بیعت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۳۴: خط ۳۴:
=== بیعت مشروط ===
=== بیعت مشروط ===
گاه بیعت به گونه مشروط بوده، یعنی در آن تعهدی به نفع بیعت کننده شرط می‌شده است. البته گاهی از موضوع اصلی بیعت نیز تعبیر به شرط می‌شود<ref>کتانی، نظام الحکومة النبّویة جلد۱، ص۲۲۲</ref>. ظاهراً در سیره پیامبر (صلی الله علیه) تنها بیعت عشیره، که در آن خلافت و وصایت بیعت کننده شرط شده بود، بیعت مشروط بوده است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۲۵</ref>. در بیعت برخی خلفا نیز‌گاه شروطی مانند شرط عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر|سنت پیامبر(صلی الله علیه)]] دیده می‌شود<ref>بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۲</ref>.
گاه بیعت به گونه مشروط بوده، یعنی در آن تعهدی به نفع بیعت کننده شرط می‌شده است. البته گاهی از موضوع اصلی بیعت نیز تعبیر به شرط می‌شود<ref>کتانی، نظام الحکومة النبّویة جلد۱، ص۲۲۲</ref>. ظاهراً در سیره پیامبر (صلی الله علیه) تنها بیعت عشیره، که در آن خلافت و وصایت بیعت کننده شرط شده بود، بیعت مشروط بوده است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۲۵</ref>. در بیعت برخی خلفا نیز‌گاه شروطی مانند شرط عمل به [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر|سنت پیامبر(صلی الله علیه)]] دیده می‌شود<ref>بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۲</ref>.
== جستارهای وابسته ==


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۲

بیعت.jpg

بیعت به بستن پیمان وفاداری و اطاعت با پیامبر، امام، حاکم یا خلیفه گفته می‌شود. این واژه عربی از ریشه (ب ی ع) است به معنای دست دادن، دست فشردن، دست راست خود را به دست راست دیگری زدن برای ایجاب عقد بیع.

نخستین بیعت در سیره نبوی، بیعتِ حضرت علی (علیه السلام) و خدیجه (سلام الله علیها) با آن حضرت پس از قبول اسلام بود. بیعت عقبه اول و دوم در مکه روی داد و این دو بیعت، به ویژه بیعت دوم، زمینه‌ساز هجرت حضرت رسول به مدینه شد. بیعت پیش از اسلام، در عصر محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)، بعد از پیامبر و در تمام حکومت‌هایی که دعوی خلافت اسلامی داشتند، رواج داشته است.

معنای لغوی و اصطلاحی بیعت

بیعت لفظ عربی از ریشه «ب ی ع» است به معنای، دست دادن، دست فشردن، دست راست خود را به دست راست دیگری زدن برای ایجاب عقد بیع است[۱]. پیش از اسلام، در میان عرب رسم بود که هنگام خرید و فروش برای منجّز و قطعی ساختن عقد بیع و تأکید بر التزام خود به مفاد آن، خریدار و فروشنده دست راستِ خود را با ضربه به دست راستِ طرف دیگر می‌زد؛ این کار را بَیعَت یا صَفْقَه می‌گفتند و با وقوع آن، معامله انجام یافته تلقّی می‌شد. هم‌چنین برای اینکه افراد جماعت یا قبیله‌ای با حاکم یا رئیس قبیله جهت اطاعت و فرمانبری از وی پیمان بندند، عمل دست دادن (مصافحه) معمول بود؛ و به سبب مشابهت آن با عمل بیعت در خرید و فروش، این کار نیز بیعت نام گرفت[۲].

براین اساس، بسیاری از محققان معنای اصطلاحی بیعت را در متون و منابع اسلامی، نهادن دست راست در دست راست کسی به نشانه پذیرش اطاعت یا ریاست وی دانسته‌اند[۳]. به تدریج، با ایجاد دگرگونی و تنوع در شکل ظاهری بیعت، واژه بیعت علاوه بر عمل مزبور بر پیمان و تعهدی که این کار حاکی و نشانه آن باشد نیز اطلاق شد، و در این معنای دوم، رواج و تداول یافت.

معنای بیعت در اسلام

معنای شایع و مصطلح بیعت در قرآن، سنت، تاریخ، کلام و فقه سیاسی اسلام، عقد و پیمانی است که فرد بیعت کننده با امام، حاکم یا شخصی دیگر می‌بندد تا در موضوعی خاص یا به طور عام مطیع و فرمانبردار وی بوده به مفاد تعهد خود ملتزم و وفادار بماند[۴].

تاریخچه بیعت

بیعت پیش از اسلام

پیش از اسلام، رسم بیعت برای پذیرش مهتری رئیس قبیله یا انتصاب یک فرد به منصبی مهم متداول بوده است[۵]. به بیعت قریش و بنی کنانه با قُصَی بن کِلاب، جدّ اعلای پیامبر (صلی الله علیه))، به هنگام تصمیمِ وی به اخراج خُزاعَه از مکه در پیش از اسلام می‌توان اشاره کرد.

