یعقوبی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'میدهد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
|تاریخ یعقوبی • البلدان • مشاکله الناس لزمانهم • أخبار الأمم السالفة | |تاریخ یعقوبی • البلدان • مشاکله الناس لزمانهم • أخبار الأمم السالفة | ||
|- | |- | ||
| | |فعالیتها | ||
|تاریخ اسلام • جهانگرد و جغرافی دان • کاتب در دیوان خلفای عباسی | |تاریخ اسلام • جهانگرد و جغرافی دان • کاتب در دیوان خلفای عباسی | ||
|- | |- | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
</div> | </div> | ||
'''احمد بن | '''احمد بن ابییعقوب اسحاق بن جعفر''' مورخ و جغرافىدان، تحصیلات علمی خود را پیگیری کرد. [[مذهب]] ایشان به احتمال زیاد [[تشیع]] بود. از بزرگترین مورخان و جغرافى دانان [[مسلمان]] است که در اوج شهرت، همچنان ناشناخته مانده است. او از خود بسیار کم سخن گفته است; گویا گمنامى را بیشتر خوش داشته است. | ||
کارگزاری در دربار [[خلفای عباسی]] و سرایندگی شعر ازجمله فعالیتهای وی است. او به تألیف چندین جلد کتاب در موضوعات تاریخی و جغرافیایی پرداخت. «تاریخ الیعقوبی»، «البلدان»، «مشاکلة الناس لزمانهم» و «أخبار الأمم السالفة» برخی از این آثار است. | کارگزاری در دربار [[خلفای عباسی]] و سرایندگی شعر ازجمله فعالیتهای وی است. او به تألیف چندین جلد کتاب در موضوعات تاریخی و جغرافیایی پرداخت. «تاریخ الیعقوبی»، «البلدان»، «مشاکلة الناس لزمانهم» و «أخبار الأمم السالفة» برخی از این آثار است. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
=نام، نسب و اوصاف یعقوبى= | =نام، نسب و اوصاف یعقوبى= | ||
نام، نسب و اوصاف: «یعقوبى» را در منابع تاریخى، چنین معرفى کرده اند: «احمد بن ابى یعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح». <ref> یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 5 (بیروت: دار الاحیاء التراث العربى، بى تا)، ص 153; عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102</ref> نامبرده، با آن که امروزه بیشتر به یعقوبى یا ابن یعقوبى معروف است; <ref>عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102</ref> اما در | نام، نسب و اوصاف: «یعقوبى» را در منابع تاریخى، چنین معرفى کرده اند: «احمد بن ابى یعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح». <ref> یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 5 (بیروت: دار الاحیاء التراث العربى، بى تا)، ص 153; عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102</ref> نامبرده، با آن که امروزه بیشتر به یعقوبى یا ابن یعقوبى معروف است; <ref>عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102</ref> اما در تألیفهاى متقدمان، با چنین عنوانى شناسایى نشده و گویا پس از انتشار آثارش در دوران اخیر، بدین عنوان، شهرت یافته است. <ref>احمد بن ابى یعقوب (یعقوبى)، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتى (تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1381، چاپ چهارم)، پیش گفتار مترجم، صص نه و ده</ref> پیش از آن، عنوانِ مشهور وى، در انتساب به دنیاى بزرگ خود، ابن واضح بوده است. <ref>عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102</ref> | ||
به طور معمول، کاربرد وصف یعقوبى درباره یک شخص، بیانگر آن است که نام یکى از نیاکان او یعقوب بوده است. <ref>ابو سعد عبدالکریم بن محمد السمعانى، الانساب، ج 5 (بیروت: دارالفکر، 1419ق / 1998م، چاپ اول)، ص 669</ref> اما درباره چهره مورد سخن در این جا، چنین نبوده است; بلکه به احتمال قوى این وصفِ او برگرفته از کنیه پدرش ابى یعقوب بوده است. بر این اساس، احتمال داده شده است که به مرور زمان، ابى یعقوب به یعقوبى تحول یافته است، و سپس به جهت اشتهار علمى ـ یا سیاسىِ وى، همان نام در مورد فرزندش غالب گردیده است. <ref> یاسین ابراهیم على الجعفرى، الیعقوبى، المورخ و الجغرافى (بغداد: دارالرشید للنشر، 1980م)، ص 20; حسین عاصى، الیعقوبى، عصره ـ سیرة حیاته ـ منهجه التاریخى (بیروت: دارالمکتب العلمیه، 1413ق / 1992م)، ص 36</ref> گفتنى است که در بخش الحاقات ضمیمه <ref> البته این بخش، جزء متن اصلى کتاب البلدان نیست، و مشتمل بر گزارش هاى نویسندگان کهن از آثار گوناگون یعقوبى است; ر.ک: احمد بن ابى یعقوب (یعقوبى)، البلدان، تصحیح محمد صادق آل بحرالعلوم (نجف: المکتبة الرضویة، بى تا)، ص 118، پاورقى مصحح</ref> کتاب البلدان در موارد فروان، وصف یعقوبى درباره نامبرده به کار رفته است. <ref>ر.ک: همان، صص 118-132</ref> | به طور معمول، کاربرد وصف یعقوبى درباره یک شخص، بیانگر آن است که نام یکى از نیاکان او یعقوب بوده است. <ref>ابو سعد عبدالکریم بن محمد السمعانى، الانساب، ج 5 (بیروت: دارالفکر، 1419ق / 1998م، چاپ اول)، ص 669</ref> اما درباره چهره مورد سخن در این جا، چنین نبوده است; بلکه به احتمال قوى این وصفِ او برگرفته از کنیه پدرش ابى یعقوب بوده است. بر این اساس، احتمال داده شده است که به مرور زمان، ابى یعقوب به یعقوبى تحول یافته است، و سپس به جهت اشتهار علمى ـ یا سیاسىِ وى، همان نام در مورد فرزندش غالب گردیده است. <ref> یاسین ابراهیم على الجعفرى، الیعقوبى، المورخ و الجغرافى (بغداد: دارالرشید للنشر، 1980م)، ص 20; حسین عاصى، الیعقوبى، عصره ـ سیرة حیاته ـ منهجه التاریخى (بیروت: دارالمکتب العلمیه، 1413ق / 1992م)، ص 36</ref> گفتنى است که در بخش الحاقات ضمیمه <ref> البته این بخش، جزء متن اصلى کتاب البلدان نیست، و مشتمل بر گزارش هاى نویسندگان کهن از آثار گوناگون یعقوبى است; ر.ک: احمد بن ابى یعقوب (یعقوبى)، البلدان، تصحیح محمد صادق آل بحرالعلوم (نجف: المکتبة الرضویة، بى تا)، ص 118، پاورقى مصحح</ref> کتاب البلدان در موارد فروان، وصف یعقوبى درباره نامبرده به کار رفته است. <ref>ر.ک: همان، صص 118-132</ref> | ||
