حضرت یوسف: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Mbox
{{جعبه اطلاعات انبیا
| type  = notice
| عنوان = حضرت یوسف
| class = ambox-In_use
| تصویر = حضرت یوسف.jpg
| image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]]
| توضیح تصویر = تزئینی
| css = margin: 1px
| نام = حضرت یوسف
| text  = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}}
| ولادت = ۳۵۵۶ سال بعد از [[هبوط|هبوط آدم]]
| {{ns:0}}      = مقاله
| محل ولادت = [[بین النهرین]]
| بحث          = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]]
| وفات =  
| رده‌بندی      = [[ویکی‌پدیا:رده‌بندی|رده]]
| لقب = صدیق
| راهنما          = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| کنیه =  
| درگاه        = [[ویکی‌پدیا:درگاه|درگاه]]
| پدر = [[حضرت یعقوب|یعقوب نبی]]
| الگو      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام الگو|الگو]]
| مادر = راحیل
| کاربر          = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه کاربری]]
| همسر =
| بحث کاربر      = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه بحث کاربری]]
| فرزندان =  
| ویکی‌پدیا      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه ویکی‌پدیا]]
| خویشاوندان =
| بحث ویکی‌پدیا = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه بحث ویکی‌پدیا]]
| قوم = [[بنی‌اسرائیل]]
}}}} هم‌اکنون  برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شده‌است، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده می‌شود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br>
| کتاب مقدس =  
<small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرین‌بار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافته‌است؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین می‌کنید.</small>
| دین = یکتاپرستی
<includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
| طول عمر = ۱۲۰ سال
| کاربر
| مدفن = {{فهرست جعبه افقی |[[فلسطین]] |جامع الخلیل }}
| بحث کاربر = <!-- no category -->
}}
| [[رده:صفحه‌های سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
'''حضرت یوسف''' یکی از دوازده فرزند [[حضرت یعقوب|حضرت یعقوب (علیه السلام)]] است. [[قرآن]] در سوره‌ای با نام او به شرح داستان زندگی‌اش می‌پردازد. مطابق با آنچه در این سوره آمده است یوسف در کودکی مورد حسد برادرانش قرار گرفت و آنها با نقشه ای او را در چاه انداختند. اما کاروانی او را یافتند و با خود به [[جمهوری عربی مصر|مصر]] بردند و [[عزیز مصر]] یوسف را از آنان خریداری نمود. وقتی یوسف به سن جوانی رسید بخاطر پرهیز از عشق [[زلیخا]] به زندان افتاد و پس از سالیانی به خاطر تعبیر خوابی که از خواب حاکم [[مصر]] نمود مورد توجه او واقع شد و عزیز مصر شد. مطابق با آنچه در قرآن امده [[خداوند]] به او حکم و علم داده و تاویل احادیث ([[تعبیر خواب|علم تعبیر خواب]]) آموخت.
}}<noinclude>
</noinclude>


<div class="wikiInfo">[[پرونده:حضرت یوسف.jpg |جایگزین=حضرت یوسف|بندانگشتی|حضرت یوسف]]
== وجه تسمیه یوسف ==
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
یوسف: (بضم یاء و سین) یعنی خواهد افزود و مادرش به واسطه اعتقاد بر این که [[خدا]] پسر دیگری به او کرامت خواهد کرد وی را یوسف نامید<ref> حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلداول، مقدمه، ص194</ref>.
!نام
!حضرت یوسف
|-
|لقب
|صدیق
|-
|نام در قرآن
|یوسف‏
|-
|تاریخ ولادت
|۳۵۵۶ سال بعد از هبوط آدم
|-
|سن
|۱۲۰ سال
|-
|نام پدر
|یعقوبِ نبی
|-
|نام مادر
|راحیل
|-
|محل تولد
|بین النهرین •
|-
|محل زندگی
|بین النهرین • کوفه
|-
|دین
|یکتاپرستی
|-
|تکرار نام در قرآن
|۲۷ بار
|-
|نام قوم
|بنی‌اسرائیل
|-
|آرامگاه
|جامع الخلیل • فلسطین
|-
|حوادث مهم
|به چاه انداختن یوسف • داستان یوسف و زلیخا • رسیدن به مقام عزیزی مصر، • حفظ مردم مصر از قحطی
|-
|}
</div>


