جنگ جمل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جنگ جمل''' | '''جنگ جمل''' اولین جنگ داخلی بین [[مسلمانان]] در زمان حکومت [[علی بن ابیطالب|علی بن ابی طالب]] (علیهالسلام) بود. این جنگ سال ۳۶ هجری قمری بین سپاهیان امام علی (علیهالسلام) و گروهی که پیمانشکن ([[ناکثین]]) خوانده میشدند، به رهبری [[عایشه]] همسر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و [[طلحه]] و [[زبیر]] در نزدیکی شهر [[بصره]] رخ داد. در نهایت جنگ با پیروزی سپاه امام علی (علیهالسلام) به پایان رسید. | ||
پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله | پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله طلحه زبیر و عایشه و مخالفت با حکومت امام علی (علیهالسلام) به بهانه خونخواهی قتل [[عثمان]] را از عوامل به وجود آمدن این جنگ شمردهاند. | ||
==عوامل منجر به جنگ== | |||
عواملی باعث ایجاد جنگ جمل شده که آنها را متذکر میشویم. | |||
= | ===پیمانشکنی طلحه و زبیر=== | ||
امام علی (علیهالسلام) در ذیحجه ۳۵ در پی اصرار و اتفاقنظر مردم مدینه از [[مهاجران]] و [[انصار]] و بهرغم میل باطنی خود زمام خلافت را به دست گرفت. همه جز عده اندکی که گرایش عثمانی داشتند با حضرت بیعت کردند. عدهای از مخالفان به [[شام]] و [[مکه]] گریختند. | |||
طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام دو تن از سرشناسان صحابه که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند به حضرت [[علی بن ابیطالب|علی]] (علیهالسلام) دست بیعت دادند. | |||
گفته شده است که طلحه نخستین بیعتکننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آن را به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷۴۳۵. </ref> | |||
طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.</ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.</ref> وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی (علیهالسلام) رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دستکم به فرمانروایی ولایات برسند. آن دو از علی (علیهالسلام) خواستند که امارت و حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] (یا [[عراق]] و [[یمن]]) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱۵۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۸. </ref> | |||
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد [[عمره]] دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنهای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست. امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند. با این حال امام فرمود که آنان به عمره نمیروند بلکه قصد نیرنگ دارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۴. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۳۳. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۸۹. </ref> | |||
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام | |||
== همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه== | ===همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه=== | ||
طلحه و | طلحه و زبیر برای پیشبرد مقاصد خود از عایشه که پیش از قتل عثمان برای عمره به [[مکه]] رفته بود درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی که اکنون از یاران نزدیک علی (علیهالسلام) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. پس از مدتی سرانجام عایشه خواست آنان را پذیرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲. </ref> | ||
اگرچه طلحه و | اگرچه طلحه و زبیر به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی (علیهالسلام) <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۴، ص۳۸۲. </ref> آنان خود قاتلان عثمان بودند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰. </ref> | ||
آنان ادعا میکردند که توبه کردهاند و برای جبران گناه | آنان ادعا میکردند که [[توبه]] کردهاند و برای جبران گناه خویش میخواهند انتقام خون عثمان را که به ستم کشته شده است بگیرند و کار [[خلافت]] مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند. آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۴. </ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۸.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref> | ||
طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از امیرمؤمنان ندارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. | طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از [[علی بن ابی طالب | ||
طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، <ref>ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱. | |امیرمؤمنان]] ندارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹۴۳۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امام فرمود که زبیر میپندارد با دستش بیعت کرده است، نه با دلش، پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا میکند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۸، ص۴۶. </ref> | ||
طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، <ref>ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱. </ref> همچون زبیر آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمیآورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه،خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> | |||
== خونخواهی عثمان== | ===خونخواهی عثمان === | ||
عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه | عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود گمان میکرد یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان، طلحه به خلافت رسیده است، روانه [[مدینه]] گردید، اما هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی (علیهالسلام) بیعت کردهاند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضد عثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه: نَعْثَل) تشویق میکردی، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸۴۵۰. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۸ ۴۵۹. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸ ۲۲۹. </ref> | ||
== اتحاد ناکثین== | ===اتحاد ناکثین=== | ||
زبیر پسر عمه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسلام) و شوهر خواهر عایشه بود و | زبیر پسر عمه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسلام) و شوهر خواهر عایشه بود و پسرش عبداللّه نقش عمدهای در همراه ساختن عایشه با طلحه و زبیر و برافروختن آتش جنگ ایفا کرد. <ref>ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۴۱. </ref><ref>ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۰۷. </ref> | ||
عایشه خود از علی (علیهالسلام) کینه داشت <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶، ص۳۳۲. | عایشه خود از علی (علیهالسلام) کینه داشت <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶، ص۳۳۲. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۰. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۰۹ـ۴۱۲.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۲۵ـ۴۳۴.</ref> و همین امر نیز در پیوستن او به طلحه و زبیر مؤثر افتاد، بدینترتیب، طلحه و زبیر و دیگر جداییطلبان ــ که میدانستند کارشان بدون عایشه، امّ المؤمنین و همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمیرسدــ با کسب موافقت وی به موفقیتی بزرگ دست یافتند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰۴۵۱. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷.</ref> | ||
عبداللّه بن عامر حَضْرَمی، کارگزار عثمان در مکه، نخستین کسی بود که دعوت عایشه را اجابت کرد و سپس امویانی که پس از قتل عثمان به مکه گریخته بودند (همچون سعید بن عاص، مروان بن حَکَم، عبدالرحمان بن عَتّاب، مُغیرة بن شُعبه و ولید بن عُقبه) با وی همراه شدند. | عبداللّه بن عامر حَضْرَمی، کارگزار عثمان در مکه، نخستین کسی بود که دعوت عایشه را اجابت کرد و سپس امویانی که پس از قتل عثمان به مکه گریخته بودند (همچون سعید بن عاص، مروان بن حَکَم، عبدالرحمان بن عَتّاب، مُغیرة بن شُعبه و ولید بن عُقبه) با وی همراه شدند. | ||
مغیره مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکرد، عبداللّه بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ششصد شتر و ششصد هزار درهم یا دینار) از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه عایشه گرد آمدند؛ | مغیره مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکرد، عبداللّه بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ششصد شتر و ششصد هزار درهم یا دینار) از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه عایشه گرد آمدند؛ بدینگونه همه مخالفان امام و به ویژه کسانی که بیم داشتند امام حقوق مسلمانان را از آنان باز گیرد، به عایشه روی آوردند. | ||
=اتفاقات قبل از جنگ= | ==اتفاقات قبل از جنگ== | ||
قبل از جنگ جمل اتفاقاتی رخ داده که لازم است به | قبل از جنگ جمل اتفاقاتی رخ داده که لازم است به آنها اشاره کنیم. | ||
== حرکت مخالفین به سوی بصره== | === حرکت مخالفین به سوی بصره=== | ||
مخالفان به پیشنهاد عبداللّه بن عامر توافق کردند که به سوی بصره حرکت کنند (بر خلاف نظر عایشه که میگفت به سوی مدینه بروند)، زیرا توان رویارویی با مردم مدینه را نداشتند، به علاوه، مردم بصره طرفدار طلحه و زبیر بودند و عبداللّه نیز در آنجا یارانی داشت. طلحه و زبیر امیدوار بودند که عایشه بصریان را همچون اهل مکه بر امام علی بشوراند. | |||
آنان لشکریانی مجهز ساختند و منادی اعلام کرد که امّ المؤمنین و طلحه و زبیر به بصره میروند و هرکس خواهان عزت اسلام و جنگ با گناهکاران و | آنان لشکریانی مجهز ساختند و منادی اعلام کرد که امّ المؤمنین و طلحه و زبیر به بصره میروند و هرکس خواهان عزت اسلام و جنگ با گناهکاران و خونخواهی عثمان است به راه بیفتد. سرانجام سپاهی سه هزار نفری آماده حرکت شد که نهصد تن از آنان از مردم مدینه و مکه بودند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۹۴۵۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۳. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۲.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸.</ref> | ||
معاویه نیز که حکومت شام را در اختیار داشت و مدعی خونخواهی عثمان | معاویه نیز که حکومت شام را در اختیار داشت و مدعی خونخواهی عثمان بود نامهای به زبیر نوشت و به دروغ از او خواست که به شام برود تا وی و مردم آنجا با او بیعت کنند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳.</ref> | ||
== موضع همسران پیامبر== | ===موضع همسران پیامبر=== | ||
از نظر بزرگان | از نظر بزرگان صحابه خروج عایشه مخالفتی آشکار با آیه ۳۳ سوره احزاب بود که به صراحت از زنان پیامبر میخواهد که در خانههایشان قرار گیرند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷.</ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶۴۵۷. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۰. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۷. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۳۴۸۴. </ref> | ||
در میان همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) | در میان همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَفْصه درصدد بود از رأی عایشه پیروی و با او همراهی کند اما برادرش عبداللّه بن عمر نگذاشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref> امّ سَلَمه مردم را به تقوای الهی و پیروی از علی (علیهالسلام) فراخواند <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref> و کوشید تا عایشه را از همراهی با پیمانشکنان باز دارد وی به عایشه یادآوری کرد که تو تندروترین افراد بر ضد عثمان بودی و سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درباره ولایت و خلافت علی (علیهالسلام) به او یادآوری نمود اما عایشه با این پاسخ که به قصد اصلاح میان مسلمانان برخواسته است و میخواهد گناه خود را در رفتارش با عثمان جبران کند توصیه او را نپذیرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۴۴۵۵. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> در پی آن، امّ سلمه در نامهای به علی (علیهالسلام)، اقدام مخالفان را گزارش کرد و پسر خود عمر را نیز به یاری امام فرستاد <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۶. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱۴۵۲. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۸.</ref> (نوشتهاند امّ فضل، همسر عباس عموی پیغمبر، به امام نامه نوشت. <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۷. </ref> ابناعثم کوفی هم از نامه امّ سلمه و هم از نامه امّ فضل یاد کرده است و ابنقتیبه دینوری نامهای را به قُثَم بن عباس نسبت داده است.<ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۹. </ref>) | ||
== موضع امام علی با مخالفان== | ===موضع امام علی با مخالفان=== | ||
امام برای جنگ با معاویه و یارانش، آماده لشکرکشی به شام بود که خبر مخالفت مردم مکه به مدینه رسید و حضرت، ضمن سخنانی، اعلام کرد که اگر به همین اندازه (مخالفت و اعتراض) بسنده کنند با آنان برخورد نخواهد کرد و چون خبر رسید که مخالفان قصد دارند به بصره بروند، برای مقابله با آنان آماده شد و فرمود اگر چنین کنند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست، و افزود ماندن آنان در میان ما، به رغم مخالفت و ناسازگاری، موجب رنج و ناراحتی نبود. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵۴۴۶. | امام برای جنگ با معاویه و یارانش، آماده لشکرکشی به شام بود که خبر مخالفت مردم مکه به مدینه رسید و حضرت، ضمن سخنانی، اعلام کرد که اگر به همین اندازه (مخالفت و اعتراض) بسنده کنند با آنان برخورد نخواهد کرد و چون خبر رسید که مخالفان قصد دارند به بصره بروند، برای مقابله با آنان آماده شد و فرمود اگر چنین کنند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست، و افزود ماندن آنان در میان ما، به رغم مخالفت و ناسازگاری، موجب رنج و ناراحتی نبود. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵۴۴۶. </ref> | ||
== وجه تسمیه جنگ== | ===وجه تسمیه جنگ=== | ||
عایشه بر شتری به نام عسکر سوار شد که یعلی بن امیه | عایشه بر شتری به نام عسکر سوار شد که یعلی بن امیه آن را هشتاد دینار (و به قولی دویست دینار) خریده و در اختیار وی گذارده بود <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶۴۵۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۷. </ref> از اینرو، این جنگ، جمل (شتر نر) نام گرفت. | ||
== مخالفت برخی سران با جنگ== | ===مخالفت برخی سران با جنگ=== | ||
