابلیس]] سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد درجه پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد<ref> جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 3،ص 374 و408 و466، قم، مرکز نشر اسراء</ref>. | ||
== انواع هبوط شیطان == | == انواع هبوط شیطان == | ||
# هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده | # هبوطی از جایگاه و منزلت [[ملائکه|فرشتگان]] که پس از [[استکبار]] از سجده برای آدم حاصل شد و لازمه ی آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه ی {{متن قرآن |قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین |سوره = طه |آیه = 117 }}. به اشاره دارد<ref>طه، 117</ref>. | ||
# هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت<ref> تفسیر تسنیم، ج3، ص371-375</ref>. | # هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت<ref> تفسیر تسنیم، ج3، ص371-375</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[بهشت]] | |||
* [[سجده]] | |||
* [[ملائکه]] | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | |||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۴
هُبوط خروج حضرت آدم و حوا از بهشت و سکونت آنها در زمین است. هبوط در قرآن و ادیان آسمانی مطرح شده است.
واژهشناسی هبوط
ابن فارس میگوید: «هبوط کلمهای است که دلالت بر فرود آمدن میکند[۱].»
معنای هبوط آدم از بهشت
هُبوط به معنای پایین آمدن از بلندی (نزول) و ضد صعود(بالا رفتن) است. و گاهی به معنای حلول در مکان نیز استعمال میشود.
بحث از هبوط آدم (علیهالسلام) و معنای این هبوط در مرحله اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم! آیا این یک بهشت دنیایی بود یا آخرتی؟
آنچه مسلم است این است که بهشت جاودان نبود. بر این اساس هبوط مقامی است؛ یعنی مراد از هبوط آدم از بهشت بیرون راندن او از بهشت و محروم شدن از زندگی بهشتی (بهشت دنیایی) و اسکان او در زمین و برخورداری از زندگی همراه با رنج و سختی و مشقت است که در آیات متعددی از قرآن مجید به آن اشاره شده است.
هبوط در لغت به معنای سقوط از بلندی به محل پایین و پستتر و نقیض صعود است[۲].
در آیات متعددی از قرآن مجید از اخراج آدم (علیهالسلام) از بهشت و اسکان او در زمین به هبوط تعبیر شده است:
وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین [بقره–36] ؛ و در این هنگام به آنها گفتیم: همگی به زمین فرود آیید، در حالیکه بعضی دشمن بعض دیگر خواهید بود.
قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون [بقره–38] ؛ گفتیم همگی از آن فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمده، کسانی که از آن پیروی کنند نه ترسی بر آنها است و نه غمگین شوند.
قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین [اعراف–24] ؛ از مقام خویش فرود آیید، در حالیکه بعضی از شما نسبت به بعض دیگر دشمن خواهید بود (شیطان دشمن شما است و شما دشمن او) و برای شما در زمین قرارگاه و وسیله بهرهگیری تا زمان معینی خواهد بود.
همچنین در قرآن مجید هبوط به معنای حلول و استقرار یافتن در محل (شهر) نیز استعمال شده است. در قصه حضرت موسی (علیهالسلام) و بنیاسرائیل قرآن میفرماید: ... قال أتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصراً فان لکم ما سألتم ... [بقره–61] ؛ موسی گفت: آیا غذایی پستتر را به جای غذای بهتر انتخاب میکنید؟ (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید در آنجا برای شما وجود دارد.
بحث از هبوط آدم(علیهالسلام) و معنای این هبوط در مرحله نخست به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بود (زمینی یا برزخی)، یا آخرتی؟ آنچه مسلم است این است که بهشت خلد نبوده است، بر این اساس هبوط، هبوط مقامی است.
نظریات مفسران در مورد هبوط
طبرسی
طبرسی در تفسیر مجمع البیان میفرماید: هبوط و نزول و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین... و گاهی هبوط به معنای(حلول در مکان) استعمال میشود مثل آیه شریفه که میفرماید: «اهبطوا مصراً»؛ یعنی وارد شهر شوید[۳].