افزون بر | افزون بر عنوانهاى یاد شده در بالا ـ یعقوبى و ابنواضح ـ دیگر لقبهایى که نامبرده بدان شهرت داشته است، عبارت است از: عباسى، کاتب و اخبارى. <ref>یاقوت حموى، همان، ج 5، ص 153; عمر رضا کحاله، همان، ج 1، ص 102</ref> | ||
اشتهار او به وصف عباسى در انتساب به خاندان خلفاى عباسى بوده است. در اصل، این وصف درباره جدّش واضح به کار رفته است که با منصور عباسى پیوند ولاء داشته و مولاى او بوده است. از این رو بر اساس همین پیوند ـ که مانند نَسب عامل پیوستگى بوده <ref> از دیدگاه مردمان عرب، «مولاى» یک قوم از خود آنان بوده است، و «ولاء» عامل خویشاوندى بوده است، مانند نَسَب (مولى القوم من انفسهم. و الولاء لحمة کلحمة النسب) جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4 (بیروت: دارالعلم للملایین ـ بغداد: مکتبة النهضة، 1980م، چاپ سوم)، ص 368</ref> وصف مزبور درباره تبار واضح از جمله چهره مورد سخن نیز کاربرد یافته است. <ref>یاسین ابراهیم على الجعفرى، همان، ص 22; حسین عاصى، همان، صص 37-38; صادق آئینهوند (استاد)، علم تاریخ در اسلام (تهران: وزارت ارشاد اسلامى; 1360ش، چاپ اول)، ص 68</ref> | اشتهار او به وصف عباسى در انتساب به خاندان خلفاى عباسى بوده است. در اصل، این وصف درباره جدّش واضح به کار رفته است که با منصور عباسى پیوند ولاء داشته و مولاى او بوده است. از این رو بر اساس همین پیوند ـ که مانند نَسب عامل پیوستگى بوده <ref> از دیدگاه مردمان عرب، «مولاى» یک قوم از خود آنان بوده است، و «ولاء» عامل خویشاوندى بوده است، مانند نَسَب (مولى القوم من انفسهم. و الولاء لحمة کلحمة النسب) جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4 (بیروت: دارالعلم للملایین ـ بغداد: مکتبة النهضة، 1980م، چاپ سوم)، ص 368</ref> وصف مزبور درباره تبار واضح از جمله چهره مورد سخن نیز کاربرد یافته است. <ref>یاسین ابراهیم على الجعفرى، همان، ص 22; حسین عاصى، همان، صص 37-38; صادق آئینهوند (استاد)، علم تاریخ در اسلام (تهران: وزارت ارشاد اسلامى; 1360ش، چاپ اول)، ص 68</ref> | ||
لقب کاتب که گویا درباره یعقوبى بسیار رواج داشته است، <ref>براى آشنایى با برخى از موارد کاربرد این لقب، ر.ک: یعقوبى، همان، صص 118-132 (الحاقات)</ref> ناظر به این امر بوده است که نامبرده در منصب کتابت ـ دبیرى ـ در دربارِ برخى از حاکمان اشتغال داشته است. هم چنین، وصف اخبارى، به اعتبار مورخ بودن و آشنایى او با اخبار و | لقب کاتب که گویا درباره یعقوبى بسیار رواج داشته است، <ref>براى آشنایى با برخى از موارد کاربرد این لقب، ر.ک: یعقوبى، همان، صص 118-132 (الحاقات)</ref> ناظر به این امر بوده است که نامبرده در منصب کتابت ـ دبیرى ـ در دربارِ برخى از حاکمان اشتغال داشته است. هم چنین، وصف اخبارى، به اعتبار مورخ بودن و آشنایى او با اخبار و گزارشهاى تاریخى بوده است. <ref>رسول جعفریان (استاد)، منابع تاریخ اسلام (قم: انصاریان، 1376، چاپ اول)، صص 154-155</ref> | ||
هم چنین، یعقوبى با دو وصف اصفهانى و مصرى شناخته شده است. وى را اصفهانى گفتهاند چرا که اصالتاً ایرانى و از مردم [[اصفهان]] بوده است، و مصرى اش | هم چنین، یعقوبى با دو وصف اصفهانى و مصرى شناخته شده است. وى را اصفهانى گفتهاند چرا که اصالتاً ایرانى و از مردم [[اصفهان]] بوده است، و مصرى اش خواندهاند چون در سرزمین [[مصر]] اقامتى طولانى داشته است. <ref>یعقوبى، همان (ترجمه فارسى)، پیش گفتار مترجم، صص نه - یازده</ref> جالب توجه آن که ابومنصور ثعالبى (متوفاى 429ق) در کتاب یتیمة الدهر در یاد کرد از اسامى شاعران اصفهان، نام احمد بن واضح | ||
(یعقوبى) را نیز یاد کرده است. <ref>ابو منصور عبدالملک ثعالبى نیشابورى، یتیمة الدهرفى محاسن اهل العصر، ج3، تحقیق مفید محمد قمیحه (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420 ق / 2000م، چاپ اول)، ص 349</ref> از آن سو، [[مسعودى]] و حاجى خلیفه او را با وصف مصرى نام برده اند. <ref>ر.ک: یعقوبى، همان (ترجمه فارسى)، پیش گفتار مترجم، ص یازده</ref> | (یعقوبى) را نیز یاد کرده است. <ref>ابو منصور عبدالملک ثعالبى نیشابورى، یتیمة الدهرفى محاسن اهل العصر، ج3، تحقیق مفید محمد قمیحه (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420 ق / 2000م، چاپ اول)، ص 349</ref> از آن سو، [[مسعودى]] و حاجى خلیفه او را با وصف مصرى نام برده اند. <ref>ر.ک: یعقوبى، همان (ترجمه فارسى)، پیش گفتار مترجم، ص یازده</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