مغیره بن شعبه ثقفی و سعید بن عاص، که یک منزل از مکه دور شده بودند، درباره ادامه مسیر با هم مشورت کردند، مغیره از سر فرصتطلبی تصمیم به بازگشت گرفت و به ثقفیان گفت که بازگردند، سعید نیز به مروان بن حکم اموی ــ که از مدعیان اصلی خونخواهی و داماد عثمان بودــ گفت کسانی که خون به گردنشان دارید، بر پشت شتراناند، آنان را بکشید، به خانههای خود بازگردید و خود را به کشتن ندهید، و خود به مکه بازگشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳. | مغیره بن شعبه ثقفی و سعید بن عاص، که یک منزل از مکه دور شده بودند، درباره ادامه مسیر با هم مشورت کردند، مغیره از سر فرصتطلبی تصمیم به بازگشت گرفت و به ثقفیان گفت که بازگردند، سعید نیز به مروان بن حکم اموی ــ که از مدعیان اصلی خونخواهی و داماد عثمان بودــ گفت کسانی که خون به گردنشان دارید، بر پشت شتراناند، آنان را بکشید، به خانههای خود بازگردید و خود را به کشتن ندهید، و خود به مکه بازگشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳. </ref> | ||
از طرفی عبداللّه بن عمر با این استدلال که یکی از مردم مدینه و تابع تصمیم آنان است در مکه ماند. از پسران زبیر فقط عبداللّه با وی رفت و طلحه نیز پسرش، محمد، را به همراه داشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. | از طرفی عبداللّه بن عمر با این استدلال که یکی از مردم مدینه و تابع تصمیم آنان است در مکه ماند. از پسران زبیر فقط عبداللّه با وی رفت و طلحه نیز پسرش، محمد، را به همراه داشت. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۰. </ref> | ||
== پشیمانی عایشه از جنگ== | ===پشیمانی عایشه از جنگ=== | ||
بین راه مکه به بصره، کنار آبی به نام حَوْءَب، سگها پارس کردند، چون عایشه بانگ | بین راه مکه به بصره، کنار آبی به نام حَوْءَب، سگها پارس کردند، چون عایشه بانگ آنها را شنید و دانست که آنجا حوءب است، به یاد سخنی از پیامبر افتاد و خواست که او را بازگردانند. رسول خدا به زنان خویش گفته بود که مبادا یکی از شما همو باشد که سگهای حوءب بر وی پارس میکنند. | ||
در این میان، عبداللّه بن زبیر (و به روایتی، طلحه و زبیر) با انکار حوءب بودن این مکان، پنجاه تن از بنیعامر را نزد عایشه آورد و آنان به صدق گفته عبداللّه شهادت دادند و سوگند خوردند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. | در این میان، عبداللّه بن زبیر (و به روایتی، طلحه و زبیر) با انکار حوءب بودن این مکان، پنجاه تن از بنیعامر را نزد عایشه آورد و آنان به صدق گفته عبداللّه شهادت دادند و سوگند خوردند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۹. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۷۴۵۸. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۲ـ۱۰۳.</ref> | ||
== ورود عایشه به بصره== | ===ورود عایشه به بصره === | ||
شورشیان به بیرون بصره رسیدند، به خواست عایشه، عبداللّه بن عامر با نامهای از او به سران بصره، مخفیانه وارد شهر شد و عایشه با همراهانش تا حُفَیر یا حَفر ابیموسی پیش رفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵. | شورشیان به بیرون بصره رسیدند، به خواست عایشه، عبداللّه بن عامر با نامهای از او به سران بصره، مخفیانه وارد شهر شد و عایشه با همراهانش تا حُفَیر یا حَفر ابیموسی پیش رفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۱. </ref> چون خبر به مردم بصره رسید، عثمان بن حُنَیف (فرماندار علی (علیهالسلام) در بصره)، عِمران بن حُصَین و ابوالاسود دُؤَلی را نزد عایشه فرستاد تا سبب آمدن وی و مخالفت او را بپرسند. | ||
عایشه گفت که اوباش (غوغاء) به حرم پیامبر حمله کردند و پیشوای مسلمانان را به ستم کشتند و اموال محترم را غارت کردند و حرمت شهر حرام و ماه حرام را شکستند. من آمدهام تا مسلمانان را از کار آنان آگاه سازم و آنچه را که برای اصلاح این وضع باید انجام داد، بگویم. آن دو به عایشه یادآوری کردند که، به امر خدا و همچون دیگر همسران رسول خدا، باید در خانهات بمانی. طلحه و زبیر نیز گفتند که به خونخواهی عثمان آمدهاند و بیعت آنان از روی اکراه بوده است. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵. | عایشه گفت که اوباش (غوغاء) به حرم پیامبر حمله کردند و پیشوای مسلمانان را به ستم کشتند و اموال محترم را غارت کردند و حرمت شهر حرام و ماه حرام را شکستند. من آمدهام تا مسلمانان را از کار آنان آگاه سازم و آنچه را که برای اصلاح این وضع باید انجام داد، بگویم. آن دو به عایشه یادآوری کردند که، به امر خدا و همچون دیگر همسران رسول خدا، باید در خانهات بمانی. طلحه و زبیر نیز گفتند که به خونخواهی عثمان آمدهاند و بیعت آنان از روی اکراه بوده است. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۱ ۴۶۲. </ref> | ||
=اقدامات شورشیان در بصره= | ==اقدامات شورشیان در بصره== | ||
به دستور امام علی (علیهالسلام)، عثمان بن حنیف موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام، در برابر آنان مقاومت کند. <ref>اسکافی، محمد بن عبداللّه، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، ج۱، ص۶۰. | به دستور امام علی (علیهالسلام)، عثمان بن حنیف موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام، در برابر آنان مقاومت کند. <ref>اسکافی، محمد بن عبداللّه، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، ج۱، ص۶۰. </ref> عثمان بن حنیف به مردم گفت که مسلح و آماده شوید. | ||
عایشه با شورشیان وارد مِرْبَد (از محلههای بزرگ و مشهور بصره) <ref>حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۹۸، ذیل «مِرْبَد». | عایشه با شورشیان وارد مِرْبَد (از محلههای بزرگ و مشهور بصره) <ref>حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۹۸، ذیل «مِرْبَد». </ref> شد و عدهای از بصریان به وی پیوستند. طلحه و زبیر مردم را به خونخواهی عثمان برانگیختند، آنگاه عایشه، که بر شتر خویش و در هودجی نشسته بود، با صدای بلند درباره کشته شدن عثمان به ستم، و در ضدیت با علی (علیهالسلام) و واگذاشتن کار خلافت به شورا سخن گفت. | ||
میان یاران عثمان بن حنیف دو دستگی افتاد و گروهی به عایشه پیوستند. جاریة بن قدامه، از یاران امام علی، به نصیحت عایشه پرداخت و به وی گفت که کشتن عثمان سبکتر از کار توست که از خانه خویش بیرون آمدهای و بر این شتر ملعون، خود را آماج سلاح کرده و ستر و حرمت خود را هتک کردهای. | میان یاران عثمان بن حنیف دو دستگی افتاد و گروهی به عایشه پیوستند. جاریة بن قدامه، از یاران امام علی، به نصیحت عایشه پرداخت و به وی گفت که کشتن عثمان سبکتر از کار توست که از خانه خویش بیرون آمدهای و بر این شتر ملعون، خود را آماج سلاح کرده و ستر و حرمت خود را هتک کردهای. | ||
== جنگ بین شورشیان و بصریان== | ===جنگ بین شورشیان و بصریان=== | ||
حُکَیم بن جَبَله، سردار سواران عثمان بن حنیف، با سواران خود به جنگ با یاران عایشه پرداخت و مردم که هر کدام طرفدار یکی از دو گروه بودند، از پشتبام به سوی گروه دیگر سنگ میانداختند. | حُکَیم بن جَبَله، سردار سواران عثمان بن حنیف، با سواران خود به جنگ با یاران عایشه پرداخت و مردم که هر کدام طرفدار یکی از دو گروه بودند، از پشتبام به سوی گروه دیگر سنگ میانداختند. | ||
روز بعد نیز، از طلوع آفتاب تا ظهر، میان یاران عثمان بن حنیف و یاران عایشه، در جایی به نام دارالرزق (مدینة الرزق/ قریة الارزاق) در زابوقه (مکانی در نزدیکی بصره)، جنگ سختی درگرفت و بسیاری از یاران عثمان <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱. | روز بعد نیز، از طلوع آفتاب تا ظهر، میان یاران عثمان بن حنیف و یاران عایشه، در جایی به نام دارالرزق (مدینة الرزق/ قریة الارزاق) در زابوقه (مکانی در نزدیکی بصره)، جنگ سختی درگرفت و بسیاری از یاران عثمان <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱. </ref> کشته شدند، اما سرانجام، دو گروه صلح کردند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۳۴۶۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۹. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱. </ref> | ||
== صلح بین شورشیان و عثمان== | ===صلح بین شورشیان و عثمان === | ||
پس از صلح بین یاران عایشه و یاران عثمان بن حنیف، قرارداد نوشتند که از جنگ دست بکشند تا علی (علیهالسلام) بیاید، در بازار و گذر متعرض یکدیگر نشوند، دارالاماره و بیتالمال و مسجد در اختیار عثمان بن حنیف باشد، و طلحه و زبیر و یارانشان هرجا که میخواهند اقامت کنند. سپس مردم پراکنده شدند و سلاحهای خود را بر زمین نهادند. <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۳. | پس از صلح بین یاران عایشه و یاران عثمان بن حنیف، قرارداد نوشتند که از جنگ دست بکشند تا علی (علیهالسلام) بیاید، در بازار و گذر متعرض یکدیگر نشوند، دارالاماره و بیتالمال و مسجد در اختیار عثمان بن حنیف باشد، و طلحه و زبیر و یارانشان هرجا که میخواهند اقامت کنند. سپس مردم پراکنده شدند و سلاحهای خود را بر زمین نهادند. <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۳. </ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۵. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۸. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱. </ref> | ||
طبری، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۷۴۶۸. | طبری، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۷۴۶۸. </ref> در روایتی از سیف بن عمر، مُفاد قرارداد را در تأیید شورشیان و به گونهای دیگر آورده است. به روایت وی، دو گروه اتفاق کردند تا کَعب بن سُور را به نمایندگی به مدینه بفرستند تا معلوم کند که طلحه و زبیر در بیعت با علی مجبور بودهاند یا نه، اما این مطلب بیاساس مینماید، زیرا کعب بن سور خود یکی از سران اصحاب جمل بود و عثمان بن حنیف طبعاً با چنان قرار و چنین نمایندهای موافقت نمیکرده است. | ||
== شکستن صلحنامه== | === شکستن صلحنامه=== | ||
دو روز بعد از صلح، طلحه و زبیر، از بیم آنکه علی (علیهالسلام) برسد و بر آنان چیره گردد، پیمان را شکستند و در پی آن، عثمان بن حنیف در حال خواندن نماز عشا در مسجد، دستگیر کردند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷. | دو روز بعد از صلح، طلحه و زبیر، از بیم آنکه علی (علیهالسلام) برسد و بر آنان چیره گردد، پیمان را شکستند و در پی آن، عثمان بن حنیف در حال خواندن نماز عشا در مسجد، دستگیر کردند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۸۴۶۹. </ref> ابتدا عایشه دستور داد وی را بکشند، اما بعد منصرف شده و دستور داد او را حبس کنند. به وی چهل تازیانه زدند و به دستور طلحه یا مُجاشع بن مسعود، موی سر و صورت و ابروان و پلکهایش را کندند و او را حبس کردند، آنگاه عبداللّه بن زبیر و گروهی به سوی دارالاماره رفتند و چهل (یا به قولی هفتاد) نگهبانِ گماشته عثمان بن حنیف را کشتند و وارد قصر شدند و طلحه و زبیر بیتالمال را تصرف کردند، مردم نیز با شورشیان بودند و هرکه با آنان نبود، گمنام و پنهان بود. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲، ج۱، ص۳۷۸. </ref> <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۸، ج۱، ص۵۲۶. </ref> <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۶. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۸۴۷۰. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳.</ref> | ||
مردم با طلحه و زبیر، به عنوان امیر، و نه خلیفه، بیعت کردند. چون میان طلحه و زبیر بر سر خواندن نماز اختلاف افتاد، مقرر گردید که هر روز یکی از آن دو (یا پسرانشان محمد و عبداللّه) به نوبت امامت نماز را برعهده بگیرند. | مردم با طلحه و زبیر، به عنوان امیر، و نه خلیفه، بیعت کردند. چون میان طلحه و زبیر بر سر خواندن نماز اختلاف افتاد، مقرر گردید که هر روز یکی از آن دو (یا پسرانشان محمد و عبداللّه) به نوبت امامت نماز را برعهده بگیرند. | ||
== اقدامات حکیم بر آزادی عثمان== | ===اقدامات حکیم بر آزادی عثمان=== | ||
حُکَیم بن جبله با سیصد تن به زابوقه رفت. او گفت کسانی را که شورشیان کشتهاند، هیچ دستی در قتل عثمان نداشتهاند. حکیم از طلحه و زبیر خواست که عثمان بن حنیف را آزاد و دارالاماره و بیتالمال را به او تسلیم کنند و تا آمدن علی (علیهالسلام) به جای خود بازگردند، اما آنان نپذیرفتند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۸. | حُکَیم بن جبله با سیصد تن به زابوقه رفت. او گفت کسانی را که شورشیان کشتهاند، هیچ دستی در قتل عثمان نداشتهاند. حکیم از طلحه و زبیر خواست که عثمان بن حنیف را آزاد و دارالاماره و بیتالمال را به او تسلیم کنند و تا آمدن علی (علیهالسلام) به جای خود بازگردند، اما آنان نپذیرفتند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۵. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳.</ref> | ||
حکیم و سوارانش و کسانی از قبیله او (عبدالقیس) و قبیله ربیعه به یاری عثمان بن حنیف برخاستند و پس از نبردی سخت، وی و هفتاد تن از قبایل عبدالقیس و ربیعه کشته شدند. | حکیم و سوارانش و کسانی از قبیله او (عبدالقیس) و قبیله ربیعه به یاری عثمان بن حنیف برخاستند و پس از نبردی سخت، وی و هفتاد تن از قبایل عبدالقیس و ربیعه کشته شدند. | ||
== ادعای ادای تکلیف== | ===ادعای ادای تکلیف=== | ||
طلحه و زبیر اعلام کردند که در میان قبایل بصره باید از تمام کسانی که بر ضد خلیفه عثمان اقدام کردهاند، انتقام گرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۹. | طلحه و زبیر اعلام کردند که در میان قبایل بصره باید از تمام کسانی که بر ضد خلیفه عثمان اقدام کردهاند، انتقام گرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۰۴۷۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۴۴۷۵. </ref> سپس نامههایی به مردم شام و کوفه و مدینه نوشتند و اعلام کردند که قاتلان عثمان را از پای درآورده و تکلیف خویش را انجام دادهاند و آنان نیز باید چنین کنند. | ||
عایشه هم در نامهای خطاب به مردم کوفه، در توجیه اقدامات شورشیان نوشت: اگر کسانی را به انتقام کشتهایم، معذور بودهایم، ما ۲۶ روز ماندیم و مردم بصره را به اجرای حدود خدا و جلوگیری از | عایشه هم در نامهای خطاب به مردم کوفه، در توجیه اقدامات شورشیان نوشت: اگر کسانی را به انتقام کشتهایم، معذور بودهایم، ما ۲۶ روز ماندیم و مردم بصره را به اجرای حدود خدا و جلوگیری از خونریزی دعوت کردیم اما آنان خیانت کردند و خداوند قاتلان عثمان را یکجا گردآورد و آنان را قصاص کرد، پس از قاتلان عثمان چشم نپوشید. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۲۴۷۴. </ref> عایشه همچنین در نامههایی به مردم مدینه و یمامه، آنان را به حمایت از شورشیان دعوت کرد. <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۶۱. </ref> | ||
شورشیان قصد کشتن عثمان بن حنیف را نیز داشتند، اما از بیم انتقام برادرش (سَهل بن حُنَیف) و عشیره وی، به درخواست عایشه وی را رها کردند و او پیش علی (علیهالسلام) رفت. | شورشیان قصد کشتن عثمان بن حنیف را نیز داشتند، اما از بیم انتقام برادرش (سَهل بن حُنَیف) و عشیره وی، به درخواست عایشه وی را رها کردند و او پیش علی (علیهالسلام) رفت. | ||