علامه طباطبائی
علامه طباطبائی در این زمینه میفرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیا است». ظاهر آیه، قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین [بقره–36] »، و آیه بعد از آن قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون [اعراف–25] ، این است که نحوه حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبود.
وی میگوید: بهشت آدم در آسمان بود، هر چند که بهشت آخرت و جنت خلد - که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود- نبوده باشد.
بله در اینجا این سؤال باقى میماند: که معناى آسمان چیست؟ و بهشت آسمانى چه معنا دارد؟ [۴]؛
علامه طباطبائی در جایی دیگر در این زمینه میگوید: بهشت آدم از بهشتهاى دنیا بود، مراد این است که از بهشتهاى برزخى بود که در مقابل بهشت جاودان است[۵].
ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین[۶]»؛ آمده است مینویسد:
جمله «فاخرج انک من الصاغرین» تأکید است براى جمله «فاهبط منها»، براى اینکه هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامى و نزول به درجه پایینتر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است.
و این مؤید ادعاى ما است که گفتیم ضمیر در «منها» و «فیها» به منزلت بر میگردد، نه به آسمان و یا بهشت.
و شاید کسانى هم که گفتهاند مرجع ضمیر، آسمان و یا بهشت است، مقصودشان همان منزلت باشد.
بنابر این، معناى آیه چنین میشود که خداى تعالى فرمود: به جرم اینکه هنگامى که ترا امر کردم سجده نکردى باید از مقامت فرود آیى؛ چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبرى بود و تو نمیبایستى در چنین مقامى تکبر کنى، پس برون شو که تو از خوارشدگانى[۷].
در جایی دیگر ایشان به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: «امر به هبوط یک امر تکوینی (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الهی و نزدیک شدن به درخت، هیچ دین و تکلیف الاهی در کار نبود؛ بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرد[۸]».
در توضیح کلام المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب) فی تفسیر القرآن (کتاب) باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجرة) یک نهی ارشادی بود، مانند اینکه طبیب به مریض میگوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در اینجا هم خداوند فرمود به این درخت نزدیک نشو و از میوه آن نخور؛ زیرا اگر از میوه این درخت بخوری، نتیجهاش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی به خوبیمعنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن میشود.
آیت جوادی آملی
آیت جوادی آملی با پذیرش بهشت برزخی به عنوان مسکن آدم و حوا، میگوید: حضرت آدم از نشئه فرا طبیعت به محدوده طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است. - مانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی. علاوه بر این این هبوط چون همراه با توبه و اجتباء حضرت آدم بود، از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد میشود[۹].
هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد درجه پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد[۱۰].
انواع هبوط شیطان
- هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده برای آدم حاصل شد و لازمه ی آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه ی قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین [طه–117] . به اشاره دارد[۱۱].
- هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت[۱۲].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۶، ص۳۰
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، 421، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 196، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش
- ↑ البته اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوطشان(نزولشان) در زمین جنبهی عقوبت نداشت؛ زیرا دلیل داریم که انبیای الهی در هیچ حالی مرتکب عمل قبیح نمیشوند و کسی که عقوبت را بر پیامبران جایز بداند، در حق آنها جفا کرده و بزرگترین تهمت ناروا را به خداوند متعال وارد ساخته است... همانا خداوند آدم را از بهشت خارج کرد به دلیل اینکه با تناول از میوهی شجرهی ممنوعه، مصلحت تغییر کرد و حکمت و تدبیر االهی اقتضا نمود که او را به زمین بیاورد و به تکالیف و سختیهای دنیا مبتلا سازد. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 197
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 135، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 208، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 1، ص 213
- ↑ طه، 117
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 8، ص 35
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 8، ص137
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 383، قم، مرکز نشر اسراء
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 3،ص 374 و408 و466، قم، مرکز نشر اسراء
- ↑ طه، 117
- ↑ تفسیر تسنیم، ج3، ص371-375