ایالات متحده آمریکا و شکل‌گیری جریان‌های افراطی در جهان اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'همه جانبه' به 'همه‌جانبه'
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ها' به 'زمینه‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'همه جانبه' به 'همه‌جانبه')
خط ۹۸: خط ۹۸:
برخی نیز بعدها به کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق رفتند و عده‌ای هم در ســایر نقاط جهان پخش شــدند. از همان زمان عده‌ای از آنها به این فکر افتادند کــه برای ادامه جهاد باید گام های اساســی بردارند و اولین قــدم در این راه گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه بود تا جهاد به صورت قاعده مند درآید. (العدل 72/1/4831) 21 بنا بر برخی منابع خبری گفته م یشــود در منطقــه ی قفقاز و در منطقه چچن حدود میلیون اسلا مگرای رادیکال سلفی وجود دارد که ظرفیت بسیار بالایی برای حرک تهای انحرافی). و این وضعیت برای آمریکای یها نیز یک 5آینده در این مناطق دارد (گاهنامه نمای راهبردی: فرصت مغتنم است تا در یک وحدت هدف بتواند از این جریان برای اهداف آینده خود استفاده نماید. مطرح م یشود این است که تمامی این وقایع مربوط ً با ای نحال، استدلالی که گاهی معمولا به فضای خاص دوران جنگ سرد بوده است. شرایط خص مآلود بی نالمللی در زمان جنگ سرد پیش گرفتن چنین سیاس تهای «واقع گرایان های» را اجتنا بناپذیر م یساخته است؛ اما پس از فروپاشی شوروی بستر شک لگیری اتحادها و ائتلا فهای این چنینی از میان رفته است. ناگفته نماند که در بسیاری از موارد در پس چنین استدلالی تلاش برای توجیه سیاس تهای سران کاخ سفید و سلب مسئولیت از آنان جریان دارد. چرا که به این ترتیب آنان در بهترین حالت ناجیانی بودند که باید جهان را از شر امپریالیسم شوروی حفظ م یکردند و اجازه نم یدادند که مل تها یکی پس از دیگری ب هکام «امپراتوری شیطان» فرو روند؛ و البته در این راستا از ابزارها و امکانات موجود - م نجمله اتحاد با تکفیر یها و ًآرمانــی برخورد نبودند و باید بر روی گزین ههای واقعا تمرکز م یکردند.  
برخی نیز بعدها به کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق رفتند و عده‌ای هم در ســایر نقاط جهان پخش شــدند. از همان زمان عده‌ای از آنها به این فکر افتادند کــه برای ادامه جهاد باید گام های اساســی بردارند و اولین قــدم در این راه گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه بود تا جهاد به صورت قاعده مند درآید. (العدل 72/1/4831) 21 بنا بر برخی منابع خبری گفته م یشــود در منطقــه ی قفقاز و در منطقه چچن حدود میلیون اسلا مگرای رادیکال سلفی وجود دارد که ظرفیت بسیار بالایی برای حرک تهای انحرافی). و این وضعیت برای آمریکای یها نیز یک 5آینده در این مناطق دارد (گاهنامه نمای راهبردی: فرصت مغتنم است تا در یک وحدت هدف بتواند از این جریان برای اهداف آینده خود استفاده نماید. مطرح م یشود این است که تمامی این وقایع مربوط ً با ای نحال، استدلالی که گاهی معمولا به فضای خاص دوران جنگ سرد بوده است. شرایط خص مآلود بی نالمللی در زمان جنگ سرد پیش گرفتن چنین سیاس تهای «واقع گرایان های» را اجتنا بناپذیر م یساخته است؛ اما پس از فروپاشی شوروی بستر شک لگیری اتحادها و ائتلا فهای این چنینی از میان رفته است. ناگفته نماند که در بسیاری از موارد در پس چنین استدلالی تلاش برای توجیه سیاس تهای سران کاخ سفید و سلب مسئولیت از آنان جریان دارد. چرا که به این ترتیب آنان در بهترین حالت ناجیانی بودند که باید جهان را از شر امپریالیسم شوروی حفظ م یکردند و اجازه نم یدادند که مل تها یکی پس از دیگری ب هکام «امپراتوری شیطان» فرو روند؛ و البته در این راستا از ابزارها و امکانات موجود - م نجمله اتحاد با تکفیر یها و ًآرمانــی برخورد نبودند و باید بر روی گزین ههای واقعا تمرکز م یکردند.  