تاریخ این حوادث را ۲۴ و ۲۵ ربیعالآخر (یا ماه جمادی الاولی) سال ۳۶ نوشتهاند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۸. | تاریخ این حوادث را ۲۴ و ۲۵ ربیعالآخر (یا ماه جمادی الاولی) سال ۳۶ نوشتهاند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۴۴۷۵. </ref> | ||
=اقدامات امام علی قبل از جنگ= | ==اقدامات امام علی قبل از جنگ== | ||
هنگامی که امام خبر یافت، عایشه و طلحه و زبیر به سوی بصره رفتهاند، مردم مدینه را به یاری فراخواند و مردم نیز اجابت کردند، <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۵.</ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۷. | هنگامی که امام خبر یافت، عایشه و طلحه و زبیر به سوی بصره رفتهاند، مردم مدینه را به یاری فراخواند و مردم نیز اجابت کردند، <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۵.</ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۷. </ref> سپس، سهل بن حنیف انصاری را جانشین خود کرد و با شتاب، با همان سپاه هفتصد نفری (از جمله چهارصد تن از مهاجران و انصار) که آماده حرکت به شام بود، از شهر بیرون رفت (آخر ربیعالآخر ۳۶) تا شاید شورشیان را بازگرداند، اما چون به رَبَذَه، در سه میلی مدینه <ref>حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۲۴، ذیل «الرَّبَذَة». </ref> رسید، معلوم شد که شورشیان دور شدهاند، امام چند روز در ربذه ماند. | ||
در آنجا، یارانی، از جمله از قبیله طَی، به وی پیوستند و از مدینه برای او مرکب و سلاح رسید <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴. | در آنجا، یارانی، از جمله از قبیله طَی، به وی پیوستند و از مدینه برای او مرکب و سلاح رسید <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷-۴۷۹. </ref> <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳ـ ۱۰۵.</ref><ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۱۰.</ref> (که، بنا به روایتی، انصارِ همراه امام را هشتصد تن و به قولی همراهان امام را از مردم مدینه چهار هزار تن نوشته است) آنگاه، نامهای به مردم کوفه نوشت و از آنان یاری خواست. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷. </ref> | ||
== درخواست جهاد از کوفیان== | ===درخواست جهاد از کوفیان=== | ||
امام، هاشم بن عُتْبه معروف به مِرقال را با نامهای نزد ابوموسی اَشْعَری، عامل کوفه، فرستاد و پیغام داد که مردم را برای پیوستن به امام بسیج کند، ابوموسی مردم را از یاری کردن امام بازداشت و گفت وضعی که پیش آمده، فتنه است و حتی هاشم را تهدید به حبس کرد. | امام، هاشم بن عُتْبه معروف به مِرقال را با نامهای نزد ابوموسی اَشْعَری، عامل کوفه، فرستاد و پیغام داد که مردم را برای پیوستن به امام بسیج کند، ابوموسی مردم را از یاری کردن امام بازداشت و گفت وضعی که پیش آمده، فتنه است و حتی هاشم را تهدید به حبس کرد. | ||
در پی آن، امام، عبداللّه بن عباس و محمد بن ابیبکر را به کوفه فرستاد (بنابه روایتی، بار اول محمد بن ابیبکر و محمد بن عون و بار دوم عبداللّه بن عباس و مالک اشتر را اعزام کرد) تا ابوموسی را معزول و به جای وی قَرَظة بن کَعب انصاری را والی کوفه کنند. | در پی آن، امام، عبداللّه بن عباس و محمد بن ابیبکر را به کوفه فرستاد (بنابه روایتی، بار اول محمد بن ابیبکر و محمد بن عون و بار دوم عبداللّه بن عباس و مالک اشتر را اعزام کرد) تا ابوموسی را معزول و به جای وی قَرَظة بن کَعب انصاری را والی کوفه کنند. | ||
امام سپس حسن بن علی (علیهالسلام) و عمّار بن یاسر را، با نامهای خطاب به مردم کوفه، بدان شهر فرستاد تا آنان را بسیج کنند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴. | امام سپس حسن بن علی (علیهالسلام) و عمّار بن یاسر را، با نامهای خطاب به مردم کوفه، بدان شهر فرستاد تا آنان را بسیج کنند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴. </ref> <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴. </ref> <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴۱۴۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷ ۴۷۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۱۴۸۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۹۵۰۰. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۳۰. </ref> | ||
آنگاه از ربذه به ذیقار رفت، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲۴۵۳. | آنگاه از ربذه به ذیقار رفت، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲۴۵۳. </ref> در آنجا، عثمان بن حنیف نزد امام آمد، امام وقتی او را با آن وضع دید از او دلجویی کرد و فرمود: خدا به تو پاداش و نیکی دهد. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۰. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۶. </ref> | ||
در کوفه، حسن بن علی و دیگر یاران امام، با سخنان خود، مردم کوفه را به یاری امام برانگیختند. لشکری حدود نُه هزار تن از کوفیان با آنان همراه شد و در ذیقار به امام پیوست. نزدیک دو هزار (و به قولی سه هزار) تن از شیعیان امام، از قبیله عبدالقیس و ربیعه که در بصره میزیستند، نیز به امام پیوستند، آنگاه علی (علیهالسلام) حرکت کرد و با حدود دوازده هزار سپاهی به بصره رسید. | در کوفه، حسن بن علی و دیگر یاران امام، با سخنان خود، مردم کوفه را به یاری امام برانگیختند. لشکری حدود نُه هزار تن از کوفیان با آنان همراه شد و در ذیقار به امام پیوست. نزدیک دو هزار (و به قولی سه هزار) تن از شیعیان امام، از قبیله عبدالقیس و ربیعه که در بصره میزیستند، نیز به امام پیوستند، آنگاه علی (علیهالسلام) حرکت کرد و با حدود دوازده هزار سپاهی به بصره رسید. | ||
== تعداد سپاهیان امام== | ===تعداد سپاهیان امام=== | ||
سپاهیان امام هفت گروه، از قبایل گوناگون بودند که بر هر یک سالاری، فرماندهی میکرد، برخی قبایل نیز، مانند قَیس و اَزد و حَنْظَله و عِمران و تَمیم و ضَبّه و رِباب، به اصحاب جمل ملحق شدند. | سپاهیان امام هفت گروه، از قبایل گوناگون بودند که بر هر یک سالاری، فرماندهی میکرد، برخی قبایل نیز، مانند قَیس و اَزد و حَنْظَله و عِمران و تَمیم و ضَبّه و رِباب، به اصحاب جمل ملحق شدند. | ||
عدهای نیز از هر دو طرف کناره گرفتند، از جمله اَحْنَف بن قیس که به امام گفت اگر بخواهی به تو میپیوندم و اگر نه، با قبیله خود، بنی سعد، کناره میگیرم و ده هزار (یا چهار هزار) شمشیر را از تو باز میدارم. امام ترجیح داد که وی کناره گیرد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۷. | عدهای نیز از هر دو طرف کناره گرفتند، از جمله اَحْنَف بن قیس که به امام گفت اگر بخواهی به تو میپیوندم و اگر نه، با قبیله خود، بنی سعد، کناره میگیرم و ده هزار (یا چهار هزار) شمشیر را از تو باز میدارم. امام ترجیح داد که وی کناره گیرد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۷. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۶ـ۱۶۹.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۶.</ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۶۴۹۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۰۵۰۵. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۵ـ ۱۴۶.</ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۶۱.</ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۳. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۷.</ref> در روایاتی دیگر نوشته شده است که سپاهیان امام نوزده یا بیست هزار تن و لشکریان شورشی سی هزار تن یا افزونتر بودند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۵۵۰۶. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۱. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۳. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷. </ref> | ||
===پاسخ امام به شبهه=== | |||
امام در پاسخ یکی از یاران خویش، که پرسید چگونه ممکن است طلحه و زبیر و عایشه همگی بر باطل باشند، فرمود که حق و باطل را با قدر و منزلت مردان نمیتوان شناخت، باید حق را شناخت تا اهل آن شناخته شوند و باطل را شناخت تا اهل آن معلوم شوند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۴. </ref> | |||
=== استقرار دو گروه در بصره=== | |||
هنگامی که امام وارد بصره گردید، از سمت طَفّ داخل شد و در جایی معروف به زاویه چند روز اقامت کرد، سپس به راه ادامه داد. | |||
طلحه و زبیر و عایشه نیز از فُرضه (بندر) به راه افتادند پس از رسیدن امام به بصره، دو گروه با هم روبهرو شدند. <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۰ ۵۰۱. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۴ـ۱۰۶.</ref> عایشه نیز از اقامتگاهش به مسجد حُدّان، در محله قبیله ازد، که میدان جنگ در حوالی آن بود، نقل مکان کرد. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۳. </ref> | |||
===رفع یک شبهه=== | |||
روایات سیف بن عمر حکایت از آن دارد که در نتیجه گفتگوهای فرستاده امام علی (علیهالسلام) با عایشه و طلحه و زبیر، احتمال مصالحه قوّت گرفت و دو لشکر به سازش امیدوار شدند، اما محرکان قتل عثمان ــ که در سپاه امام علی جای داشتند و خود را در شُرف نابودی میدیدندــ شب قبل از جنگ، همرأی شدند تا جنگافروزی کنند و صبح روز بعد، کوفیانِ سپاه امام به گروه مقابل تاختند و بدینترتیب، جنگ آغاز شد. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۸۴۸۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۶۵۰۷. </ref> | |||
این روایات، گذشته از شخصیت سیف بن عمر و افزون بر تناقضهایی که دارند، میکوشند تأثیر افراد و گروههای جنگطلب (متهمان به قتل عثمان و گروه ساختگی سبائیه) را بر تصمیم امام علی (علیهالسلام) نشان دهند و شورشیان و پیمانشکنان را صلحطلب تصویر کنند، حال آنکه، بنا بر روایات دیگر، علی (علیهالسلام) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند. <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۶.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۷۸. </ref> | |||
روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت میکرد تا بازگردند. <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷. </ref> | |||
===تلاش امام برای صلح === | |||
امام در نامهای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خونخواهی عثمان، و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور قرآن (بیرون آوردن همسر پیامبر از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت. | |||
امام در نامهای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور قرآن از خانهاش بیرون آمده و، به بهانه اصلاح بین مردم و خونخواهی عثمان، لشکرکشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است. | |||
طلحه و زبیر، در نامهای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد. | |||
به دنبال آن، عبداللّه بن زبیر مردم را بر ضد امام شوراند، که حسن بن علی (علیهالسلام) با سخنانی بلیغ و روشنگرانه پاسخش را داد. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۶. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۵۴۶۷. </ref> | |||
آنگاه امام، صَعْصَعه بن صوحان و سپس عبداللّه بن عباس را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسختتر بود. <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۶۷. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۷. </ref> | |||
در پی بینتیجه ماندن مکاتبه و گفتگو و اصرار شورشیان بر بیعتشکنی و مخالفت و جنگ، امام خطبهای خواند و اتمام حجت کرد و لشکریان خود را آرایش داد و فرماندهان را بر گمارد. اصحاب جمل نیز سپاه خویش را آراستند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹.</ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۷. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۶ ۱۴۷. </ref> <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۸. </ref> <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۱. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۱. </ref> <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۳. </ref> <ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۷. </ref> عایشه هم بر شتر ــ که آن را با زره پوشانده بودند ــ نشست و پیشاپیش صفوف قرار گرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۹. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۷. </ref> | |||
===بیان قوانین جنگ=== | |||
امام یاران خود را از آغاز کردن جنگ پرهیز داد و گفت که مجروحی را نکشند، کسی را مثله نکنند، بیاجازه وارد خانهای نشوند، به کسی ناسزا نگویند، زنی را هجو نکنند و جز آنچه در اردوگاه اصحاب جمل است، برندارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰. </ref> | |||
===نصیحتکردن سران فتنه === | |||
امام علی (علیهالسلام) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحتپذیرتر میدانست، حدیثی از پیغمبر را یادآوری کرد و زبیر تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم، به این راه نمیآمدم، به خدا هرگز با تو نمیجنگم. | |||
آنگاه به عایشه گفت که میخواهد جنگ را ترک کند، اما عبداللّه بن زبیر به پدر گفت، که این دو لشکر را با هم روبهرو کردهای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهی آنان را رها کنی؟ تو پرچمهای پسر ابیطالب را دیدهای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شدهای، زبیر نیز، به اصرار عبداللّه، کفاره قسم خود را با آزاد کردن بندهای داد و آماده جنگ شد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۵. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷ ۱۴۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱ ۵۰۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۸۵۰۹. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۹ ۴۷۱. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۷ـ۱۰۸.</ref> | |||
===دعوت برای اتحاد === | |||
امام، پیش از آغاز جنگ، مصحفی به یکی از یارانش داد تا شورشیان را به پیروی از فرمانهای آن فراخواند و آنان را از تفرقه باز دارد و به وحدت دعوت کند، اما آنان او را به شهادت رساندند و چند تن از دیگر یاران امام را نیز با تیر کشتند، پس، امام فرمود اکنون جنگ رواست و هنگام نبرد است. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰. </ref> <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۳. </ref> | |||
==شروع جنگ== | |||
روز پنجشنبه نیمه جمادیالآخره ۳۶ <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲. </ref> یا ۱۰ جمادیالآخره ۳۶ <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۱. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۹. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳.</ref> و یا (۱۰) جمادی الاولی ۳۶<ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲. </ref> <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۵.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۳۳۶. </ref> جنگ در خُرَیبَه، از نواحی بصره، آغاز شد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۹۸. </ref> <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲. </ref><ref>حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۳، ذیل «الخُرَیبَة». </ref> | |||
