منصوریه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
موسس فرقه در ابتدای کار سعی میکرد تا به [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغگویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیهالسلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> | موسس فرقه در ابتدای کار سعی میکرد تا به [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغگویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیهالسلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> | ||
<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹</ref> | <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹</ref> | ||
فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته میشده است، زیرا ابومنصور میگفت که من همان پاره ابری هستم که خداوند فرو افتادن | فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته میشده است، زیرا ابومنصور میگفت که من همان پاره ابری هستم که خداوند فرو افتادن آنرا از آسمان وعده داد و در تأیید بیان خود به این آیه اشاره میکرد: «وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ» سوره طور، آیه 44. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.</ref> <ref>الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> | ||
== اعتقادات == | == اعتقادات == | ||
این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در اینجا به بخشی از عقاید موسس آن اشاره میشود. | این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در اینجا به بخشی از عقاید موسس آن اشاره میشود. | ||
ابومنصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وی سخن گفته و او را با دستان خویش نوازش کرده و وی را به [[زبان سریانى|زبان سریانی]] پسرک خود خوانده است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429</ref> <ref>الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ابومنصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وی سخن گفته و او را با دستان خویش نوازش کرده و وی را به [[زبان سریانى|زبان سریانی]] پسرک خود خوانده است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429</ref> <ref>الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref> | ||
<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.</ref> وی ادعا میکرد که فرستاده خداونداست و خداوند او را به دوستی خویش برگزیده است. ابومنصور پس از درگذشت [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] میگفت که آن حضرت، امر امامت را به وی واگذار کرده و او را به جانشینی خویش برگزیده است و کارش تا بدان جا بالا گرفت که گفت [[علی بن | <ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.</ref> وی ادعا میکرد که فرستاده خداونداست و خداوند او را به دوستی خویش برگزیده است. ابومنصور پس از درگذشت [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] میگفت که آن حضرت، امر امامت را به وی واگذار کرده و او را به جانشینی خویش برگزیده است و کارش تا بدان جا بالا گرفت که گفت [[علی بن ابیطالب|امام علی]] ، [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن]]، [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]]، [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد]] و [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر]] همه فرستاده خدا بودند و من نیز پیامبر و فرستاده خدا هستم و پیامبری تا شش نسل از فرزندان من ادامه مییابد و آخرین آنها قائم آخرالزمان خواهد بود. پیروان این فرقه معتقد بودند که ابومنصور به یاران خود فرمان میداد که مخالفان خویش را به شکل ترور و خفه کردن از بین ببرند. میگفت که هر کسی با شما مخالفت کند و در مسیر دیگری گام بردارد، کافر و مشرک است، پس او را بکشید. | ||
ابومنصور مدعی بود که [[جبرئیل|جبرئیل]] از جانب خدا برایش وحی میآورد و نیز خداوند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] را به تنزیل و او را به تأویل برانگیخته است. | ابومنصور مدعی بود که [[جبرئیل|جبرئیل]] از جانب خدا برایش وحی میآورد و نیز خداوند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] را به تنزیل و او را به تأویل برانگیخته است. | ||
<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref>از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا [[عیسی بن مریم]] است و بعد از او علی بن ابیطالب خلق شد. | <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428</ref> <ref>نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.</ref>از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا [[عیسی بن مریم]] است و بعد از او علی بن ابیطالب خلق شد. |
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۴۳
منصوریه به پیروان ابومنصور عجلی میگویند. این فرقه از غلاة شیعهاند که قائل به حلول میباشند. او معاصر محمد بن علی (باقر العلوم) علیهالسلام بود و مورد لعن و طعن آن حضرت قرار گرفت.