'''حضرت یوسف''' ، يكى از دوازده فرزند [[حضرت يعقوب (ع)]] است. [[قرآن]] در سوره ای با نام او به شرح داستان زندگی اش می پردازد. مطابق با آنچه در این سوره آمده است یوسف در کودکی مورد حسد برادرانش قرار گرفت و آنها با نقشه ای او را در چاه انداختند. اما کاروانی او را یافتند و با خود به مصر بردند و عزيز مصر یوسف را از آنان خريدارى نمود.  
== نسب حضرت یوسف ==
یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (علیه السلام) می‌باشد<ref> اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان (مصطفی عباسی مقدم)</ref>.


وقتی یوسف به سن جوانی رسید بخاطر پرهیز از عشق [[زلیخا]] به زندان افتاد و پس از سالیانی به خاطر تعبیری که از خواب حاکم [[مصر]] نمود مورد توجه او واقع شد و عزیز مصر شد. مطابق با آنچه در قرآن امده [[خداوند]] به او حكم و علم داده و تاويل احادیث ([[علم تعبیر خواب]]) آموخت.  
== زندگی‌نامه حضرت یوسف ==
در [[قرآن]]، در [[سوره یوسف]] داستان زندگی یوسف به‌تفصیل بیان شده است. قرآن داستان او را اَحْسَنُ الْقِصَص (نیکوترین داستان) نامیده<ref>سوره یوسف، آیه ۳</ref>. و آن را با جزئیاتی از نوجوانی، به چاه‌انداختن، فروختن او به عزیز مصر، داستان [[زلیخا]] و یوسف، به زندان رفتن او و ملاقات پدر و برادران و حکومتش در مصر بیان کرده است<ref>سوره یوسف، آیات۸ تا ۱۰۰</ref>.


=زندگی‌نامه حضرت یوسف=
در کتاب‌های [[قصص القرآن]] یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵</ref>. ازاین‌رو زلیخا زن عزیز مصر شیفته او شد و پیوسته اورا به [[گناه]] فرا خواند ولی یوسف خویشتن‌داری کرد و به خواست زلیخا تن نداد<ref>صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۲۳</ref>. این ماجرا به‌گوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر زلیخا را سرزنش کردند. او جلسه‌ای ترتیب داد، زنان اشراف شهر را دعوت کرد و کارد و میوه به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان تحت‌ تأثیر زیبایی او قرار گرفتند که دستانشان را به سختی بریدند.<ref>صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷و۱۱۸؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۰و۳۱</ref>.


در قرآن، در سوره یوسف داستان زندگی یوسف به‌تفصیل بیان شده است. قرآن داستان او را اَحْسَنُ الْقِصَص (نیکوترین داستان) نامیده <ref>سوره یوسف، آیه ۳</ref> و آن را با جزئیاتی از نوجوانی، به چاه‌انداختن، فروختن او به عزیز مصر، داستان زلیخا و یوسف، به زندان رفتن او و ملاقات پدر و برادران و حکومتش در مصر بیان کرده است. <ref>سوره یوسف، آیات۸ تا ۱۰۰</ref>  
پس از این ماجرا به‌جهت آنکه هر روز زنانی از یوسف درخواست ارتباط نامشروع داشتند، او از [[خدا]] خواست برای رهایی از آنان او را به زندان بیندازد. پس از چندی او به دستور زلیخا به زندان افتاد<ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۱؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۳تا۳۵</ref>.


در کتاب‌های [[قصص القرآن]] یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است. <ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵</ref> ازاین‌رو زلیخا زن عزیز مصر، شیفته او شد،و پیوسته اورا به [[گناه]] فرا خواند ولی یوسف خویشتن‌داری کرد و به خواست زلیخا تن نداد. <ref>صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۲۳</ref> این ماجرا به‌گوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر، زلیخا را سرزنش کردند. او جلسه‌ای ترتیب داد، زنان اشراف شهر را دعوت کرد و کارد و میوه به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان تحت‌ تأثیر زیبایی او قرار گرفتند که دستانشان رابه سختی بریدند. <ref>صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷و۱۱۸؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۰و۳۱</ref>
== حضرت یوسف در قرآن ==
نام حضرت یوسف(علیه السلام) فرزند حضرت یعقوب(علیه السلام)۲۷ بار درقرآن آمده است، و یک سوره قرآن یعنی سوره دوازدهم قرآن به نام [[سوره یوسف]] است که ۱۱۱ آیه دارد و از آغاز تا انجام آن پیرامون سرگذشت یوسف(علیه السلام) می‌باشد.
یوسف(علیه السلام)دارای یازده برادر بود، و تنها با یکی از برادرهایش به نام بِنیامین از یک مادر بودند، یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچکتر و بسیار مورد علاقه پدرش یعقوب(علیه السلام) بود<ref>تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰</ref>.


