عبدالقاهر بغدادى: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:


=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|6}}
{{پانویس|4}}


[[رده:اشاعره]]
[[رده:اشاعره]]
[[رده:علمای اهل سنت]]
[[رده:علمای اهل سنت]]
[[رده: فقهای شافعی]]
[[رده: فقهای شافعی]]

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۱

پرونده:عبد القاهر بغدادى.jpg
نام عبد القاهر بغدادى
نام کامل ابو منصور عبدالقاهر بن طاهر بن محمد بغدادی
اسامی دیگر اب‍ن طاه‍ر ب‍غ‍دادی‌ • ب‍غ‍دادی‌ • اب‍و م‍ن‍ص‍ور ع‍ب‍د ال‍ق‍اه‍ر • ع‍ب‍د ال‍ق‍اه‍ر ال‍ب‍غ‍دادی‌ • ع‍ب‍د ال‍ق‍اه‍ر ال‍ت‍م‍ی‍م‍ی‌
نام پدر طاهر بن محمد
زادهٔ ۹۸۰
محل تولد بغداد
محل زندگی نیشابور
نژاد عرب تمیمی
تحصیلات ادبیات • فقه
دین و مذهب اسلامشافعی
اساتید ابواسحاق اسفراینى‌ • ابو احمد عبدالله ابن عَدی • ابوبكر محمد بن حسن بن فورَك • ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید
آثار اصول الایمان • أصول‌الدين (تمیمی بغدادی) • الملل و النحل (بغدادي، عبد القاهر ابن طاهر) • الفرق بین الفرق • بیان فرقة الناجیة منهم
رحلت ۱۰۳۷ میلادی• ۴۲۹ قمری
محل فوت نیشابور • اسفراین

عبدالقاهر بن طاهر بن محمد بغدادی اسفراینی تمیمی، فقیه شافعی و متکلم اشعری قرن چهارم هجری قمری است. وی در بغداد متولد شده و سپس در نیشابور سکونت گزیده است. وی که از قبیله تمیمی بوده هم چون پدرش (م: 383هـ. ق) اهل علم بوده و بازرگانی ثروتمند شناخته شده است.

وی عمر علمی خویش را در نیشابور که در آن روزگار از شهرهای مهم خراسان محسوب مي‌شده، گذرانده و در سال آخر عمر به اسفراین نقل مکان کرده و در 429 هجری قمری در همان شهر بدرود حیات گفته است. وی که در علم کلام دنباله رو مکتب اشاعره است بواسطه احاطه در علم حساب و مهارت در ملل و نحل از آوازه بلندی برخوردار است. کتاب معروف الفرق بین الفرق را پس از فرق الشیعة حسن بن موسی نوبختی و مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین ابوالحسن اشعری باید از مهم ترین و قدیمی ترین کتاب‌های این فن به حساب آورد. چنان که الملل و النحل محمد شهرستانی بر اساس این کتاب نگاشته شده است. کتاب الفرق اگرچه در نقل اقوال مخالفان، چندان خالی از تعصب نیست و به نوعی دستخوش درگیری‌های بغدادی با کرامیه است، ولی از سند‌های مهم این رشته محسوب مي‌شود.

زندگی‌نامه

از آغاز زندگی او اطلاعات اندكی‌ دردست‌ است. گفته‌اند كه‌ زادبوم‌ او بغداد بود، تا آنکـه‌ پدر وی‌، ابوعبدالله‌ طاهر بن محمد بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ (د ۳۸۳ق‌ / ۹۹۳م‌) كه‌ مردی‌ فرهیخته‌ و دانش‌ اندوخته‌ بود، هر آنچه‌ ازاهل‌ و عیال‌ و ثروت‌ بسیار داشت‌، به‌ همراه‌ خود برداشت‌ و رو به‌ نیشابور نهاد. [۱]

سال ورود خاندان‌ بغدادی به‌ نیشابور روشن نیست‌، اما می‌دانیم‌ كه‌ عبدالقاهر در ۳۷۰ق‌ / ۹۸۰م‌ در مناظره‌ای‌ در ناحیه خراسان‌ و احتمالاً در نیشابور شركت داشته‌ است‌. [۲] براساس‌ برخی شواهد می‌توان‌ حدس‌ زد زمانی‌ كه‌ عبدالقاهر از درسهای‌ شیوخ‌ بغداد بهره‌ برده‌، حدود ۲۰ سال‌ داشته‌ است‌. [۳]