موسس
مبدع فرقه منصوریه شخصی به نام ابومنصور العجلی از قبیله بنیعجل و از اهالی کوفه بوده است که در محله عبدالقیس زندگی میکرد. دوران کودکیاش را در بیابان سپری کرد و به همین دلیل از علم بهرهای نداشت. [۱]
تاریخچه
ابن اثیر مَنْصُوریه را به فتح میم، سکون نون و ضم صاد ضبط کرده است. [۲] موسس فرقه در ابتدای کار سعی میکرد تا به محمد بن علی (باقر العلوم) نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغگویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیهالسلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد.[۳] [۴] فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته میشده است، زیرا ابومنصور میگفت که من همان پاره ابری هستم که خداوند فرو افتادن آنرا از آسمان وعده داد و در تأیید بیان خود به این آیه اشاره میکرد: «وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ» سوره طور، آیه 44. [۵][۶] [۷]
اعتقادات
این فرقه نیز هم چون دیگر فرق غلاه شیعه از عقاید خاص به خود بر خوردار بودند که در اینجا به بخشی از عقاید موسس آن اشاره میشود. ابومنصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وی سخن گفته و او را با دستان خویش نوازش کرده و وی را به زبان سریانی پسرک خود خوانده است.[۸] [۹] [۱۰] [۱۱] وی ادعا میکرد که فرستاده خداونداست و خداوند او را به دوستی خویش برگزیده است. ابومنصور پس از درگذشت محمد بن علی (باقر العلوم) میگفت که آن حضرت، امر امامت را به وی واگذار کرده و او را به جانشینی خویش برگزیده است و کارش تا بدان جا بالا گرفت که گفت امام علی ، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر همه فرستاده خدا بودند و من نیز پیامبر و فرستاده خدا هستم و پیامبری تا شش نسل از فرزندان من ادامه مییابد و آخرین آنها قائم آخرالزمان خواهد بود. پیروان این فرقه معتقد بودند که ابومنصور به یاران خود فرمان میداد که مخالفان خویش را به شکل ترور و خفه کردن از بین ببرند. میگفت که هر کسی با شما مخالفت کند و در مسیر دیگری گام بردارد، کافر و مشرک است، پس او را بکشید. ابومنصور مدعی بود که جبرئیل از جانب خدا برایش وحی میآورد و نیز خداوند محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) را به تنزیل و او را به تأویل برانگیخته است. [۱۲] [۱۳]از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا عیسی بن مریم است و بعد از او علی بن ابیطالب خلق شد. [۱۴]
سرانجام فرقه منصوریه
بعد از وفات امام باقر و ادعای امامت ابومنصور، عدهای از بنیکنده در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی میکردند. اما یوسف بن عمر ثقفی به عنوان حاکم عراق دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و ابومنصور در ایام حکومت هشام بن عبدالملک اعدام شد.[۱۵]
انشعاب فرقه منصوریه
بعد از کشته شدن ابیمنصور اطرفیانش به دو گروه تبدیل شدند.
حسینیه: ابومنصور با این که نتوانست به امامت برسد، اما بعد از قتل او فرزندش حسین بن ابیمنصور با همان دعاوی پدرش به جای پدر مینشیند و افراد زیادی را دور خود جمع میکند که معتقد به نبوتش بودند و از این راه اموال زیادی نیز بهدست میآورد؛ زیرا یارانش یک پنجم اموالی را که از راه قتل و ترور دیگران به دست میآوردند به او میدادند؛ اما حسین بن منصور نیز سرنگون و در دوران خلافت مهدی عباسی کشته و اموال عظیمش به دست خلیفه میرسد و فرقهاش از هم پاشیده میشود. [۱۶]
محمدیه: اما عدهای دیگر از یاران ابومنصور به دلیل اشارتی که از ابومنصور رسیده بود به این که مهدی قائم همان محمد بن عبدالله نفس زکیه است، به او ملحق شدند.[۱۷]
پانویس
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص263
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ الایجی، المواقف، دار الجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 429
- ↑ الایجی، المواقف، دارالجیل، بیروت، الطبعه الاولی، ۱۹۹۷، ج۳، ص۶۷۳.
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، ۱۴۰۴، ج۲۵، ص۲۸۲.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 428
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، قم، مکتبه الفقیه، ص۵۴.
- ↑ الحمیری، نشوان، حورالعین، ج۱، ص۱۶۹.