پس از این ماجرا، به‌جهت آنکه هر روز زنانی از یوسف درخواست ارتباط نامشروع داشتند، او از خدا خواست برای رهایی از آنان او را به زندان بیندازد. پس از چندی او به دستور زلیخا به زندان افتاد. <ref>جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۱؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۳تا۳۵</ref>  
== خواب دیدن یوسف (علیه السلام) ==
حضرت یوسف(علیه السلام)هنگامی که نه سال داشت، روزی نزد پدر آمد و گفت: «پدرم! من در عالم خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم [[سجده]] می‌کنند.» یعقوب که [[تعبیر خواب]] را می‌دانست به یوسف(علیه السلام)گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناکی می‌کشند، چرا که [[شیطان]] دشمن آشکار [[انسان]] است، و این گونه پروردگارت تو را بر می‌گزیند، و از تعبیر خواب‌ها به تو می‌آموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می‌کند، همان گونه که پیش از این بر پدرانت [[ابراهیم]] و [[حضرت اسحاق|اسحاق(علیه السلام)]] تمام کرد، به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است<ref>یوسف/سوره۱۲،آیات۵-۶</ref>


=حضرت یوسف در قرآن=
این خواب بر آن دلالت می‌کرد، که روزی حضرت یوسف(علیه السلام) رییس حکومت و پادشاه [[جمهوری عربی مصر|مصر]] خواهد شد، یازده برادر و پدر و مادرش کنار تخت شکوهمند او می‌آیند و به یوسف تعظیم و تجلیل می‌کنند<ref>یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰</ref> و سجده شکر به جا می‌آورند<ref>تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰</ref>. و طبق بعضی از [[روایات]] بعضی از زن‌های یعقوب موضوع خواب دیدن یوسف را شنیدند و به برادران یوسف(علیه السلام) خبر دادند، از این رو حسادت برادران نسبت به یوسف(علیه السلام) بیشتر شد به طوری که تصمیم خطرناکی در مورد او گرفتند.


نام حضرت یوسف(ع)فرزند حضرت یعقوب(ع)۲۷ بار درقرآن آمده است، و یک سوره قرآن یعنی سوره دوازدهم قرآن به نام سوره یوسف است که ۱۱۱ آیه دارد و از آغاز تا انجام آن پیرامون سرگذشت یوسف(ع)می‌باشد.
== نیرنگ برادران حسود یوسف(علیه السلام) ==
یوسف(ع)دارای یازده برادر بود، و تنها با یکی از برادرهایش به نام بِنیامین از یک مادر بودند، یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچکتر، و بسیار مورد علاقه پدرش یعقوب(ع)بود. <ref>تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰</ref>
برادران یوسف در جلسه‌ای محرمانه و به پیشنهاد لاوی (یا: روبین، یا [[یهودا]]) که برادران را از قتل یوسف (علیه السلام) برحذر داشت ایشان را به چاهی که در سر راه کاروان‌ها است انداختند تا بعضی از رهگذرها که کنار آن چاه برای کشیدن آب می‌آیند، یوسف را بیابند و او را با خود به نقاط دور برند و در نتیجه برای همیشه از چشم پدرشان پنهان خواهد شد<ref>مجمع البیان، تفسیر صافی، جامع الجوامع و نور الثقلین، ذیل آیات ۹-۱۰ سوره یوسف</ref>.


=پانویس=
== اخلاق و فضائل و ویژگی‌های حضرت یوسف ==
{{پانویس|2}}
خداوند یوسف (علیه السلام) را از مخلصین و صدیقین و محسنین خوانده و به او حکم و علم داده و [[تاویل احادیث]] اش آموخته، او را برگزیده و نعمت خود را بر او تمام کرده و به صالحینش ملحق ساخته، (اینها آن ثناهایی بود که در سوره یوسف بر او کرده) و در سوره انعام آنجا که بر آل [[حضرت نوح]] و [[حضرت ابراهیم]] (علیه السلام) ثنا گفته او را نیز در زمره ایشان اسم برده است<ref> ترجمه المیزان (موسوی همدانی سید محمدباقر)، ج11، ص356</ref>.