نخستین بیعت در اسلام

نخستین بیعت در سیره نبوی، بیعتِ امام علی (علیه السلام) و خدیجه (سلام الله علیها) با آن حضرت پس از قبول اسلام است[۶]. با وجود این، ابن شهرآشوب[۷] نخستین بیعت را در تاریخ اسلام بیعت عشیره دانسته که در سال سوم بعثت در یوم الدّار صورت گرفت. در این روز، پیامبر اکرم (صلی الله علیه) به فرمان الهی خواستار پذیرش اسلام و بیعت از سوی بنی‌هاشم شد و به موجب احادیث شیعه و اهل‌سنت، تنها حضرت امام علی(علیه السلام)، که کم سن‌ترین فرد خاندان بود، با پیامبر (صلی الله علیه) بیعت کرد[۸].

بیعت مسلمانان با علی در غدیر خم

آخرین بیعت زمان پیامبر (صلی الله علیه)، بنابر برخی منابع[۹]، بیعت مسلمانان با حضرت امام علی (علیه السلام)در روز هجدهم سال دهم هجرت (حدود ۲۹ اسفند سال دهم خورشیدی) در محلّی به نام غدیر خم بود؛ موضوع این بیعت، ولایت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه) بود.

انواع بیعت

هم‌چنانکه از معنای لغوی بیعت برمی‌آید، این عمل معمولاً به شکل دست دادن یا دست فشردن با دست راست بوده؛ به گفته برخی اهل لغت، در مورد قسم (حَلف) و تعاقُد نیز همین شیوه متداول بوده و قسم را به همین سبب «یمین» گفته‌اند. وجه تسمیه بیعت به «صَفقَه» نیز همین امر بوده است[۱۰]. در سیره پیامبر اکرم نیز بیعتِ مردان همین گونه گزارش شده است[۱۱].

برخی مفسران تعبیر یداللّه فوق ایدیهم را در آیه ۱۰ سوره فتح اشاره به تحقّقِ بیعت با دست دادن دانسته‌اند[۱۲]. با این همه، شکل‌های دیگری نیز برای بیعت در احادیث آمده است[۱۳]. هم‌چنین‌گاه بیعت صرفاً با اعلام رضایت بیعت کننده و بدون دست دادن تحقّق می‌یافته است[۱۴].

بیعت خاصّ و بیعت عام

ابن شهرآشوب[۱۵] در یک تقسیم‌بندی کلی، بیعت‌های پیامبر (صلی الله علیه) را دو نوع می‌داند: بیعت خاصّ و عام؛ بیعت خاصّ برای گروهی خاصّ، مانند دو بیعت انصار در عقبه و بیعت عشیره؛ و بیعت عام برای همگان بوده است، مانند بیعت شجره[۱۶].

بیعت مشروط

گاه بیعت به گونه مشروط بوده، یعنی در آن تعهدی به نفع بیعت کننده شرط می‌شده است. البته گاهی از موضوع اصلی بیعت نیز تعبیر به شرط می‌شود[۱۷]. ظاهراً در سیره پیامبر (صلی الله علیه) تنها بیعت عشیره، که در آن خلافت و وصایت بیعت کننده شرط شده بود، بیعت مشروط بوده است[۱۸]. در بیعت برخی خلفا نیز‌گاه شروطی مانند شرط عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه) دیده می‌شود[۱۹].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. شهیدی، «بیعت و چگونگی آن در تاریخ اسلام، ص۱۲۵
  2. ابن خلدون، مقدمه، ص۲۰۹
  3. شهرستانی، مدخل الی علم الفقه، ص۱۵۵
  4. مکارم، انوار الفقاهة: کتاب البیع، ج۱، ص۵۱۷
  5. مجلسی، بحار ج۶۵، ص۳۹۲ ۳۹۳
  6. مجلسی، بحار ج۶۵، ص۳۹۲ ۳۹۳
  7. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۲۱، ۲۴
  8. ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۹۳۲۱
  9. مجلسی، بحار، ج۳۷، ص۱۳۳، ۱۳۸، ۱۴۲، ۲۰۲۲۰۳، ۲۱۷
  10. مجلسی، بحار، ج۲، ص۲۶۶، ج۲۷، ص۶۸
  11. نهج‌البلاغه، خطبه ۸، ۱۳۷، ۱۷۰، ۲۲۹
  12. طباطبائی، المیزان، ذیل آیه
  13. مجلسی، بحار، مجلسی، ج۴۹، ص۱۴۴، ۱۴۶، ج۶۴، ص۱۸۴۱۸۶
  14. شهیدی، «بیعت و چگونگی آن در تاریخ اسلام، ص۱۲۷
  15. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۲۱
  16. میبدی، «بیعت و نقش آن در حکومت اسلامی، ص۱۸۳۱۸۶
  17. کتانی، نظام الحکومة النبّویة جلد۱، ص۲۲۲
  18. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۲۵
  19. بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۲