از تاریخ دقیق تولد یعقوبی و چگونگی نشو و نمای او اخبار و اطلاعات چندانی به دست نیامده است. خود او نیز در این باره به جز اشاراتی ابهام آمیز، سکوت اختیار کرده است. | از تاریخ دقیق تولد یعقوبی و چگونگی نشو و نمای او اخبار و اطلاعات چندانی به دست نیامده است. خود او نیز در این باره به جز اشاراتی ابهام آمیز، سکوت اختیار کرده است. | ||
با توجه به قرائن موجود، به نظر میرسد تولد و نشو و نمای او در [[بغداد]] بوده است. یادآوری | با توجه به قرائن موجود، به نظر میرسد تولد و نشو و نمای او در [[بغداد]] بوده است. یادآوری پارهای اشارات در باب امارت اجدادش در بغداد، علاقه خاص وی به این شهر به عنوان «ناف دنیا» و بهترین و پاک ترین و نیکوترین و معتدل ترین شهرهای جهان و نیز بیان شرح و توصیف این شهر در آغاز کتاب «البلدان» و برخی آثار و نامهایی که در زمان خود از نیاکان بر روی بناها و آثار شهر باقی مانده است، همه نشاندهنده علاقه وطنی وی به بغداد بوده است؛ به ویژه آن که شرح و توصیف آن شهر و جزئیات آن را به تفصیل برگزار کرده است. <ref> ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536)ص 4- 26</ref> این وابستگی خاطر، به وضوح در عبارات زیر نمایان است: | ||
«... تنها بدان جهت ابتدا به [[عراق]] کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است... بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر [[بنی هاشم]] و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند. دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت | «... تنها بدان جهت ابتدا به [[عراق]] کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است... بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر [[بنی هاشم|بنیهاشم]] و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند. دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت داشتهاند و یکی از ایشان آن جا فرمانروا بوده است.» <ref>ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536) ص 154- 155</ref> | ||
درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است. محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان»، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» و نیز [[محسن امین]] در «اعیان شیعه» بر اختلافات فاحش منابع در این باره اشاره کرده اند، که ضرورتی به ذکر | درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است. محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان»، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» و نیز [[محسن امین]] در «اعیان شیعه» بر اختلافات فاحش منابع در این باره اشاره کرده اند، که ضرورتی به ذکر آنها در این جا نیست. تنها به موردی که یعقوبی در تاریخ آل طولون بیان کرده و نشاندهنده حیات و فعالیت علمی و فکری وی تا سال 292ه است اشاره میکنیم. در ملحقات کتاب «البلدان» در این باب سند قاطعی است که نشان میدهد مرگ یعقوبی میبایست حداقل در سال 292ه و یا مدتی پس از آن روی داده باشد: | ||
«و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب [[عید فطر]] سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و | «و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب [[عید فطر]] سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و علمهای رنگارنگ بزرگ و پرچمها و جامههای فاخر و اسبان بسیار و آواز بوقها و طبلها را یادآور شدم و بدان جهت اندیشهای مرا فراگرفت و در همان شب خوابیدم وهاتفی را شنیدم که میگوید: | ||
ذهب الملک و التملک و الز ینة لمامضی بنوطولون پادشاهی و جهانداری و آراستگی با رفتن خاندان طولون از میان رفت.» | ذهب الملک و التملک و الز ینة لمامضی بنوطولون پادشاهی و جهانداری و آراستگی با رفتن خاندان طولون از میان رفت.» سند مذکور و نیز توضیح یعقوبی در باب اخلاق و رفتار معتضد در کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» که در مورد اخلاق شاهان و خلفای هر عصر و [[تقلید]] مردم زمانه از آنان میباشد، نشان میدهد که او تا عصر خلافت [[المعتضد]]، خلیفه عباسی، در قید حیات بوده است. <ref> همان، ص 5</ref> | ||
=مذهب= | =مذهب= | ||
از چگونگی [[اسلام]] آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است. تنها این نکته مسلم است که | از چگونگی [[اسلام]] آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است. تنها این نکته مسلم است که آنها از موالی ایرانی الاصل بودهاند. ارادت و علایق «واضح» به خاندان [[علی (ع)]] و مساله نجات دادن ادریس بن عبدالله و کشته شدن خود واضح به دستهادی خلیفه عباسی، نسبت رافضی بستن <ref>همان، ص 5</ref> به او از سوی مورخانی چون [[طبری]]، و روایت [[ابن اثیر]] درباره شیعی گری او <ref> تاریخ یعقوبی، ترجمه، محمدابراهیم آیتی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366) ج 2، ص 362- 363</ref> همگی میتواند دلالت بر این امر نماید که خاندان واضح و یا حداقل خود وی از [[شیعیان]] علی (ع) بوده و جان خود را نیز در سر پیروی از این مرام از دست داده است. | ||
یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است. پیگیری مداوم و مستمر اخبار [[علویان]]، | یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است. پیگیری مداوم و مستمر اخبار [[علویان]]، قیامها و خیزشهای شیعی، ذکر اخبار [[ائمه معصومین (ع)]] و نقل احادیث متعدد از آنان، بیان عناوین و القاب احترام آمیز نسبت به آنها، ذکر فضایل و خصلتهای پسندیده آن بزرگواران و ارائه گزارشهای مفصل درباره [[حضرت علی (ع)]] و ذکر احادیثی از [[پیامبر]] در مدح آن حضرت، بیان [[حدیث غدیرخم]] و برخی احادیث معروف در باب [[اهل بیت]] و توصیفاتی که از آنها دارد، به خوبی بیان کننده این مدعا است؛ به ویژه آن که اخبار دوره خلافت حضرت علی (ع) را به صورت مفصل انعکاس داده است. <ref>همان، ص 395</ref> | ||
این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشاندهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان [[علی بن ابیطالب]] است. در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت [[امویان]] و [[عباسیان]] که پیروان آن حضرت را «خارجی» و «[[رافضی]]» | این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشاندهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان [[علی بن ابیطالب]] است. در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت [[امویان]] و [[عباسیان]] که پیروان آن حضرت را «خارجی» و «[[رافضی]]» مینامیدند، سخنی بر زبان نمی آوردند و حتی کسانی چون طبری با تمام تلاششان برای رعایت عدالت و انصاف در تاریخ، شیعیان را «رافضی خبیث» مینامیدند، یعقوبی بی محابا تاریخ آل علی و حرکتهای شیعی را به طور مبسوط دنبال میکند و با این حال تمام سعی خود را به کار میبرد تا از دایره اعتدال خارج نشود، تا آن جا که حتی ماجرای قتل پدرش واضح که به دستهادی اتفاق افتاده بود را بیان نمی کند تا مبادا از سوی مخالفیناش به هواداری متهم شود. | ||
=دانش، روش و سفرهای تحقیقاتی= | =دانش، روش و سفرهای تحقیقاتی= | ||
یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت | یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت میپرداخت و اختصاصات اقالیم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاینه قرار میداد و به طور دقیق، توصیفات جالب توجهی از آن مناطق ارائه میکرد. وی به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانی مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقالیم مختلف را از نزدیک ببیند و فاصله راهها و بلاد و ممالک متعدد را بپیماید. به سبب این علاقه بود که هنوز چند صباحی از عمرش نمی گذشت که قدم در راه سیر و سفر نهاد و به سیاحت در بلاد اسلامی و غیر اسلامی پرداخت و به ویژه از تمام ممالک و شهرهای مهم [[اسلامی]] دیدن کرد. مدتها در [[ارمنستان]] و [[تفلیس]] اقامت گزید. روزگاری را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نیز در دیار مصر و [[مغرب]] متوطن گشت، به طوری که برخی او را «مصری» نامیدند. | ||
در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهای دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی» یاد | در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهای دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی» یاد میشود. روش مصاحبه و گفت وگوی حضوری، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار یعقوبی قرار میداد و به همین دلیل هرگاه با کسی برخوردی داشت، از وطن و شهرش میپرسید و این که محصول عمده آن منطقه چیست؟ ساکنانش چه کسانی هستند؟ خوراک، پوشاک و عقاید و مرام و مسلک آنها چه بوده است؟ در همین ارتباط در مقدمه «البلدان» مینویسد: | ||
«... احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقهمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آن گاه که میهن و جایگاه خود را برای من میگفت، او را از همان سرزمینش پرسش مینمودم، درباره [ این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش | «... احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقهمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آن گاه که میهن و جایگاه خود را برای من میگفت، او را از همان سرزمینش پرسش مینمودم، درباره [ این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش میکردم... و هم از کیشها و [[عقاید]] و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافتهاند و آنانی که در آن جا سروری دارند (و نیز از) مسافت آن سرزمین و سرزمینهای نزدیک به آن و... کاروانها، سپس گزارشهای هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، مینگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری میجستم، تا آن که از خلقی بسیار و جهانی از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجیان) و غیر موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احادیث آنان را روایت کردم و یکایک خلفا و امرا را که سرزمینی را فتح کرده و به کشوری سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و میزان درآمد و دارایی آن را ذکر کردم. پیوسته این خبرها را مینوشتم و در مدتی دراز این کتاب را تالیف کردم و هر خبری را به سرزمین آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم با آن چه پیش تر شناخته بودم ضمیمه ساختم...». <ref>.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر، (بیروت - لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ه) ص 406- 407؛ محمدبن جریرطبری تاریخ طبری، ج 12، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1363، ص 5182- 5183؛ عزالدین ابن اثیر، الکافی فی التاریخ، المجلد السادس، دارصادر، داربیروت، بیروت - لبنان: 1385ه/1965م، ص 92- 93</ref> | ||