[[رده:پیامبران بنی‌اسرائیل]]
== محل دفن حضرت یوسف ==
[[رده:شخصیت‌های قرآن]]
[[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در تفسیر خود نقل کرده زمانی که حضرت یوسف از دنیا رفت، مردم [[جمهوری عربی مصر|مصر]] به نزاع برخاسته و هر طایفه‎ ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگی‎شان باشد. سرانجام تصمیم بر آن شد که پیکر یوسف پیامبر را در [[رود نیل]] دفن کنند تا آب نیل از روی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یک‌سان باشند و برکت آن حضرت به طور مساوی به همه مردم برسد بنابراین پس از مرگ حضرت یوسف، او را در تابوتی از سنگ مرمر نهاده و میان [[رود نیل]] دفن کردند<ref>مجمع البیان، ج 5، ص 266262</ref>.
[[رده:شخصیت‌های کتاب مقدس]]
 
== ماجرای جابجایی مقبره حضرت یوسف و محل فعلی آن ==
پیکر حضرت یوسف تا مدت‌ها در رود نیل دفن بود، تا اینکه مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر [[بنی اسرائیل]] طلوع نکرد، خداوند به [[حضرت موسی]] (علیه السلام) [[وحی]] نمود که استخوان‌های یوسف را از قبر بیرون آورد تا ماه را بر آنها طالع سازد.
 
موسی (علیه السلام) از مردم پرسید که چه کسی از محل دفن حضرت یوسف با خبر است؟ گفتند:پیرزنی آگاهی دارد. موسی (علیه السلام) دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی (علیه السلام) به او فرمود:«آیا قبر یوسف را می‌شناسی؟» پیرزن عرض کرد: آری. حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:ما را به آن اطّلاع بده. او گفت: اطلاع نمی‌دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری:
 
* اول: این که پاهایم را درست کنی.
* دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم.
* سوم: آن که چشمم را بینا کنی.
* چهارم: آن که مرا با خود به [[بهشت]] ببری.
 
از طرف خدا به موسی (علیه السلام) [[وحی]] شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آنگاه او مکان [[قبر]] یوسف (علیه السلام) را نشان داد. موسی (علیه السلام) در میان رود نیل جنازه یوسف (علیه السلام) را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و آنگاه ماه طلوع کرد<ref>علل الشرایع، ص 107 بحار، ج 13، ص 127</ref>.
 
به گفته [[یاقوت حموی|یاقوت حَمَوی]] تاریخ نویس قرن ششم و هفتم قمری، حضرت موسی پیکر حضرت یوسف را در [[فلسطین]] دفن کرد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، 1995م، ج1، ص478</ref>.
آرامگاه حضرت یوسف نبی(علیه السلام) اکنون در نزدیکی شهر [[نابلس]] از شهرهای فلسطین و در شش فرسخی [[بیت‌المقدس]]، در مکانی به نام [[قدس خلیل]] است.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:پیامبران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۹

حضرت یوسف
تزئینی
نام کاملحضرت یوسف
ولادت۳۵۵۶ سال بعد از هبوط آدم
محل ولادتبین النهرین
لقب‌هاصدیق
پدریعقوب نبی
مادرراحیل
قومبنی‌اسرائیل
دینیکتاپرستی
طول عمر۱۲۰ سال
مدفن

حضرت یوسف یکی از دوازده فرزند حضرت یعقوب (علیه السلام) است. قرآن در سوره‌ای با نام او به شرح داستان زندگی‌اش می‌پردازد. مطابق با آنچه در این سوره آمده است یوسف در کودکی مورد حسد برادرانش قرار گرفت و آنها با نقشه ای او را در چاه انداختند. اما کاروانی او را یافتند و با خود به مصر بردند و عزیز مصر یوسف را از آنان خریداری نمود. وقتی یوسف به سن جوانی رسید بخاطر پرهیز از عشق زلیخا به زندان افتاد و پس از سالیانی به خاطر تعبیر خوابی که از خواب حاکم مصر نمود مورد توجه او واقع شد و عزیز مصر شد. مطابق با آنچه در قرآن امده خداوند به او حکم و علم داده و تاویل احادیث (علم تعبیر خواب) آموخت.

