احمد بن محمد بن صدیق غماری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
|}
|}
</div>
</div>
'''احمد بن محمد بن صدیق غماری''' از علما و فقها و محدثین اهل سنت و از مخالفان تفکرات [[وهابیت]] و [[ابن تیمیه]] بوده که صاحب بیش از 200 تألیف در این زمینه می‌باشد.
'''احمد بن محمد بن صدیق غماری''' از علما و [[فقه|فقها]] و [[محدث|محدثین]] [[اهل سنت]] و از مخالفان تفکرات [[وهابیت]] و [[ابن تیمیه]] بوده که صاحب بیش از 200 تألیف در این زمینه می‌باشد.


=تولد=
=تولد=
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|1}}
{{پانویس رنگی}}
 
{{پانویس|2}}
<references />
</div>


[[رده: عالمان]]
[[رده: عالمان]]

نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۴۹

احمد بن محمد بن صدیق غماری
نام احمد بن محمد بن صدیق غماری
سال ولادت جمعه 27 رمضان 1320 هجری قمری/ 1902 میلادی
سال وفات اول جمادى الآخر سال 1380 هجری قمری / 1960 میلادی
زادگاه مراکش - منطقه تطوان
شناخته شده به فقيه، محدث
استادان سمالوطی مالکی

سید احمد رافع طهطاوی حنفی
بدرالدین بیبانی

آثار علي بن ابيطالب امام العارفين

فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي

احمد بن محمد بن صدیق غماری از علما و فقها و محدثین اهل سنت و از مخالفان تفکرات وهابیت و ابن تیمیه بوده که صاحب بیش از 200 تألیف در این زمینه می‌باشد.

تولد

سيد احمد بن محمد بن صديق غُماری معروف به ابن صدیق [۱] از علمای کشور مغرب است که در روز جمعه 27 رمضان 1320 ه ق در منطقه تِطوان[۲] به دنیا آمد. او از سمت پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام)[۳] منتسب می شود. نسب احمد از سمت مادر نیز به احمد بن عجیبه حسنی از عرفا و مفسرین مطرح مراکش منتهی می‌شود چرا که مادرش، نوه احمد بن عجیبه می‌باشد.

شروع حفظ قرآن و تحصیل علم

هنگامی که احمد 5 ساله شد پدرش او را برای حفظ قرآن کریم به نزد یکی از علما فرستاد. 7ساله بود که قرآن را حفظ کرد. پس از حفظ قرآن کریم، به حفظ کردن آثار علماء پرداخت. بعنوان مثال کتاب اربعین نوویه[۴] را حفظ کرد. در تمام این سالها پدرش بر علم آموزی او مراقبت داشت و بدین جهت او در مدت بسیار کوتاهی در علوم مختلفی، مهارت کسب کرد. البته جنبه زهد و ترک شهوات نفس را نیز به جدیت دنبال می‌کرد. در همین سال‌ها بود که به مطالعه کتبی در زمینه آشنایی با علوم حدیث پرداخت و در همین راستا کتبی نظیر «القول المسدد في الذب عن المسند، نوشته ابن حجر عسقلانی» و « اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعه، تالیف سیوطی» را مطالعه کرد.

سفر به مصر

احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به قاهره سفر کرد و در دانشگاه الازهر مصر، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج می‌شد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر صحیح بخاری، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی[۵]، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع می‌دادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع می داد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده می‌شد و یا به سمتش ارجاع داده می‌شد در مورد صحت و رتبه احادیث بود.

اساتید

احمد، اساتید بسیاری را درک کرد. برخی بیش از 100 استاد برای او ذکر کرده اند. ناگفته نماند: اساتید او 2 دسته بودند. از یکسری از اساتیدش، علوم اسلامی را فرا گرفت. عده‌ای دیگر از اساتید نیز کتب حدیثی را به او تعلیم کردند. البته تعداد اساتید دسته دوم، بیشتر بوده است. محمد بن صدیق (پدرش)، احمد بن محمد طهطاوی، محمد بن سالم شرقاوی نجدی، بدرالدین بن یوسف مغربی شافعی، محمد بن محمد حلبی مصری و خضر بن حسن تونسی مالکی از مهم ترین اساتید احمد بن محمد بن صدیق غماری به حساب می آیند.

مذهب احمد غماری

ابوخبزه[۶] در مورد مذهب احمد بن صدیق غماری می‌نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه».[۷] احمد غماری در عقیده و اتباع، یک سلفی بوده و لذا با تقلید و تعصب روی مذهبی خاص، به شدت مخالف می‌باشد. (ناگفته نماند که سلفی بودن احمد بن صدیق، غیر از سلفیتی است که وهابیت و ابن تیمیه مدعی آن هستند. او در صفات خبری همچون اهل حدیث قائل به تفویض معنای صفات خبری است بر خلاف ابن تیمیه و وهابیت معنا را ثابت می‌دانند ولی کیف را تفویض می‌کنند) او از پیروان طریقت شاذلیه صوفیه آن هم انشعاب درقاوی می‌باشد. احمد، شیخ این طریقت در شهر طنجه (از شهرهای مهم کشور مراکش) بوده است.