===صدور فرمان جنگ=== | |||
امام علی (علیهالسلام) به محمد بن حَنَفیه (پرچمدار سپاه) و مالک اشتر (فرمانده جانب راست سپاه) فرمان حمله داد. جنگ از ظهر تا غروب با شدت ادامه یافت. | |||
قبیله ضبّه و ازد پیرامون عایشه را گرفته بودند. | |||
===دفاع از عایشه در طول جنگ=== | |||
کعب بن سور، که مهار شتر عایشه را به دست داشت، به قتل رسید و پس از آن، اصحاب جمل مهار شتر را یکی پس از دیگری به دست گرفتند و سرسختانه از عایشه محافظت کردند تا کشته شدند. گفتهاند هفتاد تن، که مهار شتر را در دست گرفته بودند، دستشان قطع شد و خودشان هم به هلاکت رسیدند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۲۵۱۳. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۵. </ref> | |||
===پیشدن شتر عایشه=== | |||
طبری حکایتی عجیب از تعصب شورشیان در تقدیس شتر و هواخواهی عایشه آورده است.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۳. </ref> | |||
امام چون مقاومت بصریان را در اطراف شتر دید، دستور داد آن را پی کنند، عدهای از یاران زبده امام به شتر حمله کردند و آن را کشتند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۸. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۰۱۵۱. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۰۰. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۹۵. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۳۷۹.</ref> | |||
===پایان جنگ=== | |||
اصحاب جمل، پس از چند ساعت نبرد و دادن کشته بسیار، شب هنگام منهزم شدند. (بلاذری<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۱.</ref> یعقوبی <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳. </ref> مسعودی <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۶.</ref> ابنقتیبه دینوری<ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲. </ref> نوشته است سپاه امام پس از هفت روز جنگ، بر اصحاب جمل غلبه یافت.) | |||
===شمار کشتهها=== | |||
شمار کشتههای جنگ جمل را به اختلاف نوشتهاند. | |||
به روایت ابوخَیثَمَه از وَهْب بن جَریر، در جنگ جمل از سپاه بصره ۲،۵۰۰ تن کشته شدند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۴. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۷.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۸.</ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۵. </ref> در روایات دیگر، شمار کشتههای اصحاب جمل از ۶،۰۰۰ تا ۲۵،۰۰۰ تن <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۶. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۵. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷۴۸۸. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۵ـ۹۶.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۳. </ref> ذکر شده و یعقوبی <ref>یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳. </ref> آن را بیش از ۳۰،۰۰۰ تن نوشته است، که مبالغهآمیز مینماید. | |||
عده شهدای سپاه امام را از ۴۰۰ تا ۵،۰۰۰ تن نوشتهاند. <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۶. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۶.</ref> | |||
==اقدامات امام بعد از جنگ== | |||
امام علی (علیهالسلام) بعد از جنگ اقداماتی داشتهاند که به چند نمونه اشاره میکنیم. | |||
===برخورد با زخمیها و اسیران=== | |||
پس از شکست اصحاب جمل، امام فرمود زخمیان و اسیران را نکشند، فراریان را تعقیب نکنند و نکشند و هرکس را که در به روی خود ببندد و سلاح بر زمین نهد، در امان دارند. | |||
امام کسانی از سپاه جمل (از جمله مروان بن حکم، موسی بن طلحه، پسران عثمان و ولید بن عقبه) را که به اسارت درآمده بودند، نکشت، بلکه به آنان امان داد و آزادشان کرد. | |||
===عفو بصریان=== | |||
وقتی مردم بصره با امام بیعت کردند، مروان گفت که بیعت نمیکند مگر آنکه امام وی را مجبور کند و امام فرمود، اگر هم بیعت کنی، غدر خواهی کرد، مروان سپس به معاویه پیوست. | |||
عبداللّه بن زبیر و عُتْبه بن ابیسفیان نیز نزد عایشه رفتند و امام متعرض آنها نشد. | |||
امام پس از پیروزی بر اصحاب جمل، در جامع بصره خطبهای خواند و در آن بصریان را سرزنش کرد و آنان را نخستین مردمی دانست که پیمان شکستند و در امت دو دستگی پدید آوردند، با این حال، همچون رفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم مکه، بصریان را عفو کرد و از فتنه برحذرشان داشت. آنگاه نشست و مردم با وی بیعت کردند. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۰، خطبه ۱۳. </ref> <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱. </ref> <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱۱۵۲. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳ـ۱۱۴.</ref> | |||
=== منع تصرف و غارت اموال=== | |||
امام سپاه خود را از تصرف و غارت اموال شخصی بصریان و اصحاب جمل بازداشت و فرمود اموال کشتگان اصحاب جمل میراث خویشان مستحق آنهاست و فقط اجازه داد آنچه را که در اردوگاه برای جنگیدن بهکار میبردند، به غنیمت گیرند، امام، پس از آن، سلاح و اسب و استر فراریان از میدان را میان یاران خویش قسمت کرد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۲. </ref> <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰. </ref> <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱۱۵۲. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۰۳. </ref> | |||
وقتی یکی از یاران امام پرسید که چگونه رواست با آنان بجنگیم و خونشان را بریزیم، اما اسیر کردن زنانشان و به غنیمت گرفتن اموالشان نارواست، امام فرمود: از مسلمان اسیر و مال به غنیمت نباید گرفت، مگر آنچه با آن میجنگیدهاند، همچنین فرمود: کدام یک از شما مادرتان، عایشه، را به منزله سهم خود برمیدارد؟ و آنان استغفار کردند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱. </ref> | |||
امام خبر جنگ جمل و پیروزی بر شورشیان را برای اهل کوفه و مدینه نوشت، <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۱۳. </ref> بیتالمال را میان یاران و همراهانش قسمت کرد <ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶ـ۱۱۷.</ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۱۴. </ref> و چند روز در بصره اقامت گزید، <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۸. </ref> آنگاه عبداللّه بن عباس را به امارت بصره منصوب کرد و در رجب (و به قولی رمضان) سال ۳۶ به کوفه رفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۳. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۲. </ref> | |||
==عاقبت طلحه و زبیر== | |||
هنگامی که سپاه جمل میگریخت، مروان بن حَکَم تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد، طلحه را به خانهای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خونریزی، درگذشت. | |||
گفتهاند که مروان به اَبان، پسر عثمان، گفت که یکی از کشندگان پدرت را از میان برداشتم. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۶. </ref> <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲. </ref> <ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۸. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۸۵۰۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۷۵۲۸. </ref> در پارهای روایات، از طلحه به عنوان نخستین مقتول جنگ جمل یاد شده است. <ref>شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۸. </ref> بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت. <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲. </ref> <ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۰۴۷۱. </ref> از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و آهنگ مدینه کرد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱. </ref> | |||
به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، عَمرو/ عُمَیر بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام وادیالسِّباع او را غافلگیرانه کشت، <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۹. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱. </ref> <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۸۴۹۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴ ۵۳۵. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۸.</ref> امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۲. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۱۴۷۲. </ref> | |||
==عاقبت عایشه == | |||
پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند، علی (علیهالسلام) او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد، سپس به برادر وی، محمد بن ابیبکر، فرمود تا او را به بصره بَرَد. | |||
عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام، عبداللّه بن عباس را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد، آنگاه وی را با عدهای از زنان بصره، که به دستور امام جامه مردان پوشیدند، با جمعی از لشکریان خویش، همراه محمد (یا عبدالرحمان) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد و دوازده هزار (درهم یا دینار؟) مال به او داد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹۵۱۰. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۲. </ref> <ref>یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۳۵۳۴. </ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۳. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۳۴۸۵. </ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳ـ۱۱۴.</ref><ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶.</ref> | |||
بعدها عایشه هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ» <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳. </ref> را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۹. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۶. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷. </ref> | |||
==دیدگاه مذاهب اسلامی== | |||
رفتار و سیره امام علی در جنگ جمل مرجع فقهای مذاهب اسلامی درباره «قِتال اَهلِ بَغْی» و احکام سرکشان داخلی گردید. <ref>شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، ج۴، ص۲۲۹. </ref> <ref>شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، ج۴، ص۲۳۶. </ref> <ref>علمالهدی، علی بن حسین، مسائل الناصریات، ج۱، ص۴۴۳۴۴۴. </ref><ref>محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۷، ص۲۶۴۲۶۶. </ref><ref>سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۷، ص۲۶۶. </ref><ref>حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکامالشریعة، ج۴، ص۴۵۰۴۵۳. </ref><ref>شهید ثانی، زینالدین بن علی، الروضةالبهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۲، ص۴۰۷ ۴۰۹. </ref> | |||
مذاهب کلامی اسلامی نیز درباره وضع ایمانی اصحاب جمل بحث کردهاند. <ref>ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۲۴. </ref> همچنین مورخان سدههای نخستین، تکنگاریهای بسیاری درباره جنگ جمل داشتهاند که گرچه مبنای آثار بعدی بوده است، اغلب آنها اکنون در دست نیست. <ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۲۳. </ref><ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۲۲. </ref><ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۸۶. </ref><ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۷۷. </ref><ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۳۸. </ref><ref>ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۷. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۲۹. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۲۴۰. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۰. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۴۷. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۱۸. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۳۵. </ref><ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۲۸. </ref> | |||
===دیدگاه معتزله=== | |||
برخی از علمای معتزله معتقدند که عایشه و یارانش قصد امر به معروف و نهی از منکر داشتهاند.<ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۲۷. </ref> | |||
==عوامل جنگ== | |||
برای بررسی علل وقوع جنگ جمل یا همان فتنه ناکثین و پژوهش در این راستا، لازم است که به ادله طرفین درگیر در جنگ نظری افکنده شود و سپس آنها را با واقعیات تاریخی سنجیده و قول صحیح را برگزید. | |||
=== دیدگاه سران فتنه=== | |||
طلحه در خطبهای که بین مردم بصره ایراد نمود چنین وانمود کرد که قیام او برای خلافت و مُلک نبوده است، بلکه او قصد دارد از مردم بصره کمک بگیرد تا همگی برای اصلاح امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کوشش کنند و اطاعت خدا را رواج دهند.<ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۷۷. </ref> | |||
همانطور که بیان شد، به طور عموم در اکثر خطبههایی که از عایشه و طلحه نقل شده است، قتل عثمان و خونخواهی او مهمترین علت پیمانشکنی ذکر گردیده است، امّا به موارد دیگری نیز میتوان اشاره نمود. از جمله اینکه طلحه، حکومت علی ابن ابیطالب (علیهالسّلام) را مطابق با رویه خلفای سابق نمیدانست و به اینکه امام علی (علیهالسّلام) با او در کارها مشورت نمینمود، معترض بود.<ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۶۴، به نقل انساب الاشراف. </ref> <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۶. </ref> | |||
===دیدگاه امام و اصحابش=== | |||
قبل از بیان علل آغاز جنگ جمل از دیدگاه علی (علیهالسّلام) به یک نکته مهم – یعنی عاملان اصلی جنگ – باید توجه کنیم. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در خطبه ۱۷۲ نهجالبلاغه میفرمایند: “… طلحه و زبیر همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به همراه خود میکشیدند چونان کنیزی را که به بازار بردهفروشان میبرند”.<ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۸، خطبه ۱۷۲. </ref> از این سخن مولا به خوبی متوجه میشویم عامل انسانی مهم جنگ جمل، کسی جز طلحه و زبیر نبوده، و عایشه در این بین بیشتر مورد سوءاستفاده تبلیغاتی قرار گرفته است. | |||
===قدرتطلبی طلحه و زبیر=== | |||
امام علی (علیهالسّلام) در خطبه ۱۴۸ نهجالبلاغه چنین توضیح میدهند: “هر کدام از طلحه و زبیر امیدوار است که حکومت را به دست آورد و دیده به آن دوخته و رفیق خود را به حساب نمیآورد.<ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، ص۳۱۲، خطبه ۱۴۸. </ref> | |||
===شکستن پیمان و برپایی فتنه=== | |||