عبدالقاهر در نیشابور نیز به‌ تكمیل‌ تحصیلات‌ خود پرداخت‌ و در حلقه درس‌ ابواسحاق‌ اسفراینی‌ (د ۴۱۸ق‌ / ۱۰۲۷م‌) حاضر شد و پس از استاد خویش‌ و به‌ خواست‌ وی‌، بر مسند او تكیه‌ زد و سالیانی‌ به‌ تدریس‌ علوم‌ پرداخت‌. [۴] عبدالقاهر از بسیاری‌ استادان‌ دیگر نیز درس‌ آموخته‌، و حدیث‌ شنیده‌ است‌ كه‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ از ابواحمد عبدالله‌ ابن‌عَدی‌، ابوبكر محمد بن حسن بن فورَك، ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید، ابوعمرو محمد ابن‌ جعفر بن‌ مَطَر و قاضی‌ ابومحمد عبدالله‌ بن‌ عمر مالكی‌ نام‌ برد. [۵]

جامعیت‌ علمی‌ عبدالقاهر كه‌ گفته‌ می‌شود ۱۷نوع‌ از علوم‌ را تدریس‌ می‌كرده‌ است‌، [۶] حلقه درس‌ وی‌ را به‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ حلقه‌های‌ درسی‌ منطقه خراسان‌ و محل‌ توجه‌ دانشجویان‌ آن‌ زمان‌ بدل‌ ساخته‌ بود. [۷] از شمار شاگردان‌ او، ابوبكر احمدبن‌ حسین‌ بیهقی‌، ابوالقاسم‌ قشیری‌ و امام‌الحرمین‌ جوینی‌ پرآوازه‌ترند. [۸]

در سرگذشت‌نامه‌ها، از نیك‌ طبعی‌و گشاده‌دستی عبدالقاهر سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، چنانکـه‌ گفته‌اند: دارایی‌ فراوان خود را در راه‌ كسب دانش و دستگیری از دانش‌آموزان‌ صرف كرد و چیزی‌ برای‌ خود باقی‌ نگذارد؛ [۹] اما افزون‌ بر این‌، گزارش‌ مستقل دیگری درباره ویژگیهای‌ شخصی‌ و زندگی‌ فردی‌ عبدالقاهر، جز اینکـه‌ دخترش‌ را به‌ عقد ابوالمظفر شاهفور (شهفور) بن‌ طاهر اسفراینی‌ (د ۴۷۱ق‌ / ۱۰۷۸م‌) درآورد [۱۰]، در دست‌ نیست‌ و در نتیجه‌، باید هر گونه‌ ارزیابی‌ دیگر را بر پایه قراین‌ موجود بنا كرد.

اندك‌ شواهد موجود، از سفرهای‌ عبدالقاهر به‌ برخی‌ شهرها مانند بلخ‌ و ری‌ حکـایت‌ دارد. به‌ نظر می‌رسد كه‌ اشتغال‌ عمده او در این‌ سفرها، املای حدیث‌ به‌ خواهندگان‌ آن‌ و یا ارشاد و ایراد مناظرات‌ كلامی‌ بوده‌ باشد. [۱۱]

سرانجام‌، عبدالقاهر بر اثر واقعه‌ای كه‌ از آن‌ باعنوان ‌«فتنه تركمانان‌» یاد كرده‌اند، نیشابور را به‌ قصد اسفراین‌ ترك‌ كرد؛ اما چندی‌ نگذشت‌ كه‌ درهمان‌جادرگذشت‌ و در كنار آرامگاه استادش‌ ابواسحاق اسفراینی‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. [۱۲] بر اساس‌ گزارشی‌ از ذهبی‌ كه‌ عبدالقاهر را در هنگام‌ مرگ‌ مردی‌ كهن‌سال‌ خوانده‌ است‌ (۱۷ / ۵۷۳)، احتمالاً سن‌ او در آن‌ زمان‌، هفتاد و بیش‌ از آن‌ بوده‌ است‌؛ و از آنجاكه‌ او در بغداد از ابن‌ عدی‌ (د ۳۶۵ق‌ / ۹۷۶م‌) نیز حدیث‌ شنیده‌ بود، شاید بتوان‌ تولد او را در حدود سال‌ ۳۵۰ق‌ / ۹۶۱م‌ تخمین‌ زد.

