اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Mbox
[[پرونده:اجتهاد.jpg|بی‌قاب|چپ]]
| type  = notice
'''اجتهاد''' بالاترین درجه علمی در دانش [[فقه اسلامی]] و به معنای توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی است. کسی که به رتبه اجتهاد رسیده مُجتَهِد یا [[فقیه]] می‌خوانند. اجتهاد نیازمند آموختن شاخه‌های مختلفی از علوم دینی و ادبی مثل ادبیات عرب، [[اصول فقه]]، [[منطق]]، [[آیات الاحکام]]، [[رجال]] و [[درایه]]، نظریه‌های فقهای متقدم و [[تفسیر قرآن]] است. بنابر [[فقه|فقه شیعه]]، اجتهاد [[واجب تخییری]] است؛ بدین معنا که هر مکلفی مخیر است یا اجتهاد کند یا به واسطه تقلید از مجتهد و یا با احتیاط، احکام شرعی خود را به دست آورد. از سویی دیگر، اجتهاد برای حفظ احکام شرعی از فراموشی و برای پاسخگویی به مسائل فقهی [[مسلمان|مسلمانان]]، [[واجب کفایی]] است.
| class = ambox-In_use
کلمه اجتهاد و مجتهد در قرآن به کار نرفته ولی برخی پژوهش‌گران شیعه معتقدند واژه قرآنی '''تَفَقُّه'''، به لحاظ معنایی، به اجتهاد نزدیک است.
| image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]]
| css = margin: 1px
| text  = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}}
| {{ns:0}}      = مقاله
| بحث          = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]]
| رده‌بندی      = [[ویکی‌پدیا:رده‌بندی|رده]]
| راهنما          = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| درگاه        = [[ویکی‌پدیا:درگاه|درگاه]]
| الگو      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام الگو|الگو]]
| کاربر          = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه کاربری]]
| بحث کاربر      = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه بحث کاربری]]
| ویکی‌پدیا      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه ویکی‌پدیا]]
| بحث ویکی‌پدیا = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه بحث ویکی‌پدیا]]
}}}} هم‌اکنون  برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شده‌است، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده می‌شود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br>
<small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرین‌بار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافته‌است؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده استاین الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین می‌کنید.</small>
<includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
| کاربر
| بحث کاربر = <!-- no category -->
| [[رده:صفحه‌های سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
}}<noinclude>
</noinclude>


<div class="wikiInfo">
== تاریخچه اجتهاد از دیدگاه شیعه ==
[[پرونده:اجتهاد.jpg|بندانگشتی|اجتهاد]]
اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم‌السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
[[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیه‌السّلام)]] می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهده شما است<ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>.
!نام اجتهاد
 
|فقه
و یا [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیه السلام)]] به ابان بن تغلب فرمودند: «در [[مسجد]] [[مدینه]] بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
|-
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.
|
 
|
== اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه ==
|-
پس از هجرت [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم<ref>قرآن</ref> را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین‌الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|}
</div>


'''اجتهاد''' بالاترین درجه علمی در دانش [[فقه اسلامی]] و به معنای توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی است. کسی که به رتبه اجتهاد رسیده مُجتَهِد یا [[فقیه]] می‌خوانند. اجتهاد نیازمند آموختن شاخه‌های مختلفی از علوم دینی و ادبی مثل ادبیات عرب، [[اصول فقه]]، [[منطق]]، [[آیات الاحکام]]، [[رجال]] و [[درایه]]، نظریه‌های فقهای متقدم و [[تفسیر قرآن]] است. بنابر [[فقه شیعه]]، اجتهاد [[واجب تخییری]] است؛ بدین معنا که هر مکلفی مخیر است یا اجتهاد کند یا به واسطه تقلید از مجتهد و یا با احتیاط، احکام شرعی خود را به دست آورد. از سویی دیگر، اجتهاد برای حفظ احکام شرعی از فراموشی و برای پاسخگویی به مسائل فقهی مسلمانان، واجب کفایی است.
بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>.
کلمه اجتهاد و مجتهد در قرآن به کار نرفته ولی برخی پژوهشگران شیعه معتقدند واژه قرآنی '''تَفَقُّه'''، به لحاظ معنایی، به اجتهاد نزدیک است.


=تاریخچه اجتهاد=
به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی دانست که خود زمینه‌ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:


اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم‌السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
الف. وجود شارع یعنی رسول خدا (صلی الله علیه) در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه‌ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.
امام صادق ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است. <ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>
 
ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه‌ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:


و یا امام باقر ـ (ع) ـ به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
* اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (ع) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.
* اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.