سید احمد غماری از نظر علما

علمای فراوانی در مدح و توصیف ویژگی‌های بارز علمی و اخلاقی احمد، لب به سخن گشوده‌اند. به برخی از این موارد اشاره می‌شود:
الف: سعید ممدوح در کلیپی که در یوتیوب وجود دارد، تصریح می‌کند: «أحمد الغماري هو أحفظ أهل القرون الأخيره».
ب: ابن حاج نیز در کتابی که در جهت معرفی علمای معاصر کشور مغرب(مراکش) تالیف کرده است، در مورد منزلت علمی احمد غماری چنین می نویسد: «فقیه علامه صاحب مشارکه فی کثیر من فنون المعارف الاسلامیه و ضروب الثقافه العربیه الرصینه الاصیله الا انه تخصصا و تبریزا و تفوقا فی حلیه علوم الحدیث علی طریقه الحفاظ الاقدمین متنا و سندا و معرفه تراجم الرواه و طرق الجرح و التعدیل و قد کون فیه نفسه بنفسه دون ان یتتلمذ فیه لاحد. و فی مضمار التفسیر و الاصول و التاریخ العام و الخاص.»[۸] احمد، فقیه و علامه ای است که در بسیاری از فنون معارف اسلامی متخصص است. البته تخصص اصلی او در زمینه علوم حدیث بوده است. او به خوبی روات را می شناخت، و به طرق جرح و تعدیل علم داشت.
ج: عبدالله بن صدیق غماری نیز در مورد برادرش احمد چنین می گوید: «اخی ابوالفیض: السید احمد بن الصدیق، العلامه، الحافظ، کان یعرف الحدیث معرفه جیده، و صنف فیه التصانیف العدیده....»[۹].
د: در کتاب تشنیف الاسماع بذکر شیوخ الاجازه و السماع نیز به این صورت احمد تعریف شده است: «....الامام، الحافظ، المحدث، الناقد، نادره العصر و فرید الدهر...»[۱۰].
ه: عبدالعزیز غماری نیز در تقریظی که بر کتاب "الافضال و المنه فی رویه النساء لله و الجنه" زده است، برادرش احمد را اینچنین توصیف می کند: «فقد وقفت علی ما کتبه شیخ العصر، و امامه و مفخرته، المجتهد الحافظ الناقد محیی السنه ابوالفیض والنور شقیقی سیدی احمد بن محمد بن الصدیق الغماری»[۱۱].
و: همچنین شیخ عبدالحی کتانی از علمای حدیث شناس کشور مغرب، به احمد بن صدیق، لقب "الشاب الشیخ" داده است بدین معنا که احمد از لحاظ سنی، جوان است ولی باتوجه به علم و عقلش، شیخ و جاافتاده می‌باشد.[۱۲]

دیدگاه‌ها

بطور کلی می‌توان دیدگاه‌های احمد بن صدیق غماری را در 2 حوزه کلان بررسی نمود:

الف: دیدگاه‌های احمد در مورد مسائل گوناگون

تقلید از مذاهب در نگاه احمد

او با مسئله تقلید بشدت مخالف بود و تقلید از مذاهب را مردود می دانست. و لذا در همین راستا بسیاری از آیات و روایاتی که در مذمت تقلید و اتباع کورکورانه وارد شده بود را بر فقهایی که بر مذهب خاصی تعصب دارند، تسری می داد. بدین معنا که احمد غماری، اینگونه از فقها را تحت شمول حکم آن آیات و روایات معرفی می کرد. جالب تر آنکه مخالفتش با تقلید از مذاهب به گونه ای جدی بود که کتابی نیز با عنوان "الإقليد في تنزيل كتاب اللَّه على أهل التقليد" تالیف کرد. احمد بن صدیق در جایی تصریح می کند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه می کنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم. او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خليل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت می کرد وتوصیه می کرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود. البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش می آمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث می شوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.[۱۳]

احمد غماری و ادعای پیروی از سلف

او خود را از پیروان سلف صالح می‌دانست و بدین جهت در مورد صفات خبریه، قائل به تفویض بود و تاویل را نمی‌پذیرفت. او مدعی بود هرکسی که غیر از عقیده سلف را انتخاب کند در ضلالت و بدعت افتاده است.[۱۴]

بناء بر قبور

وهابيت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند[۱۵]. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کرده اند باید قبه هایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند[۱۶] احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز می‌پردازد.

اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع

احمدبن صدیق ضمن اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور دفن شدگان در بقیع، تخریب کنندگان این قبور را افرادی جاهل و گمراه معرفی می‌کند. او با بیان اینکه علت احترام مردم به قبور بزرگان، بناء و قبه‌هایی نیست که بر روی این قبور ایجاد شده‌اند می‌افزاید: مردم به خاطر اعتقاداتشان، قبور بزرگان را تعظیم می‌کنند. چنانکه بعد از تخریب قبور بزرگان، تعظیم مردم تغییری نکرده‌است.[۱۷]

حدیث شد رحال

برخلاف وهابیت که با شد رحال به سوی قبور مخالفت جدی دارند[۱۸]، به جرات می توان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.[۱۹] جالب است كه در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است[۲۰]. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی می شد.

زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی

به باور احمد غماری، اولیاء الهی می‌توانند مردگان را زنده کنند. جالب تر آنکه او قول برخی از علما را که مخالف چنین مطلبی هستند را قولی بی دلیل دانسته و رد می کند.[۲۱] در نگاه غماری از آنجایی که خالق امور خارق العاده ای که شخص صالح، آن امور را انجام می دهد، خدای متعال است، پس عقلا، شرعا و عادتا می توان انجام این امور بدست اولیاء الهی را ممکن دانست.[۲۲]

علم اولیاء الهی به امور غیبی

احمد بن صدیق معتقد بوده است بسیاری از بزرگان دینی، از لوح محفوظ اطلاع داشته اند. یکی از این افراد که احمد در مورد او، چنین مدعی شده است، پدرش یعنی محمد بن صدیق می باشد. به باور وی، افرادی نظیر پدرش با اطلاع از لوح محفوظ، به میزان رزق و روزی که داشته‌اند، آگاه شده و لذا به اطمینان قلبی رسیده‌اند.[۲۳]

کرامات اولیاء الهی

احمدغماری از جمله افرادی به حساب می‌آید که براین باور است بسیاری از اولیاء الهی، دارای کرامات و تصرفاتی هستند. بعنوان مثال او در کتاب جونه العطار در مورد سید دباغ می نویسد: «وکان سید الدباغ رحمه الله من الاولیاء، و رایت له کرامات و کشوفات متعدده... و کنا مره فی دار بعض الاخوان و هو جالس بجنبی و خطر لی خاطر عظیم فی شانه، فانحنی علی یدی یقبلها من غیر سبب، و ذلک امام الناس، فعلمت ان ذلک تنازل منه و تواضع لاجل الخاطر الذی خطر لی فی شانه و کان و هو بفاس یرسل الی و انا بطنجه یخبر بامور غریبه و یقول: انا معک بین المرقعه و النعال»[۲۴] سید دباغ از اولیاء الهی است که از او، کرامات متعددی را مشاهده کرده ام... (بعنوان مثال) یک مرتبه که در منزل یکی از برادران دینی جمع شده بودیم، سید دباغ در کنار من نشسته بود، در همان موقع بود که یک لحظه در ذهنم، فکری در رابطه با شان و منزلت او خطور کرد. او ذهنم را خواند و (برای اینکه فکرهای مبالغه آمیز در موردش نکنم) با بوسیدن دستانم، در مقابلم تواضع کرد.

تصوف

یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده اند، طریقت های تصوف است. چنانکه بن باز می نویسد: «الواجب على كل مسلم أن يسلك طريق نبينا محمد عليه الصلاة والسلام، الذي درج عليه أصحابه رضي الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعين، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغيرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التي أحدثها الناس ويسمونها الطرق الصوفية، هذه لا يجوز سلوكها، ولا يلزم أحد سلوكها: لا نقشبندية ولا قادرية ولا تيجانية، ولا خلواتية ولا شاذلية ولا غير ذلك، جميع الطرق لا يجوز سلوك شيء منها، لأنها محدثة»[۲۵] بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.

بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت ها، آن ها را ترک کنند.[۲۶] بنابراین مشخص می شود که وهابیت، پیروی از طریقت های صوفیه را نامشروع می‌دانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب می آید.[۲۷]

جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کرده اند طریقت های صوفیه، به سلف امت نمی رسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقت های صوفیه به امیرالمومنین علی (علیه السلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفيه إلى علي (علیه السلام)" تالیف کرده است.

مناقب اميرالمومنين علي (عليه السلام)

یکی دیگر از موارد اختلاف احمد بن محمد بن صدیق غماری باعلمای وهابی مسلک در مسئله قبول روایات دال بر فضائل امیرالمومنین علی(علیه السلام) است. بدین معنا که وهابیون احادیثی نظیر 2 حدیث ذیل را رد کرده اند:
الف: حدیث طیر: در سنن کبری نسائی روایتی در منقبت امیرالمومنین علی (علیه السلام) وارد شده است که «برای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرغی آورده بودند. آنحضرت فرمود: خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس ابوبکر آمد ولی حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) او را نپذیرفت، بعد عمر آمد. او را هم نپذیرفت ولی وقتی امیرالمومنین علی (علیه السلام) آمد، نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) اجازه فرمود تا داخل شود.[۲۸] البانی و دمشقیه از جمله وهابی مسلکانی هستند که این روایت را رد کرده اند.[۲۹]

دیدگاه احمد غماری در مورد حدیث طیر

در حالی که وهابیت حدیث طیر را رد می‌کنند، غماری آن را حدیثی در حد تواتر دانسته و می‌نویسد: «حدیث الطیر الذی فاق حدّ التواتر و لم یوجد حدیث یوازیه فی کثرة رواته إلّا حدیث"من کذب..." الذی اتفقوا علی تواتره، مع أنّ کلّا­ً منهما روی من نحو مائة طریق، ذاک عن أنس و هذا بإطلاق....»[۳۰] حدیث طیر که از حد تواتر تجاوز کرده است و حدیثی یافت نمی شود که در فراوانی راویانش همپای آن باشد، مگر حدیث «من کذب» که علما بر تواترش اتفاق دارند، با اینکه هر دوی آنها از حدود صد طریق روایت شده اند.

ب: حدیث باب العلم: یکی از روایات وارد شده در منقبت امیرالمومنین علی(علیه السلام)، حدیث شریف «انا مدینه العلم و علی بابها» است که غماری علاوه بر تصریح به صحت این روایت نبوی(صلی الله علیه وآله)، همچنین کتابی در جهت اثبات صحت این روایت، با عنوان « فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي(علیه السلام)» تالیف کرده است. در مقابل، برخی از علمای وهابی مسلک در آثار خود، این روایت را رد کرده اند.