آثار

از عبدالقاهر اشعاری‌ باقی‌ مانده‌ است‌ كه‌ بیشتر شیوه نظمهای‌ تعلیمی‌ را دارد و به‌ ندرت‌ می‌توان‌ در آنها ذوقی‌ یا حلاوتی‌ جست‌. او برخی‌ از اشعار خویش‌ را در نقض‌ و احتجاج‌ بر اهل دیگر فرق‌ كلامی‌ سروده‌ است‌. مجموعه‌ای‌ مشتمل‌ بر حدود ۵۵ بیت را می‌توان‌ از لابه‌لای‌ نگاشته‌های‌ خود وی‌ و آثار دیگر نویسندگان‌، سراغ‌ گرفت‌ [۱۳] آثار دیگری‌ كه‌ از عبدالقاهر برجای‌ مانده‌، اندكی‌ است‌ از آنچه‌ او نگاشته‌ است‌:

چاپی‌

۱. اصول‌ الدین‌، كه‌ با نام‌ التبصرة البغدادیة نیز شناخته‌ می‌شده‌ است‌. [۱۴]این‌ كتاب‌ نخستین‌بار به كوشش هلموت‌ ریتر در استانبول‌ (۱۳۴۶ق‌/۱۹۲۸م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. ۲. الایضاح‌ عن‌ اصول‌ صناعة المسّاح‌. [۱۵] ۳. الفَرق بین‌ الفِرَق‌، در ۵باب‌ كه‌ با شرح‌ حدیث «افتراق‌ امت‌» آغاز می‌شود و پس‌ از آن‌، در ضمن‌ ۳باب‌ به‌ بیان‌ گرایشهای‌ كلامی‌ در میان‌ مسلمانان‌ می‌پردازد و در پایان‌، به‌ توضیح‌ آنچه‌ خود، گروه‌ رستگاران‌ (الفرقه الناجیه‌) نامیده‌ است‌، می‌پردازد. از میان‌ چاپهای این كتاب‌، چاپ‌ محمد زاهد كوثری‌ (۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌) و چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید (۱۳۸۴ق‌/ ۱۹۶۴م‌) كه‌ هر دو در قاهره‌ منتشر شده‌، قابل‌ ذكر است‌. این‌ كتاب‌ در سدۀ ۷ق‌، به‌وسیله عبدالرزاق‌ بن‌ رزق‌ الله‌ رَسعَنی‌ خلاصه‌ شد كه‌ با عنوان‌ مختصر كتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ كوشش‌ فیلیپ‌ حِتّی‌ در قاهره‌ (۱۹۲۴م‌) به‌ چاپ‌ رسید. همچنین‌ الفرق‌ به‌ وسیله محمد جواد مشكور و با نام‌ تاریخ‌ مذاهب‌ اسلام‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ (تبریز، ۱۳۳۳ش‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌). نیمۀ نخست‌ آن‌ هم‌ توسط خانم‌ سیلی و نیمه دوم‌ آن‌ نیز توسط هالكین‌ به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌. ۴. الملل‌ و النحل‌. این‌ اثر همچون‌ كتاب‌ الفرق‌ به‌ بیان‌ آراء فرقه‌های‌ كلامی‌ در دنیای‌ اسلام‌ پرداخته‌، و با ذكر فضلیت اهل‌ سنت‌ و جماعت‌ خاتمه‌ یافته‌ است‌. بخشی‌ از این‌ كتاب‌ براساس‌ تنها نسخه موجود از آن‌، به‌ كوشش‌ البیر نصری‌ نادر در بیروت‌ (۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. با اینکـه‌ برخی‌ از معاصران‌ بر این‌ باورند كه‌ دو كتاب‌ الفرق‌ و الملل‌ بغدادی‌ در اصل یكی‌ خلاصه‌ای‌ از دیگری‌ است‌، [۱۶] اما خود مؤلف‌ از آن‌ دو به‌ عنوان‌ كتابی‌ مستقل‌ یاد كرده‌ است‌. [۱۷] ۵. الناسخ‌ و المنسوخ‌، كه‌ در آن‌ در ضمن‌ ۸ باب‌ به‌ بیان‌ مفهوم‌ و شرایط نسخ‌، و آیات‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ قرآن‌ پرداخته‌ شده‌ است‌. این‌ كتاب‌ به‌ كوشش‌ حلمی‌ عبدالهادی‌ در ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌ در عمان‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.