=اجتهاد در زمان پیامبر (ص) در مدینه=
به تعبیری دیگر، اجتهاد از نظر مفهوم به دو بخش تقسیم می‌گردد:


پس از هجرت [[پیامبر]] (ص) به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم <ref>قرآن</ref> را تشکیل می دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.
یک. اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنت.


بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه های مختلف زندگی مادی و معنوی انسانها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده اند.<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>
دو. اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی.


به این ترتیب مدینه را می توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی دانست که خود زمینه ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیانگذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.


الف. وجود شارع یعنی [[رسول خدا]] (ص) در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (ص) مراجعه می کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می پرسیدند.
اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می‌باشد.


ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده ها و فروع جدید کم بودند و زمینه های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (ص) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:
اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.


الف. اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>.


ب. اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل‌سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref>


به تعبیری دیگر، اجتهاد از نظر مفهوم به دو بخش تقسیم می گردد:
== اجتهاد در دوره امامان شیعه ==
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر (صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>.


یک. اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنت.
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.


دو. اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی.
و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (علیه السلام) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفته‌اند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته‌اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمی‌شود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد، ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامه کاشف‌الغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است<ref>اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237</ref>.


میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی امامیه و شیعه است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.


اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم است که در کنار قرآن و سنت.
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>.


اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستینی تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (ص) ارتباط مستقیم داشته اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.
== اجتهاد از نظر لغت ==
اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است؛ فیّومی می‌گوید: «الْجُهْدُ بِالضَّمِّ فی الْحِجَازِ وَ بِالْفَتْحِ فی غَیْرِهِمْ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ»<ref>مصباح المنیر، فیّومی، احمد بن محمّد، واژه «جهد»</ref> و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد وَ الطَّاقَةِ» <ref>مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس، واژه «جهد»</ref> و ابن منظورمی‌گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنی الطاقة» یعنی جَهْد و جُهد به معنای قدرت و توانایی است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معنای سختی و رنج و «جُهد» به معنای طاقت و توانایی است<ref>لسان العرب، ابن منظور، واژه «جهد»</ref>.


همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده اند.<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>
[[راغب اصفهانی]] می‌گوید: «الجَهْد و الجُهد الطَّاقَةُ وَالْمَشَقَّةِ»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الِاجْتِهَادِ أَخْذُ النَّفْسِ بِبَذْلِ الطَّاقَةِ وَ تَحْمِلُ الْمَشَقَّةِ<ref>المفردات، راغب اصفهانی، واژه «جهد»</ref>؛ (اجتهاد آن است که انسان در انجام کاری نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج‌ها و سختی‌ها را تحمّل کند».


در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (ص) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کرده اند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (ص) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده اند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی باشد که بعدها، از آن استنباط می گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد،ص 53 - 54</ref>
حق آن است که تحمّل مشقّت و سختی از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معنای استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه‌اش در رنج و سختی قرار گرفتن می‌باشد<ref>أنوار الأصول، مکارم شیرازی، ناصر، به قلم: قدسی، احمد، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، ج 3، ص 596</ref>.
آیه شریفه: {{متن قرآن |لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ» |سوره = توبه |آیه = 79 }}؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی‌یابند.


=اجتهاد در دورۀ امامان (ع)=
و در [[نهج‌ البلاغه|نهج‌البلاغه]] نیز به این معنا آمده: «َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‌»<ref>نهج‌البلاغه، صبحی صالح خطبه 1</ref>؛ (کسانی که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمی‌توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند).
این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می‌شود<ref>. المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref>.
در نتیجه، به کسی که ضروریات دین را به دست می‌آورد، نمی‌گویند اجتهاد کرده؛ ولی برای فقیهی که مسائل پیچیده فقهی و احکام شرعی را از منابع آن استنباط کرده، این واژه را به کار می‌برند.


در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (ع) و دیگر امامان (ع) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونۀ کامل بیان کرده اند؛ به عنوان مثال امام صادق (ع) مکرراً می فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و امام رضا (ع) فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (ع) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (ع) خود امتداد عصر پیامبر(ص) و ادامۀ عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (ع) صادر شده است.<ref>ادوار اجتهاد،ص 89 - 90</ref>
== اجتهاد از نظر اصطلاح ==
علمای اصول برای اجتهاد معانی و تعاریف مختلفی ذکر کرده‌اند که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:


گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از ائمه (ع) وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کنندۀ به اجتهاد در کلام امامان (ع)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می پذیرد.
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>.