شور و شوق یعقوبی در کسب اخبار مورد اعتماد باعث | شور و شوق یعقوبی در کسب اخبار مورد اعتماد باعث میشد که هیچ گاه از این کار خسته نشود. سوگمندانه باید گفت درباره سیر جغرافیایی سفرهای یعقوبی اطلاعات دقیقی در دست نیست و در جریان سفرهایش چندان اشاراتی به مسیر حرکت خود ندارد. <ref>تاریخ یعقوبی، ج 2، همان، ص 407</ref> از این رو بازسازی نقشه حرکت و سیاحتهای او مشکل است. | ||
ایجاد پیوند میان دو حوزه کلان از | ایجاد پیوند میان دو حوزه کلان از دانشهای [[مسلمین]] در آن زمان - جغرافیا و تاریخ - و نوآوری در این زمینه سبب شد که بسیاری از جغرافیانگاران و تاریخ دانان پس از وی مانند مسعودی، ابوریحان بیرونی و... به روش وی توجه خاصی مبذول دارند. <ref>برای اطلاع بیش تر از عنوان ها و القابی که به این مورخ داده شده ر.ک: مقدمه محمدابراهیم آیتی بر کتاب البلدان، ص 10- 13</ref> توجه به تاریخ اقتصادی، طبیعی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بررسی اوضاع و احوال جغرافیایی اقالیم و سرزمینهای مختلف و اهتمام ویژه به «تاریخ جهانی» <ref>نیاز به توضیح ندارد که «تاریخ جهانی » به طور کامل با «تاریخ عمومی » تفاوت داشته و نباید با هم خلط شده و به یک معنا به کار روند</ref> میتواند بیان گر بینش فکری عمیق مورخ در نوع نگاه او به تاریخ باشد. | ||
=آثار= | =آثار= | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
فهرستی از نام آثاری که در منابع مختلف به وی نسبت دادهاند از این قرار است: <ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی مقدمه مترجم، صبیست و یک، ؛ عزیزی، ابن واضح یعقوبی و آثار او در میراث مکتوب، ص۸۳</ref> | فهرستی از نام آثاری که در منابع مختلف به وی نسبت دادهاند از این قرار است: <ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی مقدمه مترجم، صبیست و یک، ؛ عزیزی، ابن واضح یعقوبی و آثار او در میراث مکتوب، ص۸۳</ref> | ||
# البلدان | #البلدان | ||
# | # | ||
# مشاکلة الناس لازمانهم | #مشاکلة الناس لازمانهم | ||
# | # | ||
# التاریخ | #التاریخ | ||
# | # | ||
# المسالک و الممالک | #المسالک و الممالک | ||
# | # | ||
# فتح افریقیه و اخبارها | #فتح افریقیه و اخبارها | ||
# | # | ||
# اخبار الطاهریین | #اخبار الطاهریین | ||
# | # | ||
# اخبار الامم السالفه | #اخبار الامم السالفه | ||
# | # | ||
# اخبار بلاد روم | #اخبار بلاد روم | ||
# | # | ||
=شغل و پیشه یعقوبی= | =شغل و پیشه یعقوبی= | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۱: | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس| | {{پانویس|2}} | ||
[[رده:تاریخنگاران | |||
[[رده: تاریخنگاران]] |
نسخهٔ ۱۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۴
نام | یعقوبی |
---|---|
نام کامل | أحمد الیعقوبی هو أبوالعباس أحمد بن إسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح الیعقوبی |
القاب | کاتب • عباسی • مصری • اصفهانی |
زاده | قرن ۹ میلادی |
ملیت | بغداد • عراق |
محل زندگی | بغداد • مصر • ارمنستان |
تألیفات | تاریخ یعقوبی • البلدان • مشاکله الناس لزمانهم • أخبار الأمم السالفة |
فعالیتها | تاریخ اسلام • جهانگرد و جغرافی دان • کاتب در دیوان خلفای عباسی |
تاریخ وفات | ۲۸۴ یا ۲۹۲ قمری |
احمد بن ابییعقوب اسحاق بن جعفر مورخ و جغرافىدان، تحصیلات علمی خود را پیگیری کرد. مذهب ایشان به احتمال زیاد تشیع بود. از بزرگترین مورخان و جغرافى دانان مسلمان است که در اوج شهرت، همچنان ناشناخته مانده است. او از خود بسیار کم سخن گفته است; گویا گمنامى را بیشتر خوش داشته است.
کارگزاری در دربار خلفای عباسی و سرایندگی شعر ازجمله فعالیتهای وی است. او به تألیف چندین جلد کتاب در موضوعات تاریخی و جغرافیایی پرداخت. «تاریخ الیعقوبی»، «البلدان»، «مشاکلة الناس لزمانهم» و «أخبار الأمم السالفة» برخی از این آثار است.
نام، نسب و اوصاف یعقوبى
نام، نسب و اوصاف: «یعقوبى» را در منابع تاریخى، چنین معرفى کرده اند: «احمد بن ابى یعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح». [۱] نامبرده، با آن که امروزه بیشتر به یعقوبى یا ابن یعقوبى معروف است; [۲] اما در تألیفهاى متقدمان، با چنین عنوانى شناسایى نشده و گویا پس از انتشار آثارش در دوران اخیر، بدین عنوان، شهرت یافته است. [۳] پیش از آن، عنوانِ مشهور وى، در انتساب به دنیاى بزرگ خود، ابن واضح بوده است. [۴]