–سلف یها چنین استدلالی را موجه م یسازد این است که در مدت کوتاهی پس از خاتمه جنگ ًآنچه ظاهرا در افغانستان و فروپاشی شوروی، ب نلادن و یارانش اسلح ههایشان را به سوی متحدان پیشین خود برگردانند و برعلیه منافع و اتباع آنها در نقاط مختلف وارد عمل شدند. حمله به نیروهای آمریکایی مستقر در یمن در سا ل 2991میلادی و بار دیگر در سومالی در سال 3991میلادی به شبکه بن لادن نسبت داده م یشود. آنان همچنین در نوامبر سال 5991میلادی پنج سرباز آمریکایی را در ریاض مورد هدف قرار دادند و در ژوئن سال 6991میلادی با حمل های انتحاری در ظهران، نوزده ســرباز آمریکا را کشتند (آشــکار، 4831: 17). در فوریه سال 8991میلادی بــن لادن «جبهه جهانی بــرای جهاد با جهودها و صلیبیون» را اعلام کرد. در نخســتین بند این اعلامیه تصریح شــده بود که مشــروع و حتی واجب اســت که بنام اسلام «آمریکای یها و متحدانشان، چه نظامی و چه غیرنظامی کشته شوند» (محمودیان، 1931). پس از آنان رشته عملیا تهای ضد آمریکایی القاعده شدت یافت: حمله به سفارتخان ههای آمریکا در کنیا و تانزانیا ً در اوت سال 8991میلادی، حمله به رزمنا و کول در یمن در اکتبر سال 0002 میلادی و نهایتا حمله به بر جهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک در سپتامبر سال 1002میلادی که به لشکرکشــی آمریکا به افغانستان و رویایی نظامی آن با شبکه القاعده و حکومت طالبان انجامید (آشکار، 4831: 27.) در پاسخ به این استدلال باید ابتدا یادآور شد که رابطه ی نزدیک میان دول تمردان آمریکایی با وهاب یها و تکفیر یها ب یگمان بر اســاس آموز هها و آرما نهای مشترکی تنظیم نشده است. ب هعبارت دیگر، آنچه ارز شهای آمریکایی خوانده م یشود سنخیتی با مبانی طرز فکر بنیادگرایان اســلامی ندارد و ســبک زندگی آمریکایی قطب متضاد آن چیزی است که آرمان بنیادگرایان را تشــکیل م یدهد و برای آن م یجنگند. درعی نحال این حقیقت آشــکار، باعث نم یشود که استراتژیس تهای واق عگرای سیاست خارجی آمریکا چون کیسینجر و برژینسکی از این نیروها چشم بپوشند و از آنان برای تأمین منافع و اهداف امپریالیستی آمریکا استفاده نکنند. در اساس ابزاری است و بهر هگیری از آنها بر مبنای اصل اساسی ًرویکرد آمریکای یها به بنیادگرایان کاملا تفوق و سلطه آمریکا انجام م یشود. هما نگونه که کاسپر واین برگر (وزیر دفاع آمریکا در زمان ریگان) گفته است: ما م یدانســتیم که آنها آدم های چندان خوبی نیســتند، اما ناچار به انتخابشــان بودیم... یادتان باشد که چرچیل چه گفته است: حتی اگر هیلتر به جهنم تجاوز کرده بود، مجلس)Yousaf & Adkin, 1992: p 164(عوام چاره ای نداشت جز آنکه با شیطان معامله کند. تنها مشکل در این مورد ب هخصوص این بود که «شیطانی» که آمریکای یها با آن معامله کردند، بنابه ماهیتش چندان رفتار پی شبینی پذیری نداشت. او موجودی قدردان و وفادار نبود چرا که بر علیه شرکای پیشین خود دست به کار شد و امنیت آنها را به خطر انداخت. در این صورت سؤال اینجاست که با فروپاشی شوروی و اتمام جنگ سرد، آیا دیگر تکفیر یها برای آمریکا هیچ کارکرد مثبتی ندارند؟ آیا مقامات آمریکایی اینک با تروریس تهای سلفی چون عناصر تاریخ مصرف گذشت های که برای منافع آمریکا و متحدانش چیزی جز زیان به بار نم یآورند برخورد م یکنند؟ با رشته عملیا تهای تروریستی القاعده بر ضد اتباع و نهادهای آمریکایی در به لشکرکشی آمریکا به افغانستان انجامید ً میلادی که نهایتا2001 تا 1991فاصله سا لهای به نظر م یرسید پاسخ به این سؤالات مثبت باشد. ولی با اوج گرفتن جنگ خونین داخلی در سوریه (از سال 1102م) بر همگان محرز شد که ای نگونه نیست. خیزش مل تهای عرب علیه خودکامی و فساد حکمرانا نشان (آنچه به بهار عربی یا بیداری اسلامی معروف شد) م یتوانست فصل تاز های در تاریخ اعراب باشد و به استقرار مردم سالاری و عدالت اجتماعی در کشــورهای عربی بیانجامد؛ اما مجموع های از عوامل باعث شــد که این نهض تها به سرانجام مطلوبی نرسد و رویای مردم عرب در این رابطه به تعویق بیفتد. بررسی و تحلیل همه جانبه ی عوامل این ناکامی موضوع مقاله حاضر نیست، اما تا جایی که به بحث حاضر مربوط م یشود دخالت مؤثر آمریکا و شرکای منطق هایش چون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و اسرائیل در انحراف مسیر راستین قیا مهای منطقه و غلتیدن آن به چرخه خونبار آنارشی و اقتدارگرایی نقش داشته است.  
–سلف یها چنین استدلالی را موجه م یسازد این است که در مدت کوتاهی پس از خاتمه جنگ ًآنچه ظاهرا در افغانستان و فروپاشی شوروی، ب نلادن و یارانش اسلح ههایشان را به سوی متحدان پیشین خود برگردانند و برعلیه منافع و اتباع آنها در نقاط مختلف وارد عمل شدند. حمله به نیروهای آمریکایی مستقر در یمن در سا ل 2991میلادی و بار دیگر در سومالی در سال 3991میلادی به شبکه بن لادن نسبت داده م یشود. آنان همچنین در نوامبر سال 5991میلادی پنج سرباز آمریکایی را در ریاض مورد هدف قرار دادند و در ژوئن سال 6991میلادی با حمل های انتحاری در ظهران، نوزده ســرباز آمریکا را کشتند (آشــکار، 4831: 17). در فوریه سال 8991میلادی بــن لادن «جبهه جهانی بــرای جهاد با جهودها و صلیبیون» را اعلام کرد. در نخســتین بند این اعلامیه تصریح شــده بود که مشــروع و حتی واجب اســت که بنام اسلام «آمریکای یها و متحدانشان، چه نظامی و چه غیرنظامی کشته شوند» (محمودیان، 1931). پس از آنان رشته عملیا تهای ضد آمریکایی القاعده شدت یافت: حمله به سفارتخان ههای آمریکا در کنیا و تانزانیا ً در اوت سال 8991میلادی، حمله به رزمنا و کول در یمن در اکتبر سال 0002 میلادی و نهایتا حمله به بر جهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک در سپتامبر سال 1002میلادی که به لشکرکشــی آمریکا به افغانستان و رویایی نظامی آن با شبکه القاعده و حکومت طالبان انجامید (آشکار، 4831: 27.) در