و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (ع) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفته اند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمی شود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد،ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامۀ کاشف الغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است.<ref>اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237</ref>
این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] وجود دارد<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل‌سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>.


مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژۀ اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه های متناسب با فقه امامیه استفاده می شده است.
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).


اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آن گاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحلۀ فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژۀ اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه ای که محققان و فقیهان دوره های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (ص) استفاده کردند.<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>
اشکال این تعریف آن است که در تحقق اجتهاد، نهایت تلاش و به کارگیری تمام توان و نیرو در مقام فحص لازم نیست، بلکه اگر به قدری فحص و تحقیق کند که از وجود دلیل مخالف یا مخصّص و یا مقیّد مأیوس شود، کافی است تا به ظاهر دلیل اوّل اخذ کند؛ دیگر نیازی نیست که همه توان را در مقام فحص و تحقیق به کار گیرد. مگر اینکه منظور از تمام وسع، همان مقدار عرفی فحص باشد.


=بنیان‌گذاران اجتهاد=
ج) تعریفی که در تنقیح آمده، و آن عبارت است از «تحصیل حجّت بر حکم شرعی<ref> التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الخویی، سید ابوالقاسم، به قلم: غروی تبریزی، میرزا علی، ج 1، ص 22</ref>».
این تعریف اگر‌چه از تعاریف دیگر بهتر و کامل‌تر است، ولی اشکالش این است که شامل عمل مقلّد نیز می‌شود، زیرا او نیز حجّت بر حکم شرعی را از طریق قول [[مجتهد]] تحصیل می‌کند؛ ولی از طریق دلیل اجمالی.


قدیمی‌ترین بنیانگذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، ‌یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بوده‌اند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، ‌علم‌الهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی    ، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند. <ref>موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ص۱۶۸</ref>
د) تعریفی که نزد مشهور علمای اصول مورد قبول و خالی از اشکالات سابق است، چنین است: «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِخْرَاجُ الحکم الشَّرْعِیِّ الْفَرْعِیِّ اَوْ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ عَنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 599</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعی فرعی، یا حجّتی شرعی بر حکم شرعی فرعی از طریق دلیل‌های تفصیلی).


=شرایط اجتهاد=
== بنیان‌گذاران اجتهاد ==
قدیمی‌ترین بنیان‌گذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، ‌یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بوده‌اند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، ‌علم‌الهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند<ref>موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ص۱۶۸</ref>.


== شرایط اجتهاد ==
مجتهد به کسی گفته می‌شود که در پرتو تحصیلات عالیه خود در علوم فقه، اصول فقه، قواعد فقهیه، علم رجال، درایه، منطق، ادبیات، حدیث‌شناسی و تفسیر قرآن، بتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن که بیان شد، استخراج و استنباط نماید.
مجتهد به کسی گفته می‌شود که در پرتو تحصیلات عالیه خود در علوم فقه، اصول فقه، قواعد فقهیه، علم رجال، درایه، منطق، ادبیات، حدیث‌شناسی و تفسیر قرآن، بتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن که بیان شد، استخراج و استنباط نماید.


همچنین سید محمد جواد غروی معتقد است که مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها را معین کرده‌است که متضمن مصالح خلق می‌باشد.<ref> شرح رساله علامه غروی بر رساله توضیح المسائل بروجردی، نشر نگارش، ۱۳۸۲ و حجیت ظن فقیه و کاربرد آن در فقه، نشر اقبال، ۱۳۸۷</ref> برای مجتهد شدن، شخص باید دوره‌های تحصیلی خاصی را در زمینه علوم یادشده طی کند.
همچنین سید محمد جواد غروی معتقد است که مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها را معین کرده‌است که متضمن مصالح خلق می‌باشد<ref> شرح رساله علامه غروی بر رساله توضیح المسائل بروجردی، نشر نگارش، ۱۳۸۲ و حجیت ظن فقیه و کاربرد آن در فقه، نشر اقبال، ۱۳۸۷</ref>. برای مجتهد شدن، شخص باید دوره‌های تحصیلی خاصی را در زمینه علوم یادشده طی کند.


این دوره‌ها به سه بخش بدین شرح تقسیم می‌شوند:
این دوره‌ها به سه بخش بدین شرح تقسیم می‌شوند:
خط ۱۲۷: خط ۹۵:
ج- دوره درس خارج.  
ج- دوره درس خارج.  