به طور معمول، کاربرد وصف یعقوبى درباره یک شخص، بیانگر آن است که نام یکى از نیاکان او یعقوب بوده است. [۵] اما درباره چهره مورد سخن در این جا، چنین نبوده است; بلکه به احتمال قوى این وصفِ او برگرفته از کنیه پدرش ابى یعقوب بوده است. بر این اساس، احتمال داده شده است که به مرور زمان، ابى یعقوب به یعقوبى تحول یافته است، و سپس به جهت اشتهار علمى ـ یا سیاسىِ وى، همان نام در مورد فرزندش غالب گردیده است. [۶] گفتنى است که در بخش الحاقات ضمیمه [۷] کتاب البلدان در موارد فروان، وصف یعقوبى درباره نامبرده به کار رفته است. [۸]
افزون بر عنوانهاى یاد شده در بالا ـ یعقوبى و ابنواضح ـ دیگر لقبهایى که نامبرده بدان شهرت داشته است، عبارت است از: عباسى، کاتب و اخبارى. [۹] اشتهار او به وصف عباسى در انتساب به خاندان خلفاى عباسى بوده است. در اصل، این وصف درباره جدّش واضح به کار رفته است که با منصور عباسى پیوند ولاء داشته و مولاى او بوده است. از این رو بر اساس همین پیوند ـ که مانند نَسب عامل پیوستگى بوده [۱۰] وصف مزبور درباره تبار واضح از جمله چهره مورد سخن نیز کاربرد یافته است. [۱۱] لقب کاتب که گویا درباره یعقوبى بسیار رواج داشته است، [۱۲] ناظر به این امر بوده است که نامبرده در منصب کتابت ـ دبیرى ـ در دربارِ برخى از حاکمان اشتغال داشته است. هم چنین، وصف اخبارى، به اعتبار مورخ بودن و آشنایى او با اخبار و گزارشهاى تاریخى بوده است. [۱۳]
هم چنین، یعقوبى با دو وصف اصفهانى و مصرى شناخته شده است. وى را اصفهانى گفتهاند چرا که اصالتاً ایرانى و از مردم اصفهان بوده است، و مصرى اش خواندهاند چون در سرزمین مصر اقامتى طولانى داشته است. [۱۴] جالب توجه آن که ابومنصور ثعالبى (متوفاى 429ق) در کتاب یتیمة الدهر در یاد کرد از اسامى شاعران اصفهان، نام احمد بن واضح (یعقوبى) را نیز یاد کرده است. [۱۵] از آن سو، مسعودى و حاجى خلیفه او را با وصف مصرى نام برده اند. [۱۶]
تولد، تربیت و زندگی
از تاریخ دقیق تولد یعقوبی و چگونگی نشو و نمای او اخبار و اطلاعات چندانی به دست نیامده است. خود او نیز در این باره به جز اشاراتی ابهام آمیز، سکوت اختیار کرده است. با توجه به قرائن موجود، به نظر میرسد تولد و نشو و نمای او در بغداد بوده است. یادآوری پارهای اشارات در باب امارت اجدادش در بغداد، علاقه خاص وی به این شهر به عنوان «ناف دنیا» و بهترین و پاک ترین و نیکوترین و معتدل ترین شهرهای جهان و نیز بیان شرح و توصیف این شهر در آغاز کتاب «البلدان» و برخی آثار و نامهایی که در زمان خود از نیاکان بر روی بناها و آثار شهر باقی مانده است، همه نشاندهنده علاقه وطنی وی به بغداد بوده است؛ به ویژه آن که شرح و توصیف آن شهر و جزئیات آن را به تفصیل برگزار کرده است. [۱۷] این وابستگی خاطر، به وضوح در عبارات زیر نمایان است:
«... تنها بدان جهت ابتدا به عراق کردم که عراق وسط دنیا و ناف زمین است و بغداد را بدان جهت آغاز کردم که در وسط عراق واقع است... بغداد علاوه بر آن چه که گفتیم، شهر بنیهاشم و دارالملک ایشان و مرکز سلطنت آنان است و هیچ کس پیش از ایشان آن را آغاز نکرده و پادشاهانی جز اینان در آن سکونت نگزیده اند. دیگر بدان جهت که نیاکان من آن جا اقامت داشتهاند و یکی از ایشان آن جا فرمانروا بوده است.» [۱۸]
درباره تاریخ وفات یعقوبی نیز روایات متفاوت و گاه متناقض گزارش شده است. محمد ابراهیم آیتی، در مقدمه «البلدان»، ویلیام مل ورد در مقدمه کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» و نیز محسن امین در «اعیان شیعه» بر اختلافات فاحش منابع در این باره اشاره کرده اند، که ضرورتی به ذکر آنها در این جا نیست. تنها به موردی که یعقوبی در تاریخ آل طولون بیان کرده و نشاندهنده حیات و فعالیت علمی و فکری وی تا سال 292ه است اشاره میکنیم. در ملحقات کتاب «البلدان» در این باب سند قاطعی است که نشان میدهد مرگ یعقوبی میبایست حداقل در سال 292ه و یا مدتی پس از آن روی داده باشد:
«و محمد (احمد) بن ابی یعقوب کاتب خبر داد و گفت: چون شب عید فطر سال دویست و نود و دو پیش آمد، وضع خوبی را که خاندان ابن طولون در چنین شبی داشتند و آن همه اسلحه و علمهای رنگارنگ بزرگ و پرچمها و جامههای فاخر و اسبان بسیار و آواز بوقها و طبلها را یادآور شدم و بدان جهت اندیشهای مرا فراگرفت و در همان شب خوابیدم وهاتفی را شنیدم که میگوید:
ذهب الملک و التملک و الز ینة لمامضی بنوطولون پادشاهی و جهانداری و آراستگی با رفتن خاندان طولون از میان رفت.» سند مذکور و نیز توضیح یعقوبی در باب اخلاق و رفتار معتضد در کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» که در مورد اخلاق شاهان و خلفای هر عصر و تقلید مردم زمانه از آنان میباشد، نشان میدهد که او تا عصر خلافت المعتضد، خلیفه عباسی، در قید حیات بوده است. [۱۹]
مذهب
از چگونگی اسلام آوردن خاندان واضح - نیاکان یعقوبی - گزارش و اطلاعات دقیقی به دست نرسیده است. تنها این نکته مسلم است که آنها از موالی ایرانی الاصل بودهاند. ارادت و علایق «واضح» به خاندان علی (ع) و مساله نجات دادن ادریس بن عبدالله و کشته شدن خود واضح به دستهادی خلیفه عباسی، نسبت رافضی بستن [۲۰] به او از سوی مورخانی چون طبری، و روایت ابن اثیر درباره شیعی گری او [۲۱] همگی میتواند دلالت بر این امر نماید که خاندان واضح و یا حداقل خود وی از شیعیان علی (ع) بوده و جان خود را نیز در سر پیروی از این مرام از دست داده است.