این نکته را نیز لازم است یادآور شد احمد بن صدیق، بر این باور بودکه امیرالمومنین(علیه السلام) اعلم و اعرف امت به خدای متعال بوده است.[۳۱] و حتی یک دهم از یک دهمِ علوم امیرالمومنین علی(علیه السلام) را ابوبکر بلکه همه صحابه با هم، ندارند.[۳۲]

دیدگاه غماری در مورد مسئله خلافت

جالب است که ابن صدیق غماری قائل به 2 نوع خلافت پس از رحلت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) است: او خلافت ظاهری را از آنِ خلفای ثلاثه دانسته است ولی خلافت باطنی را متعلق به امیرالمومنین (علیه السلام) می‌داند.[۳۳]

دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلی الله علیه وآله)

غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را افضل امت معرفی می‌کند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) افضل امت بحساب می آیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.[۳۴]

بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)

او برتری دادن عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مصدر و منشاء ناصبی گری تلقی می کند.[۳۵]یعنی چنین برتری دادنی برخواسته از ناصبی گری است.

یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال[۳۶]

عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان می دهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله می کند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»[۳۷] البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعت های حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن می شمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال می رسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف می کند..... بنابراین معلوم می شود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح می کند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقه ای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس.

همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال يوم الاثنين و يوم الخميس على الله تعالى و تعرض على الأنبياء و على الآباء والأمهات يوم الجمعة فيفرحون بحسناتهم و يزدادون و جوههم بيضا و نزهة فاتقوا الله ولا تؤذوا موتاكم» اشاره می کند[۳۸] که این نشان می دهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است.

قبول یا رد احادیث راویان شیعه

هر چند برخی از متشددین و غرض ورزان علم رجال، با روایات روات شیعه، به شدت مخالفت می کنند، ولیکن احمد بن صدیق غماری، بر این اعتقاد بوده است که عقیده و شیعه بودن راوی، دلیلی بر رد احادیث او بحساب نمی‌آید و لذا نمی‌توان روایت شخصی شیعه را به این دلیل که شیعه است، رد نمود. چرا که عقیده، دخلی در جرح ندارد. بنابراین هنگامی که هر راوی (حتی شیعه) عدالت و صداقتش معلوم شود، روایتش اخذ خواهد شد.[۳۹]

دیدگاه غماری در مورد تقدم جرح بر تعدیل

غماری معتقد است اگر جرح بر تعدیل مقدم باشد دیگر راوی ثقه‌ای باقی نمی‌ماند چرا که هر راوی قطعا از سوی عالمی رجالی، دچار جرح شده است. در اینصورت همه روات دروغگو قلمداد خواهند شد و به جرح همه آنان حکم می شود. بنابراین قاعده تقدم جرح بر تعدیل، بصورت مطلق قبول نمی گردد.[۴۰]

روایت عثمان بن حنیف [۴۱] از منظر احمد بن صدیق

یکی از ادله ای که موافقین مشروعیت توسل به ذات صالحین، بدان استناد کرده اند، روایت مشهور عثمان بن حنیف است. این روایت در بسیاری از آثار وهابیت، تضعیف شده است[۴۲] حال آنکه احمد بن صدیق در مورد این روایت چنین تصریح می کند: «اما الحدیث عثمان بن حنیف فصحیح باتفاق الحفاظ و ممن نص علی صحته منهم الترمذی و ابن خزیمه، و ابن حبان، و الحاکم و زاد انه علی شرط الشیخین»[۴۳] حدیث عثمان بن حنیف به اتفاق همه حفاظ، حدیثی صحیح می باشد. ترمذی، ابن خزیمه، ابن حبان و حاکم نیشابوری از جمله علمایی هستند که به صحت آن اذعان کرده اند. حتی حاکم نیشابوری این روایت را علی شرط الشیخین[۴۴] دانسته است.

کلام غماری در مورد حدیث رد سلام[۴۵]

غماری در مورد حدیث رد سلام نیز تصریح می کند: این روایت، از چند طریق وارد شده است که با نظر به مجموع طرق آن می توان آن را روایتی فوق صحیح دانست. او در ادامه این کلامش نیز می نویسد: «و اما شواهد اصله فطرقها تزید علی العشرین، فلا یشک فی صحته مع هذا الا جاهل او معاند»[۴۶] از آنجایی که طرق نقل این روایت به بیش از 20 طریق می رسد، بنابراین کسی که در صحت آن شک می کند یا جاهل است و یا معاند.

تصحیح روایت مالک الدار[۴۷] توسط غماری

یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره می کند.[۴۸]

ب: دیدگاه های غماری در مورد افراد و جریانات درون اسلامی

در جای جای کتب و آثار احمد غماری، دیدگاه های او در مورد شخصیت‌ها و جریانات درون اسلام به چشم می خورد. به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌شود:

دیدگاه غماری در مورد معاویه بن ابی سفیان

سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره می کند و تصریح می کند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکل های گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.
2: عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: «کنا جلوسا مع رسول الله (صلی الله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری می نویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل « ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کرده اند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره می کند که با واسطه بر مذمت معاویه دلالت می کند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب الله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر می شود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(علیه السلام) را صادر نمود پس معلوم می شود که او شخص منافق و کافری بوده است. [۴۹]

ابن تیمیه از نگاه غماری

غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی می باشد. وی در کتاب «المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوي» پس از بیان روایت «كُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع يومَ القيامِة إلا نَسَبِى، وصِهْرِى»[۵۰]، تصریح می کند:«إن النقل في مثل هذه الأحاديث عن الذهبى وأمثاله كابن تيمية مما لا ينبغى، فإن هؤلاء النواصب يودون أن لا يصح حديث في فضل آل البيت (علیهم السلام)»[۵۱] همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبی ها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد. غماری در کتاب "البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي(علیه السلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد می کند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی می کند.[۵۲] ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء می شود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه می دانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح می شود.

دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او

احمد غماری در یکی از آثارش در مورد محمد بن عبدالوهاب می‌نویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان .....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلی الله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»[۵۳] (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایده ای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمی کند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان می شود. چنانکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را می کشد، اجری در نزد خدا وجود دارد.

احمد در جای دیگری نیز می نویسد:«و یکفیک ان قرن الشیطان النجدی و اتباعه و مذهبه الفاسد ولید افکار ابن تیمیه و اقواله»[۵۴] در این عبارت بخوبی چند مطلب روشن می شود: اولا: محمد بن عبدالوهاب را شاخ شیطان قلمداد کرده‌است. ثانیا: وهابیت را مذهبی فاسد معرفی می‌کند. ثالثا: تعالیم وهابیت را متولد از اقوال و افکار ابن تیمیه می‌داند.

دیدگاه غماری در مورد صحیح بخاری و مسلم

او با تصریح اینکه تنها قرآن کریم، صد درصد صحیح است می‌افزاید: در صحیح بخاری و صحیح مسلم، اشتباهاتی وجود دارد.[۵۵]

دیدگاهش در مورد شاه ولی الله دهلوی

احمد غماری می‌گوید: من او را ولی الله نمی‌دانم بلکه او، ولی شیطان است.[۵۶] غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولی الله دهلوی می نویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن .... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»[۵۷] شهرت ولی الله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده می‌کنی. در موضوع دیگر می‌بینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولی الله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) می یابی.

عریف و تمجید از اخوان المسلمین

احمد بن محمد غماری اخوان المسلمین را حزبی متدین می‌دانست و درباره آن حزب چنین می‌نویسد: «و الاخوان المسلمین هم احسن حزبا کان بمصر من جهه التدین و اظهار الشعائر الاسلامیه بمصر، و کنا معهم اول تاسیس الحزب»[۵۸] اخوان المسلمین بهتر حزب در مصر از جهت دین داری و اظهار شعائر اسلامی بحساب می‌آید. و ما هنگام تاسیس آن، همراه مؤسسین آن بودیم.

دیدگاه ابن صدیق در مورد شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی

او کتاب شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی را مدح نموده و آن را کتابی با دارا بودن مزایای بالا توصیف می‌کند. البته تصریح می‌کند که تنها قرآن کریم است که صد درصد صحیح است.[۵۹]

دیدگاه غماری در مورد البانی

غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، می‌نویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه ....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»[۶۰] دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ می گوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی می‌داند. همچنین غماری در تعلیقه‌ای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات می نویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»[۶۱] تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت می گیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول می شود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش، نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث.

فعالیت های سیاسی و اجتماعی احمد بن صدیق غماری

علی‌رغم فعالیت‌های بسیار گسترده غماری در زمینه‌های علمی (از جمله مطالعه، تالیف آثار، پاسخ به سوالات طرفداران، تربیت شاگردان و...)، وی در زمینه‌های سیاسی اجتماعی نیز، شخصی پیش رو و فعال به حساب می‌آمد. او که بشدت با کفار مخالفت می‌کرد، در جهت مبارزه با کشورهای استعمارگری نظیر فرانسه، 2000 نفر از مریدان خویش را در قالب ارتشی منسجم درآورد. وبدین صورت مبارزه‌ای را با استعمارگران عصر خود شروع کرد.[۶۲]