=مجتهد اعلم=
== مجتهد اعلم ==
 
بیش‌تر فقها گفته‌اند اعلم کسی است که در استنباط مسائل فقهی، به قواعد و مدارک فقهی اکثر اطلاعاً، اجود فهما و در نتیجه اجود استنباطا باشد.<ref>«اگر شناخت مجتهد اعلم مشکل باشد، چه باید کردخبرگزاری رسمی حوزه</ref>؟». اما بعضی فقها تعریف‌های دیگری ارائه کرده‌اند.
بیش‌تر فقها گفته‌اند اعلم کسی است که در استنباط مسائل فقهی، به قواعد و مدارک فقهی اکثر اطلاعاً، اجود فهما و در نتیجه اجود استنباطا باشد.<ref>«اگر شناخت مجتهد اعلم مشكل باشد، چه بايد كرد؟». خبرگزاری رسمی حوزه</ref>. اما بعضی فقها تعریف‌های دیگری ارائه کرده‌اند.


شیخ انصاری می‌گوید اعلم کسی است که اقوی ملکة و اشدّ استنباطا بر اساس قواعد مقرر شده باشد و در فهم انواع تعارض و جمع یا حل آن‌ها و مراعات تقریبات عرفیه و کاربد اصول عملیه و ... قوی‌تر باشد.. <ref>«مطارح الانظار». کتابخانه مدرسه فقاهت</ref>
شیخ انصاری می‌گوید اعلم کسی است که اقوی ملکة و اشدّ استنباطا بر اساس قواعد مقرر شده باشد و در فهم انواع تعارض و جمع یا حل آنها و مراعات تقریبات عرفیه و کاربد اصول عملیه و... قوی‌تر باشد...<ref>«مطارح الانظار». کتابخانه مدرسه فقاهت</ref>.


آیت‌الله محمدابراهیم جناتی نوشته است اعلم کسی است که در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند.<ref>.
آیت‌الله محمدابراهیم جناتی نوشته است اعلم کسی است که در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند.<ref>.
«فتاوای منتخب». پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی</ref>
«فتاوای منتخبپایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی</ref>».


علامه سید کمال حیدری تعریفی متفاوت دارند و می‌نویسد اعلم فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام فقهی نیست، بلکه باید در همه معارف دینی اعلم باشد و بتواند بر اساس قواعد و ضوابط، درست استنباط کند.<ref>«شرط اعلمیت و توضیح آن». سایت رسمی علامه سید کمال حیدری</ref>
سید کمال حیدری تعریفی متفاوت دارد و می‌نویسد اعلم فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام فقهی نیست، بلکه باید در همه معارف دینی اعلم باشد و بتواند بر اساس قواعد و ضوابط، درست استنباط کند<ref>«شرط اعلمیت و توضیح آن». سایت رسمی علامه سید کمال حیدری</ref>.


علامه علی ریاحی نبی در تعریفی کاملاً متفاوت معتقد است اعلم آن است که هم در فروع فقهی (یعنی حکام عملیه)و هم در اصول عقائد و ... قدرت استنباط داشته باشد با استفاده از آیات و روایات و قواعد قواعد فقهی و عقل و اصول عملیه و ... بتواند مسائل را استنباط کند و در علوم آلی، یعنی علومی که در استنباط این‌ها مهم است، مانن تفسیر، علم الحدیث، تاریخ، اصول فقه، قواعد فقهیه، علوم تجربی مورد نیاز برای استنباط و ... دارای مبنای اجتهادی یا خبرویت لازم باشد. مثلاً چنان‌چه در استنباط مسأله‌ای به قسمتی از علوم پزشکی یا نجوم یا شیمی و ... نیاز است، یا در آن‌ها متخصص باشد و یا حداقل خبره باشد. <ref>
علامه علی ریاحی نبی در تعریفی کاملاً متفاوت معتقد است اعلم آن است که هم در فروع فقهی (یعنی حکام عملیه)و هم در اصول عقائد و... قدرت استنباط داشته باشد با استفاده از آیات و روایات و قواعد قواعد فقهی و عقل و اصول عملیه و... بتواند مسائل را استنباط کند و در علوم آلی، یعنی علومی که در استنباط این‌ها مهم است، مانن تفسیر، علم الحدیث، تاریخ، اصول فقه، قواعد فقهیه، علوم تجربی مورد نیاز برای استنباط و... دارای مبنای اجتهادی یا خبرویت لازم باشد. مثلاً چنان‌چه در استنباط مسأله‌ای به قسمتی از علوم پزشکی یا نجوم یا شیمی و... نیاز است، یا در آنها متخصص باشد و یا حداقل خبره باشد<ref>
«الاجتهاد و التقلید - جلسه ۷۲». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج</ref>
«الاجتهاد و التقلید - جلسه ۷۲». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج</ref>.