خطی‌

۱. تأویل‌ المتشابهات‌ فی‌ الاخبار و الایات‌؛ [۱۸] ۲. تفسیر اسماء الله‌الحسنی‌، [۱۹]، یا تفسیرالاسماء والصفات‌ فی‌ الكلام‌ و العلم‌ الالهی‌؛ [۲۰] ۳. التكملة فی‌الحساب‌؛ [۲۱] ۴. سرالصناعة. [۲۲]

یافت‌ نشده

۱. ابطال‌ القول‌ بالتولد؛ ۲. احکـام‌ الوطء التام‌، معروف‌ به‌ التقاء الختانین‌؛ ۳. بلوغ‌ المدی‌ فی‌ اصول‌ الهدی‌؛ ۴. التحصیل‌، در اصول‌ فقه‌؛ ۵. تفسیرالقرآن‌؛ ۶. تفضیل‌ الفقیرالصابر علی‌ الغنی‌ الشاكر؛ ۷. الحرب‌ علی‌ ابن‌ حرب‌؛ [۲۳] ۸. دلائل‌ النبوة؛ [۲۴] ۹. الریاض‌ المونقة ۱۰. شرح‌ حدیث‌ افترقت‌ ... كه‌ به‌ نظر می‌رسد با آنچه‌ در باب‌ نخست‌ كتاب‌ الفرق‌ آمده‌، همانند است‌؛ [۲۵] ۱۱. شرح‌ المفتاح‌، در فروع‌ فقه‌ شافعی‌، از آن‌ِ احمدبن‌ ابی‌ احمد، معروف‌ به‌ ابن‌ قاص‌ طبری‌؛ [۲۶] ۱۲. كتاب‌ الصفات‌ یا الاسماء و الصفات‌ [۲۷] ۱۳. العماد فی‌ مواریث‌ العباد؛ ۱۴. الفاخر فی‌ الاوائل‌ و الاواخر؛ ۱۵. الفرائض‌؛ [۲۸] ۱۶. فضائح‌ القدریة، [۲۹] كه‌ همه‌جا از آن‌ با نام‌ فضائح‌ المعتزلة یاد می‌شود؛ ۱۷. فضائح‌ الكرامیة؛ [۳۰] ۱۸. القضایا فی‌ الدور و الوصایا، [۳۱] یا الدور؛ [۳۲] ۱۹. كتاب‌ فی‌ الایمان‌، [۳۳] كه‌ همه‌جا با نام‌ الایمان‌ و اصوله‌ آمده‌ است‌؛ ۲۰. كتاب‌ فی‌السماع‌؛ [۳۴] ۲۱. كتاب‌ فی‌ معنی‌ العرش‌؛ [۳۵] ۲۲. كتاب‌ فی‌ معنی‌ لفظتی‌ التصوف‌ و الصوفی‌؛ ۲۳. الكلام‌ فی‌ الوعید؛ ۲۴. مشارق‌ النور، در علم‌ كلام‌؛ [۳۶] ۲۵. معیارالنظر؛ ۲۶. الموازنة بین‌ الانبیاء؛ [۳۷] ۲۷. نفی‌ خلق‌ القرآن‌؛ ۲۸. نقض‌ ما عمله‌ ابوعبدالله الجرجانی‌ فی‌ترجیح‌مذهب‌ ابی‌حنیفة. [۳۸] این‌ اثر به‌سبب جانب‌داری‌ از شافعی‌، در مقابل‌ جرجانی‌ كه‌ هواخواه‌ ابوحنیفه‌ بود، مناقب‌ الامام‌ الشافعی‌ نیز خوانده‌ شده‌ است‌. [۳۹]