یعقوبی نیز مانند جدش از ارادتمندان آل علی بوده است و گرایش او به تشیع در آثارش نمایان است. پیگیری مداوم و مستمر اخبار علویان، قیامها و خیزشهای شیعی، ذکر اخبار ائمه معصومین (ع) و نقل احادیث متعدد از آنان، بیان عناوین و القاب احترام آمیز نسبت به آنها، ذکر فضایل و خصلتهای پسندیده آن بزرگواران و ارائه گزارشهای مفصل درباره حضرت علی (ع) و ذکر احادیثی از پیامبر در مدح آن حضرت، بیان حدیث غدیرخم و برخی احادیث معروف در باب اهل بیت و توصیفاتی که از آنها دارد، به خوبی بیان کننده این مدعا است؛ به ویژه آن که اخبار دوره خلافت حضرت علی (ع) را به صورت مفصل انعکاس داده است. [۲۲]
این شیوه به کار رفته از طرف یعقوبی نشاندهنده علایق شیعی وی و ارادتش به خاندان علی بن ابیطالب است. در زمانی که هیچ کدام از مورخین در ذکر تاریخ خاندان علی (ع) در عصر پرخوف و وحشت امویان و عباسیان که پیروان آن حضرت را «خارجی» و «رافضی» مینامیدند، سخنی بر زبان نمی آوردند و حتی کسانی چون طبری با تمام تلاششان برای رعایت عدالت و انصاف در تاریخ، شیعیان را «رافضی خبیث» مینامیدند، یعقوبی بی محابا تاریخ آل علی و حرکتهای شیعی را به طور مبسوط دنبال میکند و با این حال تمام سعی خود را به کار میبرد تا از دایره اعتدال خارج نشود، تا آن جا که حتی ماجرای قتل پدرش واضح که به دستهادی اتفاق افتاده بود را بیان نمی کند تا مبادا از سوی مخالفیناش به هواداری متهم شود.
دانش، روش و سفرهای تحقیقاتی
یعقوبی نخستین دانشمند و مورخ مسلمان است که با در پیش گرفتن روش معاینه و مشاهده، به تالیف آثار جغرافیایی و تاریخی اقدام کرده و در صدد تلفیق این دو دانش برآمده و کوشید تا میان زمان و مکان پیوند عمیقی به لحاظ روش شناسی برقرار کند. او به سیر و سیاحت میپرداخت و اختصاصات اقالیم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاینه قرار میداد و به طور دقیق، توصیفات جالب توجهی از آن مناطق ارائه میکرد. وی به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانی مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقالیم مختلف را از نزدیک ببیند و فاصله راهها و بلاد و ممالک متعدد را بپیماید. به سبب این علاقه بود که هنوز چند صباحی از عمرش نمی گذشت که قدم در راه سیر و سفر نهاد و به سیاحت در بلاد اسلامی و غیر اسلامی پرداخت و به ویژه از تمام ممالک و شهرهای مهم اسلامی دیدن کرد. مدتها در ارمنستان و تفلیس اقامت گزید. روزگاری را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نیز در دیار مصر و مغرب متوطن گشت، به طوری که برخی او را «مصری» نامیدند.
در همین سفرهای تحقیقاتی و علمی بود که یعقوبی برای به دست آوردن اخبار تاریخی درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهای دیگری برای کسب خبر و نقد آن روی آورد که به زبان علمی امروز از آن به عنوان «تحقیق میدانی» یاد میشود. روش مصاحبه و گفت وگوی حضوری، اطلاعات بسیار ارزشمندی را در اختیار یعقوبی قرار میداد و به همین دلیل هرگاه با کسی برخوردی داشت، از وطن و شهرش میپرسید و این که محصول عمده آن منطقه چیست؟ ساکنانش چه کسانی هستند؟ خوراک، پوشاک و عقاید و مرام و مسلک آنها چه بوده است؟ در همین ارتباط در مقدمه «البلدان» مینویسد:
«... احمدبن ابی یعقوب گوید من در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقهمند بودم و در پی آن رنج بردم؛ چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بود که هرگاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آن گاه که میهن و جایگاه خود را برای من میگفت، او را از همان سرزمینش پرسش مینمودم، درباره [ این که] ساکنان آن از عرب و عجم و... (و هم چنین از) آب آشامیدنی اهالی آن جا، تا آن جا که از پوشاکشان پرسش میکردم... و هم از کیشها و عقاید و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافتهاند و آنانی که در آن جا سروری دارند (و نیز از) مسافت آن سرزمین و سرزمینهای نزدیک به آن و... کاروانها، سپس گزارشهای هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، مینگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری میجستم، تا آن که از خلقی بسیار و جهانی از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجیان) و غیر موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احادیث آنان را روایت کردم و یکایک خلفا و امرا را که سرزمینی را فتح کرده و به کشوری سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و میزان درآمد و دارایی آن را ذکر کردم. پیوسته این خبرها را مینوشتم و در مدتی دراز این کتاب را تالیف کردم و هر خبری را به سرزمین آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالی شهرها شنیدم با آن چه پیش تر شناخته بودم ضمیمه ساختم...». [۲۳]
شور و شوق یعقوبی در کسب اخبار مورد اعتماد باعث میشد که هیچ گاه از این کار خسته نشود. سوگمندانه باید گفت درباره سیر جغرافیایی سفرهای یعقوبی اطلاعات دقیقی در دست نیست و در جریان سفرهایش چندان اشاراتی به مسیر حرکت خود ندارد. [۲۴] از این رو بازسازی نقشه حرکت و سیاحتهای او مشکل است.
ایجاد پیوند میان دو حوزه کلان از دانشهای مسلمین در آن زمان - جغرافیا و تاریخ - و نوآوری در این زمینه سبب شد که بسیاری از جغرافیانگاران و تاریخ دانان پس از وی مانند مسعودی، ابوریحان بیرونی و... به روش وی توجه خاصی مبذول دارند. [۲۵] توجه به تاریخ اقتصادی، طبیعی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بررسی اوضاع و احوال جغرافیایی اقالیم و سرزمینهای مختلف و اهتمام ویژه به «تاریخ جهانی» [۲۶] میتواند بیان گر بینش فکری عمیق مورخ در نوع نگاه او به تاریخ باشد.
آثار
یعقوبی از بزرگترین جغرافیدانان و تاریخنگاران مسلمان است. وی همچنین به دانش نجوم مسلط بود و شعر نیز میسرود.