اکثر فقها و مجتهدین، شرط اعلمیت را جزء شروط مرجع تقلید می‌دانند، اما بعضیها هم این شرط را لازم نمی‌دانند. محمدابراهیم جناتی و علی ریاحی نبی از جمله این افراد هستند.  
اکثر فقها و مجتهدین، شرط اعلمیت را جزء شروط مرجع تقلید می‌دانند، اما بعضی‌ها هم این شرط را لازم نمی‌دانند. محمدابراهیم جناتی و علی ریاحی نبی از جمله این افراد هستند.  
 
=انواع اجتهاد=


== انواع اجتهاد ==
اجتهاد را با توجه به تاریخچه آن در دو معنا به کار می‌برند:
اجتهاد را با توجه به تاریخچه آن در دو معنا به کار می‌برند:


اجتهاد از راه نظر <ref>جمال عبدالناصر، موسوعه فقهی، ج3، ص9</ref> یا اجتهاد به معنای خاص<ref> محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص34</ref> که منظور از آن همان قیاس است و در کتب فقهی و اصولی شیعه با تعبیرهای '''اجتهاد سنی'''، '''اجتهاد باطل'''، '''اجتهاد حرام'''، '''اجتهاد قیاسی'''، '''اجتهاد مذموم''' و '''اجتهاد رای''' از آن یاد و نهی شده‌است.<ref> آغا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، ص78</ref>
اجتهاد از راه نظر <ref>جمال عبدالناصر، موسوعه فقهی، ج3، ص9</ref> یا اجتهاد به معنای خاص<ref> محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص34</ref> که منظور از آن همان قیاس است و در کتب فقهی و اصولی شیعه با تعابیری نظیر:اجتهاد قیاسی و اجتهاد رای''' از آن یاد و نهی شده‌است<ref> آغا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، ص78</ref>.


اجتهاد در دایره نص یا اجتهاد به معنای عام <ref>مرتضی مطهری، ده گفتار، ص81</ref> که همان کوشش برای استخراج احکام شرعی از ادله شرعی آن است <ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص49</ref> و فقها و اصولی‌ها آن را همراه یا بدون یکی از قیدهای <big>ظن</big>، <big>فقیه</big> <big>علم</big> و <big>ملکه</big> تعریف می‌کنند. این نوع از اجتهاد مورد پذیرش علمای شیعه می‌باشد.<ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص62</ref>
اجتهاد در دایره نص یا اجتهاد به معنای عام <ref>مرتضی مطهری، ده گفتار، ص81</ref> که همان کوشش برای استخراج احکام شرعی از ادله شرعی آن است <ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص49</ref> و فقها و اصولی‌ها آن را همراه یا بدون یکی از قیدهای <big>ظن</big>، <big>فقیه</big> <big>علم</big> و <big>ملکه</big> تعریف می‌کنند. این نوع از اجتهاد مورد پذیرش علمای شیعه می‌باشد<ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص62</ref>.
 
=مجتهد مرد=


== مجتهد مرد ==
اکثر فقهای معاصر می‌گویند فقط از مجتهدی می‌توان تقلید کرد که مرد باشد. یعنی مقلد، چه زن باشد و چه مرد، باید از مجتهد مرد تقلید کند. اما تعدادی از مراجع مانند محمدابراهیم جناتی،<ref>«فتاوای منتخب». سایت رسمی محمد ابراهیم جناتی</ref> علی ریاحی نبی<ref>«احکام مربوط به مرجع تقلید». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.</ref> و محمد صادقی تهرانی <ref>«رساله نوین - بخش اجتهاد و تقلید». سایت رسمی محمد صادقی تهرانی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۹.</ref> مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانند.
اکثر فقهای معاصر می‌گویند فقط از مجتهدی می‌توان تقلید کرد که مرد باشد. یعنی مقلد، چه زن باشد و چه مرد، باید از مجتهد مرد تقلید کند. اما تعدادی از مراجع مانند محمدابراهیم جناتی،<ref>«فتاوای منتخب». سایت رسمی محمد ابراهیم جناتی</ref> علی ریاحی نبی<ref>«احکام مربوط به مرجع تقلید». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.</ref> و محمد صادقی تهرانی <ref>«رساله نوین - بخش اجتهاد و تقلید». سایت رسمی محمد صادقی تهرانی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۹.</ref> مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانند.