عقاید كلامی‌ بغدادی‌

بغدادی‌ در كتاب‌ اصول‌الدین‌ كوشیده‌ است‌ تا در قالب‌ ۱۵ اصل كه‌ خود آنها را «اصول دین» می‌خواند، طرح‌ معرفتی‌ منسجمی‌ از الهیات‌ اشاعره‌ پی‌افكند و جالب‌ اینجاست‌ كه‌ وی‌ هر یك‌ از این‌ اصول‌ را نیز در قالب‌ ۱۵ مسئله‌ بررسی‌ كرده‌ است‌ و حاصل‌ این‌ طرح‌ ریاضی‌گونه‌ كه‌ تأثیر دانش‌ ریاضی‌ را بر دستگاه‌ الهیاتی‌ او نشان‌ می‌دهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده‌ است‌. او فشرده این‌ اصول‌ را در كتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌ نیز آورده‌ است‌. [۴۰] بغدادی‌ معتقد است‌ كه‌ بر هر شخص‌ عاقل‌ و بالغی‌ واجب‌ است‌ كه‌ به‌ حقیقت‌ این‌ اصول‌ معرفت‌ پیدا كند، زیرا در شاخه‌های‌ هر یك‌ از این‌ اصول‌، مسائلی‌ هست‌ كه‌ اهل‌ سنت‌ درمورد آنها یك‌ اعتقاد واحد دارند و آنان‌ كسانی‌ را كه‌ با ایشان‌ در این‌ اصول‌ مخالفت‌ ورزند، گمراه‌ می‌دانند. [۴۱] فشرده اصول‌ اعتقادی‌ اشاعره‌ و اهل‌ سنت‌ از نگاه‌ بغدادی‌ از این‌ قرار است‌:

اصل‌ اول‌. بغدادی‌ در این‌ اصل‌ همچون‌ سایر فیلسوفان‌ و متكلمان‌ رئالیست‌، پس‌ از مسلم‌ انگاشتن‌ عالم‌ خارج‌ از ذهن‌، معرفتهای‌ زاییده‌ از ادراكات‌ بدیهی‌، حسی‌ و استدلالی‌ را واقع‌ نما و معتبر می‌انگارد و از این‌ رهگذر، سوفسطاییان‌ را كه‌ منکـر علوم‌ و حقایق‌ اشیائند، گم‌راه‌ و كافر می‌خواند [۴۲]

[۴۳]. عالم‌ (همۀ موجودات‌ جز خدا) حادث‌ است‌ و بجز خدا و صفات ازلی‌ وی‌ همه‌ آفریده‌ و مصنوع‌ خداست‌. خدا مخلوق‌ و مصنوع‌، و از سنخ‌ عالم‌ و اجزاء عالم‌ نیست‌. ساختار عالم‌ از جواهر و اعراض‌ تركیب‌ یافته‌، و جسم‌ از اجزاء لایتجزا تشكیل‌ شده‌ است‌ و ابراهیم‌بن‌ سیار نَظّام‌ (هـ م‌) و فلاسفه‌ای‌ كه‌ جزء لایتجزا را منکـر شده‌اند، كافرند. [۴۴]

اصل‌ سوم‌. برخلاف‌ عقیدۀ دهریه‌ (هـ م‌)، همۀ پدیده‌ها محدثند و صانع‌ دارند. ثمامه بن‌ اشرس‌ (هـ م‌) و برخی‌ از معتزله‌ كه‌ افعال‌ متولد (نکـ: هـ د، تولد) را فاقد فاعل‌ می‌دانند، كافرند. خدا نهایت‌، حد، صورت‌، اعضا و احساس‌ ندارد و مكانی‌ او را محدود نمی‌كند، حركت‌ و سكون‌ ندارد و واحد است‌ و همیشه‌ باقی‌ است‌. [۴۵]