امام علی (علیهالسّلام) در خطبهای ضمن فرمان آماده باش به مردم میفرمایند: همانا طلحه و زبیر بیعت و عهد را نقض کرده و عایشه را از خانهاش بیرون کشیدهاند تا فتنه به پا کنند و خونریزی راه بیاندازند.<ref>مفید، محمد بن نعمان، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۲۹. </ref> | |||
===کینه و کدورت دیرینه === | |||
این نکته قابل انکار نیست که کینههایی نسبت به علی (علیهالسّلام) وجود داشته است، از اینرو امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سابقه این امر را در مواردی بر میشمارد، از جمله اینکه: | |||
الف: چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا بر پدر عایشه برتری داده بود. | |||
ب: چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا به اخوت با خویش مختص نموده بود. | |||
ج: چون خداوند دستور داد که همه ابواب منتهی به مسجد بسته شود حتی باب (درب خانه) پدر عایشه، اما باب من بسته نشد. | |||
د: چون در روز خیبر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرچم را بعد از اینکه به دیگران داد آن را به من دادند و من نیز پیروز شدم موجب غمگین شدن آنان گردید و….<ref>مفید، محمد بن نعمان، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۲۱۸. </ref> | |||
علاوه بر این، طلحه و زبیر امیدوار بودند که علی (علیهالسّلام) در امور با آنها مشورت نماید چرا که این دو خود را با علی (علیهالسّلام) در رتبه و مقام مساوی میدانستند، آنها امیدوار بودند که با مرگ عثمان، بخشی از حکومت را به دست گیرند، ولی هیچکدام از این امور تحقق نیافت و این سبب شد که خصومت قبلی این دو با امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آشکار گردد. | |||
===ادعای خونخواهی=== | |||
وقتی به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) خبر رسید که طلحه و زبیر برای خونخواهی عثمان قیام نمودهاند ایشان فرمودند: کسی جز خود ایشان عثمان را نکشت.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۱۲۱، به نقل از تاریخ طبری و بلاذری. </ref> و نیز مضمون همین سخن را حضرت در خطبه ۱۳۷ نهجالبلاغه آوردهاند که: آنها انتقام خونی را میخواهند که خود ریختهاند.<ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۲۹۲، خطبه ۱۳۷. </ref> | |||
با این اوصاف حضرت میفرمایند: طلحه خود جنگ را به راه انداخته تا به خاطر قتل عثمان مورد سئوال واقع نشود.<ref>امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۲۵۰، خطبه ۱۷۴. </ref> | |||
با تأمل در فقرات فوق متوجه میشویم: | |||
اولاً: در اکثر طعنها و سرزنشهایی که از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نسبت به اصحاب جمل وارد شده، ایشان روی سخنشان با طلحه و زبیر است. گو اینکه حضرت مسبب اصلی جنگ را این دو میداند و به عبارت دیگر، عایشه نقش فرعی در این غایله داشته و از سوی آنها مورد سوءاستفاده تبلیغاتی قرار گرفته است. | |||
ثانیاً: ملاحظه میشود که هیچیک از دلیلهایی که اصحاب جمل برای کارشان ذکر نمودهاند موجّه نمیباشد. به ویژه وقتی که بدانیم قتل و خونخواهی عثمان بهانهای بیش نبود، چرا که عایشه با عثمان نیز چندان رابطه حسنهای نداشته است. نقل شده است که عایشه پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نزد عثمان میبرد و به او میگوید: هنوز رطوبت کفن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خشک نشده که تو چنین، احکام او را تحریف میکنی.<ref>ابنابیالحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۲۱۵. </ref> | |||
پس ملاحظه میکنید اصحاب جمل تحت عنوانی به ظاهر زیبا و حق مآبانه بر علیه اولی الامر خویش قیام نمودند و پیمان و بیعت خویش را شکستند، در حالی که این عنوان بهانهای بیش نبود. | |||
==مهمترین اثر نوشته شده== | |||
کتاب الجَمَل و النُصرة لِسید العِترة فی حرب البَصرة تألیف شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)، فقیه و محدّث و متکلم شیعه امامی، مهمترین نوشته برجای مانده در موضوع جنگ جمل است. | |||
==منابع== | |||
*قرآن. | |||
*ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بیتا). | |||
*ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. | |||
*ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. | |||
*ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، قاهره ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش. | |||
*ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶. | |||
*ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست. | |||
*محمد بن عبداللّه اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (صلواتاللّهعلیه)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱. | |||
*بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰. | |||
*شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. | |||
*دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ افست بغداد (بیتا). | |||
*شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. | |||
*سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶. | |||
*زینالدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰. | |||
*طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری. | |||
*محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقهالامامیة، ج۷، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بیتا). | |||
*حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکامالشریعة، قم ۱۴۱۲ـ ۱۴۲۰. | |||
*علی بن حسین علمالهدی، مسائل الناصریات، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷. | |||
*امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ش. | |||
*مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب. | |||
*مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ش. | |||
*نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷. | |||
*حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان. | |||
*یعقوبی، تاریخ یعقوبی. | |||
*ابنابیالحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیتالله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ ه ق. | |||
*مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره. | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:جنگها]] | |||
[[رده:تاریخ اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۹
جنگ جمل اولین جنگ داخلی بین مسلمانان در زمان حکومت علی بن ابی طالب (علیهالسلام) بود. این جنگ سال ۳۶ هجری قمری بین سپاهیان امام علی (علیهالسلام) و گروهی که پیمانشکن (ناکثین) خوانده میشدند، به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و طلحه و زبیر در نزدیکی شهر بصره رخ داد. در نهایت جنگ با پیروزی سپاه امام علی (علیهالسلام) به پایان رسید. پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله طلحه زبیر و عایشه و مخالفت با حکومت امام علی (علیهالسلام) به بهانه خونخواهی قتل عثمان را از عوامل به وجود آمدن این جنگ شمردهاند.
عوامل منجر به جنگ
عواملی باعث ایجاد جنگ جمل شده که آنها را متذکر میشویم.
پیمانشکنی طلحه و زبیر
امام علی (علیهالسلام) در ذیحجه ۳۵ در پی اصرار و اتفاقنظر مردم مدینه از مهاجران و انصار و بهرغم میل باطنی خود زمام خلافت را به دست گرفت. همه جز عده اندکی که گرایش عثمانی داشتند با حضرت بیعت کردند. عدهای از مخالفان به شام و مکه گریختند. طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام دو تن از سرشناسان صحابه که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند به حضرت علی (علیهالسلام) دست بیعت دادند. گفته شده است که طلحه نخستین بیعتکننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آن را به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید.[۱] طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند [۲] [۳] [۴] وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی (علیهالسلام) رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دستکم به فرمانروایی ولایات برسند. آن دو از علی (علیهالسلام) خواستند که امارت و حکومت بصره و کوفه (یا عراق و یمن) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. [۵][۶][۷]
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد عمره دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنهای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست. امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند. با این حال امام فرمود که آنان به عمره نمیروند بلکه قصد نیرنگ دارند. [۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲]
همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه
طلحه و زبیر برای پیشبرد مقاصد خود از عایشه که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی که اکنون از یاران نزدیک علی (علیهالسلام) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. پس از مدتی سرانجام عایشه خواست آنان را پذیرفت. [۱۳][۱۴][۱۵][۱۶] اگرچه طلحه و زبیر به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی (علیهالسلام) [۱۷] آنان خود قاتلان عثمان بودند. [۱۸] آنان ادعا میکردند که توبه کردهاند و برای جبران گناه خویش میخواهند انتقام خون عثمان را که به ستم کشته شده است بگیرند و کار خلافت مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند. آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. [۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از [[علی بن ابی طالب |امیرمؤمنان]] ندارند. [۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] امام فرمود که زبیر میپندارد با دستش بیعت کرده است، نه با دلش، پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا میکند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد. [۲۸] طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، [۲۹] همچون زبیر آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمیآورد. [۳۰]
خونخواهی عثمان
عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود گمان میکرد یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان، طلحه به خلافت رسیده است، روانه مدینه گردید، اما هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی (علیهالسلام) بیعت کردهاند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضد عثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه: نَعْثَل) تشویق میکردی، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند. [۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵]
اتحاد ناکثین
زبیر پسر عمه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسلام) و شوهر خواهر عایشه بود و پسرش عبداللّه نقش عمدهای در همراه ساختن عایشه با طلحه و زبیر و برافروختن آتش جنگ ایفا کرد. [۳۶][۳۷] عایشه خود از علی (علیهالسلام) کینه داشت [۳۸] [۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳] و همین امر نیز در پیوستن او به طلحه و زبیر مؤثر افتاد، بدینترتیب، طلحه و زبیر و دیگر جداییطلبان ــ که میدانستند کارشان بدون عایشه، امّ المؤمنین و همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمیرسدــ با کسب موافقت وی به موفقیتی بزرگ دست یافتند. [۴۴][۴۵] عبداللّه بن عامر حَضْرَمی، کارگزار عثمان در مکه، نخستین کسی بود که دعوت عایشه را اجابت کرد و سپس امویانی که پس از قتل عثمان به مکه گریخته بودند (همچون سعید بن عاص، مروان بن حَکَم، عبدالرحمان بن عَتّاب، مُغیرة بن شُعبه و ولید بن عُقبه) با وی همراه شدند. مغیره مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکرد، عبداللّه بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ششصد شتر و ششصد هزار درهم یا دینار) از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه عایشه گرد آمدند؛ بدینگونه همه مخالفان امام و به ویژه کسانی که بیم داشتند امام حقوق مسلمانان را از آنان باز گیرد، به عایشه روی آوردند.
اتفاقات قبل از جنگ
قبل از جنگ جمل اتفاقاتی رخ داده که لازم است به آنها اشاره کنیم.
حرکت مخالفین به سوی بصره
مخالفان به پیشنهاد عبداللّه بن عامر توافق کردند که به سوی بصره حرکت کنند (بر خلاف نظر عایشه که میگفت به سوی مدینه بروند)، زیرا توان رویارویی با مردم مدینه را نداشتند، به علاوه، مردم بصره طرفدار طلحه و زبیر بودند و عبداللّه نیز در آنجا یارانی داشت. طلحه و زبیر امیدوار بودند که عایشه بصریان را همچون اهل مکه بر امام علی بشوراند. آنان لشکریانی مجهز ساختند و منادی اعلام کرد که امّ المؤمنین و طلحه و زبیر به بصره میروند و هرکس خواهان عزت اسلام و جنگ با گناهکاران و خونخواهی عثمان است به راه بیفتد. سرانجام سپاهی سه هزار نفری آماده حرکت شد که نهصد تن از آنان از مردم مدینه و مکه بودند. [۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱] معاویه نیز که حکومت شام را در اختیار داشت و مدعی خونخواهی عثمان بود نامهای به زبیر نوشت و به دروغ از او خواست که به شام برود تا وی و مردم آنجا با او بیعت کنند. [۵۲]
موضع همسران پیامبر
از نظر بزرگان صحابه خروج عایشه مخالفتی آشکار با آیه ۳۳ سوره احزاب بود که به صراحت از زنان پیامبر میخواهد که در خانههایشان قرار گیرند. [۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷] در میان همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَفْصه درصدد بود از رأی عایشه پیروی و با او همراهی کند اما برادرش عبداللّه بن عمر نگذاشت. [۵۸][۵۹] امّ سَلَمه مردم را به تقوای الهی و پیروی از علی (علیهالسلام) فراخواند [۶۰] و کوشید تا عایشه را از همراهی با پیمانشکنان باز دارد وی به عایشه یادآوری کرد که تو تندروترین افراد بر ضد عثمان بودی و سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درباره ولایت و خلافت علی (علیهالسلام) به او یادآوری نمود اما عایشه با این پاسخ که به قصد اصلاح میان مسلمانان برخواسته است و میخواهد گناه خود را در رفتارش با عثمان جبران کند توصیه او را نپذیرفت. [۶۱][۶۲][۶۳] در پی آن، امّ سلمه در نامهای به علی (علیهالسلام)، اقدام مخالفان را گزارش کرد و پسر خود عمر را نیز به یاری امام فرستاد [۶۴][۶۵][۶۶] (نوشتهاند امّ فضل، همسر عباس عموی پیغمبر، به امام نامه نوشت. [۶۷] ابناعثم کوفی هم از نامه امّ سلمه و هم از نامه امّ فضل یاد کرده است و ابنقتیبه دینوری نامهای را به قُثَم بن عباس نسبت داده است.[۶۸])
موضع امام علی با مخالفان
امام برای جنگ با معاویه و یارانش، آماده لشکرکشی به شام بود که خبر مخالفت مردم مکه به مدینه رسید و حضرت، ضمن سخنانی، اعلام کرد که اگر به همین اندازه (مخالفت و اعتراض) بسنده کنند با آنان برخورد نخواهد کرد و چون خبر رسید که مخالفان قصد دارند به بصره بروند، برای مقابله با آنان آماده شد و فرمود اگر چنین کنند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست، و افزود ماندن آنان در میان ما، به رغم مخالفت و ناسازگاری، موجب رنج و ناراحتی نبود. [۶۹]
وجه تسمیه جنگ
عایشه بر شتری به نام عسکر سوار شد که یعلی بن امیه آن را هشتاد دینار (و به قولی دویست دینار) خریده و در اختیار وی گذارده بود [۷۰][۷۱][۷۲] از اینرو، این جنگ، جمل (شتر نر) نام گرفت.