=اجتهاد در اهل سنت=
== جستارهای وابسته ==
 
* [[فقه]]
اکنون اجتهاد مطلق در اهل سنت وجود ندارد و فقط اجتهاد در مذهب شیعه وجود دارد البته تا سال ۶۵۵ ه‍.ق اجتهاد مطلق در بین فقیهان اهل سنت رواج داشت ولی به علت سیاسی بعدها دیگر مذاهب نادیده گرفته شدند . <ref>مقریزی، تقی الدین، خطط مقریزی (المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار)، ج2، ص 333 و 334</ref>
* [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیه‌السّلام)]]
 
* [[تقلید]]
=پانویس=
* [[مجتهد]]


== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
[[رده:اصطلاحات فقهی و اصولی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مرجعیت شیعه]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:واجبات تخییری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۱۰

اجتهاد.jpg

اجتهاد بالاترین درجه علمی در دانش فقه اسلامی و به معنای توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی است. کسی که به رتبه اجتهاد رسیده مُجتَهِد یا فقیه می‌خوانند. اجتهاد نیازمند آموختن شاخه‌های مختلفی از علوم دینی و ادبی مثل ادبیات عرب، اصول فقه، منطق، آیات الاحکام، رجال و درایه، نظریه‌های فقهای متقدم و تفسیر قرآن است. بنابر فقه شیعه، اجتهاد واجب تخییری است؛ بدین معنا که هر مکلفی مخیر است یا اجتهاد کند یا به واسطه تقلید از مجتهد و یا با احتیاط، احکام شرعی خود را به دست آورد. از سویی دیگر، اجتهاد برای حفظ احکام شرعی از فراموشی و برای پاسخگویی به مسائل فقهی مسلمانان، واجب کفایی است. کلمه اجتهاد و مجتهد در قرآن به کار نرفته ولی برخی پژوهش‌گران شیعه معتقدند واژه قرآنی تَفَقُّه، به لحاظ معنایی، به اجتهاد نزدیک است.

تاریخچه اجتهاد از دیدگاه شیعه

اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم‌السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهده شما است[۱].

و یا امام باقر (علیه السلام) به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.» بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.

اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه

پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه) به مدینه و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم[۲] را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین‌الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.

بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند[۳].

به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی دانست که خود زمینه‌ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:

الف. وجود شارع یعنی رسول خدا (صلی الله علیه) در میان مسلمانان و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه‌ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.

ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه‌ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:

  • اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
  • اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.

به تعبیری دیگر، اجتهاد از نظر مفهوم به دو بخش تقسیم می‌گردد:

یک. اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنت.

دو. اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی.

میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی امامیه و شیعه است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.

اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می‌باشد.

اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.

همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند[۴].

در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل‌سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.[۵]

اجتهاد در دوره امامان شیعه

در جوامع حدیثی شیعه، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و امام رضا (علیه السلام) فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر (صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است[۶].

گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از ائمه (علیه السلام) وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.

و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (علیه السلام) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفته‌اند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته‌اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمی‌شود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ [۷]زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامه کاشف‌الغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است[۸].

مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.

اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند[۹].

اجتهاد از نظر لغت

اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است؛ فیّومی می‌گوید: «الْجُهْدُ بِالضَّمِّ فی الْحِجَازِ وَ بِالْفَتْحِ فی غَیْرِهِمْ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ»[۱۰] و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد وَ الطَّاقَةِ» [۱۱] و ابن منظورمی‌گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنی الطاقة» یعنی جَهْد و جُهد به معنای قدرت و توانایی است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معنای سختی و رنج و «جُهد» به معنای طاقت و توانایی است[۱۲].

راغب اصفهانی می‌گوید: «الجَهْد و الجُهد الطَّاقَةُ وَالْمَشَقَّةِ»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الِاجْتِهَادِ أَخْذُ النَّفْسِ بِبَذْلِ الطَّاقَةِ وَ تَحْمِلُ الْمَشَقَّةِ[۱۳]؛ (اجتهاد آن است که انسان در انجام کاری نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج‌ها و سختی‌ها را تحمّل کند».

حق آن است که تحمّل مشقّت و سختی از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معنای استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه‌اش در رنج و سختی قرار گرفتن می‌باشد[۱۴]. آیه شریفه: Ra bracket.png لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ» [توبه–79] La bracket.png؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی‌یابند.