اصل چهارم‌. برخلاف‌ آنکـه‌ معتزله‌ صفات‌ خدا را نفی‌ می‌كنند، این‌ صفات‌ همچون‌ قدرت‌، حیات‌، اراده‌، سمع‌، بصر و كلام‌، صفاتی‌ ازلی‌ و نعوتی‌ ابدیند. خدا بر همه مقدورات‌ تواناست‌ و این‌ مقدورات هرگز پایان‌ نمی‌یابند. خدا به همه حوادث‌ از ازل‌ داناست. مؤمنان‌ در آخرت‌ خدا را رؤیت‌ می‌كنند. هیچ‌ رویدادی‌ در عالم‌ رخ‌ نمی‌دهد، مگر آنکـه از ازل خدا آن‌ را خواسته‌ باشد. كلام‌ خدا قدیم‌ و غیرمخلوق‌، و حاوی‌ امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی‌ است‌. «وجه‌» خدا همان‌ ذات‌ خداست‌، چشم‌ خدا به‌ معنای‌ آن‌ است‌ كه‌ او اشیاء را می‌بیند، دست‌ خدا به‌ معنای‌ قدرت‌ او، و تكیه‌ زدن‌ خدا بر عرش‌ به‌ معنای‌ پادشاهی‌ و سلطنت‌ اوست‌. [۴۶]

اصل‌ پنجم‌. اسماء خدا توقیفی‌ است‌ و تنها اسمهایی‌ را می‌توان‌ درمورد خدا به‌ كاربرد كه‌ در قرآن‌ یا سنت‌ صحیح‌ یا اجماع‌ امت‌ برای خدا معین‌ شده‌ است‌. [۴۷]

اصل‌ ششم‌. خداوند خالق‌ همه پدیده‌های‌ عالم‌، اعم‌ از حوادث‌ خیر یا شر است‌ و «كسبهای‌» مردم‌ را نیز خدا می‌آفریند. خداست‌ كه‌ مردم‌ را هدایت‌ می‌كند و گم‌راه‌ می‌سازد. اگر كسی‌ بمیرد، یا كشته‌ شود، به‌ اجلی‌ كه‌ خدا برایش‌ معین‌ ساخته‌، از دنیا رفته‌ است‌. هر كس‌ آنچه‌ می‌خورد، یا می‌آشامد - حلال‌ یا حرام‌ - همان‌ روزی‌ای‌ است‌ كه‌ خدا برایش‌ مقدر ساخته‌ است‌. [۴۸]

اصل‌ هفتم‌. نبوت‌ و رسالت‌ امری‌ مسلم‌ و اثبات‌ شده‌ است‌. رسول‌ با نبی‌ تفاوت‌ دارد. انبیا بسیارند، ولی‌ شمار رسولان‌ ۳۱۳ است‌. همگی‌ انبیا معصومند. [۴۹]

اصل‌ هشتم‌. انبیا صادق‌ بودن‌ ادعای‌ خود را از راه‌ معجزه‌ اثبات‌ می‌كنند و معجزه پیامبر اكرم‌(ص‌) قرآن‌ است‌. وجه‌ اعجاز قرآن‌ در نظم‌ آن‌ است‌. اولیا دارای‌ كرامتند. [۵۰]

اصل‌ نهم‌. اسلام‌ ۵ ركن‌ دارد: شهادت‌ به‌ وحدانیت‌ خدا و نبوت‌ پیامبر(ص‌)، برپا كردن‌ نماز، پرداختن‌ زكات‌، گرفتن‌ روزه ماه‌ رمضان‌ و گزاردن‌ حج‌. اصول‌ احکـام‌ شریعت‌ عبارت‌ است‌ از كتاب‌، سنت‌ و اجماع‌ سلف‌ [۵۱]

اصل‌ دهم‌. احکـام‌ مربوط به‌ افعال‌ مكلفان‌ ۵ است‌: واجب‌، حرام‌، مستحب‌، مكروه‌ و مباح‌ [۵۲]

اصل‌ یازدهم‌. خداوند بر نابود كردن‌ همه‌ چیز قدرت‌ دارد. او در آخرت‌ همۀ انسانها و حیوانها را زنده‌ می‌كند. بهشت‌ و جهنم‌ تا ابد باقی‌ است‌ و هرگز دستخوش‌ زوال‌ نمی‌شود. پیامبر اكرم‌ (ص‌) و صالحان‌ امت‌،عده‌ای‌ از گنهكاران‌را شفاعت‌ می‌كنند. [۵۳]

اصل‌ دوازدهم. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی‌ است‌ و ایمان‌ با ارتكاب‌ گناه‌ زایل‌ نمی‌شود. [۵۴]

