عبدالرحمن بن عوف: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)|پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلند‌قد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهره‌ای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانه‌هایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمی‌کرد.
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم)]] او را عبدالرحمن نامید. عبدالرحمن را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.  
مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.  


== معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف ==
== معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف ==
خط ۳۲: خط ۳۱:


== سریه دومة الجندل ==
== سریه دومة الجندل ==
روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن‌را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن و هیچ کودکى را نکش<ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>».
روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن و هیچ کودکى را نکش<ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>».


عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن‌جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می‌خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامه‌اى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرت‌شان اطلاع داد که می‌خواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>.
عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن‌جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می‌خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامه‌اى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرت‌شان اطلاع داد که می‌خواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>.
خط ۴۰: خط ۳۹:
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف ==
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف ==
برخی از منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] از [[مغیرة بن شعبه]] چنین نقل کرده‌اند:
برخی از منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] از [[مغیرة بن شعبه]] چنین نقل کرده‌اند:
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref>». مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است<ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>.
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref>». مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است<ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>.


== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر ==
== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر ==
برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی‌هاشم]] و تهدید [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت زهرا (سلام الله علیها)]] به شمار آورده‌اند<ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>.
برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] و تهدید [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (سلام الله علیها)]] به شمار آورده‌اند<ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>.


اما به یقین مهم‌ترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای ‌شورای شش نفره‌ای بود که خلیفه دوم آن‌را برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهم‌ترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید می‌کرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] می‌شد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد.
اما به یقین مهم‌ترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای ‌شورای شش نفره‌ای بود که خلیفه دوم آن را برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهم‌ترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید می‌کرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] می‌شد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد.


از برخی منابع تاریخی به دست می‌آید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:‌»پس از [[شهادت]] [[ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] خطاب به عبدالرحمن می‌گوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر می‌خواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرط‌ها به او دادم؛ مخالفت کرده است<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>».
از برخی منابع تاریخی به دست می‌آید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:‌»پس از شهادت [[ابوذر غفاری|ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی بن ابی‌طالب|علی (علیه‌السلام)]] خطاب به عبدالرحمن می‌گوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر می‌خواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرط‌ها به او دادم؛ مخالفت کرده است<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>».


عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقل‌هایی پیرامون ثروت او وجود دارد<ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیت‌های مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند<ref>الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 3، ص 100</ref>.
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقل‌هایی پیرامون ثروت او وجود دارد<ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیت‌های مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند<ref>الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 3، ص 100</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۳۲

عبدالرحمن بن عوف
عبدالرحمن بن عوف.jpg
نام کاملعبدالرحمن بن عوف بن عبد عوف
نام‌های دیگرعَبْدُالرَّحْمن بن عَوْف
اطلاعات شخصی
محل تولدمکه
محل درگذشتمدینه
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌ها
  • فرماندهی سریه دومه الجندل
  • حضور در شورای شش نفره برای انتخاب خلیفه سوم

عبدالرحمن بن عوف از قبیله قریش و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان جاهلیت کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) او را عبدالرحمن نامید. عبدالرحمن را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.

معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف

«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب[۱]»، در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد[۲]. نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود[۳]. در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از مسلمان شدن، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) او را عبدالرحمن نامید[۴].

وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق ابوبکر اسلام آورد[۵]. عبدالرحمن از جمله ده نفری است که نامش در روایت عشره مبشره آمده است[۶]. وی هم‌چنین جزو گروهی بود که دو هجرت داشت؛ یعنی در سفر حبشه همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به مکه پس از مدتی به مدینه هجرت کرد[۷].

پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه، ‌میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع اهل‌سنت معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید[۸]. اما ‌برخی منابع شیعه آورده‌اند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود[۹].

نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ‌های پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت[۱۰]. و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.

سریه دومة الجندل

روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به جهاد برو و فقط در راه خدا با کافران بجنگ، مکر و فریب مکن و هیچ کودکى را نکش[۱۱]».

عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن‌جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می‌خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و مسیحى بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامه‌اى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرت‌شان اطلاع داد که می‌خواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد[۱۲].

بر اساس برخی نقل‌ها خود پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن[۱۳]». به هر حال روشن است که این دستور برای محکم‌تر شدن پیمان میان طرفین بود.

اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف

برخی از منابع اهل‌سنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کرده‌اند: [در راه یکی از جنگ‌ها] رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت نماز گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید[۱۴]». مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است[۱۵].

عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر

برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان خلیفه دوم در ماجرای کوچه بنی‌هاشم و تهدید حضرت زهرا (سلام الله علیها) به شمار آورده‌اند[۱۶].

اما به یقین مهم‌ترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای ‌شورای شش نفره‌ای بود که خلیفه دوم آن را برای انتخاب خلیفه بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهم‌ترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید می‌کرد؛ خلیفه مسلمانان می‌شد. در نهایت نیز رأی او بود که عثمان را خلیفه مسلمانان کرد.

از برخی منابع تاریخی به دست می‌آید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:‌»پس از شهادت ابوذر در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ علی (علیه‌السلام) خطاب به عبدالرحمن می‌گوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر می‌خواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرط‌ها به او دادم؛ مخالفت کرده است[۱۷]».

عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقل‌هایی پیرامون ثروت او وجود دارد[۱۸]. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیت‌های مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها وصیت کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند[۱۹].

او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانسته‌اند[۲۰].

فوت عبدالرحمن

عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۲۱].

پانویس

  1. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ‌ ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق
  2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق
  3. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق
  4. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم، ‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق
  5. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 163، بیروت، دارالفکر، 1407ق
  6. ر. ک: 38389؛ بررسی روایت «بشارت بهشت به ده نفر از صحابه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم)»
  7. . الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 92
  8. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 3، ص 392، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ ‌ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 3، ص 53، بیروت، دارطوق النجاة، چاپ اول، 1422ق
  9. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ‏ ج 2، ص 109، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 184، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق
  10. صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق
  11. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا
  12. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق
  13. ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق
  14. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا
  15. ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا
  16. جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا
  17. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق
  18. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق
  19. الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 3، ص 100
  20. المنتظم، ج ‏5، ص 34
  21. تاریخ ‏الإسلام، ج‏ 3، ص 396

منابع

برگرفته ازسایت عبدالرحمن بن عوف؛ ‌ صحابی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه فردی بود ...