فهرستی از نام آثاری که در منابع مختلف به وی نسبت دادهاند از این قرار است: [۲۷]
- البلدان
- مشاکلة الناس لازمانهم
- التاریخ
- المسالک و الممالک
- فتح افریقیه و اخبارها
- اخبار الطاهریین
- اخبار الامم السالفه
- اخبار بلاد روم
شغل و پیشه یعقوبی
بر اساس اطلاعات موجود نمیتوان مراحل زندگی یعقوبی را به روشنی ترسیم کرد. از لقب «کاتب» و وابستگی خانوادگی وی به عباسیان میتوان حدس زد که او از دبیران خلافت عباسی بوده است. [۲۸] اما اینکه چه مدت به این شغل پرداخته معلوم نیست.
درباره مدت اقامت وی در بغداد نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. میدانیم که یعقوبی در جوانی سفرهای متعددی در سرزمینهای اسلامیداشته است و از جمله مدتی را در خراسان، هند، مصر و مغرب سپری کرده است. بنابر برخی روایات وی مدت زیادی در ارمنستان اقامت کرد و در دستگاه سلاطین آن دیار شغل کتابت داشت. [۲۹] از سوی دیگر گزارشی درباره خدمت وی نزد خاندان طاهریان وجود دارد. [۳۰] خاندان طاهری از ارکان دولت عباسیان بودند و افزون بر سمتهایی که در بغداد برعهده داشتند در خراسان نیز حکومت نیمه مستقلی (۲۰۵-۲۵۹ق.) برپا داشتند و ممکن است خدمت یعقوبی نزد طاهریان در بغداد یا خراسان بوده باشد.
پانویس
- ↑ یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 5 (بیروت: دار الاحیاء التراث العربى، بى تا)، ص 153; عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102
- ↑ احمد بن ابى یعقوب (یعقوبى)، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتى (تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1381، چاپ چهارم)، پیش گفتار مترجم، صص نه و ده
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج 1 (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1414 ق / 1993 م، چاپ اول)، ص 102
- ↑ ابو سعد عبدالکریم بن محمد السمعانى، الانساب، ج 5 (بیروت: دارالفکر، 1419ق / 1998م، چاپ اول)، ص 669
- ↑ یاسین ابراهیم على الجعفرى، الیعقوبى، المورخ و الجغرافى (بغداد: دارالرشید للنشر، 1980م)، ص 20; حسین عاصى، الیعقوبى، عصره ـ سیرة حیاته ـ منهجه التاریخى (بیروت: دارالمکتب العلمیه، 1413ق / 1992م)، ص 36
- ↑ البته این بخش، جزء متن اصلى کتاب البلدان نیست، و مشتمل بر گزارش هاى نویسندگان کهن از آثار گوناگون یعقوبى است; ر.ک: احمد بن ابى یعقوب (یعقوبى)، البلدان، تصحیح محمد صادق آل بحرالعلوم (نجف: المکتبة الرضویة، بى تا)، ص 118، پاورقى مصحح
- ↑ ر.ک: همان، صص 118-132
- ↑ یاقوت حموى، همان، ج 5، ص 153; عمر رضا کحاله، همان، ج 1، ص 102
- ↑ از دیدگاه مردمان عرب، «مولاى» یک قوم از خود آنان بوده است، و «ولاء» عامل خویشاوندى بوده است، مانند نَسَب (مولى القوم من انفسهم. و الولاء لحمة کلحمة النسب) جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4 (بیروت: دارالعلم للملایین ـ بغداد: مکتبة النهضة، 1980م، چاپ سوم)، ص 368
- ↑ یاسین ابراهیم على الجعفرى، همان، ص 22; حسین عاصى، همان، صص 37-38; صادق آئینهوند (استاد)، علم تاریخ در اسلام (تهران: وزارت ارشاد اسلامى; 1360ش، چاپ اول)، ص 68
- ↑ براى آشنایى با برخى از موارد کاربرد این لقب، ر.ک: یعقوبى، همان، صص 118-132 (الحاقات)
- ↑ رسول جعفریان (استاد)، منابع تاریخ اسلام (قم: انصاریان، 1376، چاپ اول)، صص 154-155
- ↑ یعقوبى، همان (ترجمه فارسى)، پیش گفتار مترجم، صص نه - یازده
- ↑ ابو منصور عبدالملک ثعالبى نیشابورى، یتیمة الدهرفى محاسن اهل العصر، ج3، تحقیق مفید محمد قمیحه (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420 ق / 2000م، چاپ اول)، ص 349
- ↑ ر.ک: یعقوبى، همان (ترجمه فارسى)، پیش گفتار مترجم، ص یازده
- ↑ ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536)ص 4- 26
- ↑ ابن واضح یعقوبی، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536) ص 154- 155
- ↑ همان، ص 5
- ↑ همان، ص 5
- ↑ تاریخ یعقوبی، ترجمه، محمدابراهیم آیتی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366) ج 2، ص 362- 363
- ↑ همان، ص 395
- ↑ .ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر، (بیروت - لبنان، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ه) ص 406- 407؛ محمدبن جریرطبری تاریخ طبری، ج 12، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1363، ص 5182- 5183؛ عزالدین ابن اثیر، الکافی فی التاریخ، المجلد السادس، دارصادر، داربیروت، بیروت - لبنان: 1385ه/1965م، ص 92- 93
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج 2، همان، ص 407
- ↑ برای اطلاع بیش تر از عنوان ها و القابی که به این مورخ داده شده ر.ک: مقدمه محمدابراهیم آیتی بر کتاب البلدان، ص 10- 13
- ↑ نیاز به توضیح ندارد که «تاریخ جهانی » به طور کامل با «تاریخ عمومی » تفاوت داشته و نباید با هم خلط شده و به یک معنا به کار روند
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی مقدمه مترجم، صبیست و یک، ؛ عزیزی، ابن واضح یعقوبی و آثار او در میراث مکتوب، ص۸۳
- ↑ منتظری مقدم، بررسی زندگانی و آثار احمد بن واضح یعقوبی، ص۸۲
- ↑ ابن فقیه، البلدان، ص۵۸۶
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، مقدمه مترجم، صهجده