اصل‌ سیزدهم‌. بر مردم‌ واجب‌ است‌ كه‌ شخصی‌ را به‌ عنوان‌ امام تعیین‌ كنند تا قضات‌ را بگمارد، مرزها را حفظ كند و فی‌ء را تقسیم‌ نماید. پیامبر(ص‌) هیچ‌كس‌ را به‌ عنوان‌ امام‌ و جانشین‌ خود تعیین نکـرد. یكی‌ از شرایط امام‌، افزون‌ بر علم‌، عدالت‌ و سیاست‌، این است كه‌ نسبش‌ به‌ قبیلۀ قریش‌ برسد. امام‌ نباید مرتكب‌ گناه‌ كبیره‌ بشود و بر گناهان‌ صغیره‌ نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب‌ امامت ابوبكر، عمر، عثمان‌ و علی‌ به‌ حق‌ بود [۵۵]

اصل چهاردهم‌. فرشتگان‌ از خطا مصونند و قاطبه اهل‌ سنت‌، پیامبران را برتر از فرشتگان‌ می‌دانند. بر مبنای‌ حدیث «عشرۀ مبشره‌»، ۱۰ تن‌ از صحابه‌ اهل‌ بهشتند و باید آنان‌ را تقدیس‌ كرد [۵۶]

اصل پانزدهم‌. دشمنان‌ اسلام‌ دو دسته‌ بودند: عده‌ای‌ از آنان‌ همچون بت‌پرستان و سوفسطاییان‌، پیش‌ از اسلام‌ می‌زیستند و پاره‌ای‌ نیز پس‌ از ظهور اسلام‌ پدیدار شدند. بغدادی‌ فرقه‌هایی‌ همچون‌ شیعه و معتزله‌ را جزو گروه‌ اخیر می‌داند و بر آن‌ است‌ كه‌ آنان كافر بودند، ولی‌ در ظاهر اظهار مسلمانی‌ می‌كردند. [۵۷]

ناگفته‌ نماند كه‌ فخرالدین‌ رازی‌ در رسالۀ «اصول‌ دین‌» [۵۸]، محتوای این‌ ۱۵ اصل را در قالب‌ ۸ اصل‌، به‌ عنوان‌ مذهب‌ اهل‌ سنت‌ آورده‌ است‌. [۵۹]