پاسخ به این استدلال باید ابتدا یادآور شد که رابطه ی نزدیک میان دول تمردان آمریکایی با وهاب یها و تکفیر یها ب یگمان بر اســاس آموز هها و آرما نهای مشترکی تنظیم نشده است. ب هعبارت دیگر، آنچه ارز شهای آمریکایی خوانده م یشود سنخیتی با مبانی طرز فکر بنیادگرایان اســلامی ندارد و ســبک زندگی آمریکایی قطب متضاد آن چیزی است که آرمان بنیادگرایان را تشــکیل م یدهد و برای آن م یجنگند. درعی نحال این حقیقت آشــکار، باعث نم یشود که استراتژیس تهای واق عگرای سیاست خارجی آمریکا چون کیسینجر و برژینسکی از این نیروها چشم بپوشند و از آنان برای تأمین منافع و اهداف امپریالیستی آمریکا استفاده نکنند. در اساس ابزاری است و بهر هگیری از آنها بر مبنای اصل اساسی ًرویکرد آمریکای یها به بنیادگرایان کاملا تفوق و سلطه آمریکا انجام م یشود. هما نگونه که کاسپر واین برگر (وزیر دفاع آمریکا در زمان ریگان) گفته است: ما م یدانســتیم که آنها آدم های چندان خوبی نیســتند، اما ناچار به انتخابشــان بودیم... یادتان باشد که چرچیل چه گفته است: حتی اگر هیلتر به جهنم تجاوز کرده بود، مجلس)Yousaf & Adkin, 1992: p 164(عوام چاره ای نداشت جز آنکه با شیطان معامله کند. تنها مشکل در این مورد ب هخصوص این بود که «شیطانی» که آمریکای یها با آن معامله کردند، بنابه ماهیتش چندان رفتار پی شبینی پذیری نداشت. او موجودی قدردان و وفادار نبود چرا که بر علیه شرکای پیشین خود دست به کار شد و امنیت آنها را به خطر انداخت. در این صورت سؤال اینجاست که با فروپاشی شوروی و اتمام جنگ سرد، آیا دیگر تکفیر یها برای آمریکا هیچ کارکرد مثبتی ندارند؟ آیا مقامات آمریکایی اینک با تروریس تهای سلفی چون عناصر تاریخ مصرف گذشت های که برای منافع آمریکا و متحدانش چیزی جز زیان به بار نم یآورند برخورد م یکنند؟ با رشته عملیا تهای تروریستی القاعده بر ضد اتباع و نهادهای آمریکایی در به لشکرکشی آمریکا به افغانستان انجامید ً میلادی که نهایتا2001 تا 1991فاصله سا لهای به نظر م یرسید پاسخ به این سؤالات مثبت باشد. ولی با اوج گرفتن جنگ خونین داخلی در سوریه (از سال 1102م) بر همگان محرز شد که ای نگونه نیست. خیزش مل تهای عرب علیه خودکامی و فساد حکمرانا نشان (آنچه به بهار عربی یا بیداری اسلامی معروف شد) م یتوانست فصل تاز های در تاریخ اعراب باشد و به استقرار مردم سالاری و عدالت اجتماعی در کشــورهای عربی بیانجامد؛ اما مجموع های از عوامل باعث شــد که این نهض تها به سرانجام مطلوبی نرسد و رویای مردم عرب در این رابطه به تعویق بیفتد. بررسی و تحلیل همه‌جانبه ی عوامل این ناکامی موضوع مقاله حاضر نیست، اما تا جایی که به بحث حاضر مربوط م یشود دخالت مؤثر آمریکا و شرکای منطق هایش چون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و اسرائیل در انحراف مسیر راستین قیا مهای منطقه و غلتیدن آن به چرخه خونبار آنارشی و اقتدارگرایی نقش داشته است.  