مخالفت برخی سران با جنگ
مغیره بن شعبه ثقفی و سعید بن عاص، که یک منزل از مکه دور شده بودند، درباره ادامه مسیر با هم مشورت کردند، مغیره از سر فرصتطلبی تصمیم به بازگشت گرفت و به ثقفیان گفت که بازگردند، سعید نیز به مروان بن حکم اموی ــ که از مدعیان اصلی خونخواهی و داماد عثمان بودــ گفت کسانی که خون به گردنشان دارید، بر پشت شتراناند، آنان را بکشید، به خانههای خود بازگردید و خود را به کشتن ندهید، و خود به مکه بازگشت. [۷۳] از طرفی عبداللّه بن عمر با این استدلال که یکی از مردم مدینه و تابع تصمیم آنان است در مکه ماند. از پسران زبیر فقط عبداللّه با وی رفت و طلحه نیز پسرش، محمد، را به همراه داشت. [۷۴][۷۵]
پشیمانی عایشه از جنگ
بین راه مکه به بصره، کنار آبی به نام حَوْءَب، سگها پارس کردند، چون عایشه بانگ آنها را شنید و دانست که آنجا حوءب است، به یاد سخنی از پیامبر افتاد و خواست که او را بازگردانند. رسول خدا به زنان خویش گفته بود که مبادا یکی از شما همو باشد که سگهای حوءب بر وی پارس میکنند. در این میان، عبداللّه بن زبیر (و به روایتی، طلحه و زبیر) با انکار حوءب بودن این مکان، پنجاه تن از بنیعامر را نزد عایشه آورد و آنان به صدق گفته عبداللّه شهادت دادند و سوگند خوردند. [۷۶][۷۷][۷۸][۷۹][۸۰]
ورود عایشه به بصره
شورشیان به بیرون بصره رسیدند، به خواست عایشه، عبداللّه بن عامر با نامهای از او به سران بصره، مخفیانه وارد شهر شد و عایشه با همراهانش تا حُفَیر یا حَفر ابیموسی پیش رفت. [۸۱][۸۲] چون خبر به مردم بصره رسید، عثمان بن حُنَیف (فرماندار علی (علیهالسلام) در بصره)، عِمران بن حُصَین و ابوالاسود دُؤَلی را نزد عایشه فرستاد تا سبب آمدن وی و مخالفت او را بپرسند. عایشه گفت که اوباش (غوغاء) به حرم پیامبر حمله کردند و پیشوای مسلمانان را به ستم کشتند و اموال محترم را غارت کردند و حرمت شهر حرام و ماه حرام را شکستند. من آمدهام تا مسلمانان را از کار آنان آگاه سازم و آنچه را که برای اصلاح این وضع باید انجام داد، بگویم. آن دو به عایشه یادآوری کردند که، به امر خدا و همچون دیگر همسران رسول خدا، باید در خانهات بمانی. طلحه و زبیر نیز گفتند که به خونخواهی عثمان آمدهاند و بیعت آنان از روی اکراه بوده است. [۸۳][۸۴]
اقدامات شورشیان در بصره
به دستور امام علی (علیهالسلام)، عثمان بن حنیف موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام، در برابر آنان مقاومت کند. [۸۵] عثمان بن حنیف به مردم گفت که مسلح و آماده شوید. عایشه با شورشیان وارد مِرْبَد (از محلههای بزرگ و مشهور بصره) [۸۶] شد و عدهای از بصریان به وی پیوستند. طلحه و زبیر مردم را به خونخواهی عثمان برانگیختند، آنگاه عایشه، که بر شتر خویش و در هودجی نشسته بود، با صدای بلند درباره کشته شدن عثمان به ستم، و در ضدیت با علی (علیهالسلام) و واگذاشتن کار خلافت به شورا سخن گفت. میان یاران عثمان بن حنیف دو دستگی افتاد و گروهی به عایشه پیوستند. جاریة بن قدامه، از یاران امام علی، به نصیحت عایشه پرداخت و به وی گفت که کشتن عثمان سبکتر از کار توست که از خانه خویش بیرون آمدهای و بر این شتر ملعون، خود را آماج سلاح کرده و ستر و حرمت خود را هتک کردهای.
جنگ بین شورشیان و بصریان
حُکَیم بن جَبَله، سردار سواران عثمان بن حنیف، با سواران خود به جنگ با یاران عایشه پرداخت و مردم که هر کدام طرفدار یکی از دو گروه بودند، از پشتبام به سوی گروه دیگر سنگ میانداختند. روز بعد نیز، از طلوع آفتاب تا ظهر، میان یاران عثمان بن حنیف و یاران عایشه، در جایی به نام دارالرزق (مدینة الرزق/ قریة الارزاق) در زابوقه (مکانی در نزدیکی بصره)، جنگ سختی درگرفت و بسیاری از یاران عثمان [۸۷] کشته شدند، اما سرانجام، دو گروه صلح کردند. [۸۸][۸۹][۹۰][۹۱]
صلح بین شورشیان و عثمان
پس از صلح بین یاران عایشه و یاران عثمان بن حنیف، قرارداد نوشتند که از جنگ دست بکشند تا علی (علیهالسلام) بیاید، در بازار و گذر متعرض یکدیگر نشوند، دارالاماره و بیتالمال و مسجد در اختیار عثمان بن حنیف باشد، و طلحه و زبیر و یارانشان هرجا که میخواهند اقامت کنند. سپس مردم پراکنده شدند و سلاحهای خود را بر زمین نهادند. [۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶] طبری، [۹۷] در روایتی از سیف بن عمر، مُفاد قرارداد را در تأیید شورشیان و به گونهای دیگر آورده است. به روایت وی، دو گروه اتفاق کردند تا کَعب بن سُور را به نمایندگی به مدینه بفرستند تا معلوم کند که طلحه و زبیر در بیعت با علی مجبور بودهاند یا نه، اما این مطلب بیاساس مینماید، زیرا کعب بن سور خود یکی از سران اصحاب جمل بود و عثمان بن حنیف طبعاً با چنان قرار و چنین نمایندهای موافقت نمیکرده است.
شکستن صلحنامه
دو روز بعد از صلح، طلحه و زبیر، از بیم آنکه علی (علیهالسلام) برسد و بر آنان چیره گردد، پیمان را شکستند و در پی آن، عثمان بن حنیف در حال خواندن نماز عشا در مسجد، دستگیر کردند. [۹۸][۹۹] ابتدا عایشه دستور داد وی را بکشند، اما بعد منصرف شده و دستور داد او را حبس کنند. به وی چهل تازیانه زدند و به دستور طلحه یا مُجاشع بن مسعود، موی سر و صورت و ابروان و پلکهایش را کندند و او را حبس کردند، آنگاه عبداللّه بن زبیر و گروهی به سوی دارالاماره رفتند و چهل (یا به قولی هفتاد) نگهبانِ گماشته عثمان بن حنیف را کشتند و وارد قصر شدند و طلحه و زبیر بیتالمال را تصرف کردند، مردم نیز با شورشیان بودند و هرکه با آنان نبود، گمنام و پنهان بود. [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] مردم با طلحه و زبیر، به عنوان امیر، و نه خلیفه، بیعت کردند. چون میان طلحه و زبیر بر سر خواندن نماز اختلاف افتاد، مقرر گردید که هر روز یکی از آن دو (یا پسرانشان محمد و عبداللّه) به نوبت امامت نماز را برعهده بگیرند.
اقدامات حکیم بر آزادی عثمان
حُکَیم بن جبله با سیصد تن به زابوقه رفت. او گفت کسانی را که شورشیان کشتهاند، هیچ دستی در قتل عثمان نداشتهاند. حکیم از طلحه و زبیر خواست که عثمان بن حنیف را آزاد و دارالاماره و بیتالمال را به او تسلیم کنند و تا آمدن علی (علیهالسلام) به جای خود بازگردند، اما آنان نپذیرفتند. [۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸] حکیم و سوارانش و کسانی از قبیله او (عبدالقیس) و قبیله ربیعه به یاری عثمان بن حنیف برخاستند و پس از نبردی سخت، وی و هفتاد تن از قبایل عبدالقیس و ربیعه کشته شدند.
ادعای ادای تکلیف
طلحه و زبیر اعلام کردند که در میان قبایل بصره باید از تمام کسانی که بر ضد خلیفه عثمان اقدام کردهاند، انتقام گرفت. [۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱] سپس نامههایی به مردم شام و کوفه و مدینه نوشتند و اعلام کردند که قاتلان عثمان را از پای درآورده و تکلیف خویش را انجام دادهاند و آنان نیز باید چنین کنند. عایشه هم در نامهای خطاب به مردم کوفه، در توجیه اقدامات شورشیان نوشت: اگر کسانی را به انتقام کشتهایم، معذور بودهایم، ما ۲۶ روز ماندیم و مردم بصره را به اجرای حدود خدا و جلوگیری از خونریزی دعوت کردیم اما آنان خیانت کردند و خداوند قاتلان عثمان را یکجا گردآورد و آنان را قصاص کرد، پس از قاتلان عثمان چشم نپوشید. [۱۱۲] عایشه همچنین در نامههایی به مردم مدینه و یمامه، آنان را به حمایت از شورشیان دعوت کرد. [۱۱۳] شورشیان قصد کشتن عثمان بن حنیف را نیز داشتند، اما از بیم انتقام برادرش (سَهل بن حُنَیف) و عشیره وی، به درخواست عایشه وی را رها کردند و او پیش علی (علیهالسلام) رفت. تاریخ این حوادث را ۲۴ و ۲۵ ربیعالآخر (یا ماه جمادی الاولی) سال ۳۶ نوشتهاند. [۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]
اقدامات امام علی قبل از جنگ
هنگامی که امام خبر یافت، عایشه و طلحه و زبیر به سوی بصره رفتهاند، مردم مدینه را به یاری فراخواند و مردم نیز اجابت کردند، [۱۱۷][۱۱۸] سپس، سهل بن حنیف انصاری را جانشین خود کرد و با شتاب، با همان سپاه هفتصد نفری (از جمله چهارصد تن از مهاجران و انصار) که آماده حرکت به شام بود، از شهر بیرون رفت (آخر ربیعالآخر ۳۶) تا شاید شورشیان را بازگرداند، اما چون به رَبَذَه، در سه میلی مدینه [۱۱۹] رسید، معلوم شد که شورشیان دور شدهاند، امام چند روز در ربذه ماند. در آنجا، یارانی، از جمله از قبیله طَی، به وی پیوستند و از مدینه برای او مرکب و سلاح رسید [۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] [۱۲۳] [۱۲۴][۱۲۵] (که، بنا به روایتی، انصارِ همراه امام را هشتصد تن و به قولی همراهان امام را از مردم مدینه چهار هزار تن نوشته است) آنگاه، نامهای به مردم کوفه نوشت و از آنان یاری خواست. [۱۲۶]
درخواست جهاد از کوفیان
امام، هاشم بن عُتْبه معروف به مِرقال را با نامهای نزد ابوموسی اَشْعَری، عامل کوفه، فرستاد و پیغام داد که مردم را برای پیوستن به امام بسیج کند، ابوموسی مردم را از یاری کردن امام بازداشت و گفت وضعی که پیش آمده، فتنه است و حتی هاشم را تهدید به حبس کرد. در پی آن، امام، عبداللّه بن عباس و محمد بن ابیبکر را به کوفه فرستاد (بنابه روایتی، بار اول محمد بن ابیبکر و محمد بن عون و بار دوم عبداللّه بن عباس و مالک اشتر را اعزام کرد) تا ابوموسی را معزول و به جای وی قَرَظة بن کَعب انصاری را والی کوفه کنند. امام سپس حسن بن علی (علیهالسلام) و عمّار بن یاسر را، با نامهای خطاب به مردم کوفه، بدان شهر فرستاد تا آنان را بسیج کنند. [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳] آنگاه از ربذه به ذیقار رفت، [۱۳۴] در آنجا، عثمان بن حنیف نزد امام آمد، امام وقتی او را با آن وضع دید از او دلجویی کرد و فرمود: خدا به تو پاداش و نیکی دهد. [۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷] در کوفه، حسن بن علی و دیگر یاران امام، با سخنان خود، مردم کوفه را به یاری امام برانگیختند. لشکری حدود نُه هزار تن از کوفیان با آنان همراه شد و در ذیقار به امام پیوست. نزدیک دو هزار (و به قولی سه هزار) تن از شیعیان امام، از قبیله عبدالقیس و ربیعه که در بصره میزیستند، نیز به امام پیوستند، آنگاه علی (علیهالسلام) حرکت کرد و با حدود دوازده هزار سپاهی به بصره رسید.