منبع

برگرفته از سایت بغدادی، ابومنصور | مرکز - دایره المعارف بزرگ اسلامی

پانویس

  1. خطیب‌، ۹ / ۳۵۸؛ ابن‌عساكر، ۲۵۴
  2. بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌...، ۲۲۴
  3. نکـ: همو، اصول‌ ...، ۳۱۴- ۳۱۵، نیز نکـ: ادامۀ مقاله‌
  4. ابن‌عساكر، همانجا؛ صریفینی‌، ۵۴۵
  5. بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۳، ۳۱۰، ۳۱۴، الفرق‌، ۶ ؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۲۲۳، ۵ / ۱۳۷، ۱۴۱. برای‌ استادان‌ دیگر، نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول‌، ۱۰۴، ۱۴۶، جمـ ، الفرق‌، ۴-۵؛ واحدی، ۳۴، ۳۰۱؛ ابن‌جوزی، ۱ / ۱۳۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۳۵۵، ۱۰ / ۲۲۵
  6. مثلاً نکـ: ابن‌ عساكر، همانجا
  7. نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۶
  8. ابن‌عساكر، همانجا؛ نووی‌، تهذیب‌ ...، ۱(۲) / ۲۶۸؛ ذهبی‌، ۱۷ / ۵۷۲؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷؛ برای‌ دیگر نامها، نکـ: سلفی‌، ۵۱؛ ابن‌جوزی، همانجا؛ صفدی‌، ۱۹ / ۴۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۴ / ۲۸، ۵ / ۱۴۱-۱۴۳، جمـ، ۱۰ / ۲۲۵
  9. مثلاً نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ یافعی‌، ۳ / ۵۲؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۸
  10. نکـ: سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۱، ۶۴
  11. نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۲۱۰، الملل‌...، ۱۴۴؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۷ / ۲۴۹، حاشیه‌
  12. ابن‌عساكر، ۲۵۳-۲۵۴؛ صریفینی‌، ۵۴۵ - ۵۴۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷-۱۳۹؛ نیز نکـ: ابن‌خلكان‌، ۶ / ۳۹۴
  13. نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۴۲، ۴۳، جمـ، الملل‌، ۵۲، ۸۶؛ ثعالبی‌، ۴ / ۴۱۴؛ ابن‌عساكر، ۲۵۴؛ ابن‌شاكر، ۱ / ۶۱۴ - ۶۱۵
  14. نکـ: دنبالۀ مقاله‌
  15. نکـ: دنبالۀ مقاله‌
  16. نکـ: حتی‌، ۵؛ عبدالرسول‌، «م‌»؛ سید، ۱۹/۴۷
  17. نکـ: الفرق‌، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی‌، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷
  18. نکـ: GAL, S,I/۶۶۷
  19. نکـ: همانجا
  20. ششن‌، ۲/۲۰۲- ۲۰۳
  21. دفتر...،۲۱۱؛ نیز نکـ: GAS, V/۳۵۷-
  22. منصور، ۷۰
  23. بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۱۶۹
  24. همو، اصول‌، ۱۵۸
  25. نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۰۳۹
  26. نووی‌، المجموع‌، ۱/۲۰۸؛ حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۷۶۹
  27. نکـ: سبكی‌، علی‌، السیف‌...، ۳۲؛ قس‌: حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۴۳۲
  28. حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۲۵۲
  29. بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۱۸۲
  30. همو، الملل‌، ۱۵۳
  31. بغدادی‌، هدیه‌، ۱/۶۰۶
  32. حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۴۱۸؛ نیز نکـ: اسنوی‌، ۱/۱۹۵؛ سیوطی‌، ۱/۳۸۰
  33. بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۱، ۲۷۰
  34. شوكانی‌، ۸/۲۶۴
  35. بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۷۸
  36. بغدادی‌، هدیه‌، همانجا
  37. بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۱۸۰
  38. برای‌ بخشهایی‌ از این‌ كتاب‌، نکـ: سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه‌؛ نیز نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵
  39. همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون‌ بر منابع‌ پیشین‌، نکـ: ابن‌شاكر، ۱/۶۱۵؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ صفدی‌، ۱۹/۴۷
  40. نکـ: ص‌ ۳۲۳ ببـ
  41. همان‌، ۳۲۳
  42. همان‌، ۳۲۴- ۳۲۵، اصول‌الدین‌، ۴-۷
  43. اصل‌ دوم‌
  44. همان‌، ۳۳- ۳۵، الفرق‌، ۳۲۸-۳۲۹
  45. همان‌، ۳۳۱-۳۳۴، اصول‌الدین‌، ۶۸ - ۶۹
  46. همان‌، ۸۹-۱۱۴، الفرق‌، ۳۳۴-۳۳۷
  47. همان‌، ۳۳۷- ۳۳۸، اصول‌ الدین‌، ۱۱۴-۱۳۰
  48. همان‌، ۱۳۰-۱۵۳، الفرق‌، ۳۳۸-۳۴۲
  49. همان‌، ۳۴۲-۳۴۳، اصول‌ الدین‌، ۱۵۳-۱۶۹
  50. همان‌، ۱۶۹- ۱۸۵، الفرق‌، ۳۴۴- ۳۴۵
  51. همان‌، ۳۴۵-۳۴۶، اصول‌ الدین‌، ۱۸۵-۲۰۶
  52. همان‌، ۲۰۶- ۲۲۸، الفرق‌، ۳۴۷
  53. همان‌، ۳۴۸، اصول‌الدین‌، ۲۲۸-۲۴۶
  54. همان‌، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق‌، ۳۵۱-۳۵۲
  55. همان‌، ۳۴۹-۳۵۱، اصول‌ الدین‌، ۲۷۰-۲۹۴
  56. همان‌، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق‌، ۳۵۲-۳۵۳
  57. همان‌، ۳۵۳-۳۵۹، اصول‌ الدین‌، ۳۱۸-۳۴۳
  58. ص‌ ۵۴- ۷۸
  59. نیز نکـ: همو، كتاب‌ الاربعین‌، سراسر كتاب‌