تالیفات

احمد بن صدیق غماری را می‌توان سیوطی دوران خودش نامید[۶۳]. که نزدیک به 200 عنوان کتاب در موضوعات مختلف فقهی، اعتقادی، حدیثی و تصوف و ... از او بر جای مانده است. برخی از مهم ترین آثار احمد غماری عبارتند از:
1- الائتساء في إثبات نبوة النساء؛
2- الأجوبة الصارفة لإشكال حديث الطائفة؛
3- الإجازة للتكبيرات السبع على الجنازة؛
4- اختصار مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا؛
5- الأخبار المسطورة في القراءة في الصلاة ببعض السورة؛
6- إرشاد المربعين إلى طرق حديث الأربعين. أي "في من حفظ على أمتي أربعين حديثا"؛
7- الأربعون المتتالية بالأسانيد العالية؛
8- الأربعون البلدانية للطبراني استخرجها من المعجم الصغير؛
9- إزالة الخطر عمن جمع بين صلاتين في الحضر من غير مرض ولا خطر؛
10- أزهار الروضتين فيمن يؤتى أجره مرتين؛
11- الاستئناس بتراجم فضلاء فاس. (وهو اختصار "سلوة الأنفاس" مع الذيل عليها)؛
12- إسعاف الملحين ببيان حال حديث: "إذا ألف القلب الإعراض عن اللَّه ابتلى بالوقيعة في الصالحين"؛
13- الاستعاضة بحديث: "وضوء المستحاضة"؛
14- الاستعاذة والحسبلة ممن صحح حديث البسملة. أي حديث "كل أمر ذي بال لا يبدأ فيه بسم اللَّه فهو أقطع"؛
15- الإفضال والمنة برؤية النساء للَّه في الجنة؛
16- إقامة الدليل على حرمة التمثيل؛
17- الإقليد في تنزيل كتاب اللَّه على أهل التقليد؛
18- الإقناع بصحة الصلاة خلف المذياع؛
19- الإلمام بطرق المتواتر من حديثه عليه الصلاة والسلام؛
20- الأمالي المستظرفة على الرسالة المستطرفة. في أسماء كتب السنة المشرفة؛
21- الأمالى الحسينية؛
22- إياك من الاغترار بحديث: "اعمل لدنياك"؛
23- إيضاح المريب من تعليق إعلام الأريب؛
24- الاستنفار لغزو التشبه بالكفار؛
25- الإقليد في تنزيل كتاب اللَّه على أهل التقليد؛
26- البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي(علیه السلام)؛
27- البحر العميق في مرويات ابن الصديق؛
28- درء الضعف عن حديث: "من عشق فعف"؛
29- قطع العروق الوردية من صاحب البروق النجدية؛
30- المداوي لعلل المناوي في شرحيه على الجامع الصغير؛
31- المستخرج على الشمائل المحمدية للترمذي؛
32- المعجم الوجيز للمستجيز؛
33- بذل المهجة. منظومة تائية في ستمائة بيت في التاريخ؛
34- بلوغ الأمال في فضائل الأعمال؛
35- بيان الحكم المشروع في أن الركعة لا تدرك بالركوع. -مجلد؛
36- بيان تلبيس المفتري محمد زاهد الكوثري. تمت مقدمته في مجلد؛
37- تخريج أحاديث الشفا؛
38- تحفة المريد بما ورد في حلة أهل التجريد؛
39- تحقيق الآمال في إخراج زكاة الفطر بالمال؛
40- إبراز الوهم المكون من كلام ابن خلدون، أو "المرشد المبدي بفساد طعن ابن خلدون في أحاديث المهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)"؛

مقابله با وهابیت

احمد بن محمد بن صدیق در بسیاری از آثارش به ابن تیمیه، وهابیت و اعتقادات باطل این فرقه، حمله می‌کند که از جمله این آثار می‌توان به 6 کتاب زیر اشاره نمود:
1- إحياء المقبور بأدلة بناء المساجد والقباب على القبور؛
جناب غماری، در کتاب "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور"، ساخت بنا و قبه بر روی قبوربزرگان را علاوه بر آنکه ازمصادیق تعظیم شعائر الهی تلقی کرده است، همچنین معتقد است چنین کارهایی موجب جلب مصلحت برای صلحاء (افزایش زائر) و دفع مفسده برای ایشان(جلوگیری از اهانت و نبش قبر) خواهد شد. البته در کتاب مذکور، اختلاف دیگری نیز بین غماری و وهابیت به چشم می خورد. با این بیان که وهابیت ساخت مسجد بر روی قبور را ممنوع می دانند[۶۴] ولیکن غماری با بیان این مسئله که هیچ یک از سازندگان مسجد بر روی قبور، به دنبال عبادت آن قبور نیستند، درصدد اثبات مشروعیت چنین کاری است.

2- الجواب المفيد للسائل المستفيد؛
در این کتاب، نامه‌های احمد بن صدیق، جمع‌آوری شده‌است. احمد در بعضی از این نامه ها، حملات تندی بر محمد بن عبدالوهاب وپیروان او کرده است. همانطور که در مطالب پیشین بدان اشاره شد احمد غماری، محمد بن عبدالوهاب را شاخ شیطان تلقی کرده است[۶۵].

3- فتح الملك العلي بصحة حديث: "باب مدينة العلم على(علیه السلام)"؛
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحديث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»[۶۶] ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند. این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری اینگونه واکنش نشان می دهد: «وقد خفي على الشيخ الغماري كثير من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحيح الحديث في رسالة له سماها " فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي " والرد عليه يتطلب تأليف رسالة، والمرض والعمر أضيق من ذلك،.»[۶۷] از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.

4- قطع العروق الوردیه؛
هنگامی که یوسف الدجوی یکی از اساتید برجسته الازهر مصر مقاله ای در اثبات مشروعیت توسل نوشت، و در آن به دیدگاه وهابیت در مورد توسل حمله کرد، عبدالله قصیمی از علمای وهابی مسلک عربستانی در ردیه این مقاله، کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» تالیف نمود. همین امر نیز موجب شد احمد بن صدیق غماری در رد کتاب قصیمی، اثری با عنوان «قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه» بنگارد. به عقیده احمد، عبدالله قصیمی و دیگرانی که در تالیف "البروق النجدیه" مشارکت داشته اند، به کتب حدیثی جاهل بوده اند.[۶۸] غماری در این اثر به شدت با بسیاری از آراء قصیمی مخالفت کرده و آرائی نظیر رد کردن روایات راویان شیعه را باطل تلقی می کند.[۶۹]
ناگفته نماند که عبدالله قصیمی در کتاب "البروق النجدیه"، بسیاری از ادله ای که از سوی موافقان توسل در جهت اثبات مشروعیت توسل، بدان استناد شده است، را رد و تضعیف می کند. در مقابل، احمد غماری سعی در رد کردن این ادعاهای قصیمی دارد. بعنوان مثال قصیمی روایت «اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک...» را تضعیف می کند. یکی از ادله او در جهت تضعیف این روایت نیز، عدم توثیق فضیل بن مرزوق یکی از راوایان این روایت است. حال آنکه احمد بن صدیق، با استناد به مسائلی، روایات فضیل بن مرزوق را حسن تلقی کرده و تصریح می کند عده ای نظیر ابن خزیمه حکم به صحت این روایت کرده اند. غماری تیر آخر را نیز به ادعای قصیمی به این صورت وارد می کند که روایت محل بحث، به 2 طریق دیگر نیز نقل شده است.[۷۰]
جالب است که این نکته نیز اشاره شود غماری در این کتاب تصریح کرده است: از آنجایی که وهابیت، طالب حق نیستند به ادله ای که توسط مخالفین شان ارائه می شود نیز به چشم اینکه مطلبی بفهمند، و بصیرتی پیدا کنند، نگاه نمی کنند. بلکه آنان گمراه کننده و گمراه شده هستند و تنها چیزی که برای آنان اهمیت دارد، ترویج گمراهی است.[۷۱]

5- البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي(علیه السلام)؛
همانطور که در مطالب گذشته بدان اشاره شد علمای وهابی، طریقت های صوفیه را از امور محدثه و جدیدی تلقی کرده اند که در عصر سلف امت سابقه نداشته است. در مقابل احمد بن صدیق غماری با نگارش کتاب «البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي (علیه السلام)» درصدد این مطلب است که همه طریقت های تصوف به امیرالمومنین علی (علیه السلام) منتهی می شوند.

البته ناگفته نماند که یکی از مهم ترین اغراضی که موجب شد احمد بن صدیق این کتاب را تالیف کند مقابله با افکار باطل ابن تیمیه دربرخی از مسائل مربوط به تصوف بوده است.[۷۲] چنانکه در مواضع متعددی از این کتاب مشاهده می شود که احمد برخی از ادعاهای ابن تیمیه را دروغ و برخی دیگر را غلط معرفی می کند. به باور احمد، ابن تیمیه در مقام جدل و مناظره، عالمانه و منصفانه سخن نمی گوید بلکه از هر طریقی اعم از تدلیس و یا استفاده از سخنان کذب قصد دارد بر خصم پیروز گردد.[۷۳]

6- درء الضعف عن حديث: "من عشق فعف" از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهيدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است[۷۴]. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهيد» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست[۷۵].

علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهيد» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»[۷۶] علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهيد» باطل خواهد بود.


وفات احمد بن صدیق غماری

سرانجام احمد در سال 1380 ه ق در سن 60 سالگی به سبب مرضی که برایش حاصل شد در قاهره از دنیا رفت.