قیا مهای آزاد یخواهانه در مصر، تونس، یمن، ا ردن، کویت، بحری ن و عربستان دارای جه تگیری ضدآمریکایی بودند که نتیجه طبیعی چندین دهه حمایت کاخ ســفید از حاکمان مستبد این کشــورها بود. به علاوه انقلابیون از موضع انفعالی حاکمان عرب در قبال محاصره، ســرکوب و گرایش ضدصهیونیستی ًکشتار فلسطینیان ب هدست رژیم اسرائیل خشمگین بودند و لذا غالبا داشتند. قیا مهای خودجوش مردمی در کشورهای عربی به سمت استقلال و رهایی از تابعیت غــرب میل م یکرد و بر ضــد حکوم تهایی که هژمونی آمریکا را در منطقه تضمین م یکردند سازماندهی شده بود. بر این اساس، دخالت آمریکا و متحدانش برای جلوگیری از اعتراضات و مهندسی آن ضرورت پیــدا کرد. در 51 مارس 1102 میلادی ه مزمان بــا ورود رابرت گیتس (وزیر دفاع آمریکا) به بحرین، نیروهای نظامی عربستان راهی بحرین شدند و با چراغ سبز آمریکا به سرکوب انقلابیون بحرینــی پرداختند. همچنین آمریکا با تمام قوا وارد مناقشــه لیبی شــد. در حال یکه پی شتر هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه آمریکا) از مطرح بودن اقدام نظامی در لیبی خبر داده بود، نیروهای زمینی و دریایی آمریکا لیبی را به محاصره خود درآوردند. در نهایت با مجوز شــورای امنیت جنگند ههای ناتو بر فراز آســمان لیبی به پرواز درآمدند. دبیرکلی ناتو هدف عملیات را «ایجاد منطقه پرواز ممنوع به منظور حفاظت از مردم لیبی در برابر خشونت رژیم قذافی» اعلام کرد (ثقفی عامری، 3931). اما آنچه در عمل اتفاق افتاد حمله مستقیم به مراکز و تأسیسات نظامی و سیاســی و حتی پناهگا ههای شخص قذافی بود. در واقع آنچه باعث سرنگونی قذافی شــد نه انقلاب مردم لیبی بلکه تهاجم ناتو بود. با دخالت ناتو در لیبی فصل جدیدی از روابط جهادگرایان تکفیری با آمریکا گشوده شد. جفری اسکات شاپیرو در مقال های 61 صفح های در توضیح م یدهد که چگونه آمریکا از ورود عناصرالقاعده به صحنه کارزار لیبی واشنگتن پست مطلع بود هاند و بر مسلح شدن آنان از طریق محموله سلا حهایی که از کشورهای غربی و عربی به بنغازی م یآمده است نظارت م یکرد هاند. <ref>http://www.tabnak.ir/fa/mobile/news/472202</ref> (عنوان مطلب: ناتو القاعده را در زمان سرنگونی قذافی مسلح کرد)
قیا مهای آزاد یخواهانه در مصر، تونس، یمن، ا ردن، کویت، بحری ن و عربستان دارای جه تگیری ضدآمریکایی بودند که نتیجه طبیعی چندین دهه حمایت کاخ ســفید از حاکمان مستبد این کشــورها بود. به علاوه انقلابیون از موضع انفعالی حاکمان عرب در قبال محاصره، ســرکوب و گرایش ضدصهیونیستی ًکشتار فلسطینیان ب هدست رژیم اسرائیل خشمگین بودند و لذا غالبا داشتند. قیا مهای خودجوش مردمی در کشورهای عربی به سمت استقلال و رهایی از تابعیت غــرب میل م یکرد و بر ضــد حکوم تهایی که هژمونی آمریکا را در منطقه تضمین م یکردند سازماندهی شده بود. بر این اساس، دخالت آمریکا و متحدانش برای جلوگیری از اعتراضات و مهندسی آن ضرورت پیــدا کرد. در 51 مارس 1102 میلادی ه مزمان بــا ورود رابرت گیتس (وزیر دفاع آمریکا) به بحرین، نیروهای نظامی عربستان راهی بحرین شدند و با چراغ سبز آمریکا به سرکوب انقلابیون بحرینــی پرداختند. همچنین آمریکا با تمام قوا وارد مناقشــه لیبی شــد. در حال یکه پی شتر هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه آمریکا) از مطرح بودن اقدام نظامی در لیبی خبر داده بود، نیروهای زمینی و دریایی آمریکا لیبی را به محاصره خود درآوردند. در نهایت با مجوز شــورای امنیت جنگند ههای ناتو