وجه تسمیه یوسف

یوسف: (بضم یاء و سین) یعنی خواهد افزود و مادرش به واسطه اعتقاد بر این که خدا پسر دیگری به او کرامت خواهد کرد وی را یوسف نامید[۱].

نسب حضرت یوسف

یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (علیه السلام) می‌باشد[۲].

زندگی‌نامه حضرت یوسف

در قرآن، در سوره یوسف داستان زندگی یوسف به‌تفصیل بیان شده است. قرآن داستان او را اَحْسَنُ الْقِصَص (نیکوترین داستان) نامیده[۳]. و آن را با جزئیاتی از نوجوانی، به چاه‌انداختن، فروختن او به عزیز مصر، داستان زلیخا و یوسف، به زندان رفتن او و ملاقات پدر و برادران و حکومتش در مصر بیان کرده است[۴].

در کتاب‌های قصص القرآن یوسف جوانی بسیار زیبا توصیف شده است[۵]. ازاین‌رو زلیخا زن عزیز مصر شیفته او شد و پیوسته اورا به گناه فرا خواند ولی یوسف خویشتن‌داری کرد و به خواست زلیخا تن نداد[۶]. این ماجرا به‌گوش مردم شهر رسید و گروهی از زنان شهر زلیخا را سرزنش کردند. او جلسه‌ای ترتیب داد، زنان اشراف شهر را دعوت کرد و کارد و میوه به دست آنها داد. سپس یوسف را به مجلس دعوت کرد. زمانی که او وارد شد، زنان چنان تحت‌ تأثیر زیبایی او قرار گرفتند که دستانشان را به سختی بریدند.[۷].

پس از این ماجرا به‌جهت آنکه هر روز زنانی از یوسف درخواست ارتباط نامشروع داشتند، او از خدا خواست برای رهایی از آنان او را به زندان بیندازد. پس از چندی او به دستور زلیخا به زندان افتاد[۸].

حضرت یوسف در قرآن

نام حضرت یوسف(علیه السلام) فرزند حضرت یعقوب(علیه السلام)۲۷ بار درقرآن آمده است، و یک سوره قرآن یعنی سوره دوازدهم قرآن به نام سوره یوسف است که ۱۱۱ آیه دارد و از آغاز تا انجام آن پیرامون سرگذشت یوسف(علیه السلام) می‌باشد. یوسف(علیه السلام)دارای یازده برادر بود، و تنها با یکی از برادرهایش به نام بِنیامین از یک مادر بودند، یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچکتر و بسیار مورد علاقه پدرش یعقوب(علیه السلام) بود[۹].

خواب دیدن یوسف (علیه السلام)

حضرت یوسف(علیه السلام)هنگامی که نه سال داشت، روزی نزد پدر آمد و گفت: «پدرم! من در عالم خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می‌کنند.» یعقوب که تعبیر خواب را می‌دانست به یوسف(علیه السلام)گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناکی می‌کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است، و این گونه پروردگارت تو را بر می‌گزیند، و از تعبیر خواب‌ها به تو می‌آموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می‌کند، همان گونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق(علیه السلام) تمام کرد، به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است[۱۰]

این خواب بر آن دلالت می‌کرد، که روزی حضرت یوسف(علیه السلام) رییس حکومت و پادشاه مصر خواهد شد، یازده برادر و پدر و مادرش کنار تخت شکوهمند او می‌آیند و به یوسف تعظیم و تجلیل می‌کنند[۱۱] و سجده شکر به جا می‌آورند[۱۲]. و طبق بعضی از روایات بعضی از زن‌های یعقوب موضوع خواب دیدن یوسف را شنیدند و به برادران یوسف(علیه السلام) خبر دادند، از این رو حسادت برادران نسبت به یوسف(علیه السلام) بیشتر شد به طوری که تصمیم خطرناکی در مورد او گرفتند.