تعداد سپاهیان امام
سپاهیان امام هفت گروه، از قبایل گوناگون بودند که بر هر یک سالاری، فرماندهی میکرد، برخی قبایل نیز، مانند قَیس و اَزد و حَنْظَله و عِمران و تَمیم و ضَبّه و رِباب، به اصحاب جمل ملحق شدند. عدهای نیز از هر دو طرف کناره گرفتند، از جمله اَحْنَف بن قیس که به امام گفت اگر بخواهی به تو میپیوندم و اگر نه، با قبیله خود، بنی سعد، کناره میگیرم و ده هزار (یا چهار هزار) شمشیر را از تو باز میدارم. امام ترجیح داد که وی کناره گیرد. [۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶] در روایاتی دیگر نوشته شده است که سپاهیان امام نوزده یا بیست هزار تن و لشکریان شورشی سی هزار تن یا افزونتر بودند. [۱۴۷][۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰]
پاسخ امام به شبهه
امام در پاسخ یکی از یاران خویش، که پرسید چگونه ممکن است طلحه و زبیر و عایشه همگی بر باطل باشند، فرمود که حق و باطل را با قدر و منزلت مردان نمیتوان شناخت، باید حق را شناخت تا اهل آن شناخته شوند و باطل را شناخت تا اهل آن معلوم شوند. [۱۵۱]
استقرار دو گروه در بصره
هنگامی که امام وارد بصره گردید، از سمت طَفّ داخل شد و در جایی معروف به زاویه چند روز اقامت کرد، سپس به راه ادامه داد. طلحه و زبیر و عایشه نیز از فُرضه (بندر) به راه افتادند پس از رسیدن امام به بصره، دو گروه با هم روبهرو شدند. [۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴] عایشه نیز از اقامتگاهش به مسجد حُدّان، در محله قبیله ازد، که میدان جنگ در حوالی آن بود، نقل مکان کرد. [۱۵۵]
رفع یک شبهه
روایات سیف بن عمر حکایت از آن دارد که در نتیجه گفتگوهای فرستاده امام علی (علیهالسلام) با عایشه و طلحه و زبیر، احتمال مصالحه قوّت گرفت و دو لشکر به سازش امیدوار شدند، اما محرکان قتل عثمان ــ که در سپاه امام علی جای داشتند و خود را در شُرف نابودی میدیدندــ شب قبل از جنگ، همرأی شدند تا جنگافروزی کنند و صبح روز بعد، کوفیانِ سپاه امام به گروه مقابل تاختند و بدینترتیب، جنگ آغاز شد. [۱۵۶][۱۵۷] این روایات، گذشته از شخصیت سیف بن عمر و افزون بر تناقضهایی که دارند، میکوشند تأثیر افراد و گروههای جنگطلب (متهمان به قتل عثمان و گروه ساختگی سبائیه) را بر تصمیم امام علی (علیهالسلام) نشان دهند و شورشیان و پیمانشکنان را صلحطلب تصویر کنند، حال آنکه، بنا بر روایات دیگر، علی (علیهالسلام) تمایلی به جنگ نداشت و تا سه روز پس از ورود به بصره، با ارسال پیغامهایی، میکوشید تا شورشیان را باز دارد و آنان را به همراهی با خویش بخواند. [۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱] روز جنگ نیز، از صبح تا ظهر، اصحاب جمل را دعوت میکرد تا بازگردند. [۱۶۲]
تلاش امام برای صلح
امام در نامهای به طلحه و زبیر، از مشروعیت خلافت خویش، بیعت آزادانه مردم، بیگناهی خویش در قتل عثمان، حقانیت نداشتن طلحه و زبیر در خونخواهی عثمان، و اقدام نادرست طلحه و زبیر در نقض دستور قرآن (بیرون آوردن همسر پیامبر از خانه و قرارگاه خود) سخن گفت. امام در نامهای به عایشه نیز هشدار داد که برخلاف دستور قرآن از خانهاش بیرون آمده و، به بهانه اصلاح بین مردم و خونخواهی عثمان، لشکرکشی کرده و خود را گرفتار گناهی بزرگ ساخته است. طلحه و زبیر، در نامهای به امام، بر نافرمانی خویش اصرار ورزیدند و عایشه نیز پاسخی نداد. به دنبال آن، عبداللّه بن زبیر مردم را بر ضد امام شوراند، که حسن بن علی (علیهالسلام) با سخنانی بلیغ و روشنگرانه پاسخش را داد. [۱۶۳][۱۶۴] آنگاه امام، صَعْصَعه بن صوحان و سپس عبداللّه بن عباس را برای گفتگو با طلحه و زبیر و عایشه فرستاد، اما گفتگوها ثمری نداشت و از آن میان عایشه سرسختتر بود. [۱۶۵][۱۶۶] در پی بینتیجه ماندن مکاتبه و گفتگو و اصرار شورشیان بر بیعتشکنی و مخالفت و جنگ، امام خطبهای خواند و اتمام حجت کرد و لشکریان خود را آرایش داد و فرماندهان را بر گمارد. اصحاب جمل نیز سپاه خویش را آراستند. [۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱][۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] عایشه هم بر شتر ــ که آن را با زره پوشانده بودند ــ نشست و پیشاپیش صفوف قرار گرفت. [۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷]
بیان قوانین جنگ
امام یاران خود را از آغاز کردن جنگ پرهیز داد و گفت که مجروحی را نکشند، کسی را مثله نکنند، بیاجازه وارد خانهای نشوند، به کسی ناسزا نگویند، زنی را هجو نکنند و جز آنچه در اردوگاه اصحاب جمل است، برندارند. [۱۷۸]
نصیحتکردن سران فتنه
امام علی (علیهالسلام) از نزدیک با طلحه و زبیر سخن گفت و به زبیر، که او را نصیحتپذیرتر میدانست، حدیثی از پیغمبر را یادآوری کرد و زبیر تأیید کرد و گفت اگر این را به یاد داشتم، به این راه نمیآمدم، به خدا هرگز با تو نمیجنگم. آنگاه به عایشه گفت که میخواهد جنگ را ترک کند، اما عبداللّه بن زبیر به پدر گفت، که این دو لشکر را با هم روبهرو کردهای و حال که به روی یکدیگر شمشیر کشیدهاند، میخواهی آنان را رها کنی؟ تو پرچمهای پسر ابیطالب را دیدهای که به دست جوانان دلیر است و بیمناک شدهای، زبیر نیز، به اصرار عبداللّه، کفاره قسم خود را با آزاد کردن بندهای داد و آماده جنگ شد. [۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵]
دعوت برای اتحاد
امام، پیش از آغاز جنگ، مصحفی به یکی از یارانش داد تا شورشیان را به پیروی از فرمانهای آن فراخواند و آنان را از تفرقه باز دارد و به وحدت دعوت کند، اما آنان او را به شهادت رساندند و چند تن از دیگر یاران امام را نیز با تیر کشتند، پس، امام فرمود اکنون جنگ رواست و هنگام نبرد است. [۱۸۶] [۱۸۷] [۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰]
شروع جنگ
روز پنجشنبه نیمه جمادیالآخره ۳۶ [۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳] یا ۱۰ جمادیالآخره ۳۶ [۱۹۴][۱۹۵][۱۹۶][۱۹۷][۱۹۸] و یا (۱۰) جمادی الاولی ۳۶[۱۹۹] [۲۰۰][۲۰۱] جنگ در خُرَیبَه، از نواحی بصره، آغاز شد. [۲۰۲] [۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵]
صدور فرمان جنگ
امام علی (علیهالسلام) به محمد بن حَنَفیه (پرچمدار سپاه) و مالک اشتر (فرمانده جانب راست سپاه) فرمان حمله داد. جنگ از ظهر تا غروب با شدت ادامه یافت. قبیله ضبّه و ازد پیرامون عایشه را گرفته بودند.
دفاع از عایشه در طول جنگ
کعب بن سور، که مهار شتر عایشه را به دست داشت، به قتل رسید و پس از آن، اصحاب جمل مهار شتر را یکی پس از دیگری به دست گرفتند و سرسختانه از عایشه محافظت کردند تا کشته شدند. گفتهاند هفتاد تن، که مهار شتر را در دست گرفته بودند، دستشان قطع شد و خودشان هم به هلاکت رسیدند. [۲۰۶][۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹]
پیشدن شتر عایشه
طبری حکایتی عجیب از تعصب شورشیان در تقدیس شتر و هواخواهی عایشه آورده است.[۲۱۰] امام چون مقاومت بصریان را در اطراف شتر دید، دستور داد آن را پی کنند، عدهای از یاران زبده امام به شتر حمله کردند و آن را کشتند. [۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳][۲۱۴][۲۱۵]
پایان جنگ
اصحاب جمل، پس از چند ساعت نبرد و دادن کشته بسیار، شب هنگام منهزم شدند. (بلاذری[۲۱۶] یعقوبی [۲۱۷] مسعودی [۲۱۸] ابنقتیبه دینوری[۲۱۹] نوشته است سپاه امام پس از هفت روز جنگ، بر اصحاب جمل غلبه یافت.)
شمار کشتهها
شمار کشتههای جنگ جمل را به اختلاف نوشتهاند. به روایت ابوخَیثَمَه از وَهْب بن جَریر، در جنگ جمل از سپاه بصره ۲،۵۰۰ تن کشته شدند. [۲۲۰][۲۲۱][۲۲۲][۲۲۳] در روایات دیگر، شمار کشتههای اصحاب جمل از ۶،۰۰۰ تا ۲۵،۰۰۰ تن [۲۲۴][۲۲۵][۲۲۶][۲۲۷][۲۲۸][۲۲۹] ذکر شده و یعقوبی [۲۳۰] آن را بیش از ۳۰،۰۰۰ تن نوشته است، که مبالغهآمیز مینماید. عده شهدای سپاه امام را از ۴۰۰ تا ۵،۰۰۰ تن نوشتهاند. [۲۳۱][۲۳۲][۲۳۳]
اقدامات امام بعد از جنگ
امام علی (علیهالسلام) بعد از جنگ اقداماتی داشتهاند که به چند نمونه اشاره میکنیم.
برخورد با زخمیها و اسیران
پس از شکست اصحاب جمل، امام فرمود زخمیان و اسیران را نکشند، فراریان را تعقیب نکنند و نکشند و هرکس را که در به روی خود ببندد و سلاح بر زمین نهد، در امان دارند. امام کسانی از سپاه جمل (از جمله مروان بن حکم، موسی بن طلحه، پسران عثمان و ولید بن عقبه) را که به اسارت درآمده بودند، نکشت، بلکه به آنان امان داد و آزادشان کرد.