بر فراز آســمان لیبی به پرواز درآمدند. دبیرکلی ناتو هدف عملیات را «ایجاد منطقه پرواز ممنوع به منظور حفاظت از مردم لیبی در برابر خشونت رژیم قذافی» اعلام کرد (ثقفی عامری، 3931). اما آنچه در عمل اتفاق افتاد حمله مستقیم به مراکز و تأسیسات نظامی و سیاســی و حتی پناهگا ههای شخص قذافی بود. در واقع آنچه باعث سرنگونی قذافی شــد نه انقلاب مردم لیبی بلکه تهاجم ناتو بود. با دخالت ناتو در لیبی فصل جدیدی از روابط جهادگرایان تکفیری با آمریکا گشوده شد. جفری اسکات شاپیرو در مقال های 61 صفح های در توضیح م یدهد که چگونه آمریکا از ورود عناصرالقاعده به صحنه کارزار لیبی واشنگتن پست مطلع بود هاند و بر مسلح شدن آنان از طریق محموله سلا حهایی که از کشورهای غربی و عربی به بنغازی م یآمده است نظارت م یکرد هاند. <ref>http://www.tabnak.ir/fa/mobile/news/472202</ref> (عنوان مطلب: ناتو القاعده را در زمان سرنگونی قذافی مسلح کرد)
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:


=نتیجه‌گیری=
=نتیجه‌گیری=
بر اساس مستندات و منابع موجود در این مقاله روشن گردید که آمریکا و جهان غرب ب هطور تاریخی همواره تلاش نمود هاند از ظرفی تهای منفی درونی جهان اســلام علیه اسلام استفاده نمایند، چنانکه تشــکیل القاعده و داعش و حمایت همه جانبه از آن در ســا لهای اخیر نشان م یدهد آمریکا ب هجای مداخله مستقیم با استخدام این جریا نهای تکفیری به اهداف خود دست یافته است.  
بر اساس مستندات و منابع موجود در این مقاله روشن گردید که آمریکا و جهان غرب ب هطور تاریخی همواره تلاش نمود هاند از ظرفی تهای منفی درونی جهان اســلام علیه اسلام استفاده نمایند، چنانکه تشــکیل القاعده و داعش و حمایت همه‌جانبه از آن در ســا لهای اخیر نشان م یدهد آمریکا ب هجای مداخله مستقیم با استخدام این جریا نهای تکفیری به اهداف خود دست یافته است.  
نکته قابل توجه در القاعده و داعش تفسیرهای خاصی بود که رهبران فکری این دو جریان از مفهوم سلف یگری داشتند و با احیای مفهوم جهاد نقش مبارزاتی ویژه برای خود در برابر دشمنان اسلام در دوران فعلی را تجویز م یکردند، این رهیافت ابتدا به مبارزه با کمونیسم و سپس غرب مسیحی و صهیونیسم و سرانجام جریا نهای درون جهان اسلام که از نظر سلف یها شیعیان و سایر گرو ههای سنی مخالف با تفکر سلفی بودند، ب هعنوان رسالت خود م یاندیشیند، ولی ایالات متحده آمریکا ب هخوبی با مدیریت این جریان و حمایت از آن در مبارزه با کمونیسم و بهره‌برداری از ظرفیت جهادی آن سرانجام توانست جهت مبارزه را به سمت شیعیان متوجه و خطرات مبارزه با غرب و صهیونیسم را از اولویت جریان سلفی خارج نماید.
نکته قابل توجه در القاعده و داعش تفسیرهای خاصی بود که رهبران فکری این دو جریان از مفهوم سلف یگری داشتند و با احیای مفهوم جهاد نقش مبارزاتی ویژه برای خود در برابر دشمنان اسلام در دوران فعلی را تجویز م یکردند، این رهیافت ابتدا به مبارزه با کمونیسم و سپس غرب مسیحی و صهیونیسم و سرانجام جریا نهای درون جهان اسلام که از نظر سلف یها شیعیان و سایر گرو ههای سنی مخالف با تفکر سلفی بودند، ب هعنوان رسالت خود م یاندیشیند، ولی ایالات متحده آمریکا ب هخوبی با مدیریت این جریان و حمایت از آن در مبارزه با کمونیسم و بهره‌برداری از ظرفیت جهادی آن سرانجام توانست جهت مبارزه را به سمت شیعیان متوجه و خطرات مبارزه با غرب و صهیونیسم را از اولویت جریان سلفی خارج نماید.


Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۷۸

ویرایش