نیرنگ برادران حسود یوسف(علیه السلام)

برادران یوسف در جلسه‌ای محرمانه و به پیشنهاد لاوی (یا: روبین، یا یهودا) که برادران را از قتل یوسف (علیه السلام) برحذر داشت ایشان را به چاهی که در سر راه کاروان‌ها است انداختند تا بعضی از رهگذرها که کنار آن چاه برای کشیدن آب می‌آیند، یوسف را بیابند و او را با خود به نقاط دور برند و در نتیجه برای همیشه از چشم پدرشان پنهان خواهد شد[۱۳].

اخلاق و فضائل و ویژگی‌های حضرت یوسف

خداوند یوسف (علیه السلام) را از مخلصین و صدیقین و محسنین خوانده و به او حکم و علم داده و تاویل احادیث اش آموخته، او را برگزیده و نعمت خود را بر او تمام کرده و به صالحینش ملحق ساخته، (اینها آن ثناهایی بود که در سوره یوسف بر او کرده) و در سوره انعام آنجا که بر آل حضرت نوح و حضرت ابراهیم (علیه السلام) ثنا گفته او را نیز در زمره ایشان اسم برده است[۱۴].

محل دفن حضرت یوسف

طبرسی در تفسیر خود نقل کرده زمانی که حضرت یوسف از دنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر طایفه‎ ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگی‎شان باشد. سرانجام تصمیم بر آن شد که پیکر یوسف پیامبر را در رود نیل دفن کنند تا آب نیل از روی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یک‌سان باشند و برکت آن حضرت به طور مساوی به همه مردم برسد بنابراین پس از مرگ حضرت یوسف، او را در تابوتی از سنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن کردند[۱۵].

ماجرای جابجایی مقبره حضرت یوسف و محل فعلی آن

پیکر حضرت یوسف تا مدت‌ها در رود نیل دفن بود، تا اینکه مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد، خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) وحی نمود که استخوان‌های یوسف را از قبر بیرون آورد تا ماه را بر آنها طالع سازد.

موسی (علیه السلام) از مردم پرسید که چه کسی از محل دفن حضرت یوسف با خبر است؟ گفتند:پیرزنی آگاهی دارد. موسی (علیه السلام) دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی (علیه السلام) به او فرمود:«آیا قبر یوسف را می‌شناسی؟» پیرزن عرض کرد: آری. حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:ما را به آن اطّلاع بده. او گفت: اطلاع نمی‌دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری:

  • اول: این که پاهایم را درست کنی.
  • دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم.
  • سوم: آن که چشمم را بینا کنی.
  • چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببری.

از طرف خدا به موسی (علیه السلام) وحی شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آنگاه او مکان قبر یوسف (علیه السلام) را نشان داد. موسی (علیه السلام) در میان رود نیل جنازه یوسف (علیه السلام) را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و آنگاه ماه طلوع کرد[۱۶].

به گفته یاقوت حَمَوی تاریخ نویس قرن ششم و هفتم قمری، حضرت موسی پیکر حضرت یوسف را در فلسطین دفن کرد[۱۷]. آرامگاه حضرت یوسف نبی(علیه السلام) اکنون در نزدیکی شهر نابلس از شهرهای فلسطین و در شش فرسخی بیت‌المقدس، در مکانی به نام قدس خلیل است.

پانویس

  1. حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلداول، مقدمه، ص194
  2. اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان (مصطفی عباسی مقدم)
  3. سوره یوسف، آیه ۳
  4. سوره یوسف، آیات۸ تا ۱۰۰
  5. جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۱۷؛ بلاغی، قصص قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۹۸؛ صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۴و۱۱۵
  6. صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۲۳
  7. صحفی، قصه‌های قرآن، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷و۱۱۸؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۰و۳۱
  8. جزایری، النور المبین، ۱۴۲۳ق، ص۲۲۱؛ همچنین نگاه کنید به سوره یوسف، آیه ۳۳تا۳۵
  9. تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰
  10. یوسف/سوره۱۲،آیات۵-۶
  11. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰
  12. تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰
  13. مجمع البیان، تفسیر صافی، جامع الجوامع و نور الثقلین، ذیل آیات ۹-۱۰ سوره یوسف
  14. ترجمه المیزان (موسوی همدانی سید محمدباقر)، ج11، ص356
  15. مجمع البیان، ج 5، ص 266262
  16. علل الشرایع، ص 107 بحار، ج 13، ص 127
  17. یاقوت حموی، معجم البلدان، 1995م، ج1، ص478