و در نهج‌البلاغه نیز به این معنا آمده: «َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‌»[۱۵]؛ (کسانی که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمی‌توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند). این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می‌شود[۱۶]. در نتیجه، به کسی که ضروریات دین را به دست می‌آورد، نمی‌گویند اجتهاد کرده؛ ولی برای فقیهی که مسائل پیچیده فقهی و احکام شرعی را از منابع آن استنباط کرده، این واژه را به کار می‌برند.

اجتهاد از نظر اصطلاح

علمای اصول برای اجتهاد معانی و تعاریف مختلفی ذکر کرده‌اند که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است[۱۷].

این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود[۱۸]، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای اهل‌سنت وجود دارد[۱۹]؛ زیرا عالمان اهل‌سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند[۲۰].

ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ[۲۱]»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).

اشکال این تعریف آن است که در تحقق اجتهاد، نهایت تلاش و به کارگیری تمام توان و نیرو در مقام فحص لازم نیست، بلکه اگر به قدری فحص و تحقیق کند که از وجود دلیل مخالف یا مخصّص و یا مقیّد مأیوس شود، کافی است تا به ظاهر دلیل اوّل اخذ کند؛ دیگر نیازی نیست که همه توان را در مقام فحص و تحقیق به کار گیرد. مگر اینکه منظور از تمام وسع، همان مقدار عرفی فحص باشد.

ج) تعریفی که در تنقیح آمده، و آن عبارت است از «تحصیل حجّت بر حکم شرعی[۲۲]». این تعریف اگر‌چه از تعاریف دیگر بهتر و کامل‌تر است، ولی اشکالش این است که شامل عمل مقلّد نیز می‌شود، زیرا او نیز حجّت بر حکم شرعی را از طریق قول مجتهد تحصیل می‌کند؛ ولی از طریق دلیل اجمالی.

د) تعریفی که نزد مشهور علمای اصول مورد قبول و خالی از اشکالات سابق است، چنین است: «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِخْرَاجُ الحکم الشَّرْعِیِّ الْفَرْعِیِّ اَوْ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ عَنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ[۲۳]»؛ (اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعی فرعی، یا حجّتی شرعی بر حکم شرعی فرعی از طریق دلیل‌های تفصیلی).

بنیان‌گذاران اجتهاد

قدیمی‌ترین بنیان‌گذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، ‌یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بوده‌اند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، ‌علم‌الهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند[۲۴].

شرایط اجتهاد

مجتهد به کسی گفته می‌شود که در پرتو تحصیلات عالیه خود در علوم فقه، اصول فقه، قواعد فقهیه، علم رجال، درایه، منطق، ادبیات، حدیث‌شناسی و تفسیر قرآن، بتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن که بیان شد، استخراج و استنباط نماید.

همچنین سید محمد جواد غروی معتقد است که مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها را معین کرده‌است که متضمن مصالح خلق می‌باشد[۲۵]. برای مجتهد شدن، شخص باید دوره‌های تحصیلی خاصی را در زمینه علوم یادشده طی کند.

این دوره‌ها به سه بخش بدین شرح تقسیم می‌شوند:

الف- دوره مقدمات

ب- دوره سطح عالی

ج- دوره درس خارج.

مجتهد اعلم

بیش‌تر فقها گفته‌اند اعلم کسی است که در استنباط مسائل فقهی، به قواعد و مدارک فقهی اکثر اطلاعاً، اجود فهما و در نتیجه اجود استنباطا باشد.[۲۶]؟». اما بعضی فقها تعریف‌های دیگری ارائه کرده‌اند.

شیخ انصاری می‌گوید اعلم کسی است که اقوی ملکة و اشدّ استنباطا بر اساس قواعد مقرر شده باشد و در فهم انواع تعارض و جمع یا حل آنها و مراعات تقریبات عرفیه و کاربد اصول عملیه و... قوی‌تر باشد...[۲۷].

آیت‌الله محمدابراهیم جناتی نوشته است اعلم کسی است که در مقام بازگشت دادن فروع تازه و مسائل جدید به اصول پایه کمتر اشتباه می‌کند.[۲۸]».

سید کمال حیدری تعریفی متفاوت دارد و می‌نویسد اعلم فقط در فقه و تشخیص حلال و حرام فقهی نیست، بلکه باید در همه معارف دینی اعلم باشد و بتواند بر اساس قواعد و ضوابط، درست استنباط کند[۲۹].