عفو بصریان
وقتی مردم بصره با امام بیعت کردند، مروان گفت که بیعت نمیکند مگر آنکه امام وی را مجبور کند و امام فرمود، اگر هم بیعت کنی، غدر خواهی کرد، مروان سپس به معاویه پیوست. عبداللّه بن زبیر و عُتْبه بن ابیسفیان نیز نزد عایشه رفتند و امام متعرض آنها نشد. امام پس از پیروزی بر اصحاب جمل، در جامع بصره خطبهای خواند و در آن بصریان را سرزنش کرد و آنان را نخستین مردمی دانست که پیمان شکستند و در امت دو دستگی پدید آوردند، با این حال، همچون رفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم مکه، بصریان را عفو کرد و از فتنه برحذرشان داشت. آنگاه نشست و مردم با وی بیعت کردند. [۲۳۴] [۲۳۵][۲۳۶] [۲۳۷] [۲۳۸][۲۳۹]
منع تصرف و غارت اموال
امام سپاه خود را از تصرف و غارت اموال شخصی بصریان و اصحاب جمل بازداشت و فرمود اموال کشتگان اصحاب جمل میراث خویشان مستحق آنهاست و فقط اجازه داد آنچه را که در اردوگاه برای جنگیدن بهکار میبردند، به غنیمت گیرند، امام، پس از آن، سلاح و اسب و استر فراریان از میدان را میان یاران خویش قسمت کرد. [۲۴۰] [۲۴۱] [۲۴۲][۲۴۳] وقتی یکی از یاران امام پرسید که چگونه رواست با آنان بجنگیم و خونشان را بریزیم، اما اسیر کردن زنانشان و به غنیمت گرفتن اموالشان نارواست، امام فرمود: از مسلمان اسیر و مال به غنیمت نباید گرفت، مگر آنچه با آن میجنگیدهاند، همچنین فرمود: کدام یک از شما مادرتان، عایشه، را به منزله سهم خود برمیدارد؟ و آنان استغفار کردند. [۲۴۴][۲۴۵] امام خبر جنگ جمل و پیروزی بر شورشیان را برای اهل کوفه و مدینه نوشت، [۲۴۶][۲۴۷] بیتالمال را میان یاران و همراهانش قسمت کرد [۲۴۸][۲۴۹] و چند روز در بصره اقامت گزید، [۲۵۰] آنگاه عبداللّه بن عباس را به امارت بصره منصوب کرد و در رجب (و به قولی رمضان) سال ۳۶ به کوفه رفت. [۲۵۱][۲۵۲]
عاقبت طلحه و زبیر
هنگامی که سپاه جمل میگریخت، مروان بن حَکَم تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد، طلحه را به خانهای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خونریزی، درگذشت. گفتهاند که مروان به اَبان، پسر عثمان، گفت که یکی از کشندگان پدرت را از میان برداشتم. [۲۵۳] [۲۵۴] [۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷] در پارهای روایات، از طلحه به عنوان نخستین مقتول جنگ جمل یاد شده است. [۲۵۸][۲۵۹] بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت. [۲۶۰] [۲۶۱] از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و آهنگ مدینه کرد. [۲۶۲] به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، عَمرو/ عُمَیر بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام وادیالسِّباع او را غافلگیرانه کشت، [۲۶۳][۲۶۴] [۲۶۵] [۲۶۶][۲۶۷][۲۶۸][۲۶۹] امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود. [۲۷۰][۲۷۱]
عاقبت عایشه
پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند، علی (علیهالسلام) او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد، سپس به برادر وی، محمد بن ابیبکر، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام، عبداللّه بن عباس را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد، آنگاه وی را با عدهای از زنان بصره، که به دستور امام جامه مردان پوشیدند، با جمعی از لشکریان خویش، همراه محمد (یا عبدالرحمان) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد و دوازده هزار (درهم یا دینار؟) مال به او داد. [۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴] [۲۷۵] [۲۷۶][۲۷۷][۲۷۸][۲۷۹][۲۸۰] بعدها عایشه هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ» [۲۸۱] را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد. [۲۸۲][۲۸۳][۲۸۴]
دیدگاه مذاهب اسلامی
رفتار و سیره امام علی در جنگ جمل مرجع فقهای مذاهب اسلامی درباره «قِتال اَهلِ بَغْی» و احکام سرکشان داخلی گردید. [۲۸۵] [۲۸۶] [۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹][۲۹۰][۲۹۱] مذاهب کلامی اسلامی نیز درباره وضع ایمانی اصحاب جمل بحث کردهاند. [۲۹۲] همچنین مورخان سدههای نخستین، تکنگاریهای بسیاری درباره جنگ جمل داشتهاند که گرچه مبنای آثار بعدی بوده است، اغلب آنها اکنون در دست نیست. [۲۹۳][۲۹۴][۲۹۵][۲۹۶][۲۹۷][۲۹۸][۲۹۹][۳۰۰][۳۰۱][۳۰۲][۳۰۳][۳۰۴][۳۰۵][۳۰۶]
دیدگاه معتزله
برخی از علمای معتزله معتقدند که عایشه و یارانش قصد امر به معروف و نهی از منکر داشتهاند.[۳۰۷]
عوامل جنگ
برای بررسی علل وقوع جنگ جمل یا همان فتنه ناکثین و پژوهش در این راستا، لازم است که به ادله طرفین درگیر در جنگ نظری افکنده شود و سپس آنها را با واقعیات تاریخی سنجیده و قول صحیح را برگزید.
دیدگاه سران فتنه
طلحه در خطبهای که بین مردم بصره ایراد نمود چنین وانمود کرد که قیام او برای خلافت و مُلک نبوده است، بلکه او قصد دارد از مردم بصره کمک بگیرد تا همگی برای اصلاح امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کوشش کنند و اطاعت خدا را رواج دهند.[۳۰۸] همانطور که بیان شد، به طور عموم در اکثر خطبههایی که از عایشه و طلحه نقل شده است، قتل عثمان و خونخواهی او مهمترین علت پیمانشکنی ذکر گردیده است، امّا به موارد دیگری نیز میتوان اشاره نمود. از جمله اینکه طلحه، حکومت علی ابن ابیطالب (علیهالسّلام) را مطابق با رویه خلفای سابق نمیدانست و به اینکه امام علی (علیهالسّلام) با او در کارها مشورت نمینمود، معترض بود.[۳۰۹] [۳۱۰]
دیدگاه امام و اصحابش
قبل از بیان علل آغاز جنگ جمل از دیدگاه علی (علیهالسّلام) به یک نکته مهم – یعنی عاملان اصلی جنگ – باید توجه کنیم. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در خطبه ۱۷۲ نهجالبلاغه میفرمایند: “… طلحه و زبیر همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به همراه خود میکشیدند چونان کنیزی را که به بازار بردهفروشان میبرند”.[۳۱۱] از این سخن مولا به خوبی متوجه میشویم عامل انسانی مهم جنگ جمل، کسی جز طلحه و زبیر نبوده، و عایشه در این بین بیشتر مورد سوءاستفاده تبلیغاتی قرار گرفته است.
قدرتطلبی طلحه و زبیر
امام علی (علیهالسّلام) در خطبه ۱۴۸ نهجالبلاغه چنین توضیح میدهند: “هر کدام از طلحه و زبیر امیدوار است که حکومت را به دست آورد و دیده به آن دوخته و رفیق خود را به حساب نمیآورد.[۳۱۲]
شکستن پیمان و برپایی فتنه
امام علی (علیهالسّلام) در خطبهای ضمن فرمان آماده باش به مردم میفرمایند: همانا طلحه و زبیر بیعت و عهد را نقض کرده و عایشه را از خانهاش بیرون کشیدهاند تا فتنه به پا کنند و خونریزی راه بیاندازند.[۳۱۳]
کینه و کدورت دیرینه
این نکته قابل انکار نیست که کینههایی نسبت به علی (علیهالسّلام) وجود داشته است، از اینرو امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) سابقه این امر را در مواردی بر میشمارد، از جمله اینکه:
الف: چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا بر پدر عایشه برتری داده بود.
ب: چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا به اخوت با خویش مختص نموده بود.
ج: چون خداوند دستور داد که همه ابواب منتهی به مسجد بسته شود حتی باب (درب خانه) پدر عایشه، اما باب من بسته نشد.
د: چون در روز خیبر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرچم را بعد از اینکه به دیگران داد آن را به من دادند و من نیز پیروز شدم موجب غمگین شدن آنان گردید و….[۳۱۴]
علاوه بر این، طلحه و زبیر امیدوار بودند که علی (علیهالسّلام) در امور با آنها مشورت نماید چرا که این دو خود را با علی (علیهالسّلام) در رتبه و مقام مساوی میدانستند، آنها امیدوار بودند که با مرگ عثمان، بخشی از حکومت را به دست گیرند، ولی هیچکدام از این امور تحقق نیافت و این سبب شد که خصومت قبلی این دو با امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آشکار گردد.
ادعای خونخواهی
وقتی به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) خبر رسید که طلحه و زبیر برای خونخواهی عثمان قیام نمودهاند ایشان فرمودند: کسی جز خود ایشان عثمان را نکشت.[۳۱۵] و نیز مضمون همین سخن را حضرت در خطبه ۱۳۷ نهجالبلاغه آوردهاند که: آنها انتقام خونی را میخواهند که خود ریختهاند.[۳۱۶] با این اوصاف حضرت میفرمایند: طلحه خود جنگ را به راه انداخته تا به خاطر قتل عثمان مورد سئوال واقع نشود.[۳۱۷] با تأمل در فقرات فوق متوجه میشویم: اولاً: در اکثر طعنها و سرزنشهایی که از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نسبت به اصحاب جمل وارد شده، ایشان روی سخنشان با طلحه و زبیر است. گو اینکه حضرت مسبب اصلی جنگ را این دو میداند و به عبارت دیگر، عایشه نقش فرعی در این غایله داشته و از سوی آنها مورد سوءاستفاده تبلیغاتی قرار گرفته است. ثانیاً: ملاحظه میشود که هیچیک از دلیلهایی که اصحاب جمل برای کارشان ذکر نمودهاند موجّه نمیباشد. به ویژه وقتی که بدانیم قتل و خونخواهی عثمان بهانهای بیش نبود، چرا که عایشه با عثمان نیز چندان رابطه حسنهای نداشته است. نقل شده است که عایشه پیراهن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نزد عثمان میبرد و به او میگوید: هنوز رطوبت کفن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خشک نشده که تو چنین، احکام او را تحریف میکنی.[۳۱۸] پس ملاحظه میکنید اصحاب جمل تحت عنوانی به ظاهر زیبا و حق مآبانه بر علیه اولی الامر خویش قیام نمودند و پیمان و بیعت خویش را شکستند، در حالی که این عنوان بهانهای بیش نبود.
مهمترین اثر نوشته شده
کتاب الجَمَل و النُصرة لِسید العِترة فی حرب البَصرة تألیف شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)، فقیه و محدّث و متکلم شیعه امامی، مهمترین نوشته برجای مانده در موضوع جنگ جمل است.
منابع
- قرآن.
- ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بیتا).
- ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
- ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، قاهره ۱۳۸۸/۱۹۶۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
- ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
- ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست.
- محمد بن عبداللّه اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (صلواتاللّهعلیه)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
- شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
- دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ افست بغداد (بیتا).
- شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
- زینالدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
- محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقهالامامیة، ج۷، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بیتا).
- حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکامالشریعة، قم ۱۴۱۲ـ ۱۴۲۰.
- علی بن حسین علمالهدی، مسائل الناصریات، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ش.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب.
- مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ش.
- نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان.
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
- ابنابیالحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیتالله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ ه ق.
- مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره.
پانویس
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷۴۳۵.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۸۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۴، ص۳۸۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۴.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹۴۳۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۸، ص۴۶.
- ↑ ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه،خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸۴۵۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۸ ۴۵۹.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸ ۲۲۹.
- ↑ ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶، ص۳۳۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۰.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۰۹ـ۴۱۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۲۵ـ۴۳۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰۴۵۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۹۴۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶۴۵۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۳۴۸۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۴۴۵۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱۴۵۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۷.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵۴۴۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶۴۵۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۰.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۹.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۷۴۵۸.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۲ـ۱۰۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۱ ۴۶۲.
- ↑ اسکافی، محمد بن عبداللّه، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، ج۱، ص۶۰.
- ↑ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۹۸، ذیل «مِرْبَد».
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۳۴۶۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۹.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۵.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۷۴۶۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۸۴۶۹.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۸، ج۱، ص۵۲۶.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۶.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۸۴۷۰.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۵.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۰۴۷۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۴۴۷۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۲۴۷۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۴۴۷۵.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۳، ص۲۴، ذیل «الرَّبَذَة».
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷-۴۷۹.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۳ـ ۱۰۵.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴۱۴۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷ ۴۷۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۱۴۸۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۹۵۰۰.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۰.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۶ـ۱۶۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۶۴۹۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۰۵۰۵.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۵ـ ۱۴۶.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۶۱.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۵۵۰۶.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۱.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۳.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۴.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۰ ۵۰۱.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۴ـ۱۰۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۸۸۴۸۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۶۵۰۷.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۶.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۵۴۶۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۷.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۶ ۱۴۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۳.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۷۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۵.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷ ۱۴۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱ ۵۰۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۸۵۰۹.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۹ ۴۷۱.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۷ـ۱۰۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۳.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۳۳۶.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۹۸.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲.
- ↑ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۳۶۳، ذیل «الخُرَیبَة».
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۲۵۱۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۰۱۵۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۶.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۷۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۵.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۵.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷۴۸۸.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۵ـ۹۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۹۶.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۰، خطبه ۱۳.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۲.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱۱۵۲.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۰.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱۱۵۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۲.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۶.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۸۵۰۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۲۷۵۲۸.
- ↑ شیبانی عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۸.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۰۴۷۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۸۴۹۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۴ ۵۳۵.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۷۱۴۷۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۹۵۱۰.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳۳۵۳۴.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۷۳.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۳۴۸۵.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۶.
- ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۶.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، ج۴، ص۲۲۹.
- ↑ شافعی، محمد بن ادریس، الاُمّ، ج۴، ص۲۳۶.
- ↑ علمالهدی، علی بن حسین، مسائل الناصریات، ج۱، ص۴۴۳۴۴۴.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۷، ص۲۶۴۲۶۶.
- ↑ سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکامالشریعة، ج۴، ص۴۵۰۴۵۳.
- ↑ شهید ثانی، زینالدین بن علی، الروضةالبهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۲، ص۴۰۷ ۴۰۹.
- ↑ ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۴، ص۲۴.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۸۶.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۷۷.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۳۸.
- ↑ ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۷.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۱۸.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۳۵.
- ↑ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۴۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۲۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۷۷.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۶۴، به نقل انساب الاشراف.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۶.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۸، خطبه ۱۷۲.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، ص۳۱۲، خطبه ۱۴۸.
- ↑ مفید، محمد بن نعمان، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۱۲۹.
- ↑ مفید، محمد بن نعمان، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص۲۱۸.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۱۲۱، به نقل از تاریخ طبری و بلاذری.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۲۹۲، خطبه ۱۳۷.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ص۲۵۰، خطبه ۱۷۴.
- ↑ ابنابیالحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۲۱۵.