پانویس

  1. زرکلی، الاعلام، ج1، ص153، بی جا، دار العلم للملايين، چاپ پانزدهم، 2002 م.
  2. از مناطق تاریخی کشور مراکش (مغرب).
  3. السيد أحمد بن محمد بن الصديق بن أحمد بن محمد بن قاسم ابن محمد بن محمد (مرتين) بن عبد المؤمن بن محمد بن عبد المؤمن بن علي بن الحسن بن محمد بن عبد اللَّه بن أحمد بن عبد اللَّه بن عيسى بن سعيد بن مسعود بن الفضيل بن علي بن عمر بن العربي بن علال بن موسى بن أحمد بن داود بن إدريس الأزهر بن إدريس الأكبر (فاتح المغرب) بن عبد اللَّه الكامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علي وفاطمة الزهراء(سلام الله علیهم) بنت مولانا رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه وآله وسلم).
  4. شرح و ترجمه 42 حدیث از سخنان حکمت‌بار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) است. نووی در این اثر با بهره‌گیری از منابع موثق حدیثی، همچنین صحیح بخاری و صحیح مسلم، گلچینی از کلام گهربار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را در موضوعات مختلف عقیدتی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی برگزیده و آنها را شرح و تفسیر می‌نماید. وی کوشیده است تا اقوال صحابه، تابعین و علمای اسلام را درباره این روایات و مفاهیم عمیق آن نقل نماید.
  5. از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف « حاشیة علی‌الدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».
  6. محمد بن امین بوخبزه از شاگردان معروف احمد غماری.
  7. مقدمه کتاب توجيه الأنظار لتوحيد المسلمين في الصوم والإفطار، ص17.
  8. ابن حاج، اسعاف الاخوان الراغبین بتراجم ثله من علماء المغرب المعاصرین، ص38، مطبعه الجدیده، چاپ اول، 1412 ه ق.
  9. سبیل التوفیق فی ترجمه عبدالله بن الصدیق الغماری، ص40، مکتبه القاهره، چاپ سوم، 1433 ه ق.
  10. برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص24، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.
  11. برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص22، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.
  12. البحر العمیق، ص100، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.
  13. برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوي، ص71 – 73؛ قاهره، دار الكتبي، چاپ اول، 1996 م.
  14. همان، ص71.
  15. چنانکه بن باز تصریح می کند: «أن البناء على القبور من شأن النصارى واليهود، ومن أعمالهم الخبيثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فينبغي للمؤمن الحذر من ذلك، وأن لا يتشبه بأعداء اللَّه اليهود والنصارى بالبناء على القبور، واتخاذ المساجد عليها، ووضع الصور فوقها، كل هذا من أعمالهم الخبيثة، ومن وسائل الشرك» الإفهام في شرح عمدة الأحكام، ص358.
  16. چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح می کند: «أما بناء القباب عليها فيجب هدمها» فتاوى ومسائل، ص70.
  17. غماری، احمد، احیاء المقبور، ص20، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1429 ه ق.
  18. أما أن يشد الرحل يسافر لأجل زيارة القبر، هذا لا يجوز». بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.
  19. البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.
  20. و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.
  21. غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص62.
  22. همان
  23. البقمی، منیر حامد، آراء احمد بن الصدیق الغماری العقدیه، ص324 (به نقل از کتاب التصور و التصدیق، ص134)، عربستان، دارالاوراق، چاپ اول، 1440 ه ق.
  24. غماری، احمد، جونه العطار، ج1، ص57.
  25. بن باز، عبد العزيز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.
  26. الطرق الصوفية على العموم طرق مبتدعة، مرغنية أو شاذلية أو برهانية أو قادرية، أو تيجانية أو غير ذلك، كل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبد العزيز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.
  27. همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین می نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه» مقدمه کتاب توجيه الأنظار لتوحيد المسلمين في الصوم والإفطار، ص17.
  28. عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله وسَلَّمَ كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ فَقَالَ: «اللهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِي مَنْ هَذَا الطَّيْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِيٌّ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَهُ». سنن نسائی، ج7، ص410، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق.
  29. دمشقیه با استناد به تضعیف حدیث طیر توسط البانی، در صدد تضعیف سند این روایت است. دمشقیه، عبدالرحمن، احادیث یحتج بها الشیعه، ص217.
  30. غماری، احمد، درءالضعف، ص58، قاهره، دارالمصطفی(صلی الله علیه وآله)، چاپ اول، 1416 ه ق.
  31. غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیقق انتساب الصوفیه الی علی(علیه السلام)، ص216، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.
  32. همان، ص96.
  33. غماری، احمد، المفید، ص102، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.
  34. همان.
  35. همان.
  36. قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.
  37. نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.
  38. برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.
  39. غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص49، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.
  40. همان، ص57.
  41. أَنَّ رَجُلًا ضَرِيرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله وسَلَّمَ، فَقَالَ: ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَنِي، قَالَ: «إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ لَكَ، وَإِنْ شِئْتَ أَخَّرْتُ ذَاكَ، فَهُوَ خَيْرٌ» . فَقَالَ: " ادْعُهُ، فَأَمَرَهُ أَنْ يَتَوَضَّأَ، فَيُحْسِنَ وُضُوءَهُ، وَيُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ، وَيَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) نَبِيِّ الرَّحْمَةِ....» مسند احمد بن حنبل، ج27، ص478، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421 ه ق .
  42. چنانکه بن عثیمین از علمای مشهور وهابیت، در مورد این روایت می گوید «وما ورد في ذلك من حديث ضعيف: "أسألك بنبيك نبي الرحمة"....» فتح ذی الجلال والاکرام، ج 2، ص455.
  43. غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص58، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.
  44. یعنی روایتی که بخاری و مسلم در صحیحین از تمام روات آن، روایت نقل کرده اند.
  45. ما من احدٍ یسلم علی إلا رد الله علی روحی، حتی أرد علیه السلام».
  46. غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص69، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.
  47. أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآله و سَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِي الْمَنَامِ فَقِيلَ لَهُ: " ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّكُمْ مُسْتَقِيمُونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَيْكَ الْكَيْسُ، عَلَيْكَ الْكَيْسُ "، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ فَبَكَى عُمَرُ ثُمَّ قَالَ: يَا رَبِّ لَا آلُو إِلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ» مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356
  48. غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.
  49. غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.
  50. هر نسب و خويشاوندى، در روز رستاخيز گسستنى است، مگر نسب و خويشاوندى من.
  51. غماری، احمد، المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوي، ج5، ص76، مصر، دار الكتبي، چاپ اول، 1996 م.
  52. غماری، احمد، البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلى علي(علیه السلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.
  53. غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.
  54. غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.
  55. غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.
  56. همان، ص47
  57. همان.
  58. همان، ص48.
  59. غماری، احمد، الجواب المفید، ص83، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.
  60. همان، 61.
  61. نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.
  62. مقدمه کتاب "المداوي لعلل الجامع الصغير وشرحي المناوی"، ص70، قاهره، دار الكتبي، چاپ اول، 1996 م.
  63. همان، ص87.
  64. محمد بن عبدالوهاب می نویسد: «أنه لا يشرع بناء المساجد على القبور» مفيد المستفيد في كفر تارك التوحيد، ص292
  65. غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.
  66. غماری، احمد، فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي(علیه السلام)، ص13.
  67. الباني، محمد ناصرالدين، سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف، چاپ اوّل، 1412ق.
  68. غماری، احمد ، قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه، ص46، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.
  69. همان، ص49.
  70. همان، ص53.
  71. همان، ص82.
  72. غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه الی علی(علیه السلام)، ص21 (از مباحث مقدماتی کتاب)، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.
  73. همان، ص163.
  74. البانی، محمدناصرالدین، صحيح وضعيف الجامع الصغير، ج26، ص116.
  75. غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.
  76. همان.