علامه علی ریاحی نبی در تعریفی کاملاً متفاوت معتقد است اعلم آن است که هم در فروع فقهی (یعنی حکام عملیه)و هم در اصول عقائد و... قدرت استنباط داشته باشد با استفاده از آیات و روایات و قواعد قواعد فقهی و عقل و اصول عملیه و... بتواند مسائل را استنباط کند و در علوم آلی، یعنی علومی که در استنباط این‌ها مهم است، مانن تفسیر، علم الحدیث، تاریخ، اصول فقه، قواعد فقهیه، علوم تجربی مورد نیاز برای استنباط و... دارای مبنای اجتهادی یا خبرویت لازم باشد. مثلاً چنان‌چه در استنباط مسأله‌ای به قسمتی از علوم پزشکی یا نجوم یا شیمی و... نیاز است، یا در آنها متخصص باشد و یا حداقل خبره باشد[۳۰].

اکثر فقها و مجتهدین، شرط اعلمیت را جزء شروط مرجع تقلید می‌دانند، اما بعضی‌ها هم این شرط را لازم نمی‌دانند. محمدابراهیم جناتی و علی ریاحی نبی از جمله این افراد هستند.

انواع اجتهاد

اجتهاد را با توجه به تاریخچه آن در دو معنا به کار می‌برند:

اجتهاد از راه نظر [۳۱] یا اجتهاد به معنای خاص[۳۲] که منظور از آن همان قیاس است و در کتب فقهی و اصولی شیعه با تعابیری نظیر:اجتهاد قیاسی و اجتهاد رای از آن یاد و نهی شده‌است[۳۳].

اجتهاد در دایره نص یا اجتهاد به معنای عام [۳۴] که همان کوشش برای استخراج احکام شرعی از ادله شرعی آن است [۳۵] و فقها و اصولی‌ها آن را همراه یا بدون یکی از قیدهای ظن، فقیه علم و ملکه تعریف می‌کنند. این نوع از اجتهاد مورد پذیرش علمای شیعه می‌باشد[۳۶].

مجتهد مرد

اکثر فقهای معاصر می‌گویند فقط از مجتهدی می‌توان تقلید کرد که مرد باشد. یعنی مقلد، چه زن باشد و چه مرد، باید از مجتهد مرد تقلید کند. اما تعدادی از مراجع مانند محمدابراهیم جناتی،[۳۷] علی ریاحی نبی[۳۸] و محمد صادقی تهرانی [۳۹] مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱
  2. قرآن
  3. ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42
  4. الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49
  5. ادوار اجتهاد، ص 53 - 54
  6. ادوار اجتهاد، ص 89 - 90
  7. ادوار اجتهاد، ص 92 - 99
  8. اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237
  9. دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد
  10. مصباح المنیر، فیّومی، احمد بن محمّد، واژه «جهد»
  11. مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس، واژه «جهد»
  12. لسان العرب، ابن منظور، واژه «جهد»
  13. المفردات، راغب اصفهانی، واژه «جهد»
  14. أنوار الأصول، مکارم شیرازی، ناصر، به قلم: قدسی، احمد، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، ج 3، ص 596
  15. نهج‌البلاغه، صبحی صالح خطبه 1
  16. . المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425
  17. کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396
  18. مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240
  19. شرح مختصر، حاجبی، ص 460
  20. انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597
  21. انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598
  22. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الخویی، سید ابوالقاسم، به قلم: غروی تبریزی، میرزا علی، ج 1، ص 22
  23. انوار الاصول، همان، ج 3، ص 599
  24. موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ص۱۶۸
  25. شرح رساله علامه غروی بر رساله توضیح المسائل بروجردی، نشر نگارش، ۱۳۸۲ و حجیت ظن فقیه و کاربرد آن در فقه، نشر اقبال، ۱۳۸۷
  26. «اگر شناخت مجتهد اعلم مشکل باشد، چه باید کردخبرگزاری رسمی حوزه
  27. «مطارح الانظار». کتابخانه مدرسه فقاهت
  28. . «فتاوای منتخبپایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی
  29. «شرط اعلمیت و توضیح آن». سایت رسمی علامه سید کمال حیدری
  30. «الاجتهاد و التقلید - جلسه ۷۲». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج
  31. جمال عبدالناصر، موسوعه فقهی، ج3، ص9
  32. محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص34
  33. آغا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، ص78
  34. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص81
  35. محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص49
  36. محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص62
  37. «فتاوای منتخب». سایت رسمی محمد ابراهیم جناتی
  38. «احکام مربوط به مرجع تقلید». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.
  39. «رساله نوین - بخش اجتهاد و تقلید». سایت رسمی محمد صادقی تهرانی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۹.